آثار و برکات تربت امام حسین (ع)

سیدحسن سیدی

- ۲ -


انبیاء و زیارت زمین کربلا

انبیاء سلف هم به برکت اینکه زمین کربلا مدفن حضرت أبی عبداللّه می شود. آنجا را زیارت کردند و به جهت موافقت امام حسین علیه السلام آنجا خون از بدنشان جاری شده است. و مأمور بودند که در این زمینه گریه کنند و گریه هم کردند که روایات فراوان است در این زمینه.

1- وروی مرسلا ان آدم لما هبط الی الأرض لم یرحوا فصار یطوف الأرض فی طلبها فمرّ بکربلا فاغتم و ضاق صدره من غیر سبب، و عثر فی الموضع الذی قتل فیه الحسین علیه السلام حتی سال الدم من رجله، فرفع رأسه الی السماء و قال: الهی هل حدث منّی ذنب آخر فعاقبتنی به؟ فانی طفت جمیع الارض و ما أصابنی سوء مثل ما اصابنی فی هذه الارض. فأوحی اللّه الیه یا آدم ما حدث منک ذنب، ولکن یقتل فی هذه الارض ولدک الحسین علیه السلام ظلما فسال دمک موافقة لدمه. فقال آدم: یا رب ایکون الحسین علیه السلام نبیا قال: لا. ولکنه سبط النبی محمد صلی الله علیه و آله فقال: و من القاتل له؟ قال: قاتله یزید لعین اهل السماوات و الأرض .(28)

آدم وقتی آمد از زمین کربلا عبور کند تا رسید به زمین کربلا غمگین شد وقتی به محل شهادت امام حسین علیه السلام رسید پایش لغزید و بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد خدایا آیا گناهی از من سر زده وحی آمد که فرزندت حسین در این مکان به شهادت می رسد و خون تو به جهت موافقت با خون حسین علیه السلام است. آدم گفت آیا حسین نبی است خطاب آمد نه او سبط محمد صلی الله علیه و آله است آدم گفت قاتل حسین کیست وحی آمد که یزید ملعون اهل آسمان و زمین.

2- و روی ان نوحا لما رکب فی السفینة طافت به جمیع الدنیا فلما مرت بکربلا أخذته الأرض، و خاف نوح الغرق فد عاربه و قال: إلهی طفت جمیع الدنیا و ما أصابنی فزع مثل ما أصابنی فی هذه الأرض فنزل جبرئیل و قال: یا نوح فی هذا الموضع یقتل الحسین سبط محمد خاتم الانبیاء. و ابن خاتم الأوصیاء قال: من القاتل له یا جبرئیل؟ قال: قاتله لعین اهل سبع سماوات و سبع أرضین. فلعنه نوح أربع مرات فسارت السفینة حتی بلغت الجودی و استقرت علیه .(29)

حضرت نوح وقتی با کشتی سفر می کرد به زمین کربلا که رسید دریا طوفان شد و نوح ترسید از غرق شدن علت را از خدا پرسید جبرئیل نازل شد و فرمود در این محل حسین علیه السلام فرزندزاده محمد صلی الله علیه و آله

خاتم الانبیاء کشته می شود. بعد نوح سؤال کرد از قاتل حسین علیه السلام جبرئیل فرمود قاتل او لعین هفت زمین و هفت آسمان است. نوح 4 مرتبه لعنت فرستاد تا اینکه کشتی آرام گرفت.

3- وروی ان ابراهیم علیه السلام مرّ فی ارض کربلا و هو راکی فرسا فعثرت به و سقط ابراهیم و شَجَّ رأسه دمه، فاخذ فی الاستغفار و قال: الهی ای شیء حدث منی؟ فنزل الیه جبرئیل و قال: یا ابراهیم ما حدث منک ذنب ولکن هنا یقتل سبط خاتم الأنبیاء و ابن خاتم الأوصیاء. فسالَ دمک موافقة لدمه .(30)

چون حضرت ابراهیم از کربلا عبور کرد پای اسبش لغزید و افتاد روی زمین سرش شکست و خون جاری شد عرض کرد خدایا چه گناهی از من سر زد که اینگونه مبتلا شدم جبرئیل نازل شد و فرمود در این زمین زاده رسول خدا خاتم انبیاء کشته می شود و خون تو به جهت موافقت آن عزیز است.

