پانصد حديث اعتقادى و اخلاقى

احمد صادقى اردستانى

- ۲ -


39، علم و عمل

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اخلصوا اذا عملتم و اعملوا اذا عملتم .(42)

زمانيكه عمل مى كنيد خالص براى خدا كنيد و ريا در آن نكنيد و زمانيكه كارى را ياد گرفتيد به آن عمل كنيد و عالم بى عمل نباشيد.

باعمالت خلوص نيت آور   بكن بهر رضاى حى داور
بهر علمى كه دانستى عمل كن   مباش همچون درخت بى بربن

40، دوست و دشمن

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
صديق كل امرء عقله و عدوه جهله .(43)

دوست و رفيق هر مردى عقل اوست ، و دشمن او جهل اوست .

رفيق مرد عقلش باشد اى دوست   رفاقت كردنت با دوست
ولى جهلش بود او را چو دشمن   زدشمن مرد عاقل نيست ايمن

41، وحدت و جماعت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
الزموا الجماعة و اجتنبوا الفرقة .(44)

هميشه ملازم جماعت و اجتماعات اسلامى باشيد و از تنهائى و تفرقه جوئى دورى كنيد.

بود خير كثير اندر جماعت   تو هم در اجتماع بنما شراكت
مكن از مسلمين دورى تو اى دوست   رفاقت كردنت با خلق نيكوست

42، نداى مرگ

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اسمعوا دعوة الموت اذانكم قبل ان يدعى بكم .(45)

بشنويد نداى مرگ را بگوشهاى خودتان ، قبل از اينكه مرگ شما را فرا خواند.

بگوش خود نداى مرگ برخوان   بگو ما اندر اين داريم مهمان
تو قبل از داعى حق توشه برگير   نداى مرگ ، برنا را كند پير

43، آمادگى مرگ

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
استعدوا للموت فقد اظلكم .(46)

آماده مرگ باشيد، كارهاى خود را اصلاح كنيد به تحقيق كه مرگ بر شما سايه مى افكند.

مهيا بهر مرگ خويشتن باش   قدمردانه در اين ره بيفراش
بغفلت خفته ، زير سايه مرگ   تو هستى مرتحل كو توشه و برگ

44، نتيجه اخلاص

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم :
اخلص قلبك يكفيك القليل من العمل .(47)

قلب خود را از نيتهاى غير خدائى خالص بگردان ، عمل اندك هم براى تو كافى خواهد بود.

زيادى عمل گر شد تو را نغز   بود مانند جوزى خالى از مغز
خلوص نيت ار مقياس باشد   قليلش بهتر از الماس باشد

45، غنيمت فرصت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
انتهزوا فرص الخير فانها تمر مرالسحاب .(48)

فرصت هاى خوب را كه آنان به سرعتى چون ساعت ابر مى گذرند غنيمت بداريد.

زفرصتهاى خوبت بهره برگير   كه اوقاتت كند هر لحظه تغيير
شتابان مى رود چون ابر سيار   زفقدانش خورى افسوس بسيار

46، غنيمت عمر

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اكذبوا آمالكم و اغتنموا آجا لكم باحسن اعمالكم .(49)

تكذيب كنيد آرزوهاى خود را و غنيمت بداريد عمر و اوقاترا باعمال خوب خود.

مكن از آرزوهايت حمايت   غنيمت دان تو عمر و كن سعايت
به نيكوكارى و حسن فعالت   مهيا توشه كن بهر قيامت
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اهجروا الشهوات فانها تقود كم الى ارتكاب الذنوب .(50)

دورى كنيد از خواسته هاى نفسانى ، بدرستى كه آن شما را به ارتكاب گناهان مى كشاند.

زخواهشهاى نفسانى بشو دور   و الا چشم عقلت مى كند كور
كشد سوى گناهت گاه و بيگاه   كه تا سازد تو را يكباره گمراه

48، تبعات لذت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اذكروا عند المعاصى ذهاب اللذات و بقاء التبعات .(51)

بياد داشته باشيد در موقع گناه كردن ، لذتهاى زود گذر و مؤ اخذه و مسئوليت آن را كه در پيشگاه خداوند عالم باقى مى ماند.

