حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت عليهم السلام

محمد جواد طبسي
مقدمه: استاد آيه الله معرفت

- ۱۱ -


فصل هفتم : فرزند و جامعه

1- برخوردهاى اجتماعى فرزندان

از آنجايى كه فطرت انسانى بر انس و رابطه با يكديگر پايه گذارى شده ، دوست دارد هميشه زندگى جمعى داشته باشد و از انزوا و گوشه گيرى متنفر است . زندگى جمعى ، آداب و شرايطى دارد تا محيط را براى زندگى سالم و توام با آرامش آماده كند و زمينه هاى نزاع و دشمنى را از ميان بردارد. از اين رو پيشوايان الهى (عليهم السلام ) براى تحكيم روابط بين انسانها و تحقق زندگى مطلوب و متعالى توصيه هايى بيان فرموده اند كه بدون شك به كار بستن اين دستورات الهى سلامت همه جانبه جامعه و روابط نيكوى انسانى را تضمين خواهد كرد كودكان و نوجوانان بخش عظيمى از اجتماع را تشكيل مى دهند شخصيّت آنان و نحوه آشنايى شان با آداب و روابط و نوع برخوردهاى اجتماعى در دوران كودكى و نوجوانى شكل مى گيرد. و اين والدين هستند كه با نقش ‍ حياتى و تاثير همه جانبه خود در سرنوشت كودكان مسير زندگى آنها را رقم مى زنند. اگر والدين به كودكان تعليم دهند كه آنان از عزت نفس و كرامت شخصيّت برخوردارند و ديگران هم همين طور. بنابراين احترام به شخصيّت خود و ديگران جزء خوى و خصلت دائمى كودكان مى گردد و از فخر فروشى بى معنا و تعدى به حقوق ديگران و بدخلقى و خشم بر آنها رويگردان مى شوند و به دهها صفت نيكوى اخلاقى آراسته مى گردند كه زمينه ساز موفقيت و خوشبختى در زندگى اجتماعى و همزيستى تكاملى با ديگر همنوعان است .
خلاصه : ارزش ها و ضدارزش هايى كه در جامعه به چشم مى خورد به طور عمده ريشه در رفتار و گفتار والدين از طريق رفتار با فرزندان دارد و نوع تربيّتى كه از خانواده به فرزندان الهام و تلقين مى شود و آنها را سمت و سو مى دهد، جامعه حال و آينده را هم شكل و جهت مى دهد و دانه هايى كه درون خانه و خانواده كاشته مى شود در دل اجتماعات انسانى برگ و بار مى دهد.

شناخت شخصيّت خود

نخستين درسى كه بايد اوليا به فرزندان خود بياموزند اين است كه آنان را در خودشناسى يارى كنند و به آنها تعليم دهند كه خداوند انسانها را عزيز، باكرامت ، آزاد و با سرشتى پاك و آسمانى آفريده است و دوست ندارد آدمى به دست خويش خوار و ذليل گردد.
انبياء الهى نيز مبعوث شدند تا انسان را براى رسيدن به قله هاى كمال و كرامت هدايت نمايند. از اينرو بر والدين است كه به فرزند خود تبيين كنند كه : تو با اين كرامت انسانى در جامعه زندگى مى كنى و اگر خداى نخواسته روزى اين كرامت را بر باد دهى مردم براى تو هيچ ارزشى قائل نخواهند شد. سپس فرزندان را به آنچه كه شخصيّت شان را خوار و بى مقدار مى سازد و به آبرو و حيثيت آنان لطمه مى زند آگاه سازند. اظهار فقر باعث انحطاط شخصيّت است

لقمان حكيم به فرزند خود گفت : ((يا بنى ذقت الصبر واكلت لحاء الشجر فلم اجد شيئاام من الفقر فان بليت به يوما، ولاتظهر النّاس ‍ عليه فيستهينوك و لاينفعوك بشى ء، ارجع الى الذى ابتلاك به فهو اقدر على فرجك ، وسله من ذا الذى ساله فلم يعطه او وثق به فلم ينجه .)) (453) فرزندم من طعم گياه تلخ صبر را چشيدم و پوست درخت را خوردم و چيزى تلخ ‌تر ازفقر نيافتم .
پس اگر روزى به فقر مبتلا شدى به مردم اظهار نكن كه در اين صورت تو را كوچك و پست مى شمارند و نفعى نيز به تو نمى رسانند.
فرزندم - در اين حالت - به سوى كسى باز گرد كه تو را به فقر مبتلا ساخته و تو را مورد آزمايش قرار داده است (و از او بخواه تا گرفتاريت را بر طرف سازد). زيرا او تواناتر است كه در كارت گشايش حاصل كند. فرزندم نيازت را از خدا بخواه ، كيست كه از حضرتش چيزى درخواست كرده باشد اما خدا به او عطا نكند يا به خدا اعتماد كند و او نجاتش ندهد!

