بيت المال از ديدگاه نهج البلاغه

آیت الله العظمی حسين نوري همداني

- ۳ -


هدف علي عليه السلام از بدست گرفتن حکومت

همانگونه که قبلاً گفتيم بحث و بررسي ما درباره بيت المال بطور فشرده از ديدگاه اسلام است ، پس از بررسي منابع درآمد بيت المال ، اکنون مناسب است که به طرزتوزيع عادلانه آن و به چگونگي شيوه اميرمومنان علي عليه السلام در مورد بيت المال از جنبه هاي گوناگون به بررسي بپردازيم ، با توجه به اينکه شيوه آن حضرت که به حق شخص دوم اسلام است ، تابلوي واقعي و راستين از اسلام راستين مي باشد .

در اينجا نخست به فرازي از سخنان آن بزرگ مرد الهي که هدف از بدست گرفتن حکومت را بيان مي کند مي پردازيم ، که آن را اساس سياست خود قرار داده و همه شيوه هايش از اين اساس سرچشمه مي گيرد .

او مي گويد :

اما وَالّذي فَلَقَ الحَبَّهَ ، وَ بَرَءَ النَّسَمَهَ ، لّو لا حُضُورُ الحاضِرِ ، وَ قِيامُ الحُجَّهِ بِوُجُود النَّاصِر ، وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلي العُلَماءِ أنْ لا يُقارُّوا عَلي کِظَّهِ ظالِمٍ وَ لا سَغبِ مَظلُومٍ لا لَقَيتُ حَبلَها عَلي غارِبِها وَ لَسَقيتُ آخِرَها بِکأسِ اوّلِها .

« آگاه باشيد ، سوگند به خداوندي که دانه را شکافت و انسان را آفريد اگر آن جمعيت بسيار براي بيعت ، حاضر نمي شدند ، و نبود پيماني که خداوند بر دانشمندان آگاه گرفته که سيري ستمگر و گرسنگي ستم ديده را نپسندند ، حتماً مهار شتر خلافت را بر کوهان آن مي انداختم ، و آخر خلافت را به کاسه اول آن ( زمان خلفا ) آب مي دادم » .[ 61 ]

در اين عبارت، على "ع" دو اصل را پايه براى بدست گرفتن حكومت قرار داده يكى شركت و پذيرفتن مردم، دوم برقرارى عدالت، و جلوگيرى از ظلم.

از همينجا مى فهميم كه در همه ى موارد حكومت على ''''ع'''' بويژه در بيت المال، هر گونه ظلم و ستم و تبعيض ممنوع است، و بطور جدى بايد از آن جلوگيرى شود.

اعلام برنامه حکومت

برنامه حکومت علي عليه السلام بر پايه عدالت و احسان بنا شده بود ، روي اين اصل هر چيزي که مانع و يا مزاحم اين برنامه بود ، شديداً با آن پيکار مي کرد ، تا آن را از ميان بردارد ، يکي از موارد اين بود که ناشايستگان را گرچه با تردستي و چابکي خود پيشي گرفته بودند ، برکنار زند ، و شايستگان را در رأس امور قرار دهد ، و روشن است که براي حفظ عدالت و نگهداري و صرف عادلانه بيت المال ، در مرحله اول قطع ايادي خائن و بکار گماردن افراد پاك لازم است. [ 62 ] از اينرو وقتى كه على عليه السلام خلافت را پذيرفت ، دستور داد تا مردم به مسجد بروند ، که بر تعداد بيعت کنندگان بيفزايد ، مردم از پير و جوان و مرد و زن با شنيدن اين دستور با شوق و شور فراوان به مسجد سراسيمه شدند ، حتي کودکان خردسال و بچه هاي شير خوار که در آغوش مادران بودند به مسجد سرازير گشتند ، همه در حال انتظار بودند که ناگهان ديدند علي عليه السلام دو فرزندش حسن و حسين عليهم السلام وارد مسجد شدند .

او با گامهاي آهسته از ميان جمعيت عبور کرد ، که هر گامش شوقي تازه در دل مردم ايجاد مي نمود ، تا آنکه به پاي منبر رسيد و بر منبر بالا رفت و نشست ، سکوت آن چنان مسجد را فرا گرفت که گويا جانداري در مسجد نيست ، و دلها در حال طپش متوجه علي عليه السلام است ، تا آنکه شنيدند آن بزرگمرد سخن خود را با اين جمله آغاز کرد :

« ذِمَّتي بِما اَقُولُ رَهينَهٌ وَ اَنَا بِهِ زَعيمٌ »

پيمان من در گرو گفته هاي من است ، و من آن گفته هايم را انجام خواهم داد .

