ترجمه خطبه 65
(در سال 38 هجرى پس از پايان جنگ صفین در مسجد كوفه اين سخنرانى را ايراد كرد)
خدا شناسى «شناخت صفات خدا»
ستايش خداوندى را سزاست كه صفتى بر صفت ديگرش پيشى نگرفته تا بتوان گفت: پيش از
آن كه آخر باشد اوّل است و قبل از آن كه باطن باشد ظاهر است. هر واحد و تنهايى جز
او، اندك است، هر عزيزى جز او ذليل، و هر نيرومندى جز او ضعيف و ناتوان است، هر
مالكى جز او بنده، و هر عالمى جز او دانش آموز است، هر قدرتمندى جز او، گاهى توانا
و زمانى ناتوان است، هر شنوندهاى جز خدا در شنيدن صداهاى ضعيف كر و برابر صداهاى
قوى، ناتوان است و آوازهاى دور را نمىشنود. هر بينندهاى جز خدا، از مشاهده
رنگهاى ناپيدا و اجسام بسيار كوچك ناتوان است، هر ظاهرى غير از او پنهان، و هر
پنهانى جز او آشكار است. مخلوقات را براى تقويت فرمانروايى، و يا براى ترس از
آينده، يا يارى گرفتن در مبارزه با همتاى خود، و يا براى فخر و مباهات شريكان، و يا
ستيزه جويى مخالفان نيافريده است. بلكه همه، آفريدههاى او هستند و در سايه پرورش
او، بندگانى فروتن و فرمانبردارند. خدا در چيزى قرار نگرفته تا بتوان گفت در آن
جاست، و دور از پديدهها نيست تا بتوان گفت از آنها جداست. آفرينش موجودات او را در
آغاز ناتوان نساخته، و از تدبير پديدههاى آفريده شده باز نمانده است، نه به خاطر
آنچه آفريده قدرتش پايان گرفته و نه در آنچه فرمان داد و مقدّر ساخت دچار ترديد شد.
بلكه فرمانش استوار، و علم او مستحكم، و كارش بى تزلزل است. خدايى كه به هنگام بلا
و سختى به او اميدوار، و در نعمتها از او بيمناكند.
ترجمه خطبه 66
(در يكى از روزهاى آغازين جنگ صفین در سال 37 هجرى براى لشكريان خود ايراد
فرمود)
آموزش تاكتيكهاى نظامى
اى گروه مسلمانان، لباس زيرين را ترس خدا، و لباس رويين را آرامش و خونسردى قرار
دهيد. دندانها را بر هم بفشاريد تا مقاومت شما برابر ضربات شمشير دشمن بيشتر گردد،
زره نبرد خود را كامل كنيد، پيش از آن كه شمشير را از غلاف بيرون كشيد چند بار تكان
دهيد، با گوشه چشم به دشمن بنگريد و ضربت را از چپ و راست فرود آوريد، و با تيزى
شمشير بزنيد، و با گام برداشتن به پيش، شمشير را به دشمن برسانيد، و بدانيد كه در
پيش روى خدا و پسر عموى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرار داريد. پى در پى حمله كنيد و از فرار شرم داريد، زيرا فرار در جنگ، لكّه ننگى براى
نسلهاى آينده و مايه آتش روز قيامت است، از شهادت خرسند باشيد و به آسانى از آن
استقبال كنيد. به آن گروه فراوان اطراف خيمه پر زرق و برق و طناب در هم افكنده
(فرماندهى معاويه) به سختى حمله كنيد، و به قلب آنها هجوم بريد كه شيطان در كنار آن
پنهان شده، دستى براى حمله در پيش، و پايى براى فرار آماده دارد، مقاومت كنيد تا
ستون حق بر شما آشكار گردد. «شما برتريد، خدا با شماست، و از پاداش اعمالتان
نمىكاهد».
ترجمه خطبه 67
(وقتى در 28 صفر سال 11 هجرى ماجراى سقيفه را به امام رساندند پرسيد: انصار چه
گفتند پاسخ شنيد كه انصار گفتند: زمامدارى از ما، و رهبرى از شما مهاجرين انتخاب
گردد. پس امام عليه السّلام فرمود)
ردّ استدلال انصار و قريش نسبت به امامت در سقيفه چرا با آنها به اين سخن رسول
خدا استدلال نكرديد كه آن حضرت در باره انصار سفارش فرمود: با نيكان آنها به نيكى
رفتار كنيد و از بدكاران آنها در گذريد [پرسيدند چگونه اين حديث انصار را از
زمامدارى دور مىكند پاسخ داد:] اگر زمامدارى و حكومت در آنان بود، سفارش كردند در
باره آنها معنايى نداشت [سپس پرسيد، قريش در سقيفه چه گفتند جواب دادند: قريش
مىگفتند ما از درخت رسالتيم، امام عليه السّلام فرمود] به درخت رسالت استدلال
كردند امّا ميوهاش را ضايع ساختند.
ترجمه خطبه 68
(پس از آنكه محمّد بن ابى بكر در مصر در سال 38 هجرى شهيد شد فرمود:)
ستودن هاشم بن عتبه براى فرماندارى مصر «پس از شهادت محمد بن ابى بكر»
مىخواستم هاشم بن عتبه را فرماندار مصر كنم، اگر او را انتخاب مىكردم ميدان را
براى دشمنان خالى نمىگذارد، و به عمرو عاص و لشكريانش فرصت نمىداد، نه اينكه
بخواهم محمد بن ابى بكر را نكوهش كنم، كه او مورد علاقه و محبّت من بوده و در دامنم
پرورش يافته بود.
