انديشه‏هاى اقتصادى در نهج البلاغه

دكتر سيد محسن حائرى‏
ترجمه: عبدالعلى آل بويه لنگرودى

- ۱۰ -


موانع توسعه منابع طبيعى
بانك جهانى در گزارشى با عنوان توسعه در جهان در سال 1996 ، آمار سال 1993م را منتشر كرده است در اين گزارش درباره زمينهاى زير كشت آمده است :
از زمينهاى زراعى تنها11 زير كشت رفته و از زمينهاى غير زراعى 26 بهره بردارى شد (519) اگر همه اين زمينها به خوبى مورد بهره بردارى قرار مى گرفت ، نياز انسان به غذا تاءمين مى شد دلايل زيادى وجود دارد كه مانع استفاده انسان از منابع مى شود و در نتيجه فقر وتنگدستى در جوامع منتشر مى گردد.
ما در فصل فقر و عوامل آن به بخشى از اين دلايل اشاره كرديم در اينجا به موانع استفاده از منابع انسانى و طبيعى اشاره مى كنيم .
مانع اول:بيكارى
است كه در اثر آن بخش زيادى از افراد جامعه از شركت در فعاليت اقتصادى باز مى مانند و توليد كاهش مى يابد و در نتيجه ، درصد رشد جمعيت نسبت به توليد بالاتر مى رود و اين امر موجب فقر و تنگدستى مى گردد كه معمولا از سه عامل ناشى مى شود:
عامل اول : به خود افراد بر مى گردد، زيرا بعضى از آنها به تنبلى و راحت طلبى عادت كرده اند اسلام اين افراد را به كار و تلاش تشويق مى كند و از آنان مى خواهد كه با قدم گذاشتن در صحنه كار و تلاش خود را از تنبلى و تن پرورى رها سازند در تاءييد اين موضوع گفتارهاى زيادى را از نهج البلاغه ذكر كرديم .
عامل دوم : شرايط و زمينه هاى كار است : گاهى شخص موقعيت كار پيدا نمى كند و هنگامى كه سطح اقتصادى در جامعه پايين بيايد، بازار كار نيز كساد مى شود و شخص عليرغم توانائى ، فرصتى براى كار پيدا نمى كند.
روشى كه اسلام براى حل اين مشكل ارايه مى دهد عبارت است از:
1- جلوگيرى از ثروت اندوزى : امام على عليه السلام مى فرمايد:
فلا يغرنك سواد الناس من نفسك و قد راءيت من كان قبلك ممن جمع المال ؛ پس به بسيارى مردمان فريفته نشوى ، كه خود به چشم خود ديدى آن را كه پيش از تو بود، مالها اندوخت (520)
در همين خطبه مى فرمايد:
اءما راءيتم الذين ياءملون بعيدا و يبئون مشيدا و يجمعون كثيرا كيف اءصبحت بيوتهم قبورا و ما جمعوا بورا وصارت اءموالهم للوارثين ؛ آيا آن كسانى را كه آرزوهاى دور و دراز در دل داشتند و بناهاى بلند و استوار بر مى آوردند، و مال فراوان گرد آورده بودند تباه گرديد و اموالشان به ميراث خوران رسيد.
(521)
سپس امام عليه السلام درباره بعضى از مردم كه گوئى كسرى و قيصرند، مى فرمايد:
من المال على المال فاءكثر و من بنى و شيد و زخرف و نجد ؛ و نيز آن كس كه دارايى خود را گرد آورد، و همواره بر آن افزود و كاخهاى استوار برآورد و آنها را بياراست و آرايه ساخت . (522)
2- استفاده ثروت در راه خير: اگر انسان مؤ من به مالى دست يابد، بهتر است كه آن را در كارهاى خير استفاده كند و درهاى اميد را به روى كسانى كه ، كار پيدا نمى كنند، بگشايد.
امام عليه السلام مى فرمايد:
من بذل ماله جل ؛ آنكه مالش را ببخشد، بزرگى بيند (523)
من بذل فى ذات الله ماله عجل له الخلف ؛ آنكه مالش را در راه خدا بذل و بخشش كند، مالش زود جبران گردد (524)
خير الاءموال ما اءعان المكارم ؛ بهترين مالها آن است كه براى رسيدن بزرگيها ياريگر باشد
3- در جستجوى كار بودن : اگر انسان در جايى كارى پيدا نكند مى تواند به جاى ديگر مسافرت كند و با تحمل سختيها و دشواريها به خواسته خويش ‍ دست يابد، چون كار براحتى بدست نمى آيد بلكه بايد در راه آن تلاش كرد و سختى ها را به جان خريد امام عليه السلام مى فرمايد:
ركوب الاءهل يكسب الاءموال ؛ سوار شدن بر مركب خطر، مال و ثروت بدنبال آورد (525)
و به فرزندش امام حسن عليه السلام مى فرمايد:
فاسع فى كدحك و لا تكن خازنا لغيرك ؛ سخت بكوش ولى گنج ديگران مباش (526)
كه هماهنگ با اين آيه قرآن است : يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملا قيه ؛ اى انسان تو در راه پروردگارت رنج فراوان مى كشى ، پس پاداش آن را خواهى ديد.(527)
عامل سوم : شرايط و اوضاع سياسى است ، گاهى ظلم سياسى ، موجب بروز شكاف اقتصادى در جامعه مى شود و به تبع آن دو طبقه محروم و مرفه در جامعه بوجود مى آيد گاهى نيز اوضاع نابسامان امنيتى چون بروز جنگهاى داخلى و نا آراميها، فعاليت اقتصادى را دچار تزلزل مى كند و در معرض خطر قرار مى دهد در چنين اوضاعى تنها صلح و آرامش است كه مى تواند همه چيز را به حالت عادى برگرداند و وضعيت نابسامان اقتصادى را به ثبات و آرامش تبديل كند از اين رو امام على عليه السلام به مالك اشتر مى فرمايد:
و لا تدفعن صلحا اليه و عدوك و لله فيه رضى فان فى الصلح دعة لجنودك و راحة من همومك و اءمنا لبلادك ؛ اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند، از آن روى متاب كه خشنودى خداى در آن نهفته است ، صلح سبب بر آسودن سپاهيانت شود و تو را از غم و رنج برهاند و كشورت را امنيت بخشد.
