1-
((تحف العقول ))ص 176
(چاپ بيروت ).
2-
((تحف العقول ))ص 172
.
3-
يعنى نه تعقل غير قرآنى ، يا تعقلى آميخته از غير قرآنى و قرآنى .
4-
تعبير از شيخ بهاء الدين عاملى است ، در قصيده ((وسيله
الفوز و الامان ، فى مدح صاحب الزمان - ع -)):
علوم الورى فى جنب ابحر علمه |
|
|
كعرفه
كف او كغمسه منقار |
فلوزار افلاطون اعتناب قدسه |
|
|
و لم
يعشه عنها سواطع انوار |
راى حكمه قدسيه لايشوبها |
|
|
شوائب
انظار و ادناس افكار
|
-علوم همه آفريدگان ، در برابر اقيانوس بيكران دانش او، بسان كف دستى
آب است در برابر دريايى ، يا قطره اى در منقار پرنده اى .
- اگر افلاطون الهى ، به آستان مقدس او راه مى يافت ، و فروغهاى فروزان
ابديت (كه سراپرده جلال وى را در خود گرفته است )، تاب ديدن از چشمان
او نمى برد،
- آنجا حكمتى پاك و آسمانى مى يافت ، كه دستخوش تصورهاى معيوب و
ناخالصيهاى افكار بشرى نباشد.
5-
((مجمع البيان )) ج
1،ص 28.
6-
((بحار النوار)) ج
72،ص 352 (چاپ بيروت )، از كتاب ((جامع الاخبار))
7-
((كافى )) ج 3،ص 586.
8-
((تحف العقول ))ص 42
(چاپ بيروت ).
9-
((الحياه )) ج 6،ص
104 - 105.
10- ((تحف العقول ))ص
213.
11- ((اصول كافى )) ج
2،ص 164.
12- ((اصول كافى )) ج
2،ص 191.
13- ((اصول كافى )) ج
2،ص 195.
14- ((اصول كافى )) ج
2،ص 367.
15- ((سفينه البحار))
ج 1، ص 290، ج 2، ص 106.
16- ((تحف العقول ))ص
32.
17- ((تحف العقول ))ص
38.
18- ((مكارم الاخلاق ))،
((بحار الانوار)) ج 74،ص
85.
19- ((بحار الانوار))
ج 74،ص 67.
20- ((تحف العقول ))ص
48.
21- ((كافى )) ج 4،ص
55 - 56، ((الحياه )) ج
4،ص 258 و 237 و 229.
22- ((كافى )) ج 4،ص
55 - 56، ((الحياه )) ج
4،ص 258 و 237 و 229.
23- ((كافى )) ج 4،ص
55 - 56، ((الحياه )) ج
4،ص 258 و 237 و 229.
24- ((بحار الانوار))
ج 74،ص 90.
25- ((مكارم الاخلاق ))
26- ((نهج البلاغه ))
فيض الاسلام ،ص 1180؛ ((عبده ))
ج 3،ص 199.
27- ((مكارم الاخلاق ))،
((بحار الانوار)) ج 74،ص
89.
28- ((مكارم الاخلاق ))،
((بحار الانوار)) ج 74،ص
89.
29- ((مكارم الاخلاق ))،
((بحار الانوار)) ج 74،ص
88.
30- ((بحار الانوار))
ج 74،ص 110 و 85 و 90.
31- ((بحار الانوار))
ج 74،ص 110 و 85 و 90.
32- ((بحار الانوار))
ج 74،ص 110 و 85 و 90.
33- ((تحف العقول ))
ص 39.
34- ((تحف العقول ))ص
270 و 237 و 266: ((العامل على غير بصيره ...))
.
35- ((تحف العقول ))ص
270 و 237 و 266: ((العامل على غير بصيره ...))
.
36- ((سفينه البحار))
ج 1،ص 484.
37- ((سفينه البحار))
ج 1،ص 484.
38- ((بحار الانوار))
ج 74،ص 82.
39- ((مكارم الاخلاق ))،
وصاياى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) به ابوذرغفارى ؛
((بحارالانوار))، ج 74،ص
75 (چاپ بيروت ) .
40- ((مكارم الاخلاق )).
41- ((تحف العقول ))ص
25-26.
42- ((تحف العقول ))ص
29 و 74.
43- ((تحف العقول ))ص
29 و 74.
44- ((تحف العقول ))ص
218، نيز 276.
45- ((بحار الانوار))
ج 74،ص 44 درباره ((مواسات ))،
فصلى مهم ومفصل ، شامل احاديث بسيار،زيرعنوان ((المواساه
، اصل عظيم ))، دركتاب ((الحياه
))، ج 5،ص 111 122-،آمده است ، حتما ملاحظه شود؛
نيز فصل بعدى : ((مبدا المواساه فى الاسلام
))ص 166-123.
46- ((نهج لبلاغه ))ص
1021؛ ((شرح عبده ))، جزء
3،ص 113.
47- ((نهج البلاغه ))ص
121؛ ((عبده )) ج 1،ص 85.
