حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

محمد جواد طبسي
مقدمه: استاد آيه الله معرفت

- ۱۳ -


فصل هشتم : دوران بلوغ و جوانى

1- جشن تكليف

يكى از بهترين و شيرين ترين دورانى كه بر فرزندان مى گذرد دوران شيرين و به ياد ماندنى بالغ شدن آنان است ، بچّه ها در اين مرحله احساس مى كنند كه شور و نشاط عظيمى در روحشان دميده مى شود و گويى به جهان تازه اى گام مى نهند. آنان با تحولاتى كه در جسم و روح خود مى يابند به خدا توجه مى كنند كه بر آنان منت گذارده و با واگذارى مسؤ وليت سنگين تكليف ، آنان را در آستانه شكوفايى و رشد و بالندگى و حركت به سوى كمال لايتناهى و تقرب به درگاه مقدس خود دعوت كرده است .
مراسم جشن تكليف نيز پاسخ مثبت و موثرى است به حالات و عواطف درونى نوجوانان . اين مراسم بر شخصيّت پاك و پرانرژى نوجوانان صحه مى گذارد و آنان را در قبول مسؤ وليتهاى دينى وانسانى مستعد و پر توانتر مى سازد. بنابراين ، جا دارد كه پدران و مادران محترم خدا را بر اين عطيه و احسان بى منت شكر نموده آن روز را جشن بگيرند. شايسته است كه اين جشن بخوبى برگزار گردد و مجالس و محافلى عمومى و خصوصى براى آن تشكيل شود و پدر يا بزرگ خاندان و يا يكى از مربيان يا روحانيون بزرگوار درباره عظمت تكليف و مكلف شدن و مائل مربوط به آن سخن بگويد چه نيكوست كه آن دسته گلها و هديه ها كه در مراسم جشن تولّد آورده مى شود، براى جشن تكليف برده شود و چه خوب است كه هديه ها، كتاب و جزوه و نورهاى سودمند و مفيد باشد. اگر به نوجوانى كه به سن تكليف رسيده بيان شود كه از اين لحظه خداوند به تو عنايت و توجه و لطف ويژه اى دارد، و بر اثر لياقتى كه در وجود تو نهفته است اين مسؤ وليت سنگين را بر دوشت نهاده و درهاى كمال و ترقى و در نتيجه شاهراه بهشت جاودان را به رويت باز كرده است ، او متحول مى شود.

سالروز تكليف يا بزرگترين عيد انسانها

سيد ابن طاووس كه در حدود ششصد سال پيش مى زيسته به اين توجه و عنايت فراوان داشته است . او نه تنها به سالروز مكلف شدن خود اهميّت مى داده و از آنروز بعنوان بزرگترى عيد ياد مى كند، بلكه بفكر مى افتد تا جشنى براى بالغ شدن فرزند خود ترتيب دهد و از آن روز فراموش نشدنى تجليل فراوان بعمل آورد. و در كتاب كشف المحجه آرزو مى كند كه اگر تا روز به تكليف رسيدن فرزندش زنده ماند، آن روز را عيد محسوب دارد و صدو پنجاه دينار در راه خدا صدقه بدهد.(538)

سخنان ابن طاووس در مراسم تكليف فرزندش

سيد ابن طاووس وقتى فرزندش سالگى گذاشت ، نخست منجمى خواست تا ساعت ولادت فرزندش را معين كند. پس از روشن شدن لحظه ولادت محمّد خدا را شكر كرد و با فرزندش آغاز به سخن گفتن نمود. سيد با بيانى ساده و شيوا و با تشبيهى رسا و جالب توجه مسؤ وليت انسان مكلف را بيان كرد. او گفت : انسانى كه به سن تكليف رسيده چون بنده زرخريدى است كه براى مولاى خود پست ترين كارها را مى كرده است . ليكن تصميم مولاى او برا آن است كه بنده اش را از آن حالت پست به مقام پادشاهى و بزرگى برساند، و كليدهاى مملكت را به او بسپارد. حال خداوند اين بنده را به درگاهش دعوت كرده تا به او احسان كند و كليدهاى دنيا و آخرت را به بسپارد و كليد كاخهاى بهشت را به او هديه كند. (539) آنگاه پدر و پسر سر به سجده گذاشتند، تا خدا را بر اين نعمت بزرگ شكر گويند. سپس پدر بر دو فرشته - رقيب و عتيد - سلام مى كند و از آن دو، براى سعادت و كاميابى خود كمك بگيرند و بعد توجهى به دشمن انسانها يعنى ابليس نموده و از خداوند دورى او را خواستار مى شوند و در آخر دو ركعت نماز شكر مى خوانند. (540)

