بخش اول: شخصيت امام حسين (عليه
السلام) و فلسفه عزادارى
اشاره:
در اين بخش نكاتى در ارتباط با ولادت امام حسين (عليه السلام) عظمت و شخصيت
آن حضرت و عزادارى و شيوه هاى آن را مورد بررسى قرار مى دهيم.
اول:ولادت امام حسين (عليه السلام)
مطابق نقل برخى از مورخان آن حضرت در سه شنبه،يا پنج شنبه پنجم شعبان سال
چهارم هجرى بدنيا آمده است
(24)
ولى مطابق برخى ديگر از نقل ها ولادت امام حسين (عليه السلام) در سال سوم هجرى روز
سوم شعبان بوده است.
(25)
مرحوم علامه مجلس پس از نقل اين اختلافات معتقد است كه:مشهورتر آن است كه ولادت آن
حضرت سوم شعبان است.
(26)
به دستور رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نام آن حضرت ناميدند،كه به گفته
برخى از مورخان:مردم آن پيش از آن با نام حسن و حسين آشنا نبودند تا فرزندان خود را
به اين دو اسم نامگذارى كنند و اين از جانب خداوند بر پيامبر (صلى الله عليه و آله
و سلم) وحى شد،تا آن حضرت بر فرزندان على (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليها)
اين نام ها را بنهد.
(27)
جلال الدين سيوطى از علماى معروف اهل سنت در قرن دهم نقل كرده است كه:حسن و حسين دو
نام هاى اهل بهشت است و مردم عرب پيش از اين،اين دو نام را بر فرزندان خويش نمى
نهادند.
(28)
دوم:شخصيت ممتاز آن حضرت
امام حسين (عليه السلام) در ميان جامعه اسلامى و مسلمانان در همان
زمان،داراى شخصيت خاصى بود،چرا كه فرزند فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بود و از اين
رو فرزند رسول خدا نيز ناميده مى شد. اين دو بزرگوار حسن و حسن به سبب محبت ويژه
رسول خدا و كلمات ارزشمندى كه حضرت درباره آنان فرمود بود،مورد توجه ويژه همه
مسلمين قرار داشتند. در اينجا به نمونه هايى از كلمات و برخوردهاى محبت آميز رسول
خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با آن حضرت توجه مى كنيم:
1- رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) درباره امام حسن (عليه السلام)
اين جمله معروف را فرمود:
الحسن و الحسن سيدا شباب اهل الجنة حسن و حسين سرور
جوانان بهشتند.
(29)
2- در حديث ديگرى آمده است كه:گروهى با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به
مهمانى مى رفتند،آن حضرت پيشاپيش آن جمع حركت مى كرد. در اثناى راه،حسين (عليه
السلام) را ديد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) خواست او را در آغوش
بگيرد،ولى حسين (عليه السلام) به اين سو و آن سو مى دويد،پيامبر (صلى الله عليه و
آله و سلم) از مشاهده اين حالت تبسم كرد،تا آن كه او را در آغوش گرفته،يك دست خود
را به پشت سر او و دست ديگر را به زير چانه او نهاد و لب هاى مباركش را بر لب هاى
حسين قرار داد،بوسه زد و فرمود:
حسين منى و أنا من حسن احب الله من احب حسينا حسن از
من است و من از حسينم. هر كس حسين را دوست دارد،خداوند وى را دوست مى دارد.
(30)
3- رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) حسن و حسين (عليه السلام) را بر روى شانه
خود شوار مى كرد و با خواندن اشعارى به آنان محبت مى نمود.
(31)
و گاه رسول خدا بر منبر خطبه مى خواند و با ديدن حسن و حسين (عليه السلام) از منبر
فرود مى آمد و در برابر همگان آنها را در آغوش مى گرفت و به آنان محبت مى كرد تا
جايگاه آن دو را به همگان بفهماند(32)
و گاه در پاسخ اين سؤال كه كدام يك از افراد خانواده،نزد شما محبوبتر است؟ مى
فرمود:حسن و حسن و همواره آن دو را مى بوييد و به سينه خويش مى چسبانيد.