ترجمه خطبه 69
(در سال 39 هجرى پس از شنيدن غارتگرىهاى فرماندهان معاويه در «عين التّمر» در
نكوهش كوفيان فرمود)
علل نكوهش كوفيان
چه مقدار با شما كوفيان مدارا كنم چونان مدارا كردن با شتران نو بارى كه از
سنگينى بار، پشتشان زخم شده است، و مانند وصله زدن جامه فرسودهاى كه هر گاه از
جانبى آن را بدوزند، از سوى ديگر پاره مىگردد هر گاه دستهاى از مهاجمان شام به
شما يورش آوردند، هر كدام از شما به خانه رفته، درب خانه را مىبنديد، و چون سوسمار
در سوراخ خود مىخزيد، و چون كفتار در لانه مىآرميد. سوگند به خدا ذليل است آن كس
كه شما يارى دهندگان او باشيد، كسى كه با شما تير اندازى كند گويا تيرى بدون پيكان
رها ساخته است. به خدا سوگند، شما در خانهها فراوان، و زير پرچمهاى ميدان نبرد
اندكيد، و من مىدانم كه چگونه بايد شما را اصلاح و كجىهاى شما را راست كرد، امّا
اصلاح شما را با فاسد كردن روح خويش جايز نمىدانم. خدا بر پيشانى شما داغ ذلّت
بگذارد، و بهره شما را اندك شمارد، شما آنگونه كه باطل را مىشناسيد از حق آگاهى
نداريد، و در نابودى باطل تلاش نمىكنيد آن سان كه در نابودى حق كوشش داريد.
ترجمه خطبه 70
(در سال 40 هجرى سحر گاهى كه ضربت خورد، فرمود)
شكوهها با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
همان گونه كه نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
و سلّم را ديدم، پس گفتم اى رسول خدا، از امّت تو چه تلخىها ديدم و از لجبازى و
دشمنى آنها چه كشيدم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: نفرينشان كن.
گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جاى من شخص بدى را بر آنها مسلّط
گرداند.
(كلمه «أود» يعنى كجى و انحراف و «لدد» يعنى دشمنى و خصومت، و اين از فصيحترين
كلمات است)
ترجمه خطبه 71
(در سال 38 هجرى و پس از فريب خوردن كوفيان از مكر و حيله عمرو عاص و معاويه،
هشدار گونه فرمود)
علل نكوهش اهل عراق
پس از ستايش پروردگار اى مردم عراق همانا شما به زن بار دارى مىمانيد كه در
آخرين روزهاى بار دارى جنين خود را سقط كند، و سرپرستش بميرد، و زمانى طولانى بى
شوهر ماند، و ميراث او را خويشاوندان دور غارت كنند. آگاه باشيد من با اختيار خود
به سوى شما نيامدم بلكه به طرف ديار شما كشانده شدم، به من خبر دادند كه مىگوييد
على دروغ مىگويد خدا شما را بكشد، بر چه كسى دروغ روا داشتهام آيا به خدا دروغ
روا داشتم در حالى كه من نخستين كسى هستم كه به خدا ايمان آوردم، يا بر پيامبرش در
حالى كه من اول كسى بودم كه او را تصديق كردم نه به خدا هرگز آنچه گفتم واقعيّتى
است كه شما از دانستن آن دوريد، و شايستگى درك آن را نداريد، مادرتان در سوگ شما
زارى كند «واى، واى، سر دهد» پيمانه علم را به شما به رايگان بخشيدم، اگر ظرفيّت
داشته باشيد، و به زودى خبر آن را خواهيد فهميد.
ترجمه خطبه 72
(مردم را آموزش داد تا چگونه بر پيامبر
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درود فرستند)
1 ويژگىهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
بار خدايا اى گستراننده هر گسترده، و اى نگهدارنده آسمانها، و اى آفريننده
دلها بر فطرتهاى خويش: دلهاى رستگار و دلهاى شقاوت زده. گرامىترين درودها و
افزونترين بركات خود را بر محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستادهات
اختصاص ده، كه خاتم پيامبران گذشته، و گشاينده درهاى بسته و آشكار كننده حق با
برهان است. دفع كننده لشكرهاى باطل، و درهم كوبنده شوكت گمراهان است، آن گونه كه
بار سنگين رسالت را بر دوش كشيد، و به فرمانت قيام كرد، و به سرعت در راه خشنودى تو
گام برداشت، حتّى يك قدم به عقب برنگشت، و اراده او سست نشد، و در پذيرش و گرفتن
وحى، نيرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پيمان تو بود، و در اجراى فرمانت تلاش كرد
تا آنجا كه نور حق را آشكار، و راه را براى جاهلان روشن ساخت، و دلهايى كه در فتنه
و گناه فرو رفته بودند هدايت شدند. پرچمهاى حق را بر افراشت. و احكام نورانى را بر پا كرد، پس او پيامبر امين، و مورد اعتماد، و گنجينهدار
علم نهان تو، و شاهد روز رستاخيز، و بر انگيخته تو براى بيان حقائق، و فرستاده تو
به سوى مردم است.
