فهرست مطالب
مقدمه
كلمه
نخست
بخش
اول : انسان شناسى و كلام
يكم
: انسانيت ، عنصر مساوى و مشترك
دوم
: خوشبختى ، فراراه همه
سوم
: عاطفه ، نقطه عطف زندگى
بخش
دوم : خانواده تربيت
چهارم
: زنان ، زيربناى فضيلتهاى انسانى
پنجم
: انسان ، نيازمند الگو
ششم
: خانواده ، نهادى محورى و اصيل
هفتم
: شرافت مادرى ، ارزشى بى همتا
بخش
سوم : جامعه و فرهنگ
هشتم
: زن و مرد، نقش تكميلى متقابل
نهم
: ارزشهاى وجودى ، ميزان شخصيت
دهم
: زن ، آزاد و مسؤ ول در تعيين سرنوشت
يازدهم
: عفاف و حجاب ، دژى تسخيرناپذير
دوازدهم
: تحصيل و تدريس ، فرصتى براى همه
ضميمه
: امام خمينى و راهبرد تهاجم
اشاره
فراخوان
به راهبرد تهاجم
تهاجم
در راستاى رحمت
ستيزه
جويى مستمر
سيره
اولياى توحيد
نقطه
عطف سخن
آبشخور
سياست تهاجم
ستيز
از ستيغ ايمان و آگاهى
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنه هاى
فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه
تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند و آنان كه توان جنگ دارند
در آموزش نظامى كه براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى از واجبات مهم است
شركت و از محروميتهايى كه توطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام
اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه
و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتى كه دشمنان براى منافع خود
به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمين به وجود
آورده بودند، خارج نموده اند. حضرت امام خمينى ، در جايگاه فقيهى بزرگ
و فيلسوف و عارفى عالى قدر، از موضع رهبرى انقلاب و نظام اسلامى ، پس
از حدود هشتاد سال تلاش علمى و جهاد علمى در شناخت حقايق دين و معارف
ناب محمدى (ص )، در سندى جامع و جاودانه كه براى پس از رحلت خويش رقم
مى زنند، تحول روحى و فرهنگى و شخصيتى بانوان و رهايى از محروميتها و
خرافات خودساخته و حضور شجاعانه و متعهدانه و همه جانبه آنان در عرصه
هاى مختلف اجتماعى را در رديف افتخارات خويش برمى شمارند و اين تحول و
حضور مبارك را سندى ديگر بر افتخارات خود و جامعه اسلامى و انقلابى
معرفى مى كنند.
آنچه در اين سند افتخار، بيش از همه به عنوان دستاورد تحول در شخصيت
انسانى و حضور اجتماعى بانوان ، جلوه مى كند، همان حضور مقتدرانه زنان
، همدوش مردان در راه تعالى دين و حاكميت اهداف قرآن مى باشد و طبعا
حضور در ميدان دفاع از اسلام و كشور اسلامى به مقتضاى مسؤ وليت دوران
جنگ ، يكى از مظاهر بسيار گويا و انكارناپذير در حضور متعهدانه و بى
بديل بانوان است ، اما آنچه در اين فراز از سخن امام بيش از همه و به
عنوان نقطه آغاز تحول و ابراز شايستگيها و اثبات امكان حضور متعهدانه
بانوان در عرصه هاى مختلف اجتماعى و تاءكيد بر ضرورت آن ، جلوه مى كند
و در واقع نكات كليدى آن به شمار مى رود، يكى محروميت تاريخى و تحميلى
بر بانوان است كه زاييده دست دشمنان از يك سو، و ناآگاهى دوستان نسبت
به دين و ديانت از ديگر سو، بوده است ؛ دوم رويكرد شجاعانه و در عين
حال متعهدانه بانوان به اسلام ناب از منظرى كه حضرت امام به آن مى
نگريستند و رها ساختن خود، از بند خرافات خودساخته مى باشد؛ و سوم
ناآگاهى برخى محافل مذهبى و برخى مدعيان دانش دين و سلوك دينى ، كه
دستمايه دشمنان ، براى دستيابى به منافع خود به شمار مى رود؛ چهارم
اينكه ، محروميتهاى ياد شده در واقع تحميل ناآگاهى و
جهل مركب خود بر گرده اسلام و شانه
مسلمانان است ؛ آن هم به دست دوستانى كه نه به ناآگاهى خويش آگاهند و
معترف ، و نه عرصه را براى دانايان متعهد و متعهدان دانا رها مى كنند.
اين است كه مبارزه براى نماياندن چهره ناب دين محمدى (ص ) و آشكار
ساختن خورشيد تابناك شريعت احمدى (ص ) قربانى مى طلبيد و مقابله با آن
مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر
تنها اين بود مقابله را آسان مى نمود بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه
خودى گلوله حيله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و
دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت سرب جگر و جان را مى سوخت و مى
دريد. با اينهمه و على رغم دشوارى مبارزه در جبهه خودى ، براى
در هم شكستن قيد و بندهايى كه در لايه هايى از مقدس نمايى و قداست
فروشى و تحجر و زبان ناشناسى ، پيچيده بود، چاره اى جز به جان خريدن
تيرهاى تهمت و تهديد نبود مبارزه اى نفس گير و مستمر كه راهى جز
استمرار آن وجود ندارد:
ما بايد سعى كنيم تا حصارهاى جهل و خرافه را شكسته تا به سرچشمه زلال
اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله برسيم و امروز غريب ترين چيزها در
دنيا همين اسلام است و نجات آن قربانى مى خواهد و دعا كنيد من نيز يكى
از قربانيهاى آن گردم .
(1)
و اينچنين است كه در نگاه ما مهمترين رسالت جامعه اسلامى و انقلابى
بويژه نسلى كه همزاد با انقلاب اسلامى و سالهاى پس از پيروزى است ،
شناخت دين و حقايق اسلام از منظر نگاه حضرت امام و بازنگرى در
دريافتهاى فكرى و باورداشتهاى دينى و سلوك ايمانى و ديانتى خود بر اساس
الگوهاى دين شناختى حضرت امام مى باشد. و طبعا ضرورت اين بازشناسى در
حوزه مسايل زنان دو چندان مى شود. و اين مهم ، تنها در صورتى شدنى است
كه از يك سو، شناخت جامع و درستى از شخصيت علمى و ديانتى حضرت امام و
ويژگيهايى كه ايشان را به نسخه اى يگانه تبديل كرده است داشته باشيم ،
و از سوى ديگر وقتى از منظر انديشه و نگاه امام به دين و آموزه هاى آن
مى نگريم ، نگاهى همه جانبه و با پرهيز از نگرش تبعيض آميز به الگوهاى
دين شناسى آن بزرگوار باشد. بيشترين زمينه تحريف و طبعا بيشترين نگرانى
نيز از همين نقطه است كه باورمندان به انديشه و سلوك امام و علاقه
مندان به شخصيت ايشان ، نگاهى تبعيض آميز به شخصيت حضرت امام داشته
باشند و يا انديشه و عمل و در واقع شخصيت ايشان را آن گونه كه خود مى
پسندند به تصوير كشند و در واقع در پى تاءييد انديشه و سلوك موجود خود
باشند و نه تبيين و شناخت دين و ديانت در چارچوب الگوهاى دين شناسى
امام .
