پانصد حديث اعتقادى و اخلاقى

احمد صادقى اردستانى

- ۳ -


93، شرط موعظه پذيرى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
من لم يكن املك شى ءبه عقله لم ينفع بموعظة .(96)

هر كس مسلطترين چيزى در امور دنيا و آخرتش تصرف مى كند عقلش ‍ نباشد، بموعظه و پند سودمند نگردد.

بعقلت گر نيايى دين و دنيا   نمى گردى به پند غير دانا
قواى فكر و عقلت بند در كار   برى نفع از مواعظها تو بسيار

94، قبل از اصلاح ديگران

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
من لم يصلح نفسه لم يصلح غيره .(97)

هر كه خود را اصلاح نكند، ديگرى را نتواند اصلاح نمايد.

تو گر صالح بنفس خود نباشى   كجا مصلح بنفس غير باشى
بكن اول تو نفس خويش را پاك   پس آنگه كن بصلح غير ادراك

95، براى تندرستى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
صحة الجسد من قلة الحسد.(98)

تندرستى انسان بخاطر كم رشك بردن نسبت به ديگران است .

اگر خواهى تن سالم مكرر   بپرهيز از حسد جان برادر
مبر برديگران رشك فراوان   كه تا جسمت نگردد چون عليلان

96، براى شادمانى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اعض على القذى والا لم ترض ابدا.(99)

خار و خاشاك ناگواريهاى روزگار را نايده گير وگرنه هيچگاه شادمان نخواهى بود.

غم و رنج جهان را وقع مگذار   واگرنه نيستى خوشدل در اعصار
المهاى زمان ناديده برگير   اگر خواهى نگردى زودتر پير

97، پيشواى مؤ منين

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
انا يعسوب المؤ منين والمال يعسوب الفجار.(100)

من پيشواى مؤ منين ، و مال پيشواى فاجران است ، مؤ منين دنبال من و بدكاران دنبال مال مى باشند.

على فرمود من يعسوب دينم   زعيم و پيشواى مؤ منينم
ولى يسعوب فاجر مال دنيااست   چه نحل اندر پى سلطان بهرجاست

98، تلخى حق !

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
ان الحق ثقيل مرى و ان الباطل خفيف و بى ء.(101)

حق سنگين و گوارا است و باطل سبك و آسان است .

بدان حق است سنگين و گوارا   ولى باطل سبك آرد و با را
به پيما راه حق گرهست سنگين   مگو باطل كه گردى خار و ننگين

99، مرده ميان زندگان !

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
من ترك انكارا المنكر بقلبه و لسانه فهوميت بين الاحياء.(102)

كسى كه ترك كند نهى از منكر را بقلب و زبان خود مثل مرده اى بين زنده هاست .

كسيكه نهى از منكر نگويد   بقلبش يا زبان تركش بجويد
بمثل مرده بين زندگانست   بظاهر گرچه از خلق جهان است

100، فرزانه ترين

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
احكم الناس من فر من جهال الناس .(103)

فرزانه ترين مردم كسى است كه از مردمان نادان بگريزد.

بود دانا همان مرد نكو حال   كه دورى جويد از افراد جهال
اگر دورى كنى از نزد جاهل   بعقل و دانشى در دهر كامل

101، شرم از خدا

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
افضل السخاء استحياءك من الله .(104)

برترين جوانمردى آن است كه ، تو از خدا حيا كنى و دامن بناشايست نيالائى .

اگر هستى جوانمرد اى هنرمند   بپرهيز از گنه نزد خداوند
حيا كن از خدا، لختى بينديش   نيالائى بزشتى دامن خويش

102، بهترين علم

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
احسن العلم ما كان مع العمل .(105)

بهترين دانش آن است كه هم آهنگ با عمل باشد.