به همين جهت آرامش و امنيت از عوامل مهم به گردش در آوردن چرخ اقتصاد به شمار مى آيند و همچنين از انگيزه هاى كار و توليد محسوب مى شوند.
مانع دوم : بيكارى پنهان
از نشانه ها و مظاهر عقب ماندگى اقتصادى آن است كه كارآيى بخش ‍ كارگرى در كشورهاى در حال توسعه كمتر از كشورهاى پيشرفته است لذا هنگامى كه گفته مى شود ميانگين نيروى كار50 درصد است .منظور آن نيست كه همه اين مقدار بطور كامل به كار مى پردازد بلكه كار مفيدى را كه يك كارگر در طول مدت كار روزانه انجام مى دهد بسيار كمتر از توان كارى وى است اين وضعيت از چند عامل ناشى مى شود:
1- عوامل طبيعى : قدرت و استعداد حاصلخيزى زمين ، برنامه كشت موسمى را بر كشاورز تحميل مى كند لذا كشاورزان در موسم هاى خاصى به كشت مى پردازند و سپس به انتظار فرا رسيدن موسم ديگر بيكار مى مانند به عنوان مثال ، در كشور ايران روزهاى كار براى يك دهقان حدود 108 روز در سال است (528) يعنى كمتر از 33/0 روزهاى سال به كار اشتغال دارد در كشورهاى ديگر نيز كشاورزان چنين وضعى دارند ولى اين مشكل قابل حل است و آن اجراى قانون احياى زمين است .
در نتيجه وقتى زمين براى كشت مساعد نباشد، كشاورز مى تواند از زمينى ديگر استفاده كند و بدين ترتيب بيكار نخواهد ماند.
قانون احياى زمين از احكام مهم اقتصاد اسلامى است كه رسول الله صلى الله عليه و آله وضع كرد و اميرالمومنين عليه السلام نيز از آن پيروى كرد، ايشان مى فرمايد:
من اءحيى اءرضا ميته من المسلمين فليعمرها وليود خراجها ؛ هر كس ‍ از مسلمانان زمين مواتى را احيا كند بايد آن را آباد نگه دارد و خراج آن را بپردازد
(529)
2- عوامل روانى : هميشه عده اى از كارگران هستند كه كارآيى مطلوب ندارند، آنان در طول هشت ساعت كار، دو ساعت كار مفيد انجام مى دهند، و بقيه وقت خود را به تنبلى و كم كارى سپرى مى كنند اسلام تشويق مى كند كه شخص دست از كم كارى سهل انگارى بردارد؛ امام عليه السلام مى فرمايد:
من اءطاع التوانى ضيع الحقوق ؛ (530) هر كه در كارها سستى پيشه كند حقوق خويش را تباه كرده است
و امام على عليه السلام درباره رسول الله مى فرمايد:
فبلغ رسالات ربه غير و ان و لا مقصر (531) او رسالت پروردگارش به جاى آورد نه در آن سستى كرد نه كوتاهى لذا بايد همه تلاش خود را به كار بندد تا كار مفيد و ثمر بخشى را ارايه دهد.
3- ضعف كارآيى : در بعضى از موقع ناتوانى و كم كارى از ضعف كارآيى فنى يا علمى ناشى مى شود يعنى شخصى از دانش فنى كافى در كار برخوردار نيست ، در اينجا ارزش و نقش دانش و تجربه مشخص مى گردد كه تا چه اندازه مى تواند در بالا بردن كيفيت كار و نيز رسيدن به كارآيى مطلوب ، موثر واقع شود در كشورهاى صنعتى اكثريت با كارگر باسواد و برخوردار از دانش فنى است تقريبا كارگر بيسواد وجود ندارد و كارگر غير ماهر و غير فنى در رديف بيسوادان قرار دارد و اسلام از كارگر مى خواهد كه دانش بياموزد و هر چه در توان دارد در اين راه فرو گذار نكند امام على عليه السلام مى فرمايد:
فان العامل بغير علم كالسائر على غير طريق ، فلا يزيده بعده عن الطريق الواضح الا بعدا عن حاجته ؛ (532) پس هر كس بدون علم دست به عملى زند، چونان كسى است كه بيرون از راه گام مى زند كه هر چه بيشتر رود، بيشتر از مقصود دور گردد.
درباره استفاده و بهره مندى كامل از وقت مى فرمايد:
فاليعمل العامل منكم فى ايام مهله قبل ارهاق اءجله و فى فراغه قبل اءوان شغله و فى متنفسه قبل اءن يوخذ بكظمه ؛ (533) بر هر يك از شماست ، كه براى خدا كارى كند، در روزهايى كه فرصتى هست ، پيش از فرار رسيدن اجلش و در زمان آسودگى ، پيش از گرفتار شدنش و به هنگامى كه نفس ‍ تواند كشيد، پيش از بند آمدنش .
