قيام جاودانه

محمد رضا حكيمى

- ۴ -


آرى ، گوئيا حسين ، ازا اعماق قلب خود بانگى مى شنيد كه او را با اين فرياد تكان دهنده فرا مى خواند، و شبانه روز با اصرار به قيام وا ميداشت ، و به هنگام خواب و به گاه بيدارى در همه وجودش طنين مى افكند. و حسين ديگر چاره اين نديد جز اينكه به اين ندا پاسخ دهد، و به كمك دادخواهان و وحشت زده و مظلوم بشتابد، و به سخنان كسانى كه او را از اين جهاد الهى باز مى داشتند يا مى ترساندند، كمترين اعتنايى نكنند.
و با اينكه مى دانستند كه دشمنان او فاجرانى هستند خدانشناس ، كه هيچ عهد و پيمانى را در مورد خاندان پيامبر (از سر بى اعتنايى و بى دينى ) رعايت نمى كنند، و حرمت آنان را پاس نمى دارند، از آماده شدن براى جهاد در راه خدا باز نايستاد، چرا؟ چون او مرزبانى مجاهد بود كه به امر خدا قيام مى كرد؛ پس براى او مهم نبود كه غلبه كند يا مغلوب شود، زيرا در هر دو صورت او (به تكليف دينى خويش عمل كرده بود و) شرف قيام در راه خدا را بدست آورده بود. و آيا براى قيام كنندگان در راه خدا جز يكى از دو نيكوترين پاداشها خواهد بود: پيروزى يا شهادت (كه آن نيز پيروزى است به شكلى ديگر).
و اگر حسين ، در راه خدا و حقيقت شهيد شد، قاتلان وى براى هميشه به لعنت خدا و فرشتگان و مردمان دچار گشتند؛ و او در نزد خدا، به بالاترين درجات نايل آمد، بهمراه پيامبران و صديقان و شهيدان و صالحان . و ما بايد از ياد ماه محرم سرمشق بگيريم ، و از پيشينيان خود در دين ، براى خويشتن ، الگو و اسوه بسازيم . و اين سخنان براى آنان كه داراى دلى زنده اند (و خردى بيدار) و با همه وجودش گوش فرا مى دهند، آموزنده و سازنده است .(81)
اكنون بنگريد كه اين دانشمندان مصرى - از برادران اهل سنت - كه خود از مصلحان دينى و اعضاى ((جماعت تقريب )) است : همان سخن را مى گويد كه ما مى گوييم ، يعنى اينكه در آن عهد اسلام رو به نابودى بود، و ظلمات جاهليت و ستم همه جا را گرفته بود، و حق و عدل راهى براى تحقق نداشتند، و امام حسين (ع ) خود را مكلف ديد تا براى بازگرداند اسلام و تاراندن جاهليت قيام كند، و قيام و جهاد او نيز مانند قيام و جهاد جدش پيامبر اكرم (ص ) در برابر جاهليت و مردم جاهليت بود، و همچون مبارزات پدرش على (عليه السلام )، در برابر دشمنان گوناگون اسلام ؛ پس او تكرار وجود محمد(ص ) و على (ع ) بود (چنانكه دشمنان تكرار وجود جاهليت بودند)، و او مرزبان اسلام و نگهبان قرآن ، بلكه تجديد كننده حيات اسلام و قرآن ، و از ميان برنده جاهليتى بود كه دوباره به دست فاسدان اموى شكل گرفته بود. پس به نظر اين عالم مصرى منادى تقريب نيز، اسلام ، حسينى البقاء است ، و وظيفه مسلمانان است كه ياد محرم را زنده بدارند، و از جهاد عاشورا سر مشق گيرند، و آن را رمز دفاع از مرزهاى مقدسات اسلامى و ارزشهاى قرآنى قرار دهند، و عامل اتحاد اسلامى - در يك بسيج بزرگ جهانى - گردانند؛ و بخوبى دريابند و به خود يادآور شوند كه خون عاشورا، مايه نجات اسلام ، و بقاى قرآن ، و حفظ انسانيت ، و حذف جاهليت ، و تداوم بشريت واجد ارزش گشت ، و آفاق حيات بشرى را، در بامداد (فجر)، و شامگاهان (شفق )، با رنگ حماسه و شرف ، سرخفام ساخت ، چنانكه ابوالعلاى معرى (م : 449 ق .) مى گويند:
و على الدهر من دماء الشهيدين على و نجله شاهدان فما فى اواخر الليل فجران و فى اولياته شفقان ثبتا فى قميصه ليجى ءالحشر مستعديا الى الرحمان (82)
- بر صفحه روزگار، از خون دو شهيد، على و فرزندش ، همواره دو گواه پايدار است :
- اين دو گواه خونين ، در پايان هر شب ، به شكل فجر (سرخى سپيده دمان )، و در آغاز هر شب ، به شكل شفق (سرخى شامگاهان )، نمودار مى گردند.
