فرهنگ جامع سخنان امام حسين (عليه السلام)
ترجمه كتاب : موسوعه كلمات الامام الحسين (عليه السلام)

گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم (عليه السلام)

- ۶ -


و شمشيرى در نيام دارد كه هنگام ظهور خود به خود از نيام بر مى آيد و خدا آن را به سخن آورده ندا مى دهد: اى ولى خدا ظاهر شو، تو را روا نيست كه از دشمنان خدا باز مانى ، پس ظهور مى كند و دشمنان خدا را هر جا بيابد از بين مى برد و حدود الهى را بپا مى دارد و به حكم خدا فرمان مى راند. جبرئيل از جانب راست او ظهور مى كند و ميكائيل از جانب چپ او، شما در آينده - هر چند پس از ساليان دراز باشد - آنچه را مى گويم در يافته ، ياد مى آوريد و همه كارهايم را به خداى سبحان مى سپارم .
اى اءبى ! خوشا كسى كه او را ببيند و خوشا كسى كه او را دوست بدارد و خوشا كسى كه او را باور داشته باشد، خداوند به بركت او همه آنان را از هلاكت نجات مى بخشد و خداوند بسبب اقرار و ايمان به خدا و پيامبر و همه اين امامان درهاى بهشت را بر آنان مى گشايد. مثل آنان در زمين همانند مشكى است كه بوى خوش آن منتشر مى شود و هرگز دگرگون نمى شود. مثل آنان در آسمان همچون ماه تابانى است كه هرگز نور آن خاموش ‍ نمى شود. اءبى عرض كرد: اى رسول خدا! از جانب خدا حال اين امامان چگونه بيان شده است ؟
فرمود: هر آينه خداى عزوجل بر من دوازده صحيفه فرو فرستاده كه نام هر امامى بر مهر او و اوصاف هر امامى در صحيفه اوست .

نامگذارى على (عليه السلام) به اميرمؤ منان
38 - 38- شيخ مفيد با سند خود، از ابوحمزه ثمالى ، از امام باقر، از امام سجاد، از امام حسين (عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: ((خداى سبحان جبرئيل را به سوى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) فرستاد تا او در حيات خود از امتش براى ولايت على بن ابى طالب گواه بگيرد و او را قبل از رحلت خود ((اميرمؤ منان )) بنامد، از اين رو پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نه قبيله را فرا خواند))(92) و به آنان فرمود: من شما را فرا خواندم تا در زمين گواهان محضر خدا باشيد، خواه بر اين گواهى وفا كرده قيام كنيد يا نافرمانى كرده آن را پنهان داريد.
سپس فرمود: اى ابابكر برخيز و بر على (عليه السلام) به عنوان ((امير مؤ منان )) سلام كن .
عرض كرد: آيا اين به فرمان خدا و پيامبرش باشد؟
فرمود: آرى ، ((پس برخاست و بر على (عليه السلام) به عنوان اميرمؤ منان سلام كرد)).(93)
سپس فرمود: اى عمر برخيز و به عنوان ((اميرمؤ منان )) بر على سلام كن .
عرض كرد: آيا به فرمان خدا و پيامبرش او را ((اميرمؤ منان )) بناميم ؟
فرمود: آرى ، ((پس برخاست و بر على (عليه السلام) سلام كرد)).(94)
سپس به مقداد بن اسود كندى فرمود: برخيز و بر على (عليه السلام) به عنوان ((اميرمؤ منان )) سلام كن .
((پس بى درنگ برخاست و سلام كرد. بى آنكه آنچه را آن دو نفر گفتند بگويد)).(95)
سپس به ابوذر غفارى فرمود: برخيز و بر على (عليه السلام) به عنوان ((اميرمؤ منان )) سلام كن .
