آيين زندگى از ديدگاه امام رضا (عليه السلام )

محسن كتابچى

- ۵ -


12 - بهترين زمان براى بردن دختر (عروس ) به خانه بخت
عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ): من السنة التزويج بالليل ، لان الله جعل الليل سكنا، و النساء انماهن سكن .(121)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: سنت اسلامى در برنامه ازدواج آن است كه شبانه صورت گيرد، زيرا خداوند شب را مايه آرامش قرار داده و زنان نيز عامل آرامش مى باشند.
عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ):
ان الله جعل الليل سكنا، وجعل النساء سكنا، ومن السنة ، التزويج بالليل واطعام الطعام .(122)
همچنين فرموده است :
خداوند متعال شب را براى استراحت و آرامش قرار داده است و زن نيز مايه آرامش مرد است و از سنت پيامبر است كه همسر (عروس ) را شب به خانه شوهر ببرند و وليمه اى ترتيب دهند.
بايد دانست مراد امام هشتم (عليه السلام ) از تزويج در شبانه ، اعم از عقد ازدواج و زفاف است . همچنان كه بزرگان از فقها به آن تصريح نموده اند.
مرحوم ((شيخ محمد حسن نجفى )) (صاحب جواهر)(123) مى فرمايد:
مستحب است اجراى عقد شبانه صورت گيرد، سپس رواياتى را بر اين نظر مبارك خود به عنوان ((دليل )) استناد مى آورد.(124)
مرحوم ((سيد محمد كاظم يزدى )) اجراى عقد را در شب از جمله مستحبات آن ياد كرده است .(125)
لازم به ذكر است كه در روايات روز جمعه ، روز عزيز و سيد ايام و به عنوان يك روز استثنايى در ايام هفته شمرده شده است ، پس بهتر است مراسم عقد و ازدواج در اين روز مبارك انجام شود.(126)
13 - استحباب وليمه و اطعام طعام
وليمه و گستردن سفره و غذا دادن به ديگران در هنگام مراسم ازدواج و عروسى ، از شيوه هاى مطلوب و پسنديده و نشانه كرامت و بزرگوارى است (127) ولى ((اگر به سه روز برسد، حالت ريا و خودنمايى پيدا مى كند)).(128)
امام رضا (عليه السلام ) فرموده است :
من السنة ، اطعام الطعام ، عند التزويج .(129)
از جمله سنتهاى اسلامى به هنگام ازدواج اطعام طعام است .
عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ): ((ان النجاشى لما خطب لرسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): ((امنة ))، بنت ابى سفيان فزوجه ودعا بطعام وقال : ((ان من سنن المرسلين الاطعام عند التزويج )).(130)
امام رضا (عليه السلام ) فرموده است :
هنگامى كه پادشاه حبشه (نجاشى ) از طرف پيامبر خدا از دختر ((ابوسفيان )) بنام ((آمنه ، رمله ، ام حبيبه )) خواستگارى نموده و به ازدواج آن حضرت در آورد، طعامى را براى وليمه فراهم كرد و گفت : از آداب پيامبران در هنگام تزويج وليمه است .
در مورد وليمه ذكر دو نكته ضرورى است :
1 - از اسراف و ريخت و پاشهاى بيجا بايد جدا احتراز شود.
2 - در كنار سفره هاى وليمه نبايد صرفا افراد مرفه و ثروتمند حاضر شوند و افراد فقير و نيازمند از آن محروم گردند. پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) پيروان خود را از اين قبيل وليمه ها به شدت نهى فرموده است .(131)
14 - خواندن دعاى مخصوص (در هنگام ملاقات مرد با همسر آينده اش )
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ):
اذا ادخلت عليك فخذ بناصيتها واستقبل القبلة وقال : ((اللهم امانتى اخذتها، وبميثاقى استحللت فرجها، اللهم فارزقنى منها ولدا مباركا سويا، ولا تجعل للشيطان فيه شركا ولا نصيبا.(132)
حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود: هرگاه عروس را آوردند، موى پيشانى او را بگير و رو به قبله بگو:
خداوندا، امانت خويش را دريافت كردم ، به مقتضاى پيمان زناشويى او را حلال كرده ام ، خدايا فرزند مبارك و تمام عيار از او نصيبم فرما و شيطان را از اولادم بى نصيب گردان .