و پس از سخناني ادامه داد که هان اي مردم !

سوگند به خدايي که محمد صلي الله عليه و آله وسلم را به حق مبعوث کرد ، آنچنان به اضطراب خواهيد افتاد که تاکنون بدان گونه به اضطراب نيامده بوديد ، و آن چنان غربال و تصفيه خواهيد شد ، که تاکنون آن گونه نشده بوديد ، و آن چنان به هم زده شويد مانند به هم زدن خوراک داخل ديک ، به گونه اي که پايين شما بالا رود و بالاي شما پايين آيد .

وَ لَيَسْبِقَنَّ سابِقُونَ کانُوا قَصَّرُوا ، وَ لَيُقَصِّرنَّ سَبَّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا

آن پيشروان در اسلام که در جامعه ، به کنار زده شده بودند پيشي خواهند گرفت و آنانکه بدون شايستگي ، پيشي گرفته بودند برکنار خواهند شد... [ 63 ]

برنامه اصلاحي کامل علي عليه السلام در بيت المال

پس از آنکه هدف علي عليه السلام در بدست گرفتن حکومت و اساس برنامه حکومت علي عليه السلام را دانستيم و دريافتيم که علي عليه السلام تنها حرف نمي زند بلکه به گفته هايش عمل مي کند ، و عملش در حمايت از مستضعفين و جلوگيري از فساد و تبقيض خلاصه مي شود و بر محور واقعيت هاي عيني جامعه دور مي زند ، اکنون به بررسي برنامه اصلاحي کامل علي عليه السلام که در مورد بيت المال اجرا کرد بپردازيم :

با دقت و بررسي عميق در گفتار و نامه هاي نهج البلاغه ، درمورد بيت المال يک سلسله برنامه هاي کلي به چشم مي خورد که مي توان همه آنها را به هفت موضوع ذيل ، خلاصه کرد :

1) کوشش در آباد کردن زمينها و گسترش توليدات اقتصادي و حفاظت جدي از آنها .

2) چگونگي گردآوري و نگهداري بيت المال .

3) شرايط کساني که بيت المال تحت نظر آنها اداره مي شود .

4) مصارف بيت المال .

5) تقسيم بيت المال بطور مساوي و جلوگيري از تبعيضات .

6) دقت در حفظ بيت المال و هشدار به کساني که بيت المال در اختيار آنها است .

7) کيفر جنايتکاران به بيت المال .

هر يک از فصول هفتگانه فوق نياز به بررسي و تحليل هاي فراوان دارد ، ولي نظر به اينکه از اول بناي اختنصار در اين کتاب بوده ، تنها به بررسي « توزيع عادلانه بيت المال » ( ماده 5 ) مي پردازيم و کتاب را به پايان مي رسانيم ، زيرا آنچه در اين کتاب هدف است ، دو چيز مي باشد :

يکي اينکه در اسلام منابع مهمي از درآمدهاي بيت المال وجود دارد که با اجراي آن همه مشکلات اقتصادي حل مي شود ، و يک اقتصاد سالم و معقول بر جامعه حکومت خواهد کرد ( به اضافه نهي شديد از احتکار ، کنز ، گرانفروشي ، رباخواري ، استثمار و هرگونه عوامل تجمع بي رويه و بي حساب ثروت ) .

دوم اينکه : با توزيع عادلانه آن ، بر اساس عدالت و حقوق همه جانبه افراد ، هرگونه اشکال اقتصادي حل خواهد شد . اکنون لازم است مطالبي نيز درباره اين موضوع ( توزيع عادلانه ) در اينجا بياوريم .

توزيع بيت المال بر اساس مساوات

پس از آنکه دانستيم « بيت المال » در چه مواردي بايد مصرف شود و نيز افرادي را که استحقاق براي استفاده از بيت المال داشتند شناختيم ، اکنون به بررسي قسمت ديگري از سياست اقتصادي مکتب علي عليه السلام مي پردازيم که آن مساله « تقسيم بيت المال براساس مساوات و استحقاق » است .

عمر و عثمان در طول مدت بيست و چند سال خلافت خود ، در مورد تقسيم بيت المال ، تبقيضات فردي و طبقاتي دردناکي بوجود آورده بودند و اين روش باطل در ميان مردم ، سنتي شده بود .

علي عليه السلام وقتي که روي کار آمد ، با دشواريهاي سختي روبرو شد روش علي در تقسيم بيت المال بر اساس مساوات استحقاق بود ، روشن است که بر هم زدن روش عمر و عثمان که سالها مردم با آن خو گرفته بودند آسان نبود ، او هرگونه تبعيض و طبقه بندي در تقسيم بيت المال را روا نمي دانست .