گله ابن طاووس از پدران و مادران

سيد ابن طاووس در نوشته نفيس خود از پدران و مادران چنين گله مى كند: تا آنجا كه ديده و شنيده ايم اگر كسى به پادشاهى كشورى برسد و يا ولايتى و سمتى و مسؤ وليتى به او واگذار شود و... آن روز را بسيار گرامى مى دارد و آن لحظه فراموش نشدنى را ثبت مى كند كه هيچگاه از يادش نرود. بلكه آن روز را روز شادى خود و نزديكانش قرار مى دهد، ولى شگفتا چرا روز تكليف ، روزى كه انسان به مقام قرب عبوديت راه مى يابد و مسؤ وليت سنگين تكليف را عهده دار مى شود، بايد مورد بى توجهى و بى حرمتى قرار گيرد و آنچنان به اين روز بى اعتنايى شود كه به صورت يك روز بى ننام و نشان قلمداد گردد.
و من تاكنون نشنيده ام كسى براى اين روز بسيار بزرگ و فراموش نشدنى ارزشى قائل شده باشد و حق چنين روزى را ادا كرده باشد و يا براى از دست رفتن چنين روزى ، لحظه اى غصه خورده باشد. از اينرو خود و فرزندان و دوستانم را سفارش مى كنم كه حق چنين روزى را ادا كنند و در بزرگداشت و احترام آن بكوشند. (541)

2- انتخاب همسر براى فرزند

از ديگر حقوقى كه فرزندان بر گردن پدران دارند انتخاب همسر براى آنان است . البته پدران اينرا مى دانند كه در اين باره تنها مساله ازدواج و همسر گزينى براى فرزند مطرح نيست ، بلكه آنچه كه در امر ازدواج نقش ‍ سرنوشت سازى ايفا مى كند، فرهنگ و اصول حاكم بر ازدواج و چگونگى آن است ، در اين جهت مسؤ وليتهاى خطيرش پيش روى والدين و فرزند قرار دارد كه آشنايى با آنها و توجه به همه جوانب امر ازدواج در ايفاى اين مسؤ وليتها بسيار حائز اهميّت است .

الف - انتخاب همسر حقى از حقوق فرزند است

پيامبر بزرگوار اسلام (ص ) ضمن شمردن برخى از حقوق فرزندان بر والدين مساله ازدواج را نيز جزو اين حقوق محسوب داشته و مى فرمايد: ((من حق الولد على والده ثلاثه : يحسن اسمه و يعلمه الكتابه ويزوجه اذا بلغ .)) (542) از حقوقى كه فرزند بر پدر سه چيز است : نام نيكى براى او انتخاب نمايد؛ و خواندن و نوشتن يادش دهد؛ و چون به سن بلوغ برسد همسرى برايش انتخاب كند.

ب - انتخاب همسر خوب و صالح

گرفتن همسر براى فرزندان حق است ، اما انتخاب همسرى خوب وظيفه است . والدين كه سرد و گرم زندگى را چشيده اند و در امر ازدواج و پيچ و خم مسائل آن تجارب بسيارى كسب كرده اند، موظفند كه هر گونه سهل انگارى و ساده نگرى به امور مربوط به ازدواج را كنار بگذارند و به مال و ثروت و معيارهاى ظاهرى چشم ندوزند و فرزندانشان را قربانى خواستهاى زودگذر خود ننمايند، بلكه با دقتى شايسته معيارهاى اصيل اسلامى را در نظر بگيرند. و از اخلاق و رفتار و تدين طرف مقابل بخوبى مطلع شوند. زيرا بى توجهى به اين مسائل لطمه ها و ضررهاى جبران ناپذيريب بر زندگى فرزندان وارد مى كند. و به اين ترتيب ازدواجهايى صورت مى گيرد كه خود مقدمه مشكلات انبوهى مى گردد و همسر به جاى آنكه آرامش بخش و زندگى به جاى آنكه شيرين و توام با رضايت خدا باشد به عوامل رنج و شكنجه و بدبختى مبدل مى گردد. اينك به برخى از ويژگيهاى همسر خوب اشاره مى كنيم :

1- صالح و درستكار باشد

مردى دست فرزندش را گرفته به حضور رسول خدا(ص ) رسيد و پرسيد: ((ما حق ابنى هذا؟ قال : تحسن اسمه و ادبه و تضعه موضعا حسنا.)) (543) اين فرزندم چه حقى بر من دارد؟ حضرت فرمود: نام خوبى برايش برگزين و خوب تربيتش كن و او را در جايگاهى نيك قرار ده . شايد منظور از اين جمله (همچنانكه در پاورقى كتاب عده الداعى (544) مرحوم ابن فهد حلى آمده است ) اين باشد كه براى فرزندت همسر صالحى انتخاب كن .