چو خواهى مرتكب گردى گناهى   بدان حق مى دهد بهرت گواهى
بكمتر وقت ، لذت گشته فانى   عذابش هست باقى گر بدانى

49، آگاه به آشكار و پنهان

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اتقوا الله الذى ان قلتم سمع و ان اضمرتم علم .(52)

خدا را در نظر داشته باشيد، زيرا اگر حرفى را بگوئيد او مى شنود و بر ضمير و درون دلهاى شما هم آگاه است .

براى حق بپرهيزاى خردمند   بداندر فكر و ذكرت هيچ مپسند
چو گفتى بشنود او از زبانت   وگر پنهان كنى داند نهانت

50، آه دل مظلوم

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اتقوا دعوة المظلوم فانه يسل الله حقه .(53)

بپرهيزيد از دعا و آه مظلوم ، به درستى كه طرفدار حق او خداوند است .
حذر كن از دعا و آه مظلوم   كه باشد حامى او حى قيوم
اگر آهش برون از سينه تازد   بكوه آهن او روزن بسازد

51، به مظلوم بى پناه

قال على ببن الحسين عليهما السلام :
اياك و ظلم من لايجد ناصرا الا الله .(54)

بر تو باد به دورى كردن از ظلم به كسى كه يارى كننده اى غير از خدا ندارد.
بترس اى ظالم از مظلوم بى يار   كه او را حق بود يار و مدد كار
بپوشى گردوصد جوشن زفولاد   شود موم ، ار خدارا شب كند ياد

52، فقط اميد به خدا

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اجعلوا كل رجائكم لله سبحانه و لا ترجوا احدا سواه .(55)

قرار دهيد تمام اميدوارى خود را به سوى خدا و به غير خدا به هيچ كس ‍ اميدوار نباشيد.

همه اميد خود سوى خدا كن   حساب خلق و خالق را جدا كن
مدار از خلق عالم هيچ اميد   كه گردى از اميد خويش نوميد

53، موعظه عبرت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اتغطوا بالعبر و اعتبروا بالغير.(56)

از عبرتها پند بگيريد و از آثار گذشتگان و تغييرات ايام ، عبرت بياموزيد.
بگير عبرت تو از ايام ماضى   بشو يكدم بنفس خويش قاضى
كه از شاهان و از فرمانروايان   نمانده هيچ آثارى بدوران

54، دوست ظاهر و دشمن پنهان

قال مولانا جواد الائمه عليه السلام :
لا تكن وليا لله فى العلانية و عدوا له فى السر.(57)

نباشيد دوست خدا در ظاهر و دشمن خدا در پنهان .

مباش از دوستان حق بظاهر   چو در پنهان به حق باشى تو كافر
گرت باطن زظاهر هست بهتر   بود اعمال تو مرضى داور

55، حاكم شاهد!

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اتقوا المعاصى فى الخلوات ، فان الشاهد هو الحاكم .(58)

بپرهيز از گناه كردن در پنهان ، به درستى كه شهادت دهنده خود حاكم يعنى خداوند مى باشد.

بترسيد از گنه كردن به پنهان   كه باشد ذات بيچون شاهد آن
همان شاهد بود حاكم به محشر   ندانى چون شود الله اكبر

56، پرهيز از دوروئى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
احذر كل عمل يعمل فى السر و يستحبى منه فى العلانية .(59)

دورى كن از همه عملهائى كه بجا مى آورى در پنهان و حيا مى كنى آن را در ظاهر انجام دهى

به پرهيز از عملهاى نهانى   خدا مى داند و خود هم بدانى
حيا دارى كه خلق آن را بدانند   تو را با آن عمل بيقدر دانند

57، همنشين خطرناك

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
احذر مجالسة قرين السوء فانه يهلك مقارنه و يردى مصاحبه .(60)

دورى كنيد از همنشين و رفيق بد، به درستيكه او همنشين و رفيق خود را فاسد و هلاك مى كند.