بود علم نكو آن كو در انجام   كه مقرون با عمل باشد در ايام
بعلم بى عمل هر كس فروزد   چو نخل بى ثمر بايد بسوزد

103، مؤ من واقعى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
المؤ من دائم الذكر، كثير الفكر، على النعماء شاكر و فى البلاء صابر.(106)

مؤ من پيوسته بياد خداست و زياد مى انديشد، بسيار بر نعمتهاى خداوند شاكر و در سختى ها و بلاها صابر است .

بذكر حق بود مؤ من شب و روز   كند فكر نعيم عالم افروز
بنعمتهاى بارى هست شاكر   بغمها و بلاها هست صابر

104، حكيم راهنما

قال السجاد على بن الحسين عليهما السلام :
هلك من ليس له حكيم يرشده .(107)

هلاك مى شود كسى كه نباشد براى او دانشمند پند دهنده و راهنمائى كننده اى .

حكيمى گر برايت نيست هر چند   كه اندر كارها گويد تو را پند
شوى آخر هلاك اندر زمانه   ندارى نزد حق فردا بهانه

105، براى پيوند دوستى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
العتاب حياة المودة .(108)

گله گذارى زنده كننده پيوند دوستى است ، براى اينكه دوست چون درد دلش را براى دوست گفت دوستش به او خوشبين مى شود.

اگر با دوست راز دل بگوئى   ره حسن مودت را بجوئى
نمائى گر گله نزد رفيقت   رفيقت مى شود يار شفيقت

106، جاذبه هديه

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الهدية تجلب المحبة .(109)

ارمغان براى دوست بردن ، محبت او را جلب مى كند.

چو بردى ارمغان بر دوستانت   شود شاداب ازين ره بوستانت
شود زدوستان جلب محبت   كند تجديد آثار مودت

107، قبر و فقر

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
القبر خير من الفقر.(110)

در قبر خفتن بهتر است تا با فقر و نادانى زندگى كردن .

بود در قبر خفتن بهتر از فقر   نباشد گر تو را بر فقر خود صبر
چو در فقر و قناعت صبردارى   تو دارى در قيامت افتخارى

108، فريب غرور

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الجاهل من انخدع لهواه و غروره .(111)

نادان كسى است كه فريب آرزو و هواى نفسش را بخورد.

اگر گول هواى نفس خوردى   بدان نقدى زعمر خود سپردى
هر آنكس در هواى نفس كوشيد   لباس جهل و نادانى بپوشيد

109، شيوه نابخردان

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الاستهتار بالنساء تسيمة النوكى .(112)

دل بزنان سپردن شيوه گول خوردگان و احمقان است .

بزنها هر زمان گر دل سپارى   يقين دان عقل كامل را ندارى
على گفتا سپردن دل بزنها   رديف احمقان باشد بدنيا

110، آسايش بزرگ

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الزهد فى الدنيا الراحه العظمى .(113)

آسايش بزرگ در دنيا دل نبستن بدنياست .

اگر گيرى تو از دنيا كناره   بآسايش كنى عمرى هماره
ببر از زهد و تقوى توشه خويش   مدار از سختى دنيا تو تشويش

111، اخلاق منافق

قال السجاد على بن الحسين عليهما السلام :
المنافق ينهى و لا ينتهى ، ياءمر بما لا ياءتى .(114)

منافق كسى است كه مردم را نهى مى كند و خود نهى نمى پذيرد و امر مى كند بر مردم اما خود مرتكب خلاف مى شود!

منافق مى كند نهى خلايق   ولى خود نيست بالطفش موافق
بمردم امر بر نيكى نمايد   ولى خود در ره نيكى نيابد

112، ايمان كامل

قال الباقر عليه السلام :
ان اكمل المؤ منين ايمانا احسنهم خلفا.(115)

به درستى كه كامل ترين مؤ منين از نظر ايمان ، كسى است كه خلق نيكو داشته باشد.

