حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

محمد جواد طبسي
مقدمه: استاد آيه الله معرفت

- ۱۲ -


4- مشكلات زندگى و راه مقابل ه با آنها

از زمانيكه انسان پا بر كره خاكى گذاشته و خود راشناخته ، هميشه با مشكلات و تلخكاميهاى زندگى دست و پنجه نرم كرده است و گاه بر مشكلات فائق آمده و گاه مغلوب آنها شده است ، آنجا كه استقامت و پشتكار داشته ، توانسته بوسيله جديت و تلاش و كوشش پى گير به مقصود خويش برسد و كامياب شود.
پدران و مادران حامل كوله بارى از تجربه هاى متنوع زندگى هستند، آنان ساليان دراز طعم مشكلات و سختى هاى روزگار را ديده و چشيده اند و با نشيب و فرازهاى تلخ وشيرين آن آشنايند.
از اين رو اخلاقا موظف هستند كه تجربيات خويش را در اختيار فرزندان بگذارند و آنان را با مشكلاتى كه پيش رو دارند و با سرد و گرم زندگى آشنا سازند. با كشانيدن تدريجى و هدايتگر آنها به صحنه هاى زندگى از سستى و ناز پروردگى نجاتشان دهند. در اين صورت اگر روزى بچّه ها با مشكلاتى ناشناخته و نابهنگام - در هر رابطه كه باشد - روبرو شدند، خود را نمى بازند، و ترس و وحشتى به خود راه نمى دهند، بلكه كمر همت بسته و همانند كوهى استوار و صبور مى كوشند از آن تنگنا سرافراز بيرون آيند. زيرا تجربّه پدر و مادر را به عنوان حربّه اى كار آمد در دست دارند و داراى آمادگى قبلى هستند. بر خلاف بچه هايى كه نازپرورده رشد يافته اند و هيچ نوع آشنايى با سختى ها و مشكلات ندارند و از اين رو به هنگام برخورد با كوچكترين ناملايمات زندگى خود را زود مى بازند و اعتماد به نفس خود را از دست مى دهند و احساس شكست و ناكامى مى كنند.
در برخى روايات به اين نكته اشاره شده كه گاهى اوقات بچّه ها را در كودكى جريمه كنيد تا در بزرگى صبور و بردبار بار آيد. صالح بن عقبه گويد: ((سمعت العبد الصالح يقول : يستحب غرامه الغلام فى صغره ليكون حليما فى كبره .)) (505) از عبد صالح امام موسى كاظم (ع ) شنيدم كه مى فرمود: مستحب است كه پسر را در دوران كودكى جريمه كنيد تا در سنين بزرگى صبور باشد.

1- اميد بستن به خدا و دعا كردن

نخستين راه بلكه تنها راهى كه بشر مى تواند مشكلات و درد و رنج ها را بر خود هموار سازد توكل به خالق و پروردگار خود و دعا به درگاه ايزدى است . پروردگارى كه همه چيز در دست اوست و مشكل انسانها در برابر قدرت او هيچ است .. وقتى او را وكيل خود ساختيم و به او تكيه نموديم ، خود به خود بار سنگين مشكلات از دوشمان برداشته مى شود.
زيرا: ((من يتوكل على اللّه فهو حسبه )) هر كس بر خدا توكل كند، خداوند او را كفايت مى كند.
اگر چه تمام دنيا هم به اوپشت كرده باشند، چون خدا را دارد، هيچ غمى ندارد. آنان كه در دنيا هيچ حامى و پشتيبانى نداشتند، اما چون خدا را پشتيبان خود قرار داده و به او توكل كرده بودند، كم نستند و همانان بودند كه خود اسوه كامل بشريت قرار گرفتند. حضرت ابراهيم در دوران جوانى با توطئه نمرود به ميان خرمنى از آتش سوزان افكنده شد، اما با توكل و پناه بردن به خداوند در مقابل چشمان حيرت زده نمروديان آن آتش بى كران به باغى از گلستان تبديل شد. و به همه فهماند كه تنها خداوند است كه از ابراهيم در مقابل تمامى دشمنانش دفاع و حمايت مى كند و او به پشتيبان ديگرى محتاج نيست . حضرت يوسف در كودكى توسط برادرانش به چاهى افكنده شد و هيچ اميدى جز به خدا نداشت و همين دلبستگى و توكل او موجب شد خئاوند، وى را از چاه تاريك نجات دهد و در مصر به قدرت و عظمت برساند. از اين نمونه ها در تاريخ اسلام و روايات اسلامى فراوان است كه از آن جمله روايت ذيل در مورد حضرت اسماعيل است :