و درباره كسب تجربه مى فرمايد:
و من التوفيق حفظ التجربة ؛ تجربه اندوزى نشان پيروزى است .(534)
مانع سوم : عدم آگاهى از منابع طبيعى
بايد گفت كه پاره اى از كشورها شناخت كاملى از امكانات مادى خود ندارند نبايد از نظر دور داشت كه خداوند سبحان براى هر ملتى نوعى نعمت قرار داده است ، اينگونه نيست كه ملتى فقير و ملتى ثروتمند باشند، بلكه ملت ناآگاهست ، يعنى از آنچه خداوند روزى او قرار داده بى خبر است و نياز به مدت زمانى طولانى دارد تا وسايل علمى اش پيشرفت كند و بتواند منابع طبيعى خود را كشف كند به عنوان مثال كشورهاى حاشيه خليج فارس ، دو قرن پيش ، جز مشتى خاك چيزى در اختيار نداشتند و شايد بعضى از مردم از اينكه در چنين سرزمينى ساكن بودند، اظهار پشيمانى مى كردند، از بدشانسى خود مى ناليدند كه چرا در چنين مكانى قدم به دنيا گذاشته اند.اما امروزه وضع به كلى فرق كرده است بنحوى كه بعضى علاقه مند تابعيت يكى از اين كشورها را بدست آورند از طرفى شايد امروز كسى باشد كه از واقعيت تلخ كشور خود رنج ببرد ولى فردا با شنيدن صداى كارخانه ها و نيروگاهها كه سراسر كشورش را پر خواهد كرد، به جنبش و پايكوبى خواهد پرداخت .
اين روزها خبرگزاريها از قزاقستان خبر مى دهند كه مقدار قابل توجهى زغال سنگ كه وزن آن به 200 ميليون تن مى رسد در نزديكى يكى از ايستگاههاى راه آهن اين كشور بدست آمده است كه به راحتى قابل انتقال است .
اروپا نيز شش قرن پيش ، سرزمينى عارى از تمدن بود و جيره خوار تمدن شرق ، محسوب مى شد اما ملتهاى اروپا نيز با پشت گذاردن شبهاى ظلمانى جهل و نادانى ، طبيعت پيرامون خود را شناختند و صخره هاى سخت را به انرژى تبديل كردند و از آهن برجهاى سر به آسمان كشيده و وسايل حمل و نقل ساختند قرآن كريم نيز انسان را به سعى و تلاش تشويق مى كند.
...واءمشوا فى مناكبها و كلوا من رزقه و اليه النشور ،...؛ بر روى آن سير كنيد و از رزق خدا بخوريد، چون از قبر بيرون آييد به سوى او مى رويد.
(535)
امام عليه السلام نيز با الهام از قرآن ، انسان را به سير و سفر، سعى و تلاش از اين طريق ، تشويق مى كند.
مى فرمايد: ما اءجمل فى الطلب من ركب البحر للتجارة .(536) چه زيباست كه انسان براى طلب روزى ، به دريا سفر كند و به تجارت بپردازد.
و نيز مى فرمايد: فانظروا الى مواقع نعم الله عليهم حين بعث اليهم رسولا فقعد عليه طاعتهم و جمع على دعوته اءلفتهم ، كيف نشرت النعمة عليهم جناح كرامتها و اءسال لهم جداول نعيمها ؛ (537)
سپس اين قوم را بنگريد، آنگاه كه خداوند نعمتهاى خويش به آنان ارزانى داشت و برايشان پيامبرى فرستاد و آنان را فرمانبردار آيين او نمود و به دعوت او پراكندگيهاشان را به يگانگى بدل كرد و نعمت بال كرامت بر سرشان بگسترد و جويبارهاى خود را به سويشان روان داشت .
در اينجا امام عليه السلام انسان را فرا مى خواند تا چشم خود را در برابر نعمتهايى كه خداوند به او ارزانى داشته ؛ باز كند و منابع ضرورى و حياتى خود را در ميان آنها جستجو كند.
مانع چهارم : عدم بهره بردارى درست از منابع
همانطور كه گفتيم عدم وجود دانش فنى موجب مى گردد كه از منابع استفاده درست و مناسب صورت نگيرد زيرا كشورهاى زيادى هستند كه منابع طبيعى در اختيار دارند ولى عليرغم ثروتمندى ، نيازمندند چون نمى توانند از اين منابع به نحو احسن بهره بردارى كنند.در نتيجه وجود منابع غنى مشكلى را حل نمى كند و چيزى را محقق نمى سازد و تاءثيرى نيز در پيشرفت ندارد زيرا پيشرفت آنگاه آغاز مى شود كه افراد جامعه به اهميت اين منابع آگاهى داشته باشند و براى دستيابى به آن تلاش و كوشش ‍ بخرج دهند و رد وهله دوم تاءمين وسايل و امكانات كافى فنى است .(538)
تاريخ نشان داده است كه تغيير در سليقه و روشهاى توليد، تاءثير بسزايى در شكوفايى توليد دارد تا آنجا كه سطح توليد را به طور تصاعدى بالا مى برد براى مثال كشور بريتانيا در بين سالهاى 1760- 1740با اختيار روشهاى جديد در توليد غلات ، جريان انقلاب كشاورزى را طى كرد فرانسه نيز با استفاده از تجربيات بريتانيا توانست توليد كشاورزى خود را افزايش دهد، هر چند كه از زمين كشاورزى كمترى برخوردار بود. (539)
بعضى از كشورها كه منابع طبيعى زيادى در اختيار ندارند، با استفاده از روشهاى پيشرفته و نوين توانسته اند، گامهاى موثرى را در مسير توليد بردارند، به عنوان مثال ، كشور ژاپن در اين دسته از كشورها قرار مى گيرد.كه هر چند منابع طبيعى در اين كشور كمياب است ولى توانسته است با كشف روشهاى نوين استفاده از منابع ، به طور چشمگير توسعه اقتصادى يابد. (540) و اين كار را تنها در سايه استفاده كامل از منابع اوليه اى
كه در اختيار داشت يا از خارج وارد مى كرد، انجام داد عامل موثر ديگر در بهره بردارى از منابع طبيعى ، سهولت انتقال اين منابع با وسايل حمل و نقل زمينى و دريايى است و اگر كشورى وسايل لازم را جهت انتقال منابع نداشته باشد، بديهى است كه نمى تواند بخوبى به بهره بردارى از منابع بپردازد.
