آيين زندگى از ديدگاه امام رضا (عليه السلام )

محسن كتابچى

- ۶ -


6 - دقت در امر تغذيه براى زنان باردار
اطعموا حبالاكم اللبان فان يكن فى بطشها علام خرج زكى القلب عالما شجاعا وان يكن جارية حسن خلقها وخلقتها.(163)
به زنان باردار ((كندر)) بدهيد كه اگر آنچه در رحم دارند، پسر باشد تيزهوش و دانشمند و دلير خواهد بود و اگر دختر باشد. اخلاق و اندامش ‍ زيبا گردد.
اطعموا حبالاكم اللبان ، فان يكن فى بطنهن غلام خرج ذكى القلب ، عالما، شجاعا، و ان يكن جارية حسن خلقها وخلقها وعظمت عجيزتها وحظيت عند زوجها.(164)
به زنان باردار ((كندر)) بدهيد كه اگر جنين پسر باشد، پاكدل و دلير گردد و اگر دختر باشد، ساختمان جسمى و روحى او نيكو گردد و كپلهاى او بزرگ شود و در نزد شوهر ارجمند باشد.
عن ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) اكل الرمان الحلو يزيد فى ماء الرجل ويحسن الولد.(165)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: خوردن انار شيرين ، آدمى را در امور جنسى نيرومند نموده و در زيبايى فرزند تاثير فراوانى دارد.
عن الرضا (عليه السلام ): عليكم باكل بقلة الهندباء، فانها تزيد فى المال والولد، ومن احب ان يكثر ماله وولده فليدمن اكل الهندباء.(166)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: بر شما باد به خوردن دانه هاى ((كاسنى )) زيرا خوردن آن ، در ((تكثير مال )) و ((تكثير اولاد)) موثر است و هر كس ‍ خواهان ازدياد مال و اولاد باشد. پيوسته از ((كاسنى )) استفاده كند.
7 - مراقبتهاى ويژه مادر در ايام بارداى از فرزند
عن الحسن بن الجهم : قال : سمعت اباالحسن الرضا (عليه السلام ) يقول : قال : ابوجعفر (عليه السلام ): ان النطفة تكون فى الرحم اربعين يوما، ثم تصير علقة اربعين يوما، ثم تصير مضغة اربعين يوما، فاذا كمل اربعة اشهر، بعث الله ملكين خلاقين ، فيقولان : يا رب ما تخلق ذكرا او انثى فيؤ مران . فيقولان يا رب شقيا او سعيدا فيؤ مران ، فيقولان : يا رب ما اجله وما رزقه ، وكل شى ء من حاله وعدد من ذلك اشياء ويكتبان الميثاق بين عينيه ، فاذا اكمل الله له الاجل بعث الله ملكا، فزجره زجرة فيخرج وقد نسى الميثاق ، فقال الحسن بن الجهم : فقلت له : افيجوزان يدعو الله فيحول الانثى ذكرا والذكر انثى ؟ فقال : ان الله يفعل ما يشاء.(167)
حسن بن جهم گويد: از امام هشتم شنيدم كه فرمود:
امام ششم فرمود: نطفه در رحم چهل روز مى ماند، سپس چهل روز علقه مى شود، پس چهل روز مضغه مى شود، وقتى چهار ماهه شد، دو فرشته مى آيند، پس عرض مى كنند: پروردگارا مرد شود يا زن ؟ پس خداوند فرمان مى دهد، عرض مى كنند: شقى است يا سعيد؟ پس فرمان مى رسد. عرض ‍ مى كنند: چيست اجلش و رزقش و احوالش و امور ديگر و همه را بين دو چشمانش مى نويسند. پس چون مدتش به پايان مى رسد، فرشته اى مى آيد و او را زجرى مى دهد و كودك به دنيا مى آيد.
حسن بن جهم پرسيد: آيا مى توان از خداوند خواست كه پسر، دختر شود و دختر پسر شود؟
حضرت فرمود: خداوند آنچه بخواهد، انجام مى دهد.
الامام الرضا (عليه السلام ): جف القلم بحقيقة الكتاب من الله بالسعادة لمن آمن واتقى ، والشقاوه من الله تبارك وتعالى لمن كذب وعصى .(168 )
امام رضا (عليه السلام ) فرمود:
از سوى خداوند تبارك و تعالى قلم قضا جريان يافته و سعادت و كاميابى را براى اهل ايمان و تقوا و شقاوت و بدفرجامى را براى دروغگو و متخلف از فرمان الهى ، مقرر داشته است .