(33)
امام حسين (عليه السلام) در زمان
خلفاى سه گانه
امام حسين (عليه السلام) به سبب شخصيت ممتاز و نسب برجسته اش،در زمان خلفاى
سه گانه مورد احترام دستگاه خلافت بود،تا آنجا كه انتقادات سخت آن حضرت را با
بردبارى تحمل مى كردند و سعى در حفظ حرمت وى داشتند.
در برخى از كتب اهل سنت آمده است كه:روزى خليفه دوم بر منبر،خطابه مى خواند كه حسين
(عليه السلام) خطاب به وى فرمود:از منبر پدرم فرود آى و بر منبر پدر خويش بنشين!عمر
با خونسردى پاسخ داد:پدرم كه منبرى ندارد!آنگاه حسين (عليه السلام) را در كنار خويش
نشاند و به اظهار محبت كرد(34)
همين ماجرا با تفاوت هايى در كتب شيعه نيز نقل شده است.
(35)
در زمان عثمان نيز،در چند ماجرا حضور امام حسين (عليه السلام) ثبت شده است كه هر
كدام به گونه اى نشان احترام و عظمت آن حضرت ميان عموم مسلمانان و مراعات حريم آن
حضرت از سوى دستگاه حاكميت بود.
امام حسن (عليه السلام) همراه پدر بزرگوارش امير المؤمنان (عليه السلام) و برادر
ارجمندش امام حسن (عليه السلام) در مسير هدايت مسلمين و دفاع از مظلومان حضور
سازنده اى داشت و گاه خشم خليفه سوم را بر مى انگيخت،ولى به هر حال،از روى ناچارى
حرمتش را مراعات مى كردند.
در ماجراى بدرقه ابوذر- آن هنگام كه عثمان وى را به سرزمين ربذه تبعيد كرد و همگان
را از بدرقه و همراهى ابوذر ممنوع ساخت - امام حسين (عليه السلام) همراه پدر و
برادرش در مراسم بدرقه حاضر شدند و سخنانى با اين مضمون براى تقويت ابوذر و تسلاى
خاطر وى بيان كرد،فرمود:عمو جان!خداوند تواناست كه اين اوضاع را دگرگون سازد و هر
روز در كار تازه اى است. اين گروه دنياى خويش را از تو دريغ داشتند و تو دين خود را
از دستبرد آنان بازداشت!پس چقدر تو از دنياى آنان بى نيازى،ولى آنان به دين تو سخت
نيازمندند،صبر پيشه كن!چرا كه خير در صبر و شكيبايى است و شكيبايى نشانه شخصيت است
(36)
امام حسن (عليه السلام) به وظيفه خويش - بدون توجه به تهديدات مخالفان - عمل مى كرد
و در عين حال مورد تعرض دستگاه خلافت قرار نمى گرفت،آنگونه كه ابوذر و عمار و
عبدالله بن مسعود،مورد تعرض و ضرب و شتم عثمان و عمال وى قرار گرفتند،زيرا افكار
عمومى سخت با اين كار مخالف بود.
امام حسين (عليه السلام) در زمان
خلافت امير مؤمنان على (عليه السلام)
امام حسين (عليه السلام) در زمان خلافت پدر بزرگوارش،همراه آن حضرت در جنگ
هايش عليه ناكثين و قاسطين و مارقين شركت مؤ ثر داشت
(37)
در جنگ جمل فرماندهى جناح چپ سپاه امير مؤمنان (عليه السلام) به عهده وى بود(38)
و در جنگ صفين،چه از راه سخنرانى هاى پرشور و تشويق ياران على (عليه السلام) براى
شركت در جنگ و چه در مسير پيكار با قاسطين حضور فعال داشت
(39)
در ماجراى حكميت نيز يكى از شاهدان اين ماجرا از طرف على (عليه السلام) بود.
