ترجمه خطبه 86
1 علم الهى
خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه با خبر است، به همه چيز احاطه دارد،
و بر همه چيز غالب و پيروز، و بر همه چيز تواناست.
2 پندهاى ارزشمند
هر كس از شما در روزگارانى كه مهلت دارد به اعمال نيكو بپردازد پيش از آن كه مرگ
فرا رسد، و در ايّام فراغت پاك باشد، پيش از آن كه گرفتار شود، و در ايّام رهايى
نيكوكار باشد، پيش از آن كه مرگ گلوگاه او را بفشارد، پس براى خود و جايى كه مىرود
آماده باشد، و در اين دنيا كه محل كوچ كردن است براى منزلگاه ابدى، توشهاى بردارد.
پس اى مردم خدا را پروا كنيد، براى حفظ قرآن، كه از شما خواسته، و حقوقى كه نزد شما
سپرده است، پس همانا خداى سبحان شما را بيهوده نيافريد، و به حال خود وا نگذاشت، و
در گمراهى و كورى رها نساخته است، كردارتان را بيان فرموده، و از اعمال شما با خبر
است و سر آمد زندگى شما را مشخّص كرد و «كتابى بر شما نازل كرد كه روشنگر همه چيز
است» پيامبرش را مدّتى در ميان شما قرار داد تا براى او و شما، دين را به اكمال
رساند، و آنچه در قرآن نازل شد و مايه رضاى الهى است تحقّق بخشد. و با زبان
پيامبرش، كارهاى خوشايند و ناخوشايند، بايدها و نبايدها را ابلاغ كرد، و اوامر و
نواهى را آموزش داد، و راه عذر را بر شما بست و حجّت را تمام كرد. پيش از كيفر، شما
را تهديد كرد، و از عذابهاى سختى كه در پيش روى داريد ترساند. پس باز مانده ايّام
خويش را دريابيد، و صبر و بردبارى در برابر ناروايىها پيشه كنيد، چرا كه عمر باقى
مانده برابر روزهاى زيادى كه به غفلت گذرانديد و روى گردان از پندها بوديد، بسيار
كم است. به خودش بيش از اندازه آزادى ندهيد، كه شما را به ستمگرى مىكشاند، و با نفس
سازشكارى و سستى روا مداريد كه ناگهان در درون گناه سقوط مىكنيد.
3 ياد آورى ارزشهاى اخلاقى
اى بندگان خدا آن كس كه نسبت به خود خير خواهى او بيشتر است، در برابر خدا، از
همه كس فرمانبردارتر است، و آن كس كه خويشتن را بيشتر مىفريبد، نزد خدا گناه
كارترين انسانها است، زيانكار واقعى كسى است كه خود را بفريبد. و آن كس مورد غبطه
است و بر او رشك مىبرند كه دين او سالم باشد. سعادتمند كسى است كه از زندگى ديگران
عبرت آموزد، و شقاوتمند كسى است كه فريب هوا و هوسها را بخورد. آگاه باشيد رياكارى
و تظاهر، و هر چند اندك باشد شرك است، و همنشينى با هوا پرستان ايمان را به دست
فراموشى مىسپارد، و شيطان را حاضر مىكند. از دروغ بر كنار باشيد كه با ايمان
فاصله دارد. راستگو در راه نجات و بزرگوارى است، اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاك و
خوارى است، حسد نورزيد كه حسد ايمان را چونان آتشى كه هيزم را خاكستر كند، نابود
مىسازد. با يكديگر دشمنى و كينه توزى نداشته باشيد كه نابود كننده هر چيزى است.
بدانيد كه آرزوهاى دور و دراز عقل را غافل و ياد خدا را به فراموشى مىسپارد.
آرزوهاى ناروا را دروغ انگاريد كه آرزوها فريبندهاند و صاحبش فريب خورده.
ترجمه خطبه 87
(برخى از شارحان گفتند كه اين خطبه در شهر
كوفه ايراد شد)
1 معرّفى بهترين بنده خدا (الگوى انسان كامل)
اى بندگان خدا همانا بهترين و محبوبترين بنده نزد خدا، بندهاى است كه خدا او
را در پيكار با نفس يارى داده است، آن كس كه جامعه زيرين او اندوه، و لباس رويين او
ترس از خداست، چراغ هدايت در قلبش روشن شده و وسائل لازم براى روزى او فراهم آمده و
دورىها و دشوارىها را بر خود نزديك و آسان ساخته است. حقايق دنيا را با چشم دل
نگريسته، همواره به ياد خدا بوده و اعمال نيكو، فراوان انجام داده است. از چشمه
گواراى حق سيراب گشته، چشمهاى كه به آسانى به آن رسيد و از آن نوشيده سيراب گرديد.
راه هموار و راست قدم برداشته، پيراهن شهوات را از تن بيرون كرده، و جز يك غم، از
تمام غمها خود را مىرهاند، و از صف كور دلان و مشاركت با هواپرستان خارج شد، كليد
باز كننده درهاى هدايت شد و قفل درهاى گمراهى و خوارى گرديد. راه هدايت را با روشن
دلى ديد، و از همان راه رفت، و نشانههاى آن را شناخت و از امواج سركش شهوات گذشت.