به دارايى ديگران چشم ندوز

ابو حمزه ثمالى گويد: ((دعا حذيفه بن اليمانى ابنه عند موته فاوصى اليه و قال : يا بنى اظهر الياس مما فى ايدى النّاس فان فيه الغنى و اياك و طلب الحاجات الى النّاس فانه فقر حاضر.)) (454) خذيفع بن يمان در حال احتضار فرزند خود را طلبيد، و به او سفارش كرد: فرزندم ! از آنچه كه در دست مردم است مايوس و نااميد باش ، زيرا دارايى و بى نيازى تو در همين است (كه به ثروت ديگران چشم ندوزى )، مبادا نيازهايت را از مردم مطالبه كنى چرا كه فقر واقعى چيزى جز اين نيست .

عزت مومن در بى نيازى او از مردم است

على (ع ) به فرزند خود امام حسين - عليه السّلام - مى فرمايد: ((اى بنى عز المومن غناه عن النّاس .)) (455) فرزندم ! بزرگى و سروزى مومن در بى نيازى او از مردم است .

خود را در جامعه ذليل مكن

لقمان حكيم به فرزند خود مى فرمايد: ((يا بنى اياك ان تستذل فتخزى )) (456) فرزندم ! مبادا خودت را خوار و بى مقدار كنى كه رسوا خواهى شد.

اگر عزت دنيا را مى خواهى

از امام صادق (ع ) روايت شده كه لقمان به فرزند خود مى گفت : ((... فان اردت ان تجمع عز الدنيا فاقطع طمعك مما فى ايدى النّاس ، فانما بلغ الانبياء و الصديقون ما بلغوا بقطع طمعهم .)) (457) اگر مى خواهى سرورى و قدرت دنيا از آن تو گردد، حرص و آز خود را از داراييهاى مردم منصرف و ريشه كن ساز. زيرا پيامبران و صديقان به هر مقامى كه دست يافته اند در پرتو بركندن حرص و آز بوده است .

احترام به شخصيّت ديگران

همچنانكه براى هر كس حفظ آبرو و شخصيّت خويش واجب است و به سادگى نبايد آن را از كف بدهد، احترام به شخصيّت ديگران نيز در جامعه امر ضرورى است .
از اينرو پدر و مادر بايستى به فرزندانشان بيان كنند كه ديگران نيز همانند آنان داراى شخصيّت و آبرو هستند. همچنانكه آنان حاضر نيستند كه در جامعه ، مورد تمسخر و تحقير واقع شوند، ديگر افراد جامعه نيز متقابلا همين انتظار را دارند و نبايستى مورد مسخره و استهزا قرار گيرند. بنابراين بياييم و با درك بهترى از شخصيّت ديگران روح محبّت و اخوت و تعاون را در جامعه تحكيم سازيم ، و اين جز در پرتو عمل به آداب اجتماعى اسلامى ميسر نخواهد شد. برخى از اين سنتهاى نيكو عبارتند از:

داشتن برخورد سالم

لقمان حكيم به فرزند خود گفت : ((يا بنى ابدء النّاس بالسلام و المصافحه قبل الكلام .)) (458) فرزندم ! قبل از آنكه با مردم سخن آغاز كنى ، تو خود در سلام كردن و مصافحه نمودن پيشقدم شو.

زبان سرخ سر سبز مى دهد بر باد

همچنين لقمان به فرزند خود فرمود: ((يا بنى من لايكلف لسانه يندم .)) (459) فرزندم ! هر كس زبانش را به مشقت نيندازد و حفظ نكند، پشيمان مى گردد.

از درشتى با مردم پرهيز كن

امير مومنان (ع ) ضمن وصيتى به امام حسن مجتبى (ع ) فرمود: ((قولوا للناس حسنا كما امركم اللّه )) (460) با مردم به نيكويى سخن بگوييد همان گونه خداوند شما را بدان امر كرده است .
على - عليه السّلام - به فرزند خود امام حسين (ع ) مى فرمايد: ((و اعلم اى بنى انه من لانت كلمته وجبت محبّت ه .)) (461) بدان فرزندم ! هر كس كه سخنش نرم و شيرين گردد، مهر و محبّت ش بر همگان ضرورت يابد.