بنابراين مشكل فقر در برخى كشورها ناشى از نبود منابع طبيعى نيست بلكه نداشتن توان كافى براى بهره بردارى و يا بهره بردارى غلط و نادرست از اين منابع است .
در اينجا با دكتر مرتضى قره باغيان همصدا مى شويم ، وى مى گويد:
به طور كلى ، كمبود مطلق زمين ، فلزات و مواد معدنى ، آب ، جنگل و منابع تاءمين انرژى وجود ندارد قاره امريكا ذخاير قابل توجهى از قلع ، مس ، بكسيت و طلا، آسيا ذخاير عظيم نفت ، پلاتين ، قلع ، روى ، آهن ، ذغال سنگ و مس دارد.كشورهاى آمريكاى لاتين نيز از ذخاير سرشار نفت ، آهن ، مس و روى برخوردارند جنگل و فرآورده هاى آن ، ثروت سرشارى براى كشورهاى آفريقا و جنوب آمريكا به شمار مى آيد كه به صورت دست نخورده باقى مانده اند. (541)
طبيعى است كه اگر اين كشورها وسايل و ابزار لازم را براى اين كار را فراهم كنند.براحتى مى توانند به بهر بردارى كامل از اين منابع بپردازند و راه دستيابى به اين ابزار و وسايل ، علم و تجربه است امام على عليه السلام مى فرمايد: فاتعظوا عبادالله بالعبر النوافع ؛ اى بندگان خدا از عبرتهاى سودمند پند گيريد.
(542)
در مرحله بعد امام عليه السلام مردم را به بهره برداردى از منابع طبيعى فرا مى خواند از اينرو در خطبه اى كه به هنگام استسقا بر زبان مباركشان جارى شد، بر استفاده از منابع تاءكيد شده است :
اءلا و ان الارض التى تحملكم و السماء التى تظلكم مطيعتان لربكم و ما اءصبحتا تجودان لكم ببركتهما توجعالكم و لا زلفة اليكم و لا لخير ترجوانه منكم ولكن اءمرتا بمنافعكم فاءطاعتا و اءقيمتا على حدود مصالحكم فقامتا ؛
بدانيد زمينى كه شما را بر پشت خود حمل مى كند و آسمانى كه بر سرتان سايه گسترده است ، فرمانبردار پروردگار شما هستند و اگر بركات خود را بر شما ارزانى مى دارند، بدان سبب نيست كه به شما دل مى سوزانند يا مى خواهند به شما تقرب جويند يا از شما اميد خيرى دارند بلكه خداوند آن دو را فرمان داده كه به شما سود رسانند و آندوهم اطاعت كرده اند خداوند زمين و آسمان را براى مصالح شما بر پاى داشته و آندو نيز بر پاى ايستاده اند. (543)
البته نه تنها در زمين ، بلكه در آسمان نيز منافعى براى مردم است و اگر انسان از زمين به طور كامل بهره بردارى كرد و منابع آن به پايان رسيد، مى تواند از ثروتهايى كه در ديگر سياره ها و كرات آسمانى است ، بهره ببرد و چه دل انگيز است شمع اميدى كه امام بر سر راه بشريت مى افروزد، آنجا كه مى فرمايد: خداوند زمين و آسمان را براى مصالح شما بر پاى داشته و آندو نيز بر پاى ايستاده اند و اگر زمين كفاف نيازهاى انسان را ندهد، مى توان به منابع آسمان گسترده كه هنوز انسان نتوانسته است به منافع سودمندش پى ببرد دست يافت و نيازها را مرتفع ساخت امام على عليه السلام مى فرمايد:
من وجد موردا عذابا يرتوى منه فلم يغتنمه يوشك اءن يظما فلا يجده ؛ هر كس چشمه اى شيرين و گوارا بيابد از آن سيراب شود و قدر آن را نداند، بزودى تشنه گردد و آن را نيابد.(544)
عوامل موثر در توسعه
علاوه بر عوامل منابع انسانى - از نظر كمى و كيفى - و منابع طبيعى - از نظر تنوع و فراوانى - سه عامل اساسى ديگر نيز وجود دارد كه در توسعه بسيار موثر است :
1- تشكيل سرمايه
2- مديريت صحيح موسسات عمومى و خصوصى
3- روشها و پيشرفت فنى
اول : تشكيل سرمايه
شكى نيست كه جريان توسعه ، نيازمند مالى فراوانى است و بدون آن انجام هيچ كارى از جمله راهسازى ، پل سازى ، تاءسيس كارخانه ها و خريد وسايل پزشكى و تاءسيس نيروگاهها ميسر نخواهد بود سرمايه به معنى ذخيره عوامل فيزيكى قابل توليد مجدد در روند توليد است هنگامى كه در طول زمان ذخاير سرمايه افزايش مى يابد، اين روند تمركز سرمايه تشكيل سرمايه نام مى گيرد (545) و بر اساس گفته هاى لوئيس نرخ تمركز سرمايه در كشورهاى در حال توسعه تنها 5 درصد است كه مى بايستى لااقل به سطح 12 الى 15 درصد برسد.(546)
و مشكل اين كشورها آن است كه روند تشكيل سرمايه توسط دولت انجام مى پذيرد و مردم هيچ نقشى در اين كار ندارند.
از اين رو بايد همه مردم رد اين فرايند شركت داشته باشند تا برنامه هاى توسعه به اجرا در آيد و اين كار نيازمند آن است كه سطح آگاهى سياسى و اقتصادى مردم در اين كشورها بالا برود و احساس نياز ضرورى به پس انداز در آنان بوجود آيد، زيرا پس انداز عامل اساسى در فرآيند تمركز و انباشت سرمايه است و اگر مردم بخواهند به اين موضوع جامه عمل بپوشانند بايد هزينه را كاهش دهند و به نيازهاى ضرورى و حياتى بسنده نمايند.