گفتگوى ابراهيم با اسماعيل در ماموريتى سخت

قطب راوندى در لب اللباب مى گويد: ((روى ان ابراهيم قال لاسماعيل عليه السّلام فى حال الذبح ادع انت بالفرج لانك المضطر ((امن يجيب المضطر اذا دعاه )) فلما راى الكبش خرج لياخذه ، فلما رجع راى يدى اسماعيل مطلقتين قال : و من اطلقك ؟ قال : رجل من صفته كذا، قال : هو جبرئيل و هل قال لك ؟ قال : نعم . قال لى ادع اللّه فدعوتك الان مستجابه . قال ابراهيم : و اى شى ء دعوت ؟ قال : قلت : اللهم اغفر للمومنين و المومنات . قال : يا بنى انك لموفق ..)) (506) روايت شده كه حضرت ابراهيم - عليه السّلام - به هنگامى كه (دست و پاى حضرت اسماعيل را بسته ) و آماده ذبح او بود به وى فرمود: دعا كن تا برايت گشايشى حاصل شود زيرا اكنون مضطر واقعى تو هستى ((امن يجيب المضطر اذا دعاه )) چه كسى جز خدا خواسته شخص مضطر را اجابت مى كند اگر او را بخواند، پس گرفتارى او را رفع مى نمايد، در آن حال متوجه قوچ بزرگى شد. بى درنگ از جا حركت كرد به سوى قوچ رفت ، همينكه برگشت ديد طناب از دو دست اسماعيل باز شده است با شگفتى پرسيد چه كسى دستهايت را باز كرد؟ اسماعيل گفت : مردى كه چنين و چنان نشانه هايى داشت . حضرت ابراهيم فرمود: او جبرئيل بوده است . آيا چيزى به تو گفت ؟
اسماعيل پاسخ داد: آرى به من گفت : دعا كن زيرا دعاى تو اكنون مستجاب است . ابراهيم فرمود: فرزندم چه دعايى كردى ؟ اسماعيل گفت : عرض كردم خدايا همه مردان و زنان مومن را ببخشاى . ابراهيم فرمود: فرزندم (اين توفيق الهى بوده و) تو - يك انسان - موفق هستى .
اسماعيل با تسليم شدن به پدر به رضايت خداوند تن داده است . و در اين زمان حساس كه به ظاهر هيچ راه نجاتى براى خود نمى بيند، فقط به خداوند توكل كرده و پناه برده است . و خداوند هم هيچگاه بنده اى را كه به او پناه برده باشد، - بخصوص در شرايط حساس - به خود وانمى گذارد و به كمك او مى شتابد.

اگر مشكلى داشتى بگو يا رؤ ف يا رحيم

امام رضا - عليه السّلام - فرمود: ((رايت ابى فى المنام فقال : يا بنى اذا كنت فى شده فاكثر من ان تقول : يا رؤ ف يا رحيم )) (507) پدرم را در خواب ديدم ، بمن فرمود: فرزندم اگر مشكلى داشتى بسيار بگو: يا رؤ ف يا رحيم .

از استجابت دعا مايوس نشو

امام صادق (ع ) فرك .ئ: ((قال لقمان يا بنى ... ولاتضجرن بطلب حاجه فان قضاءها بيد اللّه و لها اوقات ولكن ارغب الى اللّه و سله و حرك اليه اصابعك .)) (508) لقمان به فرزندش گفت : فرزندم براى برآورده شدن حاجات خود از دعا كردن خسته مشو، زيرا بر آورده شدن حاجات فقط به دست خدا است كه وقت و زمانى خاص دارد، ليكن با ميل و رغبت به درگاه خدا روكن و حاجاتت را از او بخوه و در حين دعا انگشتان خود را به سوى او حركت ده .
در نامه امام على (ع ) به فرزند خود امام حسن مجتبى (ع ) چنين آمده است : ((ثم جعل بيدك مفاتيح خزائنه ، فالحح فى المساله يفتح لك باب الرحمه بما اذن لك فيه من مسالته فمتى شئت استفتحت بالدعا ابواب خزائنه فالحح عليه و لايقنطك ان ابطات عنك الاجابه فان العطيه قدر المساله ، و ربما اخرت عنك الاجابه ليكون اطول للمساله ، و اجزل للعطيه و ربما سالت الشى ء فلم توته و اوتيت خيرا منه عاجلا او آجلا، او صرف عنك لما هو خير لك ، فلرب امر قد طلبته فيه هلاك دينك لو اوتيته ...)) (509) خداوند كليد همه گنجينه هاى خود را به دست تو سپرده است ، پس در خواهش خود اصرار داشته باش تا در رحمت ايزدى به رويت گشوده شود. حال كه به تو اجازه خواهش داده شده و هر زمان كه بخواهى درهاى گنجينه هاى الهى را با دعا به روى خود بگشايى پس در دعا اصرار كن ، و اگر دعايت دير به اجابت رسيد نااميد مشو، زيرا عطا و بخشش به اندازه درخواست است . چه بسا كه خداوند دير اجابت كند، بدين خاطر كه بيشتر درخواست كنى تا او بيشتر عطا نمايد و چه بسا چيزى بخواهى اما همان را به تو ندهد بلكه بهترش را به تو ببخشد. و چه بسا چيزى از حضرتش بخواهى كه در آن هلاك دين تو باشد كه اگر مستجاب شود، از دين خارج مى شوى .