اينک ببينيم اين مطلب از ديدگاه فقه اسلامي چگونه است .

تقسيم بيت المال بطور مساوي از ديدگاه فقه اسلامي

يکي از مسائلي که در بحث بيت المال عنوان مي شود مساله چگونگي تقسيم بيت المال است ، اين مساله در کتب فقهي عنوان شده و در اين باره فقهاي مذاهب اسلامي اختلاف نظر دارند .

اما از ديدگاه فقهاي تشيع ، بايد بيت المال بطور مساوي بين مستحقين تقسيم گردد .

عالم بزرگ و معروف شيعه شيخ طوسي در کتاب « خلاف » خود ذيل باب « کتاب الغين و قسمه الغنيمه » پس از ذکر اين مساله از ديدگاه فقهاي مذاهب مختلف اسلامي در مساله 44 چنين گويد :

« در مصرف بيت المال ، بين مردم بخاطر شرافت يا سابقه بيشتر در اسلام و يا دانش و زهد، فرقي نبايد گذاشت ، و شيوه علي عليه السلام همين بود که بيت المال را بطور مساوي قسمت مي کرد ، ابوبکر نيز همين روش را داشت ، حتي به افرادي که حاضر نمي شدند نيز به همان اندازه مي داد ، ولي عمر دسته اي را به دسته ديگر برتري مي بخشد .

آنگاه اضافه مى كند: دليل بر تقسيم بيت المال بطور مساوى اين است كه اسم ''''بيت المال'''' مطلق است و شامل همه ى مردم مى شود، و هر كسى از هر طبقه اى باشد، در اين جهت هيچگونه امتيازى ندارد، و برترى دادن بعضى بر بعض ديگر جايز نيست، زيرا برترى دادن نياز به دليل دارد و در اينجا دليلى براى برترى دادن بعضى بر بعض ديگر جايز نيست، زيرا برترى دادن نياز به دليل دارد و در اينجا دليلى براى برترى دادن اشخاص وجود ندارد'''' [ 64 ]

محقق عاليقدر صاحب جواهر گويد: ''''روايات صحيح و فراوان بر اين معنى دلالت مى كند كه حضرت على "ع" بيت المال را بطور مساوى بين مردم تقسيم كرد، و رعايت عدالت در اين مورد از صفات خاص آن حضرت بشمار آمده بود'''' [ 65 ] در اينجا در ميان روايات فراوان به ذكر دو نمونه اكتفا مى كنيم:

1- على "ع" فرمود: در روز قيامت در مورد هفت چيز بازخواست مى كنند كه عبارتند از: انجام نماز، پرداخت زكات، امر به معروف و نهى از منكرو تقسيم بيت المال بطور مساوى و رعايت عدالت در ميان مردم، و اجراى حدود الهى [ 66 ]

2- عاصم بن كليب از پدرش نقل مى كند كه گفت: من در حضور على "ع" بودم كه اموالى مربوط به بيت المال از يكى از نواحى ايران آورده بودند، حضرت برخاست و تصميم به تقسيم آن گرفت و ما نيز با او برخاستيم، مردم براى دريافت آن هجوم مى آوردند، حضرت براى رعايت انضباط،دستور فرمودند طنابى به عنوان حائل اطراف اموال كشيده، تا جمعيت در آن طرف طناب قرار گيرند و فرمود: اجازه نيست كه كسى از اين ريسمان عبور كند، مردم آن طرف طناب نشستند، و خود داخل طناب شد و فرمود: روساى هفتگانه كجايند؟ "آنروز در كوفه هفت قبيله از مسلمين زندگى مى كردند كه هر كدام نماينده ى خاص داشتند" حضرت سهم هر يك از قبائل را به نماينده ى آن قبيله تحويل دادند تا آنها بطور مساوى آنرا در ميان اعضاء قبيله خود تقسيم كنند، در كنار اموال در داخل ظرفهاى خالى شده يك قرص نان بدست آمد، على "ع" فرمود: اين قرص نان را هفت قسمت كنيد و براى هر قبيله اى از قبائل هفت گانه، يك قسمت آن را بگذاريد، سپس فرمود:

هذا جناي و خياره فيه
اذ کل جان يده الي فيه [ 67 ]

يعنى اين چيده، بهترينش در ميانش است، زيرا هر چيننده دستش به طرف دهان خودش بر مى گردد، آنگاه همه ى آن اموال را تحويل نماينده ها داد، آنان در حضور آن حضرت، افراد قبيله ى خود را مى خواندند و اموال را در ميان آنها قسمت مى كردند. [ 68 ]