4- وروی ان اسماعیل کانت أغنامه ترعی بشط الفرات، فأخبره الداعی أنها لاتشرب الماء من هذه المشرعة منذ کذا یوما فسأل ربه عن سبب ذلک فنزل جبرئیل و قال: یا اسماعیل سل غنمک فانها تجیبک عن سبب ذلک فقال لها: لم لا تشربین من هذا الماء؟ فقالت بلسان فصیح قد بلغنا ان ولدک الحسین علیه السلام سبط محمد صلی الله علیه و آله یقتل هنا عطشانا فنحن لانشرب من هذه المشرعة حزنا علیه .(31)

وقتی که اسماعیل گوسفندان خود را به کنار فرات برده بود چوپان به او گفت که چند روز است گوسفندان آب نمی آشامند اسماعیل سبب و علت را از خدا پرسید جبرئیل نازل شد و گفت ای اسماعیل از گوسفندان خودت سؤال کن گوسفندان به زبان فصیح گفتند که فرزند پیامبر خاتم و سبط محمد صلی الله علیه و آله کشته می شود اینجا عطشان و تشنه و ما به خاطر حزن و همدردی با حسین علیه السلام آب نمی خوریم.

5- وروی ان موسی کان ذات یوم سائرا و معه یوشع بن نون، فلما جاء الی أرض کربلا نخرق نعله، و انقطع شراکه ودخل الخسک فی رجلیه و سال دمه فقال: الهی أی شی ء حدث منی؟ فأوحی الیه أن هنا یقتل الحسین علیه السلام و هنا یسفک دمه، فسالَ دمک موافقة لدمه .(32)

روزی موسی با یوشع بن نون سیر می کردند وقتی به زمین کربلا رسید کفش آن جناب پاره و بند آن باز شد و خار به پای موسی خورد و خون جاری گشت علت را پرسید وحی آمد که در این موضع حسین علیه السلام کشته می شود و خون تو به جهت موافقت خون حسین علیه السلام جاری گشت.

6- وروی ان سلیمان کان یجلس علی بساطه و یسیر فی الهواء، فَمرّ ذات یوم و هو سائر فی أرض کربلا فأدارت الریح بساطه ثلاثه دورات حتی خاف السقوط فسکنت الریح و نزل البساط فی أرض کربلا. فقال سلیمان للریح: لم سکنتی؟ فقالت: ان هنا یقتل الحسین علیه السلام فقال و من یکون الحسین علیه السلام فقالت: هو سبط محمد المختار ...(33)

حضرت سلیمان بر فرش سوار بود و در هوا سیر می کرد روزی هنگامی که در حرکت بود به زمین کربلا رسید باد بساط او را سه دفعه دور داد. به طوری که سلیمان ترسید سقوط کند باد آرام شد و فرش در زمین کربلا فرود آمد از باد علت را سؤال کرد باد گفت در این محل حسین علیه السلام کشته می شود. پرسید حسین علیه السلام کیست باد گفت سبط پیامبر مختار محمد صلی الله علیه و آله است.

7- وروی ان عیسی کان سائحا فی البواری و معه الحوارین فمروا بکربلا فرأوا أسدا کاسرا قد أخذ الطریق فتقدم عیسی الی الأسد. فقال له: لم جلست فی هذا الطریق؟ وقال: لاتدعنا نمر فیه؟ فقال الأسد بلسان فصیح: انی لم أدع لکم الطریق حتی تلعنوا یزید قاتل الحسین علیه السلام فقال عیسی علیه السلام و من یکون الحسین؟ قال: هو سبط محمدالنبی صلی الله علیه و آله الأمّی و ابن علی الولی .(34)

روایت شده که حضرت عیسی با حواریون در بیابان در حال رفتن بودند که به زمین کربلا رسیدند و دیدند که شیری خشمگین و ناراحت راه را گرفته پس حضرت عیسی جلو رفتند و گفتند چرا در این راه نشسته ای و نمی گذاری که ما عبور کنیم پس شیر با زبان فصیح گفت: من راه را برای شما باز نمی کنم تا اینکه قاتل امام حسین علیه السلام را که یزید است لعن کنید پس عیسی علیه السلام گفت که حسین کیست.