15 - دور بودن برنامه جشن همسرى از ((لهو)) و ((لعب ))
عن يونس ، قال : ساءلت الخراسانى (عليه السلام ) عن الغناء و قلت :
ان العباسى ذكر عنك انك ترخص فى الغناء فقال : كذب الزنديق ما هكذا قلت له : ساءلتى عن الغناء، فقلت : ان رجلا اتى ابا جعفر فساءله عن الغناء فقال : يا فلان اذا ميزالله بين الحق والباطل فاين يكون الغناء؟
قال : مع الباطل ، فقال : قد حكمت .(133)
((يونس )) روايت كرده است كه از خراسانى (حضرت امام رضا (عليه السلام )) درباره غنا پرسيدم و گفتم يكى از عباسى ها(134) خيال كرده كه جنابعالى غنا را اجازه مى فرماييد!
حضرت فرمود: زنديق (135) دروغ مى گويد! من چنين سخنى به او نگفتم كه غنا جايز است . حضرت براى يونس اصل ماجرا را چنين توضيح مى دهد كه آرى آن مرد عباسى آمد و از من درباره حكم غنا پرسيد. به او گفتم ، همانا مردى به حضور جد بزرگوارم ، امام باقر (عليه السلام ) رسيد و از آن حضرت درباره غنا پرسش كرد. حضرت هم به او پاسخ داد: اگر خداوند بين حق و باطل جدايى بيندازد، پس (به نظر شما) غنا را در كدامين قسمت (در طرف حق يا در طرف باطل ) قرار مى دهد. امام باقر (عليه السلام ) هم متقابلا به او فرمود:
درست حكم كردى . حكم مساءله همين است كه تو گفتى . پس غنا باطل است .
خداوند در قرآن مى فرمايد:
ومن الناس من يشترى لهوالحديث ليضل عن سبيل الله بغير علم ويتخذها هزوا اولئك لهم عذاب مهين .(136)
((بعضى از مردم سخنان بيهوده را مى خرند تا مردم را از روى نادانى ، از راه خدا گمراه سازند و آيات الهى را به استهزا گيرند. براى آنان عذابى خوار كننده است )).
در تفسير آيه فوق ، روايتى از امام هشتم (عليه السلام ) رسيده است كه در آن ، اين آيه بر غنا و خوانندگى تطبيق شده است .(137)
امام هشتم (عليه السلام ) در ضمن نامه اى براى مامون گناهان كبيره را مى شمارد و يكى از گناهان كبيره را سرگرمى به آلات موسيقى معرفى مى فرمايد.(138)
ثواب پرهيز از غنا
همچنين حضرت فرمود:
من نزه نفسه عن الغناء فان فى الجنة شجرة ياءمر الله عزوجل الرياح ان تحركها لها صوتا لهم يسمع بمثله ومن لم يتنزه عنه لم يسمعه .(139 )
كسى كه از غنا دورى كند، در عوض درختى در بهشت هست كه خداوند دستور مى دهد كه باد آن را به حركت در آورد، نغمه خوش از آن درخت بهشتى بلند مى شود كه مانند آنرا تا به حال نشنيده است و كسى از غنا اجتناب نكند، آن صوت زيبا را نمى شنود.
در تعريف غنا از مشهور حكايت شده كه گفته اند:
مد الصوت المشتمل على الترجيع المطرب .(140)
غنا يعنى كشيدن صوت به طورى كه شامل هم ترجيع چرخانيدن آواز در حلق و هم مطرب (صوت طرب آور) باشد.
به عبارت ديگر غنا عبارت است از كشيدن و چرخانيدن صدا در حلق به شكل و حالتى كه مناسب مجالس لهو و لعب باشد.
مرحوم امام خمينى (رحمة الله عليه ) فرموده است :
فالاولى تعريف الغناء بانه صوت الانسان الذى له رقه وحسن ذاتى ولو فى الجملة وله شاءنية ايجاد الطرب بتناسبه لمتعارب الناس .(141 )
غنا عبارت از: صداى انسان به شكل لطيف و نازك كه حسن ذاتى دارد به طورى كه اقتضا و قدرت آن را دارد، در عموم مردم ايجاد طرب نمايد.
