بيت المال از ديدگاه نهج البلاغه

آیت الله العظمی حسين نوري همداني

- پى‏نوشت‏ها -


(1) - حتي در متن بعضي از روايات واژه « بيت المال » آمده از جمله در روايتي از علي عليه السلام در مورد توزيع مساوي بيت المال ( بحار ط جديد ج 41 ص 106 ) .
(2) - وَ جَعَلناهُمْ ائمَّهً يَهدُونَ بِأمرِنا وَ اَوْحَينا إلَيهِم فِعلَ الخَيراتِ وَ اِقامَ الصَّلواهِ وَ ايتاءَ الزَّکاه وَ کانُوا لَنا عابِدينَ .
(3) - وَکانَ يَأمُرُ اَهلُهُ بِالصَّلواهِ وَ الزَّکاهِ ( مريم – 55 ) .
(4) - وَ اوْصاني بِالصَّلواهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمتُ حَيّاً ( مريم – 31 ) .
(5) - بحار ط قديم جلد 5 .
(6) - بحار ط قديم جلد 5 .
(7) - در کتب عهدين ( تورات و انجيل ) اشاراتي در مورد غنائم و زکات هست و در اين مورد به عنوان نمونه به سفر تثنيه تورات باب 13 بند 16 و 17 و صحيفه يوشع باب 6 بند 17 تا 25 مراجعه گردد – گرچه طبق روايات اسلامي غنيمت در اديان گذشته حرام بوده است و به استناد همان روايات علامه حلي در کتاب منتهي المطلب جلد 2 صفحه 922 به اين مطلب تصريح کرده است .
(8) - بنابراين آنچه که در کتاب « عصر الانطلاق » محمد اسعد به سيوطي نسبت داده شده که وي ابوبکر را موسس بيت المال مي داند بي اساس است ، چنانکه خود محمد اسعد اين قول را رد مي کند .
(9) - چنانکه اين مطلب از آيه 103 سوره توبه ( خُذْ مِن اَموالِهِم صَدَقَه … ) استفاده مي شود ، و همچنين از شأن نزول آيه 75 همين سوره که درباره ثعلبه بن حاطب آمده استفاده مي شود که پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم پس از نزول آيه زکات مأموريني را براي جمع آوري زکات به اطراف فرستاد ، مردي از بني سليم و از بني جهينه را براي اخذ زکات نزد ثعلبه فرستاد ( در اين باره به تفسير مجمع البيان ج 5 صفحه 53 و اسد الغابه ج 1 ص 237 و بحار ج 22 ص 40 مراجعه شود ) .
(10) - بحار ج 19 ط جديد ص 192 .
(11) - مجمع البيان ج 4 ص 518 .
(12) - نه از آن جهت که بيت المال کافي نيست ، بلکه بر اثر عدم اجراي آن به طور عموم ، اين مشکل پيش آمده است .
(13) - بر اساس آيه 46 سوره انفال .
(14) - عن الصادق عليه السلام : وَ لَو أنَّ الناسَّ اَدُّوا زَکاهَ أموالِهِم ما بَقِيَ مُسلِمٌ فَقيراً مُحتاجاً وَ لا ستغني بِما فَرَضَ اللهُ لَهُ وَ إنَّ الناسَّ ما افْتَقَرُوا وَ لا احتاجُوا وَ لا جاعُوا وَ لا عَرُوا اِلاّ بِذُنُوبِ الاْغنِياءِ ( وسائل ج 6 ص 4 ) .
(15) - من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 17 و 19 .
(16) - وسائل الشيعه ج 6 ، ص 5 .
(17) - درباره زکات و تعاوني هاي مستحبي به کتاب وسائل الشيعه جلد 6 مراجعه شود .
(18) - بقره ، 264 .
(19) - سفينه البحار ج 15 ص 475 .
(20) - جواهر الکلام ج 15 ص 475 .
(21) - مجمع البيان ج 4 ص 542 .
(22) - در اين باره به کتاب وسائل الشيعه ج 4 ط جديد ص 336 تا 354 مراجعه گردد .
(23) - شرح مفصل هر يک را در رساله هاي علميه بخوانيد .
(24) - دليل بر اينکه قسمت دوم مخصوص سادات است ، روايات زيادي است که در تفسير آيه وارد شده است .
(25) - جواهر الکلام ج 16 از ص 115 به بعد .
(26) - وسائل ج 6 ط جديد ص 363 و 364 ( باب سوم از ابواب قسمه الخمس ) .
