الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد ششم
( امام على (ع ) و علم و هنر )

مرحوم محمّد دشتى

- ۱۸ -


چهارم - حافظان راست گفتار
وَآخَرُ رَابِعٌ، لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اللّهِ، وَلاَ عَلَى رَسُولِهِ، مُبْغِضٌ لِلْكَذِبِ خَوْفا مِنَ اللّهِ، وَتَعْظِيما لِرَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم وَلَمْ يَهِمْ، بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ، فَجَاءَ بِهَ عَلَى مَا سَمِعَهُ، لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَلَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ، فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ، وَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ، وَعَرَفَ الْخَاصَّ وَالْعَامَّ، وَالُْمحْكَمَ وَالْمُتَشَابِهَ، فَوَضَعَ كُلَّ شَيْءٍ مَوْضِعَهُ.
3 - انواع صحابة رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم
وَقَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم الْكَلاَمُ لَهُ وَجْهَانِ: فَكَلاَمٌ خَاصُّ، وَكَلاَمٌ عَامُّ، فَيَسْمَعُهُ مَنْ لاَيَعْرِفُ مَا عَنَى اللّهُ، سُبْحَانَهُ، بِهِ، وَلاَ مَا عَنَى رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم فَيَحْمِلُهُ السَّامِعُ، وَيُوَجِّهُهُ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ، وَمَا قُصِدَ بِهِ، وَمَا خَرَجَ مِنْ اءَجْلِهِ.
وَلَيْسَ كُلُّ اءَصْحَابِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم مَنْ كَانَ يَسْاءَلُهُ وَيَسْتَفْهِمُهُ، حَتَّى إِنْ كَانُوا لَيُحِبُّونَ اءَنْ يَجِى ءَ الاَْعْرَابِيُّ وَالطَّارِئُ، فَيَسْاءَلَهُ(عليه السلام ) حَتَّى يَسْمَعُوا، وَكَانَ لاَ يَمُرُّ بِي مِنْ ذلِكَ شَيْءٌ إِلا سَاءَلْتُهُ عَنْهُ وَحَفِظْتُهُ فَهذِهِ وُجُوهُ مَا عَلَيْهِ النَّاسُ فِى اخْتِلاَفِهِمْ، وَعِلَلِهِمْ فِى رِوَايَاتِهِمْ.

دسته چهارم ، آن كه نه به خدا دروغ مى بندد و نه به پيامبرش دروغ نسبت مى دهد، دروغ را از ترس خدا، و حرمت نگهداشتن از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دشمن دارد، در آن چه از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيده اشتباه نكرده ، بلكه آن را با تمام جوانبش حفظ كرده است ، و آن چنانكه شنيده بدون كم و كاست نقل مى كند، پس او ناسخ را حفظ و به آن عمل كرد، و منسوخ را حفظ و از آن دورى جست ، خاص و عام ، محكم و متشابه ، را شناخته ، هر كدام را در جاى خويش قرار داده است .
3 - اقسام اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
گاهى سخنى از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم داراى دو معنا بود، سخنى عام ، و سخنى خاص ، كسى آن را مى شنيد كه مقصود خدا و پيامبرش را از كلام نمى فهميد، پس به معناى دلخواه خود تفسير مى كرد، و بدون آن كه معناى واقعى آن را بداند، كه براى چه هدفى صادر شد، و چرا چنين گفته شد، حفظ و نقل مى كرد. همه ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چنان نبودند كه از او چيزى بپرسند و معناى واقعى آن را درخواست كنند تا آنجا كه عدّه اى دوست داشتند، عربى بيابانى يا سؤ ال كننده اى از آن حضرت چيزى بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند، امّا من هرچه از خاطرم مى گذشت مى پرسيدم ، و حفظ مى كردم ، پس اين است علل اختلاف رواياتى كه در ميان مردم وجود دارد، و علل اختلاف روايات در نقل حديث .