شیر گفت او فرزند حضرت محمد صلی الله علیه و آله که پیغمبر امی (درس نخوانده) می باشد و پسر علی علیه السلام که ولی رسول خدا است می باشد.

ملائکه و تربت امام حسین علیه السلام

در نزد ملائکه مقرب خداوند تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام از جایگاه و منزلت بالائی برخوردار است و آنان هم احترام خاصی برای تربت آن حضرت قائل هستند کما اینکه در احادیث متعددی به این مسئله اشاره شده است.

عن ابی عبداللّه علیه السلام قال ان الحور العین اذا بصرن بواحدمن الاملاک یهبط الی الارض الأمر ما یستهدین منه السبح و التربة من طین قبر الحسین علیه السلام .(35)

امام صادق علیه السلام می فرمایند هر گاه ملائکه به زمین نازل می شوند حورالعین از آنها خواهش می کنند تا تسبیح و تربت قبر حسین علیه السلام را برای آنان هدیه ببرند.

برتری خاک قبر امام حسین علیه السلام بر خاک قبر حمزه علیه السلام

حضرت حمزه سیدالشهداء عموی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است که در جنگ احد به شهادت رسید همان طور که در باب تسبیح به تربت سیدالشهداء علیه السلام خواهد آمد اول کسی که تسبیح درست کرد حضرت صدیقه طاهره علیه السلام بود که اول از پشم نخی درست کرده بودند و گره هایی به تعداد عدد تسبیحات درست کرده بودند و به آن تسبیح می گفتند تا اینکه حضرت حمزه به شهادت رسید حضرت فاطمه علیهاالسلام از خاک قبر حضرت حمزه به خاطر شرافتی که داشت تسبیح درست کردند و به آن تسبیح می کردند و مردم هم تبعیت از این امر کردند تا اینکه حضرت امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند به خاطر عظمت و بزرگی حضرت و شرافت بیشتر بر خاک قبر حمزه امر بر تربت حضرت امام حسین علیه السلام دائر شد و مردم از خاک قبر حضرت حسین علیه السلام برای تسبیح استفاده می کردند و شکی نیست در فضیلت خاک قبر حضرت امام حسین علیه السلام بر خاک قبر حضرت حمزه علیه السلام کما اینکه در حدیثی از حضرت صادق علیه السلام این نکته هست.

و فی کتاب الحسن بن محبوب ان ابا عبداللّه علیه السلام سئل عن استعمال التربتین من طین قبر حمزه علیه السلام و الحسین علیه السلام و التفاضل بینهما فقال علیه السلام السبحة التی من طین قبر الحسین علیه السلام تسبح بید الرجل من غیر ان یسبح .(36)

از امام صادق علیه السلام سؤال شده از استفاده از تربت قبر حضرت حمزه و حضرت امام حسین علیه السلام و اینکه کدام برتر هستند پس حضرت فرمودند: تسبیحی که از خاک قبر امام حسین علیه السلام باشد در دست مرد تسبیح و ذکر می گوید بدون اینکه مرد خودش ذکر بگوید.

تربت سیدالشهداء قطعه ای از بهشت

در زمان شاه عباس، پادشاه فرنگی کسی را فرستاد تا با علماء شیعه مناظره کند که اگر علماء شیعه مجاب شدند شما به دین ما درآئید و اگر ما مجاب شدیم به دین شما در می آئیم علماء جمع شدند بزرگ آنان ملا محسن فیض کاشانی بود گفت مگر عالمی نداشتید که بیاید او گفت شما در مقابل من عاجزید گفت هر چه در دست بگیرید من می دانم چیست ملامحسن فیض تسبیحی از تربت حضرت سیدالشهداء رادر مشت خود گرفت آن شخص فرنگی سرش را پائین انداخت و فکر می کرد، ملامحسن فیض گفت چرا فکر می کنی، نتوانستی ، او گفت چرا می دانم در دست تو قطعه ای از بهشت است اما در این فکرم که از کجا به دست تو رسیده است ، ملامحسن گفت راست گفتی در دست من تربت مولای ما حسین علیه السلام است و این حسین فرزند رسول اللّه صلی الله علیه و آله است که این تربت از خاک قبر اوست و اگر پیامبر ما بر حق نمی بود از صُلب اوکسی در بهشت مدفون نمی شود آن شخص فرنگی مسیحی اسلام آورد و مسلمان شد. (37)

