تحليل حوادث ناگوار زندگانى حضرت فاطمه زهرا (س)

محمد دشتى

- ۴ -


سكوت و بى تفاوتى آگاهان جامعه

- مشكل آغازين تبليغات اسلامى - ارزش آگاهان و عالمان - نقشه ها و برنامه ريزى هاى دشمن - محاكمه عالمان و آگاهان ساكت يكى ديگر از عوامل پيدايش رويدادهاى تلخ و ناگوار صدر اسلام، سكوت و بى تفاوتى علماء و آگاهان جامعه اسلامى بود زيرا علماء و دانشمندان اسلامى هم از نظر سمبوليك و الگوخواهى جامعه، مطرحند و هم از نظر مذهبى و جاذبه هاى دينى در مردم نفوذ دارند و زبان گوياى شريعت و مبين احكام خدا و مفسر وحى الهى مى باشند اگر عامل روحانيت و علماء اسلامى به صحنه انقلاب كشانده شود و انقلابى بودن خود را حفظ نمايند، تداوم انقلاب تحقق مى يابد.

يا بالعكس اگر راه انحرافى بپويند. و خود اغفال شوند.

هدايتگران جامعه خود گمراه كردند. و نجات دهندگان مردم در امواج هوس ها و فتنه ها غرق شوند. و سكوت و انزوا برگزينند.

حوادث تلخ و ناگوار فراوانى دامنگير فرد و جامعه خواهد شد.

براى اينكه نقش حساس علماء را بهتر شناسائى نمائيم بايد ريشه هاى پيدايش حوزه هاى علميه و هيئت هاى تبليغى علماء اسلامى را، مورد ارزيابى قرار دهيم.

مشكل آغازين تبليغات اسلامى

رسالت پيامبر گرامى اسلام، جهانى بود، و مى بايست با امكانات محدود و ابتدائى آن روز، اقداماتى براى ابلاغ احكام الهى و قوانين قرآنى و ارزش هاى اخلاقى اسلام صورت گيرد.

در آن روزگاران:

از وسائل مدرن الكترونيك امروزى خبرى نبود. و سيستم روابط جمعى كنونى مانند مطبوعات روزنامه ها و مجلات، راديو و تلويزيون و ماهواره ها وجود نداشتند. و هواپيما و اتومبيل و قطار نيز اختراع نشده بودند.

مشكل آغازين تبليغات اسلامى و ابلاغ احكام خدا از اينجا شروع مى شد كه پيام جهانى و همگانى قرآن را بدون ابزار و آلات لازم مى بايست به همگان آموزش دهند.

خوب چگونه؟ و با كدام شيوه ممكن؟ با نزول آيه نَفْر [آيه 122 توبة وَ لَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلّ فِرقَة مِنْهُم طائفَة لِيَتَفَقّهُوا فِى الدِّين وَ لِيُنْذِرُوا قَومَهُم اِذا رَجَعُوا اِلَيْهِم لَعَلّهُمْ يَحْذَرونَ] و فرمان بسيج نيروهاى كارآمد، جهت آموزش مفاهيم اسلام، و تبليغ آن در جامعه اسلامى، پيامبر اسلام، هيئت هاى تبليغى و معلّمان قرآن و احكام را سازماندهى نمود و به سفرهاى تبليغى اعزام فرمود [مغازى واقدى ج 1 ص 354.] در نتيجه پُل ارتباطى بين قرآن و پيامبر اسلام، و توده هاى مردم در شهرها و روستاهاى دور و نزديك، علماء، و هيئت هاى تبليغى رسول خدا، شدند كه پس از تخصص ها و آگاهى هاى لازم. به سوى مردم شتافتند در نتيجه آرام آرام يكى از اركان مهم انقلاب و اسلام پايه گذارى و تحقّق يافت گرچه در روزگاران آغازين هيئت هاى تبليغى رسول خدا (ص) با مشكلات فراوانى روبرو بودند.

گروهى را به طور دسته جمعى به شهادت رساندند، و بدنهاى آنان را قطعه قطعه كردند.

برخى را مخفيانه ترور نمودند.

