قيام جاودانه

محمد رضا حكيمى

- ۲ -


(11)- ميانه روى در مصرف (ترك اسراف و ريخت و پاش )
((... هر كس در خرج كردن ميانه روى كند در مانده نمى شود)).(20) ((از جمله فهم دين (و ديندارى )، ملاحضه داشتن در زندگى (و مصرف ) است )).(21) ((كسانى كه اسراف مى كنند، حق ديگران را مصرف مى كنند)).(22) ((كسانى كه در مصرف ميانه روى نكنند و به ريخت و پاش و اسراف بپردازند، دعاهايشان به درگاه خدا مستجاب نمى شود)).(23)
((اى ابوذر!هر كس دو جامه دارد، يكى را خود بپوشد و يكى ديگر را به ديگرى بدهد)).(24)
(12)محاسبه نفس
محاسبه نفس (يعنى حساب كشى از خود، درباره صفات و اخلاق و رفتار و كارهاى خود)، امرى بسيار مهم است ، و دراين باره احاديث بسيار رسيده و تاكيد بسيار شده است ، و براى اصلاح نفس و درست كردن كارها و رفتار و گفتار و پندار و افكار و صفات و خصلت هاى خود، از عوامل بسيار مؤ ثر است . پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله )، در سفارشهاى خود به ابوذر غفارى مى فرمايد:
((اى ابوذر!انسان وارد جرگه اهل تقوا نمى شود مگر هنگامى كه از نفس خود حساب بكشد)، و مانند دو شريك كه از يكديگر حساب مى خواهند از نفس خود حساب بخواهند، تا بداند كه خوردنى و نوشيدنى خود را از كجا و چه راهى بدست آورده ، حلال يا حرام ... اى ابوذر، كسى كه اهميت ندهد كه مال را از كجا بدست مى آورد، خداى متعال هم اهميت نمى دهد كه او را از كجا وارد جهنم كند)).(25)
امام على بن ابى طالب (عليه السلام ) نيز مى فرمايد: ((من حاسب نفسه ربح ، و من غفل عنها خسر،(26) هر كس به حساب خود رسيدگى كرد (و نفس را محاسبه نمود) سود مى برد، و هر كس از نفس خود (و محاسبه آن ) غفلت كرد زيان مى بيند)).
البته اصلاح نفس آسان نيست ، ليكن بايد بدان پرداخت و اهتمام ورزيد، تا به لطف خدا و عنايت ولى خدا ميسر گردد.انسان هنگامى كه به محاسبه نفس خود پرداخت و صفات و احوال و گفتار و احوال خود را (هر شب ، چنانكه در احاديث رسيده است ، يا هفته اى يك بار) سبك سنگين كرد و سنجيد، و بد و خوب را جدا ساخت ، مى تواند از صفات و خصلتها و گفتار و رفتار بد بپرهيزد، و صفات و خصلتهاى خوب را در خود پديد آورد و به گفتار و رفتار خو بپردازد، تا به جايى كه كم كم بدى در كارهايش و گفتار و زبانش پيدا نشود.
(13)-ترك غيبت و دروغ و تكبر
((اى ابوذر!از غيبت كردن به پرهيز، كه غيبت كردن از زنا بدتر و سنگينتر است ... زيرا ممكن است شخص زنا كند و به درگاه خدا توبه كند، و خدا او را بيامرزد، ليكن غيبت آمرزيده نمى شود مگر اينكه شخص غيبت شده راضى شود و بگذرد)).(27)
((اى ابوذر!هر كس نگذارد از مسلمانى غيبت شود، حقى بر خداى متعال پيدا مى كند كه او را از آتش جهنم نگاه دارد)).(28)
((اى ابوذر!شخص يك كلمه در مجلسى مى گويد كه اهل مجلس را بخنداند، به همان كلمه (اگر غيبت ، تهمت نابجا، هتك آميز و... باشد)، چنان در جهنم فرو مى افتد، مانند افتادن از آسمان به زمين )).(29)
((اى ابن مسعود!هميشه راست بگو، و مبادا از دهانت حتى يك سخن دروغ خارج شود))؛(30) ((اى ابوذر!هر كس زبان خود را حفظ نكند، هيچ كار نكرده است ))؛(31) ((اى ابوذر! هر كسى بميرد و يك ذره تكبر در دلش باقى مانده باشد، بوى بهشت را نخواهد شنيد، مگر پيش از مرگ توبه كند(32) (و آن كبر را از دل خود در آورد و از سر خود بيرون آورده بدور اندازد).