2 دعا براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
پروردگارا براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در سايه لطف خود جاى با
وسعتى بگشاى، و از فضل و كرمت پاداش او را فراوان گردان. خداوندا كاخ آيين او را از
هر بنايى برتر و مقام او را در پيشگاه خود گرامىتر گردان و، نورش را كامل گردان، و
پاداش رسالت او را پذيرش گواهى و شفاعت و قبول گفتار او قرار ده، زيرا كه داراى
منطقى عادلانه، و راه جدا كننده حق از باطل بود. بار خدايا بين ما و پيغمبرت در
نعمتهاى جاويدان، و زندگانى خوش، و آرزوهاى بر آورده، و خواستههاى به انجام
رسيده، در كمال آرامش، و در نهايت اطمينان، همراه با مواهب و هداياى با ارزش، جمع
گردان
ترجمه خطبه 73
(در باره مروان بن حكم در بصره فرمود)
[گويند در سال 36 هجرى وقتى مروان بن حكم، داماد عثمان، در جنگ جمل اسير شد،
امام حسين عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام نزد پدر عذر او خواستند و امام
على عليه السّلام او را رها كرد. گفتند: پدر، مروان با شما بيعت مىكند: فرمود]
خبر غيبى از حكومت چهار فرمانرواى فاسد، از پسران مروان
مگر پس از كشته شدن عثمان با من بيعت نكرد مرا به بيعت او نيازى نيست دست او دست
يهودى است، اگر با دست خود بيعت كند، در نهان بيعت را مىشكند، آگاه باشيد، او
حكومت كوتاه مدتى خواهد داشت، مانند فرصت كوتاه سگى كه با زبان بينى خود را پاك
كند. او پدر چهار فرمانرواست «قوچهاى چهار گانه» و امّت اسلام از دست او و پسرانش
روزگار خونينى خواهند داشت.
ترجمه خطبه 74
(در ذى الحجّه سال 23 هجرى پس از قتل عمر، در روز شورا آن هنگام كه مردم به
ناحق، براى بيعت كردن با عثمان جمع شدند، فرمود)
ويژگىهاى امام على عليه السلام از زبان خود
همانا مىدانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه
انجام دادهايد گردن مىنهم، تا هنگامى كه اوضاع مسلمين رو براه باشد، و از هم
نپاشد، و جز من به ديگرى ستم نشود، و پاداش اين گذشت و سكوت و فضيلت را از خدا
انتظار دارم، و از آن همه زر و زيورى كه به دنبال آن حركت مىكنيد، پرهيز مىكنم.
ترجمه خطبه 75
(در سال 36 هجرى وقتى شنيد كه بنى اميّه با تهمتهاى فراوان آن حضرت را در خون
عثمان شريك مىپندارند، فرمود)
دفاعيات امام برابر تهمتها
آيا شناختى كه بنى اميّه از روحيّات من دارند آنان را از عيب جويى بر من باز
نمىدارد و آيا سوابق مبارزات من، نادان را بر سر جاى خود نمىشناسند كه به من تهمت
نزنند آنچه خدا آنان را بدان پند داد از بيان من رساتر است. من مارقين (از دين خارج
شدگان) را با حجّت و برهان مغلوب مىكنم و دشمن ناكثين «پيمان شكنان» و ترديد
دارندگان در اسلام مىباشم، شبهات را بايد در پرتو كتاب خدا، قرآن، شناخت و بندگان
خدا به آنچه در دل دارند پاداش داده مىشوند.
ترجمه خطبه 76
(برخى از شارحان خطبه 76 را با خطبه 63 يكى دانستند)
صفات بنده پرهيزكار
خدا رحمت كند كسى را كه چون سخن حكيمانه بشنود، خوب فرا گيرد، و چون هدايت شود
بپذيرد، دست به دامن هدايت كننده زند و نجات يابد، مراقب خويش در برابر پروردگار
باشد، از گناهان خود بترسد، خالصانه گام بردارد، عمل نيكو انجام دهد، ذخيرهاى براى
آخرت فراهم آورد، و از گناه بپرهيزد، همواره اغراض دنيايى را از سر دور كند، و
درجات آخرت به دست آورد، با خواستههاى دل مبارزه كند، آرزوهاى دروغين را طرد و
استقامت را مركب نجات خود قرار دهد. و تقوا را زاد و توشه روز مردن گرداند، در راه
روشن هدايت قدم بگذارد، و از راه روشن هدايت فاصله نگيرد. چند روز زندگى دنيا را
غنيمت شمارد و پيش از آن كه مرگ او فرا رسد خود را آماده سازد، و از اعمال نيكو،
توشه آخرت برگيرد.
ترجمه خطبه 77
(آنگاه كه در زمان عثمان در سال 33 هجرى، سعيد بن عاص، حق مسلّم امام على عليه
السّلام را جهت محاصره اقتصادى، از آن حضرت منع كرد، فرمود)
هشدار به غاصبان بنى اميه
بنى اميّه، از ميراث پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جز اندك چيزى، به من
نمىپردازند، سوگند به خدا اگر زنده ماندم، بنى اميّه را از حكومت دور مىكنم چونان
قصّابى كه شكمبه خاك آلوده را دور مىافكند.
مىگويم: (و «التّراب الوذمة» نيز روايت شد، كه درست نيست و قلب در عبارت است.