2- خدا ترس و پرهيزگار باشد

((جاء رجل الى الحسن (ع ) يستشيره فى تزويج ابنته ؟ فقال زوجها من رجل تقى فانه ان احبها اكرمها و ان ابغضها لم يظلمها.)) (545) مردى براى مشورت در امر ازدواج دخترش به حضور امام حسن (ع ) رسيد و در اين باره با آن حضرت گفتگو گرد. حضرت فرمود: او را به همسرى مردى تقوا پيشه و خداترس در آور زيرا باگر او را دوست داشته باشد اكرام و احترامش خواهد نمود، و اگر مورد خشم و غضبش ‍ قرار گرفت به او ظلم و ستم نخواهد كرد. (به خاطر ترس از خدا او را كتك نمى زند و نمى آزارد).
و در كتاب العيال آمده است كه حضرت در جواب فرمود: ((زوجها من يخاف اللّه )) )) (546) دخترت را به همسرى كسى در آور كه خدا ترس باشد. طبيعى است كه تقوا دارد و خداترس است ، هميشه خود را در حضور خدا مى بيند لذا هيچگاه به خود اجازه نمى دهد كه با ظلم به ديگرى به غرقاب گناه بيفتد، و با اذيت و آزار و يا رنجش همسر خود كه امانتى در دست اوست ، خود را به غضب و خشم الهى دچار سازد. انسانهاى متقى و خداترس صبورند و مشكلات را با صبر و بردبارى پشت ير مى گذارند. همچنين مهربان و با گذشت هستند و اگر احيانا از اعمال و گفتار همسرانشان ، ناراضى و خشمگين شوند با بزرگوارى عفو و بخشش مى كنند. و با رفتار و گفتار پسنديده همسرشان را متوجه خطا و كار زشت خود مى نمايند.

3-4- با دين و امانت دار باشد

امير مومنان (ع ) از رسول خدا(ص ) چنين روايت مى كند: ((اذا اتاكم من ترضون دينه و امانته فزوجوه ، فان لم تفعلوا تكن فتنه فى الارض و فساد كبير.)) (547) اگر فردى به خواستگارى دختر شما آمد كه از دين دارى و امانتدارى او رضايت داريد و خشنوديد دخترتان را به او تزويج كنيد، و اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى در جامعه پديد خواهد آمد.
حسين بن بشار گويد: ((كتبت الى ابى جعفر - عليه السّلام - فى رجل خطب الى فكتب (ع ): من خطب اليكم فرضيتم دينه و امانته كائنا من كان فزوجوه ، الا تفعلوه تكن فتنه فى الارض و فساد كبير.)) (548) به امام باقر(ع ) نوشتم ، مردى از دختر من خواستگارى كرده است . امام (ع ) در پاسخ نوشتند: هر كسى از دختر شما خواستگارى كرد از ديانت وامانت داريش راضى بوديد و مورد پسند شما بود، هر كه مى خواهد باشد دخترتان را به ازدواج او در آوريد، و اگر اقدام نكنيد روى زمين فتنه و فساد بزرگى در جامعه پديد خواهد آمد. در اين روايت بر سه نكته اساسى و يك ثمره تلخ تاكيد شده است كه قابل توضيح و دقّت است . نخست آنكه همسر ديندار باشد و ديندارى او مورد پسند واقع شود زيرا دين بعنوان يك عامل كنترل كننده . فرد را در كنترل خود دارد و مانع تجاوز او از حدود الهى مى گردد و نمى گذارد پاى مرد به كارهاى خلاف كشيده شود كه مقدمه از هم گسسته شدن كانون گرم خانواده شود. اين آدم خالى از تعهد و تدين است كه به هيچ اصولى پايبند نيست نه به اصول خانواده و نه به اصول اجتماع . هر گاه و هر وقت خواست به منزل مى آيد، به خود اجازه مى دهد كه به هر عمل زشتى آلوده شود و گاه هم ممكن است سر از زندان در آورد. زيرا يا با سوداگران مرگ همكارى داشته و يا دست به دزدى زده و يا به منكرات و فساد روى آورده است و همين امور موجب مى شود كه كانون گرم خانواده متلاشى شود و دختر شما آواره گردد.
دوم : آنكه مرد بايد امانتدار باشد. يك انسان خائن هيچگاه نمى تواند همسر خوبى براى دختر شما و پدرى براى بچه هاى خود باشد. زيرا يك فرد بى مسؤ وليت و خيانتكار نمى تواند با ديد امانتدارى به خانواده خود بنگرد. اما اگر با نگاه امانتدارى به خانواده خود نگاه كند از زن و فرزندش بخوبى مراقبت و محافظت مى كند و مى كوشد در پاسدارى از اين امانتهاى الهى كوتاهى نكند علاوه بر اين كه يك انسان امانتدار در جامعه به خوش نامى و شهرت مطلوبى نائل مى شود و همين نيز افتخارى براى خانواده او است .
نكته ديگرى كه در روايت اميرمومنان (ع ) به چشم مى خورد جمله ((كائنا ما كان )) است ، حضرت فرمود: همسر بايد ديندار و امانتدار باشد حال هر كه مى خواهد باشد. يعنى چه فقير باشد و چه ثروتمند چه شغل پردرآمدى داشته باشد يا چنين نباشد، چه خوشرو و زيبا باشد و چه سيه چهره و نازيبا، پدرش پولدار باشد يا تنگدست وبى چيز، هيچ يك از اين عناوين ظاهرى مدخليتى در اصل شايستگى شخص براى ازدواج ندارد ثمره تلخى كه در پايان دو روايت مذكور به آن اشاره شده اين است كه اگر شما داماد ديندار و امانتدار را رد كنيد و دخترتان را به ازدواج چنين شخصى در نياوريد به فتنه ها و فسادهاى اجتماى دامن زده ايد. شايد مقصود اين باشد كه وقتى شما ملاك ايمان و امانتدارى را از نظر دور داشتيد، قهرا انسانهاى متدين و شايسته كنار زده مى شوند و انسانهاى فاسد و لاابالى و خيانتكار جاى آنان را مى گيرند در اين صورت خانواده اى با معيارهاى غير اسلامى و غير انساى شكل خواهد گرفت و اگر چنين شود مفاسد بزرگترى در پى خواهد داشت و همسر ناشايست و بى مسؤ وليت به راحتّى با سرنوشت خانواده بازى خواهد كرد و آن را به آمال باطل خود آلوده خواهد نمود، آرى : گندم از گندم برويد جو ز جو.

