امام خمينى و الگوهاى دين شناختى در مسايل زنان

سيد ضياء مرتضوى

- ۴ -


فراخوان به راهبرد تهاجم  
امام در نخستين سندى كه از انديشه مبارزاتى او بر جاى مانده است و به بيش از نيم قرن پيش برمى گردد با شرحى كوتاه از آيه شريفه قل انما اعظكم بواحده اءن تقوموا لله مثنى و فرادى (124) به لزوم يك حركت الهى در جهت رهانيدن جامعه اسلامى از آفات و مفاسد موجود مى پردازد و ضمن سرزنش شديد رويه سكوت و بى تفاوتى ، همگان بويژه عالمان دين را به قيامى اسلامى فرا مى خواند و هشدار مى دهد كه فرايند عدم حركت ، چيزى جز سلطه همه جانبه مفسدان نخواهد بود :
اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد فرداست كه مشتى هرزه گرد شهوت ران بر شما چيره شوند و تمام آيين و شرف شما را دستخوش ‍ اغراض باطله خود كنند. (125)
و بدين ترتيب امام از نخستين روزهاى شكل گيرى انديشه مبارزات و حركت خويش اصل تهاجم را با اين ويژگى كه ريشه در اساسى ترين رهنمودهاى وحى دارد پى مى گيرد. بر همين اساس است كه در كشف الاسرار پس از شرح جهاد ابتدايى و جهاد دفاعى آورده است :
اسلامى كه مى گويد : و قاتلوا المشركين كافه كما يقاتلونكم كافه (126)
مى گويد بنشينيد تا طعمه ديگران شويد؟ اسلامى كه مى گويد و قاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم ، (127) مى گويد خود را تسليم ديگران كنيد؟ اسلامى كه مى گويد : و الخير كله فى السيف و تحت ظل السيف و لا يقيم الناس الا السيف و السيوف مقاليد الجنه و للجنه باب يقال له باب المجاهدين (128) و صدها آيات و احاديث براى جنگ با اجانب و براى حفظ استقلال كشور آورده ، مردم را خود از كوشش و جنگ باز مى دارد؟ (129)
امام اساسا تصريح مى كند كه مقصد عقيده است و جهاد در راه آن و پيروزى انقلاب ، نه زندگى و دنيا و بوى ننگين آن . (130) اين بينش آرمانى را در پيام خويش به هنگام شهادت آيت الله صدوقى بيان كرده است . سالها پيش از آن نيز در نجف اشرف همين آموزش را بر كرسى درس در جمع مشتاقان فراگيرى علوم اسلامى ابراز مى دارد و به عنوان يك آموزه فقهى در راستاى حفظ و بقاء و گسترش مكتب مورد تاءكيد قرار مى دهد :
آيه و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه (131) دستور مى دهد كه تا حد امكان نيرومند و آماده باشيد تا دشمنان نتوانند به شما ظلم و تجاوز كنند ما متحد و نيرومند و آماده نبوديم كه دستخوش تجاوزات بيگانه شده و مى شويم و ظلم مى بينيم . (132)
تهاجم در راستاى رحمت  
امام بيرون آمدن از لاك دفاعى و اتخاذ سياست تهاجم را يك راهبرد و مشى اصولى انبياء الهى و اولياء دين (ع ) مى داند و بر اين روش اصولى چنان كه توضيح آن خواهد آمد استدلالى روشن دارد. راهبرد تهاجم در مشى اولياى توحيد (صلوات الله عليهم ) ريشه در حقيقتى معرفتى دارد؛ حقيقتى كه در ديدگاه حضرت امام جنبه رحمت به خود مى گيرد. در اين تفسير همه جنگهاى انبياء (عليهم السلام ) نيز وجهه اى رحمانى پيدا مى كند و آبشخور راهبرد تهاجم رحمانيت خداوند است كه در پيامبر (ص ) به عنوان رحمه للعالمين جلوه نموده است :
جنگهاى پيغمبر، رحمت بوده است بر عالم و رحمت بوده است حتى بر كفارى كه با آنها جنگ مى كرده است . رحمت بر عالم است ، براى اينكه فتنه در عالم اگر نباشد، همه عالم در آسايش اند. اگر چنانچه آنهايى كه مستكبر هستند، با جنگ سر جاى خودشان بنشينند، اين رحمت است بر آن امتى كه آن مستكبر بر او غلبه كرده است ، بر خود مستكبر رحمت است ، براى اينكه اساس عذاب الهى بر اعمال ماست .