- و همينگونه پايدارند تا روز رستاخيز كه بيايند و در نزد خداى رحمان تظلم كنند و داورى خواهند.
و شيخ فريد الدين عطار نيشابورى (م : 618 ق ) مى گويند:

امامى كافتاب خافقين است  
  امام ، از ماه تا ماهى ، حسين است
بسى خون كرده اند اهل ملامت  
  ولى اين خون نخسبد تا قيامت
هر آن خونى كه بر روى زمانه ست  
  برفت از چشم و اين خون جاودانه ست
چون ذاتش آفتاب جاودان بود  
  زخون او شفق باقى از آن بود
چون آن خورشيد دين شد ناپديدار  
  در آن خون چرخ مى گردد چو پرگار(83)
4- عاشورا و آفاق بشريت
بنابراين ، عاشورا، با شورى كه بر پا كرد، و شعورى كه گسترد، و خروشى كه درانداخت ، و تحولى كه آفريد، و آتشى كه در ارواح افكند، و تحركى كه به جانها بخشيد، و بيدارى كه در ملت اسلام ايجاد كرد، و حركتى كه به آباديها و شهرهاى اسلام داد، (و تاثير عميق و تكان دهنده اى كه در غير مسلمانان نيز گذاشت )، و انقلابهايى كه پديد آورد، اسلام را بيمه كرد، و قرآن را براى بشريت نگاه داشت ، و تداوم تاريخ اسلام را تضمين نمود. و بدينسان قرآن محفوظ ماند، و اسلام تداوم يافت ، و در دامن خود، در سده سوم تا پنجم ، تمدنى عظيم پديد آورد. و همان تمدن بود كه - چنانكه اشاراتى گذشت - بنابر اعتراف مورخان علم و تمدن ، و گواهى حقايق عينى تاريخ ، مايه اصلى تمدن هاى بعدى بشرى گشت .