سخن امام كه فرمود «ليفوقوننى» يعنى اندك اندك از مال به من مىدهند، چونان كه بچّه شتر را اندك اندك شير
مىخورانند و يك بار شير از شتر مىدوشند. و «وذام» جمع «و ذمة» پارهاى از شكمبه
يا جگر است كه در خاك بيفتد و سپس آن را بردارند).
ترجمه خطبه 78
(از دعاهاى آن حضرت است)
نيايش امام
خدايا از من در گذر آنچه را از من بدان داناترى، و اگر بار ديگر به آن باز گردم
تو نيز به بخشايش باز گرد. خدايا، آنچه از اعمال نيكو كه تصميم گرفتم و انجام ندادم
ببخشاى خدايا، ببخشاى آنچه را كه با زبان به تو نزديك شدم ولى با قلب آن را ترك
كردم. خدايا، ببخشاى نگاههاى اشارت آميز، و سخنان بىفايده، و خواستههاى بى مورد
دل، و لغزش هاى زبان.
ترجمه خطبه 79
(به هنگام حركت براى نبرد با خوارج، در ماه صفر سال 38 هجرى، شخصى با پيشگويى از
راه شناخت ستارگان گفت: اگر در اين ساعت حركت كنيد، پيروز نمىشويد و من از راه علم
ستاره شناسى اين محاسبه را كردم، امام فرمود)
1 پرهيز از توجه به غير خدا
گمان مىكنى تو از آن ساعتى آگاهى كه اگر كسى حركت كند زيان نخواهيد ديد و
مىترسانى از ساعتى كه اگر كسى حركت كند ضررى دامنگير او خواهد شد كسى كه گفتار تو
را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است، و از يارى طلبيدن خدا در رسيدن به هدفهاى
دوست داشتنى، و محفوظ ماندن از ناگواريها، بىنياز شده است گويا مىخواهى به جاى
خداوند، تو را ستايش كنند چون به گمان خود مردم را به ساعتى آشنا كردى كه منافعشان
را به دست مىآورند و از ضرر و زيان در امان مىمانند.
2 پرهيز دادن مردم از ستاره شناسى
اى مردم، از فرا گرفتن علم ستاره شناسى براى پيشگويىهاى دروغين، بپرهيزيد، جز
آن مقدار از علم نجوم كه در دريا نوردى و صحرا نوردى به آن نياز داريد، چه اينكه
ستاره شناسى شما را به غيب گويى و غيب گويى به جادوگرى مىكشاند، و ستاره شناس چون
غيب گو، و غيب گو چون جادوگر و جادوگر چون كافر و كافر در آتش جهنم است. با نام
خدا حركت كنيد.
ترجمه خطبه 80
(پس از جنگ جمل و فرونشاندن شورش بصره در سال 36 هجرى ماه جمادى الثّانى در مسجد
شهر بصره فرمود)
1 بيان تفاوتهاى زنان و مردان
اى مردم همانا زنان در مقايسه با مردان، در ايمان، و بهرهورى از اموال، و عقل
متفاوتند،
اما تفاوت ايمان بانوان، بر كنار بودن از نماز و روزه در ايّام «عادت حيض»
آنان است، و اما تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد
است، و علّت تفاوت در بهره ورى از اموال آن كه ارث بانوان نصف ارث مردان است.
2 مدّيريت خانوادگى
پس، از زنان بد، بپرهيزيد و مراقب نيكانشان باشيد، در خواستههاى نيكو، همواره
فرمانبردارشان نباشيد، تا در انجام منكرات طمع ورزند.
ترجمه خطبه 81
(برخى از شارحان گفتند اين خطبه در شهر كوفه ايراد شد)
تعريف زهد و پارسايى
اى مردم، زهد يعنى كوتاه كردن آرزو ، و شكرگزارى برابر نعمتها، و پرهيز در
برابر محرّمات. پس اگر نتوانستيد همه اين صفات را فراهم سازيد، تلاش كنيد كه حرام
بر صبر شما غلبه نكند، و در برابر نعمتها، شكر يادتان نرود. چه اينكه خداوند با
دلائل روشن و آشكار، عذرها را قطع، و با كتابهاى آسمانى روشنگر، بهانهها را از
بين برده است.
ترجمه خطبه 82
(برخى از شارحان گفتند اين خطبه در شهر كوفه در شناساندن دنيا ايراد شد)
دنيا شناسى
چگونه خانه دنيا را توصيف كنم كه ابتداى آن سختى و مشقّت، و پايان آن نابودى است
در حلال دنيا حساب، و در حرام آن عذاب است. كسى كه ثروتمند گردد فريب مىخورد، و آن
كس كه نيازمند باشد اندوهناك است، و تلاش كننده دنيا به آن نرسد، و به رها كننده
آن، روى آورد. كسى كه با چشم بصيرت به آن بنگرد او را آگاهى بخشد، و آن كس كه چشم
به دنيا دوزد كور دلش مىكند.
مىگويم: (اگر صاحب انديشهاى درست در كلام امام كه فرمود: «من أبصر بها بصرته» انديشه كند در آن معناى شگرف، و بينشى ژرف مىنگرد، كه هرگز به پايان آن نتوان
رسيد، و ژرفاى كلام امام را نخواهد ديد. بخصوص كه جمله «و من أبصر اليها أعمته» را هماهنگ با جمله قبل، به خوبى ارزيابى كند خواهد ديد كه تفاوت اين دو كلام تا
كجاست. تفاوتى روشن و شگفتىآور و آشكار درود خدا و سلام او بر امام على عليه
السّلام باد).
