پيام عاشورا
حاوى بيش از 160 پيام از حسين بن على (ع )

محمد صادق نجمى

- ۱ -


فهرست مطالب
 مقدمه دفتر
 مقدمه مؤ لف
 معرفى اهل بيت (ع ) و بنى اميه در پيام امام حسين (ع )
  الف - خاندان پيامبر (ص )
  ب - بنى اميه
 1 - معرفى اهل بيت (ع )
 2 - معرفى حسين بن على (ع )
 3 - معرفى بنى اميه
  بنى اميه پيروان شيطان
 بنى اميه دشمنان مسلمانان و اهل بيت (ع )
 4 - معرفى معاويه
 5 - معرفى يزيد
 6 - نكوهش مردم كوفه در پيام امام حسين (ع )
 7 - پيام مقاومت
 8 - دعوت به صبر و پايدارى
 9 - امر به معروف و نهى از منكر در پيام حسين بن على (ع )
 الف - اهميت امر به معروف و نهى از منكر در جامعه اسلامى
 مهم ترين بعد در امر به معروف و نهى از منكر
  ب - نكوهش سستى كنندگان در امر به معروف و نهى از منكر
  ج - امر به معروف و نهى از منكر، عنصر اصلى وعامل مهم در قيام حسين بن على (ع )
 10 - نماز در پيام امام
 11 - سه پيام تهديدآميز
 12 - پيام شجاعت
 13 - پيام انتخاب
 14 - پيام اتمام حجت
 خطبه اول
 15 - اتمام حجت خصوصى
 با عبيد الله بن حر جعفى
 با عمر بن سعد
 بازهم با عمر سعد
 با عمرو بن حجاج
 16 - پيام استمداد
 17 - پيام انتقام
 18 - پيام شهادت
 نامه اى به بنى هاشم
 در بطن عقبه
 هنگام ورود به كربلا
 عصر تاسوعا
 19 - پيام پيروزى
 20 - دعا و نفرين در پيام امام
 سه نفرين به يك مناسبت
مقدمه دفتر
(عاشورا) واژه اى است خاطره انگيز كه پيوسته ، فداكارى ، شجاعت ، جوانمردى ، ايستادگى در برابر بيدادگرى ، پيروى از رهبر اسلامى و حمايت از دين را به همراه دارد.
(عاشورا) نشانگر حركت آغاز شده از سوى آدم (عليه السلام ) است كه وارث او پرچمداريش را به عهده گرفته و در راه آن ، جان باخته است .
(عاشورا) آيينه تمام نماى فرياد (هيهات منا الذلة ) امام حسين (عليه السلام )است كه هيچ سنگى توان شكستن آن را ندارد.
(عاشورا) خورشيد فروزانى است كه ابرهاى تيره و تار ستم ، هرگز توان پنهان ساختن آن را ندارند.
كلام آخر اينكه : (عاشورا)، پيام آور انقلاب سرخ علوى است كه تا ستم و ستم پيشه در جهان وجود دارد، هرگز از جوش و خروش باز نمى ايستد.
كتابى كه اكنون در دست شما خواننده گرامى است ، بيان چندين پيام از پيام هاى عاشورا است كه توسط مؤ لف محترم آن به رشته تحرير درآمده ، بدان اميد كه مشعل فروزان شام سياه انسانها قرار گيرد.
اين دفتر، پس از بررسى ، ويرايش و اصلاح ، آن را به زيور چاپ آراسته و در اختيار حق جويان قرار مى دهد و جز خشنودى خداوند بزرگ ، هدفى را پى نمى گيرد.
در خاتمه تذكر چند نكته ضرورى است :
1 - از آنجا كه اين كتاب ، سخنان امام حسين (عليه السلام ) را به منابع فراوان مستند ساخته و پيداست كه همه آنها يكسان نبوده و با يكديگر اختلاف دارند لذا واحد تحقيق و بررسى سعى نموده مدارك خطبه هاى متن را با يك منبع تطبيق داده و همان را نخستين مدرك قرار دهد و منابع ديگر را به دنبال آن ذكر نمايد.
2 - كوشش شده منبعى انتخاب شود كه متن كتاب با آن همخوانى داشته باشد.
3 - از خوانندگان محترم تقاضا داريم هرگونه انتقاد يا پيشنهادى دارند، به آدرس : قم - صندوق پستى 749 - دفتر انتشارات اسلامى - بخش فارسى ، ارسال دارند.
دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم .
مقدمه مؤ لف
انگيزه تنظيم كتاب با كيفيت موجود اين است كه : از شهادت حسين بن على (عليه السلام ) تا به امروز كه نزديك به چهارده قرن مى گذرد، كتابها و تاءليفات بى شمارى درباره شخصيت و بيان عظمت قيام و ابعاد مظلوميت آن حضرت ، تاءليف گرديده ، مقالات بى حد، نگارش يافته و سخنرانيها بى شمارى ايراد شده ، است و اين وضع ، با روندى بيشتر، ادامه دارد و درباره هيچكس جز سالار شهيدان ، اين همه تاءليفات و مقالات و سخنرانى سابقه ندارد، (1) و هر نويسنده و گوينده در حد اخلاص خود، مثاب و ماءجور خواهد بود.
آنچه قابل ذكر است اينكه محتواى بعضى از اين تاءليفات و سخنرانيها را جنبه تاريخى عاشورا و ابعاد ظلم و ستمى كه بر فرزند پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و خاندانش وارد شده تشكيل مى دهد و جنبه هاى تحليلى قيام عاشورا و اهداف اين حركت تاريخى ، كمتر مورد توجه قرار مى گيرد. و گاهى نيز اين حادثه عظيم تنها از جنبه خاص و از زاويه محدودى تجزيه و تحليل مى گردد و يا انگيزه هاى فرعى با عوامل اصلى ، درهم آميخته و مسائل فرعى ، جايگزين اهداف اصلى در اين قيام معرفى مى شود.
براى تكميل اين بحث و جلوگيرى از خلظ انگيزه هاى اصلى و فرعى در قيام حسين بن على (عليهماالسلام )به نظر رسيد نامه ها و خطبه هاى آن حضرت را از بدو حركت از مدينه تا هنگام شهادتش ، از منابع معتبر و با ترتيب زمانى و با توضيحات لازم ، در يك مجموعه گرد آورديم تا راهى براى تفسير و تحليل قيام آن بزرگوار، بر اساس گفتار آن حضرت باشد. اميد است اين اقدام ، مورد استقبال طيف عظيمى از خطبا، گويندگان و نويسندگان قرار مى گيرد.