2- خواندن نماز براى رفع گرفتارى

ابو حمزه ثمالى گويد: ((كان على بن الحسين يقول لاولاده : يا بنى اذا اصابتكم مصيبه من مصائب الدنيا، او نزل بكم فاقه او امر فادح فليتوضا الرجل منكم وضوء للصلاه و ليصل اربع ركعات او ركعتين ، فاذا فرغ من صلاته فليقل : يا موضع كل شكوى ، يا سامع كل نجوى ، يا شافى كل بلوى و يا عالم كل خفيه و يا كاشف ما يشاء من بليه و يا منجى موسى و يا مصطفى محمّد(ص ) و يا متخذا ابراهيم خليلا، ادعوك دعاء من اشتدت فاقته و ضعفت قوته و قلت حيلته دعاء الغريق الغريب الفقير الذى لايجد لكشف ما هو فيه الا انت يا ارحم الراحمين ، سبحانك انى كنت من الظالمين . قال على بن الحسين (ع ) لايدعوا بهذارجل اصابه بلاء الا فرج عنه .)) (510) امام سجّاد(ع ) به فرزندان خود ميفرمود: فرزندانم اگر به مصيبتى مبتلا شديد و يا فقر و حاجتى و يا امرى دشوار بر شما نازل شد يكى از شما براى نماز وضو بسازد و چهار ركعت يا دو ركعت نماز بخواند و پس از نماز اين دعا را بخواند: اى محل رسيدگى به شكايات ، اى شنونده هر سخنى آهسته ، اى شفا دهنده هر ناراحتّى و اى آگاه به هر پنهانى ، و اى برطرف كننده بلاهايى كه اراه مى كند، و اى نجات دهنده موسى و اى برگزيننده محمّد(ص ) و اى كسى كه نيازهاى ابراهيم را رفع كردى ، تو را مى خوانم همانند كسى كه فقر و بيچارگى و گرفتارى اش بسيار شديد شده و نيرويش ضعيف گشته و راه چاره اش كم شده است . مى خوانم تو را چون دعاى شخص غرق شده و غريب و فقيرى كه جز تو هيچ راهى و چاره اى براى رفع گرفتارى اش ندارد، اى پرمهرترين مهرورزان . پروردگارا تو منزهى ، اين من بودم كه ستم روا داشته ام . آنگاه امام سجّاد(ع ) فرمود: هيچ شخص ‍ گرفتارى اين دعا را نمى خواند مگر اينكه خداوند در كار او گشايشى پديد خواهد آورد.

3- داشتن صبر و مقاومت

از ديگر راههاى مقابله با مشكلات و گرفتارى ها صبر و پايدارى و عقب نشينى نكردن در مقابل مشكلات است . سعدى گويد:

صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند *** بر اثر صبر نوبت ظفر آيد

على (ع ) فرمود: ((لايعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان .)) (511) انسان شكيبا از پيروزى محروم نمى گردد، هر چند زمان صبورى به درازا كشد. على (ع ) در وصيتش به امام حسين (ع ) فرمود: ((و من كنوز الايمان على المصائب )) (512)