چرا كه :
اساس جهنم ، انسان است و هر عملى كه از انسان صادر مى شود، بر شدت و مدت عمل ، بر شدت و مدت عذاب مى افزايد. اگر چنانچه يك كافرى را سر خود بگذارند تا آخر عمر فساد بكند، آن شدت آن عذابى كه براى او پيدا مى كند، بسيار بالاتر است از آن كسى كه جلويش را بگيرند و همين جا بكشندش ... اين يك جراحى است براى اصلاح ، حتى اصلاح آن كسى كه كشته مى شود. (133)
در دستگاه معرفتى حضرت امام و به صراحت تمام ، آيه شريفه و قاتلوهم حتى لا تكون فتنه كه در دو جاى قرآن آمده است (134) و خاستگاهى روشن براى راهبرد تهاجم به شمار مى رود بزرگترين رحمت است بر بشر و نه تنها مخالفتى با رحمه للعالمين بودن پيامبر (ص ) ندارد بلكه تاءكيدى است بر آن . (135)
ستيزه جويى مستمر  
از طرف ديگر، قرآن كريم همزمان با دعوت به همزيستى مسالمت آميز با برخى ملتهاى ديگر در شرايطى ويژه كه در متون تفصيلى دين شرح شده است . واقعيتى مستمر را نيز يادآور شده است كه بايد همواره در سياستگذاريها و مشى عملى مديريت و راهبرى جامعه اسلامى به عنوان يك عامل تعيين كننده و ثابت منظور گردد و اين خود مبنايى براى ايمان به سياست تهاجم با عنايت به مفهومى فراگير كه براى آن قايليم ، مى باشد. اين واقعيت عبارت است از دشمنى همه جانبه و ستيزه جويى مستمر كفار و مشركين با كيان اسلام و مسلمين . چنان كه مى فرمايد : و لن ترضى عنك اليهود و لا النصارى حتى تتبع ملتهم ، (136) سرانجام رضايت كفار تبعيت بى چون و چرا و همه جانبه از آنان است و پرواضح است به فراخور توانايى اشان در اين جهت تلاش ‍ كنند.
قرآن در جاى ديگر ضمن هشدار نسبت به صميميت و نزديكى با دشمنان يادآور مى شود كه آنان از هيچ مفسده اى نسبت به شما فروگذار نمى كنند و گرفتارى و بيچارگى شما را خواهانند و تاءكيد مى ورزد كه دشمنى و كينه از دهانشان پيدا است و آنچه در سينه دارند بيشتر و بزرگتر است :
لا ياءلونكم خبالا و دوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر . (137)
امام به اين عداوت و ستيزه جويى عقيدتى تاريخى دشمنان اسلام ، باور داشت و از نخستين روزهايى كه انديشه مبارزاتى و حركت اصلاح طلبانه او شكل مى گرفت اين واقعيت را جزء اولى ترين دريافتهاى جامعه شناختى خويش قرار داده بود.