5- اخلاق نيك داشته باشد

((عن على (ع ) قال : قال رسول اللّه (ص ): اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه . قلت يا رسول اللّه (ص ) و كان دنيا فى نسبه ؟! قال : اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه الا تفعلوه تكن فتنه فى الارض و فساد كبيره .)) (549) على - عليه السّلام - از پيامبر(ص ) نقل مى كند كه فرمود: اگر شخصى كه اخلاق و ديانتش مورد پسند شما است به خواستگارى دخترتان آمد بپذيريد و دخترتان را به عقد او در آوريد. عرض كردم گر چه از نظر حسب و نسب پست باشد؟ حضرت بار ديگر همان جمله را تكرار فرمود و گفت : اگر شخصى كه اخلاق و ديانتش مورد پسند و رضايت شما است به خواستگارى آمد دخترتان را به همسرى او در آوريد و اگر چنانچه اقدام نكنيد روى زمين فتنه و فساد بزرگى ايجاد خواهد شد.
در اين روايت نيز پيامبر اكرم (ص ) روى دو ملاك ديندارى و اخلاق نيكو تكيه دارند و آن را عامل سعادت و استحكام خانواده مى دانند و بى اعتنايى به آنها را سبب فساد جامعه و شيوع فتنه مى دانند، اما حسب و نسب و طايفه كه در سؤ ال پرسش كننده مطرح بوده معيار تلقى نشده است .

راهنمايى خواستن على بن اسباط از امام باقر(ع )

على بن مهزيار مى گويد: ((كتب على بن اسباط الى ابى جعفر فى امر بناته و انه لايجد احدا مثله ، فكتب اليه ابو جعفر: فهمت ما ذكرت من امر بناتك و انك لاتجد احدا مثلك ، فلا تنظر فى ذلك رحمك اللّه فان رسول اللّه قال : اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه الا تفعلوه تكن فتنه فى الارض و فساد كبير.)) (550) على بن اسباط نامه اى به حضرت امام باقر(ع ) نوشت و مساله ازدواج دخترنش را مطرح ساخت كه كسى همانند خود و هم پايه خود نمى يابد. امام (ع ) در جواب نوشت : مقصودت را از آنچه كه درباره دخترانت برايم نوشته بودى و اينكه كسى را همانند خودت پيدا نمى كنى دريافتم . خداوند تو را رحمت كند. در اين باره فراوان مينديش زيرا پيامبر(ص ) فرمود: اگر كسى به خواستگارى آمد كه اخلاق و ديانت او مورد رضايت و پسند شما بود دخترتان را به همسرى او در آوريد و اگر اقدام نكنيد هر آينه فتنه و فساد بزرگى در جامعه پديد خواهد آمد.