پس از شرح كوتاهى كه در خصوص فرآيند تمركز تشكيل سرمايه و اهميت آن در برنامه هاى توسعه ارايه شد، اكنون زمان آن رسيده است كه موضع اسلام را درباره اين مساءله بيان كنيم .
با مطالعه هر كتاب اقتصاد اسلامى ، در نگاه اول اينگونه به نظر مى آيد كه اسلام با انباشت سرمايه مبارزه مى كند بر همين اساس مى بينيم كه اسلام با گرفتن ماليات و نيز اجراى قانون ارث ، سرمايه را پراكنده مى سازد.
براى نقد و بررسى اين نظر، بايد پس انداز مال را از ثروت اندوزى تفكيك كرد، آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام نيز با ثروت اندوزى جمع كردن مال و استفاده نكردن از آن مخالفت كرده اند در قرآن آمده است :
الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فى سبيل الله فبشرهم بعذاب اءليم ؛ كسانى را كه زر و سيم مى اندوزند و در راه خدا انفاقش ‍ نمى كنند به عذابى درد آور بشارت ده (547)
اينان ثروت را بخاطر ثروت جمع مى كنند و آن را حتى براى خودشان صرف نمى كنند.
امام على عليه السلام با الهام از قرآن كريم مى فرمايد:
لا ترغب فى اقتناء الاموال ؛ به جمع آورى اموال تمايل پيدا نكن
(548)
و نيز مى فرمايد: فلا يغرنك سواد الناس من نفسك فقر راءيت من كان قبلك ممن جمع المال ؛ پس به بسيارى مردمان فريفته نشوى كه خود به چشم خود ديدى آن را كه پيش از تو بود، مالها اندوخت (549)
و هنگامى كه ثروت هدف باشد مصداق اين فرموده امام عليه السلام است :
المال يعسوب الفجار، ثروت پيشواى تباهكاران است .(550)
زيرا شخص را به سركشى و ارتكاب جرائم وامى دارد اما اگر جمع كردن مال براى انفاق كردن و سرمايه گذارى باشد، كارى پسنديده است و مسلمان در ازاى آن پاداش مى گيرد.قرآن مى فرمايد:
مثل الذين ينفقون اءموالهم فى سبيل الله كمثل حبة اءنبتت سبع سنابل ؛ مثل آنان كه مال خود را در راه خدا انفاق مى كنند مثل دانه اى است كه هفت خوشه برآورد...(551)
الذين ينفقون اءموالهم بالليل و النهار سرا و علانية فلهم اجرهم عند ربهم .آنان كه اموال خويش را در شب و روز، پنهان و آشكار انفاق مى كنند، اجرشان با پروردگار است .
امير المومنين عليه السلام نيز هماهنگ با آيات قرآن مى فرمايد:
اجتماع المال عند الاء سخياء اءحد الخصبين ؛ (552) گرد آمدن در انبان سخاوتمندان ، يكى از دو عامل حاصلخيزى است .
وقتى زمين باشد و ثروت نيز در اختيار شخص سخاوتمند باشد، زمين سرسبز و شكوفا مى شود و خصب نيز به همين معناست .
بعضى از روشنفكران اعتقاد دارند كه اسلام ، سياست اقتصادى خود را بر اساس پراكندگى ثروت بنا نهاده است اين سخن هميشه و در خصوص همه اموال صادق نيست ، زيرا اين سياست در جهت حمايت از سرمايه گذارى و بهره بردارى از ثروت است ، نه در جهت خلاف آن ، پس در چه صورت اسلام ثروت را پراكنده مى سازد.
اول : هنگامى كه شخص مى ميرد، و ثروت آن بلااستفاده باقى مى ماند، اسلام فرصتهاى جديدى براى بهره ورى از اين ثروت فراهم مى كند و به همين جهت آن را بين ورثه ميت تقسيم مى كند، از اينرو نمى توان آن را پراكندگى ثروت به شمار آورد.
دوم : با گرفتن ماليات ، ماليات نيز در حقيقت متلاشى ساختن سرمايه نيست ، بلكه اموالى كه به عنوان ماليات جمع مى شود در زمينه هاى مختلف اقتصادى در جامعه به جريان مى افتد و مورد بهره بردارى مجدد قرار مى گيرد و دولت به كمك آن برنامه هاى توسعه را به اجرا در مى آورد بنابراين ماليات به تشكيل سرمايه كمك مى كند، بر خلاف اين تصور كه مى گويند ماليات عامل پراكندگى ثروت است .
اگر چه ماليات اموال ثروتمندان را كاهش مى دهد، ولى سرمايه هاى دولت را مى افزايد و از اين جهت به تشكيل سرمايه مطلوب براى پل سازى ، تاءسيس كارخانه ، خريد تجهيزات فنى ، تاءسيس دانشگاهها و موسسات آموزشى و نيز ايجاد بازار كار براى بيكاران كمك مى كند.
پس انداز به دو عامل بستگى دارد: اول ، علاقه شديد به پس انداز. دوم ، كاهش دادن هزينه ها.