اخلاقت را با همه مردم خوب كن

لقمان به فرزندش فرمود: ((يا بنى اياك و الضجر و سوء الخلق و قله الصبر. فلا يستقيم على هذه الخصال صاحب ، والزم نفسك التؤ ده فى امورك و صبر على مؤ ونات الاخوان نفسك و حسن مع جميع النّاس خلقك ، يا بنى ان عدمك ما تصل به قرابتك و تتفضل به على اخوانك ، فلا يعدمنك حسن الخلق و بسط البشر، فانه من احسن خلقه ، احبه الاخيارو جانبه الفجار.)) (462) فرزندم ! مبادا بى قرار و بد اخلاق و كم حوصله باشى ، زيرا با داشتن اين خصلتها هيچ دوستى برايت باقى نمى ماند، نفس خود را وادار تا در امور صبر و حوصله داشته باشد، همچنين در رفع مشكلات برادرانت صبر و تحمل به خرج بده و با تمام مردم اخلاقى نيك داشته باش . فرزندم ! اگر هم نتوانى با خويشاوندانت پيوند داشته باشى و بر برادرانت لطف و احسان كنى ، امام هرگز خوش خلقى و گشاده رويى را از كف منه ، زيرا هر كسى اخلاق خود را نيكو گرداند خوبان او را دوست خواهند داشت و بدكاران از او دورى خواهند گزيد.

بداخلاقى موجب پراكنده شدن دوستان

على (ع ) به فرزند خود محمّد حنفيه فرمود: ((اياك والعجب و سوء الخلق و قله الصبر فانه لايستقم لك على هذه الخصال الثلاث صاحب ولايزال لك عليها من النّاس مجانب .)) (463) مبادا به خودبينى و بد اخلاقى وبى صبرى مبتلا شوى زيرا با اين صفات هيچ دوستى برايت باقى نمى ماند و پيوسته تعدادى از مردم از تو كناره مى گيرند.

دريغ ورزيدن بهتر از بداخلاقى است

على - عليه السّلام - به فرزند خود امام حسن مجتبى (ع ) فرمود: ((و لبعض امساكك على اخيك مع لطف خير من بذل مع جنف .)) (464) بى ترديد اگر با لطف و مهربانى چيزى را از برادرت دريغ دارى ، بهتر از آن است كه با روى ترش چيزى به او بدهى .

فخر نفروش و تكبر نكن

على (ع ) به فرزند خود امام حسين (ع ) فرمود: ((من تكبر عن النّاس ذل .)) (465) هر كس بر مردم گردن فرازى كند، زبون گردد.

جدال و خصومت نداشته باش

حضرت سليمان - عليه السّلام - به فرزند خود مى فرمود: ((يا بنى اياك والمراء فانه ليست فيه منفعه و هو يهيج بين الاخوان العداوه .)) (466) فرزندم ! مبادا جدال كنى ، زيرا هيچ سودى به حال تو ندارد، علاوه بر اين كه موجب دشمنى بين برادران هم خواهد شد.

پرهيز از استهزا و تحقير ديگران

على (ع ) به فرزند امام حسن مجتبى (ع ) مى فرمايد: ((يا بنى لاتستخفن برجل تراه ابدا، ان كان اكبر منك فعد انه ابوك و ان كان منك فهو اخوك ، و ان كان اصغر منك فاحسب انه ابنك .)) (467) فرزندم ! هيچگاه (در برخوردهايت ) كسى را تحقير مكن زيرا او يا بزرگ تر از توست كه بايد او را به جاى پدر خود به حساب آورى و يا همانند توست كه برادرت مى باشد و يا كوچك تر از توست كه بايد او را فرزند خود محسوب كنى .

كسى را تحقير نكن شايد او ولى اللّه باشد

آبى در كتاب نثر الدرر از امام باقر(ع ) نقل مى كند كه آن حضرت به فرزند خود امام جعفر صادق - عليه السّلام - فرمود: ((ان اللّه خبا ثلاثه اشياء فى ثلاثه اشياء خبا رضاه فى طاعته فلا تحقرن من الطاعه شيئا فلعل رضاه فيه . و خبا سخطه فى معصيته فلا تحقرن من المعصيه شيئا فلعل سخطه فيه ، و خبا اولياءه فى خلقه فلا تحقرن احدا فلعل الولى ذلك .)) (468) خداوند سه چيز را در سه چيز پنهان كرده است : 1- رضاى خود را در طاعتش پنهان ساخته پس هيچ طاعتى را حقير و كوچك مشمار شايد كه رضاى خدا در همان باشد. 2- خشم خود را در نافرمانى اش پنهان كرده پس هيچ معصيتى را كوچك مشمار كه شايد خشم خدا در همان باشد. 3- اولياى خودش را در ميان بندگانش پنهان كرده پس هيچ كسى را تحقير مكن كه شايد او ولى خدا باشد.