6- فقر را بهانه قرار ندهيد

فقر و غنا دست خداست . علاوه بر اين كه ثروت خوشبختى نمى آورد و آنچه اساس خوشبختى و آرامش زندگى را فراهم مى كند ايمان زن و مرد است . و در فقه الرضا چنين آمده است : ((ان خطب اليك رجل رضيت دينه و خلقه فزوجه و لايمنعك فقره و فاقته . قال اللّه تعالى : و ان يتفرقا يغن اللّه كلا من سعته و قال : ان يكونوا فقراء يغنهم اللّه من فضله واللّه واسع عليم .)) (551) اگر مردى كه دين و اخلاقش مورد رضايت تو است به خواستگارى آمد او را تزويج كن و هرگز فقر و بيچارگى او مانع اين وصلت نباشد، خداوند متعال مى فرمايد: و اگر فقير بودند خداوند از خزانه بيكرانش آنان را بى نياز مى سازد. و همچنين فرمود: اگر مستمند بودند، خداوند از فضل خود آنان را بى نياز مى كند، و خداوند وسعت بخش و داناست .

ج - فقط به هم دين ، دخترت را تزويج كن

هيچگاه دخترتان را به غير هم مسلك و غير هم دينتان ندهيد. زيرا كه با اين عمل او را از آيين خود رانده و به آيين ديگرى سوق داده ايد. و در حقيقت پيوند واقعى خويشاوندى او را از خود قطع كرده ايد.
امام صادق (ع ) فرمود: ((من زوج ابنته مخالفا على دينه فقد قطع رحمها.)) (552) كسى كه دخترش را به مخالف دين خود تزويج كند، هر آينه پيوند خويشاوندى او را از خود بريده است .

د - پرهيز از وصله ناهمرنگ

روايات بسيارى از پيامبر(ص ) و ائمه هدى - عليهم السّلام - حاكى از اين است كه پدر هشيار باشد و دختر خود را به فرد شرابخوار، فاسق ، فاجر، تندخود و بدخلق و لاابالى و... ندهد كه آثار شوم و عواقب بدى در پى خواهد داشت .

به شارب الخمر زن ندهيد

رسول خدا(ص ) فرمود: ((من شرب الخمر بعد ما حرمها اللّه باهل ان يزوج اذا خطب .)) (553) هر كس دختر خود را به شرابخوار تزويج كند رحمش را قطع كرده است .

به فاسق دختر ندهيد

رسول گرامى مى فرمود: ((من زوج كريمته بفاسق نزل عليه كل يوم الف لعنه و لايصعد له عمل الى السماء و لايستجاب له دعاؤ ه و لايقبل منه صرف و لاعدل .)) (554) هر كس دختر خود را به شخص ‍ فاسق درآورد، هر روز هزار لعنت بر او فرود آيد و هيچگاه عملى از او به آسمان بالا نمى رود و دعايش مستجاب نمى گردد و هيچ انفاق و فديه اى از او پذيرفته نخواهد شد. همچنين فرمود: ((من زوج كريمته من فاسق فقد قطع رحمها.)) (555) هر كه دختر خود را به همسرى فاسق در آورد نسل او و رحم او را قطع كرده است .

به بد اخلاق دختر ندهيد گرچه فاميل باشد

صدوق به اسناد خود از يعقوب بن يزيد از حسين بن بشار واسطى نقل مى كند كه گفت : ((كتبت الى ابى الحسن الرضا(ع ):((ان لى قرابه قد خطب الى و فى خلقه سوء قال : لا تزوجه ان كان سى ء الخلق .)) (556) نامه اى يه امام رضا(ع ) نوشتم كه خويشاوندى دارم و از دختر من خواستگارى كرده است اما كمى بد اخلاق است . حضرت فرمود: اگر بداخلاق است چنين اقدامى نكن .

ه - مشورت با زنان در مورد ازدواج دختر

پيامبر(ص ) فرمود: ((ائتمروا النساء فى بناتهن .)) (557) با زنان خود در امور مربوط به دخترانشان مشورت كنيد.

و - مشورت با دختر در امر ازدواج

و از ديگر مسائل مهمى كه بايد پدر در انتخاب همسر براى فرزند خود مد نظر داشته باشد مشورت با فرزند است . او بايد نظر فرزندش را در مورد همسر آينده اش جويا شود، بخصوص در مورد دختران تاكيد بيشترى رفته است كه نظر آنان را بخواهد.