(27) - جواهر الکلام ج 16 ص 85 .
(28) - الميزان ج 6 ص 11 .
(29) - الميزان ج 6 ص 11 .
(30) - که به اصطلاح فقها آن را « فيئي » گويند .
(31) - توضيح اينکه غنائم جنگي جزء انفال است ولي پيامبر يا امام ، چهار پنجم آن را به جنگجويان مي بخشيد و يک پنجم آن را به عنوان خمس برمي داشت ، بنابراين آية انفال منافاتي با آيه 41 سوره انفال در مورد غنائم ندارد .
(32) - بعضي 12 مورد را اجزء انفال شمرده اند .
(33) - در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مورد تأييد امام خميني ( مدّ ظله ) و مسلمين در اصل 45 در مورد انفال و مصرف آن چنين مي خوانيم :
« انفال و ثروتهاي عمومي از قبيل زمينهاي موات ، يا رهاشده ، معادن ، درياها ، درياچه ها ، رودخانه ها و ساير آبهاي عمومي ، کوهها ، دره ها ، جنگل ها ، نيزارها ، بيشه هاي طبيعي ، مراتعي که حريم نيست ، ارث بدون وارث ، و اموال مجهول المالک و اموال عمومي که از غاصبين مسترد مي شود ، در اختيار حکومت اسلامي است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نمايد » .چ
(34) - که مال همه مسلمين از مجاهدان و غير مجاهدان است و بايد به مصرف منافع عمومي برسد ( لمعه کتاب الجهاد ) .
(35) - جواهر الکلام ج 21 از ص 186 تا 203 – مرحوم شهيد در شرح لمعه گويد : اقوي اين است که خمس بعد از جعائل اخراج گردد ، شهيد اول درکتاب دروس خمس را بعد از جعائل و هزينه حفظ قرار داده است ( دروس کتاب الجهاد » .
(36) - شرح لمعه جلد اول کتاب الجهاد فصل سوم .
(37) - در مورد « صفوا المال » به کتاب وسائل ج 11 صفحه 85 مراجعه شود .
(38) - وسائل ج 11 ص 88 .
(39) - چنانکه آيه 6 سوره حشر بر اين مطلب دلالت دارد .
(40) - درباره انفال و فيي ء و مصرف آنها به اصول کافي 1 : 538 به بعد مراجعه شود .
(41) - اينکه قبلاً « فيي ء » را جزء منابع درآمد بيت المال شمرديم از اين نظر بود که بيت المال را به معني عام گرفتيم ولي از نظر فقهي فيي ء از منابع درآمد بيت المال نيست .
(42) - فدک ( سيد محسن قزويني ) ص 33 .
(43) - الميزان ج 9 ص 252 به نقل از مفرداث راغب .
(44) - در قرآن در مورد وجوب جزيه در آيه 29 سوره توبه تصريح شده است که بايد اهل کتاب جزيه را به دست خود با ميل و خضوع بپردازند ( حَتّي يُعطُوا الْجِزيَهَ عَن يَدٍ وُهُم صاغِرُونَ ) .
(45) - که در اين صورت يک نوع خراج خواهد بود ، بايد توجه داشت که اگر جزيه به صورت سرانه وضع شود ، ديگر نمي توان آن را بر زمينهاي آنها وضع کرد و اگر بر زمينهاي آنها وضع شد ديگر جايز نيست سرانه وضع گردد ( وسائل الشيعه ج 11 ص 114 ) .
(46) - شرايع کتاب الجهاد .
(47) - وسائل الشيعه ج 11 ص 116 .
(48) - اراضي خراجيه زمينهايي هستند که مسلمين آنها را يا با قهر و غلبه و يا از روي مصالحه از دست کفار درآورده اند ، مشروط به اينکه آن زمينهاي در حين فتح ، آباد بوده و اين فتح به اذن امام باشد مانند زمينهاي خيبر و زمينهاي عراق و شامات و مصر و آفريقا و قسمت مهمي از زمينهاي ايران .
(49) - چنانکه توجه به اين جنبه ها در عهد نامه مالک اشتر در نهج البلاغه آمده است .
(50) - سيره ابن هشام ط مصر ج 2 ص 241 .
(51) - الاموال ابو عبيد ص 63 و 64 .
(52) - هرگاه قرارداد بر عين محصول بسته مي شد آن را « مقاسمه » مي گفتند و اگر بر مقداري از پول محصول بسته مي شد آن را خراج مي ناميدند ( منهاج البراعه خوئي ج 20 ص 148 ) .
