حكمتهاى علوى عليه السلام
ترجمه و شرح ۱۱۰ حكمت از سخنان حضرت على علیه السلام

جواد محدّثى

- ۶ -


حكومت و پشتوانه مردمى

امام على علیه السلام فرمود:

آفَةُ الْمُلْكِ ضَعْفُ الحِمايَةِ.

آفت زمامدارى، ضعف حمايت (از سوى مردم) است.

غررالحكم ج3 ص107

× × ×

اگر حكومت را تجسم خواست مردم و اراده ملى بدانيم، و اگر همبستگى مردم و حكومت، عامل اقتدار دولت و عزت ملت باشد، و اگر حمايت مردمى را از حكومت، در سايه خدمتگزار بودن حكومت بشناسيم،

جمع‏بندى ساده، روشن و خدشه‏ناپذير زير به دست مى‏آيد:

 1- حكومت مقتدر، حكومتى است كه از پشتوانه مردمى برخوردار باشد.

2- حمايت مردم از دولت و حكومت، وقتى است كه آن را خودى بدانند.

 3- خودى بودن يك حكومت، به آن است كه در برنامه‏ريزى‏هاى دولتى، منافع عموم مردم و مصالح امت در نظر گرفته شوند و شعار جاى كار و تبليغات جاى خدمات را نگيرد.

 4- دولتهايى كه دلسوز واقعى مردم نباشند، پشتيبانى و حمايت مردمى را از دست مى‏دهند.

 5- حكومت بدون پشتوانه امت، ضعيف و بى‏اقتدار است و در برخورد با مشكلات عظيم و صحنه‏هاى خطرناك و تهاجم بيگانه و... از عهده سامان‏دهى كشور و دفع دشمن برنمى‏آيد.

 6- حكومت، اگر حمايت مردم را پشت سر نداشته باشد، بتدريج فرسوده و ناتوان مى‏شود و براى حفظ خود، به ديكتاتورى روى مى‏آورد و در نتيجه ميان دولت و ملت، فاصله و شكاف پرناشدنى پديد مى‏آيد.

گاهى حكومت، فاسد و ظالم است و پشتوانه مردمى را از دست مى‏دهد،

گاهى هم صالح و عادل است، ولى اگر با مردم صداقت نداشته باشد و مردم خدمت و كار نبينند، پشت آن را خالى مى‏كنند.

در هر صورت، ضعف حمايت مردمى، آفت يك حكومت است!...

رابطه فقر و اسراف

امام على علیه السلام فرمود:

سَبَبُ الْفَقْرِ الإِسْرافُ.

اسراف، عامل تنگدستى است.

غررالحكم ج4 ص122

× × ×

هميشه نداشتن، فقر نيست،

گاهى بد استفاده كردن از داشته‏ه و بد عمل كردن دارايان نيز به فقر و تنگدستى مى‏انجامد.

اسراف، يكى از همين بدعمل كردن‏ه در رابطه با مال است.

اگر قناعت، سرمايه‏اى پايان‏ناپذير است،

اگر تقدير و برنامه‏ريزى، نشانه خردمندى و توازن در معيشت است، ولخرجى‏هاى بى‏حساب و اسراف در هزينه نيز سرمايه رإ؛غ‏غ‏آر)) مى‏خورد و افراد متمكن را خاك‏نشين مى‏سازد.

در اين زمينه، تفاوتى ميان فرد و جامعه نيست و سنت‏هاى الهى فرقى ميان اين دو نمى‏گذارد.

اسراف شخصى و اسراف حكومتى، هردو موجب بروز خلأهاى مالى و ناهنجارى‏هاى اقتصادى مى‏شوند. وقتى مال، بى‏رويه و بدون حساب خرج شد و ضرورتها و اولويتها ملحوظ نشدند و بودجه و امكانات، صرف موارد غير لازم، تجملاتى، تشريفاتى و... شدند، براى هزينه‏هاى لازم گرفتار كمبود مى‏شويم.

وقتى در مصرف ميوه و نان، اسرافكارى شود، گرانى و كميابى در پى آن است.

ولخرجى بيهوده تنها به خوراك هم مربوط نيست، در لباس و كفش و دكور خانه و وسيله سوارى و تشريفات مهمانى و تجملات عروسى و وسايل خانه و سوخت و لوازم مصرفى روزانه و... وقتى بيش از حد نياز و لزوم، تهيه يا مصرف شود، آن كاستيها و خلأها به صورت فقر و كمبود جلوه مى‏كنند.