ترجمه خطبه 83
(از خطبه هاى شگفت آور امام عليه السّلام كه به آن خطبه «غرّا» گويند.)
شناخت صفات الهى
ستايش خداوندى را سزاست، كه به قدرت، والا و برتر، و با عطا و بخشش نعمتها به
پديدهها نزديك است. اوست بخشنده تمام نعمتها، و دفع كننده تمام بلاها و
گرفتارىها. او را مىستايم در برابر مهربانىها و نعمتهاى فراگيرش. به او ايمان
مىآورم چون مبدأ هستى و آغاز كننده خلقت آشكار است. از او هدايت مىطلبم چون
راهنماى نزديك است، و از او يارى مىطلبم كه توانا و پيروز است، و به او توكّل
مىكنم چون تنها ياور و كفايت كننده است. و گواهى مىدهم كه محمّد صلّى اللّه عليه
و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست. او را فرستاده تا فرمانهاى خدا را اجرا كند و
بر مردم حجّت را تمام كرده، آنها را در برابر اعمال ناروا بترساند.
2 سفارش به پرهيزكارى
سفارش مىكنم شما بندگان خدا را به تقواى الهى، كه براى بيدارى شما مثلهاى پند
آموز آورده، و سر آمد زندگانى شما را معيّن فرمود، و لباسهاى رنگارنگ بر شما
پوشانده، و زندگى پر وسعت به شما بخشيده، و با حسابگرى دقيق خود، بر شما مسلّط است.
در برابر كارهاى نيكو، به شما پاداش مىدهد، و با نعمتهاى گسترده و بخششهاى
بىحساب، شما را گرامى داشته است، و با اعزام پيامبران و دستورات روشن، از مخالفت
با فرمانش شما را بر حذر داشته است. تعداد شما را مىداند، و چند روزى جهت آزمايش و
عبرت براى شما مقرّر داشته، كه در اين دنيا آزمايش مىگرديد، و برابر اعمال خود
محاسبه مىشويد.
3 دنيا شناسى
آب دنياى حرام همواره تيره، و گل آلود است. منظرهاى دل فريب و سر انجامى خطرناك
دارد. فريبنده و زيباست اما دوامى ندارد. نورى است در حال غروب كردن، سايهاى است
نابود شدنى، ستونى است در حال خراب شدن، آن هنگام كه نفرت دارندگان به آن دل بستند
و بيگانگان به آن اطمينان كردند، چونان اسب چموش پاها را بلند كرده، سوار را بر
زمين مىكوبد، و با دامهاى خود آنها را گرفتار مىكند، و تيرهاى خود را به سوى
آنان، پرتاب مىنمايد، طناب مرگ به گردن انسان مىافكند، به سوى گور تنگ و جايگاه
وحشتناك مىكشاند تا در قبر، محل زندگى خويش، بهشت يا دوزخ را بنگرد، و پاداش اعمال
خود را مشاهده كند. و همچنان آيندگان به دنبال رفتگان خود گام مىنهند، نه مرگ از نابودى انسان دست
مىكشد و نه مردم از گناه فاصله مىگيرند كه تا پايان زندگى و سر منزل فنا و نيستى
آزادانه به پيش مىتازند.
4 وصف رستاخيز
تا آنجا كه امور زندگانى پياپى بگذرد، و روزگاران سپرى شود، و رستاخيز بر پا
گردد، در آن زمان، انسانها را از شكاف گورها، و لانههاى پرندگان، و خانه درندگان،
و ميدانهاى جنگ، بيرون مىآورد كه با شتاب به سوى فرمان پروردگار مىروند، و به
صورت دستههايى خاموش، وصفهاى آرام و ايستاده حاضر مىشوند، چشم بيننده خدا آنها
را مىنگرد، و صداى فرشتگان به گوش آنها مىرسد. لباس نياز و فروتنى پوشيده درهاى
حيله و فريب بسته شده و آرزوها قطع گرديده است. دلها آرام، صداها آهسته، عرق از
گونهها چنان جارى است كه امكان حرف زدن نمىباشد، اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته،
بانگى رعد آسا و گوش خراش، همه را لرزانده، به سوى پيشگاه عدالت، براى دريافت كيفر
و پاداش مىكشاند.
5 وصف احوال بندگان خدا
بندگانى كه با دست قدرتمند خدا آفريده شدند، و بى اراده خويش پديد آمده، پرورش
يافتند، سپس در گهواره گور آرميده متلاشى مىگردند. و روزى به تنهايى سر از قبر بر مىآورند، و براى گرفتن پاداش به دقت حساب رسى
مىگردند، در اين چند روزه دنيا مهلت داده شدند تا در راه صحيح قدم بر دارند، راه
نجات نشان داده شده تا رضايت خدا را بجويند، تاريكىهاى شك و ترديد از آنها برداشته
شد، و آنها را آزاد گذاشتهاند تا براى مسابقه در نيكوكارىها، خود را آماده سازند،
تا فكر و انديشه خود را به كار گيرند و در شناخت نور الهى در زندگانى دنيا تلاش
كنند.