بيا از همنشين بد حذر كن   مشو هم محضر و ترك سفر كن
كه او آخر هلاكت مى نمايد   در زشتى برويت مى گشايد

58، عمر از دست رفته

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اخذروا ضياع الاعمار لا يبقى لكم ففائتها لا يعود.(61)

دورى كنيد از ضايع كردن عمر در آن چيزى كه سزاوار نيست ، زيرا مدت از دست رفته و فوت شده عمر بر نمى گردد.

بكن دورى مكن ضايع تو اعمار   به چيزى كه تو را نبود سزاوار
چو عمرت رفت ديگر نايد او باز   نخواهى ديد از انجامت آغاز

59، خطر بخل

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
احذروا الشح فانه يكسب المقت و يشين المحاسن و يشيع العيوب .(62)

دورى كنيد از بخل ، زيرا بخل دشمنى ايجاد مى كند و خوبيها را مى پوشاند و عيوب را شايع مى گرداند.

كنيد از بخل دورى اى عزيزان   كه نبود اين صفت زاوصاف ايمان
كند بد حسن اعمالت دمادم   كند ظاهر عيوبت را در عالم

60، روز بازرسى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
احذروا يوما تفحص فيه الاعمال و تكثرفيه الزلزال و تشيب فيه الاطفال .(63)

بترسيد از روزى كه بازرسى اعمال دقيق است ، زلزله هاى زياد واقع مى شوند! و از خوف بچه ها، پير مى شوند!

بترسيد از قيام روز محشر   كه تفتيش عمل گردد سراسر
كند خوف آنچنان بر خلق تاءثير   كه كودك اندر آن دم مى شود پير

61، بدبخت ترين افراد!

قال على عليه السلام :
اخسر الناس من رضى عن الدنيا عوضا عن الآخرة .(64)

زيانكارترين مردم كسى است كه خانه هميشگى را به خانه موقت بفروشد و بجاى آخرت ، خود را بوسيله دنيا خوشنود گرداند.

به دنيا هر كسى باشد زيانكار   ولى آنكس زيانكار است بسيار
كه بفروشد بدنيا دار عقبى   بمحشر آيد او مانند اعمى

62، بهترين توشه

قال رسول الله صلى الله عليه و آله :
خير الزاد التقوى .(65)

بهترين توشه براى سفر آخرت ، پرهيزكارى است .

نباشد توشه اى بهتر زتقوى   براى رفتن اندر دار عقبى
گناهان ترك كن ، واجب عمل كن   به دار خلد حوران را بغل كن

63، انسان آتشى

قال رسول الله صلى الله عليه و آله لعلى يا على :
من خاف الناس لسانه فهو من اهل النار.(66)

يا على كسى كه مردم از زبانش بترسند، او از اهل آتش است .

هر آنكس خلق ترسد از زبانش   بود در آتش دوزخ مكانش
زبانت را، زبد گفتن نگهدار   تو خلق الله را با آن ميازار

64، شرورترين

قال رسول الله صلى الله عليه و آله لعلى يا على :
شر الناس من اكرمه الناس اتقاء فحشه (شره ).(67)

شرورترين افراد كسى است كه مردم از ترس بدزبانى او باو احترام بگذارند!

زشر هر كه خلق الله ترسند   شوند از دورى او خلق خرسند
بنابر گفته نيكان و ابرار   كنندش احترام ، او باشد زاشرار

65، حرص زشت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اياك و الحرص فانه شين الدين و بئس القرين .(68)

بر تو باد باينكه دورى كنى از حرص و طمع ، زيرا حرص براى دين تو زشت و براى خودت هم بد رفيقى خواهد بود.

مباش ايجان حريص مال و اميال   كه بد باشد براى دين و اعمال
زمؤ من حرص ورزيدن خلافست   رفيق ضد زهد و هم عفافست

66، جنون خشم

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اياك والغضب فاوله جنون و آخره ندم .(69)

دورى كنيد از غضب كردن ، زيرا اول آن ديوانگى و آخر آن پشيمانى است !