صبر بر مصيبتها از گنجهاى ايمان است

و نيز فرمود: ((الصبر جنه من الفاقه .)) (513) صبر سپرى در برابر فقر و بيچارگى است . و نيز ضمن وصيتى به امام حسن مجتبى (ع ) فرمود: ((اطرح عنك واردات الامور بغرائم الصبر و حسن اليقين )) (514) مشكلات و گرفتارى هايى را كه به تو روى مى آورد، با ايستادگى و يقين خوب از خود دور كن . محمّد بن حوب گويد: امام سجّاد(ع ) به فرزند خود امام محمّد باقر(ع ) چنين وصيت مى كرد: (( ((يا بنى اصبر للنوائب و لاتتعرض للحتوف و لاتعط نفسك ما ضره عليك اكثر من نفعه عليك .)) (515) فرزندم ! در مشكلات و ناملايمات صبور باش و خود را در معرض مرگ قرار مده و بر كارى كه ضررش بيش از نفع آن باشد اقدام مكن .
البته ناگفته نماند كه صبر بمعنى استقامت ، پشتكار، تلاش و ايستادگى در مقابل مشكلات است نه بمعنى آنچه كه بين مردم شايع است يعنى ركود و دست بر دست گذاشتن و كارى نكردن .

فرزندم صلاح در همين است

گويند جناب لقمان فرزندى داشت كه گاهى از گرفتاريهاى روزگار گلايه مى كرد و هر قدر پدرش به او مى فرمود: صلاح در همين است قانع و راضى نمى شد. لقمان مايل بود موقعيتى پيش آيد كه عملا اين نكته را به فرزندش نشان دهد. تا اينكه روزى پدر تصميم گرفت با فرزندش به يكى از روستاها مسافرت كند. آنان بر الاغى سوار شدند و حركت كردند. چون مقدارى راه رفتند، در راه پاى الاغ شكست و ديگر نتوانست حركت كند. پسر گلايه كرد پدر فرمود: ((صلاح در همين است )). سپس پياده حركت كردند. ولى همينكه مقدارى مسافت پيمودند پاى پسر غلتيد و آسيب ديد و ديگر نتوانست حركت كند. آنان مجبور شدند شب را در همانجا بمانند تا شايد گشايشى حاصل شود. پسر باز هم زبان به گلايه گشود و پدر فرمود: ((صلاح در همين است .)) چون صبح شد به همراه قافله اى كه از آنجا گذر مى كرد خود را به آن روستا رساندند. همين كه به روستا رسيدند با منظره شگفت و تلخى روبرو شدند. كشته ها و جنازه هاى فراوانى ديدند كه روى زمين افتاده است . وقتى علت اين همه كشته را جويا شدند به آنان گفتند: ديشب دشمن به اينجا شبيخون زد و اينها را كشت . لقمان به فرزندش فرمود: ديدى گفتم : ((صلاح در همين است .)) اگر آن آسيب ها بر ما وارد نشده بود و اوّل شب وارد نشده بود و اوّل شب وارد اينجا شده بوديم هم اينك در كنار اين كشته ها بر ما وارد نشده بود و اوّل شب وارد اينجا شده بوديم هم اينك در كنار اين كشته ها بوديم .(516)

4- كتمان درد و رنج شكايت به خدا

از مواردى كه بايد فرزندانمان با آن آشنا شوند، ايستادگى در برابر درد و رنج است . آنان بايد تعليم داده شوند كه با اندك ناراحتّى و درد و رنجى صبرى نشان ندهند و از ميدان به در نروند:

با دل خونين لب خندان بياور همچو جام *** نى گرت زخمى رسد آيى چو چنگ اندر خروش

امام باقر(ع ) به فرزند خود حضرت صادق (ع ) فرمود: ((يا بنى من كتم بلاء ابتلى به من الناى و شكا ذلك الى اللّه عزوجل كان حقا على اللّه ان يعافيه من ذلك البلاء.)) (517) فرزندم ! هر كس بيمارى و ناراحتّى خود را از مردم پوشيده دارد و درد و رنج خود را فقط با خداوند در ميان گذارد و تنها با او درد دل كند حق است بر خداوند كه او را از آن بيمارى و گرفتارى سلامتى ببخشد.

