ترجمه نهج ‏البلاغه

مرحوم محمّد دشتى

- ۶ -


ترجمه خطبه 86

1 علم الهى

خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه با خبر است، به همه چيز احاطه دارد، و بر همه چيز غالب و پيروز، و بر همه چيز تواناست.

2 پندهاى ارزشمند

هر كس از شما در روزگارانى كه مهلت دارد به اعمال نيكو بپردازد پيش از آن كه مرگ فرا رسد، و در ايّام فراغت پاك باشد، پيش از آن كه گرفتار شود، و در ايّام رهايى نيكوكار باشد، پيش از آن كه مرگ گلوگاه او را بفشارد، پس براى خود و جايى كه مى‏رود آماده باشد، و در اين دنيا كه محل كوچ كردن است براى منزلگاه ابدى، توشه‏اى بردارد. پس اى مردم خدا را پروا كنيد، براى حفظ قرآن، كه از شما خواسته، و حقوقى كه نزد شما سپرده است، پس همانا خداى سبحان شما را بيهوده نيافريد، و به حال خود وا نگذاشت، و در گمراهى و كورى رها نساخته است، كردارتان را بيان فرموده، و از اعمال شما با خبر است و سر آمد زندگى شما را مشخّص كرد و «كتابى بر شما نازل كرد كه روشنگر همه چيز است» پيامبرش را مدّتى در ميان شما قرار داد تا براى او و شما، دين را به اكمال رساند، و آنچه در قرآن نازل شد و مايه رضاى الهى است تحقّق بخشد. و با زبان پيامبرش، كارهاى خوشايند و ناخوشايند، بايدها و نبايدها را ابلاغ كرد، و اوامر و نواهى را آموزش داد، و راه عذر را بر شما بست و حجّت را تمام كرد. پيش از كيفر، شما را تهديد كرد، و از عذاب‏هاى سختى كه در پيش روى داريد ترساند. پس باز مانده ايّام خويش را دريابيد، و صبر و بردبارى در برابر ناروايى‏ها پيشه كنيد، چرا كه عمر باقى مانده برابر روزهاى زيادى كه به غفلت گذرانديد و روى گردان از پندها بوديد، بسيار كم است.  به خودش بيش از اندازه آزادى ندهيد، كه شما را به ستمگرى مى‏كشاند، و با نفس سازشكارى و سستى روا مداريد كه ناگهان در درون گناه سقوط مى‏كنيد.

3 ياد آورى ارزش‏هاى اخلاقى

اى بندگان خدا آن كس كه نسبت به خود خير خواهى او بيشتر است، در برابر خدا، از همه كس فرمانبردارتر است، و آن كس كه خويشتن را بيشتر مى‏فريبد، نزد خدا گناه كارترين انسان‏ها است، زيانكار واقعى كسى است كه خود را بفريبد. و آن كس مورد غبطه است و بر او رشك مى‏برند كه دين او سالم باشد. سعادتمند كسى است كه از زندگى ديگران عبرت آموزد، و شقاوتمند كسى است كه فريب هوا و هوس‏ها را بخورد. آگاه باشيد رياكارى و تظاهر، و هر چند اندك باشد شرك است، و همنشينى با هوا پرستان ايمان را به دست فراموشى مى‏سپارد، و شيطان را حاضر مى‏كند. از دروغ بر كنار باشيد كه با ايمان فاصله دارد. راستگو در راه نجات و بزرگوارى است، اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاك و خوارى است، حسد نورزيد كه حسد ايمان را چونان آتشى كه هيزم را خاكستر كند، نابود مى‏سازد. با يكديگر دشمنى و كينه توزى نداشته باشيد كه نابود كننده هر چيزى است. بدانيد كه آرزوهاى دور و دراز عقل را غافل و ياد خدا را به فراموشى مى‏سپارد. آرزوهاى ناروا را دروغ انگاريد كه آرزوها فريبنده‏اند و صاحبش فريب خورده.

ترجمه خطبه 87

(برخى از شارحان گفتند كه اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد)

1 معرّفى بهترين بنده خدا (الگوى انسان كامل)

اى بندگان خدا همانا بهترين و محبوب‏ترين بنده نزد خدا، بنده‏اى است كه خدا او را در پيكار با نفس يارى داده است، آن كس كه جامعه زيرين او اندوه، و لباس رويين او ترس از خداست، چراغ هدايت در قلبش روشن شده و وسائل لازم براى روزى او فراهم آمده و دورى‏ها و دشوارى‏ها را بر خود نزديك و آسان ساخته است. حقايق دنيا را با چشم دل نگريسته، همواره به ياد خدا بوده و اعمال نيكو، فراوان انجام داده است. از چشمه گواراى حق سيراب گشته، چشمه‏اى كه به آسانى به آن رسيد و از آن نوشيده سيراب گرديد. راه هموار و راست قدم برداشته، پيراهن شهوات را از تن بيرون كرده، و جز يك غم، از تمام غم‏ها خود را مى‏رهاند، و از صف كور دلان و مشاركت با هواپرستان خارج شد، كليد باز كننده درهاى هدايت شد و قفل درهاى گمراهى و خوارى گرديد. راه هدايت را با روشن دلى ديد، و از همان راه رفت، و نشانه‏هاى آن را شناخت و از امواج سركش شهوات گذشت. به استوارترين دستاويزها و محكم‏ترين طناب‏ها چنگ انداخت، چنان به يقين و حقيقت رسيد كه گويى نور خورشيد بر او تابيد، در برابر خداوند خود را به گونه‏اى تسليم كرد كه هر فرمان او را انجام مى‏دهد و هر فرعى را به اصلش باز مى‏گرداند. چراغ تاريكى‏ها، و روشنى بخش تيرگى‏ها، كليد درهاى بسته و بر طرف كننده دشوارى‏ها، و راهنماى گمراهان در بيابان‏هاى سرگردانى است. سخن مى‏گويد، خوب مى‏فهماند، سكوت كرده به سلامت مى‏گذرد، براى خدا اعمال خويش را خالص كرده آن چنان كه خدا پذيرفته است، از گنجينه‏هاى آيين خدا و اركان زمين است. خود را به عدالت واداشته و آغاز عدالت او آن كه هواى نفس را از دل بيرون رانده است، حق را مى‏شناساند و به آن عمل مى‏كند. كار خيرى نيست مگر كه به آن قيام مى‏كند، و در هيچ جا گمان خيرى نبرده جز آن كه به سوى آن شتافته. اختيار خود را به قرآن سپرده، و قرآن را راهبر و پيشواى خود قرار داده است، هر جا كه قرآن بار اندازد فرود آيد، و هر جا كه قرآن جاى گيرد مسكن گزيند.