(14)-نپذيرفتن كار در صورت نداشتن مهارت و تخصص
اهميت اين امر بسيار روشن است . كار را بايد به كاردان سپرد. در انقلاب ما يك مشكل بزرگ همين بود - و همين هست - كه اغلب كار به دست كاردان سپرده نشده است و نمى شود. و اين سخن پيامبر بزرگوار ماست : ((هر كس كارى را بدون اطلاع (و تخصص ) انجام دهد، بيشتر از آنكه درست كند خراب مى كند)).(33)
امام صادق (ع ) نيز فرموده است : ((تفاوتى نيست ميان اينكه كارى را به دست شخصى ناوارد بسپاريم يا شخص خائن ))(34) ، كه ((ناشى )) و نا مطلع از رموز كار و شئون تخصص را در حد ((خائن )) شمرده اند. نيز امام صادق (ع ) فرموده است : ((هر كس به كار و كسبى مى پردازد (و مسئوليتى را مى پذيرد)، بايد در آن كار حاذق و ماهر (متخصص ) باشد)).(35)
(15)-ذكر خدا
((مى خواهيد به شما بگويم بهترين اعمال شما و پاكيزه ترين اعمال در نزد پروردگارتان چيست ؛ عملى كه بيشتر از هر چيز درجات شما را بالا مى برد، و از زر و سيم دنيا براى شما سودمندتر است ، و بهتر از جنگ و كشتار و كشته شدن در راه خداست ؟)) گفتند: آرى ، اى پيامبر خدا بگو: ((بسيار ذكر خدا كردن و به ياد خدا بودن ).(36)
و در حديثى ديگر پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده : ((.. ذكر خدا در همه حال و به ياد خدا بودن (اهميت بسيار دارد). و اين به آن معنى نيست كه فقط سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر بگويى ، بلكه به اين معنى است كه هنگامى كه به كار حرامى (خوراك حرامى ، نگاه حرامى ، سخن حرامى و...) برسى ، (خداى عزوجل را به ياد آورى و) از او بترسى و آن را ترك كنى )).(37)
البته اذكار لسانى - و از جمله تسبيحات اربعه ، و لااله الاالله ، و لا حول و لا قوه الا باالله ... - و اذكار قلبى اهميت بسيار دارد، و ليكن ((ذكر عملى )) و تذكر خدا به هنگام هر عمل و اقدام نيز از اهميتى فوق العاده برخوردار است ، بخصوص كه اگر اين ياد كردن سبب شود تا شخص هر عملى را به قصد قربت و براى خدا انجام دهد، حتى نوازش كردن كودك خود را، و كارهاى خلاف را ترك كند.
((اى ابوذر!در هر كارى كه مى كنى قصد قربت كن (و آن كار را براى خدا انجام ده )، حتى در خواب و خوراك )).(38) مثلا: بگو، بدن من براى سالم ماندن و ادامه حيات و اداى وظايف و تكاليف مختلف خود، از جمله نماز و عبادت و روزه ، نياز به خوراك و خواب دارد، پس - براى خدا - به مقدار لازم مى خوابم و غذا مى خورم ، براى توان يافتن بر انجام دادن وظايف ... كودك نياز به محبت و نوازش دارد، او را - براى خدا - نوازش مى كنم ... و همينطور ديگر كارها. بدينسان در همه اعمال مى توان قصد قربت كرد و به آنها جهت الهى داد، تا بدل به نور گردند و باقى بمانند و در سراى جاودان - به صورت نور و زيبايى - به انسان باز گردند، و در نزد خداى متعال وسيله رحمت و تقرب باشند، و سبب حشر انسان با اولياى خدا باشند.