اگر اسراف، فقرآور است، قناعت هم فقرزداست:

 قناعت، توانگر كند مرد ر...

پاسخى به نام سكوت

امام على علیه السلام فرمود:

رُبَّ كَلامٍ جَوابُهُ السُّكُوتُ.

چه بسا سخنى كه پاسخ آن، سكوت است!

غررالحكم ج4 ص64

× × ×

بسيارى از فتنه‏ها، از زبان سرچشمه مى‏گيرند.

كار مهم زبان هم حرف زدن است.

بسيارى از حرفها، غير ضرورى و گاهى هم مفسده انگيزند. پس چاره، در سكوت و دم فرو بستن و كم سخن گفتن و هر سخنى را پاسخ نگفتن و پرهيز از جدال كلامى است و مناقشات لفظى.

وقتى سخنى ابلهانه و جاهلانه است، بهترين پاسخ مناسب آن خاموشى است.

آنجا هم كه جواب دادن به يك حرف، فتنه و فساد به بار مى‏آورد، مناسب‏ترين جواب سكوت است.

البته، عاقلان و هوشياران، پيام سكوت را درك مى‏كنند و حرفهاى نگفته، ولى نهفته در سكوت را مى‏فهمند.

 گاهى سكوت،

گويا تر از تكلم و فرياد است.

گاهى نبودن، روشن‏ترين دليل حضور است...

بزرگان گفته‏اند كه: اگر سخن، نقره است، سكوت، طل ست و اين اشاره به ارزش سكوت معنى‏دار و بجا و مصلحت انديشانه است كه به سود فرد و جامعه است.

شايد براى بعضى‏ها، بهترين عبادت و خدمت به جامعه و خلق خدا، همان سكوت باشد، تا نه اختلافى پديد آيد، نه به منازعه‏اى دامن زده شود و نه آتش دشمنى و جبهه‏گيرى شعله‏ورتر گردد.

جان به فداى آن سكوت‏هايى كه آتش فتنه‏ها را فرو مى‏نشاند!...

نوعى سپاس

امام على علیه السلام فرمود:

أَكْثِرِالنَّظَرَ اِلىمَنْ فُضِّلْتَ عَلَيهِ، فَاِنَّ ذلِكَ مِنْ‏أَبْوابِ‏الشُّكْرِ.

به كسانى كه نسبت به آنان برترى داده شده‏اى، بسيار بنگر، چرا كه اين كار، از باب‏هاى شكر و سپاس (نسبت به نعمت) است.

غررالحكم ج2 ص202

× × ×

تا نعمت را نشناسى، حالت شكر نمى‏يابى.

و تا داشتههاى خود را نسبت به نداشتههايت و ناداران مقايسه نكنى، پى به نعمت نمى‏برى.

آنكه از بى‏كفشى بنالد، وقتى نگاهش به بى‏پ بيفتد، شاكر خواهد شد كه اگر كفش ندارد، دست‏كم پا دارد. اين، حكمتى است كه سعدى هم در گلستان به آن اشاره كرده است.

خود را با چه كسانى بايد مقايسه كرد؟ با پولداران مرفه و بر خورداران متمكن؟ يا با مستضعفان و محرومان بى‏بضاعت؟

در مقايسه اول، پيوسته از اينكه نسبت به ثروتمندان كم داريم، احساس ناراحتى و خداى ناكرده ناسپاسى خواهيم داشت. اما در حالت دوم، به سپاس خواهيم رسيد، به خاطر داشتههايمان.

پس، يكى از كليدهاى گشايش باب شكر، توجه به برترى‏ها و برخوردارى‏هايى است كه نسبت به ديگران دارى. تنها به ثروت و امكانات مالى و مادى هم محدود نمى‏شود.

سالمان، بايد خود را با بيماران مقايسه كنند، عالمان خود را با بيسوادان، صاحبان محبوبيت و وجهه، با رسوايان و مطرودان، صاحبان هنر و خلاقيت، با بى‏هنران عاجز.

  برخورداران از پدر و مادر خوب و استاد شايسته و همكار صالح و همدرس تلاشگر، وقتى خود را با آنان كه از والدين محرومند، يا استاد خوب و همكار و همدرس شايسته ندارند مقايسه كنند، متوجه نعمتى خواهند شد كه دارند.