(40)
امام حسين (عليه السلام) در دوران امام حسن (عليه السلام)
امام حسين (عليه السلام) پس از شهادت پدرش امير مؤمنان (عليه
السلام) در كنار برادرش امام حسن (عليه السلام) كه امام و پيشواى زمان خود بود،قرار
گرفت و به هنگام حركت نيروهاى امام مجتبى (عليه السلام) به سمت شام،همراه آن حضرت
بود و هنگامى كه امام حسن (عليه السلام) با پيشنهاد صلح از سوى معاويه مواجه شد،در
اين باره،با امام حسن (عليه السلام) و عبدالله بن جعفر به گفتگو پرداخت
(41)و پس از انعقاد پيمان صلح،همراه برادرش به مدينه بازگشت و در
همانجا اقامت گزيد.
(42)
تكريم و تعظيم فوق العاده مردم
امام حسن (عليه السلام) به سبب آنچه كه از اصالت خانوادگى،عظمت روحى و
محبوبيتش نزد رسول خدا،برخورد بود،مورد محبت و احترام خاص همه اقشار مسلمين قرار
داشت،به عنوان نمونه:
1- ابن عباس صحابى جليل القدر زمام مركب حسن و حسين (عليه السلام) را گرفته و با
آنان همراه شده بود. شخصى معترضانه به وى گفت:آيا تو - با آن كه سنت از اين دو جوان
بيشتر است
(43)
- زمام مركب آنان را مى گيرى؟
ابن عباس در پاسخ گفت:اين دو تن،فرزندان رسول خدا هستند،و اين كار مايه افتخار و
سعادت من است! ان هذين ابنا رسول الله اءو ليس من سعادتى ان
اخذ بركابيها
(44)
2- ماجراى دوم از ابوهريره است كه روزى مشاهده كرد،حسين (عليه السلام) به سبب خستگى
در راهى نشسته،نزديك آمد و با گوشه لباسش خاك از قدم هاى مبارك آن حضرت پاك كرد.
وقتى كه امام (عليه السلام) پرسيد:چرا چنين مى كنى؟ پاسخ داد:
دعنى!فوالله لو يعلم الناس منك ما اعلم لحملوك على رقابهم
با من كارى نداشته باش!به خدا سوگند!اگر آنچه كه من از عظمت و منزلت تو مى
دانم مردم آگاه بودند،تو را بر شانه هاى خويش سوار مى كردند!(45)
3- هنگامى كه مسلمانان امام حسن و امام حسين (عليه السلام) را در مسير حج پياده مى
ديدند،همگى به احترام،از مركب هاى خود پياده مى شدند و پياده راه مى پيمودند،تا
آنجا كه آن بزرگواران براى اين كه مسلمانان به زحمت نيفتند،مسير خويش را از جمعيت
جدا مى كردند،تا مسلمين بتوانند سوار بر مركب هاى خويش شوند.
(46)
هنگامى كه به طواف خانه خدا مى رفتند،به سبب ازدحام مردم جهت زيارت و تبرك جستن به
آن دو وجود مقدس، تحت فشار شديد قرار مى گرفتند.
(47)
جمع بندى
امام حسين (عليه السلام) چه در عصر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و
چه پس از آن حضرت،تا زمان خلافت معاويه همواره مورد احترام مسلمانان و خلفا قرار
داشت،چرا كه وى علاوه بر امتيازات انسانى و عظمت روحى و معنوى و كرامت و
بزرگوارى،فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و مورد محبت فوق العاده او
بود،ولى در زمان معاويه و سپس يزيد وضع دگرگون شد. هر چند ما معتقديم ريشه هاى
جريان خونين كربلا را بايد از سقيفه پى جويى كرد كه در جاى خود بازگو خواهد شد،اما
ترديدى نيست كه عصر معاويه و پس از آن،زمان حكومت يزيد،با دوران پيش از آنان تفاوت
بسيار داشت و اگر تا قبل از زمامدارى معاويه،ماجراى شهادت مظلومانه امام حسين (عليه
السلام) و اسارت خاندانش براى مردم بازگو مى شد،كسى آن را باور نمى كرد.