بايد دانست آن چنان شخصيت حسين بن على (عليه السلام )از لحاظ شجاعت ، فداكارى و مظلوميت در ميان جامعه مطرح است ، هيچ يك از مدافعان حق و حقيقت و شهداى راه فضيلت ، در اين حد مطرح نيستند.
تشكيل هياءتهاى عزادارى و مجالس سوگوارى ، سرودن اشعار و مراثى ، گريه كردن و نوحه سرايى ، اظهار حزن و اندوه و ابراز تاءثر و تاءسف در حدى كه در مصيبت حضرت سيدالشهداء، انجام مى گيرد و اين اظهار ارادت كه به آستان مقدس آن حضرت ، با تاريخ اسلام عجين گرديده است ، درباره هيچ يك از رجال آسمانى و پيشوايان مذهبى سابقه ندارد؛ همانگونه كه خود حضرت فرمود: انا قتيل العبرة يذكرنى مؤ من الا بكى ؛ من كشته اشكم ، هيچ مؤ منى مرا ياد نمى كند مگر اينكه مى گريد. (2)
لذا حسين (عليه السلام ) يك چهره شناخته شده تاريخ است و همه مسلمانان جهان و حتى افراد بيگانه از اسلام با نام عزيز حسين (عليه السلام ) آشنا هستند و همه عزاداران و نه تنها نام زيباى او را مى شناسند بلكه مى دانند كه او بسط رسول خدا (صل الله عليه و آله ) و فرزند على مرتضى (عليه السلام ) و فاطمه زهراست . و مى دانند كه او در سوم شعبان سال چهارم هجرت ، متولد و در عاشوراءى سال 61 در كربلا به شهادت رسيد و قبر مطهر او در قتلگاهش ، زيارتگاه شيعيانش مى باشد.
- همگان نام برادران ، خواهران و فرزندان او را مى دانند و از واقعه شهادت جانگداز او آگاهند.
- مى دانند شماره ياران او در كربلا چند نفر بودند و ماجراى شهادت و اسارت آنان چه بوده است . آرى ، همه عزاداران آن حضرت با اين مطالب و مطالب ديگر درباره شهادت او آشنا هستند و آنها را مى دانند.
ولى آيا همه عزاداران او فلسفه قيام و شهادتش را مى دانند؟ آيا همه كسانى كه بر او اشك مى ريزند، با پيام او آشنا هستند و يا در اشعار و مراثى و در مراسم عزادارى در حالى كه سيل اشك بر رخسارها جارى است و بيانگر حركت سيل ارادت و عواطف به آستان مقدس (فرزند رسول خدا) (صل الله عليه و آله ) است ، اهداف والا و مقدس آن حضرت هم متجلى و متبلور است . و همه جملاتى كه به صورت شعر، شعار و ذكر مصيبت بر زبانها جارى است ، مى تواند زبانحال واقعى و گوياى آن حقيقت باشد كه حسين (عليه السلام ) و يارانش فداى آن گرديدند؟
يا بيشتر آنها برخاسته از عواطف گويندگان و بيانگر فكر و انديشه آنان است كه به عنوان زبانحال امام حسين (عليه السلام )و ايده و انديشه او ارائه مى گردد؟
آيا همه عزاداران و خطبا و گويندگان ما به اين واقعيت مى انديشند كه تاريخ از ديد قصه و بيان حوادث ، گر چه تنها يك (يزيد) دارد كه لحظاتى از تاريخ يك قومى و ايامى از روزهاى مردمى را اشغال كرد و جناياتى آفريد و گذاشت و گذشت ، اما از ديدگاه صحيح و درست تاريخ ، عناصرى زنده و فعال در ميان اقوام و ملل مختلف در تمام دور آنها و لحظات تاريخ وجود دارد كه مى تواند مستمرا يزيد آفرين باشد و اين عناصر، هيچگاه عقيم نيستند و اگر جامعه ما رو نداشت ، بلكه از وجود چنين يزيدى غافل بود.
از شناخت حسين روز هم غافل بود، در عزاى حسين (عليه السلام ) كوتاهى نداشت در حالى كه در نظامى زندگى مى كرد كه همه برنامه اش ضد حسين ضد مكتب حسين بود. تسلط دشمنان حسين (عليه السلام ) آنچنان عميق بود كه تصميم داشت هر چه رنگ و بوى اسلام دارد، از ميان بردارد و اگر شناخت صحيح از حسين و يزيد زمانه وجود داشت ، بايستى از مدتها قبل و نه در سال 57، انقلاب صورت بگيرد. و اگر امام خمينى (قدس سره ) نبود، نه حسين زمان شناخته مى شد و نه يزيد زمان .
از اصل موضوع ، دور شديم .سخن در اينجا بود كه بخش مهمى از اشعار، مراثى ، شعارها و نوحه ها هماهنگى كامل با فكر و انديشه امام (عليه السلام ) و قيام او ندارد و پيام عاشورا در آنها كم رنگ است و يا اصلا مشهود نيست . و يكى از علل آن ، عدم درك صحيح از واقعه عاشورا و قيام حسين بن على (عليهماالسلام ) است ؛ زيرا يك شاعر و گوينده هر چه توانا و گويا و ارتباط او با آنچه توصيف مى كند، نزديك باشد، باز هم از ترسيم واقعيت آن عاجز و از بيان حقيقت آن ناتوان خواهد بود، آن هم در يك حادثه عظيم تاريخى مانند حادثه عاشورا و قيام اباعبدالله الحسين ، با گذشت بيش از چهارده قرن و با ابعاد و جنبه هاى متعددى كه بر آن حاكم بوده كه حقا تجزيه و تحليل صحيح آن براى افراد عادى ، مشكل و يا غير ممكن است .
مگر اينكه ترسيم اين هدف و ابلاغ اين پيام از خود حسين بن على (عليه السلام )باشد و اين واقعيت را از كلام خود او دريابيم ، بر اين اساس ، تصميم گرفتيم از سخنان و گفتارهاى آن حضرت ، فرازها و فقرات كوتاه كه داراى جنبه عاشوراست ، در اختيار ارادتمندان آن حضرت از شعرا، مداحان ، نوحه سرايان و عزاداران قرار بگيرد تا تدريجا اين مفاهيم عالى و ارزشمند، جايگزين مطالب احيانا تكرارى و بعضى اشعار كم محتوا گرديده و پيام دلنشين عاشورا كه سراپا درس عشق و شهادت و درس دشمن شناسى و ثبات و استقامت در مبارزه با اوست ، گسترش يابد، همانگونه كه در نظام اسلامى ، بر مسؤ ولين ذيربط است كه در حذف مطالب و حركات بى مفهوم و گسترش پيام واقعى عاشورا، تلاش و هدايت بيشترى را بر عهده بگيرند.