عامل اول : علاقه شديد به پس انداز
امام على عليه السلام مى فرمايد:
ان للدنيا رجالا لديهم كنوز مذخورة ؛ در دنيا مردانى هستند كه در نزدشان گنجينه ها اندوخته شده است .(553)
رحم الله امرءا اكتسب مذخورا و اجتنب محذورا ؛ رحمت خداوند بر كسى باد كه ...براى آخرت خود توشه فراهم آورد. (554)
عامل دوم : كاهش هزينه ها
گفتارهاى زيادى از حضرت وارد شده است كه به صرفه جويى و اسراف نكردن و دورى از تبذير تشويق مى كند، در اينجا فرصتى براى ذكر آنها نيست و نيز گفتارهايى از حضرت نقل شده است و از انسان مى خواهد كه به حداقل نيازهاى زندگى بسنده كند مى فرمايد:
لا تساءلوا فيها الدنيا فوق الكفاف ؛ در دنيا بيش از آنچه شما را بسنده است ، نخواهيد. (555)
طوبى لمن دكر المعاد...وقنع بالكفاف ؛ خوشا به حال كسى كه همواره به ياد معاد باشد و به آنچه روزيش دادند، قانع باشد (556)
و من اقتصر على بلغة الكفاف فقد اءنتظم الراحة ؛ هر كس به كفافى كه او را داده اند، بسنده كند به آسودگى پيوسته است . (557)
و در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد: حاجاتهم خفيفة ؛ نيازهايشان اندك است . (558)
كفاف روزى بسنده در اينجا به معنى بخل نيست ، چون بخيل اموالش را محبوس مى كند، بلكه كفاف وسيله اى است براى هدفى بالاتر در اينجا اين سئوال پيش مى آيد، وقتى انسان به نيازهاى ضروريش اكتفا كند، با سرمايه هايش چه خواهد كرد؟ طبيعى است كه آن را براى كارى سودمندتر، پس ‍ انداز خواهد كرد اينجاست كه تفاوت عقيده مؤ من نسبت به مال با عقيده ديگران آشكار مى گردد، زيرا مؤ من مال را بعنوان وسيله اى براى سعادتمند كردن جامعه مى خواهد.
در اينجا گفتارى از امام على عليه السلام نقل مى كنيم كه در آن از عاملانش ‍ مى خواهد كه در مكاتبات با ايشان به حد نياز و ضرورت اكتفا كنند، مى فرمايد:
اءدقوا اءقلامكم و قاربوا بين سطوركم و احذفوا عنى فضولكم ، اقصدوا قصد المعانى و اياكم و الاكثار فان اموال المسلمين لا تحتمل الاضرار ؛(559) قلمهايتان را باريك كنيد سطرهايتان را به هم نزديك سازيد، سخنهاى اضافى را حذف كنيد، بيش از آنچه مقصود را برساند، ننويسيد از زياده روى بپرهيزيد، چون نبايد به اموال مسلمان اموال عمومى زيانى برسد.
دوم : مديريت خوب موسسات عمومى و خصوصى
از ويژگيهاى مديريت خوب آنست كه بتواند از همه منابع خواه انسانى يا طبيعى به نحو احسن استفاده كند، توانمنديهاى مادى و معنوى جامعه را در راه توسعه بكار گيرد، مشكلات آموزش ، حمل و نقل و ارتباطات را حل كند، از راه صادرات ، درآمد ارزى كشور را افزايش دهد، ميان منافع فرد و جامعه تعادل برقرار كند، عرضه و تقاضا را متعادل سازد و سرانجام با برقرارى امنيت در جامعه ، سلامت كارگر و سرمايه را تاءمين كند.
پس از آن نوبت به هماهنگى ميان عوامل گوناگون توليد مى رسد، تا توليد را به بالاترين سطح كمى و كيفى برساند مديريت خوب داراى چهار ويژگى است :
1- وقت شناسى ؛ استفاده خوب و بموقع از وقت در جهت توليد بيشتر، و بداند كه وقت بزرگترين سرمايه انسان است و بايد از آن به بهترين وجه استفاده كرد.
2- اولويت بندى ؛ مراحل زيادى است كه كار مدير را در خصوص توليد سامان مى دهد ولى از كجا بايد آغاز كرد؟ از چه برنامه هايى بايد پيروى كند؟ لذا اولويت دادن از ويژگيهاى مهم مديريت خوب است .
3- برنامه ريزى موفق ؛ يعنى ايجاد رابطه اى مستقيم ميان عوامل مختلف توليد و چگونگى ارتباط ميان جهش و پيشرفت اقتصادى در جامعه ، اينها از قوانين مهم برنامه ريزى موفق است .
4- ساماندهى به امور عواملى كه در توليد مشاركت دارند
در عصر حاضر كشورهاى بزرگ صنعتى براى مديريت اهميت زيادى قائل اند و آن را مبناى اصلى فرآيند توسعه ، در زمينه هاى توليد به شمار مى آورند حال آنكه اسلام از ابتدا به اين امر توجه و توصيه كرده است و با اهميتى كه براى مديريت قائل است مى تواند در زمينه توليد دگرگونى را ايجاد كند كه در هيچيك از كشورهاى دنيا سابقه نداشته باشد.
تاريخ گفتارهايى از اميرالمومنين عليه السلام را براى ما ثبت كرده است كه دليل و گواه روشنى بر توانمندى مديريت اسلامى است و ما تحت سه عنوان درباره آن بحث خواهيم كرد:
1- اهميت وقت : امام عليه السلام مى فرمايد:
ما اءسرع الساعات فى الايام و اءسرع الايام فى الشهور فى السنة و اءسرع السنة فى العمر ، ساعتهاى روز، روزهاى ماه و ماههاى سال و سالهاى عمر چه شتابان مى گذرند...
(560)
اين گفتار بمنزله زنگ خطرى است كه امام عليه السلام براى هر انسانى كه در اين جهان زندگى مى كند؛ بصدا در مى آورد و گذشت سريع وقت را براى او به تصوير مى كشد، زيرا شتابان مى گذرد و انسان نيز بايد بيشتر شتاب كند تا به او برسد وگرنه بزرگترين سرمايه اش - زمان - را از دست مى دهد.