2 - زيبائى هاى هستى
خطبه 211 نهج البلاغه
O عجائب الخلقة
وَكَانَ مِنِ اقْتِدَارِ جَبَرُوتِهِ، وَبَدِيعِ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ، اءَنْ جَعَلَ مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ الزَّاخِرِ الْمُتَرَاكِمِ الْمُتَقَاصِفِ، يَبَسا جَامِدا، ثُمَّ فَطَرَ مِنْهُ اءَطْبَاقا، فَفَتَقَهَا سَبْعَ سَمَاوَاتٍ بَعْدَ ارْتِتَاقِهَا، فَاسْتَمْسَكَتْ بِاءَمْرِهِ، وَقَامَتْ عَلَى حَدِّهِ. وَاءَرْسَى اءَرْضا يَحْمِلُهَا الاَْخْضَرُ الْمُثْعَنْجِرُ، وَالْقَمْقَامُ الْمُسَخَّرُ، قَدْ ذَلَّ لاَِمْرِهِ، وَاءَذْعَنَ لِهَيْبَتِهِ، وَوَقَفَ الْجَارِى مِنْهُ لِخَشْيَتِهِ. وَجَبَلَ جَلاَمِيدَهَا، وَنُشُوزَ مُتُونِهَا وَاءَطْوَادِهَا، فَاءَرْسَاهَا فِى مَرَاسِيهَا، وَاءَلْزَمَهَا قَرَارَاتِهَا، فَمَضَتْ رُؤُوسُهَا فِى الْهَوَاءِ، وَرَسَتْ اءَصُولُهَا فِى الْمَاءِ، فَاءَنْهَدَ جِبَالَهَا عَنْ سُهُولِهَا، وَ اءَسَاخ ‌َقَوَاعِدَهَافِى مُتُونِ اءَقْطَارِهَا وَمَواضِعِ اءَنْصَابِهَا، فَاءَشْهَقَ قِلاَلَهَا، وَاءَطَالَ اءَنْشَازَهَا، وَجَعَلَهَا لِلاَْرْضِ عِمَادا، وَاءَرَّزَهَا فِيهَا اءَوْتَادا، فَسَكَنَتْ عَلَى حَرَكَتِهَا مِنْ اءَنْ تَمِيدَ بِاءَهْلِهَا، اءَوْ تَسِيخ ‌َبِحِمْلِهَا،اءَوْتَزُولَ عَنْ مَوَاضِعِهَا. فَسُبْحَانَ مَنْ اءَمْسَكَهَا بَعْدَ مَوَجَانِ مِيَاهِهَا، وَاءَجْمَدَهَا بَعْدَ رُطُوبَةِ اءَكْنَافِهَا، فَجَعَلَهَا لِخَلْقِهِ مِهَادا، وَبَسَطَهَا لَهُمْ فِرَاشا! فَوْقَ بَحْرٍ لُجِّيٍّ رَاكِدٍ لاَ يَجْرِي ، وَقَائِمٍ لاَ يَسْرِي ، تُكَرْكِرُهُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ، وَ تَمْخُضُهُ الْغَمَامُ الذَّوَارِفُ؛ ((إِنَّ في ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى )).
ترجمه خطبه 211
O شگفتى آفرينش پديده ها
از نشانه هاى توانايى و عظمت خدا، و شگفتى ظرافت هاى صنعت او آن است كه از آب درياى موج زننده ، و امواج فراوان شكننده ، خشكى آفريد، و به طبقاتى تقسيم كرد، سپس طبقه ها را از هم گشود و هفت آسمان را آفريد، كه به فرمان او برقرار ماندند، و در اندازه هاى معيّن استوار شدند
و زمين را آفريد كه دريايى سبزرنگ و روان آن را بر دوش مى كشد، زمين در برابر فرمان خدا فروتن ، و در برابر شكوه پروردگارى تسليم است ، و آب روان از ترس او ايستاد، و سپس صخره ها، تپه ها، و كوههاى بزرگ را آفريد، آنها را در جايگاه خود ثابت نگاه داشت ، و در قرارگاهشان استقرار بخشيد، پس كوهها در هوا و ريشه هاى آن در آب رسوخ كرد، كوهها از جاهاى پست و هموار سر بيرون كشيده و كم كم ارتفاع يافتند، و ريشه آن در دل زمين ريشه دوانيد، قلّه ها سر به سوى آسمان برافراشت ، و نوك آنها را طولانى ساخت ، تا تكيه گاه زمين ، و ميخهاى نگهدارنده آن باشد، سپس زمين با حركات شديدى كه داشت آرام گرفت ، تا ساكنان خود را نلرزاند، و آن چه بر پشت زمين است سقوط نكند، يا از جاى خويش منتقل نگردد. پس پاك و منزّه است خدايى كه زمين را در ميان آنهمه از امواج ناآرام ، نگهداشت ، و پس از رطوبت آن را خشك ساخت ، و آن را جايگاه زندگى مخلوقات خود گردانيد، و چون بسترى برايشان بگستراند، بر روى دريايى عظيم و ايستاده اى كه روان نيست و تنها بادهاى تند آن را بر هم مى زند، و ابرهاى پرباران آن را مى جنباند،
((و توجّه به اين شگفتى ها درس عبرتى است براى كسى كه بترسد))(402)
O خطبه 1 نهج البلاغه
1 - عجز الانسان عن معرفة الله
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِى لاَ يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ، وَلاَ يُحْصِى نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ، وَلاَ يُؤَدِّى حَقَّهُ الُْمجْتَهِدُونَ، اَلَّذِى لاَ يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَلاَ يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ.