مطلعان مى دانند و اعتراف مى كنند كه امروز بشريت هر چه دارد از راه تمدن اسلامى ودانش و فرهنگ مسلمين دارد، و اينهمه را مرهون تمدن اسلامى است . و تمدن اسلامى مرهون عاشورا است . زيرا - چنانكه ياد شد - اگر عاشورا (با فوران عظمت ، و طنين حماسه ،. صلابت حضور، و ژرفاى رسالت خويش )، جلو سيل بنيانكن جاهليت اموى را نگرفته بود، و دسيسه هاى دربار بيزانس در همكارى با دربار دمشق را خنثى نكرده بود، اسلام در همان سده نخست و دهه هاى آغاز سده دوم (و در ظرف يكى دو قرن )، با آن عملكرد و دسيسه ها نابود مى گشت ، و آثار سازنده قرآن كريم از ميان برداشته مى شد، و علم و فرهنگ و اخلاق و تحولى كه اسلام آورده بود (و تاكيدى كه بر طلب علم كرده بود)، از ميان مى رفت ، و قرآن به صورت چند نسخه قديمى در آمده از دسترس خارج مى گشت ، و جاهليت عود مى كرد، و چيز چندانى از اسلام و آثار تربيت اسلامى بر جاى نمى ماند تا به سده سوم و چهارم و پنجم برسد، و آنهمه مسجدها و مدرسه ها و كتابخانه ها و دانشمندان پديد آيند، و آن تمدن شكوفاى غنى ظهور كند، هزاران جلد كتاب در رشته هاى مختلف علوم گوناگون تاليف گردد، و سپس اينها همه بدست آيندگان افتد، و نخستين كتابى كه پس از اختراع چاپ ، و در شهر رم (84) به چاپ برسد كتاب ((قانون )) در طب باشد، از يك طبيب و دانشمند بزرگ مسلمان ، حسين بن عبدالله بن سينا. پس درست است اگر بگوييم ، اين تمدن كنونى - در وجوه مثبت خود - زاييده عاشوراست ، يا دست كم ، مديون و مرهون عاشوراست ؛ اگر چه خود - متاسفانه - عاشورا را نمى شناسد (يعنى ، به آن شناسانده نشده است )؛ و از آفريننده حماسه عاشورا آگاهى ندارد (يعنى ، به آن آگاهى داده نشده است )، و گراميداشتى درخور به پيشگاه او تقديم نمى دارد.
پس همين انسان غريبى كه امروز اينگونه از مظاهر تمدن نو، و از وسايل صنعتى و طبى و علمى و فنى و رفاهى و دفاعى (كه بايد گفت : تهاجمى )، استفاده مى كند، مرهون تاريخ اسلام و علم و تمدن اسلامى است (85) و تاريخ كنونى ، تداوم خود را، و بر نگشتن كلى به اوضاع جهل و جاهليت عربى و ارتجاع اموى را، مرهون قيام بيدارگر و آفتاب آفرين عاشوراى حسينى و شهادت امام حسين (ع ) و خاندان و ياران اوست . بنابراين ، انسان تمدن جديد نيز بايد به ((واقعه عاشورا)) اهميت دهد و حق آن را پاس دارد. آرى ، هر انسانى بايد در شب عاشورا احرام بندد، و در روز عاشورا به گرد اين كعبه متلاطم سيار و اين آفاق حيات سرشار طواف كند. اين تكليف انسانى و وجدانى و تاريخى و شعورى هر انسان است در روزگار، با صرفنظر از عقيده و دين و مكتب و مسلك و مرام و منطقه و سرزمين .
آن مساجد كه بر پاى گشت و در زير سقفهاى آنها علوم اسلامى تدريس و تكميل شد، و كتاب هاى دانشمندان بزرگ (مانند قانون ابن سينا، نورشناسى ابن هيثم ، و شرايع محقق حلى و...) نوشته شده ، و سپس به دست غريبان افتاد(86) ، همه و همه ، از آثار حركت عاشوراست . اگر بشريت وجدان متعهدى ، و شعور بيدارى ، و اطلاع درستى از تاريخ خود داشته باشد، بايد عاشورا را بشناسد و در برابر آن تعظيم كند، و اين روز را در همه كره ارض روز ((بلوغ تعهد انسانى )) و ((ظهور حماسه آرمانى )) اعلام كند، و به پاس آن ، سراسر گيتى در اقيانوس عاشورا فرو رود، و غسل بلوغ و تعهد و حماسه و حضور بجا آورد.
