(((مرگ
) برترين خوشحالى است كه بر مردم مؤمن وارد مى شود؛ زيرا از خانه سخت و
مشقت بار به نعيم ابد منتقل مى شوند؛ و بدترين هلاكت و بدبختى به
كافران است ؛ زيرا از بهشت خود به آتش خاموش نشدنى منتقل مى گردند.(121)))
با توجه به رهنمود ارزشمند امام بزرگوار عليه السّلام عارضه مرگ در
افراد مختلف ، متفاوت است . افراد مؤمن با مشاهدات و مكاشفاتى كه در
زمان مرگ به آنان رخ مى دهد، به آينده خود اميدوار مى گردند؛ ولى
افرادى كه عمرى را با ظلم و شقاوت سپرى نموده اند، مشاهده عارضه مرگ
نمى تواند رضايت بخش باشد و به همين جهت از روبروشدن با آن همواره در
وحشت و اضطرابند.
بنابراين مى توان دريافت كه عمل صالح و شايسته در زمان مرگ تا چه
اندازه به سود انسان مى باشد. خداوند متعال به خاطر اعمال شايسته
بندگان مؤمن ، مرگى آرامش بخش به آنان عطا مى فرمايد تا آنان با خاطرى
مطمئن و آسوده اين جهان را ترك كنند و به جهان ابديت بپيوندند.
پيامبر بزرگوار عليه السّلام مى فرمايند:
((مؤمن بطور دائم نسبت به سوء عاقبت خود در وحشت
و نگرانى است . او تا هنگام جان دادن و روبروشدن با فرشته مرگ ،
اطمينان به وصال رضوان اللّه ندارد؛ وقتى شر همه دشمنان ايمان و عمل
صالح را پشت سر گذاشت و با كمال سلامت به مقام لقاء رسيد، به نجات خويش
مطمئن مى گردد.(122)))
سعادت مندترين افراد، كسانى هستند كه در لحظات آخر عمر، خود را از تمام
آلودگى هاى دنيوى رها نمايند و بر اثر اعمال شايسته ، خود را براى ورود
به عالمى كه تكامل ديگرى در انتظار آنان مى باشد، آماده سازند.
اما با اين همه ممكن است حتى افراد مؤمن كه داراى اعمال شايسته اى مى
باشند، در زمان مرگ دچار ناراحتى و با جان كندن مشكل روبرو شوند.
بدون ترديد چنين مرگى براساس مصلحتى است كه خداوند متعال بر آنان مقدر
فرموده است .
رهنمود ارزشمند ائمه معصومين عليهما السّلام مى تواند در چنين مراحلى ،
مشكل گشاى انسانها باشد.
زراره گويد: امام صادق عليه السّلام فرمودند:
((اگر كسى در آستانه مرگ قرار گيرد و جان سپردن
او با دشوارى و شكنجه همراه گردد، او را به نمازگاهش منتقل سازيد و يا
روى سجاده نمازش بخوابانيد.(123)))
لحظات بحرانى انتقال به عالم برزخ ، براى افراد مؤمن اگر با سختى همراه
باشد، جايگاه اعمال شايسته او مى تواند گره گشاى آنان در زمان ارتحال
باشد؛ زيرا با قرار گرفتن در نمازگاههايشان ، لطف خداى تعالى شامل
حالشان خواهد گرديد و با آرامش بهترى به ديار عقبى رهسپار خواهند شد.
روايت ديگرى اين حقيقت را مورد تاءييد قرار مى دهد.
مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام مى فرمايد؛ جدم على بن الحسين
عليه السّلام فرمودند:
((ابوسعيد خُدرى از ياران رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلّم بود و از راه حق منحرف نبود، سه روز در آستانه مرگ
قرار گرفت . خاندانش او را غسل دادند و به جايگاه نمازش منتقل كردند،
در آنجا به راحتى جان سپرد.(124)))
با توجه به روايات ارائه شده ، مى توان گفت كه زمان مرگ و انتقال به
عالم برزخ ، براى افرادى كه در آستانه آن قرار مى گيرند، هم مى تواند
آرامش بخش باشد و انسان با خاطرى آسوده و به سلامت رهسپار اين عالم
گردد و نيز مى تواند براى افرادى كه داراى عقايدى نادرست و اعمال
ناشايسته هستند، با مرگى نامطلوب و ناهنجار روبرو گردند.