اَلَّذِى لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدُّ مَحْدُودٌ، وَلاَ نَعْتٌ مَوْجُودٌ، وَلاَ وَقْتٌ مَعْدُودٌ، وَلاَ اءَجَلٌ مَمْدُودٌ. فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ، وَنَشَرَ الرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ، وَوَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ اءَرْضِهِ.

2 - الدين و معرفة اللّه
اءَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ، وَكَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ، وَكَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ، وَكَمَالُ تَوْحِيدِهِ الاِْخْلاَصُ لَهُ، وَكَمَالُ الاِْخْلاَصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ، لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ اءَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ، وَشَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ اءَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ: فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَمَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ، وَمَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّاءَهُ، وَمَنْ جَزَّاءَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ. وَمَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اءَشَارَ إِلَيْهِ، وَمَنْ اءَشَارَ إ لَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ، وَمَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ. وَمَنْ قَالَ ((فِيمَ؟)) فَقَدْ ضَمَّنَهُ، وَمَنْ قَالَ ((عَلاَمَ؟)) فَقَدْ اءَخْلَى مِنْهُ.
ترجمه خطبه 1
1 - عجز انسان از شناخت ذات خدا
سپاس خداوندى را كه سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمت هاى او ناتوان ، و تلاشگران از اداى حق او درمانده اند، خدايى كه افكار ژرف انديش ، ذات او را درك نمى كنند و دست غوّاصان درياى علوم به او نخواهد رسيد.پروردگارى كه براى صفات او حدّومرزى وجود ندارد، و تعريف كاملى نمى توان يافت و براى خدا وقتى معيّن ، و سرآمدى مشخّص نمى توان تعيين كرد. مخلوقات را با قدرت خود آفريد،وبا رحمت خود بادها را به حركت در آورد و به وسيله كوه هااضطراب ولرزش زمين را به آرامش تبديل كرد.
2 - دين و شناخت خدا
سرآغاز دين خداشناسى است ، و كمال شناخت خدا، باور داشتن او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به يگانگى اوست ، و كمال توحيد (شهادت بر يگانگى خدا) اخلاص ، و كمال اخلاص ، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است ، زيرا هر صفتى نشان مى دهد كه غير از موصوف ،وهرموصوفى گواهى مى دهد كه غير از صفت است ، پس ‍ كسى كه خدا را با صفت مخلوقات تعريف كند او را به چيزى نزديك كرده ،(403) و با نزديك كردن خدا به چيزى ، دو خدا، مطرح شده ، و با مطرح شدن دو خدا، اجزايى براى او تصّور نموده ، و با تصّور اجزا براى خدا، او را نشناخته است و كسى كه خدا را نشناسد به سوى او اشاره مى كند و هر كس به سوى خدا اشاره كند، او را محدود كرده ، به شمارش آوَرَد. و آن كس كه بگويد خدا در چيست ؟ او را در چيز ديگرى پنداشته است ، و كسى كه بپرسد خدا بر روى چه چيزى قرار دارد؟ به تحقيق جايى را خالى از او در نظر گرفته است ،
كائِنٌ لاَ عَنْ حَدَثٍ، مَوْجُودٌ لاَ عَنْ عَدَمٍ.