پيامبر(ص ) و مشورت با فاطمه زهرا(س )

از عطاء بن رباح نقل شده كه گفت : ((لما خطب على فاطمه اتاها رسول اللّه (ص ) فقال : ان عليا قد ذكرك ، فسكتت فخرج فزوجها.)) (558) هنگاميكه على (ع ) فاطمه را از پيامبر(ص ) خواستگارى كرد پيامبر نزد فاطمه آمد و فرمود: فاطمه جان على تو را از من خواستگارى كرده است . فاطمه (س ) سكوت كرد و چيزى نفرمود (كه سكوت علامت رضايت بود) پيامبر(ص ) از نزد فاطمه (س ) بيرون آمد و وى را به همسرى على (ع ) درآورد.

بدون مشورت اقدام نكنيد

ابو موسى از رسول خدا(ص ) چنين روايت مى كند: ((اذا اراد احدكم ان يزوج ابنته فليستامرها.)) (559) اگر هر يك از شما بخواهد دختر خود را شوهر دهد نخست با دختر مشورت نمايد. پيامبر(ص ) فرمود: ((تستامر الايم فى نفسها قالوا: فان البكر تستحى قال : اذنها صماتها.)) (560) در امر ازدواج دختر با خود او مشورت شود. عرض ‍ شد: دختر در اين رابطه شرم و حيا مى كند كه پاسخى دهد - و سكوت مى كند - پيامبر(ص ) فرمود: سكوت او همان اجازه اوست .

ز- اجبار نباشد

بسيارى از پدران با اين تصوّركه چون پدر و سرپرست خانواده هستند خود را مجاز مى بينند هر تصميمى كه بخواهند بگيرند و عملى سازند. از اين رو رضايت و خواسته پسر و دخترشان هيچ اهميتى ندارد و هر كس كه مورد نظرشان باشد به طور تحميلى زمينه ازدواج دختر يا پسر خويش را با او فراهم مى كنند. اين ازدواجهاى استوار نمى ماند و خيلى زود از هم مى پاشد و ثمرات تلخ و زيانبارى در بر دارد كه بر هيچكس ‍ پوشيده نيست .

شكايت ابن ابى يعفور به امام صادق (ع )

((عن ابى يعفور عن الصادق (ع ) قال : قلت انى اردت ان اتزوج امراه و ان ابوى ارادا غيرها. قال : تزوج الذى هويت ودع التى هوى ابواك .)) (561) ابن ابى يعفور از دست پدر و مادرش به امام صادق (ع ) شكايت برد و عرض كرد: من مى خواهم با زنى ازدواج كنم . اما پدر و مادرم مخالف هستند و زن ديگرى را در نظر دارند. امام فرمود: با همان زنى ازدواج كن كه خود مى خواهى ، و آن را كه پدر و مادرت در نظر دارند رها كن .

ح - تعجيل در امر ازدواج دختر

رسول خدا(ص ) فرمود: ((حق الولد على والده ... اذا كان انثى ... يعجل سراحهاالى بيت زوجها.)) (562) اگر فرزند دختر باشد، حق او بر پدر آن است كه هر چه زودتر او را به خانه شوهرش بفرستد.

3- آينده فرزندان

آينده فرزندان از مسادل مهمى است كه گاهى اوقات سخت فكر پدر و مادر را بخود مشغول مى سازد، كه سرنوشت آينده اين كودكان از نظر تحصيل ، كادر و زندگى به كجا خواهد انجاميد؟ البته اين از مسؤ وليتهاى خطير پدر و مادر است كه درباره آينده فرزند خود بينديشد و با برنامه ريزى ، و درايت ، با توجه به ارزشهاى والاى اسلامى ، زمينه آينده روشن و موفقيت آميزى براى فرزندانشان فراهم سازند. و اگر آگاهيها و تجاربى كه دارند حلال همه مسائل نبود از فكر و تجربّه ديگران استفاده كنند، و از اين وظيفه مهم غفلت نورزند، چرا كه غالبا آينده فرزندان ، بدست والدين رقم مى خورد.
پدر و مادر بايد درباره همه امور مربوط به فرزند خود كه در آينده با آنها سروكار خواهد داشت مطالعه كنند اين چيزى نيست كه به زمان آينده موكول شود، بلكه بايد از هم اكنون در انديشه آن باشند، كه فردا دير است .
وظيفه والدين تنها رفع نيازهاى غذايى فرزندان وتامين لباس و مسكن و نيازهاى مادى آنان نيست اين امور چه بخواهيم و چه نخواهيم بر اساس ‍ عاطفه طبيعى انجام مى گيرد، زيرا پدر و مادر نمى تواند بچه اش را گرسنه يا برهنه ببيند. بلكه آينده نگرى و هشيارى والدين و حساسيت آنها به سرنوشت فرداى فرزند ايجاب مى كند كه به شغل آينده فرزند و اخلاق و رفتار و ساختار شخصيّت او بيش از پيش عنايت داشته باشند.
بدين معنى كه جوان ما در آينده ، بى كار و سربار جامعه نباشد، تن پرور و خوشگذران و بى خاصيت ، رشد نكند، فقير و محتاج ديگران نباشد، بلكه شغلى مناسب داشته باشد. و كفايت لازم را براى مديريت زندگى خود به دست آورد.