شخص مبتلا و مريض را مسخره نكن

لقمان حكيم به فرزند خود فرمود: ((يا بنى لاتشمت بالموت و لاتسخر بالمبتلى و لاتمنع بالمعروف .)) (469) فرزندم ! مرگ را شماتت مكن ، شخص بيمار را مسخره منما و از كارهاى خير خوددارى مورز.

تعارف بيجا نكن

درباره امام صادق (ع ) نقل است كه : ((اتاه مولى له فسلم عليه و معه ابنه اسماعيل فسلم عليه و جلس فلما انصرف ابوعبداللّه انصرف معه الرجل ، فلما انتهى ابوعبداللّه الى باب داره و ترك الرجل و قال له النه اسماعيل يا ابه الا كنت عرضت عليه الدخول فقال يكن من شانى ادخاله ، قال فهو لم يكن يدخل ، قال : يا بنى انى اكره ان يكتبنى اللّه عراضا.)) (470) يكى از ياران امام صادق (ع ) نزد آن حضرت آمد و سلام كرد و به اسماعيل فرزند امام نيز كه آنجا بود سلام كرد و نشست . اندكى بعد امام آنجا را ترك گفت و آن مرد نيز با او همراه شد. زمانى كه امام بدر خانه خويش رسيد، از آن مرد جدا شد اسماعيل به حضرت گفت پدر جان آيا نمى خواستى او را براى ورود به خانه تعارف كنى ؟ امام فرمود: آمادگى پذيرايى او را نداشتم . اسماعيل گفت : او كه داخل خانه نمى آمد. امام فرمود: فرزندم ، منن دوست نمى دارم كه خداوند بر من عيب و خللى بنويسد.

گذشت داشته باش

على (ع ) به فرزند خود امام حسن (ع ) فرمود: (( ((واقبل عذر من اعتذر اليك واقبل العفو من النّاس .)) (471) عذر كسى را كه از تو پوزش بخواهد بپذير، و پذيراى عفو و گذشت از مردم باش .
على بن جعفر از برادر بزرگوار خود امام كاظم (ع ) چنين روايت كرده است : ((اخذ ابى بيدى ثم قال : يا بنى ان محمّد بن على اخذ بيدى كما اخذت بيدك قال : و ان ابى على بن الحسين اخذ بيدى و قال : يا بنى ... و ان شتمك رجل عن يمينك ثم تحول الى يسارك واعتذر اليك فاقبل منه .)) (472) پدرم دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم ! پدر من امام باقر(ع ) - روزى - دست مرا گرفت همانگونه كه من دست تو را گرفته ام و به من فرمود: پدرم على بن الحسين (ع ) دست مرا گرفت و فرمود:... اگر شخصى كه در طرف راستت نشسته بود و به تو دشنام داد و سپس به سمت چپ تو رفت و پوزش خواست ، عذر او را بپذير.

حفظ اسرار ديگران

از ديگر مسائل مهمى كه فرزند بايد در روابط اجتماعى خود با ديگران رعايت كند مساله حفظ اسرار برادران و دوستان خود مى باشد كه بى احترامى و بى وفايى به دوستان و سبب ضعف روابط دوستانه و بلكه مايه سلب آبرو و حيثيت خويشتن است .
على (ع ) به امام حسن (ع ) فرمود: ((... ولاتذع سره و ان اذاع سرك .)) (473) اسرار دوستت را فاش مكن اگر چه سر تو را فاش كرده باشد.
على (ع ) به امام حسين (ع ) فرمود: ((و من هتك حجاب غيره انكشفت عورات بيته .)) )) (474) هر كس پرده (آبرو و شخصيّت ) ديگرى را پاره كند، عيبهاى خانواده خودش هويدا گردد.