برون كن از سرت خوى غضب را   تو نصب العين كن حلم و ادب را
كه چون ديوانه گردى اول آن   در آخرزآن عمل گردى پشيمان

67، لغزشهاى پرحرفى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اياك و الهذر فمن كثرت كلامه كثرت آثامه .(70)

از پر حرفى پرهيز كن ، زيرا هركس زياد حرف بزند، لغزشها و گناهان او هم زياد مى گردد.

نزن حرف زياد و باش هوشيار   بتطويل كلامت باش بيدار
سخن گر خارج از اندازه گوئى   طريق جرم و عصيان را بپوئى

68، پرخورى و بيمارى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اياك و البطنه فمن لزمها كثرت اسقامه و فسدت احلامه .(71)

بر شما باد به كم خوردن ، زيرا كسى كه پربخورد زياد مى شود امراض او و خوابهاى بد مى بيند!

بكن دورى زاكل و شرب بسيار   كه مى گردد تن و روح تو بيمار
شوى از پر خورى رنجور و نالان   بشبها خوابها بينى پريشان

69، نشانه هاى ريا كارى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
ثلاث علامات للمرائى : ينشط اذا راءى الناس و يكسل اذا كان وحده و يحب ان يحمد فى جميع اموره .(72)

سه جيز از علامات رياكارى است : موقع عمل در نزد مردم نشاط دارد و بهنگام عمل در تنهائى كسل است ، و دوست دارد كه مردم او را در همه كارها مدح و ستايش كنند!

سه چيز آمد علامات رياكار   نشاط اندر عمل در نزد انظار
كسل باشد به تنهائى در اعمال   به مدح خلق خوش باشد در افعال

70، ارزش خودشناسى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
رحم الله امرء عرف قدره و لم يتعد طوره .(73)

رحمت خدا بر مرديكه بشناسد قدر خويش را و تجاوز از حدود خود نكند.

خدا رحمت كند آن مرد دانا   كه بشناسد بدنيا قدر خود را
تجاوز از حدود خود نگيرد   براه حق بماند تا بميرد

71، حسد بدن را مى خورد!

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
كما ان الصدى ياكل الحديد حتى يفنيه ، كذالك الحسد يكمد الجسد حتى يفنيه .(74)

همچنانكه زنگ آهن را مى خورد تا اينكه نابودش كند، حسد نيز بدن آدم را مى خورد و بيمار مى كند، تا از بين ببرد!

همانطورى كه آهن را خورد زنگ   حسد جسمت كند بيمار و بى رنگ
تو از بخل و حسد جانا بپرهيز   مزن بر جسم و جانت حربه تيز

72، محبت و بغض

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لو ضربت خيشوم المؤ من على ان يبغضنى ما ابغضنى ولو صببت الدنيا بجماتها على المنافق على ان يحبى ما احبى .(75)

اگر بزنم بدماغ مؤ من براى اينكه دشمن من مى باشد مؤ من هرگز با من دشمن نخواهد شد، و اگر تمام دنيا را در كف منافق بريزم كه با من دوست شود، منافق با من دوست نخواهد شد!

زنم بر بينى مؤ من اگر من   كه دشمن باشدم او نيست دشمن
دهم دنيا همه گر بر منافق   كه گردد دوستم نبود موافق

73، راه چاره

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لكل هم فرج و لكل ضيق مخرج .(76)

براى هر هم و غمى گشايشى است و براى هر تنگى و گرفتارى راه چاره اى خواهد بود.

بهر همى گشايش هست در كار   مشو ناراحت و كن صبر بسيار
جزع منمازتنگى اى برادر   كه راهى مى شود مفتوح آخر

74، توجه به نظر افراد

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لا تستفرن عندك الراءى الخطير اذا اتاك به الرجل الحقير.(77)

نظريه مهمى را كه شخص كوچكى نزد تو مطرح مى كند كوچك مشمار، و از آن استفاده كن .