اگر خوب بنگرى، خيلى نعمتها دارى كه بسيارى از آن بى‏بهره‏اند.

پس، چرا ناسپاسى؟!

مشغوليت و مسؤوليت

امام على علیه السلام فرمود:

كُنْ مَشْغُولاً بِما أَنْتَ عَنْهُ مَسْؤُولٌ.

به كارى مشغول باش كه از آن سؤال خواهى شد.

غررالحكم ج4 ص601

× × ×

كار و اشتغال، وقت انسان را پر مى‏كند.

آنگاه، اگر كار مهمترى پيش آيد، با كمبود وقت مواجه مى‏شويم، چون ظرفيت زمانى خويش و فرصتهاى داشته را، صرف كارى كرده‏ايم كه اگر هم مهم بوده، مهم‏تر نبوده است.

پس اهم و مهم كردن كارها و اولويت‏بندى امور، هم جلوى پشيمانى‏هاى بعدى را مى‏گيرد و هم نيرو، فرصت، امكانات و جوانى، صرف كارى مى‏شود كه بهتر و لازم‏تر است.

راستى... آيا همه آنچه اوقات ما را مى‏گيرد، لازم و مهم است؟

و همه آنچه عمرمان را خرج آن مى‏كنيم، ارزشمند است؟

اگر فردا، درباره چيزهايى مورد سؤال قرار بگيريم كه به آنها نينديشيده و نپرداخته‏ايم، چه خواهيم كرد؟

يا اگر آنچه را مهم پنداشته‏ايم، فردا معلوم شود كه چندان اهميت و ارزشى نداشته كه خودمان و عمرمان و فكر و تلاشمان را خرج آن كرده‏ايم، آن وقت چه؟... قطعاً حسرت و افسوس خواهيم خورد.

اين‏كه عمر و جوانى را در كجا خرج كرده‏ايم، از كجا پول درآورده‏ايم و در چه راهى مصرف كرده‏ايم، اينكه رفتارمان با پدر و مادر چگونه بوده است، اين‏كه با نماز چه برخوردى داشته‏ايم، نسبت به قرآن و عترت چه رفتارى داشته‏ايم، به ميثاقمان با خون شهد تا چه حد پاى بند بوده‏ايم، به قول و قرارهايمان تا چه حد وفا كرده‏ايم و ذهن انسان‏هاى متعهّد را مشغول مى‏سازد.

اينها از جمله امورى‏اند كه نسبت به آنها مسؤوليم و در قيامت هم از آنها سؤال خواهد شد.

آيا مشغوليت ما در ارتباط با مسؤوليت ماست؟!

بهترين مشاوران

امام على علیه السلام فرمود:

خَيْرُ مَنْ شاوَرْتَ:

ذَوُوالنُّهى وَالْعِلْمِ وَأُولُوالتَّجارِبِ وَالْحَزْمِ.

بهترين كسانى كه با آنان مشورت مى‏كنى، صاحبان خرد و دانش و تجارب و دورانديشى‏اند.

غررالحكم ج3 ص428

× × ×

مهمتر از اصل مشورت، شناختن و يافتن مشاوران خوب و شايسته است. ولى اين خوبى و شايستگى در مشاور، چيست؟ و معيار آن كدام است؟

انگيزه رايزنى و مشورت، بهره‏گيرى از دانش و تجربه و خرد ديگران است.

آنچه ما را از خطا و بيراهه و لغزش مصون مى‏دارد، افزودن دانسته‏ها و تجربه‏هاى ديگران به دانش و فهم و تجارب خويش است.

آنكه از عقل و خرد كاملى برخوردار نيست،

آنكه فاقد دانش و تجربه است،

و آنكه در كارها و نظرها و تصميم‏ها، اهل حزم، آينده‏نگرى و مآل انديشى نيست، نمى‏تواند براى ما مشاورى خوب باشد و ما را به صواب برساند.

خردمندى، مانع تصميمهاى عجولانه مى‏شود.

علم، سلامت عملكرد و انتخاب را تضمين مى‏كند.

تجربه، بالاتر از علم است و حزم هم ما را از پشيمانى‏هاى ناشى از شتاب و هوس و نقدانديشى مصون مى‏دارد.