آرى ، چه كلامى بالاتر و شيرين تر از كلام حسين بن على (عليه السلام )؟ و چه شعارى گوياتر و كوبنده تر از شعار او؟! و چه پيامى جاودانه تر و سازنده تر از پيام او؟
براى تاءمين اين منظور، تا آنجا كه امكان داشت ، پيامهاى موجود آن حضرت را به تناسب موضوعات ، گردآورى و نقل نموديم و بعضى از پيامها كه داراى دو جنبه بوده ، مكرر نقل گرديده است كه مجموعا 163 پيام در بيست و سه موضوع مختلف ، محتواى اين جزوه را تشكيل مى دهد. و ثواب آن را به روح پدر و مادر عزيزم كه ارادت به خاندان عصمت را به عمق جانم در آميخته اند، تقديم مى دارم .
اللهم تقبلة بمنك و كرمك .
محمد صادق نجمى آذر ماه 1375.
معرفى اهل بيت (ع ) و بنى اميه در پيام امام حسين (ع )
حسين بن على (عليه السلام ) در فرازهايى از سخنانش ، اهل بيت پيامبر (صل الله عليه و آله ) و شخص خويش و همچنين بنى اميه را عموما و از ميان آنان (معاوية بن ابى سفيان و يزيد بن معاويه ) را خصوصا معرفى نموده است كه يكى از آثار و ابعاد مهم اين معرفى اين است كه جهانيان متوجه اين نكته باشند و اين حقيقت را از زبان فرزند رسول خدا (صل الله عليه و آله ) دريابند كه انگيزه جنگ و نزاع در ميان اين دو خاندان و عامل اصلى پديدآورنده واقعه عاشورا و حادثه كربلا يك انگيزه و عامل شخصى و مادى و يا مقطعى نبوده است بلكه اين اختلاف داراءى ريشه عميق و برخاسته از طرز تفكر دينى و اعتقادى اين دو خاندان بوده است كه از دوران بعثت پيامبر اسلام در دو جبهه مخالف و با دو هدف متضاد در مقابل هم قرار گرفته بودند.
الف - خاندان پيامبر (ص )
در اين خاندان ، وحى و نبوت ، دعوت به توحيد و يگانه پرستى و هدايت جامعه به وسيله شخص رسول خدا (صل الله عليه و آله ) تحقق يافت و نگهدارى اين هدف بزرگ ، از زيارت و نقصان و از دست برد بيگانگان نيز بايد به وسيله عترت او تحقق يابد.
ب - بنى اميه
اين خاندان هميشه رقيب و مخالف سرسخت پيامبر (صل الله عليه و آله ) بود و تا فتح مكه و ياءس كامل مشركين ، در حال جنگ با اسلام و قرآن بوده و در جنگ بدر، احد و احزاب ، نه تنها پرچم كفر به دوش ابوسفيان و معاويه قرار داشت ، بلكه در بعضى از اين جنگها، (هند) همسر ابوسفيان نيز به عنوان تقويت روحى و حمايت معنوى از سپاهيان شرك ، به همراه آنان در ميدان جنگ حضور مى يافت .
ولى پس از پيروزى اسلام در (جزيرة العرب ) كه براى آنان تظاهر به شرك و جنگ علنى وجود نداشت ، اين كفر به نفاق مبدل گرديد و ظاهرا اسلام را پذيرفتند، اما در باطن امر و در عمل ، همان دشمنى و كينه گذشته با اسلام و قرآن را تعقيب نمودند و آنگاه كه معاويه به قدرت رسيد، در كنار اين نفاق ، ظلم و ستم بر مسلمانان واقعى را به حد اعلى رسانيده و پيروان اميرمؤ منان (عليه السلام ) را به زنجير كشيد و اينك نوبت به فرزند او يزيد فاسق رسيده است .
آرى ، حسين بن على (عليه السلام ) در لابلاى پيامها و گفتارهايش ، هم از اهل بيت سخن گفته و هم خودش را معرفى نموده است و هم فساد بنى اميه و دشمنى آنان با اسلام و همچنين ظلم معاويه و فساد و انحراف يزيد را برملا ساخته است .
اينك پيامهاى آن حضرت را به ترتيبى كه اشاره نموديم به صورت چند بخش مستقل مى آوريم :
1 - معرفى اهل بيت (ع )
1/1 - انا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة و مهبط الرحمة بنا فتح الله و بنا ختم .(3)
((امير!) ماييم خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و محل نزول رحمت الهى . خداوند، دين و آيين خود (اسلام ) را از خاندان ما شروع كرده ، و آن را با خاندان ما ختم خواهد نمود).
حسين بن على (عليه السلام )اين جملات را در پاسخ (وليد بن عقبة ) استاندار مدينه ايراد فرمود، آنگاه كه او جريان مرگ معاويه را مطرح كرده و پيشنهاد نمود كه آن حضرت طبق دستور (يزيد بن معاويه ) با وى بيعت نمايد.
2/1 - و نحن اهل بيت محمد (صل الله عليه و آله ) اولى بولاية هذا الاءمر من هؤ لاء المدعين ما ليس لهم و السائرين بالجور و العدوان (4)
(تنها ما خاندان محمد به حكومت و رهبرى جامعه ، شايسته و سزاواريم نه اينان (بنى اميه ) كه به ناحق مدعى اين مقام هستند و هميشه راه ظلم و فساد و راه دشمنى (با دين خدا) را در پيش ‍ گرفته اند).
اين جملات بخشى از خطبه حسين بن على (عليه السلام )است كه در منزل (شراف ) پس از نماز عصر به حاضرين از اصحاب خويش و سپاهيان (حربن يزيد رياحى ) ايراد فرمود.
3/1 - اللهم انى احمدك على ان اكرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن و فقهتنا فى الدين و جعلت لنا اسماعا و آبصارا و افئدة و لم تجعلنا من المشركين (5).
(خدايا! سپاسگزار تو هستم كه بر خاندان ما نبوت را كرامت بخشيدى و قرآن را بر ما آموختى و ما را با آيينت آشنا نمودى و بر ما گوش (حق شنو) و چشم (حق بين ) و قلب روشن عطا فرمودى . و سپاسگزار تو مى باشم كه ما را از گروه مشرك قرار ندادى ).
اين جملات هم بخشى از خطبه آن حضرت است كه در (شب عاشورا) براى اهل بيت باوفا و ياران با صفايش ايراد فرموده است .
4/1 - اللهم انا اهل بيت نبيك و ذريته و قرابته فاقصم من ظلمنا و غصبناك حقنا انك سميع قريب . (6)
(خدايا! ما خاندان پيامبر تو و فرزندان و قوم و عشيره او هستيم ، كسانى را كه بر ما ستم نمودند و حق ما را غصب كردند، ذليل كن ، تو كه بر دعاى بندگانت شنوا و بر آنان از همه نزديكتر هستى ).