مَعَ كُلِّ شَىْءٍ لاَ بِمُقَارَنَةٍ، وَغَيْرُ كُلِّ شَىْءٍ لاَ بِمُزَايَلَةٍ، فَاعِلٌ لاَ بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَالاَّْلَةِ، بَصِيرٌ إ ذْ لاَ مَنْظُورَ إ لَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ إ ذْ لاَ سَكَنَ يَسْتَاءْنِسُ بهِ وَلاَ يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ.

3 - خلق العالم
الاّول - الطرق الى معرفة اللّه
اءَنْشَاءَ الْخَلْقَ إ نْشَاءً، وَابْتَدَاءَهُ ابْتِدَاءً، بِلاَ رَوِيَّةٍ اءَجَالَهَا، وَلاَ تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا، وَلاَ حَرَكَةٍ اءَحْدَثَها، وَلاَ هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا.
اءَحَالَ الاَْشْيَاءَ لاَِوْقَاتِهَا، وَلاَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا، وَغَرَّزَ غَرائِزَهَا، وَاءلْزَمَهَا اءَشْبَاحَهَا، عَالِما بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا، مُحِيطا بِحُدُودِهَا وَانْتِهَائِهَا، عَارِفا بِقَرائِنِهَا، وَاءَحْنَائِهَا.
ثُمَّ اءَنْشَاءَ - سُبْحَانَهُ - فَتْقَ الاَْجْواءِ، وَشَقَّ الاَْرْجَاءِ، وَسَكَائِكَ الْهَوَاءِ، فَاءَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلاطِما تَيَّارُهُ، مُتَرَاكِما زَخَّارُهُ. حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ، وَالزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ، فَاءَمَرَهَا بِرَدِّهِ، وَسَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ، وَقَرَنَهَا إ لَى حَدِّهِ.
الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِها فَتِيقٌ، وَالْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ. ثُمَّ اءَنْشَاءَ سُبْحَانَهُ رِيحا اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا، وَاءَدَامَ مُرَبَّهَا، وَاءَعْصَفَ مَجْرَاهاَ،

در صورتى كه خدا همواره بوده ، و از چيزى به وجود نيامده است . با همه چيز هست ، نه اينكه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينكه از آنان جدا و بيگانه باشد.
انجام دهنده همه كارهاست ، بدون حركت و ابزار و وسيله ، بيناست حتّى در آن هنگام كه پديده اى وجودنداشت ، يگانه و تنهاست ، زيراكسى نبوده تا با او اُنس گيرد، و يا از فقدانش وحشت كند.
3 - آفرينش جهان
اوّل - راه هاى خدا شناسى
خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فكر و انديشه اى ، يا استفاده از تجربه اى ، بى آن كه حركتى ايجاد كند، و يا تصميمى مضطرب در او راه داشته باشد جهان را آفريد.
براى پديد آمدن موجودات ، وقت مناسبى قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ كرد، و در هر كدام ، غريزه خاص خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد.
خدا پيش از آن كه موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهى داشت ، و حدود و پايان آنها را مى دانست ، و از اسرار درون و بيرون پديده ها، آشنا بود
سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت ، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد،
وَاءَبْعَدَ مَنْشَاهَا، فَاءَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ، وَإِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ، فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السَّقَاءِ، وَعَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ. تَرُدُّ اءَوَّلَهُ إ لَى آخِرِهِ، وَسَاجِيَهُ إ لَى مَائِرِهِ، حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ، وَرَمَى بالزَّبَدِ رُكَامُهُ، فَرَفَعَهُ فِى هَواءٍ مُنْفَتِقٍ، وَجَوٍّ مُنْفَهِقٍ، فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ.
جَعَلَ سُفْلاَهُنَّ مَوْجا مَكْفُوفا، وَعُلْيَاهُنَّ سَقْفا مَحْفُوظا، وَسَمْكا مَرْفُوعا، بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا، وَلاَ دِسَارٍ يَنْظِمُهَا. ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ، وَضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ، وَاءَجْرَى فِيهَا سِرَاجا مُسْتَطِيرا، وَقَمَرا مُنِيرا: فِى فَلَكٍ دَائِرٍ، وَسَقْفٍ سَائِرٍ، وَرَقِيمٍ مَائِرٍ.