در اين سخن كه مى گوييم (و همه مطلعان مى گويند): ((غرب مديون اسلام و تمدن اسلام است ))، نمى خواهيم منكر استعداد و كوشش آن شويم .آنان بسيار كوشيدند و هوش و نبوغ بسيار بكار بردند، و چيزهايى در آنان ديده شد كه بايد در مسلمانان بروز مى كرد، از قبيل توجه و تامل در طبيعت و گرايش به علوم و تجربى (چنانكه قرآن كريم دستور داده بود، و نخست در جمعى از دانشمندان بزرگ مسلمان بروز كرد، مانند ابوريحان بيرونى و ابن هيثم بصرى و...)، و سرگرم نشدن به مباحث ذهنى و فلسفى ... و از قبيل رعايت دقيق نظم در كارها، و كوشايى و پشتكار داشتن ... و كار گروهى كردن ... و بسيار كار كردن و كم مصرف بودن مانند مردم ژاپن ... بايد توجه داشت كه بسيارى از كشورهاى شرقى ، از جمله ژاپن نيز - بواسطه و بيواسطه - از اسلام و تمدن اسلامى بهره مند شده اند و مديون اسلام و مسلمانانند، اما سردمداران غربى ، با همه آنچه از اسلام و مسلمانان گرفتند، و آنهمه كتاب در رشته هاى مختلف كه از سرزمينهاى اسلامى بردند و مورد استفاده قرار دادند، تا جايى كه موزه هاى آنان نيز سرشار از آثار اسلامى و شرقى است ، حق اسلام و مسلمانان رانشناختند، و آن علوم و تجربيات علمى و فرهنگى و اجتماعى را در جهت مبارزه با خود اسلام و مسلمانان بكار گرفتند، و بوسيله اسلحه و قدرتى كه اغلب مايه اصلى آنها را از كتابهاى دانشمندان اسلامى بدست آورده اند، به استعمارگرى مسلمانان و نسل كشى آنان پرداختند، سقفهاى همان مساجد و مدارسى را كه مديون آنها و علم و تمدن آنها هستند، با همان سلاح ويران كردند.(87) واى بر اين حق ناشناسان رسوا و متمدن نمايان
5- عاشورا، يك ((ايست بزرگ ))
از سر درد و دريغ مى گويم ، افسوس كه شيعه بيشتر بر ((مصائب عاشورا)) گريست ، و كمتر در ((مسائل عاشورا)) انديشيد. شيعه عاشورا را نگاه داشت ليكن درست نشناساند. آفرين بر او كه نگاه داشت ، و دريغا از او كه نشناساند. و حتى فرزندان ائمه (ع ) و جوانان مومن و غيور شيعه ، چه بسيار - در طول تاريخ تا هم امروز - كه پرتوى از عاشورا را در سرزمينها تكرار كردند، در روزهايى عظيم و خدايى ، روزهايى كه خون گرم جوانان عرصه ها را رنگين كرد، و تلالو آفتابها را لاله وار ساخت ، و حضور لاله ها را جشن گرفت ، و دلها داغدار گشت و سرها پر شور، و پيكرها زير سنگ حادثه مجروح ، و گونه ها با خون افشان دلها خونين سرخ ، و فضاى شهرها و روستاها خونفشان وبيدار، و جنازه هاى خونين بر سر دستها در حال پرواز، و زمان غرق در هيبت حادثه ، و زمين در زير گامها لرزان و مرعوب ، و گورستانها آماده پذيرايى خورشيد باوران ، و مادران در انتظار نوزادانى تداوم سلاله هاى پاك ، و پدران شادمان كه پاره اى از پيكرشان در ماهيت تاريخ ادغام گشته ، و قله ها خاضع در برابر چكادهاى صبر و پايدارى ، و چشم ها خيره به امواج توفنده شهرها و آباديها، و تاريخ سرخوش از سر شارى ذات لحظه ، و حيات سر مست از بشكوهى مضمون ، و روزهاى سرگرم شمارش نفسهاى آفتاب ، و آزادگى نماز گزار در معبد توحيد، و حماسه معتكف در ساحل ايمان ، و فرشتگان مجذوب والاييهاى انسان ، و دلها - پاسدارى شرف و ناموس و خاك را - پرستنده ايثار...