((پس برخاست و بر او سلام كرد)).(96)
سپس به حذيفه يمانى فرمود: برخيز و بر اميرمؤ منان سلام كن . ((برخاست و بر او سلام كرد))؟(97)
سپس به عمار بن ياسر فرمود: برخيز و بر اميرمؤ منان سلام كن . ((برخاست و بر او سلام كرد)).(98)
سپس به عبدالله بن مسعود فرمود: برخيز و بر على (عليه السلام) به عنون ((اميرمؤ منان )) سلام كن . ((برخاست و بر او سلام كرد)).(99)
سپس به بريده فرمود: برخيز و بر اميرمؤ منان سلام كن ، سن بريده از همه آنان كوچكتر بود ((پس برخاست و سلام كرد)).(100)
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر آينه من شما را براى اين امر فرا خواندم تا شاهدان محضر خدا باشيد خواه به آن قيام كنيد يا آن را پنهان داريد.
39 - 39- مرحوم صدوق با سند خود، از امام رضا (عليه السلام)، از پدران خود، از حسين بن على (عليه السلام) نقل كرده كه فرمود: ((بريده به من گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به ما فرمان داد تا بر پدر تو به عنوان ((اميرمؤ منان )) سلام كنيم )).(101)

على (عليه السلام) بر منبر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
40 - 40- فرات با سند خود، از عطاء بن ابى رباح نقل كرده كه گفت : به فاطمه دختر امام حسين (عليه السلام) عرض كردم : براى من حديثى نقل فرما تا با آن بر اين مردم احتجاج كنم . فرمود: باشد، پدرم به من خبر داد كه : ((پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به سوى اميرمؤ منان على بن ابى طالب فرستاد كه : بر منبر شو و مردم را به خود فرا خوان تا گرد آيند))،(102) سپس بگو: هان اى مردم ! هر كه از پاداش اجيرى بكاهد جايگاه او در آتش باشد و هر كه جز به سوى مواليان خود خواند جايگاه او در آتش و هر كه عاق والدين خود شود جايگاه او در آتش باشد.
مردى عرض كرد: اى اباالحسن ! تاءويل اين سخنان چيست ؟
فرمود: خدا و پيامبرش داناترند، ((سپس خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و پرسش آن مرد را گزارش كرد)).(103) پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) سه بار فرمود: ((واى بر قريش از تاءويل اين سخنان ))، سپس فرمود: على ! برو و آنان را خبر ده كه : منم آن اجيرى كه خدا از آسمان ، عشق و محبت او را تاءييد فرموده است و من و تو دو مولاى مؤ منانيم ، و من و تو دو پدر مؤ منانيم .
سپس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون آمد و فرمود: اى گروه قريش و مهاجران ! چون گرد آمدند فرمود: هان اى مردم ! هر آينه اميرمؤ منان على بن ابى طالب نخستين فرد از شماست كه ايمان آورده و پايدارترين شما در راه خدا، وفادارترين شما به پيمان خدا، داناترين شما به داورى ، عادلترين شما در تقسيم ، مهربانترين شما به توده مردم و برترين شما نزد خدا در مزايا و كمالات است .
سپس فرمود: خداى سبحان امت مرا در طينت نخستين آفرينش برايم نمودار ساخت و نامهاى آنان را به من آموخت ، همانگونه كه به آدم ، همه اسما را آموخت ، پس پرچمداران بر من گذر كردند. براى على (عليه السلام) و شيعيانش آمرزش طلب كردم و از پروردگار خود در خواست نمودم كه پس از من امت مرا بر مودت و ولاى على بن ابى طالب پايدار بدارد، ولى پروردگارم نپذيرفت جز آن كه هر كه را از ناخالصان خواهد گمراه كند.
سپس پروردگارم آغاز كرده پيرامون اميرمؤ منان على بن ابى طالب هفت ويژگى بيان فرمود:
اول : او اول كسى است كه با من از زمين طبيعت بر آمده بيرون شود. و فخر نمى ورزم .
دوم : او از حوض من نگهبانى كند، به همانگونه كه شبانان از مرزهاى آبشخور شتران نگهبانى كنند.
سوم : بعضى فقراى شيعيان على (عليه السلام) آنچنان نزد خداى سبحان مقربند كه جمعيت كثيرى همانند قبيله ربيعه و قبيله مضر را شفاعت كنند.
چهارم : او اول كسى است كه با من در بهشت را براى ورود مى كوبد. و فخر نمى ورزم . پنجم : او اول كسى است كه از حوران بهشتى به همسرى او در آيند و فخر نمى ورزم .