شيوه علي عليه السلام در تقسيم بيت المال

طبق مبانى شيعه بطور كلى، تقسيم بيت المال بايد بطور مساوى بين افراد باشد، ولى در پاره اى از موارد بخاطر امورى در تقسيم به بعضى بيشتر داده مى شود، مثلا در تقسيم غنائم جنگى "كه يكى از منابع بيت المال است" به جنگجويان پياده يك سهم داده مى شود اما به جنگجويانى كه سواره اند اگر يك اسب دارند، دو سهم داده مى شود و اگر چند اسب دارند سه سهم تعلق مى گيرد. [ 69 ]

روشن است كه اين فرق بخاطر مخارج خوراكى و نگهدارى اسبها است، و با توجه به اين مطلب، مى فهميم كه اين موضوع حاكى از تبعيض در تقسيم بيت المال نيست. [ 70 ]

ابن ابي الحديد صاحب شرح نهج البلاغه كه از بزرگان اهل تسنن است داستان ذيل را از ابوجعفر اسكافى [ 71 ] نقل مى كند:

على "ع" در دومين روز بيعت بر بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثنا چنين فرمود:

هنگامى كه رسول خدا "ص" رحلت كرد، مردم ابوبكر را براى خلافت برگزيدند، و ابوبكر نيز عمر را خليفه ى بعد از خود قرار كرد، عمر به روش ابوبكر رفتار مى كرد، و سپس در پايان عمر، شوراى شش نفرى تشكيل داد كه در ميان آن شورا، خلافت به عثمان واگذار شد، او هر چه را كه شما نمى خواستيد انجام مى داد، تا آنكه به كارهاى او پى برديد، آنگاه محصور گرديد و كشته شد.

پس از كشتن عثمان به سوى من آمديد، و من خلافت را پذيرفتم ''''من مردى هستم از شما و دارائى و جان شما را از آن خود مى دانم، و در نگهدارى آنها مى كوشم''''.

براستى خداوند درهاى رحمت را به سوى شما و اهل قبله گشوده است و فتنه ها همچون شب تار رو آور شده است، كه جز افراد صبور و بينا و آگاه به رازها، تاب اين حوادث را ندارند، من شما رابه راه و رسم پيامبر اسلام "ص" سوق خواهم داد، و آنچه را كه به آن مامور شدم در ميان شما اجرا مى كنم، در صورتى كه از يارى من دست برنداريد، و من از خداوند يارى مى طلبم.

آگاه باشيد، گمان مبريد كه پس از درگذشت پيامبر خدا "ص" من دگرگون شده ام، بلكه من اكنون همان هستم كه در زمان رسول خدا بودم، پس هر فرمانى از جانب من به شما رسد، انجام دهيد، و در آنجا كه شما را پرهيز دهم گام بر نداريد و در كارها شتاب نكنيد، تا آن را براى شما روشن سازم و در حقيقت هر دستورى را كه نافرمانى كنيد ما عذر شما را نمى پذيريم.

آگاه باشيد، خداوند بيشتر از آسمان و عرش خود، داناتر است و مى داند كه من حكومت بر امت محمد "ص" را خوش نداشتم، تا اينكه خواسته ى تمام شما بر اين شد كه من آن را بپذيرم، براى اينكه من شنيدم پيامبر خدا مى گفت:

''''هر حاكم كه زمام امور بعد از مرا به عهده گيرد، بر ميزان نگه داشته شود، و فرشتگان، صحيفه ى "آمار خير و شر" وى را پخش مى كنند، پس اگر دادگر باشد خدا او را نجات مى دهد و اگر ستمگر باشد، ميزان به گونه اى تكان مى خورد كه استخوانهايش مى شكند، و سپس به سوى آتش سرازير مى شود...''''

آنگاه علي عليه السلام به راست و چپ نگاهي کرد و گفت :

آگاه باشيد ،فردا که فرا رسد ، کساني را که در دنيا فرو رفته اند و گنج هاي دنيا را ذخيره کرده اند و آن را ( به ناحق ) از خود مي دانند ، من آنها را از دستشان بيرون مي کنم ، در نتيجه آنان از رفتار من ناراحت مي شوند و مي گويند فرزند ابوطالب ، حقوق ما را بر ما حرام نموده است.

… هرگاه به خواست خدا فردا فرا رسد ، نزد من بياييد ، تا مالي را که پيش ما وجود دارد در ميان شما تقسيم کنيم ، هيچيک از شما نبايد با ما مخالفت کند خواه عرب باشد يا عجم ، اهل بخشش باشد يا نباشد … .