خشم مقدسى كه در سينه هاى مسلمين نسبت به شرك و كفر و سران كفر و نفاق نهفته است و تاءكيدى كه قرآن كريم نسبت به استمرار عداوت و دشمنى متقابل دارد هيچ گاه نمى تواند و نبايد از باورهاى عقيدتى تاريخى ما زدوده شود چنان كه دشمنان نيز بر همين باورند. اين اعلامى است كه قرآن از جانب مسلمانان كفر ستيز دارد :
و بدا بيننا و بينكم العداوه و البغضاء ابدا . (138)
اينها و مواردى اين چنين ، يك واقعيت عقيدتى تاريخى را شكل مى دهد و ضرورت آماده سازى جامعه اسلامى براى مقابله و تهاجم را به عنوان يك اصل ، تحكيم مى بخشد. امام به خوبى اين واقعيت را دريافته بود و ديگران را بدان گوشزد مى نمود تا همواره روح ستيزه جويى با استكبار با قوت تمام در مردم زنده بماند و بدانند كه با دشمن بايد به زبانى ديگر سخن گفت :
نكته مهمى كه همه ما بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم ، اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كى و تا كجا ما را تحمل مى كنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند. به يقين آنان مرزى جز عدول از همه هويتها و ارزشهاى معنوى و الهى مان نمى شناسند. به گفته قرآن كريم هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما برنمى دارند مگر اينكه شما را از دين تان برگردانند. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم صهيونيستها و آمريكا و شوروى در تعقيب مان خواهند بود تا هويت دينى و شرافت مكتبى مان را لكه دار نمايند. (139)
اشاره امام به اين آيه شريفه است كه و لا يزالون يقاتلونكم حتى يرذوكم عن دينكم ان استطاعوا . (140) برخى آيات ديگر نيز قريب به همين مضمون وجود دارد. (141)
سيره اولياى توحيد  
امام امام چنان كه اشاره شد سياست تهاجم به سنگرهاى دشمن و پرهيز از اتخاذ مواضعى تدافعى (جز در مواردى ويژه كه نياز به فرصتى معقول براى آمادگى است و يك روش ‍ مقطعى منطقى به شمار مى رود) را برگرفته از مشى عملى اولياى توحيد (عليهم السلام ) مى داند و به همين امر نيز در پاسخ به كج انديشان استدلال مى كند :
ما هم از اول مى دانستيم كه درافتادن با امريكا و همه قدرتها اين توابع را دارد ولى اين اشكالى است كه اين آقايان بايد به خود پيغمبر بكنند كه چرا با ابوسفيانها درافتاديد تا عمويت و افراد بزرگى از اسلام كشته شدند و مى بايست تسليم مى شدى و در گوشه خانه ات مى نشستى ، و در اين صورت به اميرالمؤ منين هم اين اشكال وارد است كه همه گفتند بگذار معاويه و اشعث در حكومت شام باقى باشد و همين مطلب اسباب اين شد كه اشخاصى مثل عمار و چندين هزار جمعيت كشته شوند و با اين تفكر، اشكال به حضرت سيد الشهدا هم وارد است كه چرا از مدينه آرام برخاست و با يك جمعيت كم به راه افتاد و در مقابل يك حكومت جبار ايستاد. پس اگر بنا شد همه اينها و همه انبيا در تاريخ اشتباه كرده باشند، مى بايست با منطق اين آقايان با قلدرها بسازند، ما هم اشتباه كرده ايم و به آن اعتراف مى كنيم و اگر مساءله اين نيست ، بلكه مساءله انسانيت و ارزشهاى انسانى است ، مساءله جلوگيرى از جناياتى است كه قلدرها به بشريت و انسانيت مى كنند، مساءله تباهى افراد ارزشمند است ، پس ما نمى توانستيم داخل خانه نشسته باشيم و امريكا هم بيايد در داخل اين كشور حكمفرمايى كند و همه دست به سينه در برابر امريكا بايستند و چاپلوسى كنند تا اينكه نان و اسلحه به آنها بدهد. (142)
پر واضح است انبياء (ع ) اساسا دعوتشان با هجوم به بنيانهاى فكرى ، فرهنگى و اجتماعى موجود كه در تعارض با بينش ‍ توحيد بود و با حمله به سياستهاى موجود كه در تقابل با ايجاد و بقاى حكومتى الهى بود سامان مى يافت . پس از شكل گيرى رهبرى فراگير و سامان يابى نظام اجتماعى مورد خواست آنان در قالب يك حكومت منطقه اى و مقابله با دشمنان نيز وجهه تهاجمى دعوت آنان به عنوان يك راهبرد ثابت و قطعى باقى مى ماند. اين مهم را در رهبرى پيامبر اكرم (ص ) بويژه در سالهاى مدينه به روشنى مى بينيم . آن حضرت (ص ) با احساس خطر براى كيان جامعه اسلامى پيش از آنكه غافلگير شود و پيش از آنكه تنها فرصت انديشيدن براى دفاع را داشته باشد هجوم متقابل را تدارك مى ديد و از همين روى همواره تحركات دشمن را حتى در دوردست ترين مناطق زير نظر داشت و در صورت لزوم به گسيل نيرو اقدام مى نمود. نگاهى اجمالى به غزوات و سراياى پيامبر (ص ) گوياى حقيقت مذكور است .