به استوارترين دستاويزها و محكمترين طنابها چنگ انداخت، چنان به يقين و حقيقت
رسيد كه گويى نور خورشيد بر او تابيد، در برابر خداوند خود را به گونهاى تسليم كرد
كه هر فرمان او را انجام مىدهد و هر فرعى را به اصلش باز مىگرداند. چراغ
تاريكىها، و روشنى بخش تيرگىها، كليد درهاى بسته و بر طرف كننده دشوارىها، و
راهنماى گمراهان در بيابانهاى سرگردانى است. سخن مىگويد، خوب مىفهماند، سكوت
كرده به سلامت مىگذرد، براى خدا اعمال خويش را خالص كرده آن چنان كه خدا پذيرفته
است، از گنجينههاى آيين خدا و اركان زمين است. خود را به عدالت واداشته و آغاز
عدالت او آن كه هواى نفس را از دل بيرون رانده است، حق را مىشناساند و به آن عمل
مىكند. كار خيرى نيست مگر كه به آن قيام مىكند، و در هيچ جا گمان خيرى نبرده جز
آن كه به سوى آن شتافته. اختيار خود را به قرآن سپرده، و قرآن را راهبر و پيشواى
خود قرار داده است، هر جا كه قرآن بار اندازد فرود آيد، و هر جا كه قرآن جاى گيرد
مسكن گزيند.
2 وصف زشتترين انسان «عالم نمايان»
و ديگرى كه او را دانشمند نامند امّا از دانش بىبهره است، يك دسته از نادانىها
را از جمعى نادان فرا گرفته، و مطالب گمراه كننده را از گمراهان آموخته، و به هم
بافته، و دامهايى از طنابهاى غرور و گفتههاى دروغين بر سر راه مردم افكنده، قرآن
را بر اميال و خواستههاى خود تطبيق مىدهد، و حق را به هوسهاى خود تفسير مىكند. مردم را از گناهان بزرگ ايمن مىسازد، و جرائم بزرگ را سبك جلوه مىدهد. ادّعا
مىكند از ارتكاب شبهات پرهيز دارد امّا در آنها غوطه مىخورد. مىگويد: از بدعتها
دورم، ولى در آنها غرق شده است. چهره ظاهر او چهره انسان، و قلبش قلب حيوان درنده
است، راه هدايت را نمىشناسد كه از آن سو برود، و راه خطا و باطل را نمىداند كه از
آن بپرهيزد، پس مردهاى است در ميان زندگان.
3 شناساندن عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و
امامان راستين عليه السّلام
مردم كجا مىرويد چرا از حق منحرف مىشويد پرچمهاى حق بر و نشانههاى آن آشكار
است، با اينكه چراغهاى هدايت روشنگر راهند، چون گمراهان به كجا مىرويد چرا
سرگردانيد در حالى كه عترت پيامبر شما در ميان شماست، آنها زمامداران حق و يقينند،
پيشوايان دين، و زبانهاى راستى و راستگويانند، پس بايد در بهترين منازل قرآن
جايشان دهيد و همانند تشنگانى كه به سوى آب شتابانند، به سويشان هجوم ببريد. اى
مردم اين حقيقت را از خاتم پيامبران بياموزيد كه فرمود: هر كه از ما مىميرد، در
حقيقت نمرده است و چيزى از ما كهنه نمىشود. پس آنچه نمىدانيد، نگوييد، زيرا
بسيارى از حقايق در امورى است كه نا آگاهانه انكار مىكنيد.
4 ويژگىهاى امام على عليه السّلام
مردم عذر خواهى كنيد از كسى كه دليلى بر ضدّ او نداريد، و آن كس من مىباشم، مگر
من در ميان شما بر اساس «ثقل اكبر» كه قرآن است عمل نكردم و ثقل اصغر «عترت پيامبر
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را در ميان شما باقى نگذاردم مگر من پرچم ايمان را
در بين شما استوار نساختم و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهيتان ندادم مگر پيراهن
عافيت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم و نيكىها را با اعمال و گفتار خود در
ميان شما رواج ندادم و ملكات اخلاق انسانى را به شما نشان ندادم پس وهم و گمان خود
را در آنجا كه چشم دل ژرفاى آن را مشاهده نمىكند، و فكرتان توانايى تاختن در آن
راه ندارد، به كار نگيريد، برخى از همين خطبه است:
5 اخبار غيبى نسبت به آينده بنى اميّه
تا آن كه برخى از شما گمان مىبرند كه دنيا به كام بنى اميّه شد، و همه خوبىها
را افزون به آنها سپرده و آنها را از سرچشمه خود سيراب كرده، و تازيانه و شمشيرشان
از سر اين امّت كنار نخواهد رفت. كسانى كه چنين مىانديشند در اشتباهند، زيرا سهم
بنى اميّه تنها جرعهاى از زندگى لذّت بخش است كه مدّتى آن را مىمكند سپس همه آنچه
را كه نوشيدند بيرون مىريزند.