48- ((نهج البلاغه ))ص
125؛ ((عبده )) ج 1،ص 87.
49- ((تحف العقول ))
ص 39.
50- ((مكارم الاخلاق ))،
((بحار الانوار)) ج 74،ص
78.
51- ((سوره آل عوران ))
(3)، آيه 17.
52- ((بحار الانوار))
ج 74،ص 69.
53- در برخى از چاپهاى آن ،ص 266.
54- از نظر كم خوردن و سبك خوردن (كه براى بيدارى سحر و به جا
آوردن نماز شب لازم است )،وتحرك و بهره ورى از هواى تميز و آرامش نيمه
شب و ديگر آثارسحر...
55- و شيخ بزرگوار، متاله خالص قرآنى ، و متحقق به حقايق خاص ولايى
،صاحب مقامات و واجد اسرار،حضرت شيخ مجتبى قزوينى خراسانى (1318 ق-
1386ق )، درباره آيه 78، ازسوره اسراء(ان قرآن الفجر كان مشهودا)،
بيانى عميق و زيبا داشت ، و وصولى گرانسنگ ، ومى فرمود:
((خواندن مقدارى از قرآن كريم ، پيش از طلوع فجر و نزديك به آن
، با تامل و توجه واستغراق ، آثارى بسيار مهم دارد)).
و بدينسان از سر اتصال به روحانيت سحر، در حال ارتباط با ملكوت قرآن ،
اشاره وار سخن مى گفت .اللهم زد فى توفيقات الموفقين ، و وفقناببركه
دعائهم*
56- در اين باره اين كتاب ها ملاحظه شود:
((المهدى -ع- ))، آيه
الله سيد صدرالدين صدر.
((منتخب الاثر)) آيه الله
صافى گلپايگانى .
((معجم احاديث الامام المهدى - ع -))،
هيئت علمى موسسه ((المعارف الاسلاميه
))، در 4 جلد، چاپ اول ، قم (1411 ق ).
((مصلح جهانى و مهدى موعود از ديدگاه اهل سنت
))، سيد هادى خسرو شاهى و شيخ عبدالمحسن البعاد
(استاد دانشگاه وهابى مدينه )، چاپ تهران ، انتشارات روزنامه اطلاعات
(1372 ش ).
57- ((خورشيد مغرب ))
.
58- ((خورشيد مغرب )).
59- به كتاب ((سير تنا و سنتنا سيره نبينا -
ص - و سنته ))، تاليف علامه مجاهد امينى (صاحب
((الغدير))) مراجعه كنيد.
60- براى اطلاع از اسناد و مدارك و تبيين محتواى اين حديث نبوى
عظيم ،رجوع كنيد به ((ياد نامه علامه امينى
))، مقاله چهاردهم ، از استاد محمد باقر بهبودى
، چاپ سوم ،تهران ، موسسه انجام كتاب (1361ش )؛ نيز رجوع كنيد به مقاله
بسيار خوب استاد شيخ محمد جواد مغنيه لبنانى ، زير عنوان
((الشيعه و يوم عاشوراء))،
در مجله ((رساله الاسلام ))،
شماره سوم ، سال يازدهم (محرم 1379 ق )، ص 261 - 265، چاپ افست جديد،
به وسيله ((بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس
رضوى )) و ((مجمع التقريب
بين المذاهب الاسلاميه ))، مشهد (1411 ق ).
61- كلمه ((توحيد)) و
شهادت دادن به اسلام يعنى : ((لا اله الا الله
)) نيز همينگونه است : نفى است واثبات ؛ و سعادت
انسان و نجات بشريت در گرو همين نفى و اثبات است ، نفى شرك و ظلم ،
واثبات توحيد و عدل .
62- ((لعبت هاشم با الملك و لا...))،
((ليت اشياخى ببدر شهدوا...))،
از اشعار و سخنان يزيد - كتاب ((تتمه المنتهى
)) ملاحظه شود، همچنين مدارك تاريخى قديم .
63- سخنان حضرت امام حسين (ع ) ، كه در ((سر
آغاز)) آورده شده ، دوباره ملاحظه شود.
64- متن حديث در ((سرآغاز))
گذشت .
65- دراين باره ، يعنى مديون بودن علم و تمدن جديد به اسلام و
مسلمين مقاله ها، رساله ها وكتابهاى فراوانى نوشته شده است ، و شمار
قابل توجهى به دست خودمحققان و مورخان غربى .رجوع كنيد به
((دانش مسلمين ))، و
كتابنامه پايان آن (ص 367 - 385)، كه دراين بخش ، 150 كتاب و مقاله در
اين خصوص معرفى شده است .
66- ((سفينه البحار))
ج 1، ص 633.
67- ((سفينه البحار))
ج 1، ص 633.
68- ((الغدير)) ج 3،
ص 249 - 254 ديده شود، نيز: ج 10، ص 80 - 84.
69- جمعى از كسانى را كه معاويه به جرم محبت على (ع ) و پيروى از
آن امام كشت ، ازاصحاب پيامبر(ص ) بودند. شرحى مستند از اين جنايات
عجيب را در كتاب ((الغدير))
ج 11 ملاحظه كنيد.