امام ، اين جمله را كه مشتمل بر دعا و نفرين است ، در روز عاشورا آنگاه ايراد فرمود كه در طى سخنرانى مفصل ، مردم كوفه را نصيحت و موعظه نمود، ولى مواعظ و نصايح فرزند پيامبر (صل الله عليه و آله ) در دلهاى سخت تر از سنگ آن مردم مؤ ثر واقع نگرديد؛ زيرا آنان از شنيدن كلام امامى كه به حق سخن مى گويد اءبا و امتناع داشتند و خود را آماده جنگ و رسيدن به زخارف دنيا كرده بودند.
5/1 - وكنا اهله و اولياءه و اوصيائه و ورثته و احق الناس ‍ بمقامه فى الناس ... و نحن نعلم انا احق بذلك الحق المستحق علينا ممن تولاه (7)
(و ما خاندان پيامبر و اوليا و اوصياى او و وارثان بحق و شايسته ترين افراد نسبت به مقام او، در ميان امت هستيم ... و ما مى دانيم كه شايسته اين حق (حكومت ) بوديم نه كسانى كه آن را به ناحق به دست گرفتند).
اين دو جمله فرازهايى از نامه حسين بن على (عليه السلام ) است كه از مكه به سران مردم بصره نگاشته اند، ما متن مشروح اين نامه را در كتاب (سخنان حسين بن على (عليه السلام )) نقل نموده ايم .
2 - معرفى حسين بن على (ع )
1/2 - السلام عليك يا رسول الله انا الحسين بن فاطمة فرخك و ابن فرختك و سبطك الذى خلقتنى فى امتك (8)
(سلام بر تو يا رسول الله ! من حسين ، فرزند فاطمه و پرورش يافته آغوش تو و آغوش دخترت هستم كه براى هدايت جامعه ، جانشين خود قرار داده اى ).
اين جمله از فرازهاى اولين زيارتى است كه حسين بن على (عليه السلام ) پس از آنكه تصميم گرفت از مدينه به سوى مكه حركت كند، قبر جدش رسول خدا را زيارت و در موضوع مهمى كه به عنوان وظيفه مبارزه با يزيد بر او متوجه گرديده است ، از آن حضرت استمداد كند.
2/2 - اللهم هذا قبر نبيك محمد (صل الله عليه و آله ) و انا ابن بنت نبيك و قد حضرنى من الامر ما قد علمت (9) .
( خدايا! اين قبر پيامبر تو محمد است و من فرزند دختر پيامبر تو هستم اينكه براى من امرى رخ داده است كه خودت از آن آگاهى ).
و اين فراز از زيارت دوم آن حضرت ، در آستانه حركت از مدينه مى باشد.
3/2 - فانا الحسين بن على و ابن فاطمة بنت رسول الله ... (10)
((مردم !) من حسين فرزند على و فرزند فاطمه ، دختر پيامبر خدا هستم .)
اين معرفى ، جزء فرازهايى از سخنرانى آن حضرت در منزل (بيضه )(11) است كه متن مشروح آن در كتاب (سخنان حسين بن على ) آورده ايم .
4/2 - ايها الناس ! انسبونى من انا، ثم ارجعوا الى انفسكم و عاتبوها، وانظروا اهل يحل قتلى و انتهاك حرمتى ، الست ابن بنت نبيكم وابن وصيه وابن عمه و اول المؤ منين بالله و المصدق لرسوله بما جاء من عند ربه ، اوليس حمزة سيدالشهداء عم ابى ؟ اوليس جعفر الطيار عمى ، اولم يبلغكم قول رسول الله لى ولاخى : هذان سيد شباب اهل الجنة ...؟ (12)
(اى مردم ! نسب مرا بگوييد كه من چه كسى هستم ، پس به خود آييد و خويشتن را ملامت كنيد و ببينيد آيا كشتن من و درهم شكستن حرمت حريم من براى شما روا و جايز است ؟ و آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم ؟ و آيا من فرزند وصى و پسر عم پيامبر شما و فرزند اولين كسى كه ايمان آورد، نيستم ؟ و آيا من فرزند اولين كسى كه رسالت پيامبر را تصديق نمود، نيستم ؟ آيا حمزه سيدالشهداء عموى پدر من نيست ؟ آيا جعفر طيار عموى من نيست ؟ آيا گفتار رسول خدا را شنيده ايد كه درباره من و برادرم فرمود: اين دو، سرور جوانان بهشتند...).
5/2 - افتشكون انى اين بنت نبيكم ، فوالله ما بين المشرق و المغرب ابن بنت نبى غيرى فيكم ولا فى غيركم (13)
(اى مردم ! آيا در اين واقعيت شك داريد كه من فرزند دختر پيامبر شما هستم ؟ به خدا سوگند! نه در ميان مشرق و مغرب و نه در ميان شما و غير شما، فرزند پيامبرى بجز من وجود ندارد).
اين دو فراز، از جمله فرازهاى اولين سخنرانى مشروح حسين بن على (عليه السلام ) است كه در روز عاشورا ايراد فرموده است .
6/2 - فلعمرى ما الامام الا العامل بالكتاب و الآخذ بالقسط والداين بالحق والحابس نفسه على ذات الله (14)
(به جانم سوگند! امام به حق و پيشواى راستين كسى است كه به كتاب خدا عمل كند و راه عدل را پيشه خود سازد و ملازم حق بوده و وجود خويش را وقف و فداى فرمان خدا كند).
اين جمله را حسين بن على (عليه السلام ) در ضمن نامه اى كه در پاسخ نامه ها درخواستهاى مكرر مردم كوفه نگاشت و به وسيله مسلم بن عقيل ارسال داشت ، مرقوم فرموده است و در ضمن ، خودش را با اين اوصاف معرفى نموده است .
7/2 - امام دعا الى هدى فاءجابوا اليه ، و امام دعا الى ضلالة فاءجابوا اليها، هؤ لاء فى الجنة و هؤ لاء فى النار (15)
(امام ، رهبرى هست كه مردم را به راه درست و به سوى سعادت و خوشبختى مى خواند و گروهى بدو پاسخ مثبت مى دهند و از او پيروى مى كنند و پيشوا و رهبر ديگرى هم هست كه به سوى ضلالت و بدبختى مى خواند، گروهى هم از وى پيروى مى كنند، آنان در بهشتند و اينان در دوزخ ).