ششم : او اول كسى است كه با من در مقام عليون سكنى گزيند و فخر نمى ورزم .
هفتم : او اول كسى است كه از باده مهر شده وصال و فنا نوشانيده شود باده اى كه ((مهر آن مشك است و در اين نعمتها مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند)).(104)

اختلاف اصحاب پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)
41 - 41- از حسين بن على (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: ((پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) براى ابن صياد(105) دودى پنهان داشت و از او پرسيد كه چه چيز برايش پنهان كرده است ))؟(106) پاسخ داد: ((ذخ )) فرمود: از من دور شو كه هرگز از اصل ناسپاس و كفرآميز خود نمى گذرى ، پس چون رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پشت نمود مردم گفتند: او چه گفت ؟ بعضى گفتند: ((دخ ))، بعضى گفتند: ((ذخ ))، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: بامنيد و اينگونه اختلاف داريد: پس بعد از من اختلاف شما سخت تر خواهد بود.

پرسشهاى يهودى
42 - 42- شيخ مفيد به طريق خود، از امام صادق از امام باقر و از امام سجاد و از امام حسين (عليهم السلام ) نقل كرده كه فرمود: مردى يهودى خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و عرض كرد:(107) اى محمد! آيا شما باور دارى كه فرستاده خدايى و به تو وحى مى شود به همانگونه كه به موسى بن عمران وحى مى شد؟ فرمود: آرى من سرور فرزندان آدمم و فخر نمى ورزم من خاتم پيامبران و امام پارسايان و رسول پروردگار عالميانم .
عرض كرد: اى محمد! آيا به سوى عرب فرستاده شده اى يا به سوى عجم يا به سوى ما؟
فرمود: من فرستاده خدا به سوى همه مردمم .
عرض كرد: من پيرامون ده سخن از شما مى پرسم كه خداوند آنها را در بقعه مباركه در آن زمان كه موسى بن عمران با او مناجات مى كرد به او عطا فرمود و آنها را جز پيامبر مرسل و فرشته مقرب او نداند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر چه خواهى بپرس .
عرض كرد: اى محمد! به من خبر ده از آن كلماتى كه خدا آنها را در آن زمان كه ابراهيم كعبه را مى ساخت براى او برگزيد؟
فرمود: بله ، آنها سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر است .
پرسيد: اى محمد! چرا ابراهيم كعبه را چهارگوش ساخت ؟
فرمود؟ زيرا اين كلمات چهار است .
پرسيد: چرا كعبه را كعبه گويند؟
فرمود: زيرا كعبه ميانه دنياسست .
عرض كرد: اكنون از تفسير سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر به من خبر ده .
فرمود: خدا مى داند كه آدمى زادگان و جنيان بر خدا دروغ گويند و ناروا نسبت دهند از اين رو فرمود: ((سبحان الله )) يعنى خدا و آنچه درباره او مى پندارند و مى گويند، پاك و منزه است .
و اينكه فرمود: ((الحمدلله )) براى اين است كه خدا مى داند بندگان او سپاس نعمت بيكران او را ادا نكنند، از اين رو او خود را پيش از آنكه خلايق بستايند - ستود و آن در تكوين آغاز هر كلام است . اگر آن نباشد او به هيچكس نعمتى نخواهد داد.
و ((لا اله الا الله )) حاكى از يگانگى خداست ، خداى سبحان هيچ عملى را جز با آن نپذيرد. و هيچ كس جز با آن ، به بهشت نرود. و آن است كه كلمه تقوى ، اين كلمه ، تقوى ناميده شد به سبب آن كه در ميزان قيامت سنگين و گرانبها است .
و ((الله اكبر)) كلمه اى است كه سخنى برتر از آن نيست و محبوبترين سخن نزد خداست ، يعنى هيچ چيز بزرگتر از او نيست . و چون نزد خدا كرامت دارد نمازها با آن آغاز مى شود و از بزرگترين نامهاى خداوند است .