پس صداى خشن و زشت جزء غنا محسوب نمى شود و لازم نيست صداى مطرب در همان لحظه (بالفعل ) حالت طرب را در شخص ايجاد كند بلكه اگر به تدريج طرب انگيز باشد، جزء غنا محسوب مى شود. به عبارت ديگر غنا و موسيقى مطرب ، شاءنيت و اقتضاى طرب را دارد، اگر چه بالفعل مطرب نمى باشد.
چشم اندازى از حيات طيبه در مورد تكاليف والدين نسبت به فرزندان ((اخلاق خانواده ))
1 - تقاضاى فرزند سالم از خداوند: روز ولادت ((آغاز تحولات بشر))
از ديدگاه امام رضا (عليه السلام ) دو ادوار زندگى انسان ، سه روز است كه بزرگترين تحول در آن به وقوع مى پيوندد.
1 - روز ولادت
2 - روز مرگ
3 - روز قيامت
در روز ولادت ، نوزاد پس از نه ماه مسافرت و سپرى كردن ايام پرفراز و نشيب در رحم مادر، آن بستر را ترك مى كند و به عالم دنيا انتقال مى يابد و تمام شرايط زندگيش دگرگون مى شود و كليه صفات مطلوب و نامطلوبى كه از پدر و مادر دور و نزديك خود به ارث برده ، با خود به دنيا مى آورد و اوضاع و احوالش تثبيت مى شود.
عن ياسر الخادم : قال : سمعت ابا الحسن الرضا (عليه السلام ) يقول : ((ان اوحش ما يكون هذا الخلق فى ثلثة مواطن ، يوم ولد ويخرج من بطن امه فيرى الدنيا، ويوم يموت فيعاين الاخرة واهلها ويوم يبعث حيا، فيرى احكاما لم يرهاشى دار زنيا.(142)
ياسر خادم مى گويد:
از حضرت رضا (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: وحشت بارترين مواقع براى اين مردم ، در سه وقت است :
1 - روز ولادت كه از شكم مادر خارج مى شوند و دنيا را مى بينند.
2 - روزى كه مى ميرند و جهان پس از مرگ و اهل آن عالم را مشاهده مى كنند.
3 - روزى كه دوباره زنده مى شوند، به صحنه قيامت قدم مى گذراند و احكامى را مشاهده مى كنند كه در دنيا نديده اند.
يكى از شاخه هاى حب ذات در وجود انسان ، علاقه به فرزند است . اين علاقه ناشى از دو عامل است :
1 - پشتيبانى و دلگرمى در زندگى :
معمولا پدر و مادر به وسيله برخوردارى از حمايت فرزند، مخصوصا در دوران پيرى و فرتوتى مى توانند بر بسيارى از مشكلات زندگى فايق آيند.
2 - دوستى بقا و ادامه حيات :
معمولا والدين براساس ميل طبيعى فرزندخواهى انتظار داردند كه پس از حياتشان ، فرزندان با انجام اعمال خير و آمرزشخواهى همچنان پرونده عمر آنها را باز گذارند.
ان الله تعالى اذا اراد بعيد خيرا، لم يمته حتى يريه الخلف .(143)
هرگاه خداوند بخواهد خير و سعادت به بنده اى روى آورد، او را نمى ميراند تا اينكه داراى فرزندى گردد و در زمان حيات خويش نسل و اولاد خود را مشاهده كند.
در بيان ديگرى از آن بزرگوار وارد شده است :
من مات بلا خلاف ، فكاءن لم يكن بين الناس ، ومن مات وله خلف فكاءن لم يكن .(144)
((هر كس بميرد و از خود فرزندى به يادگار نگذارد، مثل اين است كه هرگز ميان مردم زندگى نمى كرده و حياتى نداشته است ، اما هر كس از دنيا برود و از خود فرزندى به يادگار گذارد، مثل اين است كه نمرده و در ميان مردم حيات ديگرى دارد.))
از مهمترين نعمتهاى الهى براى والدين ، سلامت نوازد است .