اين اجازه و دستور مؤ كد و جاودانى قرآن است كه در صورت احساس خطر از جانب هر گروه ، حتى از جانب آنان كه پيمان ترك مخاصمه و صلح بسته اند، اعلام شود كه تعهد و پيمانى در مقابل آنان وجود ندارد و اين خود مى تواند راه را براى هجوم به دشمن پيش از شبيخون با هجوم او بگشايد :
و اما تخافن من قوم خيانه فانبذ اليهم على سواء . (143)
نقطه عطف سخن  
اميرالمؤ منين على (ع ) فرازى بس بلند و فراگير دارد كه خاستگاه اين نوشته است . آن حضرت در كنار انگيزه هايى كه راهبرد تهاجم در رهبرى او را شكل مى داد، به راهبرد تهاجم ، به عنوان يك اصل پايدار ولى در قالب رهنمودى نظامى اشاره مى كند. اين فراز كه عامل مهمى در تحليل سرسختى و پافشارى او در مبارزه با مخالفان ستيزه جو بويژه دستگاه قاسطين در شام به شمار مى رود هر چند با سياقى نظامى گرى ابراز شده است اما خاستگاه و جانمايه آن ، همان راهبرد تهاجم در همه زمينه هاى مبارزه و فرايند شكننده و ذلت آفرين عدول از روحيه هجومى به حالتى دفاعى مى باشد.
ميدانهاى سياسى ، فرهنگى و اقتصادى نيز چنين است . چنان كه در اين خصوص ميان دشمنان بيرونى و موانع ، مشكلات ، مفاسد، آفات و دشمنان داخلى تفاوتى نيست . اين همه تاءكيد بر گستره عام راهبرد تهاجم به خاطر واقعيت مساءله و نيز ضرورت مبرمى است كه در مقابله سياسى و فرهنگى خويش ‍ با دشمن داريم و دشمن بويژه در زمينه هاى فرهنگى با تمام توان در تلاش است كه جنگ را با خانه هاى ما بكشد و در همين جا ما را درگير كند.
پسش درآمد اين فراز، شرحى كوتاه اما اما بس والا، از جايگاه جهاد در اسلام است . شاءن نزول جملات مذكور در بيان اميرالمؤ منين (ع )، گزارش تكاندهنده اى بود كه از هجوم گروهى از سپاهيان شام به شهر انبار رسيده بود. شهرى كه توسط حسان بن حسان بكرى اداره مى شد و او كه گماشته اميرالمؤ منين (ع ) بود در اين هجوم و به همراه جمع محدودى از يارانش به شهادت رسيد. زنان مسلمان و غير مسلمان مورد تعرض دشمن قرار گرفتند، زيور آلات آنان به غارت رفت و براى در امان ماندن از اين تعرض پناهى جز همان متجاوزين نداشتند. حضرت (ع ) با اين يادآورى كه شما را همواره به جنگ با اينان فراخواندم و به شما گفتم پيش از آنكه آنان به شما هجوم آورند به آنان هجوم بريد ولى سستى كرديد و بى اعتنايى ، نتيجه از دست رفتن روحيه ستيزه جويى با دشمن و ماندن در خانه امن را بازگو مى فرمايد. مبناى استدلال آن حضرت (ع ) كه بيان خود او بارها آن را يادآور مى شده است اين جمله است :
فو الله ما غزى قوم قط عقر دارهم الا ذلوا ؛ (144)
به خداى سوگند! هيچ قومى هيچ گاه در كنج خانه اشان مورد هجوم قرار نگرفتند مگر اينكه ذليل و درمانده شدند.
اين يك راهبرد كلى و جامع براى همه ملتهاست چه آنان كه اهدافى مقدس و الهى را پيش روى خود دارند و چه آنان كه به توسعه طلبى نفسانى و سلطه جويى خويش مى انديشند. اميرالمؤ منين (ع ) همواره خواهان آن بود كه يارانش جنگ را به خانه دشمن بكشند و پيش از آنكه در درون خانه هاى خود شاهد حضور دشمن باشند، دشمن را درون مرزهايش ‍ غافلگير و يا حداقل به دفاع بكشانند. همين سياست را آن حضرت (ع ) در جريان شورش ناكثين عمل نمود و در نظر داشت پيش از آنكه آنان خود را به بصره برسانند راه را بر آنان ببندد هر چند آنان تا رسيدن حضرت (ع ) از مدينه توانستند خود را از محور مورد نظر بگذرانند و براحتى وارد شهر شوند.