دستگاه انديشه و طبعا ساختار سلوك فردى و اجتماعى امام ، و به عبارتى
شناخت و قرائت آن بزرگوار از اسلام و شريعت ، دستگاهى واحد با اجزايى
بهم پيوسته است كه هر جزء، جايگاه خاص خود را دارد و هر بخش با بخشهاى
ديگر پيوند مى خورد. اگر در مثل ، سياست و ديانت جدايى ناپذيرند، فرهنگ
و اقتصاد و هنر و دانش و اخلاق و تربيت و معرفت به حقايق هستى و معنويت
و فلسفه و عرفان و فقه و ديگر ابعاد دين و ديندارى نيز بر همين مدار مى
چرخند و خاستگاه همه آنها، اين حقيقت است كه دين به عنوان دستگاه هدايت
، پاسخگوى همه نيازهايى است كه دستمايه هدايت بشر به
حيات طيب مى باشد و همنوايى انديشه و
سلوك آدمى با نداهايى است كه از ژرفاى جانى برمى خيزد و نيازهايى كه از
عمق روح وى سر مى كشد و گستره حياتش را پوشانده است . و دين در اين
نگاه ، كلمه طيبه اى است كه ريشه در جان
آدميان دارد و همه ، در لحظه لحظه زندگى خويش در سايه سار شاخه هاى آن
، حيات طيب را تجربه مى كنند و از ميوه
هاى معرفت الهى و سلوك آسمانى آن بهره مى برند :
اءلم تر كيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه
اصلها ثابت و فرعها فى السماء تؤ تى اءكلها كل حين باذن ربها .
(2)
چه اينكه بى هيچ تفاوتى ميان زن و مرد فرمود :
من عمل صالحا من ذكر و انثى و هو مؤ من فلنحيينه
حياه طيبه و لنجزينهم اجرهم باء حسن ماكانوا يعملون .
(3)
آبشخور اين حيات طيب در اين سوى زندگى و
در قالب تن خاكى ، سرچشمه زلال اسلام ناب محمدى (ص ) است كه جز با
شكستن حصارهاى جهل و خرافه ، راهى براى دستيابى به آن نيست . و سخت
ترين و در عين حال ظريف ترين مبارزه نيز درهم ريختن بتهاى خرافه و جهل
كه به نام دانش و دين و دين باورى در عميق ترين لايه هاى ذهن و عادت و
تعبد فرد و قرارهاى اجتماعى لانه كرده است مى باشد. اين است كه در
تاءكيدى دوباره ، و در فرصت تاريخى يكصدمين سال ولادت حضرت امام خمينى
، بر اين مهم پاى مى فشاريم كه شناخت دين از منظر نگاه امام و از جمله
شناخت شخصيت انسانى اسلامى زنان و مسايل آنان ، و آنگاه پايبندى به
آموزه هايى كه از اين منظر مى گيريم ، مهمترين مسؤ وليت جامعه ما بويژه
نسل پرنشاط و شايسته جوان است ، چرا كه به فرموده آن بزرگوار
امروز غريب ترين چيزها در دنيا همين اسلام است و
نجات آن قربانى مى خواهد.
آنچه مى خوانيد نگاهى است در همين چارچوب به عمده ترين محورهاى مسايل
زنان ، كه شرح ضرورت آن و چگونگى پرداختن به آن در
كلمه نخست كتاب آمده است . در نگاه ما،
به دست دادن الگوهاى دين شناسى در مسايل زنان ، از منظرى كه حضرت امام
خمينى به آن مى نگرد، از بايسته ترين نيازها در شناخت صحيح شخصيت
انسانى ، حقوق و جايگاه اجتماعى و خانوادگى زنان مى باشد. اين مهم
آنگاه ضرورتى دو چندان مى بايد كه پيدايش و حركت انقلاب اسلامى و
چارچوب مديريت نظام و جامعه اسلامى بر اساس خط و انديشه حضرت امام
خمينى است .
بزرگداشت يكصدمين سال ولادت حضرت امام خمينى فرصت به دست داد تا از اين
منظر به ديدگاههاى حضرت امام پرداخته شود. نوشته اى كه پيش روى داريد
دستاورد اين تلاش است كه نخست در ويژه نامه پيام زن به مناسبت بزرگداشت
يكصدمين سال ولادت حضرت امام خمينى ، انتشار يافته است و اينك بى هيچ
كاستى يا افزايشى تقديم مى شود. به گمان نويسنده اين نوشته مى تواند هر
چند به اجمال و در قالبى كلى ، نوع نگرش حضرت امام به مسايل زنان را
نشان دهد و براى آنان كه مى خواهند از اين منظر به تبيين و تحليل مسايل
ياد شده بپردازند راهگشا باشد. ان شاء الله .
آنچه در ضميمه كتاب به تناسب موضوع كتاب با عنوان
امام خمينى و راهبرد تهاجم آمده است ،
چنان كه در آغاز مقدمه آن اشاره شده ، هر چند از اصل موضوع كتاب بيرون
است اما تاءكيدى است از منظر دين شناسى حضرت امام خمينى بر پيشدستى در
برابر دشمن در زمينه هاى مختلف ، از جمله مسايل فرهنگى ، و درآمدن از
لاك دفاعى به موضعى هجومى .
اين مهم در زمينه مسايل بانوان و شخصيت آنان در اسلام ، ضرورت دو چندان
مى يابد چرا كه دهها سال است آنچه نوعا در جوامع اسلامى در مقابل غرب و
هم كيشان آن شاهد بوده ايم برخورد انفعالى و حداكثر، تلاش براى دفاع
بوده است و نه تهاجم ؛ تهاجم به بتهايى كه به نام آزادى و دفاع از حقوق
و شخصيت زن در غرب تراشيده شده و هجوم به سنگرهايى كه از ميان آن ، به
ارزشها و مرزهاى انسانى زنان در اسلام تاخته مى شود. ما بواقع ، آنگاه
مى توانيم در چارچوب الگوهاى دين شناسى امام به فهم معارف دينى و از
جمله درك و معرفى شخصيت زن بپردازيم و آنگاه مى توانيم شاهد موفقيت
جامعه خويش در دستيابى عملى به مدينه فاضله اى باشيم كه زن و خانواده ،
جايگاه و حقوق خويش را دارا باشند كه بتوانيم بيگانگان و فرهنگ آنان را
به موضعى كه كاملا تدافعى كشانده و در خارج از مرزهاى جامعه خود، ضربه
پذير كنيم . آنچه در ضميمه آمده تاءكيدى است بر اين مهم و شرحى بر آنچه
حضرت امام در اين خصوص به آن فراخوانده اند.
درود بى پايان بر روح والاى حضرت امام خمينى ، كه با سرپنجه ايمان و
انديشه و دانش خود نظام جمهورى اسلامى ايران را بنا نهاد و در جامع
ترين قالب و زيباترين شكل به بازسازى نگرش ما به اسلام و ديانت قيام
كرد.