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! پاداش گوينده آن چيست ؟
فرمود: هرگاه بنده اى گويد: سبحان الله ، همه آنچه پايين تر از عرش است با او تسبيح گويند، سپس ده برابر اين همه به گوينده پاداش دهند. و هرگاه گويد: الحمدلله خداوند بر او نعمت دنيا انعام فرمايد تا او را با نعمت اخروى ملاقات كند. و آن سخنى است كه هرگاه بهشتيان به بهشت در آيند آن را گويند در حالى كه همه سخنان - جز حمد - در دنيا پايان گيرد. و آن اين فرموده خدا است كه :... ((و درودشان در آنجا سلام است و پايان سخن آنان اين است كه : الحمدلله رب العالمين : ستايش ويژه پروردگار جهانيان است )).(108)
و اما پاداش گوينده لا اله الا الله ، بهشت است و آن اين فرموده خدا است كه ((آيا پاداش احسان جز احسان است ))؟(109)
و اما پاداش گوينده الله اكبر، بالاترين درجات بهشت و برترين منزل آن نزد خداست . يهودى عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! از ده سؤ ال يكى را پاسخ فرمودى آيا اجازه است دومين سؤ ال را مطرح كنم ؟
فرمود: هر چه خواهى بپرس ، اين را فرمود در حاليكه جبرئيل از جانب راست و ميكائيل از جانب چپ او پاسخها را به او تلقين مى كردند.
يهودى پرسيد: چرا شما ((محمد و احمد و ابوالقاسم و بشير و نذير و داعى )) نام گرفته اى ؟
فرمود: اما محمد، زيرا من در آسمان ستوده ام ، اما احمد، زيرا من در زمين ستوده ام ، اما ابوالقاسم زيرا خداى متعال آتش را ميان پيشينيان و پسينيان از كافران و تكذيب كنندگان تقسيم كند، اما داعى ، زيرا من آدميان را به دين پروردگارم يعنى آيين اسلام فرا مى خوانم . اما نذير، زيرا هر كه را نافرمانيم كند به آتش بيم دهم و اما بشير، زيرا هر كه را فرمانم برد به بهشت مژده دهم .
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! اكنون سومين سؤ ال را پاسخ بده ، چرا خداى سبحان اين نمازهاى پنجگانه را در ميان ساعات شب و روز در آن پنج وقت ، بر امت تو مقرر فرموده است ؟
فرمود: هرگاه وقت زوال رسد آفتاب در حلقه نصف النهار خود در آيد چون در آن داخل شد، آفتاب زوال يابد و همه خلايق مادون عرش ، پروردگارم را تسبيح گويند و آن ساعتى است كه پروردگارم بر من رحمت فرستد، از اين رو خداى بر من و بر امت من نماز آن ساعت را واجب فرموده است زيرا فرمود: ((نماز را از زوال آفتاب بپاى دار)).(110) و آن ساعتى است كه در قيامت جهنم را آورند از اين رو هيچ مؤ منى در آن لحظه در حال سجده يا ركوع يا ايستاده در نماز خود نخواهد بود مگر آنكه خدا تن او را بر آتش ‍ حرام فرمايد. و اما نماز عصر؛ آن ساعتى است كه آدم (عليه السلام ) از آن درخت نهى شده خورد و او را از بهشت پايين آورد. پس خداوند نسل او را تا روز قيامت به اين نماز فرمان داد. اين نماز از محبوب ترين نمازها نزد خداى سبحان است ، از اين رو پروردگارم به من سفارش فرمود: تا ميان همه نمازها آن را مخصوصا مراعات كنم ، او فرمود: ((بر نمازها و نماز ميانه مواظبت كنيد)).(111)
نماز ميانه همان نماز عصر است .
