حكمتهاى علوى عليه السلام
ترجمه و شرح ۱۱۰ حكمت از سخنان حضرت على علیه السلام

جواد محدّثى

- ۴ -


رهبرى، محور وحدت

امام على علیه السلام فرمود:

أَلإمامَةُ نِظامُ الأُمَّةِ.

امامت، نظام و سامان‏بخش امت است.

غررالحكم ج1 ص274

× × ×

رهبرى، عامل وحدت است.

آنچه كه انديشه‏ها را در مسير حق، هدايت مى‏كند، آنچه كه مردم را از تفرقه نگاه مى‏دارد، آنچه به نيروها و نفرات و تلاشها جهت مى‏بخشد، و بالأخره آنچه به بى سروسامانى و آشفتگى در يك جامعه، پايان مى‏دهد، امامت است.

در اين صورت عامل رهبرى مى‏تواند نظام بخشد و سامان آفريند و محور وحدت گردد.

همان‏گونه كه يك نخ و رشته، دانه‏هاى تسبيح يا گردن‏بند را در يك خط به صف مى‏كشد و از پراكندگى و تشتت و از هم گسيختگى و كم شدن و گم شدن حفظ مى‏كند، رهبرى نيز در جامعه، همين نقش را دارد.

البته، وقتى كه امت هم از امام، پيروى كنند و از نظام بخش جامعه، اطاعت داشته باشند! پيروى از پيشوا شرط نخست بهره مندى جامعه از بركات ولايت و رهبرى است.

نظام ولايت، امت اسلامى را در مقابل نيروهاى دشمن و گرگهايى كه براى دريدن اين پيكر، دندان تيز كرده‏اند، متحد و مقاوم و منسجم و در نتيجه پيروز مى‏سازد.

آنان كه به محور وحدت آسيب برسانند، خواسته يا ناخواسته، دانسته يا ندانسته، به سود دشمن كار مى‏كنند.

دلسوزى و صدق افراد را بامعيار تقويت ولايت و تحكيم مبانى وحدت مى‏توان شناخت. آنكه بر طبل تفرقه مى‏كوبد و تارو پود ولايت را از هم گسسته مى‏خواهد، جاهلانه يا مغرضانه همگام دشمن است.

تكريم خويشاوندان

امام على علیه السلام فرمود:

أَكْرِمْ عَشيرَتَكَ فَاِنَّهُمْ جَناحُكَ.

خويشاوندان خود را گرامى بدار، چرا كه آنان بال و پرِ تو هستند.

غررالحكم ج2 ص229

× × ×

هيچ كس، غربت و تنهايى و ناتوانى و بى‏كسى را دوست ندارد.

همه خواستار قدرت و موقعيت و نفوذ و اعتبارند. اين بال و پر پرواز و بازوى توانايى براى انسان، اقوام و خويشاوندانند كه بودنشان قوّت قلب مى‏آورد و حمايتشان دلگرم مى‏سازد.

هر چه به تحكيم رابطه‏هاى فاميلى بپردازيم و صله رحم و رفت و آمد و حرمت نهادن و نيكى كردن و بال و پر دادن به يكديگر در ميان مجموعه يك خانواده و فاميل بيشتر باشد، اعتبار و قدرت و شوكت آنان افزوده مى‏شود.

نيكى به بستگان، جاى دورى نمى‏رود.

ثمره احسان و اكرام نسبت به اقوام و عشيره، به خود انسان برمى‏گردد و آنان را بعنوان يك پشتوانه و تكيه‏گاه در هنگامه خطر و مواقع نياز براى ما نگاه مى‏دارد.

مگر مى‏توان بدون بال و پر، پرواز كرد؟

ترويج و گسترش فرهنگ نيكى و احترام به افراد فاميل و صله رحم در ميان اعضاى يك قبيله و دودمان و خانواده، تقويت همان بال پرواز است.

كوچكترها هم از بزرگترها مى‏آموزند.

اگر از خويشان، خيربه همديگر نرسد و همه بازوى يكديگر نباشند، از بيگانگان و اغيار چه انتظارى است؟!...

بال پرواز هم باشيم، نه قيچى بريدن و چيدن بال و پر!