در اينجا لازم مى دانم كه از تلاش همكاران گرامى مجله پيام زن بويژه
جناب آقاى سيد حسن حسينى ، به خاطر تلاش در حروف چينى و صفحه آرايى
كتاب سپاسگذارى كنم .
قم سيد ضياء مرتضوى 13 آبانماه 1378
كلمه نخست
حضرت امام خمينى ، پس از معصومان (ع ) كه برگزيدگان خاص الهى
اند، نسخه اى بى مثال از شخصيتى جامع است كه براى تبيين و شناخت وى
بايد از زواياى متعددى نگريست و به تحليل و ارزيابى و مقايسه پرداخت .
حضرت امام ، در چهره يك انقلابى بزرگ ، كسى است كه يكى از اصيل ترين
انقلابها را تا سرمنزل پيروزى رهبرى كرد. در مديريت و رهبرى ، نظامى را
پايه ريزى و در سالهاى دشوار شكل گيرى و على رغم توطئه ها و مانع
تراشيهاى بسيار، رهبرى كرد كه نسخه اى منحصر به فرد است . در مرجعيت
دينى ، يكى از پرآوازه ترين مراجع است و دامنه تربيت صدها شاگرد در
حوزه هاى مختلف اصول و فلسفه و اخلاق و عرفان نشست . در نگارش و بيان ،
آثارى را در زمينه هاى مختلف ارائه كرد كه براى سالهاى سال سرمايه
مراكز علمى و محافل فكرى و پاسخگوى بسيارى نيازها خواهد بود.
در اخلاق و عرفان و سلوك معنوى ، هم از بعد نظرى و هم در ميدان عمل ،
به عنوان يك عارف صاحب نظر، و سالك عالى مقدار، در رديف يكى از اولياى
عظيم الشاءن الهى ، لنگر آرامش و ثبات ملتى شد كه جهان استكبار و سلطه
جويان شرق و غرب ، عزت و آزادى آن را نشانه رفته اند. حتى در ادبيات
عرفانى ، مجموعه اى از زيباترين سروده هاى عميق عرفانى را بر جاى گذاشت
و توان بالاى خويش را در اين خصوص نشان داد. در زندگى شخصى و سلوك
خانوادگى در مقام همسر و پدر، نمونه اى متعالى و الگويى جاودانه از يك
زندگى موفق را ارائه داد.
اينها و ابعاد ديگرى از اين دست كه با يك نگاه كوتاه به شخصيت آن عزيز
به چشم مى آيد، و نيز زواياى پنهان و لايه هاى عميق ديگرى از شخصيت
امام كه گذشت زمان آن را شكار خواهد ساخت ، هر كدام در جاى خود بسيار
مهم است و سرجمع نيز نسخه اى مى شود كه آن را
امام خمينى مى ناميم . اما يكى از مهمترين و راهگشاترين ابعاد
شخصيتى امام و از يك منظر، مهمترين بعد شخصيت ايشان ، بعد دين شناسى و
نوع نگرش ايشان به اسلام و تفسيرى كه از دين ارائه مى كند و چهره اى كه
از اسلام ترسيم مى نمايد مى باشد.
اگر از اين منظر به ويژگيهايى كه شخصيت استثنايى حضرت امام را شكل مى
بخشد نگاه شود، انسانى خواهيم يافت كه بيشترين نسبت و عميقترين و
جامعترين درك را از دين شريف اسلام دارد. انسانى با اين ويژگيها، اسلام
شناسى كم نظير است كه در حوزه علم و عمل و در عرصه عملى ساختن مكتب ،
نمونه اى اعلى و شخصيتى بى مثال به شمار مى رود. او در عرفان عملى و
رهيافتهاى شهودى كه از مسير دل و تصفيه درون به چنگ مى آيد، چنان كه
قرآن كريم بر رابطه روشن ميان تقوا و
معرفت تاءكيد دارد به شناخت شهودى بسيارى
حقايق نايل آمده است .
(4)
حضرت امام ، در عمق ژرفترين حقايق و
معارف را در مباحث عرفانى ، فلسفى ، اخلاقى و تفسيرى خود ارائه كرده
است و در سطح ، اسلام را دين زندگى ، دين
حكومت و سياست و دين مديريت جامعه و سامان بخشى به زندگى مادى و معنوى
بشر مى داند. در جايى حضرت امام اسلام را نه دين حكومت بله اساسا مساوى
با حكومت به معناى عام و فراگير آن مى شمارد و احكام و مقررات آن را در
واقع قوانين اسلام و بخشى از حكومت و به منزله امورى ابزارى براى اجراى
حكومت و بسط عدالت معرفى مى كند.
(5)
طبعا فرآيند دين شناسى انسانى شايسته و وارسته چون حضرت امام كه از اين
منظر به دين و رهنمودهاى آن مى نگرد، بسيار متفاوت است با نظريه پردازى
و در واقع توهم پردازى كسانى كه يا به
خاطر فقر ناشى از تحجر و بسته نگرى ، اساسا دين را امرى منفك از سياست
و مديريت جامعه مى شمارند، و يا از سر روشنفكرنمايى و وارفتگى سياسى
علمى در نظريه نويسى ، حتى حكومت و سياست و مديريت پيامبر اكرم (ص ) و
ائمه (ع ) را نيز امرى زمينى و غير الهى و خارج از رسالت دين و در حوزه
تشخيص و خواست عرف و جامعه معرفى مى كنند و عهده دارى آن توسط پيامبران
و امامان را تنها ناشى از تن دادن به خواست مردم مى دانند؛ و در بيشتر
روزگاران كه به گفته اينان ، مردمان چنين خواست و اقبالى را نسبت به
حكومت انبياء (ع ) و ائمه (ع ) نداشته اند، آنان نيز به تنها وظيفه و
رسالت خود يعنى ابلاغ دين بسنده كرده اند!
(6)
اينك مجال پرداختن مبسوط به اين وجهه از شخصيت حضرت امام نيست . هدف
فقط اشاره به اين است كه اولا اگر به شايستگيهاى كم نظير حضرت امام در
شناخت ، قرائت و تفسير صحيح و جامع از دين و شريعت اسلامى توجه شود، و
ثانيا به جايگاهى كه ايشان از آن منظر حوزه عمل دين و ترسيم و تفسير
چهره شريعت مقدس مى پردازند توجه شود، و ثالثا اگر به نياز حياتى و
گسترده جامعه به فهم و شناخت درست دين و عرصه عمل و كاركردهاى آن توجه
شود، و رابعا اگر به تلاش تخريبى و گمراه كننده دو جبهه افراط و تفريط،
به تقصير يا از قصور، در حوزه دين شناسى و تحليل منابع و تفسير مخصوص
شريعت ، توجه شود، و خامسا اگر به كم كارى ، نسنجيده گرى و يا جزئى
نگرى محافل مسؤ ول در ارائه چهره ناب و بى آلايش دين (و در اينجا مشخصا
در چارچوب قرائتى كه حضرت امام از آن دارند) و زدودن سليقه ها، خرافه
ها و نظريه پردازيهاى التقاطى از سيماى تابناك و پاك اسلام ، توجه شود،
اذعان خواهيم كرد كه مهمترين وجهه همت ما و لااقل يكى از مهمترين مسؤ
وليتهاى ما، آن هم در سال بزرگداشت امام خمينى ، شناخت دين و آموزه هاى
شريعت از منظر نگاه امام و در چارچوب الگويى كه آن بزرگوار ارائه كرده
است مى باشد. و پرواضح است روش اساسى و منطقى در نگرش به دين از اين
منظر، دستيابى به اصول و الگوهايى است كه چارچوب نگرش امام به الگويى
جامع در دين شناختى امام و ترسيم نگره اى كامل و سازمان يافته از پيكره
سالم و كامل دين كه در باور ما نظام دين نيز همچون
نظام احسن آفرينش ،
نظام احسن در تشريع و ضابطه مندى همه چيز
است حتى غرامت يك خراش ؛ چنان كه در
تعبير امام صادق (ع ) آمده است .