امام (عليه السلام ) اين جمله را در منزل (ثعلبيه ) در پاسخ شخصى فرمود كه تفسير اين آيه شريفه را سؤ ال نمود: (يوم ندعوا كل اناس بامامهم ...)(16)
توضيح : بايد توجه داشت گرچه پاسخ در اين دو فراز اخير، كلى است و در آنها شرايط رهبر واقعى كه عمل كردن به دستورهاى قرآن و اجراى قسط و عدالت در جامعه و فدا شدن در راه خدا مطرح گرديده و همچنين از دو نوع پيشوا؛ پيشواى هدايت و پيشواى ضلالت ، سخن رفته است ولى در شرايط آن روز، مصداق اين امام و رهبر با چنين شرايط و كسى كه در مقابله پيشوايان ضلالت ، رهبرى صحيح جامعه را به عهده بگيرد بجز آن حضرت نبوده است و اين دو فراز، در واقع معرفى حسين بن على (عليه السلام )است با بيان كلى .
3 - معرفى بنى اميه
به طورى كه در صفحات گذشته اشاره نموديم ، عدالت و دشمنى (بنى اميه ) با خاندان پيامبر صل عليه و آله و سلم عميق و ريشه دار بوده و منحصر به دوران پيامبر و صدر اسلام نبود، بلكه آنگاه كه اين خانواده به حكومت دست يافت و معاويه به قدرت رسيد، اين دشمنى را به صورت شديدتر و با محاسبه دقيق تر اجرا نمود؛ زيرا اينك نه رسول خدا صل عليه و آله و سلم در حيات است و نه مانند گذشته جنگ و مبارزه با ظواهر اسلام صحيح است و لذا بايد اين عداوت را به اهل بيت پيامبر و حاميان واقعى اسلام متوجه و در جانشينان به حق رسول الله متمركز سازند و اين در شرايطى است كه اكثر مردم از حقيقت امر، بى اطلاع و توده جامعه به ظواهر امر، دلبسته اند و از درك حقايق غافلند، در اينجاست كه حسين بن على عليه السلام با بيان عمق دشمنى بنى اميه و تكرار آن در مناسبتهاى مختلف ، خواسته است گوشه اى از اين واقعيت را ابراز كند و پرده از افكار پليد و عقايد خطر ناك و تحريف در دين كه به وسيله امويان به وجود آمده است ، كنار بزند و آتش كينه و عداوت آنان در نسبت به اهل بيت كه شعله آن با هيچ عاملى بجز ريختن خون فرزندان پيامبر، فرو نخواهد نشست و در اجراى دشمنى خود با اهل بيت به كمتر از قتل حسين عليه السلام و يارانش و اسارت فرزندانش راضى نخواهد گرديد، برملا سازد. ولى مهم اين است كه بدانيم چون اين عداوت ، ريشه فكرى - اعتقادى دارد، لذا منحصر به دوران پيامبر صل عليه و آله و سلم و ائمه نيست بلكه در هر زمان و عصرى ، بنى اميه هايى وجود دارند كه با اسلام و مسلمين در جنگ و ستيز هستند و به عقيده خود تا اسلام را سركوب و تا مسلمانان را از صحنه خارج نكنند و آنان را به زنجير ذلت نكشند، خواب راحت به چشمشان نخواهد رفت .
بنى اميه پيروان شيطان
1 / 3 - ان هولاء قد لزموا طاعة الشيطان ، و تركوا طاعة الرحمان ، و اظهروا الفساد، و عطلوا الحدود، و استاثروا بالفى ء و احلوا حرام الله و حرموا حلاله ... (17)
(و اينان ( بنى اميه ) اطاعت خدا را ترك و اطاعت شيطان را بر خود فرض نموده اند. فساد را ترويج و حدود و قوانين الهى را تعطيل كرده اند. بيت المال را بر خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلال او حرام كرده اند ).
اين جملات ، در معرض بنى اميه فرازهايى از سخنرانى حسين بن على عليه السلام است كه در (منزل بيضه ) خطاب به ياران خود و سپاهيان (حر بن يزيد رياحى ) ايراد فرمود.
بنى اميه دشمنان مسلمانان و اهل بيت (ع )
2/3 - و حششتم علينا نار الفتن التى جناها عدوكم و عونا، فاصبحتم البا على اوليائكم ، و يدا عليهم لاعدائكم (18)
(و شما (مردم كوفه ) آتش فتنه اى را كه (بنى اميه ) دشمن شما و دشمن ما برافروخته بود، بر عليه ما شعله ور ساختيد و به حمايت از دشمانتان بر عليه پيشوايانتان فتنه بر پا نموديد ).
اين جمله ، از فرازهاى دومين سخنرانى حسين بن على عليه السلام در روز عاشورا است .
3 / 3 - يا ابا هرم ! ان اميه شتموا عرضى فصبرت ، و اخذوا مالى فصبرت ، و طلبوا دمى فهربت ، و ايم الله ليقتوا نى فيلبسهم الله ذلا شاملا و سيفا قاطعا (19)
(اى ابا هرم ! بنى اميه با فحاشى و ناسزاگويى ، احترام مرا در هم شكستند، صبر و سكوت اختيار نمودم ، ثروتم را از دست گرفتند، باز شكيبايى كردم و چون خواستند خونم را بريزند، شهر و ديار خويش را ترك نمودم . و به خدا سوگند! همان بنى اميه مرا خواهند كشت و خداوند آنها را به ذلتى فراگير و شمشيرى بران مبتلا خواهد نمود ).
اين جمله را امام عليه السلام در (منزل رهيمه ) در پاسخ به نام (ابوهرم ) فرمود، آنگاه كه سؤ ال كرد يابن رسول الله ! چه عاملى شما را واداشت كه از حرم جدتان خارج شويد؟
4 / 3 - يا ابن العم !... و الله لا يدعونى حتى يستخرجوا هذه العلقة من جوفى (20)
(پسر عم ! به خدا سوگند! بنى اميه دست از من بر نمى دارد مگر اينكه خون مرا بريزند ).
امام اين جمله را در ضمن پاسخ به (عبدالله بن عباس ) كه مخالف سفر آن حضرت به عراق بود، ايراد فرمود.
5/3 - كانى باوصالى تقطعها عسلان الفوات بين النواويس و كربلا فيملان منى اكراشا جوفا و اجريه سغبا (21)
(گويا مى بينم كه درندگان بيابانها (پيروان بنى اميه ) در سرزمينى در ميان نواويس و كربلا، اعضاى بدن مرا قطعه قطعه و شكمهاى گرسنه خود را سيرو انبانهاى خود را پر مى كنند ).
امام عليه السلام اين جمله را در ضمن خطبه اى در شب هشتم ذيحجه سال شصت در مكه ايراد فرمود و صبح همان روز به سوى عراق حركت نمود.