الف - انتخاب شغل

مساله انتخاب شغل و تامين آينده شغلى فرزند نيز يكى از مشكلاتى كه هر پدر و مادرى با آن روبرو، است و از طرفى مى توان گفت اين پدر و مادر هستند كه بهتر از هر شخص ديگرى مى توانند به كار مورد علاقه فرزند خود پى ببرند و او را تقويت استعدادهاى خدادادى و به ظهور رساندن آنها كمك موثرى بنمايند. در صورتيكه فرزندشان به شغلى متناسب باشان آن خانواده علاقه مند است هرگز او را مورد تمسخر و استهزا قرار ندهند بلكه با مشورت معلمان و مربيان بگذارند، استعدادش در همان زمينه اى كه علاقه دارد رشد كند، هرگز فرزندشان را مجبور نكنند كه لزوما شغل پدر و مادر است و يا شخص مورد علاقه خانواده و... و يا صرفا شغلى را كه مطلوب پدر و مادر است و يا پول و مزاياى مادى و اجتماعى بيشترى دارد، برگزيند. زيرا اگر در رشته و شغلى كه به اجبار انتخاب كرده موفقيتى كسب نكند و شكست بخورد اميد و اعتماد به نفس خود را از دست خواهد و به مشاغل ديگر هم علاقه نشان نخواهد داد.
پدر و مادر بايد توجه داشته باشند همينكه فرزندشان شغلى را كه از نظر شرع حرمت و يا كراهت نداشت انتخاب كرد يا به آن اظهار علاقه كرد، او را تشويق و يارى كنند تا در آن جهت رشد بكند و پيش برود.
اسحاق بن عمار گويد: به محضر امام صادق (ع ) شرفياب شدم و به آن حضرت اطلاع دادم كه صاحب فرزندى شده ام ... به امام عرض كردم - اگر بزرگ شد - چه شغلى را برايش انتخاب كنم ؟
حضرت فرمود: ((اذا عدلته (عزلته ) عن خمسه اشياء فضعه حيث شئت ، لاتسلمه صيرفيا فان الصيرفى لايسلم من الربا، ولاتسلمه بياع اكفان ، فان صاحب الاكفان يسره الوباء اذا كان ، و لاتسلمه بياع الطعام فانه لايسلم من الاحتكار، و لاتسلمه جزارا فان الجزار تسلب منه الرحمه و لاتسلمه نخاسا فان رسول اللّه (ص ) قال : شر النّاس من باع النّاس .)) (563) فرزندت را از پنج شغل برحذر بدار و بهر شغل ديگرى كه خواستى بگمار.
او را پيش صراف مفرست ، زيرا صراف از ربا در امان نيست ، نزد كفن فروش مفرست زيرا كفن فروش بسيار خرسند مى شود كه وبا (و بيماريها) بيشتر شود (تا مرگ و مير زياد شود و كفنهاى بيشترى به فروش ‍ برساند.) پيش فروشنده مواد غذايى مفرست زيرا فروشنده مواد غذايى مفرست زيرا فروشنده مواد غذايياز احتكار ايمن نخواهد بود.
همچنين يش قصاب مفرست زيرا (در اثر سر بريدن مكرر حيوانات ) رحم و عاطفه از او رخت بر بسته است و نيز نزد برده فروش مگذار زيرا پيامبر(ص ) فرمود: پست ترين مردم كسى كه انسانها را خريد و فروش ‍ كند.
و در حديثى كه از حضرت امام موسى بن جعفر(ع ) (564) از پيامبر(ص ) نقل شده : بجاى صراف ، زرگر(صائغ ) و به جاى فروشنده مواد غذايى ، فروشنده گندم (حناط) آمده است . به هر روى تمام اين مشاغلى كه مورد نهى كراهتى معصومين - عليهم السّلام - قرار گرفته ، يقينا داراى آثار وضعى است و به نوعى بر انسان اثر منفى مى گذارد، گر چه اشتغال به اين مشاغل حرمت و منع شرعى ندارد، مگر اينكه خود شخص ‍ نسبت به برخى از مشاغل مانند صرافى و... يقين كند كه به دام ربا خوارى خواهد افتاد كه در اين صورت انتخاب آن شغل حرام خواهد بود چون مقدمه تجارت حرام و رباخوارى است .