(7) اينكه مبادى رويكرد امام به دين شناختى چيست و با
كدام روش به تفسير و تحليل نصوص و منابع دينى مى پردازد؟ و اينكه در
هرم دين شناختى امام كدام عناصر و اجزاء در قله
و كدام در دامنه و كدام در
قاعده قرار مى گيرند؟ و جايگاه هر يك از
اجزاء كليت دين كجاست ؟ و ملاك وحدت و انسجام و ارتباط منطقى ميان
اجزاء چيست ؟ و پرسشهاى بسيارى از اين دست ، طبيعى است كه در موضوع مهم
و حياتى دين شناختى از منظر انديشه و نگاه امام مطرح مى شود و بايد
الگوهاى دين شناختى در حوزه شخصيت زنان و مسايل
آنان مى باشد. اما پيش از پرداختن به بحثهاى مورد نظر، ناگريزيم
چند نكته توضيحى را بازگو كنيم .
يكم :
چنان كه اشاره شد به نظر مى رسد عمده ترين و بلكه راهگشاترين كار در
شناخت و شناساندن انديشه هاى امام در زمينه هاى مختلف ، ارائه اصول و
الگوهايى است كه از يك سو تصويرى روشن و جامع و حتى الامكان سازمان
يافته از انديشه امام و نگاه تفسيرى ايشان از دين را در آن زمينه ارائه
دهد و به دور از جزئى نگرى نگرش تبعيض آميز به انديشه ها و مواضع آن
بزرگوار باشد، و از سوى ديگر بتواند ملاكى براى عمل و هرچه كاربردى تر
شدن آن ، و معيارى براى ارزيابى ديدگاهها و عملكردها باشد. اين است كه
در اين مقاله تلاش شده است الگوها و معيارهايى براى نگرش به جايگاه
انسانى اجتماعى بانوان و مسايل آنان بر اساس انديشه و نظر امام و مستند
سازى اجمالى آنها، ارائه شود.
دوم :
نيز چنان كه اشاره شد، وقتى الگوهاى ارائه شده براى ما مى تواند به
عنوان الگوهاى دين شناختى مورد استناد و
استفاده قرار گيرد كه به شخصيت حضرت امام و جايگاهى كه از آن موضع ،
سخن مى گويند، و دين را تفسير مى كنند و شرح و بسط مى دهند، كاملا توجه
شود بسيارى انسانها به تجزيه و تحليل مسايل دينى مى نشينند، از زبان
اسلام سخن مى گويند، به نظريه پردازى و تفسير شريعت مى پردازند؛ به
گونه اى كه مى توان گفت نسبت نظريه پردازى در دين و سخن گفتن از شريعت
و كتاب نويسى و پژوهشگرى در حوزه مسايل دينى ، بيش از ساير علوم و
موضوعات است .
اما پرواضح است كه نسبت و قرابت اينها به حقيقت دين و واقعيت شريعت همه
در يك سطح نيست ، همه در يك مرتبه حجيت و قوتى كه مايه آرامش وجدان
دينى و پايبنديهاى شرعى باشد نيست و چنين انتظارى نيز نمى رود شخصيتهاى
علمى و انديشمندان و صاحب نظراتى كه سخن و نظر آنان در حوزه احكام دينى
، حجت باشد و در حوزه
عقيده و باورهاى دينى مايه آرامش و تحكيم
پيوندهاى اعتقادى مؤ منان باشد، طيف وسيعى را شامل نمى شود و بايد گفت
در هر دوره گروهى محدود مى باشند و طبيعى است در اين گروه نيز كسانى كه
انديشه و نظر آنان مبناى عمل جامعه باشد، انگشت شمار خواهند بود.
حضرت آيت الله العظمى امام خمينى ، از زبان دين و شريعت ، راه مى
نمايند و به تفسير و تبيين آموزه هاى دينى مى پردازند، در جايگاه كسى
سخن مى گويند كه فقط بخشى از ويژگيهاى وى اينهاست : فقيه چيره دست ،
فيلسوف ، مفسر، صاحب نظر در اخلاق و عرفان نظرى ، عارف وارسته ، و مرجع
تقليد با همه لوازم و شرايطى كه اين اوصاف دارد.
سخن ايشان ، سخن يك نويسنده سخنران ، يا متفكر صرف يا نظريه پرداز محض
يا يك منتقد و مصلح اجتماعى صرف نيست .
انسانى در اين جايگاه نمى تواند و نبايد سخن به مبالغه گويد يا به
انگيزه جاذبه هاى تبليغاتى و رضايت خاطر اين شخص يا آن گروه و در
خوشايند مريدان ، اظهار نظر كند. اگر اضافه شود امتيازها و ويژگيهاى
انسانى كه علاوه بر اوصاف مذكور در جايگاه رهبرى يك انقلاب و سپس نظام
به تبيين دين و آموزه هاى شريعت مقدس مى پردازد. آن وقت به اهميت
انديشه و نگاه امام و قرابت آن با حقيقت دين بيشتر اذعان خواهيم داشت .
اين است كه براحتى پاى اين ادعا مى ايستيم كه ما از حضرت امام خمينى
كسى را نزديكتر و آشناتر به شناخت اسلام و راه و رسم اولياى عظيم
الشاءن آن (صلوات الله عليهم ) سراغ نداريم .
سوم :
موضوع اين نوشته همان گونه كه از عنوان آن پيداست ارائه آن دسته از
الگوها و معيارهايى است كه در نگرش به دين از منظر نگاه امام در حوزه
مسايل زنان به دست مى آيد و مى تواند مبناى داورى ما در ديدگاه امام
نسبت به اين دست مسايل قرار گيرد. نكته لازم به ذكر اين است كه آنچه در
اينجا به عنوان اصول نگرش حضرت امام ارائه شده است تنها سرفصلهاى عمده
در اين مبحث است و بناى بر استقراى كامل و ارائه جامع همه آنچه مى
تواند به عنوان يك اصل و معيار در اين زمينه به شمار رود نبوده است .