70- خوب هم مى شناخت . او در نامه اى كه به مناسبتى به پسر خود
يزيد نوشته است ، وى را به عنوان فردى ميگسار، تارك نماز، داراى عيوب ،
مرتكب گناهان ، بى شرم وبى شخصيت ياد كرده است . ((صبح
الاعشى )) ج 6، ص 387؛ ((الغدير))
ج 10، ص 256.
71- ((تاريخ ابن عساكر دمشقى
)) ج 2، ص 381؛ ((تاريخ طبرى
)) ج 6،ص 157؛ ((كامل ابن
اثير))ج 4، ص 209؛ ((تاريخ
ابن كثير)) ج 8، ص 130؛ ((محاضرات
راغب اصفهانى ))ج 2،ص 214؛ ((النجوم
الزاهره )) ج 1، ص 141 - مآخذ در
((الغدير)) ج 10، ص 225. براى شناخت
مستند اين عنصر اموى به جلد دهم و يازدهم ((الغدير))
وبحثهاى بسيار مهم ،واسناد و مدارك فراوان آنها مراجعه كنيد.
72- رجوع شود به كتاب ((مروج الذهب
))، تاليف مورخ اسلامى معروف ،على بن حسين
مسعودى بغدادى مصرى (م : 346 ق )، نيز كتاب ((تتمه
المنتهى ))،تاليف مورخ و محدث موثق ، حاج شيخ
عباس قمى (م : 1359 ق ). ص 39.
73- احنف بن قيس تميمى (م : 67 ق )، از بزرگان و سران عرب در آغاز
اسلام ، و معروف به بزرگى و دليرى و زبان آورى و حلم و فرزانگى .
74- ((الغدير)) ج 10،
ص 233 و 255.
75- ((الغدير)) ج 10،
ص 233 و 255.
76- بخشى از اين سخن تاريخى و انقلابى خواهد بود.
77- ((تتمه المنتهى ))
ص 93.
78- ((الام زين العابدين -(ع ) -))
استاد عبد الرزاق موسوى مقرم عراقى ، ص 370 (چاپ دارالشبسترى للمطبوعات
).
79- خلافت اموى از سال 41 تا 132 هجرى قمرى بوده است ، يعنى 91 سال
،ليكن برخى مدت آنرا هزارماه به شمار آورده اند يعنى 83 سال و 4 ماه .
رجوع شود به ((تتمه المنتهى ))
و مدارك آن :((مروج الذهب ))
و ((شرح قصيده ابوفراس حمدانى ))،
و ((شرح زيارت عاشورا))،حاج
ميرزا ابوالفضل طهرانى .
80- براى اطلاع از اسناد و مدارك و تبيين محتواى اين حديث نبوى
عظيم ،رجوع كنيد به ((ياد نامه علامه امينى
))، مقاله چهاردهم ، از استاد محمد باقر بهبودى
، چاپ سوم ،تهران ، موسسه انجام كتاب (1361ش )؛ نيز رجوع كنيد به مقاله
بسيار خوب استاد شيخ محمد جواد مغنيه لبنانى ، زير عنوان
((الشيعه و يوم عاشوراء))،
در مجله ((رساله الاسلام ))،
شماره سوم ، سال يازدهم (محرم 1379 ق )، ص 261 - 265، چاپ افست جديد،
به وسيله ((بنيادپژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى
)) و ((مجمع التقريب بين
المذاهب الاسلاميه ))، مشهد (1411 ق ).
81- ((رساله الاسلام ))،
شماره چهارم ، سال چهارم (محرم 1372 ق )، ص 342-341.
82- ((ديوان ابى العلا معرى
)) (سقط الزند).
83- ((خسرو نامه )) ص
25.
84- ((يكى از بزرگترين مراكز فرهنگى و دينى
جهان ... و مركز يكى از بزرگترين امپراطوريهاى (امپراطورى روم ) كه
تاثيرى جاويد در تمدن مادى ومعنوى جهان داشته است ))
(دايره المعارف فارسى ج 1، ص 1095).
85- ((قانون ... يكى از مهمترين و بزرگترين
كتابهاى طبى در قرون وسطى است . كتاب قانون بركتاب ((حاوى
)) رازى ، و كتاب ((طب
ملكى )) اهوازى ، و حتى بر آثارجالينوس تفوق
يافت ، ومدت شش قرن همه كتب طبى تحت الشعاع آن بود... ترجمه عبرى قانون
در 92-1491، درناپل به طبع رسيده است . گراردوس كرموننسيس ، قانون را
به لاتينى ترجمه كرده است . قسمت هايى از اين ترجمه پيش از سال 1500 در
ميلان ، پادوا، ونيز، و غيره چاپ شده است ، و بطور كامل نيز در
ونيز(1544، 1582، 1595)، لوون (1658)، و غيره به طبع رسيده .قسمتهايى
از قانون به زبانهاى آلمانى ، فرانسوى ، و انگليسى نيزترجمه شده است
...متن كتاب قانون ، نخستين بار در رم درسال 1593، با كتاب
((نجات )) شيخ الرئيس به
طبع رسيده ...)) -((دايره
المعارف فارسى ))ج 2، ص 1993-1992. اين طبشان
... و همينگونه است قياس همه چيزهاى ديگر...