(53) - کتاب الخراج ابويوسف ص 45 .
(54) - مدرک قبل ص 48 و 50 .
(55) - در حقيقت اين رأي علي عليه السلام براي آن بود که خراج آن اراضي يک درآمد دائمي براي مسلمين باشد ، و از طرفي صاحبان سابق آن زمينها به وضع کشاورزي و آباد کردن آن اراضي آشناتر بودند ، و چه بسا اگر آن اراضي در دست مسلمين که کاملاً به امور کشاورزي وارد نبودند، قرار مي گرفت ، نابود و يا کم بهره مي شد ، از اين رو علي عليه السلام رأي فوق را پيشنهاد کرد که مورد موافقت عمر واقع شد .
(56) - تاريخ يعقوبي ج 2 ص 152 .
(57) - جريب مساحتي از زمين معادل ده هزار متر مربع است ، درهم عبارت از وزن 6/12 نخود نقره است ، فقيز : عبارت است از پيمانه اي که گنجايش آن معادل 12 صاع ( هر صاعي سه کيلو ) است ( فرهنگ عميد ) .
(58) - استيعاب ج 3 ص 89 – اسدالغابه ج 3 ص 371 .
(59) - الغدير ج 8 ص 286 .
(60) - نهج البلاغه ، نامه 53 .
(61) - نهج البلاغه خطبه 3 .
(62) - اين روش که از آن امروز به « تصفيه » تعبير مي شود ، از اموري است که در برنامه حکومت مردان خدا از همه چيز بيشتر اولويت دارد .
(63) - نهج البلاغه خطبه 16 ( نخستين خطبه علي عليه السلام پس از بيعت در مدينه ) .
(64) - خلاف ط جديد ج 2 ص 344 .
(65) - جواهر الکلام ج 16 .
(66) - بحارالانوار ج 41 ص 106 حديث 9 .
(67) - اين شعر ، از عمرو بن عدي است ، که علي عليه السلام در اينجا آن را تمثيل آورده و منظورش اين است که بايد بيت المال مسکين را در جاي خود قرار داد ، و نبايد تبعيض قائل شد ( تاج العروس ج 10 ص 78 – جنو ) .
(68) - عاصم بن کليب الحر بن عن أبيه قال شهدت عليا عليه السلام و قد جاء مال من الجبل ، قفام و قمنامعه و جاء الناس يزدحمون فأخذ حبالا فوصلها بيده و عقد بعضها إلي بعض ، ثم أدارها حول المال و قال « لا لأحد أن يجاوز هذا الحبل « قال فقعد الناس کلهم من وراء الحبل ، و دخل هو فقال : أين رؤوس الاسباع « و کانت الکوفه يومئذ أشباعا» فجعلوا يحملون هذا الجوالق إلي هذا ، إلي هذا حتي استوت القسمه سبعه أجزاء و وجد مع المتاع رغيف فقال : « اکسروه سبع کسر وضعوا علي کل جزء کسره ثم قال :
هذا جناي و خياره فيه إذ کل جان يده إلي فيه
ثم أفرغ عليها و رفعها إلي رءوس الاسباع ، فجعل کل واحد منهم يدعو قومه فيعملون الجوالق ( بحار الانوار ج 1 ص 136 ) .
(69) - لمعه کتاب الجهاد ج 1 ص 191 .
(70) - اين سئوال در اينجا مطرح مي شود که اگر تقسيم بيت المال بطور مساوي لازم باشد در اين صورت فرق اسلام و سيستم اقتصاد کمونيسم چيست ؟
پاسخ اينکه :
در سيستم کمونيسم ادعا مي شود که همه اموال براي عموم است ، و اصولاً مالکيت شخصي در اين سيستم نيست ، ولي در اسلام « بيت المال » براي عموم است که بطور مساوي بايد تقسيم گردد نه همه اموال ، در صدر اسلام نوع مردم به جهاد مي پرداختند و فرصت کسب و کار براي آنها نبود و زندگيشان از بيت المال اداره مي شد ، آنگاه بيت المال بين آنها بطور مساوي تقسيم مي گرديد و اين يک مرحله استثنايي بوده ، اما کساني که به کار و کسب مي پردازند آزاد بودند ، که نتيجه کارشان را بگيرند ، و در اين راه بعضي بيشتر گيرشان مي آمد و بعضي کمتر ، و همانگونه که در فصل قبل گفتيم ، بيت المال مصارف مخصوص و مشخصي دارد و براي تأمين نيازها ، تشريع شده است ، با توجه به اين مطلب فرق اساسي و روشن بين آن و سيستم اقتصادي کمونيسم وجود دارد .