آن كار كه تلاشى مفيد و راهگشا نيز خواهد بود نيازمند فرصتى بيشتر و
مجالى متناسب با خود است كه اينك از حوصله بحث بيرون است . همين مقدار
نيز بحث را به درازا كشانده است . لذا از محورهايى چون
تفاوتهاى حقوقى ،
اسلام دين زندگى ، مسؤ وليت برابر رشد،
توسعه و تحديد بر اساس مصلحت كه براى اين
نوشته پيش بينى و مطالعه شده بود صرف نظر شد. شايد در فرصتى ديگر به
آنها نيز بپردازيم . ان شاء الله . در اين فرصت فقط به دوازده محور
پرداخته شده است .
چه اينكه شرح و بسط و مستند سازى همين الگوها نيز به مجالى بيشتر
نيازمند است ، بويژه كار مستند سازى اين اصول و الگوها از نقطه نظر
منابع دينى و ارايه و نصوص قرآنى و حديثى كه در اينجا به ذكر نمونه
هايى محدود بسنده شده است ؛ در حالى كه مى دانيم نوعا پشتوانه
ديدگاههاى حضرت امام بويژه آنگاه كه به عنوان اصول و در سطحى كلى تر
بيان شده است ، حجم وسيعى از ادله دينى و شواهد قرآنى و حديثى است و
پژوهشگرانى كه به مستند سازى مواضع و ديدگاههاى آن عالم فرزانه مى
پردازند نوعا حجم زيادى منابع و ادله در اختيار دارند كه در تحقيقات
خود مى توانند از آن بهره برند. البته از انسان وارسته و پراستعدادى كه
حدود 80 سال از عمر شريف خويش را در شناخت اسلام و درك حقايق آن و دانش
شهودى همراه با تعهد و تعمد كامل به موازين و آموزه هاى دين پرداخته
است و آن همه مشغول توفيق و عنايت الهى قرار گرفته است نيز چيزى جز اين
انتظار نمى رود كه قلم و قدم او و بيان و حركت او، ترجمان حقايق دينى و
احكام شريعت مقدس باشد.
چهارم :
الگوهاى ارائه شده به سليقه نويسنده در سه بخش آمده است ؛ يكى حوزه
كلام و انسان شناسى ، ديگرى
خانواده و تربيت و سومى
جامعه و فرهنگ ، اين تقسيم بندى هر چند
بر اساس همخوانى نسبى ميان مباحث هر بخش صورت گرفته و مناسب دانسته شده
است ولى امرى ناگزير نيست و مى تواند به گونه يا گونه هاى ديگر تقسيم
شود؛ هدف ، دسته بندى مطالب و توجه دادن به نوع گرايش سرفصلها و
عناوين مورد بحث بوده است و نه بيشتر.
آرزو و حتى گمان نويسنده اين است كه اين مجموعه بتواند چارچوبى از نگاه
و انديشه حضرت امام خمينى در حوزه مسايل زنان را ارائه دهد و ملاكهايى
را براى تبيين موضوعات جزئى تر و نيز ارزيابى عملكرد اجتماعى و روند
جامعه انقلابى ما در اين خصوص پيش روى نهد و در اين دست مسايل
خط امام را هر چند به اجمال ترسيم كند.
ان شاء الله .
بخش اول : انسان شناسى و كلام
يكم : انسانيت ، عنصر مساوى و مشترك
يكى از الگوهاى اساسى در دين شناختى مسايل زنان ، كه مى توان با
نگرشى كلامى از آن سخن گفت اين اصل است كه زن و مرد در حقيقت انسانى و
آنچه وجه تمايز ميان اين حقيقت با ساير انواع
مى باشد، هيچ تفاوتى ندارند. هر دو از يك حقيقت مشترك سرچشمه
گرفته و از يك حقيقت برخوردارند و آن همان است كه اين موجود داراى حيات
را از ديگر جانداران جدا مى سازد و حقيقت وجودى وى قائم و بسته به آن
است . حقيقتى كه در اشاره به آن از تعابيرى چون
من ، تو،
او، خود،
خويشتن و نفس به صورت مطلق بهره
مى بريم و همان كه محور تعلق تكاليف و حقوق قرار مى گيرد. آنچه آدمى را
از ديگر انواع جاندار متمايز مى سازد حقيقت انسانى او است و آنچه در
مرحله تكليف و مسؤ وليت ، مخاطب قرار مى گيرد همان حقيقت است . به
عبارت ديگر همان حقيقتى كه آدمى را در مرحله
تكوين و شكل گيرى حقيقت وجودى وى ، اساس هستى او و مايه تمايز
او است ، همان حقيقت در مرحله تشريع و
مسؤ وليت دهى و پاسخگويى نيز ملاك و مخاطب قرار مى گيرد و
تكليف متوجه او مى شود و اعضا و جوارح
تنها ابزارى براى عمل به تكليف هستند. قرآن كريم در هر دو مرحله ، به
صراحت تفاوت ميان زن و مرد را نفى مى كند؛ هم آنگاه كه از جايگاه
انسانى زن و مرد در مرحله شكل گيرى حقيقت وجودى آن دو سخن مى گويد،
منشاءيى مشترك و حقيقتى يكسان را يادآور مى شود و هم در مرحله اصل
تكليف و عمل ، آن دو را به عنوان عنصر انسانى مخاطب مى سازد و در مقام
ارزشگذارى و پاداش عمل يكسان مى نگرد. قرآن كريم هر دو نكته را در اين
آيه جمع كرده است :
يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و
جعلناكم شعوبا و قبائل التعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم .
(8)
بخش نخست آيه اشاره به خاستگاه اوليه آدميان دارد كه همه از يك نر و
ماده آفريده شده اند و بخش نهائى آن ملاك ارزشگذارى و برترى آدميان على
رغم داشتن حقيقت مشترك را بيان مى كند. ملاكى كه كاملا در اختيار و به
اراده خود آنان است ؛ يعنى عمل ، اگر تفاوتى هست نه به خاستگاه و حقيقت
مشترك آن دو بلكه به واقعيات و ارزشهايى برمى گردد كه با كمال اختيار و
خواست خويش به آن جامه وجود مى پوشند. قرآن كريم در جاى ديگر، پس از
آنكه نحوه نگرش خردمندان به آفرينش آسمانها و دستاورد نگرش انديشمندانه
آنان همراه با خضوع و كرنش در مقابل حضرت حق و انديشناكى آنان از عمل
خود كه موجب نگرانى ايشان نسبت به آينده است و در نتيجه پناه جستن به
ذيل رحمت و غفران الهى را بازگو مى كند، پاسخ خداوند را اين گونه بيان
مى فرمايد :
فاستجاب لهم ربهم انى لا اضيع عمل عامل منكم من
ذكر اءو انثى بعضكم من بعض ؛
(9)
خدايشان خواسته آنان را اجابت كرد كه من عمل هيچ عمل كننده از شما را،
مرد باشد يا زن ، ضايع و تباه نخواهم ساخت ، همه از هم هستيد.