ترجمه خطبه 88
(به نقل برخى از شارحان، اين خطبه در سال 36 هجرى پس از قتل عثمان در مدينه
ايراد شد)
عوامل هلاكت انسانها
پس از ستايش پروردگار، خدا هرگز جبّاران دنيا را در هم نشكسته مگر پس از آن كه
مهلتهاى لازم و نعمتهاى فراوان بخشيد، و هرگز استخوان شكسته ملّتى را باز سازى
نفرمود مگر پس از آزمايشها و تحمّل مشكلات. مردم در سختىهايى كه با آن روبرو
هستيد و مشكلاتى كه پشت سر گذارديد، درسهاى عبرت فراوان وجود دارد. نه هر كه صاحب
قلبى است خردمند است، و نه هر دارنده گوشى شنواست، و نه هر دارنده چشمى بيناست. در
شگفتم، چرا در شگفت نباشم از خطاى گروههاى پراكنده با دلايل مختلف كه هر يك در
مذهب خود دارند نه گام بر جاى گام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىنهند، و
نه از رفتار جانشين او پيروى مىكنند، نه به غيب ايمان مىآورند و نه خود را از عيب
بر كنار مىدارند، به شبهات عمل مىكنند و در گرداب شهوات غوطهورند، نيكى در
نظرشان همان است كه مىپندارند، و زشتىها همان است كه آنها منكرند. در حل مشكلات
به خود پناه مىبرند، و در مبهمات تنها به رأى خود تكيه مىكنند، گويا هر كدام،
امام و راهبر خويش مىباشند كه به دستگيرههاى مطمئن و اسباب محكمى كه خود باور
دارند چنگ مىزنند.
ترجمه خطبه 89
(اين خطبه طبق نقل برخى از شارحان در شهر
كوفه ايراد شد)
1 وصف روزگاران بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم
خدا پيامبر اسلام را هنگامى مبعوث فرمود كه از زمان بعثت پيامبران پيشين مدّتها
گذشته، و ملّتها در خواب عميقى فرو خفته بودند. فتنه و فساد جهان را فرا گرفته و
اعمال زشت رواج يافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه مىكشيد و دنيا، بىنور و پر از
مكر و فريب گشته بود. برگهاى درخت زندگى به زردى گراييده و از ميوه آن خبرى نبود،
آب حيات فروخشكيده و نشانههاى هدايت كهنه و ويران شده بود. پرچمهاى هلاكت و
گمراهى آشكار و دنيا با قيافه زشتى به مردم مىنگريست، و با چهرهاى عبوس و غم آلود
با اهل دنيا روبرو مىگشت. ميوه درخت دنيا در جاهليّت فتنه، و خوراكش مردار بود، در
درونش وحشت و اضطراب، و بر بيرون شمشيرهاى ستم حكومت داشت.
2 عبرت آموزى از روزگار جاهليّت
اى بندگان خدا عبرت گيريد، و همواره به ياد زندگانى پدران و برادران خود در
جاهليّت باشيد، كه از اين جهان رفتند و در گرو اعمال خود بوده، برابر آن محاسبه
مىگردند. به جان خودم سوگند پيمانى براى زندگى و مرگ و نجات از مجازات الهى بين
شما و آنها بسته نشده است، و هنوز روزگار زيادى نگذشته، و از آن روزگارانى كه در
پشت پدران خود بوديد زياد دور نيست. به خدا سوگند، پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و
آله و سلّم چيزى به آنها گوشزد نكرد جز آن كه من همان را به شما مىگويم، شنوايى
امروز شما از شنوايى آنها كمتر نيست، همان چشمها و قلبهايى كه به پدرانتان دادند
به شما نيز بخشيدند.
به خدا سوگند، شما پس از آنها مطلبى را نديدهايد كه آنها نمىشناختند، و شما
به چيزى اختصاص داده نشديد كه آنها محروم باشند، راستى حوادثى به شما روى آورده
مانند شترى كه مهار كردنش مشكل است، و ميان بندش سست و سوارى بر آن دشوار است.
مبادا آنچه كه مردم دنيا را فريفت شما را بفريبد كه دنيا [دامى است مانند] سايهاى
گسترده و كوتاه، [كه] تا سر انجامى روشن و معيّن [يعنى مرگ آدميان را رها
نمىكند.]
ترجمه خطبه 90
1 خدا شناسى
سپاس خداوندى را، كه بى آن كه ديده شود شناخته شده، و بى آنكه انديشهاى به كار
گيرد آفريننده است، خدايى كه هميشه بوده و تا ابد خواهد بود، آنجا كه نه از آسمان
داراى برجهاى زيبا خبرى بود، و نه از پردههاى فرو افتاده اثرى به چشم مىخورد، نه
شبى تاريك و نه دريايى آرام، نه كوهى با راههاى گشوده، نه درّهاى پر پيچ و خم، نه
زمين گسترده، و نه آفريدههاى پراكنده وجود داشت. خدا پديد آورنده پديدهها و وارث
همگان است، خداى آنان و روزى دهنده ايشان است، آفتاب و ماه به رضايت او مىگردند كه
هر تازهاى را كهنه، و هر دورى را نزديك مىگردانند، خدا، روزى مخلوقات را تقسيم
كرد، و كردار و رفتارشان را بر شمرد، از نفسها كه مىزنند، و نگاههاى دزديده كه
دارند، و رازهايى كه در سينهها پنهان كردند. و جايگاه پديدهها را در شكم مادران و
پشت پدران تا روز تولد و سر آمد زندگى و مرگ، همه را مىداند. اوست خدايى كه با همه
وسعتى كه رحمتش دارد، كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيرى كه دارد، رحمتش همه
دوستان را فرا گرفته است، هر كس كه با او به مبارزه بر خيزد بر او غلبه مىكند، و
هر كس دشمنى ورزد هلاكش مىسازد، هر كس با او كينه و دشمنى ورزد تيره روزش كند، و
بر دشمنانش پيروز است، هر كس به او توكّل نمايد او را كفايت كند، و هر كس از او
بخواهد، مىپردازد، و هر كس براى خدا به محتاجان قرض دهد وامش را بپردازد، و هر كه
او را سپاس گويد، پاداش نيكو دهد.