و اما نماز مغرب ، آن ساعتى است كه خداى سبحان توبه آدم را پذيرفت . پس ميان خوردن از درخت نهى شده و توبه آدم سيصد سال از روزهاى دنيا فاصله بوده - و يك روز از ايام آخرت چون هزار سال دنيا است - پس آدم - كه صلوات خدا بر او باد - سه ركعت نماز گزارد، يك ركعت براى گناه خودش و يك ركعت براى گناه حوا و يك ركعت براى توبه خود، از اين رو خدا توبه او را پذيرفت و بر امت من اين نماز سه ركعتى را واجب فرمود. و آن ساعتى است كه دعا در آن مستجاب است و پروردگارم به من وعده داده كه سؤ ال كننده خود را نااميد نفرمايد او فرمود: ((پس خدا را تسبيح گوييد آنگاه كه به مغرب در مى آييد و آنگاه كه به بامداد در آييد.))(112)
و اما نماز عشا، پس چون قبر را تاريكى ويژه اى است و قيامت را تاريكى ويژه اى است ، خداوند اين نماز را براى من و امتم فرمان داد و هيچ گامى به سوى نماز عشا برداشته نمى شود مگر آنكه خداى سبحان گودالهاى آتش را بر او حرام فرمايد و قبرش را روشن كند و در روز قيامت نورى كه با آن از صراط بگذرد به او بخشد، نماز عشا نمازى است كه خداى سبحان آن را براى پيامبران پيش از من برگزيد.
و اما نماز صبح ، زيرا آفتاب هنگام طلوع از شاخ شيطان سربزند، از اين رو خداى سبحان به من فرمان داد تا پيش از طلوع آفتاب نماز فجر گزارم و امتم پيش از آنكه كفار سجده بر خورشيد آرند براى خدا سجده كنند و شتاب به آن ، نزد خدا محبوبتر است و آن نمازى است كه فرشتگان شب و فرشتگان روز هر دو آن را شاهدند.
يهودى عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! اكنون چهارمين سؤ ال را پاسخ فرما. چرا خداوند فرمان داده تا اين چهار عضو - كه نظيف ترين مواضع بدن آدمى اند - شسته شوند؟
فرمود: زيرا همين كه شيطان به وسوسه برخاست و آدم (عليه السلام) را به آن درخت نهى شده نزديك كرد و آدم به آن نگريست و طراوت صورتش ‍ برفت پس ايستاد، اين اولين گامى بود كه به سوى گناه برداشته شد. سپس ‍ درخت را گرفت و آن را شكافت و از آن خورد، چون از آن خورد لباس ها از او پريدند و نور از بدنش برفت اينجا بود كه آدم (عليه السلام) پشيمان شده دست خويش بر سر نهاد و گريست .
چون خدا توبه او را پذيرفت بر او و فرزندان او واجب فرمود كه اين چهار عضو را بشويند فرمود كه صورت را بشويند زيرا آدم به آن درخت نگريست دستها را تا آرنج بشويند زيرا دستان خويش به سوى گناه دراز كرد، سر را مسح كند زيرا دست خويش هنگام پشيمانى و پيش از پذيرش توبه بر فرق سر نهاد، و فرمود كه پاها را مسح كند زيرا كه به سوى گناه برفتند.
سپس من بر امت خود علاوه بر آنها مضمضه و استنشاق را سنت كردم زيرا مضمضه دل را از ناروا پاك كند و استنشاق ، بوى آتش را بر او حرام گرداند.
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! اكنون پاداش كسى كه طبق فرمان شما وضو سازد چيست ؟ فرمود: اولين بار كه آب وضو را مس كند شيطان از او دور شود و هرگاه مضمضه كند خدا زبان و دلش را با نور حكمت درخشان سازد و هرگاه استنشاق كند خدا او را از عذابهاى قبر و آزارهاى آتش ايمن دارد، پس چون صورت خود شويد خدا چهره او را - در آن روز كه چهره ها سياه شوند - سپيد كند و هرگاه دستان خويش را تا آرنج شويد خدا طوقهاى آتش را بر او حرام كند، هرگاه سر خود را مسح كند، خدا گناهان او را پاك سازد و هرگاه پاهاى خود را مسح كند، خدا قدمهاى او را - در آن روز كه گامها بلغزند، بر صراط بگذراند.