امام مى فرمايد: نفس المرخطاه الى اءجله ؛ نفسهاى آدمى گامهاى اوست به سوى مرگ (561)
يعنى هر نفسى كه انسان مى كشد به مثابه گامى است كه به سوى مرگ بر مى دارد و اگر نفسهاى انسان معدود باشد پس هر نفسى كه بر مى آورد از تعدادش كاسته مى شود سرانجام او را به اجلش نزديك مى گرداند اين زيباترين بيانى است كه كوتاهى عمر را براى ما تصوير مى كند و انگيزه بسيار خوبى است كه انسان را به بهره مندى از وقت سوق مى دهد، حتى بهره مندى لحظه اى از عمر جزء لحظاتى كه انسان در اين دنيا زندگى مى كند، بحساب خواهد آمد.
2- رعايت ترتيب بين اهم و مهم : امام على عليه السلام مى فرمايد:
من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم ؛ هر كس به غير مهم بپردازد، اهم را تباه سازد (562)
خسارت و زيانى كه بعضى از كشورهاى جهان سوم با آن دست به گريبانند، از همين ناحيه است ، يعنى ، امور مهم را رها كردند و به كارهاى بيهوده اشتغال دارند، از آنجا كه توانائى انسان محدود است بايد عمر خود را در انجام كارهاى مهم صرف كند امام عليه السلام مى فرمايد: ان راءيك لا يتسع لكل شى ء فقرغه للمهم ؛ راءى و نظرت همه چيز را در بر نخواهد گرفت پس به مهم بپرداز.(563)
دع مالا يعينك و اشتغل بمهمك الذى ينجيك ؛ آنچه را كه به تو مربوط نيست واگذار و به كار مهم خود كه ترا رهايى دهد بپرداز.
وقتى انسان تصميم مى گيرد كه در زندگى به كارهاى مهم بپرداز و امور ثانوى و غير مهم را رها مى كند، انسانى ديگر مى شود و پايدارى در كارها را مى آموزد و تا آخرين لحظه مجاهدت مى كند امام مى فرمايد:
من كبرت همته ، كبر اهتمامه ؛ هر كس بلند همت باشد، بسيار تلاش ‍ كند (564) ثمره پايبندى به اصل اهم و مهم ، حسن مديريت است كه يكى از عوامل موفقيت در زندگى است امام على عليه السلام در خصوص ارتباط بين وقت و اصل اءهم و مهم مى فرمايد:
العمر اءقصر من اءن تعلم كل ما يحسن بك علمه فتعلم الاهم فالاهم ؛ عمر كوتاهتر از آنست كه هر چه را كه دانستنش خوب ، بياموزى ، پس اهم را بياموز(565)
بسيارى از مسائل توسعه به همين اصل ارتباط پيدا مى كند، برخى صنعت را مهمتر از كشاورزى مى دانند و برخى اولويت را به كشاورزى مى دهند، لذا با توجه به شرايط و امكانات بايد اهم و مهم كرد، نه آنكه بدون مطالعه و مقدمه دست به كارى زد.
3- تفكر و برنامه ريزى : امام عليه السلام در خصوص انديشيدن و پيروى از عقل و خرد مى فرمايد: رحم الله امرء اءتفكر فاءعتبر فاءصبر؛ رحمت خداوند بر كسى كه بينديشد و عبرت گيرد و چون عبرت گيرد ديده دلش ‍ گشوده شود. (566)
فانما البصير من سمع فتفكر و نظر فاءبصر ؛ اهل بصيرت كسى است كه بشنود و بينديشد، بنگرد و ببيند. (567)
لا علم كالتفكير؛ هيچ دانشى چون تفكر نيست . (568)
اسلام از افراد مى خواهد كه كارها را با برنامه ريزى درست انجام دهند از اينرو امام عليه السلام مى فرمايد: من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطاء ؛ هر كه از آراى ديگر استقبال كند، مواضع خطا را تواند شناخت .(569)
برنامه ريزى نشانه نظم در كارهاست و انسان منظم كسى است كه در زندگى براى هر چيزى برنامه داشته باشد لذا امام عليه السلام در آخرين سخنانش ‍ به فرزندانش سفارش مى كند او صيكما و جميع ولدى و اءهلى و من بلغه كتابى بتقوى الله و نظم اءمركم ؛ شما دو تن و همه فرزندان و خاندانم و هر كس را كه اين نوشته به او مى رسد به ترس از خدا و نظم در كارها سفارش ‍ مى كنم .(570)
حال برنامه ريزى چگونه صورت مى گيرد، امام در نامه اش به مالك اشتر به اين سوال را مى دهد مى فرمايد: و اءكثر مدارسة العلماء و مناقشة الحكماء فى تثبيت ما صلح عليه اءمر بلادك و اقامة ما استقام به الناس قبلك . با دانشمندان و حكيمان ، فراوان گفتگو كن در تثبيت آنچه امور بلاد تو را به صلاح مى آورد و آن نظم و آيين كه مردم پيش از تو بر پاى داشته اند(571)
لذا بايستى يك شوراى برنامه ريزى مركب از عالمان و حكيمان تشكيل گردد و از نزديك وضعيت مردم را بررسى كند و نيازهاى آنان را بشناسد، تا بتواند در زمينه توليد، برنامه ريزى درستى را به توليد كنندگان ارائه دهد در عهدنامه مالك اشتر، امام عليه السلام ، در خصوص ساماندهى امور دست اندركاران دولتى و مديريت امور توليد، نكات ريزى را بيان مى دارند امام مى فرمايد: واعلم اءن الرعية طبقات ... (572)
سپس به جزئيات مسائل مربوط به هر طبقه مى پردازد، و مالك را از مهمترين مشكلات آنها آگاه مى سازد و اينكه هر طبقه چگونه مى تواند وظايفش را ادا كند و وظيفه هر طبقه با وظيفه مهم دولت يعنى آبادانى و توسعه چه ارتباطى دارد.
اين عهدنامه ، نوشته اى منحصر به فرد درباره انديشه مديريت اسلامى است و نيازمند تاءمل و دقت ويژه اى است ، تا بتوان وظايف ادارى دولت را در خصوص آبادانى و توسعه از آن استخراج نمود اين عهدنامه متضمن ضوابطى در زمينه مديريت و ويژگيهاى يك مدير خوب است ؛ اينكه چطور كاركنانش را كنترل كند و از مشكلات آنها آگاهى يابد و چگونه به آنها رسيدگى كند.