پرهيز از ظلم به ديگران

ظلم و ستم از گناهان كبيره است ظلم به ديگران موجب سلب آرامش و امنيت جامعه مى شود و حد و مرزهاى روابط و حقوق اجتماعى افراد را به هم مى ريزد و منشا نابسامانيهاى عظيمى مى گردد. كودكان بايد در خانواده و از رفتارهاى والدين ياد بگيرند كه به حقوق ديگران و شخصيّت آنها و مال و ثروت و متعلقات آنها احترام بگذارند. و حق هيچ كسى را ضايع نكنند، اگر چه بسيار ناتوان باشد وتوان و زبان دفاع از حق هويش را نداشته باشد. مخصوصا در دوره كودكى و نوجوانى از هر گونه آزار و اذيت ديگران بپرهيزند و ناخشنودى و رنج ديدن ديگران را رنج و ناراحتّى خود و ناخشنودى حق تعالى بدانند.
ابوحمزه ثمالى از امام باقر(ع ) نقل مى كند: ((لما حضرت على بن الحسين الوفاه ضمنى الى صدره ثم قال : يا بنى اوصيك بما اوصانى به ابى حين حضرته الوفاه ، و بما ذكر ان اباه اوصاه به فقال يا بنى : اياك و ظلم من لايجد عليك ناصرا الااللّه .)) )) (475) هنگامى كه پدرم در آستانه رحلت بود مرا به سينه اش چسبانيد و فرمود: فرزندم ! تو را سفارش ‍ مى كنم به آنچه كه پدرم در حال احتضار بمن سفارش فرمود و اين وصيتى بود كه پدرانش نيز به آن سفارش كرده بودند، سپس امام فرمود: فرزندم مبادا بر كسى كه جز خدا ياورى نمى يابد ستم روا دارى .

فقر و تنگدستى بهتر از طغيان و ظلم است

لقمان حكيم به فرزند خود فرمود: ((يا بنى الفقر خير من ان تظلم و تطغى .)) )) (476) فرزندم ! فقر و بيچارگى بهتر از آن است كه نسبت به ديگران طغيانگرى و تعدى كنى .
لقمان به فرزند خود فرمود: ((يا بنى لاترث لمن ظلمته و لكن ارث لسوء ما جنيته على نفسك و اذا دعتك القدره الى ظلم النّاس فاذكر قدره اللّه عليك .)) (477) فرزندم ! براى كسى كه به او ستم كرده اى گريه و زارى مكن ؛ بلكه بر جنايتى كه بر نفس خود روا داشته اى گريه كن . و هرگاه قدرت و مقام تو را به ظلم و ستم بر مردم متمايل سازد به ياد آور قدرتى را كه خداى متعال بر تو دارد.

پرهيز از دشمنى با مردم

على (ع ) به امام حسن (ع ) مى فرمايد: ((يا بنى بئس ازاد الى امعاد العدوان الى العباد.)) (478) فرزندم ! بدترين توشه براى آخرت دشمنى با بندگان خداست . لقمان حكيم به فرزند خود مى گويد: ((يا بنى بئس الزاد الى المعاد العدوان الى العباد.)) (479) فرزندم ! بر سر دنيا با مردم جنگ و ستيز مكن كه كينه و نفرت تو را به دل خواهند گرفت و به كسى اهنت مكن كه تو را خوار و بى مقدار سازند و نه (چنان ) شيرين باش كه تو را بخورند و نه (چنان ) تلخ ، كه تو را به دور افكنند.

پرهيز از مقابله به مثل

همواره روش معصومين (ع ) بر اين بوده كه در برابر ستم و يا اسائه ادب ديگران مقابله به مثل نمى كردند مگر آنجا كه احكام الهى مورد بى اعتنايى قرار گيرد. اما در آنچه كه مربوط به مسائل شخصى مى شد، گذشت داشتند چرا كه در عفو و گذشت لذتى مى يافتند كه در انتقام نيست .
على (ع ) به امام حسن (ع ) فرمود: ((و لا تطلبن مجازاه اخيك و ان حثا التراب بفيك .)) (480) فرزندم ! در پى انتقامجويى از برادرت مباش گرچه به دهانت خاك بپاشد.
على (ع ) به فرزند خود امام حسن (ع ) مى فرمايد: ((واطع اخاك و ان عصاك وصله و ان جفاك )) (481) و از برادرت اطاعت كن گر چه نافرمانى تو را كرده باشد و با او پيوند داشته باش اگر چه به تو جفا كرده باشد.
على (ع ) به امام حسن (ع ) مى فرمايد: ((احمل نفسك مع اخيك عند صرمه على الصله ، و عند صدوره على اللطف والمسئله و عند جموده على البذل تباعده على الدنو، و عند شدته على اللين و عند جرمه على الاعتذار حتّى كانك له عبد و كانه ذو نعمه عليك و اياك ان تضع ذلك فى غير موضعه او تفعله بغير اهله .)) )) (482) چون برادرت از تو ببرد خود را وادار به پيوند با او كن ، و چون ازتو روى گرداند به لطف و مهربانى و درخواست ارتباط و دوستى با او روى آور. و هنگامى كه خست و بخل نشان دهد تو بخشش و احسان كن . و چون دورى كند تو نزديك كن و چون نسبت به تو درشتى ورزد تو نرمش كن ، و چون نسبت به تو خطايى مرتكب شود، از او عذر خواهى كن ، به صورتى كه گويا تو بنده او هستى و او ولى نعمت تو است ، و مبادا اين خوشرفتارى را نا به جا به كارگيرى و با كسى كه اهل آن نيست چنين رفتار كنى .