2 وصف زشت‏ترين انسان «عالم نمايان»

و ديگرى كه او را دانشمند نامند امّا از دانش بى‏بهره است، يك دسته از نادانى‏ها را از جمعى نادان فرا گرفته، و مطالب گمراه كننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته، و دام‏هايى از طناب‏هاى غرور و گفته‏هاى دروغين بر سر راه مردم افكنده، قرآن را بر اميال و خواسته‏هاى خود تطبيق مى‏دهد، و حق را به هوس‏هاى خود تفسير مى‏كند. مردم را از گناهان بزرگ ايمن مى‏سازد، و جرائم بزرگ را سبك جلوه مى‏دهد. ادّعا مى‏كند از ارتكاب شبهات پرهيز دارد امّا در آنها غوطه مى‏خورد. مى‏گويد: از بدعت‏ها دورم، ولى در آنها غرق شده است. چهره ظاهر او چهره انسان، و قلبش قلب حيوان درنده است، راه هدايت را نمى‏شناسد كه از آن سو برود، و راه خطا و باطل را نمى‏داند كه از آن بپرهيزد، پس مرده‏اى است در ميان زندگان.

3 شناساندن عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امامان راستين عليه السّلام

مردم كجا مى‏رويد چرا از حق منحرف مى‏شويد پرچم‏هاى حق بر و نشانه‏هاى آن آشكار است، با اينكه چراغهاى هدايت روشنگر راهند، چون گمراهان به كجا مى‏رويد چرا سرگردانيد در حالى كه عترت پيامبر شما در ميان شماست، آنها زمامداران حق و يقينند، پيشوايان دين، و زبان‏هاى راستى و راستگويانند، پس بايد در بهترين منازل قرآن جايشان دهيد و همانند تشنگانى كه به سوى آب شتابانند، به سويشان هجوم ببريد. اى مردم اين حقيقت را از خاتم پيامبران بياموزيد كه فرمود: هر كه از ما مى‏ميرد، در حقيقت نمرده است و چيزى از ما كهنه نمى‏شود. پس آنچه نمى‏دانيد، نگوييد، زيرا بسيارى از حقايق در امورى است كه نا آگاهانه انكار مى‏كنيد.

4 ويژگى‏هاى امام على عليه السّلام

مردم عذر خواهى كنيد از كسى كه دليلى بر ضدّ او نداريد، و آن كس من مى‏باشم، مگر من در ميان شما بر اساس «ثقل اكبر» كه قرآن است عمل نكردم و ثقل اصغر «عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را در ميان شما باقى نگذاردم مگر من پرچم ايمان را در بين شما استوار نساختم و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهيتان ندادم مگر پيراهن عافيت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم و نيكى‏ها را با اعمال و گفتار خود در ميان شما رواج ندادم و ملكات اخلاق انسانى را به شما نشان ندادم پس وهم و گمان خود را در آنجا كه چشم دل ژرفاى آن را مشاهده نمى‏كند، و فكرتان توانايى تاختن در آن راه ندارد، به كار نگيريد، برخى از همين خطبه است:

5 اخبار غيبى نسبت به آينده بنى اميّه

تا آن كه برخى از شما گمان مى‏برند كه دنيا به كام بنى اميّه شد، و همه خوبى‏ها را افزون به آنها سپرده و آنها را از سرچشمه خود سيراب كرده، و تازيانه و شمشيرشان از سر اين امّت كنار نخواهد رفت. كسانى كه چنين مى‏انديشند در اشتباهند، زيرا سهم بنى اميّه تنها جرعه‏اى از زندگى لذّت بخش است كه مدّتى آن را مى‏مكند سپس همه آنچه را كه نوشيدند بيرون مى‏ريزند.