اين همان حقيقت و اصل است كه حضرت امام خمينى بر آن تاءكيد دارد. آنجا
كه مى فرمايد :
تاريخ اسلام گواه احترامات بى حد رسول خدا (ص ) به اين مولود شريف
(حضرت فاطمه (ع ) ) است تا نشان دهد كه زن ، بزرگى ويژه اى در جامعه
دارد كه اگر برتر از مرد نباشد كمتر نيست .
(10)
قرآن كريم نه تنها بر يكسانى ميان زن و مرد در حقيقت انسانى تاءكيد
دارد بلكه اساسا آن را يكى از نشانه ها و آيات الهى همچون آفرينش
آسمانها و زمين و آفرينش اصل آدمى و تفاوت زبانها و رنگهاى آدميان مى
شمارد و در رديف برشمارى آيات الهى به يكسانى ميان زن و مرد از نقطه
نظر انسانيت و حقيقت وجودى ، اشاره مى كند و همين همسانى را مايه سكوت
و انس و الفت مى شمارد و اگر جز اين بود چگونه مى توانست دستمايه سكونت
و آرامش غريزى آدميان باشد :
و من آياته اءن خلق لكم من انفسكم ازواجا
لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ، ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون
.
(11)
تعبير من انفسكم يعنى آفرينش از حقيقت و جنس خودتان ، هم از آيات الهى
است ، هم مايه سكونت آدمى است ، و هم دستمايه انديشه ورزى انديشمندان
به همان سان كه آفرينش آسمانها و زمين مايه و زمينه انديشه آنان و
دستيابى به ايمان برتر و حقايق بيشتر است ، يكسانى و همسانى زن و مرد
نيز چنين دستمايه اى را براى انديشه ورزى آنان فراهم ساخته است .
حضرت امام در تاءكيد بر همين حقيقت در جاى ديگر مى فرمايد :
از (نظر) حقوق انسانى ، تفاوتى بين زن و مرد نيست زيرا كه هر دو
انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد، بله در بعضى
از موارد تفاوتهايى بين زن و مرد وجود دارد كه به حيثيت انسانى آنها
ارتباط ندارد.
(12)
بنابراين هر آنچه كه در تعارض با اين حقيقت مسلم قرآنى و اسلامى باشد
حتى اگر در منابع دينى يا تاريخى جاى گرفته است نمى تواند مورد قبول
باشد. وقتى آيات متعددى كه فقط بخشى از آن در اينجا آمد، زن و مرد را
در حقيقت و هويت انسانى يكسان مى شمارد و خاستگاه آن را يك زن و يك مرد
به يكسان معرفى مى كند، ديگر زن را نمى توان فقط به عنوان يك
حامل و ظرف
وانمود كرد چنان كه برخى گفتند : و انما امهات
الناس اوعيه ؛ مادران ظرفهايى بيش نيستند! و يا آن ديگرى كه
در تعريضى سياسى گفت :
بنونا بنو اينائنا و بناتنا بنوهن ابناء الرجال
الاباعد ؛
فرزندان ما فقط فرزندان پسران ما هستند، اما فرزندان دختر ما فرزندان
مردان بيگانه اند!
چه اينكه پذيرفته نيست در مقام تحقير شخصيت انسانى زن و كاستن از وزن
حقيقت و هويت وجودى وى ، او را طفيلى و زائده اى از گل وجودى حضرت آدم
(ع ) بشماريم . حتى اگر در ظاهر برخى متون دينى آمده باشد. و از همين
روى است كه مى خوانيم امام صادق (ع ) وقتى با چنين گفته اى و بايد گفت
با چنين خرافه اى مواجه مى شود به شدت برخورد مى كند. ملاحظه فرماييد
اين روايت را كه زراره ، آن محدث و عالم فرزانه ، نقل مى كند :
سئل ابو عبدالله (ع ) عن خلق حواء و قيل له : ان
اناسا عندنا يقولون : ان الله عزوجل خلق حواء من ضلع آدم الايسر الاقصى
، فقال : سبحان الله و تعالى عن ذلك علوا كبيرا! اء يقول من يقول هذا :
ان الله تبارك و تعالى لم يكن له من القدره ما يخلق لآدم زوجه من غير
ضلعه ؟! و يجعل للمتكلم من اهل التشنيع سبيلا الى الكلام اءن يقول ؛ ان
آدم كان ينكح بعضه بعضا اذا كانت من ضلعه ! ما لهؤ لاء؟! حكم الله
بيننا و بينكم ...
(13)
كسى از امام صادق (ع ) درباره آفرينش حوا پرسش كرد و گفت : ما دسته اى
مردم را داريم كه مى گويند : خداى عزوجل ، حوا را از آخرين دنده چپ آدم
آفريد، امام (ع ) فرمود خداوند از اين سخن براستى كه منزه و برتر است
آيا كسى كه اين حرف را مى زند، معتقد است كه خداى تبارك و تعالى توان
نداشت كه براى آدم همسرى را از غير دنده او بيافريند؟ و راه را براى
سرزنش گران باز مى كند تا بگويند : آدم اگر همسرش از دنده او بوده است
پس خودش با خودش آميزش مى كرده است ؟! اين گويندگان را چه شده است ؟!
خدا ميان ما و آنان داورى كند...
دوم : خوشبختى ، فراراه
همه
از بديهى ترين الگوهاى دين شناختى ، در باورهاى دينى ، يكسانى
زن و مرد در دستيابى به هدايتى است كه در منطق دين مايه خوشبختى واقعى
است . راه سعادت به روى همه گشوده است . كالاى خوشبختى در بازار ايمان
و عمل ، در معرض گزينش و خريد همگان است ، بى هيچ تفاوتى ميان مرد و زن
. قرآن و اساسا دين ، مايه هدايت انسان
است و انسان است كه مخاطب آيه هاى هدايت و سعادت است و جنسيت از عوارض
بيرونى و خارج از مقام تكليف به هدايت و
تشويق به كسب سعادت است . قرآن خود را
هدى للناس مى شمارد. چه اينكه خود را
هدى للمتقين مى داند و تقوا پيشگى را در
انحصار هيچ كس نمى داند. آدمى ، بى هيچ تفاوتى ميان زن و مرد، مكلف
به هدايت است . آدمى در طريق هدايت ، راهى جز
تقوا ندارد و مگر هدايت جز تقوا و خداباورى و خداترسى و
خداخواهى چيز ديگرى است . آدمى ، چه زن و چه مرد، مى تواند آرزومند
سعادت جاودانه باشد. اين راهى است كه او برمى گزيند :
انا هديناه السبيل ، اما شاكرا و اما كفورا
.
(14)
و اين ، چنان كه اشاره شد، از قطعى ترين و بديهى ترين آموزه هاى دينى و
عقلى است جز اين در نظام آفرينش كه آفريدگان آن آدمى را از سر حكمت ، و
با اختيار و اراده عمل و نماياندن راه و بشارت و انذار آفريده است ،
نمى تواند باشد.