فرزندم فقط خدا را بخوان

مسعده بن صدقه از امام جعفر صادق (ع ) روايت مى كند كه فرمود: ((اشتكى بعض ولد ابى فمر به فقال له قل عشر مرات يا اللّه يا اللّه يا اللّه فانه لم يقلها احد من المومنين قط الا قال له الرب تبارك و تعالى لبيك عبدى سل حاجتك .)) (518) روزى يكى از فرزندان پدرم از درد و زنج ، ناله و شكايت مى كردند. پدرم از كنارش گذشت و به او فرمود: فرزندم ! ده بار بگو يااللّه يااللّه يااللّه ، زيرا هرگز هيچ مومنى اين كلمات را بر زبان نياورده مگر اينكه خداوند تبارك و تعالى در پاسخش فرموده : بنده من ، تو را اجابت كردم حاجتت را بخواه .

پروردگارا مرا شفا بخش

حسن بن ابى نعيم گويد: - روزى - يكى از فرزندان امام صادق (ع ) از درد و ناراحتّى بيمارى شكايت به پدر برد. حضرت به او فرمود: فرزندم : فرزندم بگو: (( ((اللهم اشفنى بشفائك و دوانى بدوائك و عافنى من بلاءك فانى عبدك و ابن عبديك .)) )) (519) پروردگارا مرا شفا بخش ‍ و با داروى خود درمانم كن و از درد و رنجم برهان . من بنده تو و فرزن دو بنده توام .

گفتگوى امام سجّاد(ع ) با پدر

امام باقر(ع ) فرمود: پدرم على بن الحسين فرمود: ((مرضت مرضا شديدا، فقال لى ابى ما تشتهى ؟ فقلت : اشتهى ان اكون ممن لا اقترح على اللّه ربى ما يدبره لى . فقال لى احسنت ، ضاهيت ابراهيم الخليل صلوات اللّه عليه حيث قال جبرئيل هل من حاجه ؟ فقال : لا اقترح على ربى بل حسبى اللّه و نعم الوكيل .)) (520) بشدت بيمار بودم ، پدرم به من فرمود: فرزندم ! به چه چيزى ميل دارى ؟ عرض كردم : دوست دارم از كسانى باشم كه چيزى را كه خدا برايم تدبير و مقدر كرده به او پيشنهاد ندهم . حضرت فرمود: آفرين بر تو كه شبيه ابراهيم خليل الرحمان شدى ، آنگاه كه جبرئيل به او گفت آيا حاجتى دارى ؟ پاسخ داد: نه ، چيزى را با پروردگارم در ميان نمى گذارم زيرا اوست كه مرا كفايت مى كند و اوست بهترين وكيل .

5- راضى بودن به قسمت پروردگار

امام على (ع ) در سفارشى به امام حسين (ع ) فرمود: ((و من رضى بقسم اللّه لم يحزن على مافاته .)) (521) كسى كه به قسمت خدا راضى باشد، هيييچگاه از آنچه از دستش رفته غم نخورد. همچنين از امير مومنان (ع ) نقل شده است كه از جمله مواعظ لقمان به فرزند خود اين بود: فرزندم ! آنكس كه يقين او كم شده و نيتش در طلب رزق و روزى ضعيف گشته بايد از اينكه خداوند او را از سه گذرگاه عبور داده و روزيش را برايش فرستاده است درس عبرت بگيرد در حاليكه در هيچ يك از آن حالات نه تجارتى وجود داشته و نه كار و تلاشى - كسيكه در آن حالت او را فراموش نكرده - در حال چهارم نيز روزى او را خواهد فرستاد. اما اوّلين آن حالات وقتى بود كه در رحم مادرش قرار داشت و خداوند روزيش را برايش مى فرستاد، در جاييكه نه گرما او را ازيت مى كرد و نه سرما.
حالت دوم اينكه او را از رحم مادر بيرون آورد و روزيش را از شير مادر قرار داد در حاليكه از خود هيچ نيرو و قدرت و اراده اى نداشت .
حالت سوم : آنگاه كه از شير مادر گرفته شد روزى اش را از كسب و كار پدر و مادرش رساند، و آنچنان پدر و مادر او، در اين امر كمر همت بسته و جديت مى كردند كه او را بر خودشان هم مقدم مى داشتند و از خود گذشتگى مى كردند تا اينكه بزرگ شده و داراى عقل كامل گشته است و همينكه دست به كار و تلاش براى خود زده و امر بر او تنگ شده - همه آن الطاف و عنايتهاى خداوندى را بكلى و عنايتهاى خداوندى را بكلى فراموش نموده - و گمانهاى نابجايى درباره پروردگار خود كرده است . و حقوقى را كه در اموالش بوده منكر گشته است و برخود و خانواده اش ‍ بخاطر ترس از كم شدن روزى و نداشتن يقين به جايگزينى آن از طرف خداوند در حال و آينده سخت گرفته است . فرزندم اين شخص چه بد بنده اى است ! (522)

6- روش پيامبر و اهل بيت

بهترين راه عملى ميارزه با مشكلات درس آموزى و تجربّه اندوزى از سيره عملى معصومين - عليهم السّلام - است . زيرا سيره عملى اهل بيت اطهار مظهر عينى و تجسم يافته تعاليم الهى آن بزرگواران است و مطمئن ترين و آسان فهمترين راه براى كسب تجربّه براى مبارزه با سختيهاى زندگى است .