ترجمه خطبه 88

(به نقل برخى از شارحان، اين خطبه در سال 36 هجرى پس از قتل عثمان در مدينه ايراد شد)  

عوامل هلاكت انسانها

پس از ستايش پروردگار، خدا هرگز جبّاران دنيا را در هم نشكسته مگر پس از آن كه مهلت‏هاى لازم و نعمت‏هاى فراوان بخشيد، و هرگز استخوان شكسته ملّتى را باز سازى نفرمود مگر پس از آزمايش‏ها و تحمّل مشكلات. مردم در سختى‏هايى كه با آن روبرو هستيد و مشكلاتى كه پشت سر گذارديد، درس‏هاى عبرت فراوان وجود دارد. نه هر كه صاحب قلبى است خردمند است، و نه هر دارنده گوشى شنواست، و نه هر دارنده چشمى بيناست. در شگفتم، چرا در شگفت نباشم از خطاى گروه‏هاى پراكنده با دلايل مختلف كه هر يك در مذهب خود دارند نه گام بر جاى گام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى‏نهند، و نه از رفتار جانشين او پيروى مى‏كنند، نه به غيب ايمان مى‏آورند و نه خود را از عيب بر كنار مى‏دارند، به شبهات عمل مى‏كنند و در گرداب شهوات غوطه‏ورند، نيكى در نظرشان همان است كه مى‏پندارند، و زشتى‏ها همان است كه آنها منكرند. در حل مشكلات به خود پناه مى‏برند، و در مبهمات تنها به رأى خود تكيه مى‏كنند، گويا هر كدام، امام و راهبر خويش مى‏باشند كه به دستگيره‏هاى مطمئن و اسباب محكمى كه خود باور دارند چنگ مى‏زنند.

ترجمه خطبه 89

(اين خطبه طبق نقل برخى از شارحان در شهر كوفه ايراد شد)

1 وصف روزگاران بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم

خدا پيامبر اسلام را هنگامى مبعوث فرمود كه از زمان بعثت پيامبران پيشين مدّت‏ها گذشته، و ملّت‏ها در خواب عميقى فرو خفته بودند. فتنه و فساد جهان را فرا گرفته و اعمال زشت رواج يافته بود. آتش جنگ همه جا زبانه مى‏كشيد و دنيا، بى‏نور و پر از مكر و فريب گشته بود. برگ‏هاى درخت زندگى به زردى گراييده و از ميوه آن خبرى نبود، آب حيات فروخشكيده و نشانه‏هاى هدايت كهنه و ويران شده بود. پرچم‏هاى هلاكت و گمراهى آشكار و دنيا با قيافه زشتى به مردم مى‏نگريست، و با چهره‏اى عبوس و غم آلود با اهل دنيا روبرو مى‏گشت. ميوه درخت دنيا در جاهليّت فتنه، و خوراكش مردار بود، در درونش وحشت و اضطراب، و بر بيرون شمشيرهاى ستم حكومت داشت.

2 عبرت آموزى از روزگار جاهليّت

اى بندگان خدا عبرت گيريد، و همواره به ياد زندگانى پدران و برادران خود در جاهليّت باشيد، كه از اين جهان رفتند و در گرو اعمال خود بوده، برابر آن محاسبه مى‏گردند. به جان خودم سوگند پيمانى براى زندگى و مرگ و نجات از مجازات الهى بين شما و آنها بسته نشده است، و هنوز روزگار زيادى نگذشته، و از آن روزگارانى كه در پشت پدران خود بوديد زياد دور نيست.  به خدا سوگند، پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چيزى به آنها گوشزد نكرد جز آن كه من همان را به شما مى‏گويم، شنوايى امروز شما از شنوايى آنها كمتر نيست، همان چشم‏ها و قلب‏هايى كه به پدرانتان دادند به شما نيز بخشيدند.

 به خدا سوگند، شما پس از آنها مطلبى را نديده‏ايد كه آنها نمى‏شناختند، و شما به چيزى اختصاص داده نشديد كه آنها محروم باشند، راستى حوادثى به شما روى آورده مانند شترى كه مهار كردنش مشكل است، و ميان بندش سست و سوارى بر آن دشوار است. مبادا آنچه كه مردم دنيا را فريفت شما را بفريبد كه دنيا [دامى است مانند] سايه‏اى گسترده و كوتاه، [كه‏] تا سر انجامى روشن و معيّن [يعنى مرگ آدميان را رها نمى‏كند.]

ترجمه خطبه 90

1 خدا شناسى

سپاس خداوندى را، كه بى آن كه ديده شود شناخته شده، و بى آنكه انديشه‏اى به كار گيرد آفريننده است، خدايى كه هميشه بوده و تا ابد خواهد بود، آنجا كه نه از آسمان داراى برج‏هاى زيبا خبرى بود، و نه از پرده‏هاى فرو افتاده اثرى به چشم مى‏خورد، نه شبى تاريك و نه دريايى آرام، نه كوهى با راه‏هاى گشوده، نه درّه‏اى پر پيچ و خم، نه زمين گسترده، و نه آفريده‏هاى پراكنده وجود داشت. خدا پديد آورنده پديده‏ها و وارث همگان است، خداى آنان و روزى دهنده ايشان است، آفتاب و ماه به رضايت او مى‏گردند كه هر تازه‏اى را كهنه، و هر دورى را نزديك مى‏گردانند، خدا، روزى مخلوقات را تقسيم كرد، و كردار و رفتارشان را بر شمرد، از نفس‏ها كه مى‏زنند، و نگاه‏هاى دزديده كه دارند، و رازهايى كه در سينه‏ها پنهان كردند. و جايگاه پديده‏ها را در شكم مادران و پشت پدران تا روز تولد و سر آمد زندگى و مرگ، همه را مى‏داند. اوست خدايى كه با همه وسعتى كه رحمتش دارد، كيفرش بر دشمنان سخت است و با سختگيرى كه دارد، رحمتش همه دوستان را فرا گرفته است، هر كس كه با او به مبارزه بر خيزد بر او غلبه مى‏كند، و هر كس دشمنى ورزد هلاكش مى‏سازد، هر كس با او كينه و دشمنى ورزد تيره روزش كند، و بر دشمنانش پيروز است، هر كس به او توكّل نمايد او را كفايت كند، و هر كس از او بخواهد، مى‏پردازد، و هر كس براى خدا به محتاجان قرض دهد وامش را بپردازد، و هر كه او را سپاس گويد، پاداش نيكو دهد.