2 اندرزهاى حكيمانه
بندگان خدا خود را بسنجيد قبل از آن كه مورد سنجش قرار گيريد، پيش از آن كه
حسابتان را برسند حساب خود را برسيد، و پيش از آن كه راه گلو گرفته شود نفس راحت
بكشيد، و پيش از آن كه با زور شما را به اطاعت وادارند، فرمانبردار باشيد. بدانيد
همانا آن كس كه خود را يارى نكند و پند دهنده و هشدار دهنده خويش نباشد، ديگرى
هشدار دهنده و پند دهنده او نخواهد بود.
ترجمه خطبه 91
(خطبه اشباح)
(مسعدة بن صدقه از امام صادق عليه السّلام نقل كرد، روزى در مسجد كوفه شخصى به
امام على عليه السّلام گفت خدا را آنگونه توصيف كن كه گويا با چشم سر او را
ديدهايم، امام به خطابه برخاست، مسجد پر از مردم شد، در حالى كه خشمناك بود و رنگ
صورت امام تغيير كرده بود فرمود)
1 خدا شناسى
ستايش خدايى را سزاست كه نبخشيدن بر مال او نيفزايد، و بخشش او را فقير نسازد،
زيرا هر بخشندهاى جز او، اموالش كاهش يابد، و جز او هر كس از بخشش دست كشد مورد
نكوهش قرار گيرد. اوست بخشنده انواع نعمتها و بهرههاى فزاينده و تقسيم كننده روزى
پديدهها، مخلوقات همه جيره خوار سفره اويند، كه روزى همه را تضمين، و اندازهاش را
تعيين فرمود. به مشتاقان خويش و خواستاران آنچه در نزد اوست راه روشن را نشان داد،
سخاوت او را در آنجا كه از او بخواهند، با آنجا كه از او درخواست نكنند، بيشتر
نيست. خدا اوّلى است كه آغاز ندارد، تا پيش از او چيزى بوده باشد، و آخرى است كه
پايان ندارد تا چيزى پس از او وجود داشته باشد. مردمك چشمها را از مشاهده خود باز
داشته است. زمان بر او نمىگذرد تا دچار دگرگونى گردد، و در مكانى قرار ندارد تا
پندار جابجايى نسبت به او روا باشد. اگر آنچه از درون معادن كوهها بيرون مىآيد، و
يا آنچه از لبان پر از خنده صدفهاى دريا خارج مىشود، از نقرههاى خالص، و طلاهاى
ناب ، درهاى غلطان، و مرجانهاى دست چين، همه را ببخشد، در سخاوت او كمتر اثرى
نخواهد گذاشت، و گستردگى نعمتهايش را پايان نخواهد داد، در پيش او آنقدر از
نعمتها وجود دارد كه هر چه انسانها درخواست كنند تمامى نپذيرد، چون او بخشندهاى
است كه درخواست نيازمندان چشمه جود او را نمىخشكاند، و اصرار و درخواستهاى پياپى
او را به بخل ورزيدن نمىكشاند.
2 صفات خدا در قرآن
اى پرسش كننده، درست بنگر، آنچه را كه قرآن از صفات خدا بيان مىدارد، به آن
اعتماد كن، و از نور هدايتش بهره گير، و آنچه را كه شيطان تو را به دانستن آن
وامىدارد، و كتاب خدا آن را بر تو واجب نكرده، و در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و
آله و سلّم و امامان هدايتگر عليه السّلام نيامده، رها كن و علم آن را به خدا
واگذار، كه اين نهايت حقّ پروردگار بر تو است. بدان، آنها كه در علم دين استوارند،
خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر آنها پوشيده است و تفسير آن را نمىدانند، و
از فرو رفتن در اسرار نهان بى نياز ساخته است، و آنان را از اين رو كه به عجز و
ناتوانى خود در برابر غيب و آنچه كه تفسير آن را نمىدانند اعتراف مىكنند، ستايش
فرمود، و ترك ژرف نگرى آنان در آنچه كه خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در
علم شناسانده است. پس به همين مقدار بسنده كن و خدا را با ميزان عقل خود ارزيابى
مكن، تا از تباه شدگان نباشى. اوست خداى توانايى كه اگر وهم و خيال انسانها بخواهد
براى درك اندازه قدرتش تلاش كند، و افكار بلند و دور از وسوسههاى دانشمندان،
بخواهد ژرفاى غيب ملكوتش را در نوردد، و قلبهاى سراسر عشق مشتاقان، براى درك
كيفيّت صفات او كوشش نمايد، و عقلها با تلاش وصف ناپذير از راههاى بسيار ظريف و
باريك بخواهند ذات او را درك كنند، دست قدرت بر سينه همه نواخته بازگرداند، در حالى
كه در تاريكىهاى غيب براى رهايى خود به خداى سبحان پناه مىبرند و با نا اميدى و
اعتراف به عجز از معرفت ذات خدا، باز مىگردند، كه با فكر و عقل نارساى بشرى
نمىتوان او را درك كرد، و اندازه جلال و عزّت او در قلب انديشمندان راه نمىيابد.