سپس امام عليه السلام ناهنجاريهاى را كه در حين كار گريبانگير مدير مى شود، توضيح مى دهد و راه حل آنها را تبيين مى كند، اين عهدنامه بحق سندى بى نظير درباره نظام مديريتى است و از افتخارات بشرى محسوب مى شود.
سوم : استفاده از روشهاى نوين در پيشرفت فنى
امروزه هر پيشرفتى در گرو بكارگيرى روشهاى جديد و استفاده از دستگاهها و شيوه هاى نوين فنى است .بهره مندى از اين شيوه ها، مدت زنان توليد را كاهش داده و در مقابل ، توليدات را افزايش داده است در حالى كه سرمايه در گذشته صرف دستمزدها مى شد، و يا در مقابل شرايط جديد دچار نوسان مى شد؛ اما امروز قبل از اينكه كارخانه اى راه اندازى شود مى توان قيمت كالاى توليدى را برآورد يا اينكه فرآورده هاى كشاورزى كه در گذشته توليد مى شد، به سرمايه زيادى نياز داشت در حالى كه همان فرآورده امروز با هزينه بسيار كم توليد مى شود، بدليل آنكه دستمزدها كاهش يافته است و نيز همان سرمايه فرآورده هاى زيادى را به بازار عرضه مى كند.
كشورهاى صنعتى در پى بكارگيرى فن آورى جديد به پيشرفت هاى چشمگيرى دست يافتند و همه جا را از توليدات متنوع كشاورزى و صنعتى پر كردند كشورهاى جهان سوم نيز از روشهاى نوين فنى غرب تقليد كردند و دچار نوعى دوگانگى در اقتصاد سنتى و مدرن شدند اين دوگانگى آثار وخيمى را بر جاى گذاشت ، از جمله بيكارى گسترده و مهاجرت بى رويه از روستا به شهر، بخاطر اينكه تكنولژى را درست نياموختند، بلكه از كشورهاى صنعتى كوركورانه تقليد كردند.
كشورهاى صنعتى از لحاظ اقتصادى پيشرفت كردند، چون آنان تكنولوژى را بوجود آوردند و آن را بكار گرفتند، ولى اين كشورها تكنولوژى را وارد كردند بدون آنكه آمادگى كافى علمى استفاده از آن داشته باشند.
از اينرو بايد گفت كه تنها دانش مى تواند كشورهاى در حال توسعه را به تكنولوژى مناسب خود برساند، در حالى كه وارد كردن تكنولوژى بدون اينكه اين جوامع از لحاظ شناخت و دانش در سطح آن باشند، به منزله عنصر ناآشنايى خواهد بود كه هر گاه وارد جامعه گردد، موجب بروز نگرانى و اضطراب خواهد بود و در جامعه اختلال ايجاد خواهد كرد لذا بايد به دانشى دست يافت كه بتواند تكنولوژى مناسب را با خود به ارمغان آورد زيرا هر كشورى نيازمند روش معينى از روشهاى فنى جديد است وگرنه ، وارد كردن تكنولوژى كافى نخواهد بود زيرا مجبور خواهيم شد كه به هنگام وارد كردن دستگاهها و تجهيزات ، تجربه فنى آن را نيز وارد كنيم و اين خود مظهرى از مظاهر وابستگى به كشورهاى صنعتى است اما تكنولوژى كه متكى به روح مبتكر و فكر خلاق باشد مى تواند استقلال كشور را تضمين كند و كشور را از بيگانگان بى نياز سازد در حالى كه تكنولوژى وارداتى ، كشور را نيازمند و وابسته به غرب مى سازد و اين مخالف اهداف بلند برنامه هاى توسعه اقتصادى است .
ما نيز به هنگام بيان اهداف توسعه ذكر كرديم كه يكى از اين اهداف ، بى نياز از ديگران است ، حتى بايد به نقطه اى در توسعه برسيم كه ديگران نيازمند ما باشند.
علمى كه بتواند ما را به تكنولوژى برساند از ديدگاه امام على عليه السلام به غور العلم تعبير شده است ايشان مى فرمايد:
فمن فهم علم غور العلم و من علم صدر عن شرائع الحكم (573)
آنكه نيكو فهم كند به عمق دانائى رسد و هر كه به عمق دانايى رسد، از آبشخور احكام دين ، سيراب بيرون آيد
.
منظور از غور علم عمق دانايى و پى بردن به راز آن است كه هر كشورى مى كوشد تا نزد خود محفوظ نگهدارد.غرب هم وقتى به راز و روح دانش پى برد و آن را در عمل پياده كرد، پيروز شد روزى كه مسلمانان راز دانش را در اختيار داشتند، از همه كشورها پيشرفته تر بودند اما امروز از كشورهاى غربى تقليد مى كنند و پيشرفتى ندارند يا به كندى پيشرفت مى كنند و تنها راه پيشرفت مسلمانان بازگشت به ريشه هاى علمى خودشان است ، نه اينكه به دانشى كه غرب از آنان گرفته است ، چنگ زنند بايد دانشگاههايى را تاءسيس كنند و به علوم كاربردى مناسب بپردازند، علومى كه دانشمندانى چون ابن سينا، رازى ، خوارزمى و ديگران ، مبتكر آن بودند.
آرى ، مسلمانان در گذشته با ايمان و علم ، راه پيشرفت را پيمودند و امروز نيز بايد با اين دو سلاح - علم و ايمان - قله هاى ترقى را يكى پس از ديگرى فتح كنند وگرنه غرب همواره پيشرفته تر از مسلمانان ، خواهد بود.

 

next page

fehrest page

back page