كودكى كه از نظر جسمى و روحى سالم به دنيا بيايد، مى توان گفت پنجاه درصد سعادتش در حين ولادت تامين شده است . مسلما چنين فردى با آرامش خاطر مى تواند به تمام تمنيات مشروع خويش پاسخ مشروع دهد و شاهد مقصود را در آغوش كشد، ولى كودكى كه از نظر جسمى معيوب و با روان آشفته متولد ميشود، از زندگى احساس محروميت مى كند و اين احساس پيوسته روانش را رنج مى دهد و خاطرش را آزرده و ملول مى سازد. به علاوه رنج تحقير و توهين ديگران ، ممكن است عقده او را تشديد كند و او را به پرخاشگرى و انتقامجويى از ديگران وادار نمايد.
 
اذا يئس الانسان طال لسانه   كسنور مغلوب يصول على الكلب .(145)
هرگاه انسان دچار ياءس و سرخوردگى شود، زبانش دراز مى گردد، همانطورى كه گربه مغلوب ، به سگ حمله ور مى شود.
عن يعقوب الجعفرى : قال :
سمعت اباالحسن (عليه السلام ) يقول : لا باءس بالغزل فى ستة وجوه :
المراءة التى ايقنت انها لا تلد، والمسنة ، والمراءة السليطة ، والبذية ، والمراءة التى لا ترضع ولدها، والامة .(146)
يعقوب جعفرى گويد: از امام رضا (عليه السلام ) شنيدم كه چنين مى فرمود: عزل كردن (باردار نساختن زوجه ) در شش صورت مانعى ندارد:
1 - زنى كه يقين دارى نازاست .
2 - زن سالخورده و فرتوت .
3 - زن پرخاشگر يعنى (بد زبان و دهن دريده ).
4 - زن بد زبان و فحاش .
5 - زنى كه فرزند خود را شير نمى دهد.
6 - كنيز
فرزندانى كه از مادران آلوده به دنيا مى آيند، نمى توانند داراى زندگى سالمى باشند، زنانى كه دچار آلودگى هاى اخلاقى هستند، در درجه اول به خود و در درجه دوم ، به جامعه بشرى خيانت مى كنند و در حقيقت انسانيت را از مسير اصلى خود منحرف و يا لااقل سير آنرا كند و يا متوقف مى سازند. قطعا فرزندانى كه از مادران آلوده دامن پا به عرصه جهان مى گذارند، ديرى نمى گذرد كه جامعه را به وجود خود رنج مى دهند و بدون شك عده اى از ناقص عقلان و ابلهان اخلاقى و ديوانگان و جنايتكاران را بر شمار اجتماع خواهند افزود.
مرد وظيفه شناس كسى است كه مشى عاقلانه در زندگى انتخاب كند، خود را مديون اجتماع بداند، به سلامت نسل آينده توجه داشته باشد. در حقيقت همچون يك ميكانيسين متخصص كه ابزارها و چرخهاى يك واحد صنعتى را براى جريان و حركت صحيح آن تعمير و اصلاح مى كند، توانسته است واحد بزرگ يا كوچك اجتماع بشرى را در راه حركت صحيح و ترقى و پيشرفت يارى و مدد نمايد و براى اين واحد بزرگ يا كوچك انگل و طفيلى و عناصر مخل و سد راه ترقى بار نياورد، اين خدمت مقدس به يقين بالاتر از هر خدمتى است چه اگر ما انسان سالم نداشته باشيم ، جامعه نمى تواند به خوبى از مزاياى زندگى اجتماعى برخوردار شود.
نقش و جايگاه فرزند در زندگى
سعادت خانواده با داشتن فرزند بهتر تامين مى شود زيرا وجود فرزند به فضاى خانواده گرمى و نشاط مى بخشد و پدر و مادر را به كوشش و تلاش ‍ پيگير و خستگى ناپذير وادار مى كند. هر خانواده بى فرزند از حالت طبيعى خارج شده و ناكام و پژمرده به نظر مى رسد.
ان الله تعالى اذا اراد بعبد خيرا، لم يمته حتى يريه الخلف .(147)
هرگاه خداوند بخواهد خير و سعادت به بنده اى روى آورد، او را نمى ميراند تا اينكه داراى فرزند گردد و در زمان حيات خويش نسل و اولاد خود را مشاهده كند.