امانتدارى

از صفات پسنديده هر كس امانتدارى اوست . امانت دارى به مردم جامعه اعتماد و آرامش مى بخشيد، وقتى همه به هم اعتماد داشتند و بدبينى ها از ميان رفت ، زندگى شيرين مى شود و مردم بيش از پيش به يكديگر كمك مى كنند.
از امام كاظم (ع ) روايت است ه به فرزند خود فرمود: ((يا بنى اد الامانه يسلم لك دنياك و اخرتك ، و كن امينا تكن غنيا.)) (483) فرزندم ! امانت را به صاحبش برگردان تا دنيا و آخرتت سالم بماند و امانتدار باش . تا توانگر و بى نياز گردى .
حضرت على (ع ) به فرزند خود امام حسن مجتبى (ع ) فرمود: ((ولاتخن من ائتمنك وان خانك .)) (484) فرزندم ! به كسى كه تو را امين شمرده خيانت مكن اگر چه به تو خيانت كرده باشد.
لقمان حكيم به فرزند خود گفت : ((يا بنى اياك ان تستدين فتخون من الدين )) )) (485) فرزندم ! مبادا از ديگران وام بگيرى ، سپس در اداى آن خيانت كنى .

پيشى جستن به انجام كارهاى خير

زمانى فرزند شما شيرينى و لذت زندگى دسته جمعى را درك مى كند كه به يارى همنوعان خود بشتابد و به كمبودهاى زندگى آنان رسيدگى كند و غم و غصه برادران خود را از دل آنها بزدايد.
اينك اين وظيفه بر دوش شما پدران و مادران است كه فرزندان خود را با كارهاى خير و تعاون و همكارى با ديگر برادران مسلمان آشنا و تشويق بنماييد. قرآن مجيد و كلام معصومين (ع ) و همچنين سيره آن بزرگواران تاكيد بسيارى بر آن مساله دارند. امير مومنان با دست خويش قنات حفر مى كرد، نخلستان پرورش مى داد، و همه را در راه خدا بين فقراء تقسيم مى نمود. خود و فرزندانش شبانه به صورت ناشناس در خانه فقراء را مى كوبيدند و نان و غذا به آنان مى رساندند. قرآن مجيد مى فرمايد: ((و تعاونوا على البر والتقوى و لاتعاونوا على الاثم والعدوان .)) (486) در راه نيكى و تقوا به يكديگر كمك كنيد، و بر گناه و دشمنى هميارى نداشته باشيد. مرازم بن حكيم از امام صادق (ع ) نقل مى كند كه پدرم مى فرمود: ((اذا هممت بخير فبادر فانك لاتدرى ما يحدث .)) (487) اگر اراده كردى كار خيرى انجام دهى فورا انجام بده زيرا نمى دانى چه اتفاقى رخ مى دهد. على بن جعفر از برادرش امام موسى كاظم (ع ) چنين نقل مى كند: ((اخذ ابى بيدى ثم قال : يا بنى ان ابى محمّد بن على اخذ بيدى كما اخذت بيدك و قال : ان ابى على بن الحسين اخذ بيدى و قال يا بنى افعل الخير الى كل من طلبه منك ، فان كان من اهله فقد اصبت موضعه و ان لم يكن من اهله كنت انت من اهله .)) (488) (روزى ) پدرم دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم ! پدرم محمّد بن على همچنانكه دست تو را گرفته ام ديت مرا كرفت و فرمود: پدرم على بن الحسين (امام باقر(ع )) دست مرا گرفت و فرمود: فرزندم ! هر كس از تو كار خيرى خواست برايش انجام ده ، اگر او اهل آن باشد تو به مقصود رسيده اى ، و اگر اهلش نباشد، تو خود شايسته و اهل آن خواهى بود.
امام صادق (ع ) به فرزند خود مى فرمود: ((يا بنى اجعل معروفك فى اهله و كن فيه طالبا لثواب اللّه ، و كن مقتصدا، ولاتمسكه تقتيرا و لاتعطه تبذيرا.)) (489) فرزندم نيكى و احسان خود را به اهل آن بكن و در اين كار جوياى رضا و ثواب الهى باش ، در كارهى خير معتدل باش ، نه بشدت امساك و خست نشان ده و نه اسراف و تبذير كن .