افرادى كه اهل ايمان هستند، با احساس فرارسيدن مرگ ، از آن استقبال مى
كنند و مى دانند كه به مكانى قدم خواهند نهاد كه سراسر نعمت و كرامت
است و مرگ را جز پلى بين اين جهان و عالم برزخ نمى دانند.
بدين ترتيب زمانى كه لحظه ارتحال آنان فرامى رسد، با شادمانى به
استقبال آن مى شتابند و با آغوش باز آن را پذيرا مى شوند.
اين لحظات براى افراد باايمان بسيار باشكوه است ؛ زيرا در اين لحظه
آنها احساس مى كنند كه از يك جهان پست به جهانى بسيار باشكوه و پر نعمت
قدم مى گذارند.
مولاى بزرگوار امام جواد عليه السّلام از پدرانش و از امام على بن
الحسين عليه السّلام روايت كرده اند كه :
((چون كار بر حسين بن على عليه السّلام سخت شد،
كسانى كه با او بودند به او نگاه كردند و ديدند حال او برخلاف ديگران
است ؛ زيرا آنان بتدريج كه كار سخت مى شد، رنگهايشان تغيير مى كرد و
پاهايشان به لرزه مى افتاد و ترس قلبهايشان را فرامى گرفت و امام حسين
عليه السّلام و برخى از ياران ويژه اش ، چهره هايشان درخشان و اندامها
و قلبها مطمئن بود. به خاطر اين بود كه بعضى به بعضى ديگر مى گفتند:
نگاه كنيد، چگونه به مرگ اعتنايى ندارد!
آنگاه امام حسين عليه السّلام فرمودند:
((اى فرزندان پدران بزرگوار، شكيبا باشيد كه مرگ
جز پلى نيست كه شما را از سختى و ناراحتى به بهشت گسترده و نعمت هاى
پايان ناپذير مى رساند. كداميك از شماست كه آرزوى انتقال يافتن از
زندانى به كاخى را نداشته باشد؟ و مرگ براى دشمنان شما انتقال يافتن از
كاخ به زندان است .(125)))
مؤمنينى كه در آستانه ارتحال قرار مى گيرند، براساس اعمال شايسته شان و
نيز براساس مشاهداتى كه بهنگام انتقال ، اتفاق مى افتد، با خاطرى آسوده
خود را آماده ورود به عالم برزخ مى نمايند، به همين لحاظ زمان مرگ ،
لحظه با شكوهى براى افراد مؤ من بشمار مى رود و آنان با مشاهداتى كه در
اين لحظات برايشان رخ مى دهد، اشتياقشان براى ورود به اين عالم بيشتر
مى شود.
مطالعه چنين لحظات و مشاهده عواملى كه در اين زمان براى افراد مؤمن
صورت مى پذيرد، بسيار جالب و قابل تاءمل است .
براى آشنايى با چنين صحنه هايى ، بايد آن را براساس رواياتى ارزشمند از
ائمه معصومين عليهما السّلام مورد مطالعه قرار دهيم و ارزش ايمان واقعى
را در اين لحظات بسيار حساس بهتر بشناسيم ؛ زيرا در اثر ايمان واقعى
است كه لطف خداى متعال شامل افراد مؤمن مى گردد و آنان خود را با صحنه
هاى شگفت انگيز مواجه مى بينند.
مكاشفه در زمان مرگ
يكى از باشكوه ترين لحظات يك فرد مؤمن حقيقى ، زمانى است كه در
انتظار مرگ و انتقال به عالم برزخ بسر مى برد؛ زيرا در اين لحظه ،
براساس اعمال شايسته وى ، لطفى از سوى خداوند تعالى و ائمه معصومين
عليهما السّلام نسبت به او صورت مى پذيرد كه نمى توان بهايى بر آن قائل
گرديد.
چنين لحظه با عظمتى ، مشاهده مكاشفه اى بسيار باشكوه مى باشد كه فرد
مؤمن با آن روبرو مى گردد.
جريان اين مكاشفه بسيار باشكوه را از زبان مولاى بزرگوار، امام صادق
عليه السّلام مورد مطالعه قرار مى دهيم .