عاقبت بی احترامی به تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام

تربت قبر حضرت سیدالشهداء علیه السلام بواسطه شهیدی و عزیزی که در آن مدفون است قابل احترام است و سزاوار است که انسان آن را احترام کند کمااینکه در بعض ابواب اشاره شد که ائمه علیهم السلام وقتی تربت را می دیدند ابتدا می بوئیدند و بعد می بوسیدند و بر دیدگان مبارک می نهادند و در روایات هم توصیه به این شده است. مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح نقل می کنند که روایت شده هر گاه تربت را برمی دارید پس ببوسید آن را و بر هر دو دیده بگذارید و بر سایر بدن بمالید. لذا تربت احترام خاصی دارد ، بودند افرادی که از روی کینه و عداوتی که با ائمه معصومین علهیم صلوات الله اجمعین داشتند و عداوت خودشان را به هر طریقی اظهار می کردند عده ای هم بودند وقتی به قبر امام علیه السلام و یا تربت امام علیه السلام می رسیدند بی احترامی می کردند و به خاطر عظمتی که خداوند در تربت حضرت امام حسین علیه السلام قرار داده است آنها گرفتار درد و الم می شدند. و این در روایات متعددی وارد شده است ابن عساکر در کتاب تاریخ دمشق خود دو روایت در این باره نقل می کند.

1- قال الأعمش: أحدث رجل من اهل الشام علی قبر الحسین بن علی علیه السلام فأبرص من ساعة .(38)

می گوید شخص بر قبر حضرت سیدالشهداء العیاذ بالله بول کرد بلافاصله در همان لحظه مرض برص گرفت.

2- عن جریر عن الأعمش: قال خری رجلّ من بنی اسد علی قبر الحسین بن علی قال فأصاب اهل ذلک البیت خبل و جنون و جُذام و مرض و فقر .(39)

مردی از بنی اسد روی قبر امام حسین علیه السلام غائط می کند آن مرد و اهل منزل او دچار مرض دیوانگی جُذام و فقر می شوند.

این است سزای کسی که به قبر مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السلام بی احترامی کند.

مکان مقدّسی که محل عروج ملائکه است و زیارتگاه انبیاء الهی بوده است. مکانی که بر کعبه شرافت دارد.

مرحوم آیت اللّه دستغیب می فرمایند هتک و بی احترامی به تربت حضرت سیدالشهداء جزء گناهان کبیره است بنابراین انداختن تربت از روی اهانت به آن یا لگدمال کردن یا نجس کردن آن و مانند اینها از گناهان کبیره است.

در صورتی که هنگام تخلیه همراه شخص تربت باشد و در مستراح بیفتد واجب است آن را بیرون بیاورد و پاک کند و تا بیرون نیاورد تخلیه در آنجا حرام است و چنانچه بیرون آوردن ممکن نشد باید در آن را بست تا در آنجا تخلیه نشود چنانچه در حرمت هتک قرآن گفته شده است. (40)

موسی بن عبدالعزیز نقل میکند که در بغداد یوحنای نصرانی مرا دید و گفت تو را به حق دین و پیامبرت قسم که این شخص که در کربلا هست و مردم او را زیارت می کنند کیست گفتم حضرت امام حسین علیه السلام پسر علی بن ابیطالب و دخترزاده رسول اکرم صلی الله علیه و آله چرا این سؤال را از من پرسیدی گفت: خادم هارون الرشید نیمه شبی آمد. به در خانه ما و مرا با عجله برد تا به خانه موسی بن عیسی هاشمی ، گفت امر خلیفه است که این مرد را که قوم و خویش من است علاج کنی وقتی نشستم و معاینه کردم دیدم فایده ندارد. پرسیدم چه شده دیدم طشتی آوردند و هر چه در درون او بود در طشت خالی گردیده، گفتم چه شده گفتند لحظه ای پیش نشسته بود و با خانواده صحبت می کرد و سالم بود شخصی آمد اینجا که از بنی هاشم بود و صحبت از حسین بن علی علیه السلام شد موسی بن عیسی گفت شیعه ها در باب حسین بن علی علیه السلام تا حدی غلو می کنند که خاک قبر او را برای مداوا استفاده می کنند آن شخص بنی هاشمی گفت این بر من واقع شده و برای من اتفاق افتاده مرا فلان مرض بود با تربت امام حسین علیه السلام آن درد به کلی از من زائل شد.