نخستين مخالفت عده اي با امام عليه السلام از اينجا شروع شد که او دستور تقسيم بيت المال را بطور مساوي صادر کرد – اينک دنبال ماجرا :

فرداي آن روز ، مردم طبق دستور امام ، براي گرفتن سهم خود نزد امام حاضر شدند ، علي عليه السلام به خزانه دارش عبيد الله بن ابي رافع [ 72 ] فرمود:

از مهاجرين آغاز کن و آنان را به حضور بطلب و به هر يک سه دينا بده ، سپس انصار را به حضور بطلب و به آنان نيز هر يک سه دينار بده ، و پس از آنها هر يک از مردم که حاضر شدند ، چه سرخ پوست باشند يا سياه پوست به همين مقدار بده .

سهل بن حنيف ( که به غلام سابقش همين مبلغ داده شده بود ) به اعتراض برخاست و  گفت : اين شخص ( غلام ) ديروز غلام من بود ، و امروز او را آزاد کرده ام به او برابر من مي دهي؟

علي عليه السلام فرمود : « هر چه به او داديم به تو نيز مي دهيم » .

به همه افراد سه دينار داد بي آنکه بين آنها فرقي بگذارد ، افرادي چون طلحه و زبير و عبدالله بن عمر و سعين بن عاص و مروان و عده اي از قريش و … با اين روش مخالفت کردند و دنبال آن را گرفتند . [ 73 ]

تبعيضات و بخشش هاي نابجاي زمان عثمان چندين برابر بود [ 74 ] آنها که بخاطر موقعيت مصنوعي خود ، از عثمان چندين برابر بيشتر از ديگران مي گرفتند از اين تقسيم عادلانه علي عليه السلام و اينکه علي عليه السلام همه آن بخشش ها و حيف و ميل ها را به راه شرعي خود برمي گرداند و خشم آمدند ، با هم به خلوت نشستند و ساز مخلفت با علي عليه السلام را نواختند اين روش و زمزمه به گوش علي عليه السلام رسيد ، آن بزرگمرد الهي در پاسخ آنها و کساني که چنين مي انديشيدند فرمود :

وَ اللهِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوِّجَ بِهِ النِساءُ وَ مُلِکَ بِه الاِماءُ ، لَرَدَدْتُهُ فَاِنَّ في العَدلِ سِعَهً ، وَ مَن ضاقَ عَلَيهِ العَدلُ ، فَالجَورُ عَلَيهِ اَضيَقٌ [ 75 ]:

« بخدا سوگند اگر بخشيده هاي عثمان را حتي درجايي که با آن همسراني گرفته اند ( و آن را که بين همسران قرار داده اند ) و يا کنيزاني خريده باشند ، بيابم به صاحبشان بر مي گردانم ، زيرا در عدالت گشايشي است ، هر کسي ک عدالت او را به تنگ آورد ، ستم بر او تنگ تر خواهد بود . [ 76 ]

اميرمومنان ، با اين بيان ، در حقيقت به قانون « از کجا آورده اي » که امروز از آن دفاع مي شود ، اشاره مي کند ، تا در پرتو آن جلو تجاوز و حيف و ميل در بيت المال گرفته شود .

عکس العمل مخالفان و پاسخ علي عليه السلام

روش عادلانه علي عليه السلام در مورد تقسيم مساوي بيت المال ، عده اي پول پرست مانند طلحه و زبير و سعيد بن عاص و وليد بن عتبه و عبدالله بن عمر و … را سخت ناراحت کرده بود ، يعني همان هايي که با شور و شوق فراوان ، با علي عليه السلام بيعت کردند ، وقتي که ديدند علي عليه السلام در مصرف بيت المال بين افراد فرقي نمي گذارد سخت ناراحت شدند ، تا آنجا که تصميم گرفتند ، در برابر حکومت عادلانه علي عليه السلام به قيام مسلحانه دست بزنند ، آنان براي اجراي مقاصد شوم خود ، در خفا جلسه تشکيل مي دادند و به مشورت مي پرداختند … .