خدايى كه پديدهها را از هيچ آفريد، نمونهاى در آفرينش نداشت تا از آن استفاده
كند، و يا نقشهاى از آفرينندهاى پيش از خود، كه از آن در آفريدن موجودات بهره
گيرد، و نمونههاى فراوان از ملكوت قدرت خويش، و شگفتىهاى آثار رحمت خود، كه همه
با زبان گويا به وجود پروردگار گواهى مىدهند را به ما نشان داده كه بى اختيار ما
را به شناخت پروردگار مىخوانند. در آنچه آفريده آثار صنعت و نشانههاى حكمت او
پديدار است، كه هر يك از پديدهها حجّت و برهانى بر وجود او مىباشند، گرچه برخى
مخلوقات، به ظاهر ساكتاند، ولى بر تدبير خداوندى گويا، و نشانههاى روشنى بر قدرت
و حكمت اويند خداوندا گواهى مىدهم، آن كس كه تو را به اعضاى گوناگون پديدهها و
مفاصل به هم پيوسته كه به فرمان حكيمانه تو در لابلاى عضلات پديد آمده، تشبيه مىكند، هرگز در ژرفاى
ضمير خود تو را نشناخته، و قلب او با يقين انس نگرفته است، و نمىداند كه هرگز براى
تو همانندى نيست. و گويا بيزارى پيروان گمراه از رهبران فاسد خود را نشنيدهاند كه
مىگويند: «به خدا سوگند ما در گمراهى آشكار بوديم. كه شما را با خداى جهانيان
مساوى پنداشتيم» دروغ گفتند مشركان كه تو را با بتهاى خود همانند پنداشتند، و با
وهم و خيال خود گفتند پيكرى چون بتهاى ما دارد، و با پندار نادرست تو را تجزيه
كرده، و با اعضاى گوناگون مخلوقات تشبيه كردند. خدايا گواهى مىدهم آنان كه تو را
با چيزى از آفريدههاى تو مساوى شمارند از تو روى بر تافتهاند و آن كه از تو روى
گردان شود بر اساس آيات محكم قرآن، و گواهى براهين روشن تو، كافر است. تو همان خداى
نامحدودى هستى كه در انديشهها نگنجى تا چگونگى ذات تو را درك كنند، و در خيال و
وهم نيايى تا تو را محدود و داراى حالات گوناگون پندارند.
3 وصف پروردگار در آفرينش موجودات گوناگون
آنچه را آفريد با اندازه گيرى دقيقى استوار كرد، و با لطف و مهربانى نظمشان داد،
و به خوبى تدبير كرد. هر پديده را براى همان جهت كه آفريده شد به حركت در آورد،
چنانكه نه از حد و مرز خويش تجاوز نمايد و نه در رسيدن به مراحل رشد خود كوتاهى
كند، و اين حركت حساب شده را بدون دشوارى به سامان رساند تا بر اساس اراده او زندگى
كند. پس چگونه ممكن است سرپيچى كند در حالى كه همه موجودات از اراده خدا سرچشمه
مىگيرند، خدايى كه پديد آورنده موجودات گوناگون است، بدون احتياج به انديشه و فكرى
كه به آن روى آورد، يا غريزهاى كه در درون پنهان داشته باشد، و بدون تجربه از
حوادث گذشته، و بدون شريكى كه در ايجاد امور شگفت انگيز ياريش كند، موجودات را
آفريد، پس آفرينش كامل گشت و به عبادت و اطاعت او پرداختند، دعوت او را پذيرفتند و
در برابر فرمان الهى سستى و درنگ نكردند و در اجراى فرمان الهى توقف نپذيرفتند. پس
كجىهاى هر چيزى را راست، و مرزهاى هر يك را روشن ساخت، و با قدرت خداوندى بين
اشياء متضاد هماهنگى ايجاد كرد، و وسايل ارتباط آنان را فراهم ساخت، و موجودات را
از نظر حدود، اندازه، و غرائز، و شكلها، و قالبها، و هيأتهاى گوناگون، تقسيم و
استوار فرمود، و با حكمت و تدبير خويش هر يكى را به سرشتى كه خود خواست در آورد.
4 چگونگى آفرينش آسمانها
فضاى باز و پستى و بلندى و فاصلههاى وسيع آسمانها را بدون اينكه بر چيزى تكيه
كند، نظام بخشيد و شكافهاى آن را به هم آورد، و هر يك را با آنچه كه تناسب داشت و
جفت بود پيوند داد، و دشوارى فرود آمدن و برخاستن را بر فرشتگانى كه فرمان او را به
خلق رسانند يا اعمال بندگان را بالا برند آسان كرد. در حالى كه آسمان را به صورت
دود و بخار بود به آن فرمان داد، پس رابطههاى آن را بر قرار ساخت، سپس آنها را از
هم جدا كرد و بين آنها فاصله انداخت، و بر هر راهى و شكافى از آسمان، نگهبانى از
شهابهاى روشن گماشت، و با دست قدرت آنها را از حركت ناموزون در فضا نگهداشت، و
دستور فرمود تا برابر فرمانش تسليم باشند. و آفتاب را نشانه روشنى بخش روز، و ماه
را، با نورى كم رنگ براى تاريكى شبها قرار داد، و آن دو را در مسير حركت خويش به
حركت در آورد، و حركت آن دو را دقيق اندازه گيرى كرد تا در درجات تعيين شده حركت
كنند كه بين شب و روز تفاوت باشد، و قابل تشخيص شود، و با رفت و آمد آنها شماره
سالها، و اندازه گيرى زمان ممكن باشد. پس در فضاى هر آسمان فلك آن را آفريد، و
زينتى از گوهرهاى تابنده و ستارگان درخشنده بياراست، و آنان را كه خواستند اسرار
آسمانها را دزدانه دريابند، با شهابهاى درخشنده سوزان تير باران كرد، و تمامى
ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بى قرار، فرود آينده و بالا رونده، و نگران
كننده و شادى آفرين را، تسليم اوامر خود فرمود.