هنر امام خمينى در سالهاى مبارزه و پيروزى اين بود كه با تمام توان جنگ و مبارزه را به خانه دشمن بكشد. حضرت امام در راهبرد تهاجم خويش به بنيانهاى حكومت امريكايى شاه و نيز مبانى سلطه جهانى دو قدرت شرق و غرب ، توانست قدرت تفكر دشمن براى مقابله با پيروزى انقلاب را بگيرد. امام سنگرهاى دشمن را يكى پس از ديگرى در هم فرو ريخت و در خانه دشمن ، در پادگانها، در ادارات ، در مراكز حساسى كه تكيه گاه رژيم بود به استقبال دشمن رفت و او را به موضعى كشاند تا در بسيارى موارد حتى فرصت دفاع نيز نبايد چه رسد به هجوم ! امام همواره از موضعى برتر با دشمن برخورد مى كرد. ضربه در مقابل ضربه يك اصل و دستورالعمل برخاسته از اين آيه كريمه است :
فمن اعتيد عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم . (145)
اما پرواضح است اين يك راهبرد مبانى و محدود است كه در مقام تاءمين همه خواستهاى جامعه اسلامى در جهت اعتلاى توحيد نيست . برخورد هجومى و از موضع قدرت مى تواند زمينه بسيارى از تجاوزها را منتفى سازد.
نامه ها و خطابه هاى حضرت على (ع )، از جمله فرازى كه گذشت ، به روشنى استفاده از اصل تهاجم را در رهبرى آن حضرت (ع ) نشان مى دهد. كاربرد اين اصل در سياست اعمال شده جهت بيرون راندن معاويه از صحنه و افشاء و حذف سياست شام بويژه در نامه هاى ارسالى مشهود است . حضرت (ع ) در نامه به عثمان بن حنيف تاءكيد مى ورزد :
تلاش خواهم كرد زمين را از وجود اين شخص عوضى و هيكل مقلوب پاك سازم . (146)
و در پاسخ به تهديد معاويه ، پس از جملاتى قاطع و كوبنده ، اضافه مى فرمايد :
بزودى آن كس را كه خواهانى به سراغت خواهد آمد و آنچه بعيد مى پندارى نزديكت خواهد شد و من با سپاهى عظيم از مهاجرين و انصار و تابعين ، در حركتى پرشتاب به سوى تو روان هستم . سپاهى كه نفرات آن بسيار، غبار حركتشان پراكنده و لباسهاى مرگ را بر تن نموده اند، سپاهى كه ملاقات پروردگارشان محبوبترين ملاقات پيش آنان است ، و آنان را فرزندان بدر و شمشيرهاى بنى هاشم همراهى مى كند. شمشيرهايى كه تيزى آن را نسبت به برادر و دايى و جدت و خاندانت سراغ دارى . (147)
و در نامه اى ديگر در پاسخ به جنگ طلبى معاويه مى نويسد :
به جنگ فراخوانده اى ، پس مردم را به كنارى گذار و به سوى من بيرون شو، و هر دو گروه را از جنگ معاف بدار تا بدانى كدام يك از ما دو نفر قلبش را زنگار گناه فراگرفته و بصيرتش را پرده پوشانده ! منم ابوالحسن ، كشنده جدت و برادرت و دايى ات كه آنان را در روز بدر نابود ساختم و آن شمشير اينك همراهم است و با همان قلب با دشمنم مواجه مى شوم ، دينى عوض نكرده ام و پيامبر جديدى نگرفته ام و من بر همان راه حقى ام كه شما به خواست خويش آن را رها كرديد و بعدا، از سر اكراه پذيرفتيد. (148)
و از اين نمونه ها در سياست و رهبرى حضرت (ع ) فراوان است . نكته قابل توجه اين حقيقت است كه سياست مذكور از نظر شخص اميرالمؤ منين (ع ) تابع قلت و كثرت جمعيت و كمى و زيادى مشكلات و پيرو حجم امكانات دشمن نبود. چنان كه خواست ياران و دوستان نيز نمى توانست او را از موضع اصولى اش عدول دهد. او در پاسخ سؤ ال برادرش ‍ عقيل در خصوص جنگ تاءكيد مى ورزد كه نبرد را تا ملاقات الهى ادامه مى دهد و بعد مى افزايد :
لا يزيدنى كثره الناس حولى عزه و لا تفرقهم عنى وحشه ؛ (149)
نه زيادى مردم پيرامون من ، موجب عزت و استوارى ام مى شود و نه پراكنده شدن آنان از گردم باعث وحشتى در من مى گردد.