6 مثلهاى پند آموز (سمبلهاى تقوى)
وه چه مثالهاى بجا، و پندهاى رسايى وجود دارد اگر در دلهاى پاك بنشيند، و در
گوشهاى شنوا جاى گيرد، و با انديشههاى مصمّم و عقلهاى با تدبير بر خورد كند. پس،
از خدا چونان كسى پروا كنيد كه سخن حق را شنيد و فروتنى كرد، گناه كرد و اعتراف
كرد، ترسيد و به اعمال نيكو پرداخت، پرهيز كرد و پيش تاخت، يقين پيدا كرد و نيكوكار
شد، پند داده شد و آن را به گوش جان خريد، او را ترساندند و نافرمانى نكرد، به او
اخطار شد و به خدا روى آورد، پاسخ مثبت داد و نيايش و زارى كرد، بازگشت و توبه كرد، در پى راهنمايان الهى رفت
و پيروى كرد، راه نشانش دادند و شناخت، شتابان به سوى حق حركت كرده و از
نافرمانىها گريخت، سود طاعت را ذخيره كرد، و باطن را پاكيزه نگاه داشت، آخرت را
آبادان و زاد و توشه براى روز حركت، هنگام حاجت و جايگاه نيازمندى، آماده ساخت، و
آن را براى اقامتگاه خويش، پيشاپيش فرستاد. اى بندگان خدا براى هماهنگى با اهداف
آفرينش خود، از خدا پروا كنيد، و آن چنان كه شما را پرهيز داد از مخالفت و نافرمانى
خدا بترسيد، تا استحقاق وعدههاى خدا را پيدا كنيد، و از بيم روز قيامت بر كنار
باشيد.
7 راههاى پند پذيرى (راههاى شناخت)
خدا گوشهايى براى پند گرفتن از شنيدنىها، و چشمهايى براى كنار زدن تاريكىها،
به شما بخشيده است، و هر عضوى از بدن را اجزاء متناسب و هماهنگ عطا فرموده تا در
تركيب ظاهرى صورتها و دوران عمر با هم سازگار باشند، با بدنهايى كه منافع خود را
تأمين مىكنند، و قلبهايى كه روزى را به سراسر بدن با فشار مىرسانند، و از
نعمتهاى شكوهمند خدا برخوردارند، و در برابر نعمتها شكر گزارند، و از سلامت
خدادادى بهره مندند. مدّت زندگى هر يك از شماها را مقدّر فرمود، و از شما پوشيده
داشت، و از آثار گذشتگان عبرتهاى پند آموز براى شما ذخيره كرد، لذّتهايى كه از
دنيا چشيدند، و خوشىها و زندگى راحتى كه پيش از مرگ داشتند، سر انجام دست مرگ
گريبان آنها را گرفت و ميان آنها و آرزوهايشان جدايى افكند: آنها كه در روز سلامت
چيزى براى خود ذخيره نكردند، و در روزگاران خوش زندگى عبرت نگرفتند. آيا خوشىهاى
جوانى را جز ناتوانى پيرى در انتظار است و آيا سلامت و تندرستى را جز حوادث بلا و
بيمارى در راه است و آيا آنان كه زندهاند جز فنا و نيستى را انتظار دارند با اينكه
هنگام جدايى و تپش دلها نزديك است كه سوزش درد را چشيده، و شربت غصّه را نوشيده، و
فرياد يارى خواستن برداشته، و از فرزندان و خويشاوندان خود، در خواست كمك كرده است.
آيا خويشاوندان مىتوانند مرگ را از او دفع كنند و آيا گريه و زارى آنها نفعى براى
او دارد
8 عبرت از مرگ
او را در سرزمين مردگان مىگذارند، و در تنگناى قبر تنها خواهد ماند. حشرات درون
زمين، پوستش را مىشكافند، و خشت و خاك گور بدن او را مىپوساند، تند بادهاى سخت
آثار او را نابود مىكند، و گذشت شب و روز، نشانههاى او را از ميان بر مىدارد،
بدنها پس از آن همه طراوت متلاشى مىگردند، و استخوانها بعد از آن همه سختى و مقاومت، پوسيده مىشوند. و ارواح در گرو
سنگينى بار گناهانند، و در آنجاست كه به اسرار پنهان يقين مىكنند، امّا نه بر
اعمال درستشان چيزى اضافه مىشود و نه از اعمال زشت مىتوانند توبه كنند. آيا شما
فرزندان و پدران و خويشاوندان همان مردم نيستيد كه بر جاى پاى آنها قدم گذاشتهايد
و از راهى كه رفتند مىرويد و روش آنها را دنبال مىكنيد امّا افسوس كه دلها سخت
شده، پند نمىپذيرد، و از رشد و كمال باز مانده، و راهى كه نبايد برود مىرود، گويا
آنها هدف پندها و اندرزها نيستند و نجات و رستگارى را در به دست آوردن دنيا
مىدانند. بدانيد كه بايد از صراط عبور كنيد، گذرگاهى كه عبور كردن از آن خطرناك
است، با لغزشهاى پرت كننده، و پرتگاههاى وحشتزا، و ترسهاى پياپى.