8 - انتخاب نام نيك براى فرزندان
يكى از حقوق مسلم كودك بر والدين ، انتخاب نام نيك و شايسته براى اوست .(169) اهميت اين موضوع به قدرى است كه در متون اسلامى فصل جداگانه اى بنام ((باب الاسماء و الكنى : باب اسمها و كنيه ها))، ((باب التسميه : باب نامگذارى )) وجود دارد.
پدر و مادر موظفند قبل از به دنيا آمدن فرزند، نام زيبايى را براى او انتخاب كنند كه در طول زندگى وى ، سبب احساس عقده و شرمندگيش نشود.
نام و لقب از مظاهر تجلى شخصيت آدمى است ، همانگونه كه هر كس ‍ مى خواهد ساختمان طبيعى بدنش موزون و زيبا باشد، همچنين ميل دارد تمام مظاهر و پديده هاى زندگيش از جلوه زيبايى برخوردار باشد، نام و نام خانوادگى يكى از مظاهر مهم زندگى آدمى است . هرگاه نام و فاميل فرد نامناسب و زشت باشد، همواره بين ديگران احساس حقارت مى كند و در مواردى ممكن است آنچنان اين احساس روانى در روحيه بدواند كه منشا ناكامى هاى فراوانى در آينده باشد.
((كودكى كه دچار احساس حقارت است ، وقتى كه بزرگ شود، يك رفتار انزواطلبانه اى پيش خواهد گرفت ، يا اقلا نسبت به همنوعانش حس دورى غربتى ايجاد خواهد كرد زيرا وقايع و تجارب دوران كودكى به او فهمانده است كه نزديكى و جوشش با ديگران بوده است كه تمسخر و انتقاد را متوجه او ساخته است . كسى كه از نزديكان و همنوعانش كناره جويى مى كند، معنيش اين است كه از يك احساس حقارتى كه مولود تجارب كودكى است ، در عذاب است . از اينرو، بنا به موازين روان شناسى ، هر واقعه و خاطره اى كه عزت نفس و غرور ذاتى شخص را ضعيف و معدوم مى كند، عاملى است براى توسعه و تقويت عقده حقارت و وسيله اى كه وى را در رديف اعضاى پريشان حال و ضعيف النفس جامعه در مى آورد)).(170)
استحسنوا اسماءكم فانكم تدعون بها يوم القيامة ، قم يا فلان الى نورك ، قم يا فلان بن فلان ، لانورلك .(171)
نامهاى خود را نيكو گردانيد، زيرا در قيامت با همان نام خوانده مى شويد كه اى فلان ، فرزند فلان برخيز و به سوى نور خود گام بردار، و اى فلان ، فرزند فلان برخيز كه نورى ندارى .
امام رضا (عليه السلام ) فرموده است :
لا يدخل الفقر بيتا فيه اسم محمد، او احمد، او على ، او الحسن ، او الحسين ، او جعفر، او طالب ، او عبدالله ، او فاطمة من النساء.(172)
در هر خانه اى كه كسى به نام ((محمد)) يا ((على )) يا ((حسن )) يا ((حسين )) يا ((جعفر)) يا ((طالب )) يا ((عبدالله )) و از زنان به نام ((فاطمه )) وجود داشته باشد، فقر و تنگدستى (در آن خانه ) راه نخواهد يافت .
البيت الذى فيه محمد يصبح اهله بخير ويمسون بخير.(173)
خانه اى كه در آن ((محمد)) باشد، اهل آن خانه بامداد و شامگاهشان تواءم با خير و بركت خواهد بود.