6/3 - و ايم الله ! لو كنت فى ثقب جحر هامة من هذه الهوام لا ستخر جونى حتى يقضوا فى حاجتهم ... (22)
(بخدا سوگند! اگر در آشيانه پرنده اى هم باشم ، (بنى اميه ) مرا بيرون خواهند كشيد تا با كشتن من به خواسته خود نايل گردند ).
حسين بن على عليه السلام اين جمله را در پاسخ (عبدالله بن زبير ) در مكه فرمود كه او باطن به خارج شدن آن حضرت از مكه راضى و خوشحال بود، ولى در ظاهر امر، پيشنهاد اقامت در مكه و گاهى وعده كمك و مساعدت هم مى داد!!
7 / 3 - ان هواء اخافونى و هذه كتب اهل الكوفة و هم قاتلى (23)
(از طرفى اينان (بنى اميه ) مرا تهديد و تخويف نمودند و از طرف ديگر، اهل كوفه اين همه دعوتنامه براى من فرستادند و همين مردم كوفه هستند كه ( به دستور بنى اميه ) مرا به قتل خواهند رسانيد ).
اين جمله ، بخشى از پاسخ حسين بن على عليه السلام است به سؤ ال شخصى كه در مسير عراق با آن حضرت ملاقات كرده و سؤ ال نمود يابن رسول الله ! پدر و مادر فداى تو باد! چه انگيزه اى شما را از شهر و ديار خود به اين بيابان بى آب و علف كشانده است ؟
8 / 3 - يا عبدالله !... و الله لايد عونى حتى يستخرجوا هذه العلقة من جوفى . (24)
(اى بنده خدا! بنى اميه دست از من بر نمى دارند تا اينكه خون مرا بريزند ).
اين جمله را نيز آن حضرت در منزل (بطن عقبه ) در نزديكى كربلا در پاسخ شخصى به نام (عمرو بن لوذان ) فرمود؛ زيرا وى كه در اين منزل به قافله آن حضرت ملحق شده بود سؤ ال كرد ابن رسول الله مقصد شما كجاست در پاسخ وى جمله بالا را ايراد فرمود.
9 / 3 - ... و تقرقوا فى سوادكم و مدائنكم ، فان القوم انما يطلبوننى ، و لو اصابونى لذهلوا عن طلب غيرى . (25)
(... و هر يك از شما به شهر و ديار خويش متفرق شويد، زيرا اينان تنها در تعقيب من هستند و اگر بر من دست يابند، كارى با ديگران ندارند ).
امام عليه السلام اين جمله را در شب عاشورا و در ضمن سخنرانى خود، خطاب به ياران خويش ايراد فرمود.
4 - معرفى معاويه
1 / 4 - اما بعد، فان هذا الطاعة قد فعل بنا و بشيعتنا ما قد رايتم و علمتم و شهدتم .
( (شما حاضرين از شخصيتهاى اسلامى ) از جناياتى كه معاويه اين جبار طاغيه نسبت به ما شيعيان ما روا داشته ، آگاهيد و شاهد ستمگريهاى او هستيد ).
توضيح : اين فراز و سه فراز آينده از فرمايشات حسين بن على عليه السلام در معرفى معاويه و حكومت جابرانه و ظالمانه او و ترسيم اجمالى از وضع شيعيان اهل بيت و مظلوميت آنان در دوران حكومت معاويه ، بخشهاى مختلف از خطبه حسين بن على عليه السلام در سرزمين منى است .
2 / 4 - فيا عجبا! و مالى لا اجب و الارض من غاش غشوم و متصدق ظلوم و عامل على المومنين بهم غير رحيم
(شگفتا! و چرا شگفت زده نباشيم در حالى كه جامعه در تصرف مرد دغلباز و ستمكارى (چون معاويه ) است كه مامورين مالياتيش ستم مى ورزند و استانداران و فرماندارانش بر مومنان بى رحم و خشن هستند ).
3 / 4 - فمن بين مستعبد مقهور و بين مستضعف على معيشته مغلوب ، يتقلبون فى الملك بارائهم ، و يستشعرون الخزى باهوائهم ، اقتداء بالا شرار و جزاة على الجبار
(گروهى از مومنان ( در حكومت او) مانند بردگانى هستند سركوفته و گروه ديگر، بيچارگانى كه سرگرم تاءمين آب و نانشان در حالى كه حاكمان دست نشانده او، در منجلاب فساد حكومت و سلطه گرى خويش غوطه ورند و با هوسبازيهاى خويش ، رسوايى به بار مى آورند، زيرا از چنان اشرارى پيروى نموده و در برابر خدا گستاخى مى كنند ).
4 / 4 - فالارض لهم شاعرة ، و ايديهم فيها مبسوطة ، و الناس ‍ لهم خول ، لا يدفعون يد لامس ، فمن بين جبار عنيد و ذى سطوة على الضعفة شديد مطاع لا يعرف المبداء المعيد (26)
(زمين در زير پايشان است و دستشان به هر جنايتى باز است . مردم برده آنان هستند و قدرت دفاع از خود را ندارند. در يك بخش از كشور اسلامى ، حاكمى است ديكتاتور و كينه ورز و خود خواه و حاكمى است كه بيچارگان را مى كوبد و بر آنان قلدرى و سخت گيرى مى كند و در نقطه ديگر، فرمانروايى است كه نه خدا را مى شناسد و نه روز جزا را ).
5 - معرفى يزيد
1 / 5 - فاسترجع الحسين و قال على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد، و لقد سمعت جدى رسول الله (ص ) يقول : الخلافة محرمة على آل سفيان ، فاذا رايتم معاوية على منبرى فابقروا بطنه ، و قد رآه اهل المدينة على المنبر فلم يبقروا فابتلا هم الله بيزيد الفاسق . (27)
(امام حسين (ع ) فرمود: ما از خدا هستيم و به سوى او بر مى گرديم ، اينك بايد فاتحه اسلام را خواند؛ زيرا امت به يك فرمانروايى فاسد مانند يزيد مبتلا شده اند، آرى ، من از جدم رسول خدا صل الله عليه و آله وسلم شنيدم كه مى فرمود: خلافت بر آل ابى سفيان است و اگر روزى معاويه را بر منبر من ديديد پس او را بكشيد و چون مردم او را در عرشه منبر رسول خدا ديدند و به قتلش ‍ نرسانيدند، خداوند آنان را به بدتر از وى ، يعنى يزيد فاسق مبتلا گردانيد ).
اين جمله ، پاسخ امام عليه السلام است به (مروان بن حكم ) كه در مدينه و قبل حركت آن حضرت به سوى مكه ، پيشنهاد سازش با حكومت اموى و بيعت با يزيد را مى نمود.