الف - پيامبر(ص ) دستور به خواندن نماز مى داد

يوسف بن عبداللّه بن سلام گويد: ((ان النبى (ص ) كان اذا نزل باهله شده امرهم بالصلاه ثم قرا ((وامر اهلك بالصلاه و اصطبر عليها.)) (523) و اهل و خانواده ات را به نماز فرمان ده و در عمل به اين دستور شكيبا باش . و در كتاب مكارم الاخلاق آمده است : ((كان النبى اذا اصابت اهله خصاصه نادى اهله يا اهلاه صلوا صلوا)) (524) روش ‍ پيامبر(ص ) اين بود كه هرگاه مشكلى گريبانگير خانواده او مى شد ندا مى داد: نماز بخوانيد نماز بخوانيد.

ب - روش اميرمومنان (ع )

((قال زين العابدين (ع ): ما اصيب امير المومنين بمصيبه الا صلى فى ذلك اليوم الف ركعه و تصدّق على ستين مسكينا و صام ثلاثه ايام و قال لاولاده اذا اصبتم بمصيبه فافعلوا بمثل ما افعل فانى رايت رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) هكذا يفعل فاتبعوا اثر نبيكم ولاتخالفوه فيخالف اللّه بكم ان اللّه تعالى يقول و لمن صبر و غفر ان ذلك لمن عزم الامور. ثم قال زين العابدين (ع ) فمازلت اعمل بعمل اميرالمومنين (ع ).)) (525) امام سجّاد(ع ) فرمود: هيچ مصيبتى به اميرمومنان (ع ) روى نمى آورد مگر آنكه در آن روز هزار ركعت نماز مى خواند و به شصت صدقه مى داد و سه روز روزه مى گرفت و به فرزندانش مى فرمود: اگر به مصيبتى مبتلا شديد. چون من عمل كنيد زيرا پيامبر خدا(ص ) را ديدم كه چنين عمل مى كرد، پس از سنّت پيامبر(ص ) پيروى كنيد و با او مخالفت نكنيد كه خداوند نيز از شما روى بر خواهد تافت خداوند متعال براى كسى كه صبر و مقاومت و بخشايش را پيشه خود سازد مى فرمايد براستى آن (صبورى و ايستادگى ) از كارهاى اساسى است . سپس امام زين العابدين (ع ) فرمود پيوسته من به روش امير مومنان (ع ) عمل مى كردم .

5- پرهيز از دلبستگى به دنيا

زندگى در دنيا و استفاده از لذائذ و نعمتهاى آن امرى فطرى است و كسى نمى تواند جلوى استفاده افراد از اين حق مشروع را بگيرد. قرآن مجيد نيز در آيات متعددى استفاه از اين حق مشروع را بيان نموده است و ائمه معصومين - عليهم السّلام - با كسانى كه فكر مى كردند؛ زهد در دنيا يعنى ژنده پوشى و گوشه گيرى و عزلت و محروم ساختن خود از نعمتها، سخت مقابله كرده اند. اما ناگفته نماند كه در كنار آن به يك مساله مهمى هم اشاره كرده اند كه موضوع بحث ما است . آن مساله مهم اينست كه معصومين - عليهم السّلام - در عين اينكه ما را به توسعه بخشيدن به زندگى دنيا و امكانات آن و استفاده از نعمتهاى خدادادى رهنمود داده اند، از تكيه كزدن و وابستگى به دنيا نيز ما را سخت بر حذر داشته اند، زيرا دلبستگى به دنيا يعنى فريفتگى به آمال و جلوه هاى مادى و در غلتيدن در كام تمايلات و خواستهاى اشباع ناپذير، حيات طيبه بشر را به خطر مى اندازد و چشم و دل آدميان را نابينا و معرفتشان را به ظواهر محدود مى سازد.
دلبستگى به دنيا يعنى بر آرزوها و تكيه كردن و از كاروان خير و سعادت عقب افتادن و روشن است كه اين دلبستگى رام نشدنى چه اندازه مى تواند سدباب خيرات گردد و انسانها را از حركت تكاملى و عمل به تكاليف دينى باز دارد. بدين جهت است كه پيامبر و معصومين - عليهم السّلام - ما را شديدا از دلبستگى و علاقمندى به دنيا نهى كرده اند و خود آنان در حاليكه در دنيا زندگى مى كردند، اما حتّى براى يك لحظه هم به دنيا دل نبستند، اگر تمام ذخائر دنيا در دستشان قرار مى گرفت خوشحال نمى شدند و اگر همه مردم دنيا نيز به آنان پشت مى كرد و همه امكانات زندگى از دستشان مى رفت حسرت و تاسف نمى خوردند. و اين است معنى واقعى زهد در دنيا و قرآن هم به اين معنى اشاره كرده است : ((لكيلا تاسوا على مافاتكم ولاتتفرحوا بما اتاكم .)) (526) به از دست رفته ها تاسف نخووريد و به آنچه خدا به شما مى دهد شادمان (و مغرور) نگرديد.