زجمع مؤ منين ايمان كامل   هر آن كو حسن خلقش گشته حاصل
بحسن خلق هر كس شد مزين   مر او را كامل ايمانست و متقن

113، عفت نفس

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
طوبى لمن تحلى بالعفاف و رضى بالكفاف .(116)

خوشا بحال كسيكه خود را بپا كدامنى و پرهيزكارى بيارايد و با روزى به اندازه كفاف ، بسازد.

خوشا آنكس كه دامن پاك دارد   بپرهيز از گنه همت گمارد
زروزى آنچه حق بهرش رساند   قناعت ورزد، و راحت بماند

114، نيكى با بندگان

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
طوبى لمن احسن الى العباد و تزود للمعاد.(117)

خوشا به حال كسى كه با بندگان خدا نيكى كند و براى روز باز گشتن توشه گرد آورد.

خوشا آن كو كند نيكى بمردم   بروى خلق بنمايد تبسم
بجمع توشه بهر روز ميعاد   شود مشغول و افزايد به تعداد

115، همنشينى دانشمندان

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
مصاحبة ذوى الفضائل حياة .(118)

همنشينى با فضلا و دانشمندان سبب زندگى و روشنى دل است .

تو با اهل فضائل همنشين باش   به لذتهاى عمر خود قرين باش
زدانش در سراجت ريز روغن   بود چشم و دلت همواره روشن

116، موجب قطع روزى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
مداومة المعاصى تقطع الرزق .(119)

بگناهكاريها ادامه دادن موجب قطع روزى مى گردد.

گناهت گر شود هر لحظه تكرار   بقطع رزق مى گردى گرفتار
اگر از معصيت باشى گريزان   يقين دان روزيت گردد فراوان

117، سبب فساد اخلاق

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
مقارنه السفهاء تفسد الخلق .(120)

به نادان و بيخردان نزديك شدن خوى انسان را تباه مى كند.

تو اگر باشى قرين و يار نادان   فساد خلق تو گردد نمايان
سفيهت گر جليس و همنشين شد   بد اخلاقيت يار و هم قرين شد

118، ملاك زندگى سالم

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
خالطوا الناس مخالطة ان متم معها بكوا عليكم ، و ان عشتم حنوا اليكم .(121)

معاشرت كنيد با مردم معاشرتى كه اگر مرديد در مرگ شما گريه كنند و در زندگى شما ميل و رغبت به دوستى داشته باشند.

چنان با خلق آميزش كن اى دوست   كه اين نزد خدا و خلق نيكوست
اگر مردى برايت اشك ريزند   به غبت از حياتت بهره گيرند

119، حب و بغض براى خدا

قال الصادق عليه السلام :
من احب لله و ابغض لله و اعطى لله فهو ممن كمل ايمانه .(122)

كسيكه دوستى كند براى خدا و دشمنى كند براى خدا و بخشش كند براى خدا، بكمال ايمان رسيده است .

كسى كه حب و بغض و بخشش او   براى حق بود اين كوشش او
بود ايمان او كامل به دنيا   شود خوشحال اندر دار عقبى

120، نشانه كمال عقلى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اذا تم العقل نقص الكلام .(123)

زمانيكه انسان بكمال عقل برسد، گفتارش كم مى شود.

زمانيكه شود عقل تو تكميل   رود هر دم كلامت رو بتقليل
چو هر كس عاقل است از گفته خويش   زگفتار و بيانش هست تشويش ‍

121، زبان عاقل و منافق

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق و راء لسانه .(124)

زبان عاقل بعد از قلبش است ، اول تعقل مى كند، بعد مى گويد، ولى نادان زبانش قبل از قلبش است اول مى گويد بعد فكر مى كند!

زبان عاقل است از بعد قلبش   تعقل مى كند او قبل حرفش
ولى احمق زبانش هست اول   زند حرف و سپس فكرى مطول

122، درندگى زبان !

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اللسان سبع ان خلى عنه عقر.(125)

زبان چون درنده است كه اگر از او غافل شوى تو را مى گزد و مجروح مى كند!