2 اندرزهاى حكيمانه

بندگان خدا خود را بسنجيد قبل از آن كه مورد سنجش قرار گيريد، پيش از آن كه حسابتان را برسند حساب خود را برسيد، و پيش از آن كه راه گلو گرفته شود نفس راحت بكشيد، و پيش از آن كه با زور شما را به اطاعت وادارند، فرمانبردار باشيد. بدانيد همانا آن كس كه خود را يارى نكند و پند دهنده و هشدار دهنده خويش نباشد، ديگرى هشدار دهنده و پند دهنده او نخواهد بود.

ترجمه خطبه 91

(خطبه اشباح)

 (مسعدة بن صدقه از امام صادق عليه السّلام نقل كرد، روزى در مسجد كوفه شخصى به امام على عليه السّلام گفت خدا را آنگونه توصيف كن كه گويا با چشم سر او را ديده‏ايم، امام به خطابه برخاست، مسجد پر از مردم شد، در حالى كه خشمناك بود و رنگ صورت امام تغيير كرده بود فرمود)  

1 خدا شناسى

ستايش خدايى را سزاست كه نبخشيدن بر مال او نيفزايد، و بخشش او را فقير نسازد، زيرا هر بخشنده‏اى جز او، اموالش كاهش يابد، و جز او هر كس از بخشش دست كشد مورد نكوهش قرار گيرد. اوست بخشنده انواع نعمت‏ها و بهره‏هاى فزاينده و تقسيم كننده روزى پديده‏ها، مخلوقات همه جيره خوار سفره اويند، كه روزى همه را تضمين، و اندازه‏اش را تعيين فرمود. به مشتاقان خويش و خواستاران آنچه در نزد اوست راه روشن را نشان داد، سخاوت او را در آنجا كه از او بخواهند، با آنجا كه از او درخواست نكنند، بيشتر نيست. خدا اوّلى است كه آغاز ندارد، تا پيش از او چيزى بوده باشد، و آخرى است كه پايان ندارد تا چيزى پس از او وجود داشته باشد. مردمك چشم‏ها را از مشاهده خود باز داشته است. زمان بر او نمى‏گذرد تا دچار دگرگونى گردد، و در مكانى قرار ندارد تا پندار جابجايى نسبت به او روا باشد. اگر آنچه از درون معادن كوه‏ها بيرون مى‏آيد، و يا آنچه از لبان پر از خنده صدف‏هاى دريا خارج مى‏شود، از نقره‏هاى خالص، و طلاهاى ناب ، درهاى غلطان، و مرجان‏هاى دست چين، همه را ببخشد، در سخاوت او كمتر اثرى نخواهد گذاشت، و گستردگى نعمت‏هايش را پايان نخواهد داد، در پيش او آنقدر از نعمت‏ها وجود دارد كه هر چه انسان‏ها درخواست كنند تمامى نپذيرد، چون او بخشنده‏اى است كه درخواست نيازمندان چشمه جود او را نمى‏خشكاند، و اصرار و درخواست‏هاى پياپى او را به بخل ورزيدن نمى‏كشاند.

2 صفات خدا در قرآن

اى پرسش كننده، درست بنگر، آنچه را كه قرآن از صفات خدا بيان مى‏دارد، به آن اعتماد كن، و از نور هدايتش بهره گير، و آنچه را كه شيطان تو را به دانستن آن وامى‏دارد، و كتاب خدا آن را بر تو واجب نكرده، و در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امامان هدايتگر عليه السّلام نيامده، رها كن و علم آن را به خدا واگذار، كه اين نهايت حقّ پروردگار بر تو است. بدان، آنها كه در علم دين استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر آنها پوشيده است و تفسير آن را نمى‏دانند، و از فرو رفتن در اسرار نهان بى نياز ساخته است، و آنان را از اين رو كه به عجز و ناتوانى خود در برابر غيب و آنچه كه تفسير آن را نمى‏دانند اعتراف مى‏كنند، ستايش فرمود، و ترك ژرف نگرى آنان در آنچه كه خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است. پس به همين مقدار بسنده كن و خدا را با ميزان عقل خود ارزيابى مكن، تا از تباه شدگان نباشى.  اوست خداى توانايى كه اگر وهم و خيال انسانها بخواهد براى درك اندازه قدرتش تلاش كند، و افكار بلند و دور از وسوسه‏هاى دانشمندان، بخواهد ژرفاى غيب ملكوتش را در نوردد، و قلب‏هاى سراسر عشق مشتاقان، براى درك كيفيّت صفات او كوشش نمايد، و عقل‏ها با تلاش وصف ناپذير از راه‏هاى بسيار ظريف و باريك بخواهند ذات او را درك كنند، دست قدرت بر سينه همه نواخته بازگرداند، در حالى كه در تاريكى‏هاى غيب براى رهايى خود به خداى سبحان پناه مى‏برند و با نا اميدى و اعتراف به عجز از معرفت ذات خدا، باز مى‏گردند، كه با فكر و عقل نارساى بشرى نمى‏توان او را درك كرد، و اندازه جلال و عزّت او در قلب انديشمندان راه نمى‏يابد. خدايى كه پديده‏ها را از هيچ آفريد، نمونه‏اى در آفرينش نداشت تا از آن استفاده كند، و يا نقشه‏اى از آفريننده‏اى پيش از خود، كه از آن در آفريدن موجودات بهره گيرد، و نمونه‏هاى فراوان از ملكوت قدرت خويش، و شگفتى‏هاى آثار رحمت خود، كه همه با زبان گويا به وجود پروردگار گواهى مى‏دهند را به ما نشان داده كه بى اختيار ما را به شناخت پروردگار مى‏خوانند. در آنچه آفريده آثار صنعت و نشانه‏هاى حكمت او پديدار است، كه هر يك از پديده‏ها حجّت و برهانى بر وجود او مى‏باشند، گرچه برخى مخلوقات، به ظاهر ساكت‏اند، ولى بر تدبير خداوندى گويا، و نشانه‏هاى روشنى بر قدرت و حكمت اويند خداوندا گواهى مى‏دهم، آن كس كه تو را به اعضاى گوناگون پديده‏ها و مفاصل به هم پيوسته‏ كه به فرمان حكيمانه تو در لابلاى عضلات پديد آمده، تشبيه مى‏كند، هرگز در ژرفاى ضمير خود تو را نشناخته، و قلب او با يقين انس نگرفته است، و نمى‏داند كه هرگز براى تو همانندى نيست. و گويا بيزارى پيروان گمراه از رهبران فاسد خود را نشنيده‏اند كه مى‏گويند: «به خدا سوگند ما در گمراهى آشكار بوديم. كه شما را با خداى جهانيان مساوى پنداشتيم» دروغ گفتند مشركان كه تو را با بت‏هاى خود همانند پنداشتند، و با وهم و خيال خود گفتند پيكرى چون بتهاى ما دارد، و با پندار نادرست تو را تجزيه كرده، و با اعضاى گوناگون مخلوقات تشبيه كردند. خدايا گواهى مى‏دهم آنان كه تو را با چيزى از آفريده‏هاى تو مساوى شمارند از تو روى بر تافته‏اند و آن كه از تو روى گردان شود بر اساس آيات محكم قرآن، و گواهى براهين روشن تو، كافر است. تو همان خداى نامحدودى هستى كه در انديشه‏ها نگنجى تا چگونگى ذات تو را درك كنند، و در خيال و وهم نيايى تا تو را محدود و داراى حالات گوناگون پندارند.