ب - انتقال تجربيات زندگى به فرزندان

نسلهاى بشرى بر پايه انتقال تجارب و اطلاعات به يكديگر فرهنگ و تمدن را پيش مى برند و شكوفا مى سازند. قسمت عمده اى از اين امر بر دوش خانواده ها و پدران و مادران است كه مى بايست تجارب فراوان زندگى خود را به فرزندان خويش منتقل سازند. امير مومنان (ع ) در نامه خويش به امام حسن مجتبى (ع ) مى نويسد: هر آينه قلب نوجوان چون زمين آماده و خالى از زراعت است و هر آنچه كه در آن افكنده شود بپذيرد از اين رو من به پرورش تو پيشى جستم پيش از آنكه دلت سخت و انديشه ات مشغول گردد. تا تو در كار خود كوشا شوى و از تجارب آموخته شده امورى را كه در پى آزمايش آن هستى دريابى و در رنج جستجو نيفتى و از تجربّه آموزى (دوباره ) معاف گردى و به تو آن رسد كه ما بدان رسيديم و براى تو روشن شود آنچه گاهى تاريكش ‍ مى ديديم .
پسر جانم هر چند من به اندازه همه آنان كه پيش از من بوده اند نزيسته ام ولى در كردارشان نظر كردم و در اخبارشان انديشيدم و در آنچه بجا گذاشتند تفحص كردم تا چون يكى از ايشان شدم ، بلكه با آگاهى اى كه از كارهايشان به دست آورده ام گويا با اوّل تا آخر آنها زندگى كرده ام و نقاط روشن و تيره زندگى آنها را شناختم و سود و زيانش را دانستم و براى تو از هر چيز زبده آن را جدا ساختم و نيكوى آن را برايت جستجو كردم ... (565)

ج - كمك هاى مالى به فرزندان

فرزندان پاره تن آدمى هستند، پس كمك به آنان كمك به خويشتن است و دريغ كردن از كمك مالى به آنان عوارض ناگوار روحى و روانى را به دنبال دارد كه قابل جبران نيست و گاه موجب سرافكندگى آنان پيش ‍ دوستان و جامعه مى شود. البته در كمك مالى هم نبايد راهافراط پيمود كه ممكن است موجب فساد و تباهى فرزندان گردد.
ابو هريره از پيامبر(ص ) روايت مى كند كه فرمود: ((تصدّقوا فقال رجل عندى دينار؟ قال : انفقه او تصدّق به على نفسك ، قال عندى دينار آخر قال : تصدّق به على امراتك ، قال عندى دينار آخر قال : تصدّق به على ولدك . قال عندى دينار آخر، قال : تصدّق به على خادمك . قال عندى دينار آخر. قال : انت ابصر به .)) (566) انفاق كنيد، مردى كه سخن پيامبر(ص ) را مى شنيد گفت : من يك دينار دارم . پيامبر فرمود: آنرا براى خود صرف كن . بار ديگر گفت : دينارى ديگر دارم . فرمود: آنرا بر همسرت خرج كن . گفت : يك دينار ديگر دارم . فرمود: آنرا به فرزندت ببخش . گفت : دينار ديگرى دارم . فرمود: به مستخدم خودت صدقه بده . عرض كرد دينار ديگرى دارم . فرمود: خود به (مصرف ) آن آگاهترى .

د - حفظ فرزندان از سربارى جامعه

عامر بن سعد از پدرش نقل مى كند كه پيامبر(ص ) به وى فرمود: ((انك ان تترك و رثتك اغنياء خير من ان تتركهم عاله .)) (567) اگر وارثان و بازماندگانت را پس از خود بى نياز گردانى بهتر از آن است كه آنها را فقير و محتاج ديگران و سربار جامعه رها كنى . پيامبر بزرگوار اسلام درباره مردى از انصار كه هنگام مرگش پنج يا شش بنده خود را آزاد كرد و جز آنها چيزى نداشت و چيزى براى فرزندان خردسالش بجا نگذاشت ، فرمود: ((لو اعلمتمونى امرهم ما تركتكم تدفنونه مع المسلمين ، ترك صبيه صغارا يتكففون النّاس .)) (568) اگر وضعيت او را به من اعلام كرده بوديد نمى گذاشتم او را در گورستان مسلمانان بخاك بسپاريد چند كودك خرد سال باقى گذاشته تا از مردم گدايى كنند.