روا نبود به نزدت مرد ديندار   كنى تو راءى مردم كوچكى خار
كه شايد گر بود كوچك به تصوير   بود در كارها با فكر و تدبير

75، مهار خشم

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لا تسر عن الى الغضب فيتسلط عليك بالعادة .(78)

سرعت نكنيد در غضب كردن ، زيرا اگر غضب مسلط بر شما بشود براى شما عادت مى گردد.

مكن اندر غضب سرعت در ايام   كه او گردد مسلط بر تو انجام
اگر باشد غضب بهر تو عادت   درخت آن دهد بار عداوت

76، رضايت حسود!

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لا يرضى الحسود عمن يحسده الا بموته او بزوال النعمه عنه .(79)

حسود راضى نمى شود از محسود خودش مگر اينكه آن طرف بميرد يا نعمت از او سلب شود!

نميگردد رضا حاسد ز محسود   مگر آندم كه شد محسود مفقود
و يا آندم كه نعمت شد از او سلب   رضاى خاطر او كى شود جلب

77، امتحان و نعمت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لا يكمل ايمان المؤ من حتى يعد الرخاء فتنة والبلاء نعمة .(80)

كامل نمى شود ايمان مؤ من تا اينكه وسعت را امتحان ، و بلا را نعمت بداند.

نشد كامل براى مؤ من ايمان   كه نايد ظاهر اين حالت بديشان
كه در حال فرح در امتحان است   بود نعمت بلايش گر بجان است

78، لذت مدارا

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لا ندم لكثير الرفق ، لا عيش لسيى ء الخلق .(81)

پشيمانى ندارد كسى كه زياد با مردم مدارا مى كند و عيش و شادى ندارد كسى كه با مردم بسوء خلق رفتار مى كند.

پشيمانى ندارد هر كه بسيار   بمردم با مدارا كرده رفتار
ندارد در مقابل عيش و شادى   هر آنكس سوء خلق آرد زيادى

79، سوءظن و حسن خلق

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لا ايمان مع سوء الظن و لا قرين كحسن الخلق .(82)

ايمان نيست با داشتن گمان بد بخلق ، و رفيقى بهتر از اخلاق خوب نيست .

كسى اندر دلش ايمان ندارد   كه سوءظن به خلق الله دارد
لزوم دوست اندر زندگانيست   رفيقى بهتر از خلق نكونيست

80، توشه سفر آخرت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
من ايقن بالمعاد استكثر من الزاد.(83)

كسى كه يقين به قيامت دارد، توشه سفر آخرت تهيه مى كند.

كسى كو را يقين باشد بعقبى   نمايد توشه اين ره مهيا
همانطورى كه در دنياى امروز   هر آنكس توشه دارد هست پيروز

81، كفران نعمت

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
من استعان بالنعمة على المعصية فهو الكفور.(84)

كسيكه نعمتهاى خدا را در معصيت صرف نمايد، كفران آن كرده است .

كنى گر نعمت حق صرف عصيان   زنعمتها، بدان كردى تو كفران
مهيا بهرت از كفران نعمت   عذاب دردناك اندر قيامت

82، ادعاى مغرورانه !

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
من ادعى من العلم عايته ، فقد اظهر من اجهل نهايته .(85)

كسى كه ادعاى رسيدن علم خود را به نهايت آن بنمايد بتحقيق كه نهايت جهل خود را اظهار كرده است .

هر آن كس گويد علمم هست افزون   زحد فضل پابنهاده بيرون
بدعوى خودار باشد مرتب   بدان او هست در جهل مركب

83، هدف پست

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
من كانت همته مايدخل بطنه كانت قيمته ما يخرج منه .(86)

كسيكه تمام همت و كوشش خود را مصروف پر كردن شكم خود كند، قيمت ارزش آن همان چيزى است كه از او خارج مى شود.