3 وصف پروردگار در آفرينش موجودات گوناگون

آنچه را آفريد با اندازه گيرى دقيقى استوار كرد، و با لطف و مهربانى نظمشان داد، و به خوبى تدبير كرد. هر پديده را براى همان جهت كه آفريده شد به حركت در آورد، چنانكه نه از حد و مرز خويش تجاوز نمايد و نه در رسيدن به مراحل رشد خود كوتاهى كند، و اين حركت حساب شده را بدون دشوارى به سامان رساند تا بر اساس اراده او زندگى كند. پس چگونه ممكن است سرپيچى كند در حالى كه همه موجودات از اراده خدا سرچشمه مى‏گيرند، خدايى كه پديد آورنده موجودات گوناگون است، بدون احتياج به انديشه و فكرى كه به آن روى آورد، يا غريزه‏اى كه در درون پنهان داشته باشد، و بدون تجربه از حوادث گذشته، و بدون شريكى كه در ايجاد امور شگفت انگيز ياريش كند، موجودات را آفريد، پس آفرينش كامل گشت و به عبادت و اطاعت او پرداختند، دعوت او را پذيرفتند و در برابر فرمان الهى سستى و درنگ نكردند و در اجراى فرمان الهى توقف نپذيرفتند. پس كجى‏هاى هر چيزى را راست، و مرزهاى هر يك را روشن ساخت، و با قدرت خداوندى بين اشياء متضاد هماهنگى ايجاد كرد، و وسايل ارتباط آنان را فراهم ساخت، و موجودات را از نظر حدود، اندازه، و غرائز، و شكل‏ها، و قالب‏ها، و هيأتهاى گوناگون، تقسيم و استوار فرمود، و با حكمت و تدبير خويش هر يكى را به سرشتى كه خود خواست در آورد.

4 چگونگى آفرينش آسمان‏ها

فضاى باز و پستى و بلندى و فاصله‏هاى وسيع آسمان‏ها را بدون اينكه بر چيزى تكيه كند، نظام بخشيد و شكاف‏هاى آن را به هم آورد، و هر يك را با آنچه كه تناسب داشت و جفت بود پيوند داد، و دشوارى فرود آمدن و برخاستن را بر فرشتگانى كه فرمان او را به خلق رسانند يا اعمال بندگان را بالا برند آسان كرد. در حالى كه آسمان را به صورت دود و بخار بود به آن فرمان داد، پس رابطه‏هاى آن را بر قرار ساخت، سپس آنها را از هم جدا كرد و بين آنها فاصله انداخت، و بر هر راهى و شكافى از آسمان، نگهبانى از شهاب‏هاى روشن گماشت، و با دست قدرت آنها را از حركت ناموزون در فضا نگهداشت، و دستور فرمود تا برابر فرمانش تسليم باشند. و آفتاب را نشانه روشنى بخش روز، و ماه را، با نورى كم رنگ براى تاريكى شب‏ها قرار داد، و آن دو را در مسير حركت خويش به حركت در آورد، و حركت آن دو را دقيق اندازه گيرى كرد  تا در درجات تعيين شده حركت كنند كه بين شب و روز تفاوت باشد، و قابل تشخيص شود، و با رفت و آمد آن‏ها شماره سالها، و اندازه گيرى زمان ممكن باشد. پس در فضاى هر آسمان فلك آن را آفريد، و زينتى از گوهرهاى تابنده و ستارگان درخشنده بياراست، و آنان را كه خواستند اسرار آسمان‏ها را دزدانه دريابند، با شهاب‏هاى درخشنده سوزان تير باران كرد، و تمامى ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بى قرار، فرود آينده و بالا رونده، و نگران كننده و شادى آفرين  را، تسليم اوامر خود فرمود.