آرى،كسى باور نمى كرد كه محبوب قلب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و جگر
گوشه صديقه كبرا(عليه السلام) توسط گروهى كه خود را مسلمان و از امت محمد(صلى الله
عليه و آله و سلم) مى خواندند،مورد تعرض و بى حرمتى قرار گيرد،چه رسد به اين كه
غريبانه،مظلومانه و لب تشنه در سرزمين نينوا به شهادت برسد و فرزندان و بانوان حرمش
به اسارت روند.
با شروع حكومت اموى،بى حرمتى ها از سوى معاويه و عمالش نسبت به ساحت مقدس امير
مؤمنان (عليه السلام) و فرزندانش حسن و حسين (عليه السلام) و ترويج سب و لعن آنان
به صورت علنى آغاز شد و زمينه هاى فاجعه خونين كربلا به گونه اى شتابان فراهم گرديد
و آن حسين عزيزى كه اين همه مورد محبت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و
مسلمين بود،حتى مأوايى در تمام سرزمين پهناور اسلامى نداشت. در بخش هاى آينده به
طور مشروح بحث آن خواهد آمد.
سوم:نقش ائمه اطهار (عليهم السلام) در
احياى ياد و نام امام حسين (عليه السلام)
در آيات متعددى از قرآن مجيد بر لزوم زنده نگه داشتن ياد پيامبران الهى و
شخصيت هاى برجسته تاريخ و بازگويى سرگذشت عبرت انگيز و درس آموز آنان تاءكيد شده
است. مطالعه اين دسته از آيات كه معمولا با جملاتى نظيرن و
اتل عليهم و اذكر فى الكتاب آغاز مى شود به خوبى مى رساند كه عرض از ياد
آورى و احياى ياد و خاطره برگزيدگان الهى،بيان بيوگرافى و شرح نام و مسائل شخصى
آنان نيست بلكه همواره در اين گونه آيات اشاره شده است كه دليل زنده نگه داشتن ياد
آنان دوجود صفات نيكو و خصلت هاى پسنديده و روش هاى الهى و انسانى در آنان است. در
آيات ذيل مى خوانيم:
و اذكر فى الكتاب ابراهيم انه كان صديقا نبيا در اين
كتاب ابراهيم را ياد كن،كه او بسيار راستگو و پيامبر خدا بود.
(48)
و اذكر فى الكتاب موسى انه كان مخلصا و كان رسولا نبيا
و در اين كتاب از موسى ياد كن،كه او مخلص و رسول و پيامبرى و الا مقام بود.
(49)
و اذكر فى الكتاب اسماعيل انه كان صادق الوعد و در
اين كتاب از اسماعيل ياد كن،كه او در وعده هايش بود.
(50)
و اذكر عبادنا ابراهيم و اسحق و يعقوب اولى الايدى و الابصار
و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحق و يعقوب را،كه داراى دستهاى نيرومند و
چشم هاى بينا بودند.
(51)
همان گونه كه ملاحضه مى شود در اين آيات به جنبه هاى شخصى و خانوادگى و امور معمول
زندگى آنان اشاره اى نشده است،بلكه از صلاحيت ها و فضايل اخلاقى و برنامه هاى
سازنده آنان سخن به ميان آمده است،و اين به خوبى نشان مى دهد لزوم زنده نگهداشتن
ياد و خاطره اينان،به جهت وجود اين صفات و ملكات پسنديده است و ذكر نام و نشان آنان
هيچ موضوعيت و خصوصيتى ندارد،بلكه هركس داراى چنين برجستگى هاى انسانى و الهى
باشد،زنده نگهداشتن ياد و خاطره او از وظايف انسانى و دينى است.
از اين رو مى بينيم امامان معصوم (عليه السلام) در زنده نگهداشتن ياد و نام شهيدان
كربلا،به عنوان كامل ترين الگوهاى فداكارى و ايثار در راه نجات امت،به خصوص سالار
شهيدان اباعبدالله الحسين (عليه السلام) در مناسبت هاى مختلف سعى و تلاش فراوانى
نمودند و هيچ فرصتى را در زنده نگهداشتن يادشان فرو گذار نكردند.