(71) - ابوجعفر اسکافي بغدادي يکي از دانشمندان علم کلام از معتزله است ، او داراي کتابهاي متعددي است ، و اهل نظر بوده و با دانشمندان مناظراتي داشته است ، تاريخ فوت او را سال 240 ذکر کرده اند ) - ( تاريخ خطيب ج 5 ص 416 ) .
(72) - عبيدالله بن ابي رافع از ياران محبوب و خاص و از کاتبان علي عليه السلام بود ، پدر او زمان رسول خدا ، از مسلمانان راستين بود و در جنگ ها شرکت کرد و بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم به علي عليه السلام پيوست و از شيعيان برجسته علي عليه السلم بشمار مي رفت ، در مورد وثاقت و درستي عبيد الله همين بس که علي عليه السلام او را کاتب و نگهبان بيت المال قرارداد ( تنقيح المقال ج 2 ص 238 ) .
(73) - شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 7 ص 35-38 .
(74) - عمر نيز در زمان خلافت خود در تقسيم بيت المال ، تبعيض قائل مي شد ( شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 8 ص 111 ) .
(75) - نهج البلاغه کلام 15 .
(76) - ابن ابي الحديد گويد : تفسير جمله آخر اين است : هرگاه تدبير امور بر اساس عدالت ، موجب تنگي و عجز براي حاکم شود ، تدبير امور بر اساس ظلم براي او تنگ تر است زيرا ظالم ، در مظان آن است که از ستمش جلوگيري گردد(شرح ابن ابي الحديد ج 1ص270) .
(77) - و به تعبير روز حق السکوت به آنها بدهيد .
(78) - شرح لغات :
لا اطوار به : يعني به گرد آن نمي گردم ، و به آن نزديک نمي شوم .
ما سمر سمير : يعني تا زماني که شب نشينان شب نشيني مي کنند ، کنايه از اينکه تا دنيا باقي است .
خدين : يعني دوست .
(79) - پاسکال مهندس و طبيعي دان و فيلسوف و نويسنده فرانسه در روز 19 ژوئن 1622 در کلرمون فران ديده به جهان گشود ، در 18 سالگي ( 1641 ) ماشين حساب را اختراع کرد و در 31 سالکي با « فرما » رياضي دان بزرگ ، حساب احتمالات را که امروز در فيزيک اهميت خاص دارد به وجود آورد ، پاسکال مي گفت : در کنار وجود من گرادابي است ، شما اين گرداب را نمي بينيد و من هرچه مي خواهم از آنجا بدست مي آوردم و به اين ترتيب مسائل بزرگ را حل مي کنم ، پاسکار در سال 1661 در سي و نه سالگي جهان را بدرود گفت ) - ( دائره المعارف فرهنگ و هنر ص 1116 ) .
(80) - الامام علي ج 2 ص 460 .
(81) - إنَّ اميرالمومنين عليه السلام کَتَبَ إلي عُمّاله : أدِقّوا أقْلامَکُم و قاربُوا بَينَ سُطُورٍکم وَ أحذِفُوا عَن فُضُولکُم وَ اقصُدُ المَعاني وَ إيّاکم و الا کثارَ فَإنَّ أموالَ المسلمين لا تحتِملُ الضّرر ( بحار ط جديد ج 41 ص 105 ) .
(82) - إنّي اُقسٍمُ بِالله قَسَماً صِدقاً ، لَئِنْ بَلَغَني انَّکَ خُنْتَ مِنْ فَيئي المُسلِمينَ شَيئاً صَغيراً او کَبيراً ألاشُدَّنَّ عَلَيکَ شدَّهَ تَدَعُکَ قَليلَ الوَفْرِ ثَقيلَ الظّهرِ ضَئِيلَ الامرِ وَ السَّلامُ ( نهج البلاغه نامه 20 – صبحي صالح ص 377 ) .