86- ((المستشرقون ))
از جيب االعقيقى ، در 3 جلد ديده شود.
87- كتاب ((علوم اسلامى و نقش آن در تحول
علمى جهان )) ديده شود.
88- مقتل معتبر ((ابصار العين
))، از علامه شيخ محمد سماوى عراقى ، ص 7و 11.
89- ((بحار الانوار))
ج 44، ص 333، به نقل از شيخ مفيد - ره - به اين موضوع به دليل اهميت
اصولى و بسيار آن پيشتر نيز اشاره كرديم .
90- كه مى نگريم زيارت حضرت امام حسين (عليه السلام )، بجز در روز((عاشورا))
و روز((اربعين ))، در
بسيارى از اوقات مستحب است ، از جمله در شب وروز اول ((ماه
رجب ))،وشب و روز نيمه اول ((ماه
رجب ))، ((شب نيمه شعبان
))،((شبهاى قدر))،
شب و روز ((عيد فطر))، شب
و روز ((عرفه ))، شب
((عيدقربان ))؛ و در روز((عيدغدير))
كه بزرگترين عيد اسلام ، بلكه بشريت است - خواندن ((دعاى
ندبه )) مستحب است كه در آن ذكر امام حسين (ع )
و شهادت كربلاآمده است ... اينها همه بجز جنبه توحيدى و عبادى آن ، كه
ياد خدا و ياد ولى خداست ، براى توجه يافتن نفوس و ارواح است به مركزيت
حق . و عدل و ايجاد آمادگى در جانها و همتها،براى دفاع از حق و عدل .
91- مجله ((الغرى ))،
چاپ نجف ، شماره ماه ريبع الول 1381 ق .
92- از جمله چيزهايى كه در اين انقلاب اميد مى رفت اين بود كه
درباره سامان دادن آگاهانه به مجالس عزادارى و هيئتهاى مذهبى ،
اقدامهايى سالم و سازنده و قاطع انجام يابد:
- درباره روضه خوانان و ذاكران و مداحان ، و شرايط ضرورى براى آنان ،
ازچندين نظر (و تصفيه در مواردى كه لازم باشد)،
- درباره مديران اين مجالس و روساى هيئتهاى مذهبى ، و شرايط ضرورى براى
آنان (و تصفيه در مواردى كه لازم باشد)، و جلوگيرى از سوء استفاده
اغنيا و متكاثران از اين مراسم .
- درباره چگونگى برگزارى مراسم ، به صورتى كه كمترين صدمه و مزاحمتى
براى مردم وهمسايگان نداشته باشد، و مردم را از مراسم دينى زده نكند، و
اوج عزاى حسينى را فرونيفكند؛ و وضع مقرراتى قاطع دراين باره (و
جلوگيرى جدى هر جا لازم باشد)... وافسوس كه اين اميد نيز تحقق نيافت .
93- و خوشبختانه امروز، پس از انتشار اينهمه كتابهاى مستند، درباره
آن امام بزرگ ، از سوى عالمان شيعه و اهل سنت (حتى از سوى استادان
دانشگاه وهابى مدينه )،روشن گشته است كه موضوع امام مهدى (ع ) يك موضوع
اسلامى است ، كه همه مسلمانان بايد بداند، معتقد و متوجه باشند، و از
معنويت آن امام بهرمند گردند، و با توجه به فلسفه مثبت
((انتظار)) به خودسازى فردى و اجتماعى
بپردازند - چنانكه درپيش بدان اشاره شد،و چندكتاب پر مايه معرفى گشت .
94- سخنان حضرت امام حسين (ع ) را، كه از كتاب ((تحف
العقول )) نقل شده ، دوباره بخوانيد و در آنها
ژرف بينديشيد؛ نيز خطبه دوم روز عاشورا را - ((ابصارالعين
)) ص 7 و11.
95- زيارت روز اول ماه رجب .
96- كلمه ((توحيد)) و
شهادت دادن به اسلام يعنى : ((لا اله الا الله
)) نيز همينگونه است : نفى است و اثبات ؛ و
سعادت انسان و نجات بشريت در گرو همين نفى و اثبات است ، نفى شرك و ظلم
، و اثبات توحيد و عدل .
- ((لعبت هاشم با الملك و لا...))،
((ليت اشياخى ببدر شهدوا...))،
از اشعار و سخنان يزيد - كتاب ((تتمه المنتهى
)) ملاحظه شود، همچنين مدارك تاريخى قديم .
- نيز احوال كسانى چون وليد بن يزيد بن عبدالملك و رفتارش با
((قرآن كريم )) كه در
تاريخ ها و كتاب هاى معتبر آمده است ، از جمله ((تتمه
المنتهى )).