آرى ، همه معيارهاى الهى ، و معالم ربانى ، و تجليهاى قرآنى ، و ارزشهاى انسانى ، و انفجارهاى وجدانى در سايه ((قيام حسينى )) پناه جست ، و همه ضد معيارها و ضد ارزشها و ضد وجدانها در دربار يزيد و سپاه شام و كوفه ... و زندگيها دوگونه گشت : حسينى و يزيدى ، هر چه عدالت است حسينى است و هر چه دور از عدالت ، يزيدى . و ركن مهم عدالت ، عدالت معيشتى و اقتصادى است ، تا انسانها به تمايزهاى قارونى مبتلا نگردند، و سقوط نكنند، توانگر از طغيان ، و محروم از حرمان ...
هر قطره اى از اقيانوس عاشورا، يك شعور ناب قوى ، و يك محتوى ژرف غنى ، و يك مكتب آموزنده انسانى ، و يك ترتيل خونبار آيات قرآنى ، و يك سجده مترنم نورانى ، و يك سيال حيات آفرين اخلاقى ، و يك حماسه پويا در صيرورتهاى بلند - آهنگ بشرى است .
عاشورا، مشرق انوار ((توحيد)) و ((عدل )) است ، و توحيد و عدل خورشيد و روشنگر ارواحند. جهان همواره به دو خورشيد نياز دارد: خورشيد روشنگر اجسام ، و خورشيد روشنگر ارواح ، خورشيد تن و خورشيد جان . اگر تنها فضاى تن روشن باشد و فضاى جان تيره و تار... همين است كه مى نگريد... ظلم و ستم ، تفاوت و تبعيض ، فساد و فحشا، قتل و كشتار... و عاشورا وجدان بيدار بشريت است در اعماق غفلت قرنها و عصرها... عاشورا يك ((ايست بزرگ )) است در برابر سيل بنيانكن جاهليت . يزيد از همه ظلم تاريخ حمايت كرد، و حسين (ع ) از همه عدل تاريخ . يزيد مظهر همه ضد ارزشها بود، و حسين (ع ) مظهر همه ارزشها. و در يك كارزار عجيب ، پرچمدار بزرگ ارزشها با خون خود و فرزندان و برادران و ياران خود، همه ضد ارزشها را محكوم كرد. امضاى سرخ عاشورا بر طومار حيات قرآن ثبت گشت ، و جاهليت از نو جان گرفته را نابود ساخت ، و نگذاشت سفارش ابوسفيان تحقق يابد و تداوم بنى اميه بقاى شعارهاى قرآنى را متزلزل گرداند. عاشورا آرمان پليد شيطانى بنى اميه را از تحققى كارساز براى آنان بازداشت . عاشورا ((بعثت )) را زنده كرد. عاشورا، براى هميشه ، محتواى ((غدير)) را در معبر اعصار بشريت بفرياد خواند.
و عاشور يك ((ايست بزرگ )) است ،
- در برابر سيل بنيانكن جاهليت در عصر تمدن ...
- در برابر سقوطها و انحطاطها، اين الحادها و ضلالتها، اين ستمها و بيدادها...
- در برابر اين بشريت فرو رفته در تباهى ، و اين روزگار سراسر سياهى ...
- در برابر اين ماديات منحط اخلاقى و اين غفلت عميق عاطفى ...
- در برابر انسانهاى سرگردان و بشريت حيران ...
- در برابر زندگيهاى بى محتوى و حماسه هاى فراموش گشته ...
- در برابر پذيرش ذلت و بردگى و وداع با عزت و آزادگى ...
بالاترين و والاترين همه مظهرها و جلوه گاه ها كه ارزشهاى متعالى ، در آنها ظهور و تجلى كرده اند و تجلى خواهند كرد، و انسان را به شناخت آن ارزشها و متعهد بودن نسبت به آنها فرا خوانده اند و فرا خواهند خواند ، اين چهار تجليگاه سترگند در همه اعصار تاريخ انسان ، يعنى :
- ((بعثت ))،
- ((غدير))،
- ((عاشورا))،
- ((مهدى ))...