يكى از تعبيرهاى زيباى قرآن درباره سعادت حقيقى كه اديان الهى همه به
آن سو فرا خوانده اند حياه طيبه است ؛
زندگى پاكيزه چه اينكه پاداش بهشت كه جزاى احسن
الهى است بيان ديگرى از اين سعادت جاودانه است . قرآن كريم در
چند جا به صراحت به گونه اى تشويق آميز و در قالب ارائه يك اصل ، توجه
مى دهد كه كسى كه عمل صالح را از سر
ايمان به جاى آورد. چه مرد باشد چه زن ، به آن
حيات طيبه و به آن جزاى احسن
خواهد رسيد و ذره اى درباره او ستم نخواهد شد. اين آيات همين حقيقت
ترديدناپذير را بازگو مى كند :
من عمل صالحا من ذكر او اءنثى و هو مؤ من
فلنحيينه حياه طيبه و لنجزينهم اءجرهم باءحسن ماكانوا يعملون .
(15)
و من عمل صالحا من ذكر او اءنثى و هو مؤ من
فاولئك يدخلون الجنه يرزقون فيها بغير حساب .
(16)
و من يعمل من الصالحات من ذكر اءو انثى و هو مؤ
من فاولئك يدخلون الجنه و لا يظلمون نقيرا .
(17)
از اين روى طى مراحل رشد و ارتقاى به مراتب بالاتر انسانى و دستيابى به
كمالاتى كه مسيرى براى وصول به حياه طيبه
و جزاى احسن الهى است ، امرى انحصارى
نيست . عمل صالح عمل مردانه نيست ، كما
اينكه ايمان ، امرى مردانه نيست . به
همين حقيقت و به امكان طى منازل انسانى و كمالات وجودى اشاره دارد اين
سخن امام كه مى فرمايد :
براى زن ابعاد مختلفه است . چنانچه براى مرد و براى انسان ، اين ورق
صورى طبيعى نازل ترين مرتبه انسان است و نازلترين مرتبه زن است و
نازلترين مرتبه مرد است . لكن از همين مرتبه نازل حركت به سوى كمال است
. انسان موجود متحرك است . از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيب ، تا فنا بر
الوهيت .
(18)
اگر راه رشد و كمال يابى براى همه گشوده است ، قهرا جلوه هاى رشد و
زمينه هاى اجتماعى آن نيز در انحصار قشرى خاص نيست . هر آنچه در
دستيابى به آن حيات طيب كه قرآن به صراحت
همه مؤ منان را به آن فرا خوانده است ، دخالت دارد مشترك ميان زن و مرد
است .
يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا
دعاكم لما يحييكم .
(19)
عبادت و كرنش در مقابل خداوند از آن همه است ، دانش و هنر از آن همه
است بروز و ظهور تواناييها و استعدادهاى آدمى از آن همه است .
در علم و تقوا كوشش كنيد كه علم به هيچ كس انحصار ندارد. علم مال همه
است تقوا مال همه است و كوشش براى رسيدن به علم و تقوا وظيفه همه ماست
و همه شماست .
(20)
سوم : عاطفه ، نقطه عطف
زندگى
در تبيين چارچوب نگرش حضرت امام به مسايل زنان ، نوع نگاه و
تحليل ايشان نسبت به موضوعى كه همواره در تحليل برخى تفاوتهاى حقوقى
ميان زن و مرد، به عنوان يكى از ويژگيهاى بانوان مورد استناد قرار مى
گيرد قابل توجه است و مى تواند به عنوان يك اصل در دين شناختى مسايل
زنان و تحليل شخصيت انسانى آنان از منظر امام مورد توجه قرار گيرد. قوت
عاطفه و گستره احساسات در بانوان كه برخاسته از لطافت اوليه روح و
متناسب با برخى موقعيتهاى ويژه آنان است ، در مقايسه با قوت عقلانيت
معاش و خطرپذيرى مردان ، واقعيتى است كه به صورت نوعى و اجمالا
انكارناپذير است و اين خود نشان از حكمت بالغه الهى در تدبير امر
آفرينش و سامان يافتن معاش آدميان و احساس نياز متقابل و نقش پذيرى
تكميلى آنان ، دارد. به عنوان مثال ، تربيت و رشد فرزند و آمادگى براى
پذيرش آن همه دشوارى از نقطه آغاز تا بزرگ شدن فرزند و قدم گذاشتن به
جامعه دشواريهاى دوران حمل و بيدارخوابيها و رسيدگى به امر تغذيه و
نظافت وى به انگيزه و توان و تحملى بيش از آنچه عقل تدبير و حسابگرى
خرد پديد مى آورد نياز است . تنها عشق و عاطفه است كه مى تواند انگيزه
و توان پذيرش آن همه دشوارى را ايجاد كند و از آدمى ، عنصرى خستگى
ناپذير بسازد كه فرهادوار كوه سختيها را با سرپنجه عشق و احساسات خود
از سر راه بردارد به نداهايى برخاسته از عمق جان و فراخوانهايى از
پررمز و رازترين لايه هاى روح انسانى خود، نيازمند است تا او را به بى
هيچ چشمداشتى به استقبال سختيها و ناگواريها وا دارد.
عقلانيت تدبير و خرد زندگى چنين نيست كه براى همه آن مراحل و همه
دشواريها و خطرپذيريها تمكين كند و به
قول مولانا :
پاى چوبين سخت بى تمكين بود
|
اين است كه در سخن زيبايى از امام باقر (ع ) به نقل فرزند بزرگوارش
امام صادق (ع ) اين واقعيت را چنين مى خوانيم :
ان الله تبارك و تعالى جعل للمراءه صبر عشره
رجال ، فاذا حملت زادها قوه عشره رجال اخرى ؛
(21)
خداى تبارك و تعالى به زن صبر و تحمل ده مرد داده است ؛ و زمانى كه
باردار مى شود، خداوند نيروى ده مرد ديگر را نيز به وى مى دهد.
پرواضح است كه وجه روشن اين توان ، زور بازو و قدرت ماهيچه هاى بدن او
نيست بلكه همان لايه هاى زيرين روح و عمق جان او است كه او را قوت مى
بخشد و در مقابل سختيها مقاوم مى سازد. اين مصداقى از همان حقيقت است
كه حضرت امام صادق (ع ) در سخن راهگشا و تاءمل برانگيز ديگرى بيان
فرموده است :
ما ضعف بدن عما قويت عليه النيه ؛
(22)
هيچ تنى ، نسبت به آنچه كه نيتى استوار و اراده اى قوى براى آن وجود
داشته باشد، دچار ضعف و ناتوانى نمى شود.
آنچه مكمل خرد حسابگر مرد در راه بردن و تمشيت امر زندگى است و موجب مى
شود زن در برخى صحنه ها كه از توان و انگيزه مرد بيرون است به ايفاى
نقش بپردازد همان لايه زيرين روح و عاطفه عميق وى است كه نقطه عطف
زندگى در بسيارى صحنه ها و مراحل است . و در واقع صحنه گردان اين نقشها
چيزى جز همان سرپنجه قوى و استوار و نستوه
عاطفه
زن نيست ؛ همان كه در رهنمود امام صادق (ع ) قوت آن تا بيست
برابر مرد شمرده شده است . و در سخن امام ، چنان كه خواهد آمد، داراى
تحملى چون عرش معرفى گشته است .