5 ويژگىهاى فرشتگان
سپس، خداوند سبحان براى سكونت بخشيدن در آسمانها، و آباد ساختن بالاترين قسمت
از ملكوت خويش، فرشتگانى شگفت آفريد، و تمام شكافها و راههاى گشاده آسمانها را
با فرشتگان پر كرد، و فاصله جوّ آسمان را از آنها گستراند، كه هم اكنون صداى تسبيح
آنها فضاى آسمانها را پر كرده: در بارگاه قدس، درون پردههاى حجاب و صحنههاى مجد
و عظمت پروردگار، طنين انداز است. در ما وراى آنها زلزلههايى است كه گوشها را كر
مىكند و شعاعهاى خيره كننده نور، كه چشمها را از ديدن باز مىدارد، و ناچار خيره
بر جاى خويش مىماند. خدا فرشتگان را در صورتهاى مختلف و اندازههاى گوناگون
آفريد، و بال و پرهايى براى آنها قرار داد، آنها كه همواره در تسبيح جلال و عزّت
پروردگار به سر مىبرند، و چيزى از شگفتىهاى آفرينش پديدهها را به خود نسبت
نمىدهند و در آنچه از آفرينش پديدهها كه خاص خداست، ادّعايى ندارند: «بلكه بندگانى بزرگوارند، كه در سخن گفتن از او پيشى نمىگيرند و به فرمان الهى
عمل مىكنند» خدا فرشتگان را امين وحى خود قرار داد، و براى رساندن پيمان امر و نهى
خود به پيامبران، از آنها استفاده كرد، و روانه زمين كرده، آنها را از ترديد شبهات
مصونيّت بخشيد، كه هيچ كدام از فرشتگان از راه رضاى حق منحرف نمىگردند. آنها را از
يارى خويش بهرمند ساخت، و دلهايشان را در پوششى از تواضع و فروتنى و خشوع و آرامش
در آورد، درهاى آسمان را بر رويشان گشود تا خدا را به بزرگى بستايند، و براى آنها
نشانههاى روشن قرار داد تا به توحيد او بال گشايند. سنگينىهاى گناهان هرگز آنها
را در انجام وظيفه دل سرد نساخت، و گذشت شب و روز آنها را به سوى مرگ سوق نداد،
تيرهاى شك و ترديد خلل در ايمانشان ايجاد نكرد، و شك و گمان در پايگاه يقين آنها
راه نيافت، و آتش كينه در دلهايشان شعلهور نگرديد، حيرت و سرگردانى آنها را از
ايمانى كه دارند و آنچه از هيبت و جلال خداوندى كه در دل نهادند جدا نساخت و
وسوسهها در آنها راه نيافته، تا شك و ترديد بر آنها تسلط يابد.
6 اقسام فرشتگان
گروهى از فرشتگان در آفرينش ابرهاى پر آب، و در آفرينش كوههاى عظيم و سر بلند،
و خلقت ظلمت و تاريكىها نقش دارند، و گروهى ديگر، قدمهايشان تا ژرفاى زمين پايين
رفته، و چونان پرچمهاى سفيدى دل فضا را شكافتهاند، و در زير آن بادهايى است كه به
نرمى حركت كرده و در مرزهاى مشخّصى نگاهش مىدارد.
7 صفات والاى فرشتگان
اشتغال به عبادت پروردگار، فرشتگان را از ديگر كارها باز داشته، و حقيقت ايمان
ميان آنها و معرفت حق، پيوند لازم ايجاد كرد، نعمت يقين آنها را شيداى حق گردانيد
كه به غير خدا هيچ علاقهاى ندارند. شيرينى معرفت خدا را چشيده و از جام محبّت
پروردگار سيراب شدند، ترس و خوف الهى در ژرفاى جان فرشتگان راه يافته، و از فراوانى
عبادت قامتشان خميده و شوق و رغبت فراوان، از زارى و گريهشان نكاسته است. مقام والاى فرشتگان، از خشوع و فروتنى آنان كم
نكرد، و غرور و خود بينى دامنگيرشان نگرديد، تا اعمال نيكوى گذشته را شماره كنند، و
سهمى از بزرگى و بزرگوارى براى خود تصوّر نمايند. گذشت زمان آنان را از انجام وظائف
پياپى نرنجانده و از شوق و رغبتشان نكاسته تا از پروردگار خويش نا اميد گردند. از
مناجاتهاى طولانى، خسته نشده، و اشتغال به غير خدا آنها را تحت تسلط خود در
نياورده است، و از فرياد استغاثه و زارى آنها فروكش نكرده و در مقام عبادت و نيايش
دوش به دوش هم همواره ايستادهاند، راحت طلبى آنها را به كوتاهى در انجام دستوراتش
وادار نساخته، و كودنى و غفلت و فراموشى بر تلاش و كوشش و عزم راسخ فرشتگان راه
نمىيابد، و فريبهاى شهوت، همّتهاى بلندشان را تيرباران نمىكند. فرشتگان، ايمان
به خداى صاحب عرش را ذخيره روز بى نوايى خود قرار داده و آن هنگام كه خلق به غير
خدا روى مىآورد آنها تنها متوجّه پروردگار خويشند، هيچ گاه عبادت خدا را پايان
نمىدهند، و شوق و علاقه خود را از انجام اوامر الهى و اطاعت پروردگار سست
نمىكنند، آنچه آنان را شيفته اطاعت خدا كرده بذر محبّت است كه در دل مىپرورانند،
و هيچ گاه دل از بيم و اميد او بر نمىدارند. عوامل ترس آنها را از مسؤوليت باز
نمىدارد تا در انجام وظيفه سستى ورزند، طمعها به آنان شبيخون نزده تا تلاش دنيا
را بر كار آخرت مقدّم دارند، اعمال گذشته خود را بزرگ نمىشمارند، و اگر بزرگ
بشمارند اميدوارند، و اميد فراوان نمىگذارد تا از پروردگار ترسى در دل داشته
باشند.