حاصل بعثت ، قرآن كريم است ؛ و حاصل غدير، نهج البلاغه ؛ و حاصل عاشورا تداوم حيات قرآن و نهج البلاغه ، و صحيفه سجاديه ، و تعاليم امام باقر (ع ) و امام صادق (عليه السلام )، و معارف قرآنى خالص حضرت امام رضا (عليه السلام )... و ديگر آثار ائمه طاهرين (عليه السلام )؛ و حاصل ظهور مهدى عج ، گسترش عدالت است و در همه جهان ، عدالت آفاقى و انفسى .
و عاشورا، نقطه اتصال ((بعثت )) و ((غدير)) است به ((ظهور مهدى -ع- ))، و امام حسين (عليه السلام )، و تجسم سترگ آدم (ع ) است تا خاتم صلى الله عليه و آله ، در تثبيت ارزشهاى الهى ، و تقوم انسانيت انسان ، والهى شدن زمين ، و اوست تكرار كننده نزول قرآن - در صيانتى بزرگ - و اوست مفسر ((خطب فاطميه ))، و فريادگر ((نهج البلاغه ))، و معلم حماسه و آزادى ، و مبشر ظهور مطلق ، و اسوه بزرگ زندگى و آزادگى ...
عاشورا و عدالت
1- طرح موضوع عدالت در خطبه عاشورا
هنگامى كه مى نگريم در ((خطبه عاشورا))، سخن از عدل مى رود و از اينكه عدالت از ميان رفته است ...(88) مى فهميم كه ما نيز بايد با دفاع از ((عدالت )) فلسفه عاشورا را زنده نگاه بداريم ، و با قيام براى اجراى عدالت از عاشورا دم بزنيم و خود را وارث عاشورا بدانيم .
هنگامى كه مى بينيم ((حبيب بن مظاهر اسدى )) و ((سليمان بن صرد خزاعى ))، در نامه خود امام حسين (ع ) از آن امام بزرگ مى خواهند تا بيايد و با ظلمهاى اقتصادى نيز مبارزه كند،. براى غلبه سرمايه دارن بر جامعه اسلامى و سرنوشت جامعه چاره اى بينديشد،(89) خوب درك مى كنيم كه تكليف مسلمانان حسينى و مومنان عاشورايى چيست ، و وظيفه مردمى كه خود را ادامه وجود و استمرار تعهد حبيب بن مظاهر و سليمان بن صردها مى دانند (و بايد هم چنين باشد)، و ذكر و وردشان ((يا ليتنا كنا معك )) است ، يعنى ((اى عاشوراييان ! كاش ما هم با شما بوديم ، و در راه يارى حسين شهيد مى شديم ))، كدام است ؟
...و خوب پى مى بريم كه آن خون كه در جام خورشيد ريخته است ، و فجر و شفق را - سرخفام - بر سراسر آباديها و زندگيها مى تاباند، تجسم كدام آرمان و تبلور كدام فرياد است . اينهمه و اينهمه ، فرياد دفاع از حقيقت و عدالت است كه از حلقوم خونين عاشورا، لحظه لحظه ، چونان تندرهاى ستيغ لرزان ، در اعماق زندگيها و ملتها طنين مى افكند، و رسالت سترگ عاشوراييان را، هر چه با عظمت تر، منعكس مى سازد...
آرى مردمى كه اهميت حياتى و دينى و انسانى عدالت را درك نكنند جاهلند. و مردمى كه عدالتخواه نباشند مرده اند. و مردمى كه ظلم را منحصر به سياسى بدانند و از ظلم اقتصادى و معيشتى و فاجعه بزرگ آن - چنانكه بايد - آگاه نباشند... زيرا كه جامعه خورشيد جامعه روز است (آگاهى و بيدارى )، نه جامعه شب (جهل و فريب خوردگى ).