97- اين بود بخشى از مقاله ((استاد شيخ محمد
جواد مغنيه لبنانى )) - رحمة الله عليه - كه
ترجمه آن را مناسب و سودمند دانستم و تقديم خوانندگان كردم . رجوع شود
- براى اصل مقاله - به مجله ((رساله الاسلام
))، شماره يادداشت شده (در صفحه 45).
98- ((زبان شهيدان از آتش است
)) - تى . اس . اليوت (نقل از يك مقاله ).
99- و با حكومت اسلامى اسمى و شعارى نيز ناتمام و ناقص جلوه خواهد
كرد.
100- نقل از يك گزارش مستند.
101- نقل از يك گزارش مستند.
102- ((نهج الباغه ))
ص 840 و 843 و 863 و...؛ ((عبده
)) ج 3، ص 8 و9و18.
103- ((نهج البلاغه ))
ص 833 - 835؛ ((عبده )) ج
3، ص 4.
104- ((نهج البلاغه ))
ص ص 961؛ ((عبده )) ج 3،
ص 76.
105- ((نهج البلاغه ))
ص 662 - 664؛ ((عبده )) ج
2، ص 231.
106- ((نهج البلاغه ))
ص 1073 - 1074؛ ((عبده ))
ج 3، ص 145.
107- ((نهج البلاغه ))
ص 728؛ ((عبده )) ج 2، ص
153.
108- ((نهج البلاغه ))
ص 965 - 976؛ ((عبده )) ج
3، ص 78 - 84.
109- ((نهج البلاغه ))
ص 956 - 960؛ ((عبده )) ج
3، ص 72 - 75.
110- ((نهج البلاغه ))
ص 713؛ ((عبده )) ج 2، ص
143 - 144.
111- ((مستدرك الوسائل ))
ج 3، ص 197؛ ((الحياه ))
ج 1، ص 421.
112- ((نهج البلاغه ))
ص 1137؛ ((عبده )) ج 3، ص
176.
113- متن حديث ، ((دعائم الاسلام
)) ج 2، ص 533 - 532، ((الحياه
)) ج 6، ص 409 - 412.
114- ((خصال ))، شيخ
صدوق ، ج 1، ص 339، ((الحياه ))
ج 3، ص 296 و391.
115- ((تاريخ و فرهنگ معاصر))،
سال اول ، شماره دوم ، زمستان 1370 ش ، وشماره 3 و 4... به اهتمام حجه
السلام سيد هادى خسرو شاهى .
116- همان كه متفكران اسلامى آن را ((عامل
اصلاحگر)) مى خوانند، و اگر حاكميتى براستى
اسلامى باشد، همينگونه هم خواهد بود و اصلاح بنيادين بدون اجراى قاطع
((عدالت ))امكان پذير
نيست .
117- از سالهاى 1310 تا 1340 هجرى شمسى ، بتقريب .
118- ((سوره آل عمران ))
(3)، آيه 139.
بخشى از جمله ها و تعبيرهاى بالا، از ديگر نوشته هاى ناقابل اين بنده
گرفته شده است ؛ و در اينجا؛ به صورت ((براعت
استهلال )) گونه اى ،؛ در مقام تحرير مقصود؛ بر
قلم جارى گشت .
119- و همان است كه در اصطلاح علمى مى گوييم ، ((احكام
ظاهرى )). و بسيارى از ((احكام
مستنبطه ))، احكام ظاهرى است . و اين احكام در
عصر غيبت (اگر از طريق اجتهادى درست و جامع شرايط علمى و عملى لازم
استنباط شده باشد)، در حق مكلفين ((احكام الله
)) به شمار مى آيد، و عمل به آنها
((مجزى ))است ؛ ليكن چه
كسى است كه فرق آنها را با ((احكام واقعى
))، در همه ابعاد، نداند و آثار فوت احكام واقعى
را ناچيز شمارد.
120- يعنى دو گونه پياده كردن ، دو مرحله پياده كردن - به اصطلاح
متداول .
121- بر ((عهدنامه ))
بيفزاييد نامه هايى را كه على (ع ) براى ديگر كارگزاران حكومتى نوشته
است ، و در آنها تامل كنيد. از آنها همه ملاكهاى حاكميت و مديريت و
سياست و قضاوت و اقتصاد و معيشت و تربيت اسلامى بخوبى به دست مى آيد.
122- ((بحار)) ج 68،
ص 120، (چاپ بيروت )، از كتاب ((بشاره المصطفى
)).
123- دين خدا حتى حكومت كردن مستضعفان را مطرح كرده است - (
((سوره قصص )) - 28 - آيه
5)،نه صدقه دادن به آنان را، با اينكه همين دوم نيز در حدى قانع كننده
و آبرومند وجود ندارد.
124- ((سوره حديد))
(57)، آيه 25.
125- ((سوره بقره ))
(2)، آيه 129 و...
126- ((سوره نحل ))
(16)، آيه 90.
127- ((غررالحكم )) ص
67.