8 پاك بودن فرشتگان از رذايل اخلاقى
فرشتگان در باره پروردگار خويش به جهت وسوسههاى شيطانى اختلاف نكردهاند، و
برخوردهاى بد با هم نداشته و راه جدايى نگيرند. كينهها و حسادتها در دلشان راه
نداشته و عوامل شك و ترديد و خواهشهاى نفسانى، آنها را از هم جدا نساخته، و افكار
گوناگون آنان را به تفرقه نكشانده است. فرشتگان بندگان ايمانند، و طوق بندگى به
گردن افكنده و هيچ گاه با شك و ترديد و سستى، آن را بر زمين نمىگذارند. در تمام
آسمانها جاى پوستينى خالى نمىتوان يافت مگر آن كه فرشتهاى به سجده افتاده، يا در
كار و تلاش است. اطاعت فراوان آنها بر يقين و معرفتشان نسبت به پروردگار مىافزايد،
و عزّت خداوند عظمت او را در قلبشان بيشتر مىنمايد.
9 چگونگى آفرينش زمين
زمين را به موجهاى پر خروش، و درياهاى موّاج فرو پوشاند، موجهايى كه بالاى آنها به هم مىخورد و در تلاطمى سخت، هر يك ديگرى را واپس
مىزد، چونان شتران نر مست، فرياد كنان و كف بر لب، به هر سوى روان بودند. پس،
قسمتهاى سركش آب از سنگينى زمين فرو نشست و هيجان آنها بر اثر تماس با سينه زمين
آرام گرفت. زيرا زمين با پشت بر آن مىغلطيد و آن همه سر و صداى امواج ساكن و آرام
شده، چون اسب افسار شده رام گرديد. خشكىهاى زمين در دل امواج، گسترد، و آب را از كبر و غرور و سركشى و خروش باز
داشت، و از شدّت حركتش كاسته شد، و بعد از آن همه حركتهاى تند ساكت شد، و پس از آن
همه خروش و سركشى متكبّرانه به جاى خويش ايستاد. پس هنگامى كه هيجان آب در اطراف
زمين فرو نشست، و كوههاى سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل كرد، چشمههاى آب از فراز
كوهها بيرون آورد و آبها را در شكاف بيابانها و زمينهاى هموار روان كرد، و حركت
زمين را با صخرههاى عظيم و قلّه كوههاى بلند نظم داد، و زمين به جهت نفوذ كوهها
در سطح آن، فرو رفتن ريشه كوهها در شكافهاى آن و سوار شدن بر پشت دشتها و
صحراها، از لرزش و اضطراب باز ايستاد.
10 نقش پديدههاى جوى در زمين
و بين زمين و جو فاصله افكند، و وزش بادها را براى ساكنان آن آماده ساخت، تمام
نيازمنديها و وسائل زندگى را براى اهل زمين استخراج و مهيّا فرمود، آنگاه هيچ بلندى
از بلندىهاى زمين را كه آب چشمهها و نهرها به آن راه ندارد وانگذاشت، بلكه
ابرهايى را آفريد تا قسمتهاى مرده آن احيا شود، و گياهان رنگارنگ برويند. قطعات
بزرگ و پراكنده ابرها را به هم پيوست تا سخت به حركت در آمدند، و با به هم خوردن
ابرها، برقها درخشيدن گرفت، و از درخشندگى ابرهاى سفيد كوه پيكر، و متراكم چيزى
كاسته نشد. ابرها را پى در پى فرستاد تا زمين را احاطه كردند، و بادها شير باران را از
ابرها دوشيدند، و به شدّت به زمين فرو ريختند، ابرها پايين آمده سينه بر زمين
ساييدند، و آنچه بر پشت داشتند فرو ريختند كه در بخشهاى بى گياه زمين انواع گياهان
روييدن گرفت، و در دامن كوهها، سبزهها پديد آمد.
11 زيبايىهاى زمين
پس زمين به وسيله باغهاى زيبا، همگان را به سرور و شادى دعوت كرده، با لباس
نازك گل برگها كه بر خود پوشيد، هر بينندهاى را به شگفتى واداشت. و با زينت و
زيورى كه از گلو بند گلهاى گوناگون، فخر كنان خود را آراست، هر بينندهاى را به
وجد آورد، كه فرآوردههاى نباتى را، توشه و غذاى انسان، و روزى حيوانات قرار داد.
در گوشه و كنار آن درّههاى عميق آفريد، و راهها و نشانهها براى آنان كه بخواهند
از جادّههاى وسيع آن عبور كنند، تعيين كرد.