احترام از روى ترس

امام على علیه السلام فرمود:

شَرُّ النَّاسِ مَنْ يَتَّقيهِ النَّاسُ مَخافَةَ شَرِّهِ.

بدترين مردم كسى است كه مردم، به خاطر ترس از شرارت و بدى او، پرهيز و احترامش كنند.

غررالحكم ج4 ص178

× × ×

بعضيها بر دلها حكومت مى‏كنند، برخى هم بر جمجمه‏ه.

معناى احترام از روى ترس و به خاطر گريز از شر و ايمنى از شرارت كسى يعنى همين!

از دست و زبان بعضى، خير مى‏بارد، برخى هم جز گزند و بدى چيزى به مردم نمى‏رسانند. آن كجا و اين كجا؟

گاهى براى اين كه مزاحم كسى نشويد، سراغشان نمى‏رويد، يا به خاطر احترام، به او نزديك نمى‏شويد.

گاهى هم پروا و پرهيز و دورى و گريز، به جهت آن است كه بيم داريد حرف تند، دشنام، بدى، آزار نسبت به شما داشته باشد، بارى بر دوشتان بگذارد، كارى به دستتان بدهد، مشكلى در كارتان پديد آورد، وقت و آرامش و آسايش شما را سلب كند و... از اين گونه علل و عوامل، كه همه شر محسوب مى‏گردد.

مسأله دوجانبه و متقابل است.

گاهى هم ممكن است همين آفات و صدمات، در برخورد و گفتار شما نسبت به ديگران باشد و آنان صلاح خويش را در اين ببينند كه كمتر دور و برشما پيدا شوند و به چشمتان نيايند و سلامت و عافيت را در گريز و پرهيز ببينند.

آنجا آنان شرالناس و بدترين مردمند، اينجا شما.

تا مى‏توان حوزه‏اى از جاذبه پيرامون خود به وجود آورد، چرا سيم خاردار دافعه دور خود بكشيم؟!

دنيا فداى آخرت

امام على علیه السلام فرمود:

إِنَّ مَثَلَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ

كَرَجُلٍ لَهُ اِمْرَأتانِ اِذا اَرْضى اِحديهُما اَسْخَطَ الآخَرَ.

مثل دنيا و آخرت، همچون مردى است كه دو همسر داشته باشد، هر گاه يكى از آن دو را راضى كند، ديگرى را به خشم مى‏آورد.

غررالحكم ج2 ص538

× × ×

ديدگاه اسلام آن است كه يك مسلمان، هم دنيا داشته باشد، هم آخرت. در دعاى قرآنى قنوت هم از خدا طلب مى‏كنيم كه حسنه دنيا و حسنه آخرت عطايمان كند. اين از ويژگيهاى اسلام و نشانه جامعيت مكتب ماست.

اما... در شرايط انتخاب يكى از اين دو چه؟

يعنى آنجا كه براى داشتن هر كدام، ناچار شويم ديگرى را رها و فدا كنيم؟

بعضى‏ها براحتى نقد دنيا را مى‏چسبند و نسيه آخرت را رها مى‏كنند. ولى اين كار در درازمدت، يعنى محاسبه ابديت زمانى به زيان انسان است، چرا كه پس از امروز هم، فرديى هست. و همه كارها و حساب‏ها به دنيا ختم نمى‏شود.

اگر به تعبير حضرت امير  علیه السلام ، دنيا و آخرت را مثل دو هَوُو بدانيم كه راضى ساختن هر يك، ديگرى را مى‏رنجاند، به قيمت نارضايتى كدام يك، بايد ديگرى را از خود راضى ساخت؟ رضا و خشنودى كدام يك، ارزشمندتر است؟

خود آن حضرت، آخرت را برگزيده بود. همه اولياى دين نيز چنين بودند. وقتى بنا بود يكى را فدا كنند، دنيا را پاى آخرت قربانى مى‏كردند.

آنكه به سعادت اخروى مى‏انديشد و رضاى خد را مى‏خواهد، بايد از آنچه به آن سعادت و اين رضا آسيب مى‏زند بپرهيزد، هر چند دشوار است، ولى عاقلانه و حسابگرانه‏تر است. در غير اين صورت، خسران و زيان حتمى است.