(83) - اين شخص چنانکه در شرح ها از جمله در شرح ابن ابي الحديد ( ج 11 ص 147 ) آمده اشعث بن قيس بود ، اشعث از افراد پست و منافق و از دشمنان پرکينه علي عليه السلام بود، در جنگ صفين و در جريان « حکمين » بزرگترين خيانتها را به علي عليه السلام کرد ) - باعث جنگ نهروان شد ، تا آنجا ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه گويد : هر فتنه و فسادي در زمان خلافت علي عليه السلام پيش مي آمد از طرف اشعث بود ، او کسي است که در کوفه در بام خانه اش مغازه اي ساخته بود که در اوقات نماز هرگاه صداي اذان را از مسجد بزرگ کوفه مي شنيد بالاي مأذنه مي رفت و با صداي بلند به علي عليه السلام خطاب کرده و مي گفت : اي مرد ! تو بسيار دروغگو و ساحري ، امام صادق عليه السلام فرمود : اشعث در خون علي عليه السلام شرکت کرد و دخترش جعده ، حسن بن علي عليه السلام را مسموم ساخت ، و پسرش محمد اشعث در خون حسين دخالت نمود ( سفينه البحار ج 1 ص 702 ) .
(ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه ( ج 11 ص 247 ) مي گويد : اينکه علي عليه السلام هديه او را قبول نکرد چون مي دانست که او از اين راه مي خواست سوء استفاده کند وگرنه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هديه قبول مي کرد و خود علي عليه السلام هديه جماعتي از اصحاب خود را قبول مي کرد .
اشعث از قبيله کنده ، به سال دهم هجرت به اسلام گرويد و سال چهلم ، چهل روز پس از شهادت علي عليه السلام از دنيا رفت .
(84) - شرح واژه ها :
سَعْدان : گياه خارداري است که شتران آن را مي چرند .
مُسَهَّداً : شب را بيدار ماندن .
حُطام : چيزهاي زودگذر دنيا .
بلي : نابودي .
قُفُول : بازگشت و رجوع .
ثَري : خاک .
اَملَقَ : در شدت فقر .
اِستَماحَني : از من خواهش بخشش کرد .
عِظلِم : وسمه ( چيزي که به چشم مي کشند ) .
اَضغَيتُ اِليه : گوش خود را به سوي او نمودم .
ثَکِلَتکَ الثَّواکِلُ : سوگ کنندگان در سوگ تو بنشينند ( اين جمله در ميان عرب کنايه از اين است که تو فرزند برومندي نيستي ) .
مفلوقه : ظرف پيچيده شده و سربسته .
معجون : حلوا .
ريق حيه اوقيئها : آب دهان و يا قي مار ، مقصود علي عليه السلام اين است که من آن قدر از اين کراهت داشتم که گويا آن حلوا زهر مار بوده .
هلبتک الهبول : زنان در سوگ بنشينند ( اين جمله مرادف ثکلتک الثواکل است ) .
تهجر : يعني آيا هذيان مي گويي ، کسي که کلمات بي معني بگويد و مصروع باشد .
(85) - سوره هود آيه 27 .
(86) - سوره مومنون آيه 33 .
(87) - خطبه 3 .
(88) - مقدمه ابن خلدون ترجمه محمد پروين گنابادي ج 1 ص 267- 268 .
(89) - ترجمه و اقتباس از کتاب شبهات حول الاسلام ص 162 .
(90) - برهان قرآن ص 200.
(91) - ظاهراً روغن سياه نفت است .
(92) - فانيد يا پانيد نوعي حلواي سفيد يا قندي است .
(93) - اين صورت ماليات شهرهاي معروف بوده و صورت تفصيلي آن در کتاب ( تاريخ تمدن اسلام ) ص 266 – 264 دوره کامل جلد دوم مضبوط است .
(94) - تاريخ تمدن اسلامي ، جرجي زيدان دوره کامل جلد 2 ص 273 – 271 .
(95) - ج 1- تاريخ جرجي زيدان ص 81 تتمه المنتهي 229 .
(96) - مروج الذهب ج 3 ص 308 و تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 2 ص 42 .
(97) - تفسير طنطاوي ج 21 ص 144 و تاريخ جرجي زيدان ج 2 ص 155 .
(98) - تفسير طيطاوي ج 21 ص 144 .
(99) - تفسير طنطاوي ج 21 ص 144 تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 1 ص 78 و ج 2 ص 17 .
(100) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 138 .
(101) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 2 ص 33 .
(102) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 2 ص 45 .
(103) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 2 ص 196 .
(104) - سوره آل عمران (3) : 161 .
(105) - تفسير صافي ج 1 ص 310 در ذيل آيه 161 سوره آل عمران .
(106) - کامل ابن اثير ج 2 ص 183.
(107) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج2 ص 196 .
(108) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 974 – 973 .
(109) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 974 – 973 .
(110) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 144 – 147 .