12 داستان زندگى آغازين آدم عليه السّلام و اعزام
پيامبران عليهم السّلام
هنگامى كه خدا زمين را آماده زندگى انسان ساخت و فرمان خود را صادر فرمود، آدم
عليه السّلام را از ميان مخلوقاتش برگزيد، و او را نخستين و برترين مخلوق خود در
زمين قرار داد. ابتدا آدم را در بهشت جاى داده و خوراكىهاى گوارا به او بخشيد و از
آنچه كه او را منع كرد پرهيز داد و آگاهش ساخت كه اقدام بر آن، نافرمانى بوده و
مقام و ارزش او را به خطر خواهد افكند. امّا آدم عليه السّلام به آنچه نهى شد،
اقدام كرد و علم خداوند در باره او تحقّق يافت، تا آن كه پس از توبه، او را از
بهشت به سوى زمين فرستاد، تا با نسل خود زمين را آباد كند، و بدين وسيله حجت را بر
بندگان تمام كرد، و پس از وفات آدم عليه السّلام زمين را از حجّت خالى نگذاشت و
ميان فرزندان آدم عليه السّلام و خود، پيوند شناسايى برقرار فرمود، و قرن به قرن،
حجّتها و دليلها را بر زبان پيامبران برگزيده آسمانى و حاملان رسالت خويش جارى
ساخت، تا اينكه سلسله انبياء با پيامبر اسلام، حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم به اتمام رسيد و بيان احكام و انذار و بشارت الهى به سر منزل نهايى راه يافت.
13 آفرينش امكانات زندگى
روزى انسانها را اندازه گيرى و مقدّر فرمود، گاهى كم و زمانى زياد، و به تنگى و
وسعت به گونهاى عادلانه تقسيم كرد تا هر كس را كه بخواهد با تنگى روزى يا وسعت آن
بيازمايد، و با شكر و صبر، غنى و فقير را مورد آزمايش قرار دهد. پس روزى گسترده را
با فقر و بيچارگى در آميخت، و تندرستى را با حوادث دردناك پيوند داد، دوران شادى و
سرور را با غصّه و اندوه نزديك ساخت، اجل و سر آمد زندگى را مشخّص كرد، آن را گاهى
طولانى و زمانى كوتاه قرار داد، مقدّم يا مؤخّر داشت، و براى مرگ، اسباب و وسائلى
فراهم ساخت، و با مرگ، رشتههاى زندگى را در هم پيچيد و پيوندهاى خويشاوندى را از
هم گسست تا آزمايش گردند.
14 تعريف علم خداوند
خداوند از اسرار پنهانى مردم و از نجواى آنان كه آهسته سخن مىگويند و از آنچه
كه در فكرها بواسطه گمان خطور مىكند، و تصميمهايى كه به يقين مىپيوندد، و از
نگاههاى رمزى چشم كه از لابلاى پلكها خارج مىگردد، آگاه است. خدا از آنچه در
مخفى گاههاى دلها قرار دارد، و از امورى كه پشت پرده غيب پنهان است، و آنچه را كه
پردههاى گوش مخفيانه مىشنود، و از اندرون لانههاى تابستانى مورچگان، و خانههاى زمستانى حشرات، از آهنگ
اندوهبار زنان غم ديده و صداى آهسته قدمها، آگاهى دارد. خداى سبحان از جايگاه
پرورش ميوه در درون پردههاى شكوفهها، و از مخفىگاه غارهاى حيوانات وحشى در دل
كوهها، و اعماق درّهها، از نهانگاه پشّهها بين ساقهها و پوست درختان، از محل
پيوستگى برگها به شاخسارها، و از جايگاه نطفهها در پشت پدران، آگاه است. خدا از
آنچه پرده ابر را به وجود مىآورد و به هم مىپيوندند، و از قطرات بارانى كه از
ابرهاى متراكم مىبارند، و از آنچه كه گرد بادها از روى زمين برمىدارند، و
بارانها با سيلاب آن را فرو مىنشانند و نابود مىكنند، از ريشه گياهان زمين كه
ميان انبوه شن و ماسه پنهان شده است، از لانه پرندگانى كه در قلّه بلند كوهها جاى
گرفته، و از نغمههاى مرغان در آشيانههاى تاريك، از لؤلؤهايى كه در دل صدفها
پنهان است، و امواج درياهايى كه آنها را در دامن خويش پروراندند آگاهى دارد. خدا از
آنچه كه تاريكى شب آن را فرا گرفته، و يا نور خورشيد بر آن تافته، و آنچه تاريكىها
و امواج نور، پياپى آن را در بر مىگيرد، از اثر هر قدمى، از احساس هر حركتى، و
آهنگ هر سخنى، و جنبش هر لبى، و مكان هر موجود زندهاى، و وزن هر ذرّهاى، و ناله
هر صاحب اندوهى اطلاع دارد. خدا هر آنچه از ميوه شاخسار درختان و برگهايى كه روى
زمين ريخته و از قرارگاه نطفه و بسته شدن خون و جنين كه به شكل پارهاى گوشت است، و
پرورش دهنده انسان و نطفه آگاهى دارد، و براى اين همه آگاهى، هيچ گونه زحمت و
دشوارى براى او وجود ندارد و براى نگهدارى اين همه از مخلوقات رنگارنگ كه پديد
آورده دچار نگرانى نمىشود، و در تدبير امور مخلوقات، سستى و ملالى در او راه
نمىيابد، بلكه علم پروردگار در آنها نفوذ يافته و همه آنها را شماره كرده است، و
عدالتش همه را در بر گرفته و با كوتاهى كردن مخلوقات در ستايش او، باز فضل و كرمش
تداوم يافته است.