بى ترديد،احياى نام و ياد اين مردان بزرگ،الهام بخش بود. و به زندگى انسان ها جهت
مى رهد و روح فداكارى و ايثار را زنده كرده و آدمى را در برابر مشكلات و حوادث
سخت،مقاوم و استوار مى سازد. ذكر اين صالحان و طرح فضايل اخلاقى و روح حماسى شان
باعث مى شود كه هر قوم و ملتى - به خصوص مسلمين - از آنها الگو گرفته و به آنان
تأسّى و اقتدار كنند.
روش هاى ائمه (عليه السلام) در زنده
نگهداشتن عاشوراييان
امامان اهل بيت (عليهم السلام) در تلاش براى زنده نگهداشتن ياد امام حسين
(عليه السلام) از شيوه هاى گوناگونى استفاده مى كردند،از جمله:
1 - برپايى مجالس سوگوارى
علقمه حضرمى نقل مى كند كه امام باقر(عليه السلام) در روز عاشورا براى امام
حسين (عليه السلام) در خانه اش اقامه عزا مى كرد.
ثم ليندب الحسين (عليه السلام) و يبكيه و يامر من فى داره
ممن لا يتقيه بالبكاء عليه... وليعز بعضهم بعضا بمصابهم بالحسين (عليه السلام)
امام باقر (عليه السلام) بر امام حسين مى گريست و به افرادى كه در خانه
بودند و از آنان تقيه نمى كرد،مى فرمود:بر آن حضرت سوگوارى كنند... و به آنان مى
فرمود در مصيبت حسين (عليه السلام) به يكديگر تسليت بگويند.
(52)
بركاتى كه امروز از مجالس سوگوارى آن حضرت نصيب امت اسلام شده و مى شود بر كسى
پوشيده نيست. آثار فرهنگى و تربيتى و آموزشى اين سنت ماندگار ائمه اطهار (عليهم
السلام) آنقدر زياد است كه قسمت اعظم فرهنگ شيعى به طور مستقيم يا غير مستقيم از آن
متأثر است.
2- ياد آورى مصايب آن حضرت (عليه
السلام) در مناسبت هاى مختلف
در حديثى مى خوانيم امام صادق (عليه السلام) به داود رقى فرمود:
انى ما شربت ماء بارداء و ذكرت الحسين (عليه السلام)
من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر اين كه به ياد امام حسين (عليه السلام) افتادم
(53)
در روايتى ديگر مى خوانيم وقتى كه منصور دوانيقى در خانه اما صادق (عليه السلام) را
آتش زد،آن حضرت در منزل حضور داشت و آتش را خاموش كرده و دختران و بانوان وحشت
زده اش را آرام نمود. فرداى آن روز تعدادى از شيعيان براى احوالپرسى خدمت امام
(عليه السلام) شرفياب شدند. امام (عليه السلام) را گريان و اندوهگين
يافتند،پرسيدند:اين همه اندوه و گريه از چيست؟ آيا به دليل گستاخى و بى حرمتى آنان
نسبت به شما است؟ امام (عليه السلام) پاسخ داد:
لا ولكن لما اخذت النار ما فى الدهليز نظرت الى نسائى و
بناتى يتراكضن فى صحن الدار من حجرة الى حجرة و من مكان الى مكان هذا و انا معهن فى
الدار فتذكرت فرار عيال جدى الحسين (عليه السلام) يوم عاشورا من خيمة الى خيمة و من
خباء الى خباء امام فرمود:هرگز براى اين گريه نمى كنم،بلكه گريه من براى اين
است كه وقتى آتش زبانه كشيد،ديدم بانوان و دختران من از اين اطاق به آن اطاق و از
اين جا به آن جا پناه مى برند با اين كه تنها نبودند و من نزدشان حضور داشتم،با
ديدن اين صحنه به ياد بانوان جدم حسين (عليه السلام) در روز عاشورا افتادم كه از
خيمه اى به خيمه ديگر و از پناهگاهى به پناهگاه ديگر فرار مى كردند و مردان آنها
همه شهيد شده بودند.
(54)
3- گريستن و گرياندن
از مؤ ثرترين تدابير ائمه اطهار (عليهم السلام) براى احياى نهضت عاشورا گريه
بر امام حسين (عليه السلام) است. اما سجاد (عليه السلام) در طول دوران امامتش
پيوسته سوگوار قصه عاشورا بود و در اين مصيبت آن قدر گريست كه از بكائين عالم بسيار
گريه كنندگان لقب داده شد.