5 ويژگى‏هاى فرشتگان

سپس، خداوند سبحان براى سكونت بخشيدن در آسمان‏ها، و آباد ساختن بالاترين قسمت از ملكوت خويش، فرشتگانى شگفت آفريد، و تمام شكاف‏ها و راه‏هاى گشاده آسمان‏ها را با فرشتگان پر كرد، و فاصله جوّ آسمان را از آنها گستراند، كه هم اكنون صداى تسبيح آنها فضاى آسمان‏ها را پر كرده: در بارگاه قدس، درون پرده‏هاى حجاب و صحنه‏هاى مجد و عظمت پروردگار، طنين انداز است. در ما وراى آنها زلزله‏هايى است كه گوش‏ها را كر مى‏كند و شعاع‏هاى خيره كننده نور، كه چشم‏ها را از ديدن باز مى‏دارد، و ناچار خيره بر جاى خويش مى‏ماند. خدا فرشتگان را در صورت‏هاى مختلف و اندازه‏هاى گوناگون آفريد، و بال و پرهايى براى آنها قرار داد، آنها كه همواره در تسبيح جلال و عزّت پروردگار به سر مى‏برند، و چيزى از شگفتى‏هاى آفرينش پديده‏ها را به خود نسبت نمى‏دهند و در آنچه از آفرينش پديده‏ها كه خاص خداست، ادّعايى ندارند: «بلكه بندگانى بزرگوارند، كه در سخن گفتن از او پيشى نمى‏گيرند و به فرمان الهى عمل مى‏كنند» خدا فرشتگان را امين وحى خود قرار داد، و براى رساندن پيمان امر و نهى خود به پيامبران، از آنها استفاده كرد، و روانه زمين كرده، آنها را از ترديد شبهات مصونيّت بخشيد، كه هيچ كدام از فرشتگان از راه رضاى حق منحرف نمى‏گردند. آنها را از يارى خويش بهرمند ساخت، و دل‏هايشان را در پوششى از تواضع و فروتنى و خشوع و آرامش در آورد، درهاى آسمان را بر رويشان گشود تا خدا را به بزرگى بستايند، و براى آنها نشانه‏هاى روشن قرار داد تا به توحيد او بال گشايند. سنگينى‏هاى گناهان هرگز آنها را در انجام وظيفه دل سرد نساخت، و گذشت شب و روز آنها را به سوى مرگ سوق نداد، تيرهاى شك و ترديد خلل در ايمانشان ايجاد نكرد، و شك و گمان در پايگاه يقين آنها راه نيافت، و آتش كينه در دل‏هايشان شعله‏ور نگرديد، حيرت و سرگردانى آنها را از ايمانى كه دارند و آنچه از هيبت و جلال خداوندى كه در دل نهادند جدا نساخت و وسوسه‏ها در آنها راه نيافته، تا شك و ترديد بر آنها تسلط يابد.

6 اقسام فرشتگان

 گروهى از فرشتگان در آفرينش ابرهاى پر آب، و در آفرينش كوه‏هاى عظيم و سر بلند، و خلقت ظلمت و تاريكى‏ها نقش دارند، و گروهى ديگر، قدم‏هايشان تا ژرفاى زمين پايين رفته، و چونان پرچمهاى سفيدى دل فضا را شكافته‏اند، و در زير آن بادهايى است كه به نرمى حركت كرده و در مرزهاى مشخّصى نگاهش مى‏دارد.

7 صفات والاى فرشتگان

اشتغال به عبادت پروردگار، فرشتگان را از ديگر كارها باز داشته، و حقيقت ايمان ميان آنها و معرفت حق، پيوند لازم ايجاد كرد، نعمت يقين آنها را شيداى حق گردانيد كه به غير خدا هيچ علاقه‏اى ندارند. شيرينى معرفت خدا را چشيده و از جام محبّت پروردگار سيراب شدند، ترس و خوف الهى در ژرفاى جان فرشتگان راه يافته، و از فراوانى عبادت قامتشان خميده و شوق و رغبت فراوان، از زارى و گريه‏شان نكاسته است. مقام والاى فرشتگان، از خشوع و فروتنى آنان كم نكرد، و غرور و خود بينى دامنگيرشان نگرديد، تا اعمال نيكوى گذشته را شماره كنند، و سهمى از بزرگى و بزرگوارى براى خود تصوّر نمايند. گذشت زمان آنان را از انجام وظائف پياپى نرنجانده و از شوق و رغبتشان نكاسته تا از پروردگار خويش نا اميد گردند. از مناجات‏هاى طولانى، خسته نشده، و اشتغال به غير خدا آنها را تحت تسلط خود در نياورده است، و از فرياد استغاثه و زارى آنها فروكش نكرده و در مقام عبادت و نيايش دوش به دوش هم همواره ايستاده‏اند، راحت طلبى آنها را به كوتاهى در انجام دستوراتش وادار نساخته، و كودنى و غفلت و فراموشى بر تلاش و كوشش و عزم راسخ فرشتگان راه نمى‏يابد، و فريب‏هاى شهوت، همّت‏هاى بلندشان را تيرباران نمى‏كند. فرشتگان، ايمان به خداى صاحب عرش را ذخيره روز بى نوايى خود قرار داده و آن هنگام كه خلق به غير خدا روى مى‏آورد آنها تنها متوجّه پروردگار خويشند، هيچ گاه عبادت خدا را پايان نمى‏دهند، و شوق و علاقه خود را از انجام اوامر الهى و اطاعت پروردگار سست نمى‏كنند، آنچه آنان را شيفته اطاعت خدا كرده بذر محبّت است كه در دل مى‏پرورانند، و هيچ گاه دل از بيم و اميد او بر نمى‏دارند. عوامل ترس آنها را از مسؤوليت باز نمى‏دارد تا در انجام وظيفه سستى ورزند، طمع‏ها به آنان شبيخون نزده تا تلاش دنيا را بر كار آخرت مقدّم دارند، اعمال گذشته خود را بزرگ نمى‏شمارند، و اگر بزرگ بشمارند اميدوارند، و اميد فراوان نمى‏گذارد تا از پروردگار ترسى در دل داشته باشند.