بازگويى اين فراز از فرياد امام مى تواند يادآور منطقى باشد كه امام با آن مبارزه را آغاز كرد و با آن به انجام رسانيد :
هيهات كه خمينى ، در برابر تجاوز ديو سيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا و امت محمد صلى الله عليه و آله و سلم و پيروان ابراهيم حنيف ، ساكت و آرام بماند و يا نظاره گر صحنه هاى ذلت و حفارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خويش را براى اداى واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام و در انتظار فوز عظيم شهادتم . قدرتها و ابرقدرتها و نوكران آنان مطمئن باشند كه اگر خمينى يكه و تنها هم بماند به راه خود كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شرك و بت پرستى است ادامه مى دهد و به يارى خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام ، اين پابرهنه هاى مغضوب ديكتاتورها، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگانى كه به ستم و ظلم خويشتن اصرار مى نمايند سلب خواهد كرد. (150)
در يكى از روزهاى جنگ صفين ، مردى از ميان سپاه شام به ميانه ميدان آمد و حضرت امير (ع ) را به نام صدا كرد. حضرت (ع ) براى شنيدن سخن او به نزديكش آمد. او با تمجيد از شخصيت على (ع ) پيشنهادى در جهت ترك مخاصمه و برگشت نيروهاى دو طرف به مرزهاى عراق و شام و عدم تعرض به يكديگر را مطرح ساخت .
حضرت (ع ) با اين پيش درآمد كه مى دانم اين پيشنهاد تو از سر خيرخواهى و دلسوزى است و همين امر براى من نيز مهم بوده است و مرا نيز بيش از اين به انديشه واداشته است و آن را ارزيابى نموده ام و راهى نيافتم جز نبرد يا كفر ورزيدن به آنچه خداوند بر پيامبرش نازل كرده است ، اضافه فرمود :
خداى تبارك و تعالى از اولياء خودش رضايت ندارد كه در زمين معصيت الهى شود و آنان ساكت باشند و عملا به آن اذعان نموده و پذيرا باشند نه امر به معروف مى كنند و نه نهى از منكر. لذا نبرد را بر خود، راحت تر از گرفتار آمدن در غل و زنجير در جهنم يافتم . (151)
آبشخور سياست تهاجم  
اينك خاستگاه تهاجمى اين فرازها در كلام امام را كه به فراوان نيز وجود دارد بخوبى مى توان يافت :
كشته بشويم تكليف را عمل كرديم ، بكشيم هم تكليف را عمل كرديم . (152)
قدرت نظامى و سلاحهاى مردن هرگز نمى تواند با خشم انقلابى و مقدس ملتها مقابله كند. (153)
به شهادت تاريخ ، هيچ قدرتى نمى تواند آتش قلب ملت مظلومى را كه براى رسيدن به آزادى و استقلال قيام كرده است ، فرو نشاند. (154)
ما از طرف خداى تبارك و تعالى مكلف هستيم كه با ظلم مقابله كنيم ، با اين آدمخوارها و خوانخوارها مقابله كنيم . (155)
ما بايد اسلام را به پيش ببريم و در همه جاى دنيا ان شاء الله اسلام را صادر كنيم و قدرت اسلام را به تمام ابرقدرتها بفهمانيم . (156)
من دولت تعيين مى كنم . من توى دهن اين دولت مى زنم . من دولت تعيين مى كنم . من به پشتيبانى اين ملت دولت تعيين مى كنم . (157)
آمريكا هيچ غلطى نمى تواند بكند و جوانها، مطمئن باشند كه آمريكا هيچ غلطى نمى تواند بكند. (158)
من به صراحت اعلام مى كنم كه جمهورى اسلامى ايران با تمام وجود براى احياى هويت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذارى مى كند و دليلى هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد. (159)
خاستگاه فرياد برائت حضرت امام كه جملات آن همواره چون پتك بر سر كاخ نشينان فرو خواهد آمد و اين جمله ايشان كه ما آمريكا را زير پا مى گذاريم ريشه در موضع اصولى و ثابت آن بزرگوار دارد كه بايد همواره به بنيه هاى فرهنگى ، سياسى ، اقتصادى و حتى در مواقع لزوم ، مواضع نظامى دشمن هجوم برد و نبايد به انتظار آن نشست كه دشمن در تهاجم خويش چگونه عمل مى كند تا متناسب با آن به دفاع پرداخت . حكم ارتداد و اعدام سلمان رشدى خائن توسط امام ، كه تحولى عظيم در روحيه دشمن ستيزى مسلمانان بوجود آورد و افتخارى بزرگ و جاويد آفريد، از مصاديق روشن و گوياى راهبرد تهاجم از موضع برتر امام است .