128- ((نهج البلاغه ))،
ص 111؛ ((عبده )) ج 1، ص
76 (چاپ مصر).
129- ((نهج البلاغه ))،
ص 1062.
130- ((نهج الباغه ))،
ص 976.
131- ((مستدرك نهج البلاغه
))، شيخ هادى كاشف الغطاء نجفى ، ص 111 (چاپ بيروت ).
132- ((غرر الحكم ))
ص 15.
133- به معناى درست و فراگير ((عدل
)) و ((عادل
)). و عدل ذاتا فراگير است و اختصاص به كسانى
نمى تواند داشت . و چنانكه در احاديث رسيده است ، عدالت آن است كه
فراگير باشد، و كسى از آن بى نصيب نماند. - ((كافى
)) ج 3، ص 586.
134- به ياد دارم كه يكى از شعارهاى انقلاب اين بود:
برقرار مى كنيم حكومت على را |
|
|
سرنگون مى كنيم رژيم پهوى را
|
135- ((سوره غافر)) (
40)، آيه 24-23.
136- ((سوره هود))
(11)، آيه 97-96.
137- ((الحياه )) ج
6، ص 269-268 ملاحظه شود.
138- ((تحف العقول ))
ص 171 و 173.
139- ((ابصار العين ))،
علامه شيخ محمد سماوى نجفى ، ص 7 و 11.
140- ((مجمع البيان ))
ج 7، ص 198؛ ((الحياه ))
ج 4، ص 213-312.
141- ((صحيفه نور)) ج
5، ص 47.
142- ((نهج البلاغه ))
ص 52؛ ((عبده )) ج 1، ص
32.
143- ((صحيفه نور)) ج
21، ص 94.
144- ((صحيفه نور)) ج
20، ص 234.
145- ((وسائل الشيعه ))
ج 6، ص 4.
146- ((الامام على صوت العداله الانسانيه
)) ج 4، ص 138. و اين سخن ابوذر غفارى ، صحابى
جليل وانسان تراز قرآن و شيعه واقعى ، مطابق است با فتوايى كه از
بزرگترين فقهاى اسلام - اكنون - نقل مى كنيم .
147- ((المبسوط)) ج
6، ص 286 (چاپ تهران )؛ ((شرائع الاسلام
)) ج 3، ص 230 (چاپ دارالانواء)؛((القواعد))
ج 2، ص 16 (چاپ 1329 ق )؛ ((شرح لمعه
)) ج 7، ص 354 (چاپ كلانتر) ؛ ((مستند
الشيعه )) ج 2، ص 397 (چاپ 1371 ق )؛
((وسيله النجاه )) ج 2، ص
189؛ ((تحرير الوسيله ))
ج 2، ص 171، مسئله 36.
148- ((ممن تفتحمه العيون ...))،
به تعبير مولا على (ع ) - ((نهج البلاغه
)) ص 1091؛ ((عبده
))ج 3، ص 112.
149- متن سخنان در ((الحياه
)) ج 4، ص 93، و ج 6، ص 192.
150- يكى از مسئولان رده بالا، دراين باره ، بصراحت حق را اظهار
كرده است : ((... واقعا گرانى بيدادمى كند. بدون
مبالغه بايد گفت ما مدام از مستضعفين دم مى زنيم و شعار ما مستضعفين
هستند، اما متاسفانه فشار خرد كننده و له كننده اى به مستضعفين وارد مى
شود)) - ((روزنامه كيهان
)) شماره 28.12.1367. و اين هنوز مربوط به آن
تاريخ است ، و آيا حالاچه 28.10.1370؟!
151- ((طرح بسيج سلامت كودكان
)) ص 21، نشريه وزارت بهداشت ... تيرماه 1367.
152- ((سوره مائده ))
(5)، آيه 8.
153- ((مجمع البيان ))
ج 3، ص 168.
154- ((نهج البلاغه ))
ص 527-252؛ ((عبده )) ج
2، ص 86-84.
155- ((ده گفتار))،
مطهرى ، ص 244، مقاله ((مشكل اساسى در سازمان
روحانيت )).
156- ((نهج البلاغه ))
ص 1021؛ ((عبده )) ج 3، ص
113-112.
157- ((مستدرك الوسائل ))
ج 3، ص 197( چاپ سنگى ).
158- از عالمان و شاعران و اديبان بزرگ شيعه بصره بود. و معروف است
كه ((علن نحو)) را با
راهنمايى امام على بن ابيطالب (ع ) و آموختن چند قاعده پايه ، او وضع
كرد. مكتب نحو بصره به او منسوب است . وى در جنگ صفين نيز در ركاب
اميرالمومنين (ع ) شركت داشت . به سال 69 هجرى قمرى در بصره گذشت .
159- ((بحار)) ج 47،
ص 61.