((ويل دورانت )) مى نويسد:
((ملاحظه كنيد كه زناشويى بى فرزند چگونه پژمرده است و چگونه پس از آوردن فرزند، شكفته مى گردد، ازدواج پيش از داشتن فرزند، قراردادى است براى آماده ساختن آسايش جسمانى متقابل ، ولى پس از بچه دار شدن معنى حقيقى خود را به دست مى آورد. فرزند مقام خود را در كل ، بالاتر مى برد و مانند آبى است كه پاى گياهى مى ريزد تا آنرا تازه و شكفته گردانند.
زن در ميان رنج و زحمت و نگرانى و جنجال ، رضايت عجيبى حس ‍ مى كند، نظير لذت معنوى است . او در هنگام تجمل پرستى و بيكارى خود چنين خوشبخت نبود و اين وظيفه و تكليف جديد او را چنان كامل مى كند كه حاضر است حتى خود را فداى اجتماع كند. مرد در اين حال كه به او مى نگرد، عشقش تازه مى گردد. اين ديگر آن زن پيشين نيست . اين زنى است كه ذخاير و توانايى هاى تازه اى به دست آورده است و چنان شكيبا و مهربان شده است كه حتى در هنگام هيجان و شدت نيز سابقه نداشته است گرچه رنگش كمى پريده است و قد و بالايش در ديدگان دريده و شوخ ، كمى تغيير يافته است . اما در نظر شوهرش همچون كسى است كه از چنگال مرگ برگشته و هديه گرانبهايى با خود آورده است .
اين هديه اى است كه مرد هرگز نخواهد توانست زنش را براى آن چنان كه شايسته است ، پاداش دهد. رنج و زحمت كار، از آن پس به شيرينى و گوارايى بدل مى گردد و مانند كار كردن زنبورانى است كه به دنبال شهد مى گردند. خانه اى كه تا آن وقت ، چهار ديوار و تختخوابى بيش نبود، جوانى از سر مى گيرد و پر از خنده و نشاط مى گردد، مرد نخستين بار خود را كامل و تمام حس مى كند زيرا مرد نه تنها با داشتن فرزند، وظيفه خود را در اجتماع مانند يك عضو اجتماع و يك فرد در نوع انجام مى دهد بلكه خود را كامل هم مى كند (مگر آنكه نابغه باشد، در اين صورت عشق و كمال او در توليد عقلانى است .)
مرد با داشتن فرزند، مسؤ وليتى را مى پذيرد كه او را پخته ميكند، و افقش را وسيعتر مى سازد و از يك غريزه پدرى عميق كه ناگهان فرا رسيده است ، لذت مى برد. دوستى ميان فرزندان او را در سالهاى پيرى تسليت مى دهد و تا اندازه اى هم بر مرگ غلبه مى كند، زيرا جاروب مرگ فقط گوشت و استخوان ما را دور مى اندازد! تا راه را براى جوانان باز كند.اما روح و زندگى ما در بدن همين جوانان در جريان است . ما فقط قسمتى از خود را به گور مى سپاريم و قسمتى ديگر كه از گوهر ماست و با دست و مراقبت ما پرورش ‍ يافته است ، بايد بماند و در جريان تازه اى از حيات مجسم شود. كودكان را دچار رنج و محنت مى سازند و شايد هم ما را دل شكسته و ماءيوس كنند. اما مطئنا لذتى به ما مى بخشند كه از لذت و جذبه عشق بالاتر است . بگذار تا مرد به كمال برسد. اين كمال در تنهايى و جدايى و رقابت بى رحمانه نيست بلكه در وسعت دادن به افق نفس است و در آن است كه انسان بيش از آنچه مى گيرد، ببخشد چنانكه كار محب صادق همين است . اين كمال در آن سال كه مانند پدران ديگر در رنج نوع شركت كند و در حيات جاودانى و مستمر نوع به رضا و رغبت ، به تحليل رود. مرد در اين همكارى ميان جزء و كل و نوع و فرد، جوهر اخلاق و سر موجودات زنده را خواهد يافت و راه ساكت و خلوتى براى سالهاى خوشبختى پيدا خواهد كرد.(148)
من مات بلا خلف ، فكاءن لم يكن بين الناس ، ومن مات وله خلف ، فكاءن لم يمت .(149)
((هر كس بميرد و از خود فرزندى به يادگار نگذارد، مثل اين است كه هرگز ميان مردم زندگى نمى كرده و حياتى نداشته است . اما هر كس از دنيا برود و از خود فرزندى به يادگار گذارد، مثل اين است كه نمرده ، و در ميان مردم حيات ديگرى دارد.))