باختن آخرت براى بردن دنيا، به سود انسان نيست.

زكات توانگرى

امام على علیه السلام فرمود:

زَكاةُ اليَسارِ بِرُّالْجِيرانِ وَصِلَةُ الأَرْحامِ.

زكات توانگرى و تمكن، نيكى به همسايگان و پيوند با خويشاوندان است .

غررالحكم ج4 ص106

× × ×

نعمتهاى خدا، در عين حال كه لطف او در حق بندگان است، گاهى هم وسيله آزمايش است.

خداوند هر كه را به چيزى مى‏آزمايد، يكى را به مال و ثروت، يكى را به جمال و زيبايى، ديگرى را با قدرت و رياست، و چهارمى را با شهرت و محبوبيت و...

پرداخت زكات، مايه افزايش مال مى‏گردد. اين وعده تخّلف‏ناپذير خداست.

 يسار و توانگرى مالى و ثروتمندى نيز، زكاتى دارد و بهترين جا و مناسب‏ترين محل براى اين اداى حق، نزديكان‏اند و چراغى را كه به خانه رواست...

آيا همسايگانتان را مى‏شناسيد؟ با آنان رفت و آمد و همدلى و همدردى داريد؟ آيا به اقوامتان سركشى و رسيدگى مى‏كنيد؟ مساعدت و احسان با آنان داريد؟

خدا نكند كه زندگى ماشينى و اشتغالات روزمره و گرفتارى‏هاى زندگى ماشينى، ما را چنان در درياى خودمان غرق كند كه همسايه و خويشاوندان را از ياد ببريم.

از ما اگر به همسايگان خير و نيكى نرسد، حق همسايگى را ادا نكرده‏ايم.

اگر به ارحام و بستگان نرسيم، حالشان را نپرسيم، نامه ننويسيم، تماس تلفنى نداشته باشيم، رفت و آمد را قطع كرده باشيم، پس چه خويشى و قرابت؟ اين خويش چه فرقى با بيگانه دارد؟!

ناسپاسى، موجب زوال نعمت الهى است.

نكند با ادا نكردن حق و زكات يسار و ثروتمندى، زمينه‏ساز زوال گرديم و... گرفتار وبال!

تبادل نظر

امام على علیه السلام فرمود:

إِضْرِبُوا بَعْضَ الرّأىِ بِبَعْضٍ يَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوابُ.

بعضى انديشه‏ها را به بعضى ديگر بزنيد، انديشه درست از آن پديد مى‏آيد.

غررالحكم ج2 ص266

× × ×

در انديشه نيز، مثل بسيارى از ميوه‏ها، غذاها، فرآورده‏ها، پختگى و خامى وجود دارد.

پختگى انديشه و نظر، محصول تبادل‏نظر و رايزنى است.

ذهن نيز، گاهى عقيم است، گاهى بارور و بارآور.

بارورى فكر و ديدگاه، وقتى است كه در انديشه‏هاى ديگران ضرب شود و حاصل ضرب آن، از نقصان و خطا مصون باشد، يإ؛خخ.ر)) كم‏خطاتر گردد.

مشورت، نوعى رايزنى است، كه اغلب كسى نظر مشورتى مى‏خواهد و مشاور، ديدگاه خود را باز مى‏گويد. يكى سود مى‏رساند، ديگرى سود مى‏برد.

اما... تبادل نظر، مرحله‏اى بالاتر و سودمندتر است. وقتى انديشه‏ها نقد شود، كاستيها آشكار مى‏شود و فكر، پخته‏تر مى‏گردد. چكش خورى، نه تنها در دكّه آهنگر و مسگر، استحكام مى‏آورد، بلكه در عرصه فكر و نظر هم مايه تولد انديشه‏اى استوار، محكم، بى‏خلل و درست مى‏شود.

در نقد انديشه، هر دو طرف (ناقد و شخص مورد نقد) سود مى‏برند.

وقتى تبادل نظر به درست‏انديشى منتهى مى‏شود و خطاها را آشكار مى‏سازد، پس چرا گريز؟

نقشى را كه آزمايش در علوم تجربى دارد، در علوم نظرى بر عهده مباحثه و مناظره است.