(16)-دانستن قدر عمر
((اى ابوذر! در بامدادان به خود وعده نده كه تا شبانگاه زنده باشى ، و شبانگاهان به خود مگو كه تا بامداد زنده اى . پيش از بيمارى از سلامتى خود بهره مند شو، پيش از مردن از زندگى خود استفاده كن ، چون نمى دانى كه فردا چه اى (مرده يا زنده ))).(39)
((اى ابوذر!در مصرف كردن عمر خود بيشتر از مصرف كردن مال خود بخل داشته باش ))(40) (عمر را بيخود و بدون استفاده از دست مده ، چنانكه مال را بدون استفاده از دست نمى دهى ، بلكه قيمت عمر را از مال بيشتر بدان ، كه مال رفته بدست مى آيد ولى عمر رفته باز نمى گردد).
(17)-اداى امانت
هنگامى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله )، معاذبن جبل را براى اداره يمن به آن سرزمين فرستاد، سفارشهاى بسيار مهمى به او كرد، از جمله :
((اى معاذ!قرآن را به مردم بياموز، و آنان را با اخلاق نيك تربيت كن ، و موقعيت هر كس را - آنچنان كه هست - در نظر بگير... و امانتهاى مردم را - چه كم و چه بسيار - به صاحبان آن ها باز گردان ... تو را سفارش مى كنم به رعايت تقوى ، و راستگويى ، و وفادارى به قول و پيمان ، و اداى امانت ، و ترك خيانت ، و بنرمى سخن گفتن ، و به همه سلام كردن ...)).(41)
پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در خطبه ((حجه الوداع )) نيز سفارشهاى بسيار كرد، از جمله فرمود: ((هر كس امانتى نزد او باشد، بايد به صاحب آن امانت - كه او را امين دانسته است - باز گرداند)).(42)
و در وصاياى امير المومنين (عليه السلام ) آمده است كه فرمود: ((ادوا الامانات ولو الى قتله الانبيا امانتها را به صاحبان آنها رد كنيد، اگر چه قاتلان پيامبر باشند)).(43)
و امام محمد باقر (عليه السلام ) فرمود: ((بر شما باد به ورع (ترك معصيت )، و كوشيدن (در كارها و همچنين عبادتها)، و راست گفتن ، و بازگرداندن امانت به هركس به شما امانتى سپرده باشد، چه آدم خوب و چه آدم بد، زيرا اگر قاتل على (عليه السلام ) به من امانتى بسپارد به او رد خواهم كرد)).(44)
(18)-مواسات در اموال
اسلام به ((مواسات )) - بلكه ((مواسات )) - بسيار فراخوانده است . اگر شما - مثلا - صد تومان داشته باشيد و همه آن را به كسى بدهيد و براى خودتان چيزى نگذاريد، اين ((ايثار)) است ، يعنى ديگرى را بر خود مقدم داشتن . اگر پنجاه تومان به كسى بدهيد و پنجاه تومان خود بر داريد، اين ((مساوات )) است و برابرى . اگر مقدارى از آن (مثلا 30 تومان ) به كسى بدهيد و بيشتر را براى خود نگه داريد، اين ((مواسات )) است ، يعنى بخشى از مال خود را به ديگرى دادن . اسلام مى گويد، اگر مرد ايثار و مساوات نيستيد، دست كم مساوات داشته باشيد، و مقدارى از مال و لباس و مسكن و ساير امكانات خود را به ديگران و نياز داران بدهيد. بر اين امر در احاديث نبوى و تعاليم و سخنان ائمه طاهرين (عليه السلام ) تاكيد بسيار شده است ، از جمله در وصاياى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) به حضرت امير المومنين (عليه السلام ) رسيده است : ((يا على !سرور اعمال انسان سه چيز است : انصاف داشتن در ارتباط با مردم (و حق به جانب هر كس بودن ، آن پذيرفتن )؛ و برادران دينى - براى خدا- مواسات كردن (مقدارى از مال ، لباس ، مسكن ، اتومبيل ، هزينه سفر - بويژه سفرهاى زيارتى - و ديگر امكانات خود را در اختيار آنان گذاشتن ) در همه حال )).(45)
(19)-دفاع از حقوق محرومان