2- ارتباط با علما و دانشمندان

يكى از وظايف اخلاقى وتربيّتى هر پدر نسبت به فرزند آنست كه او را با علما و دانشمندان علوم دينى و اسلامى آشنا سازد، و فرزندش را به منزل و محفل آنان ببرد. زيرا همنشينى با علما علاوه بر آشنايى با آنان آثار تربيّتى و اخلاقى و بركات فراوانى هم در بر دارد. و جاى ترديد نيست كه اصل نزديكى و انس و الفت با هر كسى در انتقال صفات و روحيات او به ديگران تاثير متنابهى دارد. بويژه كه آن شخص عالمى متعهد و دانشمندى وارسته باشد ودر راه اسلام گام بردارد. پس بر پدر است كه فرزند را با سيماى واقعى علماى راستين آشنا و علاقه مند سازد و اين خود در آينده زندگى فرزند سهم بسزايى خواهد داشت .

نشانه هاى عالم چيست ؟

امام صادق (ع ) فرمود: لقمان به فرزند خود گفت : ((يا بنى ... و للعالم ثلاث علامات العلم باللّه و بما يحب و يكره )) (490) فرزندم !... عالم سه نشانه دراد: خداشناس باشد وبه آنچه كه مورد رضايت و محبّت الهى است و آنچه كه خداوند ناخوش و ناپسند مى دارد، علم داشته باشد.
توضيح : عالم و دانشمندى شايسته همنشينى و معاشرت است و از نظر تربيتى ، اخلاق هدايتگرى راستين بشمار مى آيد كه خداشناس و خداترس باشد، معرفت او نسبت به خالق هستى موجب شود كه به دستوراتش گردن نهد و به واجبات و ارزشهاى الهى پايبند باشد و از محرمات و ضدارزش ها دورى گزيند و چنين شخصى مى تواند الگو اسوه باشد. بنابراين ما بايد فرزندانمان را با چنين عالمان ربانى آشنا سازيم نه هر دانشمندى كه فقط مشتى اصطلاحات را در حافظه خود جا داده باشد.

1- تشويق به برقرار ساختن رابطه با علما

امام على (ع ) در وصيتى به فرزندش امام حسين (ع ) مى فرمايد: ((و من خالط العلماء وقر.)) (491) هر كه با علما و دانشمندان معاشرت داشته باشد با وقار كردد و مورد تكريم قرار گيرد.
لقمان حكيم به فرزندش گيود: ((اى بنى صاحب العلماء و جالسهم و زرهم فى بيوتهم لعلك تشبههم فتكون منهم .)) (492) فرزندم ! با علما دوست و همنشين شو، در منزلشان به ديدار آنها برو، اميد است كه به آنان شباهت پيدا كنى و از آنان شوى .
لقمان به فرزندش گويد: ((جالس العلماء وزاحمهم بركبتيك ، فان اللّه يحيى القلوب بنور الحكمه كمايحيى الارض بوابل السماء.)) (493) بل غلنل رفت و آمد داشته باش ، دو زانو (و مودبانه ) در كنارشان بنشين زيرا خداوند قلبها را بنور حكمت زنده مى گرداند همانگونه زمين را بوسيله بارانهاى درشت آسمان زنده مى گرداند.