زبان باشد چو حيوان درنده   كه كار او بود همچون گزنده
اگر غافل شوى از او زمانى   زند زخم فراوانت بآنى

123، صحبت نيكان

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
صحبته الاخيار تكسب الخير، كالريح اذا مرت بالطيب حملت طيبا.(126)

همنشينى با نيكان كسب خير مى كند، مانند باد كه چون بر گل خوش بو وزد بوى عطر مى آورد.

ز صحبت كردن نيكان و اخيار   شود كسب كمال و خير بسيار
چنانكه گر وزد باد از گلستان   رساند بوى گل بر شامه جان

124، معاشرات اشرار

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
صحبة الاشرار تكسب الشر كالريح اذا مرت بالنتن حملت نتنا.(127)

همنشينى با اشرار و بدان كسب شر است مانند باد كه به مزبله بوزد، بوى بد مى رساند.

قرين با مردم اشرار بودن   بود كسب رذائل را نمودن
چو باد از مزبله خيزد دمادم   تعفن آورد از بهر آدم

125، خصلت مؤ من و منافق

قال موسى بن جعفر عليهما السلام :
المؤ من قليل الكلام و كثير العمل ، المنافق كثير الكلام و قليل العمل .(128)

مؤ من حرفش كم است و عمل او زياد است ، منافق حرفش زياد است و عملش كم است .

كلامش كم بود مؤ من بدنيا   عمل دارد زياد از بهر عقبى
ولى دارد منافق حرف بسيار   عمل در كار او نبود چو گفتار

126، بنده دو چهره !

قال موسى بن جعفر عليهما السلام :
بئس العبد يكون عبد ذاوجهين و ذالسانين يطرى اخاه اذا شاهده و ياءكله اذا عاب عنه .(129)

بنده اى كه دو صورت و دو زبان داشته باشد بد بنده اى است ، زيرا در حضور برادرش تعريف كند و در غياب غيبت او را انجام مى دهد.

بداست آن بنده كو اندر زمانه   زبان و صورتش باشد دو گانه
كند مدح كسى را پيش رويش   بود در غيبت او عيب جويش

127، توشه قبل از مرگ

قال حسن بن على عليهما السلام لجناده يا جناده :
استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اجلك .(130)

مهياى سفر آخرت باشيد و توشه تهيه كنيد قبل از رسيدن مرگتان .

مهيا باش بهر مردن خويش   كه دارى پر خطر راهى تو در پيش
نما تحصيل زاد و توشه بسيار   كه اين ره بس خطرناك است و دشوار

128، شرط رفاقت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لايكون الصديق صديقا حتى يحفظ اخاه فى نكبته غيبته و وفاته .(131)

رفيق خوب نيست مگر آن رفيقى كه رفيق و برادر دينى خود را در مواقع تهى دستى و در غياب و حتى پس از مرگ هم يارى كند و اسرار او را حفظ نمايد.

رفيق خوب نبود در رفاقت   مگر آن كو كند اينسان حمايت
بفقر و تنگدستى باشدت يار   نگهدار بفوت و غيبت اسرار

129، بالاترين عبادت

قال الصادق عليه السلام :
ما عبدالله بشى ء افضل من اداء حق المؤ من .(132)

عبادت كرده نشده خدا به چيزى كه افضل و بالاتر باشد از اداء حق مؤ من .

عبادت كردن حق نيست اكمل   به آن چيزى كه از اين باشد افضل
كه مؤ من را اداء حق نمائى   رضاى حق به او ملحق نمائى

130، نتيجه تفكر

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
التفكر يدعو الى البر و العمل به (133)

خوب فكر كردن انسان را دعوت مى كند بسوى نيكى و خير و عمل كردن به نيكى .

تفكر در جهان آفرينش   چو كردى مى شوى از اهل بينش
چو فكر نيك در سر پرورانى   به ميدان عمل چون پهلوانى

131، دين و يقين

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
حسن الدين من قوة اليقين (134)

خوبى دين و به احكام آن عمل كردن ، از قوت يقين انسان است .