انگيزه هاى انتخاب نامهاى زشت و نامناسب براى فرزندان
عمل ناپسند پدران و مادرانى كه نامهاى زشت و نامرغوب براى فرزندان خود انتخاب مى كنند، مى تواند معلول چند عامل باشد:
1 - ناآگاهى و نادانى پدر و مادر
2 - حس حقارت ((عقده حقارت ))
3 - حس خودباختگى و تجددطلبى
رهبر فقد انقلاب اسلامى ايران ، مرحوم امام خمينى (رحمة الله عليه ) فرموده است :
((از جمله نقشه ها كه مع الاسف تاثير بزرگى در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زيادى به جا مانده ، بيگانه نمودن كشورهاى استعمارزده از خويش و غرب زده و شرق زده نمودن آنان است ، به طورى كه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند و غرب و شرق ، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند و وابستگى به يكى از دو قطب را از فرايض غير قابل اجتناب معرفى نمودند و قصه اين امر غم انگيز طولانى و ضربه هايى كه از آنان خورده و اكنون نيز مى خوريم ، كشنده و كوبنده است ، و غم انگيزتر اينكه آنان ملتهاى ستمديده زير سلطه را در همه چيز عقب نگه داشته و كشورهايى مصرفى بار آوردند و به قدرى ما را از پيشرفتهاى خود و قدرتهاى شيطانيشان ترسانده اند كه جراءت دست زدن به هيچ ابتكارى نداريم و همه چيز خود را تسليم آنان كرده و سرنوشت خود و كشورهاى خود را به دست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطيع فرمان هستيم و اين پوچى و تهى مغزى مصنوعى موجب شده كه در هيچ امرى به فكر و دانش ‍ خود اتكا نكنيم و كوركورانه از شرق و غرب تقليد نماييم ، بلكه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتكار اگر داشتيم ، نويسندگان و گويندگان غرب و شرق زده بى فرهنگ آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فكر و قدرت بومى ما را سركوب و ماءيوس نموده و مى نمايند و رسوم و آداب اجنبى را هر چند مبتذل و مفتضح باشد، با عمل و گفتار و نوشتار ترويج كرده و با مداحى و ثناجويى آنها را به خورد ملتها داده و مى دهند، فى المثل اگر در كتاب يا نوشته يا گفتارى چند واژه فرنگى باشد، بدون توجه به محتواى آن با اعجاب پذيرفته و گوينده و نوسينده آنرا دانشمند و روشنفكر به حساب مى آورند و از گهواره تا قبر به هر چه بنگريم ، اگر با واژه غربى و شرقى اسم گذارى شود، مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پيشرفتگى محسوب و اگر واژه هاى بومى خودى به كار رود، مطرود و كهنه و واپس زده خواهد بود. كودكان ما اگر نام غربى داشه باشند، مفتخر و اگر نام خودى دارند، سر به زير و عقب افتاده اند. خيابانها، كوچه ها، مغازه ها، شركتها، داروخانه ها، كتابخانه ها، پارچه ها و ديگر متاعها هر چند در داخل تهيه شده ، بايد نام خارجى داشته باشد تا مردم از آن راضى و به آن اقبال كنند. فرنگى مآبى از سر تا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شئون زندگى موجب افتخار و سربلندى و تمدن پيشرفت و در مقابل آداب و رسوم خودى ، كهنه پرستى و عقب افتادگى است ...))(174)
استاد بزرگوار مرحوم شهيد مطهرى فرموده است :
يك عيب بزرگ كه در ما ملت ايران وجود دارد، اين است كه به اندازه اى كه ما در مقابل لغات و عادات اجنبى تسليم هستيم ، هيچ ملتى تسليم نيست .
به عكسهايى كه در كتابهاى تاريخ علوم هست ، نگاه كنيد، مى بينيد دانشمندان درجه اول هند با همان عمامه و لباس خودشان هستند.
((نهرو)) كه يك سياستمدار بزرگ و يك وزنه جهانى بود، با همان لباس ‍ هندى در همه جا حركت مى كرد، بلندى و كوتاهى لباس و يا سفيد و سياه پوش اهميت ندارد، اما اين كه آن دانشمند عمامه خودش را سرش ‍ مى گذارد و يا نهرو با آن شلوار سفيد و گشاد و پالتوى مخصوص همه جا ميرود، مى خواهد به همه مردم دنيا بگويد كه من هندى هستم و بايد هندى باقى بمانم .(175)
سنت عرب در نامگذارى
در زمان جاهليت رسم بود كه اعراب فرزندان خود را به نامهاى درندگان و گزندگان نامگذارى مى كردند و با اين كار مى خواستند در دل دشمن رعب و وحشت ايجاد كنند.