واينهمه احاديث فراوان و گوناگون كه از پيامبر اكرم (ص ) و ائمه طاهرين (ع ) درباره ((عاشورا)) و زنده نگاهداشتن آن رسيده است ، و آنهمه ذكر ثواب و فضيلت براى احياى اين مراسم و حضور در آنها، و آنهمه زيارت و دعا درباره ((عاشورا))(90) ، از جمله براى احياى اين آرمان خورشيدى است كه ياد شد. و از اينجاست كه همه امت اسلام مكلفند كه همواره عاشورا را زنده نگاه دارند، و همه اقاليم قبله موظفند كه تلالو اين حماسه خورشيدى را، در طنين پر جلال آيات عدل و قسط، هميشه درخشان و پرتوافشان حفظ كنند، و با اين پشتوانه سترگ از همه ذلتها و تسليمها برهند، و به همه خوابها و خمودگيها پشت كنند، و به همه عزتها و آزاديها برسند.
مسلمانان جهان بايد بيدار شوند، و پرچم خونين عاشورا را برافرازند، و پيوسته حلقه هاى اين سلسله الهى را در معبر قرون و اعصار به هم بپيوندند، و آيات قرآن را با خون فرزندان قرآن تفسير كنند، و عدالت را هدف قرار دهند، و ذلت ها را نپذيرند. مستكبران پيشين مى كوشيدند تا فروغ عاشورا را بپوشانند: تا بتوانند با خيال آرام ، به ستم و بيداد خويش ادامه دهند. امروز نيز برخى مى كوشند تا گستره فروغ عاشورا را محدود سازند، ليكن چگونه ممكن است ؟ هنگامى كه ((كاندى )) از درون ((شبه قاره )) مى گويد: ((من مبارزه را از شهيدان عاشورا آموختم ))(91) ، و شيخ محمد محمد مدنى از دامن ((اهرام )) مى نويسند: ((ما بايد از ياد ماه محرم سرمش بگيريم ))، و شيخ عبدالله علايلى - يكى از قله هاى فرهنگ لبنان - درباره يك شب عاشورا كه در ((قاهره )) برگزار مى گردد، كتاب ((سموالمعنى فى سمو الذات )) را مى نگارد، و متفكر، اصلاح طلبى از اعماق ((لاهور)) فرياد ميزند:
سر ابراهيم و اسماعيل بود  
  يعنى آن اجمال را تفصيل بود
ما سوى اله را مسلمان بنده نيست  
  پيش فرعونى سرش افكنده نيست
خون او تفسير اين اسرار كرد  
  ملت خوابيده را بيدار كرد
رمز قرآن از حسين آموختيم  
  زاتش او شعله اندوختيم
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز  
  تازه از تكبير او ايمان هنوز
آرى ، جوانان غيور مسلمان ، در هر جاى جهان ، و از هر دو مذهب اسلامى : سنى و شيعه ، خون خود را به حماسه حسينى پيوند زنند، و در مشرق عاشورا بايستند، و با تلاوت آيات فلق ، در الهام خونين نگاره شفق ، درفش صلابت مقاومت اعصار را برافرازند، و در جولانگاه شرف و آزادگى حضور داشته باشند، و با غرق گشتن در زمزمه قرآن و نماز شب عاشورا، و مدد جستن از مردانگى و شجاعت روز عاشورا، همواره فرزندان حسين باشند و عاشورا، نه ابزار دست يزيد و ابن زياد... حسينى باشند و آزاده ، نه يزيد و برده ...