ياران آگاه و فداکار علي عليه السلام همچون عمار ياسر ، ابو الهيثم تيهان و … که از اوضاع اطلاع داشتند ، به حضور علي عليه السلام رفته و به عرض رساندند که :

موقتاً انعطاف نشان دهيد و براي سران قوم امتيازي قائل شويد تا بر ضد حکومت تو شورش نکنند ، و بعضي از فرمانروايان ولايات را گرچه شايسته نباشند بر سر کار باقي بگذاريد ، اينها رضال قوم هستند نبايد ناراحت گردند ، ملاحظه آنها را بکنيد [ 77 ] تا دهن آنها بسته شود ، تا شما از فرصت استفاده کرده و پايه هاي حکومت خود را استحکام بخشيد ، وقتي که فرصت مناسبي پيش آمد ، آنگاه نقشه واقعي خود را عملي سازيد . اميرمومنان در پاسخ آنان در مورد مساله اعتراض به تساوي در صرف بيت المال چنين فرمود :

أتًأمُرُوني اَن اَطلُبَ النَّصرَ بِالجَورِ فيمَن وُلّيتُ عَلَيه ، وَ اللهِ لا اَطُورُ بِهِ ، ما سَمَرَ سَميرٌ وَ ما اَمَّ نَجمٌ في السَّماء نَجماً وَ لَو کانَ المالُ لي لَسَوَّيتُ بَينَهُم فَکَيفَ وَ انَّما المَال مالُ الله .

ألا وَ اِنَّ إعطاءَ المالِ في غَيرِ حَقَّهِ تَبذيرٌ وَ اسرافٌ وَ هُوَ يَرفَعُ صاحِبَهُ في الدُّنيا وَ يَضَعُهُ في الاخِرَهِ وَ يُکرِمُهُ في النّاس وَ يُهينُهُ عِندَ الله وَ لَم يَضَع امرُءٌ في غَير حَقَّه وَ عِندَ غَير اهلِه حَرَمَهُ اللهُ شُکرَهُم وَ کانَ لِغَيرِهِ وُدُّهُم فَاِن زَلَّت بِهِ النّعلُ يَوماً فاحتاجَ الي مَعُونَتِهِم فَشرُّ خَليلٍ وَ الامُ خَدينٍ :

« آيا به من دستور مي دهيد به کساني که تحت فرمانروايي من هستند ستم کنم تا ياراني گرد آورم ، به خدا سوگند تا دنيا وجود دارد و تا ستاره اي دنبال ستاره ديگر حرکت مي کند اين کار را نخواهم کرد ، اگر مال از آن خودم بود ، آن را بطور مساوي تقسيم مي کردم ، چه رسد به اينکه مال ، مال خداست .

آگاه باشيد که بخشيدن مال در جاي ناروا بريز و بپاش و بيهوده نمودن آن است و اين گونه بخشش بخشنده را در دنيا بالا مي برد ، ولي در روز رستاخيز به پايين مي کشاند و در پيش مردم او را محترم مي کند ولي در پيش خدا خوار مي گرداند ، و کسي مال خود را در جاي نادرست و نزد نااهلان نگذاشت مگر آنکه خداوند ، شکر آن مال را بر او حرام کرد .

اين بخشش هاي نابجا و ناروا ، در دل مردم دوستي مي آفريند اما اگر روزي پيش آمد بدي براي او رخ داد و به ياري آنها نيازمند شد ، آنها بدترين و سرزنش کننده ترين يار و دوست خواهند بود .[ 78 ]

سخن جرج جرداق در اين باره :

دانشمند و نويسنده معروف مسيحي لبناني جرق جرداق آن چنان از اين روش علي عليه السلام تحت تأثير قرار گرفته که در ضمن گفتاري مي گويد :

« علي عليه السلام نخستين متفکر شرقي است که درباره بيت المال تعبيراتي دارد حاکي از آن که : بيت المال از آن همه توده ها است ، و همه بطور مساوي از آن مي برند ، از نظر علي عليه السلام بيت المال مال طبقه حاکم و طبقه اشراف نيست ، آن حضرت به متصديان بيت المال مي‌گويد :

« شما خزانه دار ملت و وکلاي امت هستيد » علي عليه السلام نخستين متفکر شرقي است که درباره بيت المال اين نظر را ابراز داشته ، چنانکه اولين فرمانروايي است که علاوه بر ابراز اين نظر ، آن را اجرا کرده و به صورت قانون درآورده است ، نظر علي عليه السلام نظري است که بايد سرمشق دنياي متمدن ، بلکه عاليترين دستور جهان بشريت باشد ، حقيقتي را که علي عليه السلام گفته ، چند قرن بعد از آن پاسکال [ 79 ] فيلسوف فرانسوي به آن رسيده است … » .[ 80 ]

دو نمونه از احتياط و سختگيري علي عليه السلام در بيت المال

1- در کتاب بحار آمده علي عليه السلام به عاملين خود نوشت : « قلم هاي خود را دقيق بگيريد ، و نزديک بهم بنويسيد ، چيزي که برايم مي نويسيد ، مطالب غير ضروري را حذف کنيد ، در القاء معاني ميانه روي نماييد ، از زياده روي دوري گزينيد ، زيرا اموال مسلمانان نبايد ضرر ببيند و حيف و ميل گردد » .[ 81 ]