همين ويژگى روحى ، وقتى در صحنه جامعه ، در قالب صحيح خود به ايفاى نقش
مى پردازد، جلوه هايى از آيت الهى و حكمت ربانى را، هم در
صحنه و هم در
صحنه
گردانى ، نشان مى دهد، بارها حضرت امام از نقش
صحنه گردانى بانوان در ميدان مبارزه تا
پيروزى سخن گفته اند كه نمونه هائى را بازگو كرديم ، آنچه زمينه اى شد
كه در نگاه امام از منظر عاطفه به عنوان نقطه عطف زندگى ، به شخصيت زن
و دين شناختى مسايل آنان بپردازيم ، سخنى ديگر از آن بزرگوار است كه
جلوه ديگرى از ايفاى نقش عاطفه بانوان در
صحنه
است ، و براستى چه كسى را سراغ داريم كه وقتى از قوت عواطف و
احساسات بانوان سخن مى گويد در اين سطح و به عنوان يك نقطه قوت و يك
محور امتياز، به تحليل و تفسير آن بپردازد؛ عاطفه اى كه در خدمت جنگ و
جهاد مقدس قرار مى گيرد و ره توشه مجاهدانى مى شود كه در پشت جبهه و در
واقع ، در پشت صحنه ، دستهاى عاطفه و ايمان بانوانى را مى بيند كه نقش
جهاد و پيروزى و شهادت را در دل آنان رقم مى زنند :
عواطفى كه در بانوان هست مخصوص خودشان است و در مردها اين عواطف نيست و
لهذا آن چيزى كه در پشت جبهه از روى عواطف از بانوان صادر مى شود بيشتر
و بالاتر و ارزنده تر است از آن چيزى كه از مردها صادر مى شود به موجب
عواطفى كه بانوان دارند آنها براى جبهه كارهاى بسيار مفيد انجام داده
اند و انجام مى دهند و از همه مهمتر اينكه بانوان بعد از انقلاب با
تمام كوشش و حفظ عفت و حفظ جهات اسلامى ، همقدم بلكه پيشقدم در امور
كشور بوده اند.
(23)
بخش دوم : خانواده تربيت
چهارم : زنان ، زيربناى فضيلتهاى انسانى
در جايگاه تربيت و رشد انسانى جامعه ، ترديدى نيست بانوان نقشى
تعيين كننده و بى بديل دارند، به روشنى پيداست كه اين نقش نمى تواند
امرى تشريفاتى و يا حتى قراردادى باشد. دست حق در نظام زيبا و حكيمانه
آفرينش ، زن را در چنين جايگاه و طبعا در چنين مسؤ وليتى قرار داده است
. جايگاهى كه هيچ قانون و قرارى نمى تواند كليت آن را ناديده بگيرد و
هيچ شانه اى نمى تواند به جز خود وى ، اين مسؤ وليت را بر خود نهد. اين
است كه از آن به نقش بى بديل ياد مى كنيم . و اين چنين است كه سخن امام
در اين باب كه بارها نيز بر آن تاءكيد ورزيده اند، بيانى از يك واقعيت
تكوينى در
نظام احسن وجود و آفرينش آدمى
و مناسبات انسانى اجتماعى آدميان است و ترجمه اى است از آنچه در منابع
دينى و نظام تشريع در شريعت مقدس آمده است . اگر خداى تبارك و تعالى با
صفت
رب پرورش دهنده و رشد دهنده جهان و
جهانيان است ، زن نيز در نظام الهى چه نظام تكوين و
هستى و چه دستگاه تشريع و
بايستى ، مظهرى از همين وصف و نام مى
باشد.
در سخن كوتاه اما پربار و آسمانى حضرت صادق (ع ) آمده است :
اكثر الخير فى النساء؛
(24)
بيشترين خير و خوبى در وجود بانوان است .
جلوه اى از اين كلام آسمانى در سخنان امام اين گونه آمده است :
زن مربى جامعه است . از دامن زن انسانها پيدا مى شوند. مرحله اول مرد و
زن صحيح ، از دامن زن است . مربى انسانها زن است . سعادت و شقاوت
كشورها بسته با وجود زن است ، زن با تربيت صحيح خودش انسان درست مى كند
و با تربيت صحيح خودش كشور را آباد مى كند. مبداء همه سعادتها از دامن
زن بلند مى شود زن مبداء همه سعادتها بايد باشد.
(25)
همين حقيقت را حضرت امام در جاى ديگر با تعبير
عنصر تابناكى كه زيربناى فضيلتهاى انسانى و ارزشهاى والاى خليفه الله
در جهان است
(26) بازگو مى كنند و برخاسته از همين حقيقت است كه
پيامبر اكرم (ص ) دختران را بهترين فرزندان آدمى مى شمارند :
خير اولادكم البنات .
(27)
حضرت امام ، با اشراف عميق و همه سويه اى كه بر شريعت مقدسه از يك سو،
و مناسبات اجتماعى تربيتى جامعه دارند، يكى از محورى ترين آموزه هاى
خويش را در باب مسايل زنان و جايگاه خانوادگى و اجتماعى آنان همين
موقعيت اساسى و زيربناى براى آنان مى شمارند و سخت بر آن تاءكيد مى
ورزند. جالب است كه در اشاره به اهميت اين جايگاه ، آن را با مقام
تربيتى قرآن قرينه سازى مى كنند؛ هم قرآن را انسان ساز مى شمارند و هم
بانوان را :
قرآن كريم انسان ساز است و زنان نيز انسان ساز، اگر زنان شجاع و انسان
ساز از ملتها گرفته شوند، ملتها به شكست و انحطاط كشيده مى شوند.
(28)
از اين رو، به آن دسته از گفته هايى كه زنان را سرچشمه هر فساد و
آلودگى و گناه و در يك كلمه
منشاء شر و
تيره بختى آدميان معرفى مى كنند حتى اگر در ميان برخى منابع دينى باشد،
بايد كاملا به ديده ترديد نگريست و حداقل در برابر ظواهر آن متون ،
بايد ايستادگى كرد و به گونه اى از آنها بهره جست كه در تعارض آشكار با
مبانى قطعى قرآنى و دينى نباشد. فضيل كه از ياران امام صادق (ع ) است
سخنى از مردم جامعه خود را كه اينك نيز در فرهنگ ما بى رونق نيست !
براى آن حضرت (ع ) باز گفت .
سخن اين بود كه مردم مى گويند : در قيامت بيشتر دوزخيان ، زنان هستند!
امام (ع ) در رد اين گفته به پاسخى نقضى و قابل فهم براى همه اكتفا
كردند و فرمودند : اين چه بيجايى است ؟! در حالى كه گاه يك مرد در آخرت
، با هزار نفر از زنان دنيا در كاخى از در يكپارچه ازدواج مى كند!
قلت له : شى ء يقوله الناس : ان اكثر اهل النار
يوم القيامه النساء. قال : و انى ذلك و قد يتزوج الرجل فى الاخره الفا
من نساء الدنيا فى قصر من دره واحده ؟!
(29)