2- عاشورا، منطق حيات و عدل
عاشورا بايد به نامنطق حيات و عدل ، و معلم ايمان و حماسه ، و كلاس آزادگى و شرف ، و مدرسه اعتقاد و جهاد، و آموزشگر نماز و قرآن ، و رمز سلوك روحى صحيح و عرفان الهى مثبت ، هميشه و هميشه ، تا ظهور نير اعظم و وارث كبير عاشورا و بر هم زننده همه ظلمها و ستمها... زنده باشد، و در سراسر كشورهاى اسلامى حضور سازنده خويش را حفظ كند، و يك ميليارد مسلمان را در خط دفاع از كرامت بزرگ انسان و رسالت سترگ قرآن متحد سازد...
اكنون ملاحظه مى كنيد كه محتواى مجالس حسينى بايد چگونه باشد، و ذاكران حسينى كيان باشند و مداحان چه كسان ؟ و آيا مى شود اين مجالس را به هرگونه اداره كرد، و به دست هر كس سپرد، و دست هركس را دراين باره بازگذاشت ، و انتساب به رسالت امام حسين (ع ) و توليت عاشورا را براى همه - با هر چگونگى - مشاع دانست ...(92)
3- مهدى (ع ) و عاشورا...
در اين مقام - بيقين - يادآورى اين نكته مهم نيز لازم است كه صاحب اصلى ، در اينهمه رنج و بلا و مصيبت و شهادت و اسارت (از آنچه بر سر پيامبر اكرم (ص ) آمده و در عصر جاهليت عربى ، تا آنچه بر سر اوصياى پيامبر و خاندان او آمد در عصر طاغوتيت اموى و عباسى )، و وارث بزرگ آنهمه عظمت و ايثار، و حضور و اقدام ، و حماسه و افتخار، هدايت و تعليم ، و تزكيه و ارشاد، و رشادت و تعهد، و رسالت و بيدارى ، و شهادت و فداكارى ، در راه اعتلاى كلمه حق ، و اعلام منشور عدل ، براى نجات انسانيت و سعادت انسان ، و احياى آرمان قرآن ... آرى ، وارث اينهمه ... حضرت ولى عصر، حجت بن الحسن المهدى عج است . و چون چنين است بسيار ضرورت دارد كه در اين مجالس ، همواره توجه ها معطوف به ساحت پاك آن شريك قرآن ، و ركن ايمان ، و حجت زمان ، و اسوه انسان ، و راز قبله ، و سر غدير، و خونخواه عاشورا باشد(93) ، و نهايت مرتبه ادب رعايت نگردد، و رضاى خاطر ايشان - كه مقدمه رضاى خداى متعال است - منظور باشد و طلب شود.
و روشن است كه يكى از عوامل عمده كسب رضاى آن امام ، غنى بودن محتواى اين مجلسها و منبرهاست از حديث تبيين اهداف الهى دين ، و آگاهسازى مردم از حقايق معارف و تعاليم صديقين ، در جهت دعوت به نشر ايمان و اقامه عدل و اجراى قسط، به منظور ايجاد جامعه ((توحيد و عدل ))، و زمينه سازى براى احياى دين خدا، و آمادگى براى ظهور كلى آن نجات دهنده نهايى انسان ، و زنده كننده راستين قرآن ، و برپا دارنده ((عدل فراگير))، در جهان ...
در اينجا خوب است به اين موضوع هم اشاره اى بكنيم ، كه يكى از راههاى مهم غنى ساختن محتواى مجالس ياد شده از نظر تربيت و سازندگى ، اين است كه (بجز خطبه هاى عاشورا و سخنان حضرت امام حسين (ع ) در مسير كربلا)، مضامين آموزشى و سازنده زيارتها و دعاهاى زيارت را، پس از درك عميق مفاهيم و مقاصد آنها، بصورتى درست و با بيانى مناسب ، به مردم بياموزند. اين دو منبع ياد شده ، از مهمترين منابع شناخت و آگاهى و معرفت و سلوك و تربيت و حماسه و اقدام است ، كه همواره مغفول مانده است ، و بهره اى كه بايد از آنها گرفته شود گرفته نشده است .