2- در نامه اي علي عليه السلام به زياد بن ابيه جانشين فرماندارش عبدالله بن عباس که در بصره بود چنين نوشت : « سوگند راست به خدا اگر به من خبر برسد که تو در اموال مسلمين چيز کم يا زيادي خيانت کرده اي ، آنچنان بر تو سخت گيرم که تو را کم مايه و گران پشت و ذليل و بر کنار شده از مقام گرداند » .[ 82 ]

( يعني طوري با تو رفتار کنم که تهي دست گشته و توانايي کشيدن بار روزي خود و خانوادهات را نداشته باشي و در نتيجه خوار گردي ) .

داستان آهن گداخته

از جمله مطالبي که حاکي از عدالت دقيق علي عليه السلام و نحوه تقسيم بيت المال بر اساس مساوات از ناحيه آن حضرت است ، داستان « آهن گداخته » با برادرش عقيل و ماجراي « رشوه » هديه نماي اشعث بن قيس است که شرح آن را در کلام 224 نهج البلاغه چنين مي خوانيم :

وَ الله لانْ اَبيتُ عَلي حَسَکِ السَعدانِ مُسَهَّدَاً وَ اجَرَّ في الاغْلالِ مُصَفَّداً ، اَحَبُّ الَيَّ مِن اَنْ اَلْقي اللهَ وَ رَسُولَهُ يَومَ القيامَهِ ظالِماً لِبَعضِ العِبادِ وَ غاصِباً لِشَيئي مِنَ الحُطام ، وَ کَيفَ اظلِمُ اَحَداً لنَفسٍ يُسرِعُ الي البلي قفُولُها ، وَ يَطُولُ في الثَّري حُلُولُها وَ الله لَقَد رَأيتُ عقيلاً وَ قَد امْلَقَ حَتّي اسْتماحَني مِن بُرِّکُم صاعاً وُ رَايتُ صِبيانَه شَعثَ الشُّعُور ، عُبرَ الاَلوان مِن فَقر هِم کَأنما سُوَدَتْ وُجُوهُهُم بِالعظلِم وَ عاوَدَني مُؤَکَّداً وَ کَرَّرَ عَليَّ القولَ مُرَدِّداً فَأصْغَيتُ اليْهِ سَمعي فَظَنَّ أنّي أبِيعُهُ ديني وُ أتَّبعُ قِيادَهُ مُعارِفا طَريقَتي فَأحمَيتُ لَهُ حَديدَهً ، ثُمَّ أدْنَيتُها مِن جِسمِهِ لِيَعتَبِرَ بها ، فَضَجَّ ضَجيحَ ذي دَنَف مِنْ ألَمِها وَ کادَ أنْ يَحتَرِقَ مِن مِيسَمِها ، فَقُلتُ لَهُ : ثَکِلتکَ الثَّواکِلُ يا عَقيلُ ، أتَئنُّ مِن حَديدَهٍ احماها انسانُها لِلعِبه وَ تَجُرُّني الي نار سَجَرَها جَبَّارُها ذلک لِغَضَبِهِ أتئنُّ مِنَ الاذي وَ لا أئِنُّ مِن لَظي وَ أعْجَبُ مِنْ ذَلکَ طارق طَرَقَنا بِمَلفُوفَهٍ في وِعائها وَ مَعجُونهٍ شَنِئتُها کانَّما عُجِبتْ بِريقِ حَيَّه اوْقيئها .

به خدا سوگند اگر روي خارهاي سعدان شب را به روز بياورم يا مرا در غل هاي آهنين بسته باشند ، نزد من بهتر از آن است که خدا و پيامبرش را در روز واپسين ملاقات کنم ، در حالي که به کسي از بندگان خدا ستم کرده و چيزي از ثروت زود گذر دنيا را براي خود غضب کرده باشم .