سعدى گويد:
 
چو خواهى كه نامت بماند به جاى   پسر را خردمندى آموز و راى
كه گر عقل و رايش نباشد بسى   بميرى و از تو نماند كسى
بسا روزگارا كه سختى برد   پسر چون پدر بنازش پرورد
خردمند و پرهيزكارش بدار   اگر دوست دارى بنازش مدار
به خردى درش زجر و تعليم كرد   به نيك و بدش وعده و بيم كرد
نوآموز را مدح و تحسين و زه   زتو بيخ و تهديد استاد به
بياموز فرزند را دسترنج   اگر دست دارى چو قارون به گنج
از امام رضا (عليه السلام ) روايت شده است :
روزى حضرت موسى بن جعفر در محضر پدرش (امام صادق (عليه السلام )) سخنى گفت كه موجب شگفتى و شادى پدر شد.
حضرت فرمود:
يا بنى ! الحمد لله الذى جعلك خلفا من الاباء وسرورا من الابناء، وعوضا عن الاصدقاء.(150)
((فرزندم ! سپاس خداى را كه تو را جانشين و خلف پدران و مايه سرور و بهجت فرزندان و جانشين دوستان قرار داد)).
((مادر و پدرى كه بى فرزند هستند، حاضر مى شوند تمام دارايى خود را براى دعا و نذر يا درمان و عمل بدهند تا صاحب بچه شوند. اگر نشد از شيرخوارگاه يا از سر راه بر مى دارند. دلشان مى خواهد موجود كوچك ضعيف محتاجى را پيدا كنند كه به او غذا و لباس بدهند، محبت بورزند و در آغوش بگيرند، راه رفتن و درس و كار بياموزند، برايش لباس و اسباب بازى بخرند،... محبت و خدمت به فرزند شايد بزرگترين لذت زندگى ما باشد، و اين محبت و خدمت يك طرفه است يعنى بدون انتظار جبران و عوض . كسانى كه پدر و مادر شده اند، درك اين معانى را مى كنند. علاوه بر آن ، مى دانند كه هرقدر فرزند كوچكتر و ناتوانتر و نيازمندتر باشد، عشق به او بيشتر است .(151 )
هشدارى به مردان !!!
((باترلس ماريو)) دكتر روان شناس مى نويسد:
((مردها در روزهاى آبستنى همسرانشان وظايف بسيار مهمى به عهده دارند و متاءسفانه هميشه از انجام اين وظايف ، شانه خالى مى كنند. تمام غرور و افتخار يك زن ، مادر شدن اوست و وقتى احساس كند كه شوهرش ‍ نسبت به كودكى كه او به زودى به دنيا خواهد آورد، بى اعتنا است ، اين احسس غرور و افتخار، جايش را به احساس حقارت و بيهودگى مى دهد. از مادر بودن بيزار مى شود و آبستنى برايش معنى يك ((احتضار)) پيدا مى كند. ثابت شده است كه چنين زنانى دردهاى آبستنى را خيلى به دشوارى تحمل مى كنند... رابطه مادر و فرزند يك رابطه دو نفرى نيست ، بلكه يك رابطه سه نفرى است ، مادر، كودك ، پدر و پدر حتى اگر غايب باشد، در زندگى درونى مادر، در تخيلات و تصورات او و نيز در احساس ‍ مادرى ، نقش حساسى دارد)).(152)
2 - گفتن اذان و اقامه در گوش كودك
امام رضا (عليه السلام ) فرموده است :
اذا ولد مولود فاءذن فى اذنه الايمن ، واقم فى اذنه اليسرى .(153)
هرگاه فرزندى به دنيا آمد، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او، بايد اقامه گفته شود.