160- رفت و آمد با امام صادق (ع ) در آن روزگار بسيار مشكل بوده
است (چنانكه در تواريخ ثبت شده است ). مراجعه كنندگان- در مواردى و
شايد اغلب - تحت نظر بوده اند، و حمل مال (مثلا ده هزار درهم كه در آن
زمان بارى محسوس بوده است ) بويژه از نزد امام به بيرون خانه ايجاد
مشكل مى كرده است ؛ از اينرو آن امامان مظلوم براى كمك به مستمندان و
جلوگيرى از سقوط كمبودداران گاه از اشيايى بهادار و كم حجم استفاده مى
كرده اند تا محذورى پيش نيايد؛ و گرنه بى نيازى آن بزرگوار از دنيا و
زهد و بى توجهى آنان به متاع دنيا امرى بوده است عادى و مسلم .
161- ((وسائل الشيعه ))
ج 6، ص 179.
162- ((مستدرك الوسائل ))
ج 2، ص 322 (چاپ سنگى ).
163- ((غايه المرام ))
ا ص 779.
164- ((التهذيب ))،
شيخ طوسى ، ج 6، ص 154. از تعبير ((استقبل الناس
بالعدل )) فهميده مى شود كه سنتهاى جاهليت ،
سنتهايى ظالمانه ، استثمارگرانه و سنتهاى پليد اشرافيت و
((تكاثر)) بوده است .
اصولا پديده سرمايه دارى و استثمار، واقعيتى است ارتجاعى و باقيمانده
از ميراث جاهليت ، اگر چه در قرن- اصطلاح تجدد و علم و تمدن باشد،
جاهليت قرن بيستم .
165- ((غرر الحكم ))
ص 39.
166- ((سوره نحل ))
(16)، آيه 90.
167- ((كافى )) ج 3،
(ص ) 568.
168- درباره آثار ويرانگر و سقوط آفرين فقر - گر چه نيازى به گفتن
ندارد - مفاسد گوناگون و ضد دين انسانيت آن ، و همچنين علتها و عاملهاى
پديدآورنده فقر و محروميت در جامعه ، رجوع كنيد به ((الحياه
))، باب 11، فصلهاى 30 تا 39 (ج 4، صفحات 278 تا
468)، و در آنجا آيات و احاديث اين موضوع نگرانى بار را بنگريد.
نيز اهميت بحث درباره فقر و مطرح ساختن آن و آگاهى دادن به مردم درباره
آن ، درج 4، (ص ) 306 ملاحظه شود.
169- درباره ((اقسام فقر))
و احكام آن ها، و اينكه ((جامعه منهى فقر))
به چه معنى است ، رجوع كنيدبه ((الحياه
)) ج 6، ص 279 به بعد.
170- به قيد ((فقير))
بودن و ((عاجز)) بودن
توجه شود.
171- ((كشف اسرار)) ص
259-258.
172- ((وسائل الشيعه ))
ج 11، ص 49.
173- اينكه ((مفاتيح ))
را - به عنوان نمونه كتابهاى انسان ساز دعا - ياد مى كنيم ، براى اين
است كه آنان نيز نبايد از روحانيت خواندن اين دعاها و زيارتها و رسيدن
به معرفتهاى متعالى آنها محروم بمانند. اين نيز يك نوع ظلم به آنان است
. البته ابعاد ((ادعيه و زيارت
)) و چگونگى بهره ورى سازنده از آنها اغلب - متاسفانه - شناخته
نيست ، حتى در ميان برخى از فضلاى مذهبى و مدعى مذهب شناسى ؛ و اين
مشكل اكثريتى است از مردم ما، و كوتاهى نابخشودنيى است كه به دست وظيفه
داران اين مقوله واقع شده است . و برخى از اين صنف خود نيز توجه چندانى
به ابعاد موضوع و اهميت آن ، شناختى درخور، از زبان و محتواى دعا و
زيارت ندارند. و اين مايه تاسفى ژرفتر...
174- بخش حرفه اى آنان - كه بدان اشاره شد - نيز بايد از اين كار
باز داشته شوند و در مسير زندگى درست بيفتند و به تربيت لازم و شخصيت
مناسب دست يابند.
175- ((بحار)) ج 1، ص
214.
176- ((ده گفتار)) ص
117، 121-120، 125-124، مقاله ((احياى فكر دينى
)).
177- امام ما على (ع ) دراين باره ، بر طبق آمار دقيق ، و به دست
ماموران بصير، كار مى كرد، تا هيچ موردى از قلم نيفتد -
((كافى )) ج 1، ص 406.
178- البته مقصود اين نيست كه از نو تشكيلاتى به راه افتد، و در پى
اين اقدام هزينه اى سنگين بر هزينه هاى دولت افزوده گردد (اگر چه در
صورتى كه چنين هم بشود باز اقدام به اين كار بسيار ضرورى است ، زيرا
جامعه قرآنى نبايد انسان حذف شده - و به اصطلاح پرت - داشته باشد، و
افرادى به علت فقر مادى به فقر معنوى دچار گردند و ساقط شوند، و - بجز
زندگى دنيا - از سعادت آخرت نيز محروم مانند)، زيرا اين اقدام از
راههاى صحيح و اسلامى نيز ممكن است ، و در درون خود راه حلهايى دارد كه
به هنگام پيگيرى و اقدام سالم و مسئولانه نمودار خواهد گشت .