دراين باره در تعاليم اسلامى تاكيدهاى بسيار رسيده است . اساس دين اسلام بر عدل است و مبارزه با ظلم ، چه ظلم به نفس (شرك به خدا) و چه ديگر انواع ظلم .و آيا تحقق عدل جز با دفاع از حقوق مردم و محروم و فراموش شدگان امكان پذير است . يكى از علتهاى مهم حركت عاشورا نيز دفاع از محرومان بوده است . در اينجا به همين سخن مشهور پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) كه امام على ابن ابيطالب (عليه السلام )، اين سخن را مكرر مى گفته و ياد آورى ميكرده است بسنده مى كنيم :
((مردمى كه ضعيفان آنان نتوانند حق خود را، بى ترس و لرز، از قدرتمندان و توانگران بستانند. در نزد خداوند پشيزى ارزش ‍ ندارند)).(46)
در اين سخن سترگ و تعليم عظيم ، پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله )، همه ارزشهاى خدا پسند يكى قوم و يك ملت و يك جامعه را در آن دانسته است كه مظلومان و محرومان بتوانند با گردن - فرازى حق خويش را از هر قدرتمندى و توانگرى باز ستانند. ارزش حكومت نيز در همين است . و در انجا سخن جانشين همين پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به ياد مى آيد كه فرموده : الذليل عندى عزيز حتى آخذ الحق له ، و القوى عندى ضعيف حتى آخذ الحق منه فرو افتادگان در نظر من عزيز و محترمند، حق آنان را (از غاصبان ) خواهم گرفت (و به آنان خواهم رساند)؛ و صاحبان قدرت در نظر من حقير و ناتوانند، حق محرومان را از حلقوم آنان بيرون خواهم كشيد.(47) و نيز فرمود: ((هر حكومتى - عادل يا فاجر - بايد حق ضعيفان را از زورمندان بگيرد، تا صالحان آسايش يابند، و بدكنشان خردگردند)).(48)
(20)-نماز شب
درباره ((نماز)) تاكيد بسيار شده است . پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده است : ((نشستن در مسجد، در انتظار رسيدن وقت نماز عبادت است ، تا هنگامى كه عمل خود را باطل نكرده است )). پرسيدند: باطل كردن عمل به چيست ؟ فرمود، ((به غيبت كردن )).(49) نيز در وصاياى آن حضرت به ابوذر آمده است : ((اى ابوذر!... من از نماز خواندن سير نمى شوم ... هد مؤ منى كه به نماز مى ايستد، از همانجا كه ايستاده است تا عرش بر او رحمت و فيض الهى مى بارد، و فرشته اى در كنار او فرياد مى زند: اى فرزند آدم !اگر بدانى كه اجر نماز چيست و تو با چه خدايى راز دل مى گويى و مناجات مى كنى ، هيچگاه نمازت را تمام خواهى كرد)).(50) و پس از نمازهاى واجب ، درباره نماز شب تاكيد بسيار شده است ، حتى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) به امير المؤ منين امام على بن ابى طالب (عليه السلام ) نيز مى فرمايد: ((يا على ! بر تو باد به نماز شب ، نماز شب بخوان ، نماز شب بخوان ...)). نماز شب را وظيفه شرافت مؤ من و قرب به خدا، و شبيه شدن به پيامبران شمرده اند. در قنوت نماز وتر استغفار مى كنند، و مصداق ((و المستغفرين بالاسحر))(51) (كسانى كه در سحرها استغفار كنند) مى شوند، كه خداوند به آنان وعده بهشت داده است .(52)
در اينجا مناسب است حديثى نقل كنيم ، از احياگر بزرگ فطرت ، و آموزگار فطرت (عليه السلام )، درباره ((نماز شب )) و اهميت اين گنج الهى و سر روحانى ، شايد موجب توفيق كسانى گردد، و سبب دعايى و آمرزشى براى اين ناتوان . اين حديث گران مايه را شيخ بزرگوار، ابو محمد حسن ديلمى ، در كتاب ((ارشاد القلوب ))(53) نقل كرده است :