اين است كه نبايد از هر كس نظر خواست و به نظر مشورتى هر فردى عمل كرد.

دقت در فراهم بودن شرايط و اوصاف چهارگانه در طرف مشورت ما، نشانه گزينش مشاوران شايسته است. چهار معيار در مشاور خوب، عبارتند از:

برخوردارى از علم، خرد، تجربه و حزم!

خورشيد پنهان

امام على علیه السلام فرمود:

لاتَخْلُو الأَرْضُ مِنْ قائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ،

إِمَّا ظاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خائِفاً مَغْمُور.

زمين هرگز از كسى كه با حجت براى خدا قائم باشد خالى نمى‏ماند، يا آشكار و مشهور، يا بيمناك و پنهان.

غررالحكم ج6 ص410

× × ×

شناخت حجت، از ضرورى‏ترين شناخت‏هاست.

شناخت كسى كه از سوى خدا، سندى معتبر و ملاكى قوى و معيارى روشن قرار داده شده است، تا بندگان، بندگى و اطاعت و عبوديت خويش را با اذن او و با انطباق بر امر و نظر او انجام دهند.

خداوند با حجتهايش با بندگان احتجاج مى‏كند.

پس بايد حجت شناس بود، تا اعمال، طبق نظر و رضاى او باشند.

وگرنه، عملها نه درست‏اند، نه مقبول!

حضرت حجت علیه السلام همان حجت الهى و خورشيد در پس ابر است كه قائم‏لله است.

وقتى شاخص وجود داشته باشد درست و نادرست و حق و باطل، با آن سنجيده مى‏شود. شاخص‏ها و حجت‏هاى الهى، يا آشكار است، يا گمنام، يا مشهور است، يا پنهان، يا خائف است، يا ايمن. ولى... به هرحال، هست و هستى او به هستى معنى مى‏دهد و پشتوانه اهل قبله است.

امام عصر علیه السلام ، گرچه پنهان است، اما پيداترين است. گرچه غايب است، ولى روشن‏ترين حضور است. گرچه خورشيد در پس ابر غيبت است، اما نورافشانى و حيات بخشى او هويداست. دلها را اميدوار مى‏سازد و به آينده روشن نويد و اميد مى‏دهد.

اگر زمين خالى از حجت باشد، هم نظام هستى درهم مى‏ريزد، هم مردم بى‏پشتوانه و تكيه گاه مى‏مانند.

اين است كه صاحب زمين و زمان، محور عالم وجود و واسطه فيض و نقطه التقاى ميليون‏ها انسان بى‏پناهى است، كه چشم اميد به روز موعود بسته و دل به عصر ظهور و حضور داده‏اند.

خدايا!... معرفت، محبت و اطاعت آن قائم حجت را نصيبمان كن و اين دوران فراق را به ديدار مبدل ساز.

سياست نيكو

امام على علیه السلام فرمود:

حُسْنُ التَّدبيرِ وَ تَجَنُّبُ التَّبذيرِ مِنْ حُسْنِ السِّياسَةِ.

تدبير و آينده‏نگرى نيكو و پرهيز از ولخرجى، از نشانه‏هاى حسن سياست است.

غررالحكم ج3 ص385

× × ×

مديريت صحيح، استفاده بهينه از نيروه و امكانات و شرايط و زمينه‏ها را مى‏طلبد.

با برنامه‏ريزى مى‏توان از هدر رفتن نيروها، بودجه‏ها، فرصت‏ها و استعدادها جلوگيرى كرد.

برعكس، بى‏برنامگى و ريخت‏وپاش و هدر دادن امكانات، هم نشانه ضعف مديريت و ناتوانى در اجراى برنامه‏هاست، هم آنچه پيوسته دست نيافتنى باقى مى‏ماند هدف است.

تاكنون، آسيب‏هايى كه از ناحيه نداشتن آينده‏نگرى و طرح و برنامه كوتاه مدت و درازمدت ديده‏ايم، كم نبوده‏اند.

از ريخت و پاش در بودجه و هدر دادن سرمايه‏ها و نشناختن موقعيّت‏هاى مناسب نيز كم ضرر نكرده‏ايم.