((ابن القيم )) در كتاب ((مفتاح دارالسعاده )) مى نويسد:
عرب در انتخاب اسامى به چند جهت و هدف توجه داشت :
1 - تفاءل پيروزى بر دشمن : به همين جهت گروهى نام فرزندان خود را ((غالب : پيروز))، ((غلاب : بسيار پيروز))، ((ظالم : ستمگر))، ((مقاتل : كشتاركننده ))، ((معارك : جنگجو)) مى نهادند.
2 - تفاءل به قدرت و صلابت : گروهى نام فرزندان خود را از نام اشيى سخت و مقاوم انتخاب و اقتباس مى كردند:
مانند: ((حجر))، ((صخر))، ((جندل )) كه معناى آنها انواع گوناگون سخت است .
3 - ترساندن دشمن و ارواج موذيه و اجنه : اسامى ((كلب ))، ((ثعلب ))، ((ضب ))، و... كه اسامى حيوانات است و به همين جهت مربوط مى باشد.
4 - معتقدات و بت پرستى : چنانچه اسامى ((عبدود))، ((عبدالعزى ))، ((عبدمناف )) و امثال آن ، به پرستش اصنام و ود و عزى و منات مربوط است .(176)
عن احمد بن هيثم عن الرضا (عليه السلام ) قال : قلت له لم يسمى العرب اولادهم بكلب وفهد ونمر و اشباه ذلك ؟
قال : كانت العرب اصحاب حرب وكانت تهول على العدو باسماء اولادهم ... .(177)
((احمد بن هيثم )) از امام رضا (عليه السلام ) سؤ ال كرد: چرا اعراب ، فرزندان خود را به نامهاى سگ ، يوز، پلهنگ و نظاير آن نامگذارى مى كردند؟
حضرت در پاسخ فرمود: عربها مردان جنگ و نبرد بودند، اين اسمها را روى فرزندان خود مى گذاردند تا هنگام صدا زدن فرزندانشان ، در دل دشمن ترس و وحشت ايجاد كنند و اينگونه اسمها براى آنان هيبت و شجاعت محسوب شود.
9 - احترام نام فرزند
خانواده ها موظفند هرگاه نامهاى اسلام براى فرزندان خود برگزيدند، آن نامها را با عظمت و احترام ياد كنند، همچنين مراتب تكريم و بزرگداشت خود را نسبت به صاحبان آن نامها نشان دهند و بدين طريق ، چنين سنت پسنديده را به ديگران آموزش دهند.
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): اذا سميتم الولد محمدا فاكرموه ، واوسعوا له فى المجلس ، ولا تقبحوا له وجها.(178)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: هرگاه فرزندى را به نام ((محمد)) نامگذارى كرديد، او را گرامى بداريد، در مجلس براى او جا باز كنيد و در برابر او چهره درهم نكشيد با ترشرويى با او برخورد نكنيد.
عن الرضا (عليه السلام ) عن البيه ، عن ابائه (عليهم السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ): ما من قوم كانت لهم مشورة فحضر معهم من اسمه محمد او احمد فادخلوه فى مشورتهم الاكان خيرا لهم .(179)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده است : هر گروهى كه امورات خود را با مشورت اصلاح كنند و بين آن جمعيت نام ((محمد)) يا ((احمد)) باشد، در صورتى كه جمعيت مشورت كننده به احترام اين نام راى و نظر آنها را در تصميم گيرى خود وارد نمايند، سرانجام كارشان به خير و موفقيت خواهد انجاميد.
10 - آموزش (ترغيب فرزندان به سوى علم آموزى )
اوليا و مربيان براى رساندن نسل نو به كمال حقيقى خود، بايد آنها را به سوى علم آموزى دعوت كنند، چه آنكه و دانش نوربخش خرد، زنده كننده جان آدمى و بهاى نفيس آن است .
اگر در تحصيل علم و دانش كوشش نشود، چه بسا آدمى خود را به بهاى ارزان مى فروشد. بدون معرفت و شناخت آدمى كور است و كور چيزى را نمى بيند تا براى نجات خويش بدان دست يازد و چنگ زند.
قرآن مجيد با آوردن بيش از ((150)) بار واژه ((علم )) و بيش از ((770)) بار كلمات برگرفته از آن ، همچنين در 27 آيه با استفاده از جمله ((اعملوا: بدانيد)) دعوت صريح به فراگيرى علم نموده است .