هر آنكس همتش در خورد و خواب است   بنزد عارفان همچون دواب است
بود اندر حقيقت ارزش او   همان چيزيكه خارج گردد از او

84، شديدترين گناه !

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اشد الذنوب ما استخف به صاحبه .(87)

شديدترين گناهان آن است كه شخص گناهكار آن را كوچك بشمارد.

بزرگست آن گناه تو زاعمال   كه كوچك بشمرى او را زافعال
چرا زان رو كه باشى نزد خالق   تو كوچك دانيش نزد خلايق

85، آموزش جاهل

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
ما اخذ الله على الجاهل ان يتعلم حتى على العالم ان يعلم .(88)

خداوند از نادان آن قدر پيمان نگرفته كه ياد بگيرد، كه از دانايان پيمان گرفته كه ، علم خود را به ديگران بياموزد.

زنادانان خدا نگرفته پيمان   كه داند آنچه در او هست نادان
ولى بگرفته عهد از عالم اول   سپس پيمان به نادان شد محول

86، شخصيت پنهان

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
المرء مخبوء تحت لسانه .(89)

مرد در زير زبانش پنهان است ، همينكه سخن گويد شناخته شود.

اين سخن را على (عليه السلام ) نموده بيان   مرد پنهان بود بزير زبان
پايه و مايه اش بر ناظر   زسخن گفتنش شود ظاهر

87، تجارت با صدقه

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
اذا املقتم فتا جروا الله بالصدقه .(90)

زمانيكه گرفتار فقر شديد بوسيله صدقه دادن با خدا معامله كنيد.

اگر گشتى فقير اندر زمانه   مگير از اين و آن هرگز بهانه
تجارت با خدا كن بهر اينكار   تصدق كن براه حق تو بسيار

88، حفظ آبرو

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
ماء وجهك جامد يقطره السوال ، فانظر عند من ثقطره .(91)

آبروى تو بجاى خود ثابت و محفوظ است در موقع سؤ ال ببين نزد چه كسى آن را قطره قطره بر زمين مى ريزى ؟!

هميشه آبرويت هست محفوظ   نباشى گر بخلق الله مقروض
ببين نزد كه ريزى آبرويت   بيايد دست جود او بسويت

89، اعتماد به خداوند

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
لا يصدق ايمان عبد حتى يكون بما فى يدالله سبحانه ، اوثق بما فى يده .(92)

ايمان بنده درست و كامل نيست جز آن موقع كه اطمينانش بآنچه در دست خداست بيشتر باشد، تا آنچه در دست خود اوست . چون آنچه در دست خداست باقى مى باشد و آنچه در دست خود اوست فانى خواهد بود.

نباشد بنده را ايمان كامل   جز اندم كويقينش گشته حاصل
كه دست حق زدست بنده اعلاست   اميد بنده برحى تواناست

90، كاربرد علم

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
قطع العلم عذرالمتعللين .(93)

دانش راه بهانه جويان را مى بندد، و فرداى قيامت علماء نمى توانند بگويند ما نمى دانستيم !

بعالم بسته علم را بهانه   در آنها علم باشد چون نشانه
نبتواند بگويد نزد خالق   كه من آگه نبودم از حقايق

91، پرده غرور

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
بينكم و بين الموعظة حجاب من الغفلة ، العزة .(94)

ميان شما و پند و اندرز، پرده غرور غفلت است هر كس آن پرده را دريد گوش دلش بگوهرهاى مواعظ انبيا و بزرگان گرانباز مى گردد.

ميان دل و گوش و پند و اندرز   حجاب بين آنها هست چون مرز
هر آنكس اين حجاب از بين گيرد   دل و گوشش زنيكان پند گيرد

92، گنجهاى روزى

قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
فى سعة الاخلاق كنوز الارزاق .(95)

در توسعه دادن حسن خلق گنجهايى است كه كمك شايانى بروزى مى كند.

بود در نيكى اخلاق بسيار   يكى گنجى نهفته پر زدينار
بحسن خلق اگر كردى تو احسان   برايت مى شود روزى فراوان