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! اكنون پرسش پنجم را پاسخ فرما چرا خداى سبحان فرمان غسل براى خروج منى داده نه براى بول و غايط، با اين كه منى نظيف تر از بول و غايط است ؟
فرمود: زيرا همين كه آدم از درخت نهى شده خورد، آن در رگها و مو و پوست او دگرگون شد و هرگاه مرد با زن بياميزد نطفه آنان در اوج هيجان فراگير شهوت از هر رگ و مويى برآيد از اين رو خداى سبحان غسل را تا قيامت بر فرزندان آدم واجب فرمود، ولى بول و غايط جز از تفاله خوردنى و آشاميدنى آدمى برنيايد كه وضو آن را بس است .
پرسيد: ثواب كسى كه از همسر حلال خود غسل كند چيست ؟
فرمود: خداى سبحان براى او در برابر هر قطره آب غسل قصرى در بهشت بنا كند، و جنابت ، ناپاكى ويژه اى است كه ميان خدا و بندگان او باشد.(113)
عرض كرد: اكنون اى محمد! - پرسش ششم را پاسخ فرما. هشت (114) چيز نوشته در تورات كه خدابه بنى اسرائيل فرمان داده تا در آنها - پس از موسى - از موسى پيروى كنند كدامند؟
فرمود: تو را به خدا سوگند اگر پاسخ گويم آيا به آن اقرار مى كنى ؟
عرض كرد: آرى اى محمد!
پس فرمود: نخستين نوشته در تورات ، ((محمد رسول الله )) است ، و محمد به زبان عبرانى ((طاب )) است . سپس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اين دو آيه را تلاوت فرمود: ((نام او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مى يابند))(115) و ((به پيامبرى كه پس از من مى آيد و نام او احمد است بشارت گرم )).(116)
و اما دومين و سومين و چهارمين نوشته در تورات على بن ابى طالب و فاطمه و دو فرزند آنان حسن و حسين است ، در تورات نام آنان به زبان عبرى ايليا، و شبر و شبير و هليون است .
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! اكنون از برترى خود بر پيامبران و فضيلت دودمان خود بر مردم بفرما.
فرمود: اما فضيلت من بر پيامبران ديگر؛ هيچ پيامبرى نيست مگر آنكه بر قوم خود نفرين كرده است و من خواسته خود را شفاعت امت خود در قيامت گزيده ام ، اما فضيلت كسان و اهل بيت و نسل من همانند فضيلت آب بر چيزهاى ديگر است ، هر چيزى با آب پايدار و زنده است چنانكه پروردگار متعال فرمود: ((و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم آيا ايمان نمى آورند))؟(117) و محبت اهل بيت و كسان و ذريه من دين را كامل كند.
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! اكنون از سؤ ال هفتم پاسخ فرما: مردان بر زنان چه مزيتى دارند؟
فرمود: همچون مزيت آسمان و آب بر زمين ، با آب است كه هر چيزى زنده مى شود و با مردان است كه زنان زنده مى شوند، اگر مردان نبودند خدا زنان را نمى آفريد و هيچ زنى جز با فضيلت مردان به بهشت در نيايد، خداى متعال فرمود: ((مردان را بر زنان حق نگهبانى است بواسطه آن برترى كه خدا بعضى را بر بعضى مقرر داشته )).(118)
عرض كرد: اى محمد! چرا چنين است ؟
فرمود: آدم از گل آفرينش يافت ، و زن از صلب و نفس او پديد آمد. نخستين كسى كه زن را پيروى كرد آدم (عليه السلام) بود. از اين رو او را از بهشت فرود آورد. و خدا در اين دنيا مزيت مردان بر زنان را آشكار فرمود، آيا نمى بينى چگونه زنان حيض مى بينند و به دليل ناپاكى از عبادت خدا باز مى مانند و مردان اينگونه نيستند؟
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! اكنون سؤ ال هشتم را پاسخ فرما، چرا خداوند بر امت تو تنها سى روز روزه را واجب فرمود و بر امت هاى ديگر بيش از آن ؟
فرمود: آدم (عليه السلام) چون از آن درخت نهى شده خورد آثار آن تا سى روز در بدن او ماند. از اين رو خداوند بر نسل او سى روز گرسنگى و تشنگى را مقرر فرمود - و آنچه كه در شب خورند تفضلى است از خدا بر بندگان خود - و اين چنين براى آدم (سى روز روزه واجب ) بود چنانكه بر امت من نيز. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: ((روزه بر شما مقرر شده است همانگونه كه بر كسانى كه پيش از شما بودند مقرر شده بود، باشد كه پرهيزكار شويد)).(119)
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! پاداش كسى كه آن را روزه بدارد چيست ؟ فرمود: هيچ مؤ منى يك روز از ماه رمضان را با توجه و مراقبت روزه نگيرد مگر آنكه خداى متعال هفت نيكى برايش مقرر دارد: اول آنكه حرام را از بدنش ذوب كند و ببرد دوم آنكه به رحمت خدا نزديك شود، سوم آنكه گناهانش را بپوشاند، آيا ندانستى كه كفارات روزه ، گناهان را بپوشانند؟ چهارم آنكه سكرات مرگ را بر او آسان سازد. پنجم آنكه از گرسنگى و تشنگى روز قيامت امانش بخشد، ششم آنكه برائت از آتش ‍ عطايش كند، هفتم آنكه از غذاهاى گواراى بهشتى اطعامش ‍ فرمايد.