اين كتاب آسمانى با استفاده از انواع عبارات و لطايف ، آدمى را به سوى معرفت و دانش سوق مى دهد و علم و آگاهى را برترين امتياز، سودمندترين گنج و كارسازترين نعم الهى برشمرده است .
 
وجود مردم دانا مثال زر و طلاست   به هر كجا كه رود، قدر و قيمتش ‍ دانند
بزرگ زاده نادان به شهر وا ماند   كه در ديار غريبش به هيچ نستانند
مرحوم علامه طباطبايى فرموده است : علم و دانش واقعى ، آن علم ودانشى است كه آدمى را به سوى حق رهنمايى كند، زيرا انسان به وسيله علم به خدا كامل مى شود و از آن به معناى واقعى كلمه سود مى برد و از فقدان و نبود آن علم زيان مى بيند و ساير علوم غير از علوم الهى مانند مال و ثروت است كه در زندگى دنيا از آن بهره مند مى گردد ولى به فناى دنيا فانى مى شود.(180)
بايد دانست كه تعليم مقدمه تربيت است . علم و دانش از راههاى مختلف همچون آموزش ، پرسش ، تجربه ، كثرت مطالعه ، مباحثه بارور مى شود.
راه تحصيل و ازياد علم ، بدون سؤ ال و پرسش ممكن نيست . زيرا سؤ ال اندوخته اى عملى (افكار تازه و علوم ) ديگران را با ما مرتبط مى سازد و از اين طريق نواقص و كمبودهاى ما را بر طرف مى سازد و استعدادها و دانستنى هاى علمى ما را همچون غنچه باز مى كند و به گل مى نشاند و آن را از اجمال به تفصيل در مى آورد و از اين طريق عقل و دانش ما را شكوفا مى سازد.
العلم خزائن ومفاتيحه السوال .(181)
امام رضا (عليه السلام ) فرمود: علم گنجينه هاى كمال است و كليدهاى آن گنجينه ها، پرسش كردن است كه اين كليد همه درهاى پيشرفتهاى علمى را در برابر انسان مى گشايد.
 
اميد عافيت آنگه بود موافق عقل   كه نبض را به طبيعت شناس ‍ بنمايى
بپرس آنچه ندانى كه ذل پرسيدن   دليل راه تو باشد به عز دانايى
من كان فى طلب العلم كانت الجنة فى طلبه .(182)
كسى كه در طلب علم مى كوشد، بهشت نيز در طلب اوست .
والعلم اجمع لاهله من الاباء.(183)
علم و دانش فراهم كننده تر است براى اهل علم از نسب پدران .
(آنها كه پيوسته با مطالب علمى سروكار دارند. پيوندشان با يكديگر استوارتر است تا رابطه برادران نسبت به يكديگر به واسطه پدرانشان ).
شرح حال موفقيت دانشمندانى كه به مقصود خويش نايل آمده و شاهد آرزو را در آغوش كشيده اند، به ما مى فهماند كه اين گروه براى رسيدن به قله رفيع دانش چه رنجها و صدماتى متحمل شده اند و از چه مراحل پرآفت و خطر گذشته اند. اين اشخاص براى بارور ساختن استعداد و قواى خود، از طريق سؤ ال و پرسش هر معضله علمى ، آن مانع را از سر راه خود كنار زده و ديگر هيچ چيز آنها را از سير در خط ترقى باز نمى داشت .
هر كس از نتايج و ثمرات علم و دانش بهره مند شود، هرگز از استعانت جستن از علوم ديگران مستغنى و بى نياز نخواهد شد زيرا كسى كه علم خود را به اندازه اى بداند كه ديگر نخواهد از كسى چيزى بياموزد، هيچوقت به انجام كارى بزرگ نخواهد شد. بر هر جوينده لازم است در آموختن و پرسش مطالب علمى خجالت نكشد و با كمك و مساعدت كسانى كه از او باتجربه ترند، چيزهاى تازه اى بياموزد، كسانى كه در اثر تجربه زياد پخته و خردمند شده اند هم ، هميشه سعى دارند درباره مطالب مهم مرتب سؤ ال كنند.