(55 )
آن حضرت مى فرمود: انى لم اذكر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى
العبرة هر زمان كه به ياد قتلگاه فرزندان فاطمه كربلا مى افتم اشك گلو گيرم
مى شود.
(56)
گريه هاى امام (عليه السلام) كه در هر مناسبتى به آن اقدام مى كردند باعث بيدارى
عمومى و مانع از فراموش شدن نام و ياد شهيدان عاشورا شد. امامان بزرگوار شيعه نه
تنها خود در عزاى سالار شهيدان مى گريستند،بلكه همواره مردم را به گريستن بر امام
حسين (عليه السلام) تشويق و ترغيب مى كردند.
در روايتى از امام رضا (عليه السلام) آمده است:
فعلى مثل الحسين فليبك الباكون،فان البكاء عليه يحط الذنوب
العظام پس بر همانند حسين (عليه السلام) بايد گريه كنندگان گريه كنند ،چرا
كه گريه بر آن حضرت گناهان بزرگ را مى ريزد.
(57)
به موازات ثوابهاى عظيمى كه براى گريستن در روايات آمده است،براى گرياندن و حتى
تباكى حالت گريه به خود گرفتن ثوابهاى زيادى ذكر شده است
در روايتى در ارتباط با گريه بر مظلوميت اهل بيت (عليهم السلام) مى خوانيم:
من بكى و اءبكى واحداء فله الجنة و من تباكى فله الجنة
هر كش بگريد و حتى يك تن را بگرياند،پاداشش بهشت است و هركس حالت اندوه و
گريه به خود بگيرد پاداش او بهشت است.
(58)
4- تشويق شاعران به مرثيه سرايى
شاعرانى كه مصائب امام حسين (عليه السلام) را به شعر در آورده و در مجالس و
محافل مى خواندند،همواره مورد لطف خاص و عنايت ويژه ائمه معصومين (عليه السلام)
قرار داشتند. شعراى بنامى چون كميت اسدى، دعيل خزاعى، سيد حميرى و... به عنوان
شاعران اهل بيت با تشويق ائمه اطهار (عليهم السلام) از موقعيت اجتماعى بلندى در بين
مردم برخوردار بودند.
هارون مكفوف يكى از ياران امام صادق (عليه السلام) مى گويد:به محضر آن حضرت شرفياب
شدم،فرمود:برايم مرثيه بخوان برايش خواندم فرمود: لا كما
تنشدون و كما ترثيه عند قبره اين گونه نمى خواهم،آن گونه كه در كنار قبر آن
حضرت (عليه السلام) مرثيه مى خوانيد بخوان و من خواندم:
((امررعلى جدث الحسين |
|
فقل لا عظمه الزكية)) |
از كنار قبر حسين (عليه السلام) گذر كن و به آن استخوان هاى پاك او بگو... ديدم آن
حضرت به گريه افتاد،سكوت كردم،ولى فرمود:ادامه بده ،ادامه دادم. فرمود:باز هم بخوان
خواندم تا به اين بيت رسيدم:
يا مريم قومى و انديى مولاك |
|
و على الحسين فاسعدى ببكاك |
اى مريم!برخيز و بر مولاى خود ندبه كن و با گريه ات بر حسين (عليه السلام) رستگارى
طلب كن.
ديدم امام صادق (عليه السلام) گريه كرد و بانوان شيون سر دادند. وقتى آرام
شدند،حضرت فرمود: يا ابا هارون من أنشد فى الحسين فاءبكى
عشرة فله الجنة اى ابو هارون!هركس بر امام حسين (عليه السلام) مرثيه بخواند
و ده نفر را بگرياند،پاداش او بهشت است.
(59)
5- اهميت به تربت امام حسين (عليه
السلام)
دشمنان اسلام از بنى اميه و بنى عباس با تمام توان،تلاش مى كردند تا قيام
امام (عليه السلام) و ياران پاكباخته اش به دست فراموشى سپرده شود و مردم از آن
سخنى نگويند و حتى اثرى از قبر امام همام به جاى نماند.