ابان بن عثمان گويد؛ شنيدم كه مولاى بزرگوار، ابوعبداللّه صادق عليه
السّلام مى فرمودند:
((موقعى كه آخرين نفس در سينه حبس مى شود، بنده
مؤمن مى بيند.))
عرض كردم ؛ قربانت گردم ، چه مى بيند؟ فرمودند:
((رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را
مى بيند كه به او مى فرمايد؛ منم رسول اللّه ، مژده باد كه رستگار گشتى
. و على بن ابى طالب عليه السّلام را مى بيند كه مى فرمايد؛ منم على بن
ابى طالب كه دوست دار او بودى . مى خواهى كه امروز پشت و پناهت باشم ؟(126)))
عرض كردم آيا ممكن است كه انسان به اين مرحله برسد و مجددا به دنيا
بازگردد؟
((فرمودند: نه ! اگر به اين مرحله برسد ديگر جز
حركت به سوى آخرت ، راهى ندارد.))
و فرمودند: اين موضوع در قرآن است كه خداى عزوجل مى فرمايد:
الّذين آمنوا و كانوا يتّقون لهم البشرى فى الحياة الدّنيا و فى الآخرة
لاتبديل لكلمات اللّه (يونس ، 64/63)
((همان كسانى كه ايمان آورده اند و تقوى ورزيده
اند، مژده بشارت را در زندگى دنيا و آخرت دريافت مى كنند، سخن خدا
دگرگون نخواهد شد.(127)))
اگر انسان به مرحله اى از ايمان برسد كه شايستگى آن را داشته باشد در
زمان ارتحال ، چنين مكاشفه باشكوهى نصيب وى گردد، ارزش و بهاى چنين
حالتى با جهانى نمى تواند برابرى نمايد؛ زيرا كه لطف خداوند متعال در
چنين مرحله اى براساس اعمال شايسته بنده اش ، شامل حال وى مى گردد و او
مشاهده گر صحنه اى مى گردد كه بزرگترين و والاترين آرزوى يك انسان
واقعى مى باشد.
مشاهده چنين مكاشفه اى مى تواند آرامش قلبى و اطمينان نفس را در فرد
ايجاد بكند و او با خاطرى آسوده جان به جان آفرين تسليم كند و او را به
خاطر لطفى كه در حق بنده اش مرحمت فرموده ، شاكر و سپاسگزار باشد.
چنين مكاشفه باشكوهى ، تنها براى فرد مؤمنى كه در حال احتضار است ،
ميسر مى گردد و ديگران از حال او بى خبرند و تنها از رفتار فرد محتضر
مى توان فهميد كه آيا به چنين موهبت عظيمى نايل گرديده است ؟
علامت وجود چنين مكاشفه اى را در كلامى ارزنده از مولاى بزرگوار، امام
صادق عليه السّلام مى توان بررسى قرار داد.
يحيى بن سابور گويد؛ شنيدم امام صادق عليه السّلام مى فرمودند:
((افراد مؤمن كه به هنگام جان دادن ، قطرات اشكى
از گوشه چشم فرو مى ريزند، بدين علت است كه رسول خدا را با حال رضايت
ديدار مى كنند و مسرور مى شوند.
نديده ايد كه هنگام مسرت و شادى ، قلب انسان شكفته مى شود و اشك از
ديدگانش فرو مى ريزد؟(128)))
در چنين لحظاتى بايد همواره مشاهده گر فرد مؤمن بود و واكنش هاى او را
مورد بررسى قرار داد و اگر آثار لطف خداى تعالى در رفتار او ظاهر
گرديد، شرط ادب در حضور پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و
ائمه معصومين عليهما السّلام بجاى آورد؛ زيرا كه در چنين لحظات باشكوهى
، مكاشفه اى در حالت وقوع است كه افراد ديگر از وجود آن بى خبرند و
تنها فرد محتضر از آن آگاهى دارد.
نكته بسيار جالبى در اين لحظه وجود دارد آن است كه افراد ديگرى نيز
ممكن است به طريقى از حضور پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم و ائمه معصومين عليهما السّلام آگاهى پيدا كنند و اين رازى است كه
تنها افراد باايمان از آن آگاهى دارند و به زبان درنمى آيد؛ زيرا اثر
چنين مكاشفه اى در قلب افراد باايمان كه در كنار فرد محتضر مى باشند،
گاهى قابل ادراك مى شود.