چگونه بر کسي ستم کنم براي بدني که به سرعت به سوي کهنگي و فرسودگي مي رود ، و براي مدت طولاتي زير خاک مي ماند ، به خدا سوگند ( برادرم ) عقيل را ديدم که در زير چنگال بي چيزي دست و پا مي زد تا آن جا از من خواست از گندمي که از حقوق شما است به او ببخشم ، در حالي که فرزندان او را از شدت فقر ، پريشان احوال ، و غبار آلود ديدم گويا صورتشان با نيل سياه شده است ، عقيل چند بار رفت و آمد ، و مکرر در هر بار با حالت رقت آور خواسته اش را بازگو کرد ، من حرف هاي او را گوش مي دادم ، او گمان کرد که من دينم را مي فروشم و از خواسته او اطاعت مي کنم و از شيوه خود دست بر مي دارم . در اين موقع آهني را داغ کردم و سپس آن را به بدن او نزديک نمودم تا از آن درسي بگيرد ، او پس از احساس درد حرارت آهن ، ناله اي همانند ناله بيماران کشيد و نزديک بود از حرارت آهن تفتيده بسوزد ، به او گفتم زنان در سوگ تو بنشينند اي عقيل ! ايا از آتشي که انسان براي بازي خود آن را گداخته ناله مي کني ولي مرا به سوي آتشي مي کشي که خداوند جبار آن را از خشم خود افروخته است ، تو از آزار کوتاه ناله مي کشي و من از آتش افروخته جهنم ناله نکشم ؟

شگفت تر از اين ماجرا ، داستان شخصي [ 83 ] است که در شب ، حلوايي درآوندش ريخته و کوبه بردرمازد ، و آن حلوا را با چيزي آميخته بود که من آن را نمي پسنديدم ، گويا آن حلوا با آب دهان مار ( يا برگردانه مار ) آميخته شده بود ، گفتم آيا بخشش است يا زکات و يا صدقه که زکات و صدقه بر خاندان ما حرام است ، گفت : نه زکات است ، و نه صدقه ، بلکه هديه است گفتم سوگ کنندگان در سوگ تو بنشينند ، آيا از راه دين خدا وارد شده اي که مرا بفريبي ؟ آيا نظام عقل توبه هم خورد يا ديوانه شده اي و يا هذيان مي گويي ؟ به خدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه در زير افلاک آن است به من ببخشند تا به عنوان گرفتن پوست جوي از دهان مورچه اي خدا را نافرماني کنم ، نافرماني نخواهم کرد و براستي که دنياي شما در پيش من از برگي که ملخ آن را به دندان گرفته و آن را به دندان گرفته و آن را جويده است ، پست تر است ، علي را به نعمت فنا پذير و خوشي دنيا کاري نيست ، به خدا پناه مي برم ، از خواب عقل و زشتي لغزش ها و از او ياري مي جويم .[ 84 ]

فَقُلتُ اَصِلهٌ اَمْ زَکاهٌ ، اَمْ صَدَقهٌ فَذلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَينا اَهلَ البَيتِ فَقالَ لا ذا وَ لا ذاکَ وَ لکِنَّها هَدِيَّهٌ. هَبِلَتکَ الهَبُولُ ، اَعَنْ دينِ اللهِ اَتَيتَني لِتَخدَ عَني اَمُختَبطُ انت امْ ذُو جِنَّهٍ ام تَهجُرُو اللهِ لَو اُعطيت الاقاليمَ السَّبعَهَ بِما تَحتَ افلاکِها عَلي اَنْ اَعصي اللهَ في نَملَهٍ اَسلُبُها جُلبَ شَعيرهٍ ما فَعَلتُهُ وَ اِنَّ دنياکُم عِندي لا هُوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ في فَم جَرادَهٍ تَقضِمُها ، ما لِعَليٍّ وَ لِنَعيمٍ يَفني ، وَلَذَّهٍ لا تَبقي نَعوذُ بِاللهِ مِن سُباتِ العَقلِ وَ قُبِح الزَّلَلِ وَ بِهِ نَستَعينُ .

از اين سخنان پر شور علي عليه السلام که در اوج فصاحت با سوز و گداز از دل سراسر عدل علي عليه السلام برخاسته ، علاوه بر مطالبي ، دو مطلب بدست مي آيد :

1- حسن انعطاف برادري و خويشاوندي ( در مورد عقيل ) ، علي عليه السلام را از اجراي عدالت و تقسيم بيت المال بر اساس مساوات باز نداشت .

2- تطميع و رشوه هديه نماي مردي ( اشعث بن قيس ) که در ظاهر ، يال و کوپالي داشت ، آن حضرت را از اجراي عدالت منحرف نساخت و با کوبنده ترين انتقاد دست رد بر سينه او زد .

اين است راه و روش اقتصاد اسلامي ، که با رعايت همه اصول اسلامي ، بهترين و عاليترين و معقولترين روش در نظام اقتصادي جهان است ، که با پياده کردن آن ، جامعه از هر گونه فساد ، استمثار ، ثروت اندوزي بي رويه ، چپاول و غارت پاک شده و به يک جامعه ايده آل و درخشان و بهشتي مبدل خواهد شد.