9 معرّفى الگوى پرهيزگارى
از خدا چون خردمندان بترسيد كه دل را به تفكّر مشغول داشته، و ترس از خدا بدنش
را فرا گرفته، و شب زنده دارى خواب از چشم او ربوده، و به اميد ثواب، گرمى روز را
با تشنگى گذارنده، با پارسايى شهوات را كشته، و نام خدا زبانش را همواره به حركت در
آورده. ترس از خدا را براى ايمن ماندن در قيامت پيش فرستاده، از تمام راههاى جز
راه حق چشم پوشيده، و بهترين راهى كه انسان را به حق مىرساند مىپيمايد. چيزى او
را مغرور نساخته، و مشكلات و شبهات او را نابينا نمىسازد، مژده بهشت، و زندگى كردن
در آسايش و نعمت سراى جاويدان و ايمنترين روزها، او را خشنود ساخته است. با بهترين
روش از گذرگاه دنيا عبور كرده، توشه آخرت را پيش فرستاده، و از ترس قيامت در انجام
اعمال صالح پيش قدم شده است، ايام زندگى را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده، و
در فراهم آوردن خشنودى خدا با رغبت تلاش كرده، از زشتىها فرار كرده، امروز رعايت
زندگى فردا كرده، و هم اكنون آينده خود را ديده است. پس بهشت براى پاداش نيكوكاران
سزاوار و جهنّم براى كيفر بدكاران مناسب است، و خدا براى انتقام گرفتن از ستمگران
كفايت مىكند، و قرآن براى حجّت آوردن و دشمنى كردن، كافى است.
10 هشدار از دشمنى شيطان
سفارش مىكنم شما را به پروا داشتن از خدا، خدايى كه با ترساندنهاى مكرّر، راه
عذر را بر شما بست، و با دليل و برهان روشن، حجت را تمام كرد، و شما را پرهيز داد
از دشمنى شيطانى كه پنهان در سينهها راه مىيابد، و آهسته در گوشها راز مىگويد،
گمراه و پست است، وعدههاى دروغين داده، در آرزوى آنها به انتظار مىگذارد،
زشتىهاى گناهان را زينت مىدهد، گناهان بزرگ را كوچك مىشمارد، و آرام آرام دوستان
خود را فريب داده، راه رستگارى را بر روى در بند شدگانش مىبندد، و در روز قيامت
آنچه را كه زينت داده انكار مىكند، و آنچه را كه آسان كرده، بزرگ مىشمارد، و از
آنچه كه پيروان خود را ايمن داشته بود سخت مىترساند.
11 شگفتىهاى آفرينش انسان
مگر انسان، همان نطفه و خون نيم بند نيست كه خدا او را در تاريكىهاى رحم و
خلافهاى تو در تو، پديد آورد تا به صورت چنين در آمد، سپس كودكى شيرخوار شد،
بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجوانى رسيده گرديد، سپس او را دلى فراگير، و زبانى گويا،
و چشمى بينا عطا فرمود تا عبرتها را درك كند، و از بدىها بپرهيزد، و آنگاه كه
جوانى در حد كمال رسيد، و بر پاى خويش استوار ماند، گردن كشى آغاز كرد، و روى از
خدا گرداند، و در بيراهه گام نهاد، در هوا پرستى غرق شد، و براى به دست آوردن
لذّتهاى دنيا تلاش فراوان كرد، و سر مست شادمانى دنيا شد، هرگز نمىپندارد مصيبتى
پيش آيد و بر اساس تقوى فروتنى ندارد، ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند
روزه، مرگ او را مىربايد، او را كه در دل بد بختىها، اندكى زندگى كرده، و آنچه را
كه از دست داده عوضى به دست نياورده است، و آنچه از واجبات را كه ترك كرد، قضايش را
بجا نياورد، كه درد مرگ او را فراگرفت، روزها در حيرت و سرگردانى، و شبها با
بيدارى و نگرانى مىگذراند.
12 عبرت از مرگ
هر روز به سختى درد مىكشد، و هر شب رنج و بيمارى به سراغش مىرود، در ميان
برادرى غم خوار، و پدرى مهربان و ناله كنندهاى بى طاقت و بر سينه كوبندهاى گريان
افتاده است. امّا او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ، و غم و اندوه بسيار، و ناله
دردناك، و درد جان كندن، با انتظارى رنج آور، دست به گريبان است. پس از مرگ او را
مأيوس وار در كفن پيچانده، در حالى كه تسليم و آرام است، بر مىدارند، و بر تابوت
مىگذارند. خسته و لاغر به سفر آخرت مىرود، كه فرزندان و برادران او را به دوش
كشيده تا سر منزل غربت، آنجا كه ديگر او را نمىبينند، و آنجا كه جايگاه وحشت است،
پيش مىبرند. امّا هنگامى كه تشييع كنندگان بروند و مصيبت زندگان باز گردند، در
گودال قبر نشانده، براى پرستش حيرت آور، و امتحان لغزشزا، زمزمه غم آلود دارد. و
بزرگترين بلاى آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و بر افروختگى شعلهها و
نعرههاى آتش است، كه نه يك لحظه آرام گيرد تا استراحت كند، و نه آرامشى وجود دارد
كه از درد او بكاهد، و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود، نه مرگى كه او را از اين همه
ناراحتى برهاند، و نه خوابى كه اندوهش را بر طرف سازد، در ميان انواع مرگها و
ساعتها مجازات گوناگون گرفتار است. به خدا پناه مىبريم.