الثانى - عجائب خلقة الملائكة
ثُمَّ فَتَقَ مَا بَيْنَ السَّمَاوَاتِ الْعُلاَ، فَمَلاََهُنَّ اءَطْوَارا مِنْ مَلائِكَتِهِ، مِنْهُمْ سُجُودٌ لاَ يَرْكَعُونَ، وَرُكُوعٌ لاَ يَنْتَصِبُونَ، وَصَافُّونَ لاَ يَتَزايَلُونَ، وَمُسَبِّحُونَ لاَ يَسْاءَمُونَ، لاَ يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ، وَلاَ سَهْوُ الْعُقُولِ، وَلاَ فَتْرَةُ الاَبْدَانِ، وَلاَ غَفْلَةُ النِّسْيَانِ.
و در آن آبى روان ساخت ، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكى بر ديگرى مى نشست ، آب را بر بادى طوفانى و شكننده نهاد، و باد را به بازگرداندن آن فرمان داد، و به نگهدارى آب مسلّط ساخت ، و حد و مرز آن را به خوبى تعيين فرمود. فضا در زير تند باد و آب بر بالاى آن در حركت بود، سپس خداى سبحان طوفانى برانگيخت كه آب را متلاطم ساخت ، و امواج آب را پى در پى درهم كوبيد، طوفان بشدّت وزيد، و از نقطه اى دور دوباره آغاز شد، سپس به طوفان امر كرد، تا امواج درياها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد، و با همان شدّت كه در فضا وزيدن داشت ، بر امواج آب ها حمله ور گردد، از اوّل آن برمى داشت و به آخرش مى ريخت ، و آب هاى ساكن را به امواج سركش برگرداند. تا آنجا كه آبها روى هم قرار گرفتند، و چون قلّه هاى بلند كوه ها بالا آمدند، امواج تُند كَف هاى برآمده از آب ها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موُج مهار شده ، و آسمان هاى بالا را مانند سَقفى استوار و بلند قرار داد، بى آن كه نيازمند به ستونى باشد، يا ميخ ‌هايى كه آنها را استوار كند، آنگاه فضاى آسمان پايين را به وسيله نور ستارگانِ درخشنده ، زينت بخشيد،ودر آن چراغى روشنايى بخش ، و ماهى درخشان ، به حركت در آورد، كه همواره در مدار فلكى گردنده و بر قرار، و سقفى متحرّك ، و صفحه اى بى قرار، بگردش خود ادامه دهند.
دوّم - شگفتى خلقت فرشتگان
سپس آسمان هاى بالارا ازهم گُشود، و از فرشتگان گوناگون پُر نمود، گروهى از فرشتگان همواره در سجده اند و ركوع ندارند، و گروهى در ركوعند و ياراى ايستادن ندارند، و گروهى در صف هايى ايستاده اند كه پراكنده نمى شوند، و گروهى همواره تسبيح گويند و خسته نمى شوند، و هيچگاه خواب به چشمشان راه نمى يابد، و عقل هاى آنان دچار اشتباه نمى گردد، بدن هاى آنان دچار سُستى نشده ، و آنان دچار بى خبرى برخاسته از فراموشى نمى شوند.
وَمِنْهُمْ اءُمَنَاءُ عَلَى وَحْيِهِ، وَاءَلْسِنَةٌ إ لَى رُسُلِهِ، وَمُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَاءَمْرِهِ. وَمِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ، وَالسَّدَنَةُ لاَِبْوابِ جِنَانِهِ.
وَمِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِى الاَْرَضِينَ السُّفْلَى اءَقْدَامُهُمْ، وَالْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْيَا اءَعْنَاقُهُمْ، وَالْخَارِجَةُ مِنَ الاَْقْطَارِ اءَرْكانُهُمْ، وَالْمُنَاسِبَةُ لِقَوَائِمِ الْعَرْشِ اءَكْتَافُهُمْ. نَاكِسَةٌ دُونَهُ اءَبْصَارُهُمْ، مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِاءَجْنِحَتِهِمْ، مَضْرُوبَةٌ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ، وَاءَسْتَارُ الْقُدْرَةِ.
لاَ يَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْوِيرِ، وَلاَ يُجْرُونَ عَلَيْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِينَ، وَلاَ يَحُدُّونَهُ بِالاَْمَاكِنِ، وَلاَ يُشِيرُونَ إِلَيْهِ بِالنَّظَائِرِ.