امام صادق (عليه السلام )، اين حديث را از پدران خود، از حضرت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) نقل مى كند كه آن معلم بزرگ هدايت و قرب چنين فرموده : صلاه الليل مرضاه للرب ، و حب الملائكه ، و سنه الانبياء (ع )، و نور المعرفه ، و اصل الايمان ، و راحه الابدان ، و كراهيه الشيطان ، و سلاح على الاعداء، و اجابه للدعاء، و قبول للاعمال ، و بركه فى الرزق ، و شفيع بين صاحبها و ملك الموت ، و سراج فى قبره ، و فراش من تحت جنبيه ، و جواب منكر و نكير، و مونس و زائر فى قبره ؛ فاذاكان يوم القيامه كانت الصلاه ظلا عليه ، و تاجا على راسه ، و لباسا على بدنه ، و نورا يسعى بين يديه ، و سترا بينه و بين النار، و حجه للمومن بين يدى الله تعالى ، و ثقلا فى الموازين ، و جوازا على الصراط، و مفتاحا للجنه ، لان الصلاه تكبير و تحميد، و تسبيح و تمجيد، و تقديس و تعظيم و قراءه و دعاء؛ و ان اصل الاعمال كلها، الصلاه لوقتها
- نماز شب باعث خوشنودى پروردگار است و دوستى با فرشتگان و پيروى از سنت پيامبر (عليه السلام )؛ نماز شب پرتو معرفت خداست (كه در دل مى تابد)، و ريشه ايمان است ، و مايه آسايش ابدان (54) ، و سبب ناراحتى شيطان ، و سلاحى ( روحى و روانى ) در برابر دشمنان ، و سبب پذيرش دعاست (و انعكاس روحانيت آن در نفس )، و باعث قبولى اعمال ديگر است (و صعود آنها)؛ روزى را بركت مى دهد، و ميان انسان و فرشته مرگ ميانجيگرى مى كند( تا روح او را به آسانى بگيرد)، و چراغى است براى تاريكى قبر، و فرشى است براى خاك گور، و پاسخى است به فرشتگان سوال ، و همدمى است كه در تنهايى قبر به ديدار انسان مى آيد؛ و چون روز رستاخيز شود نماز شب سايبانى خواهد بود براى انسان ، و تاجى بر سر او و لباسى بر اندام او؛ و خود نورى خواهد شد كه (در تاركيهاى قيامت ) راه انسان را روشن كند، و حايلى خواهد بود ميان انسان و آتش دوزخ ؛ و حجت انسان معتقد است در نزد خداى متعال (و دليلى است بر ايمان و اطاعت و خدا دوستى او)؛ نماز شب ترازوى اعمال را پر و سنگين مى كند، و جوازى است براى عبور از پل صراط، و كليد در بهشت است (كه در دست هر كس باشد با آن وارد بهشت مى شود)؛ چون نماز- در واقع - بزرگداشت وستايش خداوند است ، و ياد كردن پاكى و بزرگوارى و قداست و عظمت او، و در آن قرآن مى خوانند و دعا مى كنند (پس همه آن نورانيت است و راهى به قرب خدا و جاودانگى ، و گسستن از غير خدا، يعنى پوچها و زائل ها)؛ و همانا اصل و شالوده همه اعمال انسان نماز به وقت خواندن است )).
در اين حديث بسيار گرانبها (كه از اسرار حقايق مرسله و حكمت محمديه است )، 25 نتيجه بزرگ و بسيار مهم براى نماز شب شمرده شده است ، كه انسان به يك يك آنها نيازمند است ، و هر يك از آنها بهره اش گردد فايز است و برنده ، و از همه بالاتر قرب به درگاه خدا؛ پس نماز شب را - به قصد قربت و خالص - بخوانند و اين نتايج را در نيت نياورند( كه آنها خود به خود حاصل مى شود)، بخوانند و روح مؤ لف ((ارشاد القلوب )) را با دعايى شاد كنند، و اين نيازمند را با طلب آمرزشى ياد...(55)
(21)-مهدى ((عج )) و ظهور آخرالزمان
درباره ، عالمان و محدثان و مفسران اهل سنت و عالمان و محدثان و مفسران شيعه ، از پيامبر اكرم صلى الله عليه ، احاديث بسيار نقل كرده اند.(56) در اينجا به اين نكته اشاره مى كنيم كه مسلمانان - چه شيعه و چه سنى - بايد به اين موضوع نيز- مانند عاشورا - اهميت بسيار بدهند. بايد بدانند كه سرانجام ، دين توحيد و عدل بر جهان حاكم مى شود، و عدالت در همه جاى عالم به بهترين وجه اجرا مى گردد. بايد خود را همواره براى چنين وضعيتى آماده سازند، و بعنوان ((خلقى كه در انتظار ظهور مصلح بسر مى برد، خود صالح باشند).(57) پيروان دين ((توحيد)) و ((عدل ))، بايد متوجه خدا باشند به عبادت ، و در خدمت خلق خدا به عدالت .و انتظار را، با اصول و مفاهيم مثبت و سازنده آن ، درك كنند.(58)
(22)-عاشورا...