اگر در دين يقين گرديد محكم   باعمال اندر آن باشى منظم
كسى را چون يقين سست است در كار   نهالش در عمل كى مى دهد بار

132، بردبارى و دانش

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
حسن الحلم دليل وفور العلم .(135)

حليم بودن و خوبى آن دليل فراوان داشتن علم انسان است .

اگر دارى تو صبر و بردبارى   نكردى در بديها بيقرارى
بدى از كس بحملت چو آسان   تو دارى علم و دانش فراوان

133، جاذبه دلها

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
حسن الصحبة يزيد فى محبة القلوب .(136)

نيكو همنشينى نمودن و رفاقت كردن ، بر محبت دلهاى مردم مى افزايد.

چو نيكو همنشينى با خلق باشد   بدلها تخم حبت را بپاشى
نما نيكى به مردم در رفاقت   كه تا مهرت فتد اندر رقابت

134، زينت حكمت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
عليك بالحكمة فانها الحلية الفاخرة .(137)

بر تو باد بآموختن حكمت ، زيرا حكمت لباس زيبائى است كه شخص را سرافراز مى دارد.

چو بتوانى برو حكمت بياموز   كه اندر كارها باشى تو پيروز
لباس دانش ار پوشى تو در بر   سرافرازى و تاج علم بر سر

135، رشته مودت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
عليك بالبشاشة فانها حبالة المودة .(138)

بر تو باد بخوشروئى زيرا اين خصلت ريسمان و وسيله دوستى با مردم است .

به مردم روبرو شو با بشاشت   بكن با خلق با نيكى رفاقت
كه آن سررشته باشد بر مودت   بيارد دوستى را با محبت

13، زراعت پربركت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
عليك بالاحسان فانه افضل زراعة و اربح بضائة .(139)

بر تو باد به نيكى كردن با مردم ، كه آن برترين زراعت و سودمندترين سرمايه است .

معاشر باش با مردم باحسان   بهر صورت طلب كن خير آنان
چون از كشت و زرعت جود دارى   يكى سرمايه پرسود دارى

137، بهره شما از زمين

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
و انما حظ احد كم من الارض ذات الطول و العرض قيد قده ، متعفرا على خده .(140)

اين است و جز اين نيست كه حظ و بهره شما از زمين باندازه طول و عرض ‍ بدن شما است ، يعنى اگر قدتان بلند باشد، قبرتان دازتر خواهد بود، و اگر بدن شما پهنتر باشد قبرتان پهنتر است آن هم با گذاشتن صورتتان روى خاك قبر پس تا زنده ايد غافل نباشيد و بدنيا دل نبنديد و براى آن كار كنيد.

بگفتا سهمتان از اين زمين شد   بحجم و طول و عرض قامت خود
بقدر قبر حظ و بهره داريد   ديگر هر گونه باشد مى گذاريد
گذارى سر بخاك آنهم بتعفير   كند آن لحظه احوال تو تغيير
تو چون اينگونه ره در پيش دارى   چرا پس حرص مال بيش دارى

138، در هر چيز عبرتى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
ان فى كل شى موعظة و عبرة لذوى اللب و الاعتبار.(141)

براستى كه از براى خردمندان و گيرندگان پند در هر چيز دنيا پند و عبرتى است .

به هر شيى ازين اشياء عالم   گشايد ديده آن كوهست آدم
بگيرد پند اگر او هست عاقل   نمايد خود بخود تحصيل حاصل

139، بهتر از هفتاد هزار عابد

قال الباقر عليه السلام :
عالم ينتقع بعلمه افضل من سبعين الف عابد.(142)

عالمى كه بعلم خود عمل كند و نفع ببرد، افضل است از هفتاد هزار عابد.

اگر عالم بعلمش گشت عامل   بود از هر جهت او شخص كامل
بارزش عالمى كوهست اعقل   زسبعين الف عابد، باشد افضل

140، حمايت زيانمند

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
من نصر الباطل خسر(143)

كسيكه باطل را يارى كند در فرداى قيامت زيانكار و پشيمان است .