راستى... سياستمدار شايسته و مدير اجرايى لايق و كارگزار متعهّد كيست؟

مولاى ما حضرت امير علیه السلام ، در اين جمله كوتاه، حسن تدبير و اجتناب از تبذير را از جمله نشانه‏ها و شاخص‏هاى حسن سياست مى‏داند و ... البته كه نشانه‏هاى ديگر هم دارد مثل اخلاص، مردم دوستى، وجدان كارى كه محل طرح آن اينجا نيست.

بعضى‏ها در امور شخصى و اموال خودشان، هم برنامه‏ريزى دقيق دارند، هم حساب ريالشان را، ولى در اموال عمومى و بيت‏المال، دست و دل بازى مى‏كنند و در برنامه‏هاى اجرايى قلمرو مسؤوليت‏شان، بى‏تدبيرند و بارى به هر جهت كار مى‏كنند.

آيا اين جفا بر خلق خدا نيست؟!

درست كارى

امام على علیه السلام فرمود:

عَلَى الصِّدْقِ وَ الأمانَةِ مَبْنَى الإِيمانِ.

پايه‏گذارى ايمان بر راستگويى و امانت‏دارى است.

غررالحكم ج4 ص318

× × ×

شايد هيچ چيز به اندازه بى‏اعتمادى وضع جامعه را مختل نمى‏سازد.

اعتماد نداشتن به درستى حرفها، وفاى به قول و قرارها، عمل به تعهدات، سالم بودن كالاها، واقعى بودن قيمت‏ها، طبيعى بودن كمبودها و... وضع معيشتى مردم را دچار اختلال مى‏كند و زمينه و بسترى براى ظهور و رواج دروغ و نيرنگ و فريب و جعل و احتكار و گران فروشى و سودجويى فراهم مى‏آورد.

از آن سو، اگر مردم به يكديگر اطمينان كنند و به حرفها و عملهاى هم اعتماد داشته باشند، روند امور در جامعه، بهبود خواهد يافت و حتى رشد اقتصادى و امنيت بازار كار و سرمايه‏گذارى و دادوستد و امور ادارى و اجرايى را در پى خواهد داشت.

پايه ايمان بر صدق و امانت است.

چه حرف بلند و شگفتى!

يعنى اگر كسى راستگو و درست‏كردار نبود، مؤمن نيست، هر چند شب و روز ذكر بگويد و پيشانى بر زمين بكوبد و نماز مستحبى بخواند و به زيارت مشرف شود.

چه زيبا گفته است مرحوم سعدى:

زهدآن نيست كه بر خاك نهى پيشانى

صدق پيش‏آر، كه اخلاص به پيشانى نيست

در جامعه‏اى هم كه صداقت و امانت، سكه رايج نباشد، اعتماد عمومى سلب مى‏شود و جامعه ايمانى محسوب نمى‏شود، خواه در گفتار باشد، يا اخبار رسانه‏ها، يا محتواى مطبوعات يا اظهار نظرهاى مسؤولان يا گزارش مديران.

براى ايمانى ساختن جامعه، به رواج سكه صدق بينديشيم و به اعتبار بخشيدن به ارز امانت!...

روزه درمانى

امام على علیه السلام فرمود:

أَلصِّيامُ أَحَدُ الصِّحَّتَيْنِ.

روزه گرفتن، يكى از دو تندرستى است.

غررالحكم ج2 ص27

× × ×

وقتى معده، به تعبير روايات، خانه بيمارى‏هاست و پرهيز، پايه همه درمانها، نقش درمانى روزه آشكار مى‏شود.

ماه رمضان، هم فرصتى براى استراحت دستگاه هاضمه است، هم زمينه‏اى براى سوخت و ساز بهترِ بدن و ذوب شدن اضافات است، هم تقويتى براى اراده در مقابل خواسته‏هاى شكم و شهوت است، هم يادآور فقرا و محرومين در دنيا، و تشنگى و گرسنگى روز قيامت است.

پس، تنها درمان جسمى نيست،

روح را هم مداوا مى‏كند و غفلت را مى‏زدايد، عواطف را تلطيف مى‏كند و حس مردم دوستى را برمى‏انگيزاند، بعد معنوى را بيدار مى‏كند، روحيه شفقت بر مردم و همنوعان را زنده مى‏سازد، انسان را به هويت اصلى‏اش كه بنده بودن است، متوجه مى‏سازد و او را به خدا نزديك‏تر مى‏كند.