پيامبر اكرم (ص ) درباره عاشورا - قبل از وقوع حادثه - سخن گفته است ، و تاثير حياتى آن را در سرنوشت اسلام يادآور شده است . دراين باره نيز عالمان سنى و شيعه احاديث متعدد نقل كرده اند، و همچنين درباره موقعيت حضرت امام حسين (عليه السلام ).(59)
يكى از اين احاديث ، حديث معروف ((حسين منى و انا من حسين )) است ، يعنى ((حسين از من است و من از حسينم )). و اين معنى بسيار عظيم است و بسيار مهم ،(60) و اشاره دارد به حقيقت استثنايى ((عاشورا)) در تاريخ اسلام .
توصيه
اكنون كه مضمون شماره اى از احاديث نقل شد و به آنها اشاره گشت ، خوب است نكته اى مهم را يادآورى كنيم : مشكل اصلى انسان در اين جهان طبيعت ، مشكل ظلمت است (كه از ظلم سرچشمه مى گيرد: ظلم به خود و ظلم به غير). انسانها - اغلب - در ظلمات طبيعت و افكار و عقايد نادرست و عادت و غرايز و آداب و عرفهاى نامستند به تعاليم الهى غرقند. اگر عمر انسان همينگونه سپرى گردد و از جهان در گذرد، تا جاودان در همين ظلمت هراسناك - با هر حجم از نظر اعمالى كه در اين جهان در غفلت و ظلمت انجام داده است - باقى خواهد ماند، و نورى و نجاتى و روشنايى و آرامشى نحواهد يافت . و اين خود دوزخى است بزرگ و سهمگين بجز دوزخ ‌هاى ديگر...
و تنها چيزى كه انسان را نجات مى دهد و راه رسيدن به سعادت و روشنايى جاودانى را به او مى نماياند، ((كلام نور)) است ، يعنى كلام وحى ، يعنى پيامبر اكرم (ص ) و ائمه طاهرين (عليه السلام ). اين سخنان است كه بايد در دسترس مردم قرار بگيرد،؛ انسانها همه از راه درك محتواى آنها به شناخت صحيح دست يابند، و خود و جامعه خود را و زندگى خود را بر همان شالوده نورانى بسازند. و تفكر ضرورى براى جامعه همين تفكر است ، تفكر خالص قرآنى . از اين رو لازم است اين سخنان به مردم آموخته گردد تا گامى باشد درست و استوار، در راه اصلاح عقايد، و تصحيح شناختها، و تهذيب نفوس ، و تطهير جامعه ، و احياى اخلاق دينى و تفكر قرآنى در مردم ، همه طبقات مردم .