و خدا مرا به واسطه آن شفا داد. موسی بن عیسی گفت از آن نزد تو چیزی هست گفت بلی گفت. بیاور مقداری آورد مقدار کمی را به موسی بن عیسی داد او هم آن تربت را (العیاذ باللّه) در دُبُر خویش کرد و لحظه ای نگذشت که فریادش بلند شد و صدا می زد النار، النار، الطشت، الطشت. طشت آوردند و به این حال افتاد. از خانه بیرون آمدم و آن بدبخت را در آن حال رها کردم وقت سحر صدای ناله و شیون از خانه او بلند شد و مُرد یوحنا به این سبب مسلمان شد و مکرر به زیارت حسین بن علی علیه السلام می رفت.(41)

مرحوم محدث قمی در مفاتیح الجنان باب فواید تربت مقدسه امام حسین علیه السلام نقل می کند از محدث بزرگوار ثقه الاسلام نوری(ره) در دارالسلام که فرموده است در روزی یکی از برادران من به خدمت ولده ام رسید مادرم دید که در جیب پائین قبای خود تربت امام حسین علیه السلام را گذاشته است. مادرم به او تندی کرد که این کار بی ادبی است به تربت مقدس حضرت سیدالشهداء چه بسا که به زیر ران تو بیاید و شکسته شود و برادرم گفت که چنین است که فرمودی و تا به حال دو تا مهر را اینگونه شکسته ام و متوجه نبودم ولکن برادرم عهد کرد که بعد از این تربت را در جیب پائین نگذارد. پس از چند روزی پدرم در خواب دید بدون آنکه از این قضیه اطلاعی داشته باشد که حضرت امام حسین علیه السلام به زیارت او تشریف آوردند و در اتاق کتابخانه نشستند و ملاطفت و مهربانی بسیار کردند پدرم را و فرمودند پسرانت را بخوان تا بیایند و من آنان را اکرام کنم و پدر پسرها را طلبید و با من پنج نفر بودند پس ایستادند در نزد آن حضرت ، در محضر حضرت جامه هایی و چیزهایی دیگر بود سپس یک یک را می خواند و چیزی از آنها به او می دادند و وقتی نوبت به برادر مزبور رسید حضرت نظری بر او می افکند مانند کسی که در غضب باشد. سپس حضرت رو به پدرم می کنند و می فرمایند این پسر تو دو تا از تربت های مرا زیر رانش شکسته است. پس مثل برادران دیگر او را صله ندادند شی ء را پرتاب کردند مقابل او سپس پدرم بیدار شد و خواب را برای والده نقل کرد و والده حکایت را برای ایشان بیان کرد و پدرم تعجب کردند از راستی این خوب.(42)

در روایت است از محمد ازدی که گفت نماز کردم در مسجد مدینه و در پهلوی من دو کس نشسته بودند و یکی از آنها جامه های سفید پوشیده بود پس یکی از آنها به دیگری گفت که خاک قبر حسین شفاست از همه دردها ، و من دردی در اندرونم بود و هر دوا که کردم نفعی ندیدم تا آنکه از خود ناامید شدم پس پیرزنی از مردم کوفه که نزد ما بود روزی نزد من آمد و مرا به آن حالت مشاهده کرد و گفت مرض تو هر روز زیاد می شود؟ گفتم بلی گفت می خواهی تو را معالجه کنم که به زودی به قدرت حق تعالی شفا یابی؟ گفتم آری از خدا خواهم پس آبی در قدحی کرد و برای من آورد چون خوردم در ساعت شفا یافتم و خود را چنان دیدم که گویا هرگز آزاری نداشته ام پس بعد از چند روز به دیدن آن زن رفتم و او را سلمه می گفتند. گفتم سلمه به چه چیز مرا دوا کردی؟ تسبیحی در دست داشت گفت به یک دانه از این تسبیح، گفتم: این تسبیح از چه چیز است؟ گفت از خاک قبر امام حسین علیه السلام گفتم ای رافضیه مرا به خاک قبر حسین دوا کردی (این مرد شیعه نبوده است) و غضبناک از پیش او بیرون آمدم و همان ساعت آن علتی که داشتم برگشت بدتر از اول و تا حال آزار می کشم و از خود ناامید گردیده ام، پس مؤذن اذان گفت برخاستند آن دو نفر به نماز و دیگر ایشان را ندیدم. (43)