8 پاك بودن فرشتگان از رذايل اخلاقى

فرشتگان در باره پروردگار خويش به جهت وسوسه‏هاى شيطانى اختلاف نكرده‏اند، و برخوردهاى بد با هم نداشته و راه جدايى نگيرند. كينه‏ها و حسادت‏ها در دلشان راه نداشته و عوامل شك و ترديد و خواهش‏هاى نفسانى، آنها را از هم جدا نساخته، و افكار گوناگون آنان را به تفرقه نكشانده است. فرشتگان بندگان ايمانند، و طوق بندگى به گردن افكنده و هيچ گاه با شك و ترديد و سستى، آن را بر زمين نمى‏گذارند. در تمام آسمان‏ها جاى پوستينى خالى نمى‏توان يافت مگر آن كه فرشته‏اى به سجده افتاده، يا در كار و تلاش است. اطاعت فراوان آنها بر يقين و معرفتشان نسبت به پروردگار مى‏افزايد، و عزّت خداوند عظمت او را در قلبشان بيشتر مى‏نمايد.

9 چگونگى آفرينش زمين

زمين را به موج‏هاى پر خروش، و درياهاى موّاج فرو پوشاند، موج‏هايى كه بالاى آن‏ها به هم مى‏خورد و در تلاطمى سخت، هر يك ديگرى را واپس مى‏زد، چونان شتران نر مست، فرياد كنان و كف بر لب، به هر سوى روان بودند.  پس، قسمت‏هاى سركش آب از سنگينى زمين فرو نشست و هيجان آنها بر اثر تماس با سينه زمين آرام گرفت. زيرا زمين با پشت بر آن مى‏غلطيد و آن همه سر و صداى امواج ساكن و آرام شده، چون اسب افسار شده رام گرديد. خشكى‏هاى زمين در دل امواج، گسترد، و آب را از كبر و غرور و سركشى و خروش باز داشت، و از شدّت حركتش كاسته شد، و بعد از آن همه حركت‏هاى تند ساكت شد، و پس از آن همه خروش و سركشى متكبّرانه به جاى خويش ايستاد. پس هنگامى كه هيجان آب در اطراف زمين فرو نشست، و كوه‏هاى سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل كرد، چشمه‏هاى آب از فراز كوه‏ها بيرون آورد و آب‏ها را در شكاف بيابان‏ها و زمين‏هاى هموار روان كرد، و حركت زمين را با صخره‏هاى عظيم و قلّه كوه‏هاى بلند نظم داد، و زمين به جهت نفوذ كوه‏ها در سطح آن، فرو رفتن ريشه كوه‏ها در شكاف‏هاى آن و سوار شدن بر پشت دشت‏ها و صحراها، از لرزش و اضطراب باز ايستاد.

10 نقش پديده‏هاى جوى در زمين

و بين زمين و جو فاصله افكند، و وزش بادها را براى ساكنان آن آماده ساخت، تمام نيازمنديها و وسائل زندگى را براى اهل زمين استخراج و مهيّا فرمود، آنگاه هيچ بلندى از بلندى‏هاى زمين را كه آب چشمه‏ها و نهرها به آن راه ندارد وانگذاشت، بلكه ابرهايى را آفريد تا قسمت‏هاى مرده آن احيا شود، و گياهان رنگارنگ برويند. قطعات بزرگ و پراكنده ابرها را به هم پيوست تا سخت به حركت در آمدند، و با به هم خوردن ابرها، برق‏ها درخشيدن گرفت، و از درخشندگى ابرهاى سفيد كوه پيكر، و متراكم چيزى كاسته نشد.  ابرها را پى در پى فرستاد تا زمين را احاطه كردند، و بادها شير باران را از ابرها دوشيدند، و به شدّت به زمين فرو ريختند، ابرها پايين آمده سينه بر زمين ساييدند، و آنچه بر پشت داشتند فرو ريختند كه در بخش‏هاى بى گياه زمين انواع گياهان روييدن گرفت، و در دامن كوه‏ها، سبزه‏ها پديد آمد.

11 زيبايى‏هاى زمين

پس زمين به وسيله باغ‏هاى زيبا، همگان را به سرور و شادى دعوت كرده، با لباس نازك گل برگ‏ها كه بر خود پوشيد، هر بيننده‏اى را به شگفتى واداشت.  و با زينت و زيورى كه از گلو بند گل‏هاى گوناگون، فخر كنان خود را آراست، هر بيننده‏اى را به وجد آورد، كه فرآورده‏هاى نباتى را، توشه و غذاى انسان، و روزى حيوانات قرار داد. در گوشه و كنار آن درّه‏هاى عميق آفريد، و راه‏ها و نشانه‏ها براى آنان كه بخواهند از جادّه‏هاى وسيع آن عبور كنند، تعيين كرد.