11 - تقويت حسن دينى كودكان
معمولا سازندگى شخصيت آدمى از چند ماه پس از تولد آغاز مى شود. در اين دوره جوهر روان آدمى از ابتلاى به آلودگى پاك است . آموخته هاى كودك در اين دوره ، همچون نقشى است كه بر سنگ كنده شود، هر چه سن كودك بالا رود، آن صفات همچنان در ذهنش جايگزين و استوار مى شود به طورى كه كمتر حاضر است در خود تغيير حالتى بدهد. با توجه به اصل مذكور، خانواده موظف است قبل از آنكه دل تربيت پذير كودك سخت شود و مطالب گوناگون ، سطح فكر او را اشغال كند، احساسات رقيق و لطيف او را در قالب عقايد صحيح پرورش دهد و با تعليم مبانى مذهبى تارو پود شخصيت معنوى وى را تقويت نمايد. مبادا صاحبان عقايد باطل آراى خويش را به او تحميل و سپس وى را گمراه نمايند.
پدر و مادر مى توانند با آموزشهايى كه از زبان پيشوايان دين نقل شده است ، (دعاها)، ركن ضرورى شخصيت طفل را بسازند زيرا اين ادعيه ، مشعلى است كه تاريكترين راههاى زندگى را براى انسان روشن مى كند و وجدانها را حساس و بيدار مى سازد و هر نقطه انحرافى را به آسانى به سوى راستى رهبرى مى كند و همچون فرودگاهى است كه روان مى تواند از آن اوج بگيرد.
((پدران و مادران بايد بدانند كه اگر در سالهاى حساس زندگى اصول و مبانى اخلاقى محكمى را در باطنهاى پرصفا و درخشان كودكانشان جاى داده اند، در جوانى همان پايه ها نگهدارشان خواهد بود، و در لحظات بحرانى مانند سدى استوار از سقوط آنان جلوگيرى خواهد كرد)).(184)
 
تخم گل كاشتى آخر گل شود   بر سرش نغمه سرا بلبل شود
دعاء اطفال امتى مستجاب ما لم يقارب الذنوب .(185)
دعاى كودكان امت من ، تا هنگامى كه به گناه نزديك نشوند، مستجاب است .
12 - اجتناب از آموزشهاى تحميلى
گاه در برخى خانواده ها به مواردى بر مى خوريم كه بعضى از پدران و مادران نادان به اميد داشتن فرزندانى متدين ، بدون اينكه ظرفيت روحى و توانايى فرزندشان را در نظر گيرند، اعمال مستحبى را بر آنان تحميل مى نمايند و با اين روش نامطلوب ، حالت دلسردى و بدبينى نسبت به مسائل معنوى در فرزندان خود ايجاد مى كنند و اشكالات گوناگون تربيتى به بار خواهند آورد.
پدر و مادر عاقل و فهميده ، مى دانند كه شالوده دين اسلام متين و متقن است و بايد با رفق و مدارا در آن قدم برداشت تا دل پيوسته به عبادت خداوند شايق و راغب شود، لذا در تمام امور نيروى عادى فرزندان را در نظر مى گيرند و كارى كه فوق طاقت آنهاست ، بر آنان تحميل نمى نمايند.
((هنگامى كه فشار كار و قبول مسئوليت بيش از ظرفيت و قدرت كسى باشد، وى غالبا ممكن است قربانى احساس جانكاه نگرانى و اضطرابى دائم و مزمن و در نتيجه دستخوش بيماريهاى خيالى گردد)).(186)
قال على بن موسى الرضا (عليه السلام ): ((ان للقلوب اقبالا وادبارا ونشاطا وفتورا، فاذا اقبلت بصرت و فهمت ، واذا ادبرت كلت وملت ، فخذوها عند اقبالها ونشاطها، واتركوها عند ادبارها وفتورها)).(187)
((همانا دلها در حالت روى آوردن و گاه در حال پشت كردن و هنگامى بانشاط و زمانى در حال سستى و فتورند. پس هرگاه كه روى مى آورند، مى يابى و درك مى كنى و هنگامى كه روى مى گردانند، سست و ملول شده و از فهم باز داشته مى شوند، پس در وقت نشاط و روى آوردن از آنها بهره بريد و در زمان سستى و روى گرداندن آنها را رها سازيد)).