الثالث - عجائب خلقة الانسان
ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الاَْرْضِ وَسَهْلِهَا، وَعَذْبِهَا وَسَبَخِهَا، تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّى خَلَصَتْ، وَلاَطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّى لَزَبَتْ، فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذاتَ اءَحْنَاءٍ وَوُصُولٍ، وَاءَعْضَاءٍ وَفُصُولٍ، اءَجْمَدَهَا حَتَّى اسْتَمْسَكَتْ، وَاءَصْلَدَهَا حَتَّى صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَاءَمَدٍ مَعْلُومٍ؛ ثُمَّ نَفَخَ فِيهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إ نْسانا ذَا اءَذْهَانٍ يُجِيلُهَا، وَفِكَرٍ يَتَصَرَّفُ بِهَا.
برخى از فرشتگان ، امينان وحى الهى ، و زبان گوياى وحى براى پيامبران مى باشند، كه پيوسته براى رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعى از فرشتگان حافظان بندگان ، و جمعى ديگر دَربانان بهشتِ خداوندند، بعضى از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته ، و گردن هاشان از آسمان فراتر، و اركان وجودشان ازاطراف جهان گذشته ، و عرش الهى بر دوشهايشان استوار است ، برابر عَرش خدا ديدگان بزير افكنده ، و در زير آن ، بالها را به خود پيچيده اند، ميان اين دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پايين ترى قرار دارند، حجاب عِزّت ، و پرده هاى قدرت ، فاصله انداخته است . هرگز خدا را با وَهم و خيال ، در شكل و صورتى نمى پندارند، و صفات پديده ها را بر او روا نمى دارند، هرگز خدا را در جايى محدود نمى سازند، و نه با همانند آوردن به او اشاره مى كنند.
سوم - شگفتى آفرينش آدم عليه السلام و ويژگى هاى انسانكامل
سپس خداوند بزرگ ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمين ، از قسمت هاى سخت و نرم ، شور و شيرين ، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلِى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت ، چبسناك گرديد، كه از آن ، اندامى شايسته ، و عضوهايى جدا و به يكديگر پيوسته آفريد. آن را خشكانيد تا محكم شد، خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانى معيّن ، و سرانجامى مشخّص ، اندام انسان كامل گرديد، آنگاه از روحى كه آفريد در آن دميد تا به صورت انسانى زنده درآمد، داراى نيروى انديشه ، كه وى را به تلاش اندازد، و داراى افكارى كه در ديگر موجودات ، تصرّف نمايد.
وَجَوَارِحَ يَخْتَدِمُهَا، وَاءَدَوَاتٍ يُقَلِّبُهَا، وَمَعْرِفَةٍ يَفْرُقُ بِهَا بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَالاَْذْوَاقِ وَالْمَشَامِّ، والاَْلْوَانِ وَ الاَْجْنَاسِ، مَعْجُونا بِطِينَةِ الاَْلْوَانِ الُْمخْتَلِفَةِ، وَالاَْشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَالاَْضْدَادِ الْمُتَعَادِيَةِ، وَالاَْخْلاطِ الْمُتَبَايِنَةِ، مِنَ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ، وَالْبَلَّةِ وَالْجُمُودِ.
وَاسْتَاءْدَى اللّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلاَئِكَةَ وَدِيعَتَهُ لَدَيْهِمْ، وَعَهْدَ وَصِيَّتِهِ إ لَيْهِمْ، فِى الاِْذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ، وَالْخُنُوعِ لِتَكْرِمَتِهِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: ((اسْجُدُوا لا دَمَ فَسَجَدُوا إ لا إ بْلِيسَ))
اعْتَرَتْهُ الْحَمِيَّةُ، وَغَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ، وَتَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ، وَاسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ، فَاءَعْطَاهُ اللّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقَاقا لِلسُّخْطَةِ، وَاسْتِتَْماما لِلْبَلِيَّةِ، وَإِنْجَازا لِلْعِدَةِ، فَقَالَ: ((إ نَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ، إ لَى يَوْمِ الْوَقْتِ االمعْلُومِ)).