روايات اسلامى فلسفه اين عمل را پناهى در برابر القائات و لغزشهاى شيطانى ذكر كرده اند.(154)
((اذان )) و ((اقامه )) مجموعا سى و پنج حرف (جمله ) است . اذان 18 حرف و اقامه 17 حرف دارد.(155)
3 - اجراى سنتهاى اسلامى ((ختنه ، عقيقه ، تراشيدن موهاى سر، بهداشت ، خواب و استراحت كودك ))
عن الرضا (عليه السلام ) عن ابائه ، قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): اختنوا اولادكم يوم السابع فانه اطهر، واسرع لنبات اللحم .(156)
امام رضا (عليه السلام ) از پدرانش روايت كرده كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: فرزندان خود را روز هفتم تولد ختنه كنيد، زيرا به اين وسيله پاكتر و زودتر گوشت مى رويد.
عن الرضا (عليه السلام ) فى كتابه الى الماءمون قال : والعقيقة عن المولود الذكر والانثى واجبة وكذلك تسميته وحلق راءسه يوم السابع ويتصدق بوزن شعره ذهباء او فضة .
امام رضا (عليه السلام ) در نامه خود به مامون نوشت : گوسفند عقيقه از مولود پسر و دختر واجب است . همچنين نامگذارى فرزند واجب است ، و تراشيدن سرش در روز هفتم ولادت و به وزن موى او صدقه داده شود، طلا يا نقره .
عن الرضا (عليه السلام ): قال رسول الله : اغسلوا صبيانكم من الغمر، فان الشيطان يشم الغمر، فيفزع الصبى فى رقاده ، ويتاءذى بها الكاتبان .(157)
حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود: حضرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است : دست و روى كودكان خود را از آلودگى ناشى از چربى بشوييد و پاكيزه كنيد زيرا شيطان بوى چربى را استشمام مى كند و در خواب ، كودك را به وحشت مى اندازد و فرشتگان موكل او آزار مى بينند.
4 - اولويت دادن به شير مادر
معمولا كودك تا زمانى كه استعداد هضم غذاهاى متنوع و جويدن آنها را به طور كامل پيدا نكرده است ، به شير احتياج دارد و او فقط از شير مادر لذت مى برد زيرا شير مادر است كه مى تواند سلامت و تعادل كودك را تضمين كند.
عن الرضا (عليه السلام ): عن ابيه : قال رسوله الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): ((ليس للصبى لبن خير من لبن امه )).(158)
حضرت رضا (عليه السلام ) از پدرانش روايت كرده كه حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((براى كودك چيزى بهتر از شير مادرش نيست )).
حداكثر مدتى كه براى شيردادن كودك مى توان در نظر گرفت ، دو سال (159) و حداقل آن بيست و يك ماه است و كمتر از آن در حق طفل ، ظلم و ستم محسوب ميشود.(160)
5 - دقت در شير دادن به فرزند و انتخاب دايه (زن شيرده ) مناسب براى او
با توجه به اينكه شير دادن به كودك زيربنا و اساس شخصيت او را پى ريزى مى نمايد. پس لازم است آنكس كه پستان به دهان طفل مى گذارد، از عوارض و آشفتگى هاى جسمى و روحى به دور باشد تا كودك را دچار شرايط و حالات غيرطبيعى نسازد. چون چنين كسى در واقع شيره جانش را به كام طفل مى ريزد.
عن الرضا (عليه السلام ): قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): لا تسترضعوا الحمقاء، ولا العمشاء، فان اللبن يعدى .(161)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است :
زنان احمق و زنانى كه رنجور و معيوب هستند و بى اختيار از چشمشان اشك مى چكد را براى شيردادن فرزندانتان انتخاب نكنيد، زيرا شير تاثير سوء خود را مى گذارد.
((مستحب است انسان براى شير دادن به فرزند خود، زن مسلمانى را انتخاب كند كه عاقل ، پاكدامن ، زيبا و داراى اوصاف پسنديده باشد، زيرا شير دادن تاثير بسيار مهمى را در كودك شيرخوار ايجاد مى كند)).(162)