اگر روند انقلاب و حركت رو به سامان آن ، گرفتار اين بينش ‍ شود كه ما مى توانيم در درون مرزهاى خويش باقى بمانيم و خود را تنها براى دفاع آماده كنيم بايد بدانيم كه فرصتى براى دفاع نيز نخواهيم يافت . اين يك خوش باورى بسيار خطرناك است كه همه كيان سياسى و فرهنگى و سپس هويت اسلامى نظام را از ميان خواهد برد. مرزهاى سياسى و فرهنگى و تبليغى ما بسى فراتر از محدوده هاى رسمى و شناخت شده است . در نبرد فرهنگى موجود اگر دشمن اين فرصت را بيايد كه ما را درون خانه هايمان مورد هجوم قرار دهد و ما تنها در مقام انديشيدن براى دفاع باشيم چيزى جز درماندگى فرهنگى نخواهيم يافت . در مبارزه ديپلماسى نيز همين گونه است . مديريت سياسى نظامى اسلامى و كارگزاران سياست خارجى نيز تنها با برخورد از موضع قدرت و هجومى است كه مى توانند ديپلماسى فعال و متحرك خويش را در جهت مصالح عاليه نظام و عقب نشاندن دشمن شكل دهند. و اين مهم نيازمند روحيه خودباورى ، استقلال ، شجاعت و پيش از همه ، فراست ، هوش و تيزبينى لازم ، مى باشد.
در نخستين روزهايى كه پيمان شكنان و فرصت طلبان ديگر، به رهبرى طلحه و زبير دست به اقداماتى تحريك آميز زده بودند و اميرالمؤ منين (ع ) براى جلوگيرى از اقدامات احتمالى آنان به سوى بصره در حركت بود، برخى پيشنهاد مى كردند كه حضرت كارى به آنان نداشته باشد و به حال خودشان بگذارد. جواب قاطع و در عين حال حاكى از سياست اصولى حضرت (ع ) چنين بود :
به خداى سوگند! بسان كفتار نمى باشم كه در طول صدايى كه شكارچى براى فريب دادن و بخواب بردن او در مى آورد مى خوابد تا شكارچى به او مى رسد و به اين خدعه او را مى گيرد. بلكه من همواره به كمك طرفداران حق ، آنان را كه از حق روى گردانند، و يا نيروى حرف شنو و مطيع ، افراد سركش و مردد را مى زنم ، تا روز مرگم فرا رسد. (160)
و در نامه اى كه به مردم مصر مى نويسد، ضمن هشدار به ضرورت حضور در ميدان و تهاجم به دشمن ، در پايان نامه ، يك اصل كلى را گوشزد مى فرمايد كه :
ان اخا الحرب الارق و من نام لم ينم عنه ؛ (161)
مرد جنگجو همواره بيدار است و هر كس بخوابد بداند كه دشمن نسبت به او به خواب نخواهد رفت .