از اين رو،برخى از خلفاى عباسى بارها به ويران كردن قبر آن حضرت اقدام كردند.
(60)
ولى از آن سو ائمه اطهار (عليهم السلام) در هر فرصتى براى مقابله با اين جريان بپا
خواستند و تربت آن حضرت را قطعه اى از خاك بهشت،مايه شفاى دردها و موجب بركت زندگى
دانسته اند.
در روايتى از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) مى خوانيم: لا
تاخذوا من تربيتى شيئا لتبركوا به فان كل تربة لنا محرمه الا تربة اوليائنا
از تربت من چيزى براى تبرك بر نداريد،زيرا همه تربت ها جز تربت جدم امام حسين (عليه
السلام) خوردنش حرام است. خداوند - عزوجل - آن را براى شيعيان و دوستان ما شفا قرار
داده است.
(61)
در حالات امام سجاد (عليه السلام) آمدده است كه در پارچه اى تربت امام حسين (عليه
السلام) را نگه مى داشت.
فكان اذا حضرته الصلاة صبه على سجادته و سجد عليه
هرگاه وقت نماز مى رسيد آن تربت را روى سجاده اش مى ريخت و بر آن سجده مى كرد.
(62)
مجوع رواياتى كه در مورد تربت امام حسين (عليه السلام) وارد شده است،مى رساند كه
استفاده از بركت آن تربت پاك،از نخستين روز ولادت،با باز كردن كام نوزاد با آن شده
و تا واپسين لحظات حيات و قرار دادن تربت در قبر،به پايان مى رسد.
(63)
همچنين ساختن مهر و تسيبح با تربت كربلا و همراه داشتن آن و خوردن مقدار بسيار كمى
مثلا به اندازه يك عدس در آب حل كند و بخورد از آن به مقصد شفا و باز كردن افطار در
روز عيد فطر با اان مورد ترغيب و توصيه ائمه اطهار (عليهم السلام) بوده است.
(64)
6- اهتمام ويژه به زيارت مرقد امام
حسين (عليه السلام)
ائمه اطهار (عليهم السلام) گذشته از آن خودشان به زيارت قبر امام حسين (عليه
السلام) مى رفتند،با بيان پاداش هاى عظيم براى زيارت آن حضرت ،شيعيان را براى رفتن
به كربلا تشويق و بسيج مى كردند و خاطره آن شهيدان پر افتخار را زنده نگه
داشته،ضربات سنگينى را بر پيكر كفر و عناد و دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) وارد مى
كردند.
از امام صادق (عليه السلام) چنين نقل شده است:
ما من احد يوم القيامة و هو يتمنى انه زار الحسين بن على
(عليه السلام) لما يرى لما يصنع بزوار الحسين بن على (عليه السلام) من كرامتهم على
الله هر كسى در روز قيامت،آرزو مى كند كه از زائران قبر امام حسين (عليه
السلام) باشد،از فزونى آنچه از كرامت آنان زائران قبر آن حضرت نزد خداوند مشاهده مى
كند.
(65)
و نيز از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است:
من سره أن يكون على موائد نور يوم القيامة،فليكن من زوار
الحسين بن على (عليه السلام) هر كس دوست دارد روز قيامت در كنار سفره هاى
نور الهى بنشيند،بايد از زائران امام حسين (عليه السلام) باشد.
(66)
حتى در برخى از روايات زيارت مكرر آن حضرت توصيه شده است. امام ششم (عليه السلام)
مى فرمايد:
من سره أن ينظر الى الله القيمة،و تهون عليه سكرة الموت،و
هول المطلع فليكثر زيارة قبر الحسين (عليه السلام) هر كس دوست دارد در قيامت
نظر به رحمت الهى كند و سختى جان كندن بر او آسان شود و هول و هراس قيامت از او بر
طرف گردد،مرقد امام حسين (عليه السلام) را بسيار زيارت كند.