زباطل گر كنى يارى بدوران   زمانى آيدت ، افسوس و خسران
پشيمانى ديگر سودى ندارد   برايت ارمغان حسرت بيارد

141، عبادت واقعى

قال على بن موسى الرضا عليهما السلام :
ليس العبادة كثرة الصيام و انما العبادة التفكر فى امر الله عزوجل .(144)

نيست عبادت به زيادى نماز و روزه ، بلكه عبادت زياد فكر كردن در كار خداوند متعال است .

زيادى نماز و روزه نبود   عبادت در طريق امر سرمد
تفكر گر كنى در صنع بارى   ازين ره در قيامت بهره دارى

142، عبادت برتر

قال الصادق عليه السلام :
افضل العبادة ادمان التفكر فى الله و فى قدرته .(145)

بالاترين عبادت آن است كه پيوسته درباره خداوند و قدرت او بينديشى .

عبادت آنكه افضل باشد از دور   كه پيوسته روى سوى تفكر
نظر در ذات حق و قدرت او   چو بنمائى ، بود بس كار نيكو

143، بيدارى دل

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
نبه بالتفكر قلبك و جاف عن الليل جنبك و اتق الله ربك .(146)

قلب خود را با تفكر بيدار كن و در شب خود را از رختخواب جدا كن و بعبادت بپرداز و پرهيزگار باش و خدا را در نظر بگير.

بكن با فكر قلب خويش تنبيه   برايش كن قيامت را تو تشبيه
برون از رختخوابت شب بنه پا   به تقواى كوش بهر حق بهرجا

144، اخلاص كامل

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
غاية الاخلاص الخلاص .(147)

اگر در تمام امور به اخلاص كامل برسى از همه ناراحتيها خلاص ‍ مى شوى .

اگر اخلاص در كار تو باشد   ديگر ناراحتى بهرت نباشد
خلاصى جوئى از هر رنج و زحمت   زافعال خودت باشى بعشرت

145، ترا مى بيند

قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
اعبد الله كانك تراه فان كنت لا تراه ، فانه يراك .(148)

عبادت كن خدا را مثل اينكه او را مى بينى ، زيرا اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند.

چنان حق را عبادت كن كه بينى   تو او را و بنزد او قرينى
نمى بينى بچشمت گر تو الله   تو را او بيند اندر گاه بيگاه

146، اراده خير خدا

قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
اذا اراد الله بعبد خيرا فقهه فى الدين و زهده فى الدنيا، و بصره عيوبه .(149)

آنگاه كه خداوند اراده فرمايد به بنده اى خير برساند، او را در دين فقيه و دانا، نسبت بدنيا زاهد و بى اعتنا، و درباره معايب خودش بصير و بينا مى گرداند.

به عبد ار خير خواهد حق زاحسان   فقيهش مى كند در دين و ايمان
بدنيا زهد او را بيش سازد   بصيرش در عيوب خويش سازد

147، راه بهشت

قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
من سلك طريقا يطلب فيه عما سلك الله به طريقا الى الجنة .(150)

كسيكه راهى را براى فرا گرفتن علم برود خداوند راه بهشت را براى او آسان مى گرداند.

كسى كو در طريق علم كوشد   لباس طالبان علم پوشد
خدا بهرش نمايد سهل و آسان   بجنت خادمانش حور و غلمان

148، چشمه هاى حكمت دل

قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
من اخلص لله اربعين يوما فجرالله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه .(151)

كسى كه چهل روز خود را براى خدا خالص كند، خداوند چشمه هاى دانش ‍ را از قلبش بزبانش جارى مى كند.

اگر خالص كنى خود را چهل روز   براى حق در اين راهى تو پيروز
شود بس چشمه هاى علم جارى   زقلبت بر زبان ، از لطف بارى