اگر امروزه، روزه و امساك را شيوه‏اى در معالجه برخى بيماريها مى‏دانند، خاصيت تندرستى كه رهاورد روزه است، قرنها پيش در روايات آمده است. هم در اين سخن كه حضرت امير، براى روزه گرفتن نقشى مهم در صحت بدن بيان فرموده است، هم در حديث نبوى شريف است كه فرمود: صُومُوا تَصِحُّو.

روزه بگيريد تا تندرست شويد.

فرصت ماه مبارك را مغتنم بشاريم.

هم در بهره‏گيرى از بركات معنوى و سازندگيهايش،

هم در تأمين تندرستى كه سوغات آشكار روزه است.

در پيشگاه خدا

امام على علیه السلام فرمود:

مَنْ قَرَعَ بابَ اللَّهِ فُتِحَ لَهُ.

هركس آستان خدا را بكوبد، در به رويش گشوده مى‏شود.

غررالحكم ج5 ص267

× × ×

مهربانى‏هاى خدا بى‏پايان است.

از بندگان خواسته است كه او را بخوانند، تا جواب دهد، درخواست كنند تا عطا كند.

چه لطفى بالاتر از اين؟! وعده آمرزش نيز داده است. دعا و نيايش و استغفار، كوبيدن آستانه و درگاه خداست. بى‏شك، نيايش‏هاى خالصانه را بى‏پاسخ نمى‏گذارد و استغفارهاى راستين را مى‏پذيرد و گناهان را مى‏بخشايد.

 گر گدا كاهل بود، تقصير صاحبخانه چيست؟

در دعاى افتتاح، در شبهاى رمضان مى‏خوانيد كه خداوند، اجازه داده تا او را بخوانند و اجابت را هم تضمين كرده است. حالِ عبادت يافتن نيز، موهبتى الهى است.

هم دعا از تو، اجابت هم زتو.

مهم، دعاى خالصانه و خواستن صميمى و اصرار و التماس در پيشگاه اوست.

كسى كه درى را بكوبد و ادامه دهد، اگر در خانه كسى باشد، بالأخره در را مى‏گشايد. چرا آستان خدا چنين نباشد؟! خدا كه شنواتر، مهربان‏تر و كريم‏تر است!

اگر صدا مى‏زنيم و جواب نمى‏شنويم، بايد ببينيم كجاى كار خراب است؟

فرصتهاى اين ايام را نبايد راحت و رايگان از كف داد. شبها، سراسر بركت‏اند و رحمت، روزها هم فرصت بندگى و اطاعت.

قصور در كجاست؟ در رحمت خدا يا خواستن ما؟

فرصت محاسبه

امام على علیه السلام فرمود:

ثَمَرَةُ الُْمحاسَبَةِ صَلاحُ النَّفْسِ.

ثمره محاسبه، اصلاح شدن نفس است.

غررالحكم ج3 ص334

× × ×

هيچ خردمندى راضى به خسران و زيان در معامله نمى‏شود.

ليكن، شناخت سود و زيان مهم است.

چه بسيارند كسانى كه نفع و ضرر را به جاى هم اشتباه مى‏گيرند و گاهى عمرى خسارت مى‏برند، اما خود را برنده مى‏پندارند. چه خوب است كه دفترچه محاسبه نفس افتتاح كنيم.

برنامه اخلاقى و تربيتى محاسبه، براى آن است كه انسان به سود و زيان عمر خويش بنگرد و سرمايه عمر را كه خرج مى‏كند بازدهى هم برايش داشته باشد.

كتاب نفس را هم بايد ورق زد و خواند.

در شناخت نيت‏ها، خصلتهاى خوب و بد و رذايل و فضايل خود هم بايد كوشا بود و فرصت رمضان و شبهاى قدرش و سحرهاى بيدارگرش، بهترين موقعيت است.

كسى مى‏تواند مدعى خودسازى باشد كه خودشناسى هم داشته باشد.

شگفتا!... انسان براى مقدارى سرمايه مادى و سرمايه‏گذارى تجارى و سپرده بانكى كلى حساب و كتاب و دفتر جزء و كل و... دارد، اما سرمايه‏هاى خويش را بى‏ملاحظه برباد مى‏دهد و خسران‏هاى روحى را خسارت به حساب نمى‏آورد.

نتيجه محاسبه خويش، اصلاح خود است.

در سايه محاسبه است كه انسان به عيوب و كاستيهاى خود واقف مى‏شود و اگر واقعاً در مسير كمال است، آنها را اصلاح مى‏كند و زمينه رشد را فراهم مى‏آورد.