2- استفاده معارف از محضر علما

يقينا منظور از آنهمه تشويق و ترغيب به حضور در محفل عالمان و دانشمندان و همنشينى با آنها براى كسب معارف اسلامى و حل مجهولات و فراگيرى راه و رسم زندگى است و اينكه آنان را الگوى عملى خود قرار دهيم و از كانال پر فيض آنان به سر چشمه جوشان معارف الهى دست بيابيم . لقمان به فرزندش گويد: ((يا بنى تعلم من العلماء ما جهلت و علم النّاس ما علمت .)) )) (494) فرزندم ! آنچه را كه نمى دانى از عالمان بياموز و آنچه كه آموختى به مردم بياموز.))
اميرالمومنين (ع ) در وصيتى به فرزندش محمّد حنفيه مى فرمايد: ((يا بنى اقبل من الحكماء مواعظهم و تدبر احكامهم .)) (495) فرزندم ! پندهاى حكيمان را بپذير و در قضاوتهاى آنها بينديش .
لقمان حكيم به فرزندش مى فرمايد: ((يا بنى تعلم الحكمه تشرف بها فان الحكمه تدل على الدين و تشرف العبد على الحر، و ترفع المسكين على الغنى و تقدم الصغير على الكبير و تجلس المسكين مجالس الملوك و تزيد الشريف شرفا والسيد سؤ ددا و الغنى مجدا، و كيف يظن ابن آدم ان يتهيا امر دينه و معيشته بغير حكمه و لن يهيى اللّه عزوجل امر الدنيا والاخره الا بالحكمه و مثل الحكمه بغير طاعه مثل الجسد بغير نفس و مثل الصعيد بغير ماء ولاصلاح للجسد بغير نفس ، ولاللصعيد بغير ماء و لاللحكمه بغير طاعه .)) (496) فرزندم ! حكمت را بياموز كه بوسيله آن شرافت و بزرگى خواهى يافت ؛ زيرا آموختن حكمت نشانگر ديندارى آدمى است . و حكمت و معرفت است كه بنده را بر آزاد و فقير را در جاى پادشاهان مى نشاند و برشرافت شريفان و عظمت بزرگان مى افزايد و توانگران را مجد و بزرگى عطا مى كند.
(فرزندم ) چه گونه فرزند آدم گمان مى كند كه نياز دين و معاش او بدون حكمت برايش آماده و فراهم مى گردد، در حاليكه هيچگاه خداوند امر دنيا و آخرت را بدون حكمت بر كسى مهيا نمى كند.
(فرزندم ) مثل حكمت بى طاعت و بندگى مثل جسم و پيكر بى جان و زمين بى آب است همانگونه كه تن بى روح سامانى ندارد و هيچ زمينى بدون آب آباد نمى گردد، هيچ حكمتى نيز بدون طاعت و اندگى موثر نخواهد بود.

3- برك جدال با علما

لقمان به فرزندش گويد: ((لا تجادل العلماء فيمقتوك .)) (497) فرزندم ! با عالمان مجادله و ستيزه خويى مكن كه تو را به دشمنى خواهند گرفت .

3- دور انديشى در كارها

دور انديشى و فكر وتامل قبل از انجام دادن هر كارى يكى از صفات پسنديده اى است كه مى بايد پدر و مادر فرزندان خود را با آن آشنا و مانوس سازند. زيرا چه بسيار مردمى كه بر اثر لحظه اى غفلت و نينديشيدن به عاقبت كار به دام افتادند و يا در معرض گرفتارى هاى سخت قرار گرفتند.
امير مومنان (ع ) در وصيتى به فرزند خود امام حسن (ع ) مى فرمايد: ((... التدبير قبل العمل يومنك الندم )) (498) تعمق و دور انديشى پيش از عمل ، تو را از پشيمانى ايمن مى دارد.
نيز فرمود: ((اى بنى الفكره تورث نورا و الغفله ظلمه والجدال ضلاله .)) (499) پسر جانم ! انديشه روشنى مى آورد و غفلت تاريكى و مجادله گمراهى .
و نيز فرمود: ((و من تفكر اعتبر و من اعتبر اعتزل و من اعتزل سلم .)) (500) و هر كس بينديشد عبرت بگيرد، و هر كس عبرت گيرد گوشه گير اختيار كند و هر كس در گوشه اى نشيند، (از فتنه هاى روزگار) در امان بماند.
ونيز فرمود: ((والطمانينه قبل الخبره ضد الحزم .)) (501) اعتماد و اطمينان (به كسى ) پيش از آزمودن او بى احتياطى و خلاف دورانديشى است . و نيز فرمود: (( ((وانهاك عن التسرع بالقول والفعل ، واذا عرض شى ء من امر الاخره فابدا به واذا عرض شى ء من امر الدنيا فلاتابه حتّى تصيب رشدك فيه .)) (502) و تو را از شتاب ورزيدن در گفتار يا كردار نهى مى كنم ، و اگر با پيشامدى آخرتى روبرو شدى به آن مشغول شو و اگر با امرى دنيوى رويارو شدى بدان اقدام مكن تا درباره آن به نيكويى بينديشى و به واقعيت آن واقف شوى .
و نيز فرمد: ((و من تورط فى الامور بغير نظر فى العواقب فقد تعرض للنوائب .)) (503) هر كس بدون عاقبت انديشى ، خود را وارد كارها كند، در معرض گرفتاريهاى سخت قرار گرفته است .
و نيز فرمود: ((وامسك عن طريق اذا خفت ضلالته ، فان الكف عنده حيره الضلاله خيرمن ركوب الاهوال .)) (504) از رفتن راهى كه ترس و حشت گمراهى در آن نهفته است ، خوددارى كن . زيرا پرهيز از ورطه سرگردانى و گمراهى ، بهتر از گرفتار شدن در مشكلات و در غلتيدن در گرداب وحشتهاست .