بامشورت و رايزنى، انديشه‏ها را بارور سازيم.

علامت خطر!

امام على علیه السلام فرمود:

عَجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمِى الطَّعامَ لأِذِيَّتِهِ

كَيْفَ لا يَحْتَمِى الذَّنْبَ لأَِليمِ عُقُوبَتِهِ.

در شگفتم از كسى كه از غذا(ى‏فاسد) به خاطر آزارش پرهيز مى‏كند، اما از گناه به خاطر عذاب دردناكش پرهيزى ندارد!

غررالحكم ج4 ص337

× × ×

روح هم بيمار و آلوده مى‏شود، همچون جسم.

رنج بدن، از غذاى فاسد است و عذاب جان از گناهان.

اگر پرهيز، شايسته و لازم است، از آنچه زيان و خطر بيشتر و جانكاه‏تر دارد، ضرورى‏تر است. رنج محدود و گذرا كجا و عذاب سخت و جاويد كجا؟!

گناه، دل را مى‏آلايد، جان را تيره مى‏سازد، شيطان را بر انسان مسلط مى‏كند، موجب نارضايى خدا و رسول است، پرونده اعمال را سياه مى‏سازد، مايه رسوايى مى‏شود و دهها فرجام زشت ديگر، كه از آثار معصيت است.

آيا مايه شگفتى نيست كه انسان از آزار طعام پرهيز و پروا داشته باشد، اما از عقوبت عصيان نترسد؟!

فرزانه كسى است كه بيش از صلاح جسم، به صلاح روح و رشد اخلاقى بينديشد، چرا كه عاقبت هر شخص را عمل او رقم مى‏زند.

بدن و جسم، مركب روح است. مهم، آن سوار است كه براين مركب مى‏نشيند و به سوى مقصد (بهشت يا دوزخ) پيش مى‏تازد.

از جسم چالاك چه فايده، اگر روح و جان در باتلاق نفس گرفتار شده باشد؟

زيان گناه، بسيار بيشتر از مفسده غذاى فاسد است، پس چرا بى‏پروايى و ناپرهيزى؟...

دين به دنيا فروشان

امام على علیه السلام فرمود:

أَشْقَى النّاسِ مَنْ باعَ دينَهُ بِدُنيا غَيْرِهِ.

بدبخت‏ترين مردم كسى است كه دين خود را به دنياى ديگرى بفروشد.

غررالحكم ج2 ص430

× × ×

دين فروشى به هر قيمت كه باشد، زيان است.

پاى‏بندى به دين و گردن نهادن به آيين آسمان و شرافت مسلمانى آن‏قدر نفيس و گرانبهاست كه با هيچ گوهرى و به هيچ قيمتى قابل مبادله نيست.

مسلمان اگر براستى ديندار و بنده خد باشد، مقامى بس ارجمند دارد و سعادت ابدى او تضمين است، يعنى بهشت برين و رضاى خدا و تنعّم از پاداش الهى.

دين فروش، كسى است كه به خاطر رسيدن به منافع مادى يا رياست و شهرت و شهوت، دين را زير پا مى‏نهد و آن را فداى اميال نفسانى مى‏كند.

وقتى انسان سر دوراهى دين و دنيا قرار مى‏گيرد و شرايطى پيش مى‏آيد كه بايد يكى را فداى ديگرى كند، در لحظه دشوار يك آزمون قرار گرفته است.

ولى... به هر حال، دين را به دنيا فروختن، خسارت و ضرر است و نشانه نشناختن ارج و ارزش دين.

بدترين خسارت و بالاترين شقاوت آن است كه در اين معامله، حتى چيزى هم به دست خودش نيايد و دين را به خاطر دنياى ديگرى بفروشد.

راستى، چه كسى شقى‏تر از آن كه براى ديگرى و به خاطر پسند اهل دنيا به جهنم برود؟

آشِ نخورده و دهان سوخته!...

دروغ و بهتان، براى آنكه ديگرى به مقام برسد، مفهومى جز فروختن دين در مقابل دنياى ديگرى ندارد.

بيچاره كسى كه قدر خود و قدر دين خود را نمى‏داند!