اكنون اگر امامان جماعت ، در هر روز كه به مسجد حاضر مى شوند، يك حديث - فقط يك حديث - براى مردم حاضر در مسجد بخوانند، سالى 365 حديث مى شود، بايد حديث را ابتدا انتخاب كرد (يعنى آنچه براى مردم لازم تر و مفيدتر و سازنده تر است و مناسب است كه براى عموم نقل شود و در خور فهم عموم است )، و سپس متن آن و ظبط آن و مواد و محتواى آن را به خوبى در نزد خود درست كنند، و اگر نياز به سوال از عالمتران دارد سوال كنند (و در نقل و انتخاب به ماخز معتبر رجوع داشته باشند)، آنگاه آن حديث را در يكى از نوبتهاى نماز جماعت (صبح ، ظهر، شب )بخوانند، و به خصوص از كسانى كه سواد دارند بخواهند تا دفترچه اى تهيه كنند و احاديث را - با دقت - بنويسند، و گاه گاه آنها را دوباره مرور كنند و مورد فكر و تامل قرار دهند، و به فرزندان و به خانواده و نزديكان و دوستان خود نيز بياموزند. با اين اقدام ساده و كم زحمت ، در مدتى اندك ، يگ فرهنگ الهى متعالى ، و مصونيت بخش ، و انسان ساز، و اخلاق آفرين ، و ارزش آموز، و جامعه پيرا، در نزد هر كس گرد مى آيد، و انديشه و زندگى او و نزديكانش را - در همه شئون و ارتباطات انسانى و اجتماعى - شكلى سالم و مهذب مى بخشد.
مثلا اگر كسى چند حديث درباره نكوهش و عذاب غيبت ، يا خيانت ، يا ظلم به ديگران ، يا گرانفروشى ، يا احتكار يا نظر به نامحرم ، يا رعايت نكردن حق ديگران ، يا بيرحمى به بزرگتران (پدر، مادر و معلمان و...)بداند، و گاه مرور كرده در آنها تامل كند، يا اندك اندك ، اگر اهل اين كردارها بوده است ، آنها را ترك نمى كند؟ اگر امامان جماعت در همه مساجد چنين كنند، بنگريد كه تا چه اندازه به جامعه و فضيلت و سلاح روح مردم ، و سالمسازى روابط اجتماعى و ارتباطات انسانى و اقتصادى در داد و ستد خدمت كرده اند، بجز اجرهاى اخروى كه براى همه خواهد بود:!گوينده و نويسنده و شنونده و عمل كننده .
همينگونه مدرسان ، استادان مربوط، دبيران مربوط و مطلع ... مى توانند هفته اى يك حديث - بشرحى كه اشاره شد- به شاگردان و دانشجويان و دانش آموزان بياموزند. وظيفه واعظان و منبريان فاظل كه دراين باره روشن است .دانشجويان نيز نبايد در اين راه كوتاهى كنند، و نبايد از اين منبع درياسان شناخت و تربيت خود را محروم دارند.
به طلاب جوان نيز يادآورى مى كنيم كه روزى ، و اگر نشد هفته اى ، يك حديث - از مدارك معتبر - براى خود جدانويسى كنند، يعنى در دفترى جدا بنويسند، و تحت نظم و ترتيبى از نظر محتوى قرار دهند. نخست متن حديث را بدرستى ضبط كنند، جهات صرفى و نحوى و اعرابى آن را و تلفظ كلمات را (و جهات بلاغى را كه بسيار اهميت دارد، يعنى معانى دقيق و ظريف را- كه در معنى و مراد تاثيرى بنيادين دارد-) بخوبى فراگيرند، و به هنگام نقل از مدرك دقت بسيار مبذول دارند، و سپس بكوشند تا محتوى آن را فرا گيرند. با اين كار كم زحمت ، مى توانند در ظرف 10 سال دوره سطح - تقريبا - دست كم حافظ 500 حديث شوند، و در 10 سال خارج نيز همينطور، كه جمعا 1000 حديث مى شود و در ابواب مختلف معانى و معارف و حقايق و توحيد و معاد و عدل و آداب و سلوك و تربيت روحى و خودسازى اجتماعى ... و اگر كسى هزار حديث را به خوبى بداند و در آنها تعقل و تفقه كرده باشد، تا چه اندازه مى تواند در كار ساختن خود و ساختن كيان مربوط به خود از خانواده و دوست و خويش و ديگر مردم موفق باشد. البته بايد چنانكه خود ائمه طاهرين (ع ) است با مطالب فكرى متفكران و تصورات احصاب رياضات بشرى مخلوط نگردد، تا ((كلام نور))، به نورانيت خالص خود باقى بماند، وبا ((تعقل )) خالص ادراك گردد، ((تعقل خالص قرآنى ...)).