دنيا دريايى است ژرف و غرق شدگان آن ...

امام كاظم (ع ) به هشام فرمود: هشام ! لقمان به پسرش گفت : ((يا بنى ان الدنيا بحر عميق قد غرق فيه عالم كثير، فلبكن سفينتك فيها تقوى اللّه و حشوها الايمان و شراعها التوكل و قيمها العقل و دليلها العلم ، وسكانها الصبر.(527) فان نجوت فبرحمه اللّه و ان هلكت فبذنوبك .)) (528) اى پسر دلبندم ! دنيا دريايى است ژرف و جهانى بسيار در آن غرقه اند، بايد كشتى تو در اين درياى ژرف تقواى الهى و درونش مالامال از ايمان باشد. و بادبانش توكل و ناخدايش خرد و راهنمايش دانش و لنگرش ‍ صبر. پس اگر نجات يافتى در پرتو لطف و رحمت خدا بوده و اگر هلاك شدى نبيجه و كيفر گناهانت بوده است .

فريب دنيا پرستان را نخور

على - عليه السّلام - در وصيتى به فرزند خود امام حسن مجتبى (ع ) فرمود: بپرهيز از اينكه فريب كسانى را بخورى كه مى بينى به دنيا تكيه كردند و بر سر آن (چون درندگان ) همديگر را مى درند، بدان كه اهل دنيا چون سگان ولگرد و درندگان خونخوارند كه بر يكديگر چنگ و دندان نشان مى دهند. زور مندشان ، ضعيفشان را مى درد، و بزرگشان ، كوچكشان را مى خورد. دنيا اهل خود را از راه هدايت و اعتدال بيرون برده و گمراه ساخته است . در نبيجه دنيا پرستان در حيرت و بهت زدگى فرو رفته اند و در فتنه دنيا عرق شده اند. آنان دنيا را پروردگار خود ساخته (و به پرستش آن پرداخته اند) در حاليكه دنيا آنان را به بازيچه گرفته و اينان نيز بازى خورده دنيا هستند. در نتيجه ماوراى دنيا را به فراموشى سپرده اند. پسر جانم ! مبادا عيوب و زشتى هاى فراوان دنيا تو را بد سيرت سازد. اهل دنيا بمنزله چهارپايانى هستند كه عده اى از آنان بسته و اهلى هستند و دسته اى ديگر وحشى و رها شده . عقول (دنيا پرستان ) گمراه گشته است و سوار بر مركب چموش جهل و نادانى در بيابان ناهموار و بيراهه سر به چرا داده اند. متحيّر و سرگردان و آفت زده اند. در صحراى سنگلاخ و بى نهايت جانفرسا رهايند بى شبان و راهبرى كه آنان را سرپرستى و هدايت كند، آرام آرام پيش مى روند تا در پرده تاريكى و ظلمت محض فرو روند. و نزديك است كه آنكه شتاب ورزيده ، از راهش برگردد.
فرزندم ! بدان كسيكه مركب شب و روز است ، (زمان بر او چيره و حكمفرماست ) خواه ناخواه او را مى برند گرچه خود نخواهد و خدا جز ويرانى دنيا و آبادانى آخرت را اراده نكرده است . (529)
لقمان حكيم به فرزند خود فرمود: ((يا بنى لاتامن الدنيا و الذنوب والشيطان فيها.)) (530) فرزندم !از دنيا و گناهان واز شيطان در عرصه دنيا هرگز ايمن مباش .