دوستيهاى پايدار

امام على علیه السلام فرمود:

مَوَدَّةُ ذَوِى الدّينِ بَطيئَةُ الاِنْقِطاعِ دائِمَةُ الثَّباتِ وَالبَقاءِ.

دوستى‏دين‏داران،ديرگسسته مى‏شود وثبات وبقاى‏آن هميشگى‏است.

غررالحكم ج6 ص132

× × ×

گزينش دوست، اگر با ملاك و معيار باشد، به اين زودى‏ها به جدايى كشيده نمى‏شود.

اگر بناى دوستى بر احساس، سودجويى و فرصت‏طلبى استوار شده باشد، ناپايدار است. اما اگر معيار دين در كار باشد، به اين زودى گسسته نمى‏شود.

مودت دين مدارانه، همراه با مراعات حقوق دوستى است.

دوستى براساس وحدت عقيده، ريشه‏دارتر است.

اگر دوستى مى‏كنيد، با دينداران و خداترسان دوستى كنيد، چرا كه عقيده دينى و معتقدات مذهبى، انسان را وظيفه شناس و حق شناس بار مى‏آورد.

برعكس، پيوند مودت با آنان كه تاروپود زندگى‏شان با رشته‏هاى دين و عقيده به مبدأ و معاد، انسجام و استوارى نيافته است و تنها معيارهاى سود مادى و منافع دنيوى بر روابطشان حاكم است، ناپايدار است و با تغيير وضع اقتصادى و شرايط روزگار، رابطه‏ها هم گسسته مى‏شود.

دين، فرمان مى‏دهد كه حقوق برادرى را مراعات كنيم،

با دوستان خويش با ايثار و مواسات و صداقت رفتار كنيم،

از بدزبانى و غيبت و تحقير بپرهيزيم،

به اتكاى دوستى حقوق دوستان را زيرپا نگذاريم،

بر دوستان خود تكلف و مشقت وارد نسازيم و مايه رنجش آنان را فراهم نياوريم و... .

آيا با مراعات اين دستورها، دوستيها ديرپاتر نخواهد بود؟

تدبير و آينده نگرى

امام على علیه السلام فرمود:

ألتَّدْبيرُ قَبْلَ الْعَمَلِ يُؤمِنُ النَّدَمَ.

تدبير و آينده‏نگرى پيش از عمل، از پشيمانى ايمن مى‏سازد.

غررالحكم ج1 ص372

× × ×

عاقل آن است كه انديشه كند پايان ر.

برنامه‏ريزى، محاسبه، آينده‏نگرى و سنجش عواقب و پيامدها، از عوامل موفقيت انسان است.

هر كارى بازتابى دارد و هر عملى عكس‏العملى.

تدبير آن است كه پيش از هر اقدام، نسبت به ضرورت آن، شيوه عمل، آثار و نتايجش فكر شود.

خيلى از ندامتها، محصول نسنجيده كاركردن است. در انتخاب شغل، در گزينش دوست و شريك و همسر، در سرمايه‏گذارى در يك طرح اقتصادى، آنچه از حسرت و پشيمانى جلوگيرى مى‏كند، محاسبه همه جوانب و تصميم درست و سنجيده و عاقلانه است.

اگر سخن گفتن را نيز يك عمل به شمار آوريم (كه چنين است) فكر پيش از سخن و تأمل قبل از گفتار و انديشيدن در عواقب حرفى كه مى‏زنيم نيز نوعى تدبير در كلام است و از ندامتهاى بسيارى جلوگيرى مى‏كند.

تنظيم دخل و خرج و ايجاد موازنه بين درآمد و مخارج نيز، نمونه‏اى از تدبير در معيشت است.

كارهاى بى‏حساب و نقشه و اقدامهاى عجولانه و بدون عاقبت‏انديشى به ندامت مى‏انجامد.

آنچه جلوى اى كاشهاى بعدى را مى‏گيرد و مانع شكل‏گيرى نطفه حسرت و افسوس مى‏شود، مآل انديشى و دورنگرى و غلبه بر شتابزدگى و عجله است.

حتى در شرايط رهبرى هم (در قانون اساسى) مدير و مدبر بودن لحاظ شده است. اين نشانه اهميت و حساسيت تدبير است.