الرّابع - آدم و الجنّة
ثُمَّ اءَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَارا اءَرْغَدَ فِيهَا عَيْشَهُ، وَآمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ، وَحَذَّرَهُ إ بْلِيسَ وَعَدَاوَتَهُ، فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيْهِ بِدَارِ الْمُقَاَمِ، وَمُرَافَقَةِ الاَْبْرَارِ. فَبَاعَ الْيَقِينَ بِشَكِّهِ، وَالْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ، وَاسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلا، وَبِالاِغْتِرَارِ نَدَما.
ثُمَّ بَسَطَ اللّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِى تَوْبَتِهِ، وَلَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ،

به انسان اعضاء و جوارحى بخشيد، كه در خدمت او باشند، و ابزارى عطا فرمود، كه آنها را در زندگى بكار گيرد، قدرت تشخيص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشايى ، و بويايى ، و وسيله تشخيص رنگها، و اءجناس ‍ مختلف در اختيار او قرار داد. انسان را مخلوطى از رنگهاى گوناگون ، و چيزهاى همانند و سازگار، و نيروهاى متضاد، و مزاج هاى گوناگون ، گرمى ، سردى ، ترى ، و خشكى ، قرار داد. سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عُهده دارند انجام دهند، و عَهدى را كه پذيرفته اند وفا كنند، اينگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: ((بر آدم سجده كنيدپس فرشتگان همه سجده كردند جز شيطان ))(404) غرور و خودبزرگ بينى او را گرفت ، و شقاوت و بدى بر او غلبه كرد، و به آفرينش خود از آتش افتخار نمود، و آفرينش انسان از خاك را پَست شمرد، خداوند براى سزاوار بودن شيطان به خشم الهى ، و براى كامل شدن آزمايش ، و تحقّق وعده ها، به او مهلت داد و فرمود: ((تا روز رستاخيز مهلت داده شدى ))(405)
چهارم - آدم عليه السلام و داستان بهشت
سپس خداوند آدم را در خانه اى مسكن داد كه زندگى در آن گوارا بود، جايگاه او را اَمن و اَمان بخشيد، و او را از شيطان و دشمنى او ترساند، پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگى آدم در بهشت و هم نشينى او با نيكان حسادت ورزيد. پس آدم عليه السلام يقين را به ترديد، و عزمِ استوار را به گفته هاى ناپايدار شيطان فروخت ، و شادى خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براى او پشيمانى آورد، آنگاه خداى سبحان دَرِ توبه را بر روى آدم گشود، و كلمه رحمت ، بر زبان او جارى ساخت ،
وَوَعَدَهُ الْمَرَدَّ إ لَى جَنَّتِهِ، وَاءَهْبَطَهُ إ لَى دَارِ الْبَلِيَّةِ، وَتَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ.
4 - الغاية من ارسال الا نبياءعليهم السلام
وَاصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ اءَنْبِيَاءَ اءَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ، وَعَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ اءَمَانَتَهُمْ، لَمَّا بَدَّلَ اءَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ، وَاتَّخَذُوا الاَْنْدَادَ مَعَهُ، وَاجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِه ، وَاقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ، فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ، وَوَاتَرَ إِلَيْهِمْ اءَنْبِيَاءَهُ، لِيَسْتَاءْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ، وَيُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِهِ، وَيَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ، وَيُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ، وَيُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ.
مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ، وَمِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ، وَمَعَايِشَ تُحْيِيهِمْ، وَآجَالٍ تُفْنِيهِمْ، وَاءَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ، وَاءَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَيْهِمْ.
وَلَمْ يُخْلِ اللّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِي مُرْسَلٍ، اءَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ، اءُوْ حُجَّةٍ لاَزِمَةٍ، اءَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ: رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ، وَلاَكَثْرَةُ الْمُكَذِّبِينَ لَهُمْ:
مِنْ سَابِقٍ سُمِّيَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ، اءَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ: عَلَى ذلِكَ نَسَلَتِ الْقُرُونُ، وَمَضَتِ الدُّهُورُ، وَسَلَفَتِ الاَّْبَاءُ، وَخَلَفَتِ الاَْبْنَاءُ.

و به او وعده بازگشت به بهشت را داد، و آدم را به زمين ، خانه آزمايش هاومشكلات ،فرودآورد،تاازدواج كند،و فرزندانى پديد آورد، و خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى برگزيند.