((هميشه جهت كار را حفظ كنيد و مخصوصا به خاطر داشته باشيد كه بايد با نظم و آرامش كاملى كار كنيد، از آن چابك سوارى كه پيش از مسابقه به اسبش دواى محركى براى زياد كردن نيرويش مى دهد، تقليد نكنيد، تحريك كم دوام توليد ضعف مفرطى خواهد كرد و اگر اين وضع تكرار شود، به زودى منجربه كوفتگى جسم و مصرف نابهنگام نيرو ميشود)).(188)
((فشار و سلطه خارج از اندازه اجازه نمى دهد در محيطى عارى از نگرانى و اضطراب كه لازمه تجلى سالم شخصيت انسانى است ، عواطف كودكان رشد و نما يابد و در نتيجه گروهى را ((عاصى )) و اكثريت را نادانسته و ناآگاه تابع ((اصل جريزه )) و زور مى سازد، و طلسمى شيطانى و معمايى اهرمنى به وجود مى آورد زيرا كسانى را كه تحت فشار زياد نگاه بداريم ، عموما تابع زور مى سازيم و براى نگاهدارى موجودات تابع زور نيز به ناچار اعمال قدرت و زور لازم است )).(189)
پزشكى بود كه به مقدسات اسلام توهين مى كرد و برخوردهاى زننده داشت ، با اينكه در محيط اسلامى بزرگ و تربيت شده بود. پس از تحقيق معلوم شد كه بيمارى اين پزشك از سختگيريهاى پدرش ناشى شده است . مى گفت : پدرم هر صبح با چوب ، بالاى سر من مى آمد و مرا براى خواند نماز صبح بيدار مى كرد، اگر لحظه اى دير بلند مى شدم ، چوب را به گرده ام مى كشيد و بر سر و صورت و بدنم مى نواخت ! به اين ترتيب ، وى از اوان كودكى بر اثر برخورد ناصحيح و غير اسلامى پدر، دچار عقده و بيمارى روانى شده و در سنين بالا باعث آن شده است كه وى نسبت به اسلام و مقدسات دين بدبين شود و به آنها جسارت كند.(190)
13 - احترام به شخصيت كودكان
يكى از وظايف قطعى هر خانواده آن است كه كودكان را به ديده تكريم و احترام نگريسته و آنان را مشمول عواطف و نيكى هاى خويش قرار دهند.
احترام به شخصيت كودك ، سبب جلب مهر و محبت او به سوى بزرگترها و شرط مهم سازگاريش در خانواده و اجتماع است .
كودك از تكريم و احترام بزرگترها نسبت به خود، احساس آسايش و امنيت مى كند و سعى مى نمايد متقابلا با آنها رفتارى عادلانه داشته باشد.
به علاوه كودك امروز، جوان فرداست ، اگر او امروز از پدر و مادر احترام و تكريم ببيند، عملا كوشش مى كند، اين سنت را ياد گيرد و فردا به كار ببندد، و ديگران را مورد تكريم قرار دهد و از اين نعمت سعادت بخش برخوردار گردد.
نمونه هايى از احترام به شخصيت كودك عبارتند از:
1 - سلام به آنان
2 - نام آنان را با احترام بردن و براى آنان همچون بزرگسالان حيثيت والايى را در نشست و برخاست در نظر گرفتن
3 - معاشرت نيكو و مهرورزيدن به او
4 - خوشحال كردن كودك
5 - نگاه محبت آميز به او
6 - دلجويى و نوازش او
7 - خوددارى از ملامت و سرزنش او
8 - مدارا با كودك
9 - حفظ عدل و توازن در رفتار بين فرزندان
10 - همبازى شدن با او
عن الرضا، عن ابائه (عليهم السلام ) قال : ان الحسن والحسين كانا يلعبان عند النبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) حتى مضى عامة الليل ثم قال لهما: انصرفا الى امكما فبرقت برقة فما زالت تضى ء لهما حتى دخلا على فاطمة (عليها السلام ) والنبى (صلى الله عليه و آله و سلم ) ينظر الى البرقة فقال : الحمدلله الذى اكرمنا اهل البيت .(191)
امام رضا (عليه السلام ) از پدرانش روايت كرده كه امام حسن و امام حسين (عليه السلام ) تا مقدارى از شب گذشته ، در خانه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بازى مى كردند، سپس فرمود: نزد مادرتان برويد. امام حسن و امام حسين (عليه السلام ) از خانه بيرون رفتند. پس برقى زد و فضاى زمين روشن شد. دو برادر به خانه خودشان رسيدند. رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) به روشنايى نگريست و فرمود: سپاس خداى را كه ما اهل بيت را گرامى داشت .