2 / 5 - و يزيد رجل فاسق شارب الخمر، و قاتل النفس المحرمة ، معلن بالفسق ، و مثلى لا يباع مثله .(28)
(و يزيد شخصى است فاسق شرابخوار و آدمكش ، متظاهر به فسق و فردى مانند من ، با چنين كسى بيعت نخواهد كرد ).
اين جمله را هم ، امام در پاسخ (وليد بن عتيقه ) فرماندار مدينه فرمود آنگاه كه پيشنهاد بيعت با يزيد را به آن حضرت ارائه نمود.
6 - نكوهش مردم كوفه در پيام امام حسين (ع )
حسين بن على عليه السلام در چند فراز از سخنانش ، مردم كوفه را مورد ملامت و نكوهش قرار داده ، حالت تزلزل و نوسان روحى ، پيمان شكنى و عدم ثبات فكرى - عقيدتى آنان را كه يكى از عوامل مهم آن ، تغذيه از حرام و استفاده از هداياى غير مشروع حكام و فرمانداران معاويه بود، مطرح نموده است ، آنگاه به ثمره تلخ و نتيجه خطر ناك اين وضع نابسامان عقيدتى آنان اشاره كرده است و آن حمايت بى دريغشان آنان از بنى اميه دشمنان سرسخت اسلام و قرآن و عداوت و دشمنى با امام و رهبرشان و با فرزند پيامبرشان مى باشد كه با علم و آگاهى و شناختى كه از او دارند، به جنگ با وى آماده شده و جناياتى كه در تاريخ بشريت بى سابقه است ، مرتكب گردانيده اند.
اين درسى است براى همه مسلمانان در طول تاريخ كه ممكن است افرادى به همان علل و عواملى كه موجب انحراف مردم كوفه گرديد، منحرف گردند و در عين ادعاى اسلام و پيروى از قرآن ، عملا در اختيار دشمنان اسلام و حركتشان در مسير تحقق اهداف و آرمان آنان باشد و حتى گاهى سكوتشان موجب تقويت جبهه دشمن و تاييد و تثبيت حكومت نااهلان و بنى اميه هاى دوران گردد.
1 / 6 - و قد اتتنى كتبتكم و قدمت على رسلكم ببيعتكم ، انكم لا تسلمونى و لا تخذلونى ، فان اتممتم على بيعتكم تصيبوا رشدكم ... و ان لم تفعلوا و نقضتم عهد كم و خلعتم بيعتى من اعناقكم فلعمرى ما هى لكم بنكر، لقد فعلتموها بابى و اخى و ابن عمى مسلم ، فالمغرور من اغتربكم ، فحظكم اخطاتم ، و نصيبكم ضيعتم ، و من نكث فانما ينكث على نفسه ...
(و به سيله نامه ها و پيام پيكهايى كه به من فرستاديد، با من بيعت نموديد و پيمان بستيد كه در مقابل دشمن ، مرا تنها نخواهيد گذاشت و دست از ياريم نخواهيد كشيد، اينك اگر بر اين پيمان وفادار و باقى بوديد، به سعادت و ارزش انسانى خود دست يافته ايد... و اگر با من پيمان شكنى كنيد و بر بيعت خود باقى نمانيد، به خدا سوگند! اين عمل شما بى سابقه نيست كه با پدرم و برادرم و پسر عمويم مسلم هم اين چنين رفتار نموديد، پس كسى گول خورده است كه به حرف شما اعتماد كند شما مردمانى هستيد كه در به دست آوردن نصيب اسلامى خود، راه خطا پيموده و سهم خود را به رايگان از دست داده ايد و هر كس پيمان شكنى كند، خود متضرر خواهد گرديد...).
اين جملات ، بخشى از سخنرانى حسين بن على عليه السلام است كه در (منزل بيضه ) به سپاهيان (حر بن يزيد رياحى ) ايراد فرمود.
2 / 6 - الناس عبيد الدنيا، و الدين لعق السنتهم ، يحوطونه ما درت معائشهم ، فاذا محصورا بالبلاء قل الديانون .(29)
(اين مردم (مردم كوفه ) برده و اسير دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان ، پيروى نمودن آنان از دين تا آنجاست كه زندگيشان در رفاه باشد و آنگاه كه در بوته امتحان قرار بگيرند، دينداران ، كم خواهند بود ).
اين فراز، آخرين جمله در خطبه حسين بن على بن على عليه السلام است كه پس از ورود به كربلا در ميان اهل بيت و ياران خويش ايراد فرمود.
توضيح اينكه : منظور از (الناس ) با قرينه صدر و ذيل خطبه و شرايط موجود، مردم كوفه مى باشد و (الف و لام ) نه براى (جنس ) بلكه براى (عهد خارجى ) است .
3 / 6 - و اراكم قد اجتمعتم على امر قد اسخطتم الله فيه عليكم ، و اعرض بوجهه الكريم عنكم ، و احل بكم نقمته ، فنعم الرب ربنا، و بئس العبيد انتم ، اقررتم بالطاعة و امنتم بالرسول محمد صل الله عليه و آله وسلم ثم انكم زحفتم الى ذريته و عترته تريدون قتلهم ، لقد استحوذ عليكم الشيطان فانساكم ذكر الله العظيم فتبا لكم و لما تريدون ... (30)
(مى بينم كه شما (مردم كوفه ) براى امرى اجتماع كرده ايد كه خشم خدا را بر عليه خود بر انگيخته ايد و موجب اعراض خدا از شما گرديده و غضبش را بر شما فرو فرستاده است . چه نيكوست خداى ما و چه بندگانى هستيد شماها كه به فرمان خدا گردن نهاديد و به پيامبرش ايمان آورديد و سپس گرديده و خداى بزرگ را از ياد شما برده است ، ننگ بر شما بر آنچه اراده كرده ايد ).
اين فراز، بخشى از اولين سخنرانى حسين بن على عليه السلام در روز عاشوراست كه خطاب به سپاهيان عمر سعد، ايراد فرموده است .
4 / 6 - و انما ادعوكم الى سبيل الرشاد، فمن اطاعنى كان من المرشدين و من عصانى كان من المهلكين ، و كلكم عاص لامرى غير مستمع لقولى ، قد انخزلت عطياتكم من الحرام و ملئت بطونكم من الحرام فطبع الله على قلوبكم ، و يلكم الا تنصتون ؟! الا تسمعون ؟!) (31)
(... من شما (مردم كوفه ) را به رشد و سعادت فرا مى خوانم ، هر كس را من پيروى كند، از رشد يافتگان است و هر كس ‍ مخالفت ورزد، از هلاك شدگان است . اينك همه شما سركشى و عصيان و با دستور من مخالفت مى كنيد كه گفتار مرا نمى شنويد، آرى در اثر هداياى حرام كه به دست شما رسيده و در اثر غذاهاى حرام كه شكمهاى شما از آنها انباشته شده ، خداوند اين چنين بر دلهاى شما مهر زده است واى بر شما! چرا ساكت نمى شويد؟! چرا به سخنانم گوش فرا نمى دهيد؟!).