ستيز از ستيغ ايمان و آگاهى  
دشمن همواره براى كاستن از روحيه دشمن ستيزى انقلاب و فرزندان آن و در جهت كاهش حساسيت نسبت به خطرات احتمالى و نفوذ دوباره بيگانه بويژه امريكا، نغمه هاى دلفريبى را ساز مى كند. زبان تهديد همواره سلاحى براى آنان در جهت بيرون راندن نيروى خشم ملتهاى بيدار شده بوده است . امام همواره حضور مردم در صحنه ، در هر شرايطى را جزء اولى ترين وظايف مى دانست و از هر فرصتى براى تحكيم اين حضور و تقويت روحيه دشمن ستيزى در جامعه بهره مى برد. اين حضور در راستاى اين باور عمومى است كه بايد به دشمن فرصت نداد، بايد به او ضربه زد تا از ضربات او در امان ماند. امام همه آفتهايى را كه ممكن است روحيه تهاجمى را در جامعه به ضعف بكشاند مى شناخت و بارها يادآور مى شد. اتكاء به خدا، ايمان به قدرت اراده يك ملت ، دشمنى ذاتى استكبار بويژه امريكا، ايمان به ارزشهايى چون حريت ، استقلال ، سلطه نپذيرى و شهادت از جمله محورهايى بود كه امام در راستاى حفظ روحيه تهاجمى را بازگو مى نمود :
مادامى كه ملت ايران همان قدرت اول را كه قدرت معنوى بود و با الله اكبر پيش برد، مادامى كه اين حال حفظ بشود، شما بيمه هستيد، بيمه الهى هستيد، خدا نكند كه دستهايى كه الان در كار هست مى خواهند شما را ماءيوس بكنند در اين شيطنتشان پيروز بشوند و شما را از آن حالى كه در آن اول انقلاب داشتيد منحرف كنند كه آن روز روزى است كه خداى تبارك و تعالى عنايتش را خداى نخواسته از شما برمى دارد و شما به همان حال مى افتيد، حفظ كنيد آن حالى را كه در آن اول نهضت داشتيد. (162)
مردم ما ديگر به هيچ وجه حاضر نيستند تن به خوارى و ذلت بدهند و مرگ سرخ را بر زندگى ننگين ترجيح مى دهند. ما براى كشته شدن حاضريم و با خداى خود عهد نموده ايم كه دنباله روى امام خود سيد الشهدا باشيم ... بارها گفته ايم ما مرد جنگيم و تسليم براى مسلمانان معنا ندارد... با اوضاع فعلى جهان اين يك استثناى تاريخى است كه با مرگ و شهادت و شكست ما، مطمئنا هدف ما شكست نمى خورد. (163)
راهبرد تهاجم امام ريشه در عمق باورهاى الهى و ايمانى او به مبداء هستى جل و علا داشت و امام چون يك مربى خبير و دلسوز توانست اين ايمان را به توده مردم منتقل كند :
من به تمام دنيا با قاطعيت اعلام مى كنم كه اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند، ما در مقابل همه دنياى آنان خواهيم ايستاد و تا نابودى تمام آنان از پاى نخواهيم نشست ، يا همه آزاد مى شويم و يا به آزادى بزرگترى كه شهادت است مى رسيم و همان گونه كه در تنهايى و غربت و بدون كمك و رضايت احدى از كشورها و سازمانها و تشكيلات جهانى ، انقلاب را به پيروزى رسانديم . و همان گونه كه در جنگ نيز مظلومانه تر از انقلاب جنگيديم و بدون كمك حتى يك كشور خارجى متجاوزان را شكست داديم ، به يارى خدا باقيمانده راه پر نشيب و فراز را با اتكاء به خدا، تنها خواهيم پيمود و به وظيفه خويش عمل خواهيم كرد، يا دست يكديگر را در شادى پيروزى جهان اسلام در كل گيتى مى فشاريم و يا همه به حيات ابدى و شهادت روى مى آوريم و از مرگ شرافتمندانه استقبال مى كنيم ولى در هر حال پيروزى و موفقيت با ماست و دعا را هم فراموش نمى كنيم . (164)
انقلاب اساسى همان گونه كه تاكنون با صلابت تمام و با حفظ راهبرد تهاجم به پيش رفته است ، همواره با تقويت و تحكيم همين روحيه در ميان آحاد مسؤ ولين و امت اسلامى است كه مى تواند به توفيق الهى همه مشكلات و موانع توطئه ها را پشت سر بگذارد. در مبارزه با تهاجم فرهنگى و ميدانهايى كه دشمن در اين زمينه گشوده است نيز همين گونه است چنان كه حضور قدرتمند سياسى در ميدانهاى مبارزه سياسى نيز همين رويه را مى طلبد. فرزندان انقلاب و امام با توفيق الهى همواره پاسدار اصول و ارزشهايى هستند كه حضرت امام خمينى بر جاى گذاشت و از مهمترين آنها روحيه تهاجم به دشمن بويژه در زمينه هاى فرهنگى مى باشد.
قم خرداد 1373
پايان كتاب