پيوستگى فرد باايمان با ائمه معصومين عليهما السّلام ، در حال حيات او،
موجب به ثمر رسيدن چنين لحظاتى مى شود. افرادى كه در اين عالم ، همواره
اين پيوستگى را حفظ نمايند، بدون ترديد براساس لطف خداى تعالى ، اين
پيوستگى در زمان مرگ و عالم قيامت همچنان استوار و پايدار خواهد ماند.
مولاى بزرگوار امام صادق عليه السّلام مى فرمايند:
((كسى كه دل او براى ما به درد آيد، روزى كه
هنگام مردنش باشد، ما را مى بيند؛ چنان شادمان مى شود كه اين شادمانى
در دلش مى ماند تا در حوض كوثر بر ما وارد شود و حوض براى دوستان ما
شاد شود؛ آنگاه بر آن وارد شوند؛ آنقدر از خوردنى ها به او بچشانند تا
جايى كه راضى نمى شود از آنجا به جاى ديگر برود.(129)))
تاءثير خدمتگزارى و ارادت به ائمه معصومين عليهما السّلام در حال حيات
و در زمان ارتحال بسيار قابل توجه است . بطور يقين ائمه معصومين عليهما
السّلام افراد فداكار و خدمتگزار به اسلام را در همه حال ، بخصوص در
زمان مرگ هرگز فراموش نمى كنند و او را با شكوه خاصى كه شايسته آنان
است ، روانه عالم برزخ مى نمايند.
توجه و لطف ائمه معصومين عليهما السّلام در زمان ارتحال ، مقدمه و
بشارت بسيار باشكوه لقاءاللّه است ؛ زيرا فرد مؤمن با مشاهده چنين صحنه
اى ، اميدوار مى شود كه اعمال او قبول درگاه حضرت بارى تعالى فراگرفته
و او را شايسته رسيدن به لقاءاللّه گردانيده است .
مولاى بزرگوار اميرالمؤمنين عليه السّلام مى فرمايند:
((...به آنچه خدا دستور فرموده ، چنگ زنيد. ميان
هيچيك از شما و آنچه مورد غبطه است و دوستش مى دارد، فاصله اى نيست مگر
آن كه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در دَم مرگ نزد تو
بيايد؛ و آنچه نزد خداست ، بهتر و ماندگارتر است و سوگند به خدا، مژده
اى از جانب خدا به آن بنده اى خواهد رسيد كه چشمش روشن شود و مشتاق
لقاء خداوند متعال گردد.(130)))
مشاهده پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه معصومين
عليهما السّلام در زمان ارتحال ، با عامل بسيار مهمى در ارتباط است كه
اگر اين ارتباط وجود نداشته باشد، امكان رسيدن به چنين مرحله باشكوهى
بطور يقين وجود نخواهد داشت .
كسانى كه در ايام زندگى خود، اعمالشان براساس دستورات پيامبر بزرگوار
صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه معصومين عليهما السّلام باشد،
بطور يقين ، به چنين موهبت عظيمى در زمان مرگ نايل خواهند گرديد اما
كسانى كه طريق ديگرى جز اين راه را انتخاب كرده باشند، بطور يقين به
رسيدن چنين لحظه باشكوهى موفق نخواهند گرديد.
عمار بن مروان گويد، از مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام شنيدم
كه فرمودند:
((چون يكى از شيعيان به حال احتضار رسد و رسول
اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اميرالمؤمنين عليه السّلام و
جبرئيل و ملك الموت نزد او حاضر شوند... ملك الموت به او نزديك شده و
مى گويد: بنده خدا، حكم آزادى خود را گرفته اى ؟ امان برائت را اخذ
كرده اى ؟ در دنيا به عصمت كبرى چنگ زده اى ؟ پس خدا تو را توفيق دهد،
گويد: آرى ،
ملك الموت گويد: آن كدام است ؟
جواب دهد:
ولايت على بن ابى طالب عليه السّلام ...(131)))
اين روايت ارزنده ارتباط قبولى اعمال براساس ولايت را با تاءكيد
فراوانى مورد تاءييد قرار مى دهد؛ زيرا كسى كه در زمان حيات ، اعمالش
با دستورات ائمه معصومين عليهما السّلام مطابقت داشته باشد، بدون ترديد
در زمان مرگ ، آن بزرگواران ، او را فراموش نمى كنند و به يارى وى مى
شتابند كه آثار چنين انتخابى ، در زمان مرگ آشكار خواهد گرديد و آن
ايجاد نفس مطمئنه در قلب بنده مؤمن مى باشد.