(67)
چهارم:تاريخه سوگوارى برمظلوميت امام
حسين (عليه السلام)
عظمت مصيبت و مظلوميت خامس آل عبا به گونه اى بود كه گريه و سوگوارى همواره
قرين نام آن حضرت بوده و هست،همانگونه كه آزادگى و شجاعت و دفاع از دين و ارزش هاى
اسلامى با نام حسين (عليه السلام) عجين شده است.
سنگينى اين حادثه همه اهل اسلام را متأثر ساخت،و حتى بر عرشيان و ساكنان آسمان و
زمين نيز سنگين آمد.
(68)
تاريخچه سوگوارى و اشك ريختن بر مظلوميت سيد الشهدا (عليه السلام) را در سه قسمت -
به طور گذرا - پى گيرى مى كنيم.
1- گريه بر امام حسين (عليه السلام)
پيش از تولد آن حضرت
در روايات مى خوانيم،برخى از انبياى الهى - هزاران سال قبل از تولد امام
حسين (عليه السلام) - هنگامى كه از ماجراى كربلا با خبر مى شدند،بر مظلوميت آن حضرت
اشك مى ريختند.
در روايتى آمده است:هنگامى كه جبرئيل كلماتى را به حضرت آدم (عليه السلام) براى
توبه تعليم مى داد،و او خدا را به پنج تن مقدس مى خواند ،وقتى كه به نام حسين (عليه
السلام) رسيد قلبش شكست و اشكش جارى شد،به جبرئيل گفت:نمى دانم چرا وقتى كه نام
پنجمى حسين (عليه السلام) را مى برم قلبم مى شكند و اشكم جارى مى شود؟
جبرئيل گفت:بر او مصيبتى خواهد گذشت كه همه مصايب در برابر آن كوچك خواهد بود. او
تشنه كام،غريبانه،و بدون يار و ياور به شهادت خواهد رسيد. جبرئيل برخى ديگر از
مصائب آن حضرت و خاندانش را براى آدم (عليه السلام) بيان كرد،تا آنجا كه هر دو تن
همچون مادر فرزند مرده اى بر حسين (عليه السلام) گريستند،
فبكى آدم و جبرئيل بكاء الثكلى
(69)
هنگامى كه خداوند براى موسى (عليه السلام) از مظلوميت امام حسين (عليه السلام) سخن
گفت و ماجراى شهادت مظلومانه آن حضرت و اسارت بانوان حرمش و گرداندن سزهاى شهدا در
شهرها را بازگو نمود،موسى (عليه السلام) نيز گريست.
(70)
زكرياى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نيز وقتى كه نام هاى پنج تن مقدس را از
جبرئيل آموخت،هنگامى كه نام حسين (عليه السلام) را بر زبان جارى مى ساخت، بغض گلويش
را مى گرفت و اشكش جارى مى شد. به خداوند عرضه داشت:
خدايا!چرا وقتى نام آن چهار تن محمد،على،فاطمه و حسن (عليه السلام) را مى برم غم و
اندوهم زايل مى شود،ولى هنگامى كه نام حسين (عليه السلام) را بر زبان مى آورم،اشكمن
جارى مى گردد و اندوه و غم مرا فرا مى گيرد؟
خداوند بخشى از مصايب امام حسين (عليه السلام) را براى زكريا شرح داد،و زكريا پس از
شنيدن آن،به مدت سه روز از مسجد بيرون نيامد و مردم را نيز اجازه نداد به محضرش
برسند و در تمام اين مدت بر مصيبت امام حسين (عليه السلام) گريه مى كرد و بر او
مرثيه مى سرود.
(71)
در روايتى نقل شده است كه امير مؤمنان (عليه السلام) حضرت عيسى بن مريم (عليه
السلام) همراه با حواريون از كربلا مى گذشتند كه آن حضرت شروع به گريستن كرد و
حواريون نيز با او گريستند. وقتى كه حواريون سبب گريه را پرسيدند،حضرت عيسى (عليه
السلام) فرمود:در اين مكان فرزند پيامبر اسلام (عليه السلام) و فاطمه زهرا (سلام
الله عليها) كشته خواهد شد.
(72)