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! حال از سؤ ال نهم پاسخ فرما: چرا خداوند فرمان داده تا بعد از عصر در عرفات وقوف كنند؟
فرمود: زيرا پس از عصر ساعتى است كه در آن آدم (عليه السلام) پروردگارش را نافرمانى كرد، از اين رو خدا بر امت من در اين ساعت در محبوب ترين مكانها نزد خود كه عرفات است - وقوف و تضرع و نيايش را واجب ، و اجابت دعاها را تكفل فرمود. ساعتى كه مردم از عرفات بر مى گردند همان ساعتى است كه آدم از پروردگار خود كلماتى را دريافت و توبه كرد كه خدا توبه پذير و مهربان است .
عرض كرد: راست فرمودى ، اى محمد! اكنون ثواب كسى كه در عرفات وقوف كند و نيايش و تضرع و زارى به درگاه خدا داشته باشد چيست ؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: سوگند به خدايى كه مرا بحق ، بشير و نذير بنى آدم مبعوث فرمود، همانا خدا را در آسمان هفت در است : در توبه ، در رحمت ، در تفضل ، در احسان ، در جود، در كرم و در عفو. كسى در عرفات گرد نيايد مگر آنكه شايستگى اين درها را پيدا كند و از خداوند اين ويژگيها را بگيرد، زيرا خداى سبحان را صد هزار فرشته است كه با هر يك صد و بيست هزار فرشته باشد و براى خدا صد رحمت است كه آن را در اين وقت بر اهل عرفات فرو فرستد، چون از عرفات برگردند خداوند آن فرشتگان را گواه گيرد كه اهل عرفات را از دوزخ آزاد فرمايد، آرى چون برگردند خداوند آن فرشتگان را گواه گيرد كه بهشت را بر آنان واجب فرمود و ندا كننده اى ندا دهد: اى اهل عرفات آمرزيده برگرديد كه مرا خشنود كرديد و من از شما راضى ام .
عرض كرد: راست فرمودى ، اى محمد! از دهمين سؤ ال پاسخم فرما، آن نه خصلتى كه خدا در ميان پيامبران به تو بخشيده و در ميان امتها، به امت تو داده است چيست ؟
فرمود: فاتحه الكتاب ، اذان ، اقامه ، جماعت در مساجد مسلمانان ، روز جمعه ، بلند خواندن حمد و سوره در سه نماز مغرب و عشا و صبح ، رخصت به امتم هنگام بيماريها و سفر، نماز بر جنازه ها و شفاعت براى اهل كبائر امتم .
عرض كرد: راست فرمودى اى محمد! ثواب كسى كه فاتحه الكتاب بخواند چيست ؟ فرمود: هر كه آن را بخواند پاداشى به شماره قرائت همه كتب آسمانى به او عطا و اما اذان ، مؤ ذن امتم با پيامبران و صديقان و شهيدان محشور شود.
و اما جماعت ، صفوف جماعت امتم چون صفوف فرشتگان آسمان چهارم است و يك ركعت در جماعت برابر بيست و چهار ركعت باشد كه هر ركعتى نزد خدا محبوب تر از عبادت چهل سال است .