خوردن تربت امام حسین علیه السلام به قصد شفا

در احادیث از ائمه معصومین علیهم صلوات الله و همچنین در کتب فقهی ، علماء ما خوردن خاک را حرام دانسته اند و فتوای به حرمت این مسئله داده اند.

الاّ در تربت حضرت امام حسین علیه السلام که مقداری از تربت را جهت استشفاء اگر انسان بخورد هیچ حرمتی و منعی ندارد. که در این جا به ذکر چند حدیث و نقل فتاوای علماء بزرگوار می پردازیم.

1- عن الصادق علیه السلام قال الطین حرام کلحم الخنزیر و من اکل الطین فمات لم اصلّ علیه الاّ طین قبر الحسین علیه السلام.

امام صادق علیه السلام فرموده اند: خاک حرام است مانند گوشت خوک و کسی که خاک بخورد و بمیرد من بر او نماز نمی گذارم مگر خاک قبر امام حسین علیه السلام.

2- عن بعض اصحابه عن احدهما (امام باقر او الصادق) علیه السلام. قال ان الله تعالی خلق آدم من الطین فحرم الطین علی ولده قال فقلت ما تقول فی طین قبرالحسین علیه السلام قال یحرم علی الناس اکل لحومهم و یحل لهم اکل لحومنا ولکن الیسیر منه مثل الحمّصة .(44)

از امام باقر یا صادق علیه السلام فرمودند: همانا خداوند متعال خلق کرد آدم را از گل پس حرام کرد گل را بر فرزندان آدم راوی می گوید پرسیدم که نظر شما در مورد خاک قبر امام حسین علیه السلام چیست حضرت فرمودند: بر مردم خوردن گوشت خودشان حرام است و خوردن گوشت ما حلال باشد یعنی این هم حرام است چون ما از آدم هستیم ولکن به مقداری کم اندازه یک نخود برای شفا اشکالی ندارد.

اما نظر فقهاء بزرگوار شیعه ، مرحوم شیخ مفید رحمهم الله می فرمایند:

فا الحرام اصله خمسة اشیاء السموم القاتل قلیلها و کثیرها و جمیع انواع الطین إلاّ یسیرا من تربة الحسین علیه السلام

(45) می فرمایند پنج چیز حرام است 1- سمّ کم یا زیاد آن و همه نوع خاک. مگر مقداری کم از تربت امام حسین علیه السلام

مرحوم شیخ طوسی هم می فرمایند

لایجوز اکل شی ء من الطین الاّ طین قبر الحسین علیه السلام فانه یجوز ان یؤکل منه الیسر للأستشفاء به

(46) سزاوار نیست کسی از خاک بخورد الا از خاک قبر امام حسین علیه السلام که از آن جایز است مقداری کم به نیت شفا گرفتن از آن، علماء دیگری هم در این باره نظر داده اند به همین مضمون مثل ابن ادریس حلی (47) فاضل الأبی (48)، شهید اول (49)، محقق بحرانی (50)، محقق نراقی (51)، شیخ محمد حسن نجفی (52) سیدمحمدتقی خوانساری (53) و بقیه از بزرگان شیعه که فراوانند.

با ذکر این چند حدیث و نظر بزرگان از شیعه معلوم گردید که خوردن هر خاکی حرام است. مگر مقداری از تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام لذا جهت شفاء گرفتن جایز است و هیچ حرمتی ندارد.