دنيا را تكيه گاهت قرار مده

امام صادق (ع ) مى فرمايد: از مواعظى كه لقمان به فرزند خود داشت اين بود: (( ((يا بنى لاتركن الى الدنيا و لاتشغل قلبك بها، فما خلق اللّه خلقا هو اهون عليه منها، الاترى انه لم يجعل نعيمها ثوابا للمطيعين و لم يجعل بلاءها عقوبه للعاصين .)) (531) فرزندم ! دنيا را تكيه گاه خود قرار مده وقلبت را به آن مشغول مكن زيرا خداوند آفريده اى پست تر از دنيا نيافريده است . آيا نمى بينى كه خداوند نعمتهاى خود را، پاداش ‍ اطاعت كنندگان و نيكان قرار نداده است . و بلا و گرفتارى هايش را، كيفر گنهكاران در نظر نگرفته است . امير مومنان (ع ) به فرزند خود محمّد حنفيه چنين سفارش مى كند: ((يا بنى اياك والاتكال على الامانى فانها بضائع النوكى و تثبيط من الاخره .)) (532) فرزندم ! مبادا بر آرزوها تكيه كنى كه آن كالاى احمقان و باز دارنده آدمى از راه آخرت است .

هشدار امام زين العابدين (ع )

امام سجّاد(ع ) در سفارشى به فرزند خود امام محمّد باقر(ع ) مى فرمايد: ((و اعلم ان الساعات تذهب عمرك و انك لاتنال نعمه الا بفراق اخرى ، فاياك و الامل الطويل ، فكم مومل املا لايبلغه و جامع مال لاياكله و مانع ماسوف يترك ، لعله من باطل جمعه و من حق منعه اصابه حراما و ورثه ، احتمل اصره و باء بوزره ذلك هو الخسران المبين .)) (533) فرزندم ! سپرى شدن ساعتها و دقيقه ها عمر تو را سپرى مى سازد و با خود مى برد و بى ترديد به هيچ نعمتى نمى رسى مگر آنكه نعمت ديگرى را از دست داده باشى ، از آرزوى دراز برحذر باش ‍ زيرا چه بسيارند آرزومندانى كه به آنها نمى رسند و گردآورندگان ثروتى كه از آن بهره مند نمى شوند و بخيلانى كه اموال خود را از نيازمندان منع مى كنند و باقى مى گذارند و مى روند. شايد آن ثروت را از راه باطل جمع كرده و حقوق آن نپرداخته باشند، ثروتى را كه از راه حرام بدست آورده و به ديگران به ارث گذاشته و با سنگين مسووليت آن را به دوش گرفته و با دستاورد گناه ناشى از آن اموال دنيا را ترك گفته است و زيانكارى و خسارت آشكار همين است .

به گونه اى در دنيا زندگى كن كه به آخرتت ...

لقمان حكيم به فرزند خود گويد: ((يا بنى لاتدخل فى الدنيا دخولا يضربا باخرتك ولاتتركها تركا تكون كلا على النّاس .)) )) (534) فرزندم ! در امور دنيا آنچنان وارد مشو كه به آخرتت ضرر بزند و آن چنان هم امور دنيا را كنار مگذار كه سربار ديگران باشى (هم از نعمت هاى دنيا استفاده كن تا سربار ديگران نشوى و هم به آن دل مبند).

دنيا فزونى مكن زيرا از ضرر آن ...

و نيز فرمود: ((و لاتكثر من الدنيا فانك على غفله منها وانظر الى ما تصير منها.)) )) (535) بر داراييهاى دنياميفزا. زيرا از حقيقت آن غافل و بيخبرى . به آنچه كه به سويش در حركت هستى بينديش .

دنيا را زندان خود قرار ده تا...

و نيز گويد: ((يا بنى اجعل الدنيا سبحنك فتكون الاخره جنتك .)) (536) فرزندم ! دنيا را زندان خود قرار ده تا آخرت بهشت تو باشد.
همچنين به فرزند خود گويد: ((يا بنى بع دنياك باخرتك تربحهما جميعا و لاتبع آخرتك بدنياك تخسرهما جميعا.)) (537) دنيايت را به آخرتت بفروش كه به بهره هر دو خواهى رسيد، و آخرت را به دنياى خود مفروش كه در هر دو زيان مى كنى .