سدير صيرفى گويد؛ به مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام عرض كردم
:
يابن رسول اللّه فدايت شوم ، آيا مؤمن قبض روح خود را مكروه مى دارد؟
فرمودند:
((به خدا نه ، وقتى كه فرشته مرگ براى تحويل
گرفتن روح او مى آيد، ناله مى كند!
فرشته مرگ به او مى گويد؛
اى دوست خدا ناله مكن .
به خدايى كه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مبعوث كرده ، من به
تو از يك پدر مهربان ، نيكوكارتر و مهربان ترم ! چشمت را باز كن و ببين
!
در آن وقت رسول خدا و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و امامان از
ذريه آنها عليهما السّلام بر وى متمثل مى شوند و به او مى گويند؛
اين رسول خدا و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين و امامان ، دوستان
تو هستند.
آن وقت چشم باز كرده و نگاه مى كند؛
روح او را از جانب خداى باعزت نداكننده اى ندا كرده و مى گويد:
هان اى نفس مطمئنه به محمد و اهل بيتش ، به سوى پروردگارت كه تو از او
خشنودى و به ولايت اهل بيت كه با ثواب الهى ، از تو خشنود است ،
بازگرد. و در زمره بندگان من ؛ يعنى محمد و اهل بيت او، درآى ، و به
بهشت من داخل شو.
در آن وقت هيچ چيز خوشايندتر از آن نيست كه روح از بدنش كشيده شود و به
منادى ملحق گردد.(132)
ملاحظه مى شود كه باشكوه ترين زمان افراد باايمان كه داراى ايمانى خالص
و مطابق دستورات ائمه معصومين عليهما السّلام باشند، در زمان مرگ
چگونه آثار خود را آشكار مى سازد.
بدون ترديد چنين لطفى در اثر عمل شايسته افراد مؤمن به آنان ارزانى مى
گردد و افرادى كه در قبول و عمل به دستورات آن بزرگواران كوتاهى كرده
باشند، از اين نعمت عظمى بى بهره خواهند گرديد.
سؤ ال در برزخ
يكى از موضوعات بسيار جالبى كه ممكن است در ذهن انسان وجود
داشته باشد، اين است كه آيا فردى كه روح او از بدنش مفارقت نموده و به
جسدى غيرمتحرك تبديل گشته است و ديگر حواس پنجگانه و مغز او كار نمى
كند، آيا حرف انسانها زنده را مى شنود، و اگر مى شنود، چگونه است ؟
بايد گفت شنيدن انسان حتى در زمان زنده بودن توسط روح (نفس ناطقه قدسيه
) صورت مى گيرد؛ زيرا اثر محركات (صداهايى كه در محيط وجود دارند) به
وسيله حس شنوايى و به وسيله اعصاب حسى ، به مغز منتقل مى گردد و سپس
اين محركات توسط روح ، به ادراك در مى آيند.
اكنون كه روح از بدن فرد مفارقت نموده و در عالم برزخ بسر مى برد، مى
توان گفت كه او از زمانى كه در اين عالم ماده بود، شنواتر است و بطور
مسلم تمام حرفهاى اطرافيان را مى شنود؛ زيرا نفس ناطقه قدسيه كه عامل
شنوايى و بينايى و... مى باشد، از بين نرفته است و تمام ادراكات و
اطلاعاتى كه فرد در طول حيات خويش كسب كرده بود، در آن منعكس است ؛
زيرا كه ادراكات و اطلاعات ، با عارضه مرگ ، از بين نمى روند.(133)
براى اثبات اين حقيقت ، مى توان روايتى از پيامبر بزرگوار را مورد
بررسى قرار داد و درستى آن را اثبات نمود.
از پيامبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه آن حضرت در
پايان جنگ بدر، كنار چاه بدر ايستاد و به مشركين كه آن روز كشته شده
بودند و آنها را به چاه بدر انداخته بودند، فرمود:
((بطور تحقيق شما براى پيامبر خدا همسايه هاى
بدى بوديد، او را از منزلش بيرون كرديد، و او را از وطنش آواره نموديد،
سپس بر عليه او گرد آمديد و با او به جنگ برخاستيد.