روزى چند دقيقه، از خودتان حساب مى‏كشيد؟...

ترس از گناهان

امام على علیه السلام فرمود:

لا تَخَفْ إِلاَّ ذَنْبَكَ.

جز از گناه خويش مترس.

غررالحكم ج6 ص262

× × ×

گناه، دست از دامن گناهكار نمى‏كشد، تا او را رسوا كند.

وقتى بساط عدالت گسترده شود، پاى اهل ستم در تله مى‏افتد و ظلم، دامنگير ظالم مى‏شود.

اگر بنا شود مجرمان تعقيب و مجازات شوند، هر جرم و گناهى، دامى است كه موجب گرفتار شدن مجرم مى‏شود.

آخرت، مرحله دادرسى، كيفر و مجازات خطاكاران است و... البته مرحله مزد و پاداش نيكوكاران نيز.

خداوند هم، عادل است و عالم، دقيق است و حسيب. گرچه به لطف و رحمتش اميدها بسته‏ايم، اما اگر نه به فضل و لطفش، بلكه به عدلش با ما رفتار كند، كيست كه از كيفرش برهد؟

ذره ذره گناهان، تبديل به كوه معصيت مى‏شوند، كه هرگز دوش‏هاى ضعيفمان ياراى تحمل آن را ندارد.

قطره قطره معاصى، تبديل به درياى جرايم مى‏شوند، كه ما را در كام امواجش غرق مى‏سازد.

پس، دشمن‏ترين دشمنان ما، گناه ماست كه ما را گرفتار يا رسوا خواهد ساخت و اگر در دنيا هم بگريزيم، گريزى از فرداى قيامت نيست.

بايد ترسمان نه از قانون و محكمه، بلكه از حساب و بررسى اعمال و گناهانمان باشد، والا آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است؟

توبه راهى است براى محو سيئات.

تا اين فرصت باقى است، دام‏هاى رسواگر گناه را برچينيم!

عبرت‏ها

امام على علیه السلام فرمود:

ما أَكْثَرَ الْعِبَرُ وَ أَقَلَّ الإِعْتِبارُ.

وسايل عبرت گرفتن چه بسيارند، اما عبرت گرفتن چه اندك است!

غررالحكم ج6 ص68

× × ×

شكست‏هايى كه براى عده‏اى پيش مى‏آيند، مى‏توانند براى ديگران درس پيروزى داشته باشند.

ناكامى‏هاى برخى برنامه‏ها، مى‏توانند برنامه‏ريزان را به تغيير شيوه وادارند، تا در كارها موفق شوند و به اهداف برسند.

مرگ و ميرهاى هر روزه، مى‏توانند براى ما مايه بيدارى و سرمايه تنبّه شوند.

ديدن صحنه‏هاى تصادف، به رانندگان درس احتياط مى‏دهد و فرجام شوم معتادان براى اهل هوس، آيينه عبرت است و رسوايى اهل معصيت، براى ديگران يك موعظه است.

همه اينها درست، ولى وقتى كه چشم عبرت‏بين باز و تصميم بر پند آموختن در كار باشد!

خاقانى، ايوان مدائن را آيينه عبرت مى‏داند، ولى براى كه؟ براى دل عبرت‏بين!

قرآن كريم و نهج‏البلاغه عزيز، از عبرت‏ها پندها، آموزش‏ها، هشدارها و اعلام خطرها، موج مى‏زنند. ولى براى دلهاى آگاه و چشم‏هاى باز.

دوروبر خود ما و همين عمر اندك‏مان، كلى عبرت براى ما ارائه مى‏دهد. ولى آنجا كه ديده عبرت‏بين را بسته باشيم و خود را به آن كوچه بزنيم، از اين همه عبرت‏ها چه اعتبار؟

دواى دردها موجود است، اما اگر از آنها استفاده نكنيم، درمانى هم در كار نيست.

راندن در جاده بى‏علامت، خطرناك است.

رانندگى در جاده‏اى هم كه پر از علايم رانندگى و تابلوهاى هشدار دهنده است، اگر راننده نخواهد به آنها توجه كند همان خطرها را دارد.

مايه عبرت فراوان است، ولى آنچه كم داريم، پندآموزى و عبرت گرفتن است.