12 داستان زندگى آغازين آدم عليه السّلام و اعزام پيامبران عليهم السّلام

هنگامى كه خدا زمين را آماده زندگى انسان ساخت و فرمان خود را صادر فرمود، آدم عليه السّلام را از ميان مخلوقاتش برگزيد، و او را نخستين و برترين مخلوق خود در زمين قرار داد. ابتدا آدم را در بهشت جاى داده و خوراكى‏هاى گوارا به او بخشيد و از آنچه كه او را منع كرد پرهيز داد و آگاهش ساخت كه اقدام بر آن، نافرمانى بوده و مقام و ارزش او را به خطر خواهد افكند. امّا آدم عليه السّلام به آنچه نهى شد، اقدام كرد  و علم خداوند در باره او تحقّق يافت، تا آن كه پس از توبه، او را از بهشت به سوى زمين فرستاد، تا با نسل خود زمين را آباد كند، و بدين وسيله حجت را بر بندگان تمام كرد، و پس از وفات آدم عليه السّلام زمين را از حجّت خالى نگذاشت و ميان فرزندان آدم عليه السّلام و خود، پيوند شناسايى برقرار فرمود، و قرن به قرن، حجّت‏ها و دليل‏ها را بر زبان پيامبران برگزيده آسمانى و حاملان رسالت خويش جارى ساخت، تا اينكه سلسله انبياء با پيامبر اسلام، حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به اتمام رسيد و بيان احكام و انذار و بشارت الهى به سر منزل نهايى راه يافت.

13 آفرينش امكانات زندگى

روزى انسان‏ها را اندازه گيرى و مقدّر فرمود، گاهى كم و زمانى زياد، و به تنگى و وسعت به گونه‏اى عادلانه تقسيم كرد تا هر كس را كه بخواهد با تنگى روزى يا وسعت آن بيازمايد، و با شكر و صبر، غنى و فقير را مورد آزمايش قرار دهد. پس روزى گسترده را با فقر و بيچارگى در آميخت، و تندرستى را با حوادث دردناك پيوند داد، دوران شادى و سرور را با غصّه و اندوه نزديك ساخت، اجل و سر آمد زندگى را مشخّص كرد، آن را گاهى طولانى و زمانى كوتاه قرار داد، مقدّم يا مؤخّر داشت، و براى مرگ، اسباب و وسائلى فراهم ساخت، و با مرگ، رشته‏هاى زندگى را در هم پيچيد و پيوندهاى خويشاوندى را از هم گسست تا آزمايش گردند.

14 تعريف علم خداوند

خداوند از اسرار پنهانى مردم و از نجواى آنان كه آهسته سخن مى‏گويند و از آنچه كه در فكرها بواسطه گمان خطور مى‏كند، و تصميم‏هايى كه به يقين مى‏پيوندد، و از نگاه‏هاى رمزى چشم كه از لابلاى پلك‏ها خارج مى‏گردد، آگاه است. خدا از آنچه در مخفى گاه‏هاى دل‏ها قرار دارد، و از امورى كه پشت پرده غيب پنهان است، و آنچه را كه پرده‏هاى گوش مخفيانه مى‏شنود، و از اندرون لانه‏هاى تابستانى مورچگان، و خانه‏هاى زمستانى حشرات، از آهنگ اندوهبار زنان غم ديده و صداى آهسته قدم‏ها، آگاهى دارد. خداى سبحان از جايگاه پرورش ميوه در درون پرده‏هاى شكوفه‏ها، و از مخفى‏گاه غارهاى حيوانات وحشى در دل كوه‏ها، و اعماق درّه‏ها، از نهانگاه پشّه‏ها بين ساقه‏ها و پوست درختان، از محل پيوستگى برگ‏ها به شاخسارها، و از جايگاه نطفه‏ها در پشت پدران، آگاه است. خدا از آنچه پرده ابر را به وجود مى‏آورد و به هم مى‏پيوندند، و از قطرات بارانى كه از ابرهاى متراكم مى‏بارند، و از آنچه كه گرد بادها از روى زمين برمى‏دارند، و باران‏ها با سيلاب آن را فرو مى‏نشانند و نابود مى‏كنند، از ريشه گياهان زمين كه ميان انبوه شن و ماسه پنهان شده است، از لانه پرندگانى كه در قلّه بلند كوه‏ها جاى گرفته، و از نغمه‏هاى مرغان در آشيانه‏هاى تاريك، از لؤلؤهايى كه در دل صدف‏ها پنهان است، و امواج درياهايى كه آنها را در دامن خويش پروراندند آگاهى دارد. خدا از آنچه كه تاريكى شب آن را فرا گرفته، و يا نور خورشيد بر آن تافته، و آنچه تاريكى‏ها و امواج نور، پياپى آن را در بر مى‏گيرد، از اثر هر قدمى، از احساس هر حركتى، و آهنگ هر سخنى، و جنبش هر لبى، و مكان هر موجود زنده‏اى، و وزن هر ذرّه‏اى، و ناله هر صاحب اندوهى اطلاع دارد. خدا هر آنچه از ميوه شاخسار درختان و برگ‏هايى كه روى زمين ريخته و از قرارگاه نطفه و بسته شدن خون و جنين كه به شكل پاره‏اى گوشت است، و پرورش دهنده انسان و نطفه آگاهى دارد، و براى اين همه آگاهى، هيچ گونه زحمت و دشوارى براى او وجود ندارد و براى نگهدارى اين همه از مخلوقات رنگارنگ كه پديد آورده دچار نگرانى نمى‏شود، و در تدبير امور مخلوقات، سستى و ملالى در او راه نمى‏يابد، بلكه علم پروردگار در آنها نفوذ يافته و همه آنها را شماره كرده است، و عدالتش همه را در بر گرفته و با كوتاهى كردن مخلوقات در ستايش او، باز فضل و كرمش تداوم يافته است.