آنچه را كه پروردگارم به من وعده داده بود حق يافتم ، آيا شما هم آنچه
را كه پروردگارتان به شما وعده داده بود، حق يافتيد؟(134)))
عمربن خطاب گفت : يا رسول اللّه ، به جسدهايى كه مُرده اند، چه مى
فرمائيد!؟
فرمودند:
((اى پسر خطاب ، به خدا سوگند، تو از آنها
شنواتر نيستى و ميان آنها و فرشته ها كه آنها را با عمودهاى آهنين
برسرشان مى زنند، جز آنكه صورتم را اينطور از آنها برمى گردانم .(135)))
اين روايت ، شنيدن افراد را پس از جداشدن روح از بدن ، مورد تاءييد
قرار مى دهد.
برهمين اساس مى توان گفت كه روح فرد در عالم برزخ شنواتر از زمان حيات
خويش مى باشد و به همين دليل است كه فرموده اند، در زمان مرگ و پس از
به خاك سپارى مُردگان ، به آنها تلقين دهيد.
بايد توجه داشت كه تلقين زمان مرگ براى فرد بسيار مشكل گشا است و مى
تواند او را در لحظات آخر عمر و ورود به عالم برزخ يارى دهد.
مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام مى فرمايند:
((شما به افرادى كه در آستانه مرگ مى باشند، لا
اله الا اللّه تلقين مى كنيد (كه با كلمه توحيد بميرند) ولى ما به
افراد در حال مرگ ((محمد رسول اللّه صلّى اللّه
عليه و آله و سلّم )) را تلقين مى كنيم . (كه با
گواهى دادن به رسالت هم بميرند(136)))
تلقين زمان مرگ براى كسى كه در حال احتضار است ، همانند دارويى است كه
به بيمار تزريق مى شود؛ زيرا فردى كه در حال ارتحال است ، نياز شديدى
به تلقينى كه بر وى ارائه مى شود، خواهد داشت و بدين جهت تلقين در زمان
مرگ و در زمان به خاك سپارى مُردگان با تاءكيد فراوانى همراه بوده است
.
اسحاق بن عمار از مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام روايت مى كنند
كه فرمودند:
((...سپس دست چپ خود را بر بازوى چپ ميت مى
گذارى و او را به شدت حركت داده و مى گويى :
اى فلان بن فلان ، چون مورد سؤ ال قرار گرفتى ،
بگو:
اللّه پروردگار من است ، محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيامبر من
و اسلام دين من و قرآن كتاب من و على امام من است ، بعد هم امامان را
تا آخر ذكر مى كنى و بعد دوباره براى او مى خوانى و مى گويى :
آيا فهميدى ؟
او در جواب مى گويد:
آرى فهميدم .
بعد مى گويى : خدا تو را در قول راست و صراط مستقيم هدايت فرمايد و خدا
در قرارگاه رحمت خويش ، ميان تو و ائمه معصومين آشنايى برقرار فرمايد.(137)
مفاهيم و اطلاعاتى كه در زمان خاك سپارى مردگان به آنها تلقين مى گردد،
بسيارى از مشكلات روحى آنان را برطرف مى نمايد؛ زيرا به محض اينكه مرده
را به خاك مى سپارند، زمان سؤ ال در قبر (عالم برزخ ) آغاز مى شود و
فرشتگان الهى به پرسش سؤ الاتى از فرد مى پردازند. اين سؤ الات به
منزله آزمون ورودى به عالم برزخ مى باشد و اگر فرد در اين آزمون سربلند
و موفق بگردد، زندگى او در عالم برزخ آسان تر خواهد گرديد و اگر از اين
آزمون موفقيتى به دست نياورد، زندگى سختى در اين عالم خواهد داشت .
مولاى بزرگوار امام صادق عليه السّلام مى فرمايند:
((در قبر از پنج چيز مرده سؤ ال مى شود: از
نمازش ، زكاتش ، حجش ، روزه اش و ولايتش نسبت به ما اهل بيت .