(111) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 975 – 974 .
(112) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 143 .
(113) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 143 – 144 .
(114) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 144 .
(115) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 2 ص 148 تا 190 و تفسير طنطاوي ج 2 ص 166 .
(116) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 135 تفسير طنطاوي ج 21 ص 162 .
(117) - حياه الامام موسي ج 2 ص 159- 160 .
(118) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 2 ص 385 – 381 تفسير طنطاوي ج 2 ص 151 .
(119) - مقاتل الطالبين ص 396 و سفينه البحار ج 2 ص 684 .
(120) - هادي عباسي برادر هارون الرشيد براي خوش گذراني خود آن قدر به آوازه خوان زمانش « ابراهيم موصلي » از بيت المال داد که پسر ابراهيم گويد : اگر هادي چند صباحي بيشتر عمر مي کرد ، ما ديوارهاي خانه خود را از طلا و نقره مي ساختيم ) - ( اغاني ط مصر ج 5 ص 160 و ج 6 ص 184 ) درباره هارون مي نويسند روزي در حال خنده از قصر همسرش زيبده بيرون مي آمد از علت خنده اش پرسيدند ، گفت : در منزل زبيده خوابيده بودم ، صداي سکه ها مرا بيدار کرد ، از مبلغ سکه ها سوال کردم ، گفتند : سيصد هزار است که به عنوان بيت المال از مصر آمده ، همه آنها را به همسرم زبيده بخشيدم ، وقت خروج شنيدم زبيده مي گفت : اين چه پول اندکي است که هارون به من داده ، من هرگز از او خيري نديدم ) - ( البدايه و النهايه ج 10 ص 219 ) .
(هارون در يک ضيافت که به عنوان ازدواج خود با زبيده تشکيل داد ، 55 ميليون درهم خرج کرد ، او کنيزکي را به يکصد هزار دينار و ديگري را به 36 هزار دينار خريداري کرد ، اما دومي رافقط يک شب نگهداشت ) - او يکبار به طرب آمد و دستور داد سه ميليون درهم بر سر حضار مجلس نثار کنند ) - ( تاريخ تمدن اسلام جرجي زيدان ، ج 5 ، ص 162 ) .
(121) - روزنامه جمهوري اسلامي .
(122) - شرح نهج البلاغه .
(123) - شرح نهج البلاغه فيض الاسلام ص 502 – 498 ، صبحي الصالح ص 229- 226 .
(124) - بحار الانوار ج 10 چاپ قديم ص 26- 25 .
(125) - بحارالانوار جلد 6 ( طبع قديم ) باب مکارم اخلاقه و جهل احواله .
(126) - نهج البلاغه في الاسلام ص 662 .
(127) - شرح نهج البلاغه فيض الاسلام ص 653 ، صبحي الصالح خطبه 209 ص 324 .
(128) - سوره 2 آيه 195 .
(129) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 889- 890 دوره کامل .
(130) - تاريخ مسعودي ج 1 ص115 .
(131) - تاريخ مسعودي ج 5 ص 32 .
(132) - تاريخ تمدن ج 2 ص 166 .
(133) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 162 .
(134) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 162 .
(135) - تفسير طنطاوي ج 21 ص 154 .
(136) - تفسير طنطاوي ج 21 ص 154 .
(137) - تاريخ تمدن اسلام ( دوره کامل ) ج 4 ص 748 – 747 .
(138) - تتمه المنتهي ص 219 نقل از ( اغاني ) .
(139) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 163 .
(140) - الاغاني ج 15 .
(141) - تاريخ طبري ج 11 ص 1332 – 1333 .
(142) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 163 .
(143) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 32 .
(144) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 32.
(145) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 36 .
(146) - تاريخ تمدن ج 5 ص 178 .
(147) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 178- 179 .
(148) - تفسير طنطاوي ج 21 ص 180 .
(149) - هديه الاحباب ص 216 .
(150) - الامام علي ج 119 چاپ .
(151) - تاريخ تمدن جرجي زيدان ج 5 ص 47 .
(152) - تاريخ تمدن اسلام جرجي زيدان ( دوره کامل مترجم ) ج 3 ص 484.
(153) - اعلام الناس بما وقع للبرامکه مع بني العباس ص 202 چاپ مصر .
(154) - اعلام الناس 108 – 107 .
(155) - وسائل الشيعه ج 12 ص 87 حديث 4 باب 16 .
(156) - وسائل الشيعه ج 12 ص 87 حديث 5 باب 16 .