و اين فراز و دو فراز آينده ، از دومين سخنرانى حسين بن على عليه السلام در روز عاشوراست ما مشروح اين دو سخنرانى را با ذكر منابع ، در (سخنان حسين بن على عليه السلام ) نقل نموده ايم .
5 / 6 - فقبحا لكم فانما انتم من طواغيت الامة و شذاذ الاحزاب و نبذة الكتاب و نفثة الشيطان و عصبة الاثام و محرفى الكتاب و مطفئى السنن و قتله اولاد الانبياء و مبيرى عترة الاوصياء و ملحقى العهار بالنسب و موذى المومنين و صراخ ائمة المستهزئين الذين جعلوا القران عضين . (32)
(رويتان سياه باد! شما از سركشان امت و از بازماندگان احزاب مشرك هستيد كه قرآن را به دور انداخته ايد و از دماغ شيطان افتاده ايد. شما از گروه جنايتكاران و تحريف كنندگان كتاب و خاموش كنندگان سنن هستيد كه فرزندان پيامبر را مى كشيد و نسل اوصيا را ريشه كن مى كنيد. شما پيروان كسانى هستيد كه زنازادگان را به نسب ملحق كردند و اذيت كنند گان مومنان و فرياد رس پيشوايان استهزا كنندگان مى باشيد كه قرآن را بخشهايى نامفهوم و بى محتوا تصور مى كنند ).
6 / 6 - اجل و الله ! الخذل فيكم معروف ، و شجت عليه عروقكم ، و توراثته اصولكم و فروعكم ، و نبتت عليه قلوبكم ، و غشيت به صدوركم فكنتم اخبث ثمرة شجى للناس و اكلة للغاصب ... (33)
(آرى ، به خدا سوگند! مكر و فريب ، از صفات بارز شماست كه رگ و ريشه شما بر آن استوار و تنه و شاخه شما آن را به ارث برده و دلهايتان با اين عادت نكوهيده ، رشد نموده و سينه هايتان با آن مملو گرديد، است به آن ميوه نامبارك شبيه هستيد كه در گلوى باغبان رنج ديده اش ، گير كند، و در كام سارق ستمگر شيرين و گوارا باشد ).
7 - پيام مقاومت
يكى از مبانى اعتقادى شيعه - در اصل همانند نبوت - برترى امام در همه اوصاف حسنه و فضايل اخلاقى انسانى است . و امام افضل افراد امت و ارجح از همه آحاد مردم باشد؛ زيرا مقدم داشتن (مفضول ) و كسانى كه از لحاظ فضايل در سطح پايين قرار دارند بر (فاضل ) و افراد برجسته و لايق ، عقلا نادرست و بر خلاف نظام اتم آفرينش و قانون تشريع الهى است . و اين حقيقت را مى توان از اين آيه شريفه به وضوح دريافت كه :
افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى فما لكم كيف تحكمون .(34)
(آيا كسى كه هدايت به سوى حق مى كند براى پيروى شايسته تر است يا آن كس كه خود هدايت نمى شود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مى شود، چگونه داورى مى كنيد؟! ).
اصلا واژه (امام ) كه از قرآن كريم گرفته شده است ، به معناى (رهبر، پيشوا، الگو و سرمشق ) است . الگو و سرمشق در چه ؟ در همه فضايل معنوى و اخلاقى ، در علم و دانش ، در تواضع و فروتنى ، در كرامت و عزت نفس ، در عبادت و شجاعت ، در كرم و سخاوت ... و بالاخره در صبر و شكيبايى به هنگام مقابله با دشمن و در استقامت و پايدارى در دفاع از اسلام و قرآن و اين است مفهوم (امام ).
حسين بن على عليه السلام يكى از امامان و پيشوايان معصوم و يكى از اين الگوهاست كه چون در صحنه مبارزه با دشمن قرار مى گيرد، پيام استقامت و پايدارى او در همه انسانها موج و تحرك ايجاد مى كند و آنجا كه اسلام به فداكارى او نيازمند است ، شعار صبر و شكيباييش براى همه جهانيان الگو و سرمشق مى گردد.
اين معنا و پيام استقامت و پايدارى در كلمات حسين بن على عليه السلام بيش از پيامهاى ديگرش منعكس گرديده و تعداد اين شعارها در گفتار آن حضرت كه به صورت نظم و نثر به دست ما رسيده ، بيش از ساير پيامها و شعارهايش ظهور و تجلى دارد كه در اينجا بيست مورد از آنها را ذكر مى كنيم :
1 / 7 - و يزيد رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحرمة معلن بالفسق و مثلى لا يبايع مثله .(35)
(و يزيد شخصى است فاسق ، شرابخوار، آدمكش و آشكارا مرتكب فسق و فجور مى شود و شخصى مانند من با فردى مثل او بيعت نخواهد كرد ).
به طورى كه در صفحات گذشته اشاره نموديم ، امام عليه السلام اين جمله را در پاسخ (وليد بن عتبه ) فرماندار مدينه ايراد فرمود كه پس از مرگ معاويه به آن حضرت پيشنهاد بيعت با يزيد را مطرح نمود و اين جمله در عين اينكه فساد يزيد را بيان مى كند، پايدارى و استقامت حسين بن على عليه السلام را نيز مى رساند كه در مقابل فساد، به مبارزه ادامه خواهد داد: و مثلى لا يباع مثله
2 / 7 - و انى لا اعطى الدنية من نفسى ابدا
(همانا من هيچ گاه زير بار ذلت نخواهم رفت ).
امام عليه السلام اين جمله را در پاسخ برادرش (عمر ) معروف به (اطرف ) بيان نمود، آنگاه كه او قبل از حركت از مدينه ، حادثه كربلا و جريان شهادت امام را از زبان امام حسن نقل و در خواست نمود كه امام از اين سفر منصرف شود و با يزيد سازش ‍ كند، آن حضرت در پاسخ وى ضمن اينكه آگاهى خود را بيش از آنچه (عمر اطرف ) در جريان اين حوادث بود، به اطلاع وى رسانيده و جريان شهادت خود و امام مجتبى را به طورى كه از رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم شنيده بود براى وى نقل كرد، اين جمله را هم اضافه نمود كه : (به خدا سوگند! به اين همه فشارها ابدا به زير بار ذلت نخواهم رفت ).