13 پند آموزى از گذشتگان
اى بندگان خدا كجا هستند آنان كه ساليان طولانى در نعمتهاى خدا عمر گذراندند
تعليمشان دادند و دريافتند، مهلتشان دادند و بيهوده روزگار گذراندند از آفات و
بلاها دورشان داشتند اما فراموش كردند، زمانى طولانى آنها را مهلت دادند، نعمتهاى
فراوان بخشيدند، از عذاب دردناك پرهيزشان دادند، و وعدههايى بزرگ از بهشت جاويدان به آنها دادند. اى مردم از گناهانى كه شما را
به هلاكت افكند، از عيبهايى كه خشم خدا را در پى دارد، بپرهيزيد. دارندگان چشمهاى
بينا، و گوشهاى شنوا، و سلامت و كالاى دنيا آيا گريزگاهى هست يا رهايى و جاى امنى،
پناهگاهى و جاى فرارى هست آيا باز گشتى براى جبران وجود دارد نه چنين است پس كى باز
مىگرديد به كدام سو مىرويد و به چه چيز مغرور مىشويد همانا بهره هر كدام از شما
زمين به اندازه طول و عرض قامت شماست، آنگونه كه خاك آلوده بر آن خفته باشد. اى
بندگان خدا هم اكنون به اعمال نيكو پردازيد، تا ريسمانهاى مرگ بر گلوى شما سخت
نشده، و روح شما براى كسب كمالات آزاد است، و بدنها راحت، و در حالتى قرار داريد
كه مىتوانيد مشكلات يكديگر را حل كنيد. هنوز مهلت داريد، و جاى تصميم و توبه و باز
گشت از گناه باقى مانده است. عمل كنيد پيش از آن كه در شدّت تنگناى وحشت و ترس و
نابودى قرار گيريد، پيش از آن كه مرگ در انتظار مانده، فرا رسد، و دست قدرتمند خداى
توانا شما را برگيرد.
(وقتى كه امام اين خطبه را ايراد فرمود، بدنها به لرزه در آمد، اشكها سرازير و
دلها ترسان شد، كه جمعى آن را غرّاء ناميدند)
ترجمه خطبه 84
(پس از جنگ صفین در سال 38 هجرى در شهر كوفه در شناساندن عمرو عاص و ردّ شايعات
بيهوده او فرمود)
روانشناسى عمرو عاص:
شگفتا از عمرو عاص پسر نابغه ميان مردم شام گفت كه من اهل شوخى و خوشگذرانى
بوده، و عمر بيهوده مىگذرانم حرفى از روى باطل گفت و گناه در ميان شاميان از
انتشار داد، مردم آگاه باشيد بدترين گفتار دروغ است. عمرو عاص سخن مىگويد، پس دروغ
مىبندد، وعده مىدهد و خلاف آن مرتكب مىشود، در خواست مىكند و اصرار مىورزد،
اما اگر چيزى از او بخواهند، بخل مىورزد، به پيمان خيانت مىكند، و پيوند
خويشاوندى را قطع مىنمايد، پيش از آغاز نبرد در هياهو و امر و نهى بى مانند است تا
آنجا كه دستها به سوى قبضه شمشيرها نرود. اما در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشيرها،
بزرگترين نيرنگ او اين است كه عورت خويش آشكار كرده، فرار نمايد.
ويژگيهاى امام على عليه السّلام:
آگاه باشيد به خدا سوگند كه ياد مرگ مرا از شوخى و كارهاى بيهوده باز مىدارد،
ولى عمرو عاص را فراموشى آخرت از سخن حق باز داشته است، با معاويه بيعت نكرد مگر
بدان شرط كه به او پاداش دهد، و در برابر ترك دين خويش، رشوهاى تسليم او كند.
ترجمه خطبه 85
1 خدا شناسى
و گواهى مىدهم كه خدايى نيست جز خداى يكتا، آغاز، اوست كه پيش از او چيزى نيست،
و پايان همه اوست كه بى نهايت است. پندارها براى او صفتى نمىتوانند فراهم آورند، و
عقلها از درك كيفيّت او درماندهاند، نه جزئى براى او مىتواند تصوّر كرد و نه
تبعيض پذير است، و نه چشمها و قلبها مىتوانند او را به درستى فرا گيرند.
2 ضرورت پند پذيرى
اى بندگان خدا از عبرتهاى سودمند پند پذيريد، و از آيات روشنگر عبرت آموزيد. و
از آنچه با بيان رسا شما را ترساندهاند، بپرهيزيد، و از ياد آورىها و اندرزها سود
ببريد، آن چنان كه گويا چنگال مرگ در پيكر شما فرو رفته، و رشته آرزوها و
دلبستگىها قطع گرديده و سختىهاى مرگ و آغاز حركت به سوى قيامت به شما هجوم آورده
است. آن روز كه «همراه هر كسى گواه و سوق دهندهاى است»، سوق دهندهاى كه تا صحنه
رستاخيز او را مىكشاند، و شاهدى كه بر اعمال او گواهى مىدهد.
(و قسمتى از اين خطبه)
3 وصف بهشت
در بهشت، درجاتى از يكديگر برتر، و جايگاههايى گوناگون و متفاوت وجود دارد كه
نعمتهايش پايان ندارد، و ساكنان آن هرگز خارج نگردند، ساكنان بهشت جاويد، هرگز پير
و فرسوده نگردند، و گرفتار شدائد و سختى ها نخواهند شد.