ولايت از گوشه قبر به آن چهار گويد: هر نقصى كه داشته باشيد، اتمام آن
برعهده من است .(138)))
موقعيتى كه براى فرد در لحظه ورود به عالم برزخ ايجاد مى شود، بسيار
تعيين كننده است و با عقايد و اعتقادات او در اين جهان ارتباط كامل
دارد؛ زيرا اگر فرد در اين عالم ، با ايمان باشد و اعمال شايسته اى
انجام داده باشد، در لحظه ورود به عالم برزخ ، در مقابل سؤ الات
فرشتگان مى تواند پاسخگو باشد و خود را از خطرات برهاند؛ اما اگر فرد
داراى عقايد كفرآميز و شرك آلود باشد، در زمان ورود به اين عالم ، دچار
مشكلاتى خواهد گرديد.
مولاى بزرگوار، امام موسى كاظم عليه السّلام مى فرمايند:
((به مؤمن در قبر (عالم برزخ ) گفته مى شود:
خدايت كيست ؟
مى گويد: اللّه
گفته مى شود: دينت كدام است ؟
مى گويد: اسلام
گفته مى شود پيامبرت كيست ؟
مى گويد: محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
گفته مى شود: امامت كيست ؟
مى گويد: على عليه السّلام و يازده فرزندش
گويند: اينها را از كجا دانسته اى ؟
مى گويد: عقيده اى است كه خدايم بدان هدايت فرموده و در آن استوارم
كرده است .
گويند: بخواب ، خوابى كه در آن پريشانى نيست (مانند) خواب عروس . سپس
درى از بهشت براى او گشوده مى شود و از روح و ريحان آن بر وى وارد مى
گردد. مى گويد: خدايا قيامت را زود برسان تا بطرف اهل و مال خود برگردم
.
به كافر گفته مى شود: پروردگارت كيست ؟
گويد: اللّه
گويند: پيامبرت كيست ؟
گويد: محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
گويند: دينت چيست ؟
گويد: اسلام
گفته مى شود: از كجا اين را دانسته اى ؟
گويد: شنيدم مردم اينطور مى گفتند، من هم گفتم .
او را با ضربه اى مى زنند كه جن و انس طاقت آن را ندارند...(139)
ارزش عمل انسان بهنگام ورود به عالم برزخ با واقعيتى حيرت انگيز همراه
است ؛ زيرا اگر فرد در حال حيات خويش اهل نماز و زكات و حج و روزه باشد
و اعمالش بر اساس ولايت صورت گرفته باشد، احتمال رهايى از شكنجه هاى
عالم برزخ برايش وجود دارد ولى اگر فرد، داراى عقايدى سست و متزلزل
باشد و اهل نماز و روزه و زكات و حج نباشد و از همه مهمتر اعمالش تابع
دستورات ائمه معصومين عليهما السّلام نباشد، روزگار سختى در اين عالم
خواهد داشت .
بايد توجه داشت كه سؤ ال در عالم برزخ ، تنها اختصاص به افراد مؤمن و
يا افراد كافر دارد و انسانهايى كه نه مؤمن هستند و نه كافر، هيچگونه
سؤ الى از آنان به عمل نمى آيد.
روايتى از مولاى بزرگوار، امام صادق عليه السّلام بيانگر اين حقيقت مى
باشد، آن بزرگوار مى فرمايند:
((در قبر جز از مؤمن محض و يا كافر محض سؤ ال
نمى شود(140))).
بنابراين مى توان گفت كه سؤ ال در عالم برزخ براى مؤمنين و كافران ، به
منزله آزمون ورودى خواهد بود؛ اگر از اهل ايمان باشند، زندگى لذت بخشى
در اين عالم خواهند داشت و اگر از كافران باشند، زندگى عذاب آورى در
انتظارشان خواهد بود.
نقش ولايت در زمان مرگ
يكى از موضوعات بسيار مهمى كه در زندگى انسان و اعمال وى داراى
ارزش و اهميت است ، عامل ولايت است ؛ زيرا اگر اعمال انسان براساس
توصيه هاى ائمه معصومين عليهما السّلام نباشد، اعمالش بى ارزش خواهد
بود.
انسان زمانى مى تواند به درستى اعمال خود اطمينان داشته باشد كه عملش
براساس رهنمودهاى ائمه معصومين عليهما السّلام باشد.