كار مستمر

امام على علیه السلام فرمود:

قَليلٌ تَدُومُ عَلَيهِ خَيْرٌ مِنْ كَثيرٍ مَمْلُولٍ.

كار اندكى كه برآن استمرار و مداومت داشته باشى، از كار بسيارى كه از آن خسته شوى بهتر است.

غررالحكم ج4 ص499

× × ×

هميشه ادامه كار، دشوارتر از آغاز آن بوده است.

شيوه عمل در ثمربخشى آن مؤثر است. گاهى رگبار تند باران يك لحظه مى‏بارد و سيلاب جارى مى‏شود و خرابى‏ها به بار مى‏آيد. گاهى هم نم‏نم باران به صورت پيوسته و درازمدت مى‏بارد، كه نه زيان و خرابى دارد و نه هدر و هرز مى‏رود بلكه زمين‏ها، مزرعه‏ها، چشمه‏ها و قنات‏ها از آن بهره مى‏برند.

در كارهاى عبادى، فرهنگى، علمى و مطالعاتى و حتى ورزشى آنچه سودمند است، استمرار در عمل است.

اگر روزى دو صفحه كتاب بخوانى، ولى هر روز، اين بهتر از آن است كه يك روز صد صفحه بخوانى و خسته شوى و تا چند هفته مطالعه نكنى.

سعدى مى‏گويد:

اسب تازى دو تك رود به شتاب
شتر آهسته مى‏رود شب و روز

تداوم يك كار نيك (مثلاً مطالعه، نماز مستحب، زيارت عاشورا، قرائت قرآن، كمك به نيازمندان و...) هر چند اندك باشد، ثمراتش بيشتر از آن است كه يك مرتبه در حد فراوان به اين‏گونه كارها بپردازى، زده شوى، خسته گردى و براى هميشه آن را ترك كنى.

پس‏انداز اندك اندك هم، وقتى استمرار يابد، در نهايت بسيار خواهد بود.

مهمتر از شروع يك كار، آن است كه آن را ادامه دهى و اين كار، همت و اراده‏اى استوار مى‏طلبد.

رهتوشه آخرت

امام على علیه السلام فرمود:

تَزَوَّدُوا مِنَ الدُّنيا ما تَحُوزُونَ بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَد.

از دنيا رهتوشه برگيريد، با چيزى كه فردا بتوانيد خودتان را مالك شويد و حفظ كنيد.

غررالحكم ج2 ص339

× × ×

شناخت آينده‏اى كه برآن وارد خواهيم شد و نيازهاى آن مرحله و آمادگى براى ورود به آن، شرط خردمندى و فرزانگى است.

بى‏شك، دنيا مرحله‏اى گذراست كه پشت سر خواهيم گذاشت.

آخرت هم، دوره‏اى حتمى است كه براى پاداش يا كيفر، با آن روبه‏رو خواهيم شد.

دنيا دارفانى است و آخرت، سراى باقى.

در اين مرحله براى آن مرحله، هر چه بيشتر زاد و توشه برداريم، كارمان آنجا راحت‏تر و رفاهمان بيشتر خواهد بود.

عاقلان، در همين دنيا و با امكانات موجود در همين جا به معمارى آخرت مى‏پردازند.

خانه آخرت را بايد اينجا و امروز ساخت، تا فردا كه وارد آن مرحله مى‏شويم، سرگردان و بى‏جا و مكان نمانيم.

در قيامت، مواقف و ايستگاههاى متعددى است كه از خيلى چيزها خواهند پرسيد. از دژبانى‏هاى آخرت، فقط با عمل صالح است كه مى‏توان گذشت و خدا نكند كه كسى جنس قاچاق گناه همراه داشته باشد كه گير خواهد افتاد.

با بار گنه، زدام جستن نتوان

دژبانى حشر را گذشتن نتوان

روزى است كه بى برگ تردد به بهشت

آن سوى پل‏صراط رفتن نتوان

- از نويسنده.

  انسانهاى آينده‏نگر و عاقبت انديش، دنياى خود را خرج آخرت خويش مى‏كنند تا در آن روز بتوانند از عقبه‏ها و گردنه‏هاى قيامت بگذرند.

رهتوشه ما براى آن روز نياز و فقر، چيست؟!