179- مضمون تعبيرهاى امام على بن ابيطالب (ع )، در
((عهدنامه )).
180- تعبير اخير، الهامى است از سخن على بن ابيطالب (ع ) -
((نهج البلاغه ))، ص 66.
181- ((مستدرك الوسائل ))
ج 2، ص 322 (چاپ 3 جلدى قديم ).
182- ((اصول كافى ))
ج 1، ص 406. در اينجا براى اهل فضل و اصطلاح به نكته اى اشاره مى كنيم
. درشمارى از احاديث ، اغنياء و توانگران و برخورداران ، علت و عامل
فقر فقيران و محروميت محرومان و تهيدستى تهيدستان شمرده شده اند (از
برخى آيات قرآن كريم نيز اين موضوع بخوبى استفاده مى شود)؛ و در امثال
حديث بالا حاكميت مسئول شمرده شده است ، جمع به چيست ؟ به نظر اينجانب
، جمع به اين است كه در زمانهايى كه دين حاكميت ندارد و مغلوب است -
مانند دوره طاغوت - اغنيا مسئولند، مسئول مستقيم . و در زمانهايى كه
دين حاكميت دارد و غالب است و قدرت در دست دين است ، حاكميت مسئول است
مسئول مستقيم . زيرا چگونگى برخورد حاكميت با اغنيا و گفتار جاى مطرح
ساختن آن نيست .
183- ((سوره زخرف ))
(43)، آيه 32.
184- اگر چه با درجاتى از تفاوت ، اما نه در حد وجود و عدم ، و
تكاثر و فقر، و اتراف و محروميت .
185- ((بحار)) ج 3، ص
126.
186- در اين مقوله (كه عامل فقر در جامعه توانگران و اغنيايند)، از
پيامبر اكرم (ص ) و ائمه طاهرين (ع )احاديثى متعدد و كوبنده رسيده است
. در مجلدات سوم تا ششم ((الحياه
)) نمونه هايى از اين احاديث ذكر شده است .
187- در اينجا بايد بتاكيد ياد كرد كه از نظر اسلام و تكاليف
اسلامى ، در موضوع مهم ((لزوم رسيدگى به وضع
انسانها))، هيچ تفاوتى وجود ندارد، و هيچ عاملى
نمى تواند مسئله فقر را توجيه كند، و تحمل فقر را توجيه كند، و تحمل
فقر را براى انسانهايى موجه سازد، و رسيدگى به آنان را نا لازم شمارد.
عوامل و ((شرايط فيزيكى محيط زيست و جبر تكوين
))، و ((شرايط اجتماعى ،
اقتصادى و سياسى ))، هيچكدام ترك مبارزه با فقر
را جايز نمى سازد.
در اسلام ، انسان ملاك است و رشد انسان . بنابراين انسانها در هر جا و
هر شرايط كه زندگى كنند بايد مقتضيات رشد آنان فراهم باشد و موانع
رشدشان نابود گردد. و با وجود اسلام نبايد انسانهايى در ظلمات فقر و
جهل سرمايه عمر را از دست بدهند، و از برخوردارى و بهره مندى از
((رحمت عام محمدى ))
(هدايت يافتن به ((ايمان صحيح ))
و ((عمل صالح ))) محروم
مانند. اسلام اين است و وظيفه اسلامى اين .
188- ((بحار)) ج 44،
ص 333، نيز ((الحياه )) ج
6، ص 266 به بعد ديده شود.
189- درباره مجالس حسينى و محتواى آنها سخنانى در پيش گذشت .
190- ((بحار)) ج 44،
ص 191-190؛ نقل از كتاب بسيار پرارج ((منقاب آل
ابى طالب ))، تاليف عالم و محدث بزرگوار، در سده
ششم ، ابن شهر آشوب مازندرانى (م : 588 ق ).
191- ((خصال )) ج 2،
ص 518-517.
192- ((بحار)) ج 49،
ص 97 و 91؛ نقل از كتاب ((المحاسين
)) ابوجعفر برقى .
193- همان كتاب .
194- در اينجا دوست دارم به كتاب سودمند ((سيماى
فرزانگان )) - تاليف فاضل گرانقدر، آقاى
رضامختارى- اشاره كنم ، كه در بخش دوازدهم ، نمونه هايى از تعهدگرايى و
تكليف شناسى برخى از عالمان اسلامى را، دراين باره ، ارائه داده است .
بجاست كه همگان ، بويژه طلاب جوان و دانشجويان ، از خواندن اين كتاب
مستند، و بهره ورى از فوايد بسيار و نكته هاى سودمند آن ، غفلت نورزند
- (قم ، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى ، چاپ سوم ، 1369).
195- ص 24.
196- حديث آن را در بحث بعد خواهيد ديد.
197- ص 173، چاپ تهران ، مكتبه الصدوق .
198- -محلى بوده است در كنار مدينه ، داراى سقفى و سرپناهى ... كه
شبها بينوايان در آنجا مى خوابيده اند.