بعضى را به زندان برده با انواع شكنجه ها آزار مى دادند [المغازى واقدى ج 1 ص 345 و 358. و. سيره ابن هشام ج 2 ص 169. و. طبقات ابن سعد ج 2/ 39. و. فروغ ابديت ج 2 ص 81 تا 89.] و گروهى ديگر را اجازه ورود به شهرهاى خودشان نداده از نيمه راه برمى گرداندند امّا اين سيستم آموزشى، بتدريج فراگير شد. و از شهرهاى عربستان پا فراتر گذاشته و به صورت هجرت و ابلاغ رسالت در كشورهاى اطراف عربستان نيز از اسلام و قرآن تبليغ گرديد (مانند هيئت هجرت كنندگان به حبشه با سرپرستى حضرت جعفر بن ابيطالب) در نتيجه، علماء و آگاهان جامعه اسلامى به عنوان يكى از عوامل تداوم اسلام مطرح و نقش تعيين كننده اى را به عهده گرفتند.

عامل ارزشمند روحانيت و حوزه هاى علمى

پس از پديد آمدن هيئت هاى تبليغى از طرف رسول خدا، يكى از عوامل ارزشمند انقلاب، و تداوم و گسترش اسلام در جامعه اسلامى مطرح، و در دلهاى همه، جا باز نمود، و نقش تعيين كننده خود را بازيافت از آن پس فصل جديدى در خطبه ها و روايات و سفارشات رسول خدا (ص) و امامان معصوم (ع) در رابطه با ارزش هاى علم و عالم باز شد مانند:

1. فضل علم و فضيلت و ارزش هاى معنوى عالم.

2. نقش عالم اسلامى در هدايت دلها.

3. ارزش بى نظير هدايت مردم.

4. مسؤوليت هاى عالم اسلامى در هدايت و تعليم و تربيت فرد و جامعه.

5. نقش علماء در گسترش و تداوم اسلام.

6. مسؤوليت علماء در برابر بدعت ها و آفات انقلاب و اخلاق جامعه.

7. اجر معنوى كسب علم، و آموزش علوم ضرورى.

8. نقش ملائكه در بازپرورى و حفاظت از علماء و دانشمندان اسلامى.

9. واجب بودن تبليغات اسلامى و آموزش هاى دينى مردم.

10. مسؤوليت هاى علماء در حفظ و پاسدارى از اسلام و مسلمين. و روايات فراوانى كه ارزش و اجر معنوى جويندگان و مبلغان علوم اسلامى را تبيين مى فرمود. مانند.

11. براى عالم اسلامى همه موجودات حتّى ماهى درياها استغفار مى كنند.

12. اگر يك نفر را هدايت كردى اجر و پاداش هدايت همه انسانها را خواهى داشت .

13. ملائكه در برابر عالم اسلامى بال مى گشايند كه: «قدم بر بال ما بگذار».

14. علماء، وارثان رسول خدايند.

15. علماء امت اسلامى از پيامبران بنى اسرائيل برترند.

16. خواب عالم نيز عبادت است.

17. هيچ عبادتى مانند كسب علم و دانش نيست.

18. علماء متعهّد و مسئول در قيامت حق شفاعت دارند.

19. بركات و نعمت هاى الهى به خاطر دعا و خواسته هاى عالم اسلامى فرومى ريزد [بحارالانوار كتاب العلم ج 1 و 2. و. محجّةالبيضاء ج 1 كتاب العلم، و. اصول كافى ج 1 كتاب العلم.] در نتيجه مردم نسبت به عامل ارزشمند ديگرى از انقلاب اسلامى، توجيه گرديدند و به آنان روى آوردند و حلال و حرام خود را از آنان گرفتند. و مشكلات خود را با رهنمودهاى علماء اسلامى حل كردند با همفكرى و مشورت علماء، حركت و سكون خود را، خواب و خوراك خود را، آداب و رسوم خود را تنظيم و بازسازى نمودند.

رسول گرامى اسلام با پديد آوردن و بازپرورى همين عامل ارزشمند اسلامى، پيام جهانى و همگانى خود را تحقق بخشيد و بهترين استفاده را در راه گسترش اسلام و تداوم آن نمود.

آنگاه، حفظ و نگهدارى. و احترام و پاكسازى آن را مرتب تذكر داد. و به اين حقيقت نيز اشاره فرمود كه:

اِذا فَسَدَ الْعالِم فَسَدَ الْعَالَم «اگر عامل تداوم دهنده فاسد شود جهان پُر از فساد خواهد شد». و هشدارهاى مكرر و ضرورى را براى مصون ماندن اين عامل مهم اجتماعى، معنوى مطرح فرمود، تا علماء و روحانيون، همواره در كمال و تكامل جوامع بشرى بكوشند و نفوذناپذير. باقى بمانند. كه فرمودند.

1. عالم ساكت شيطان است.

2. بدترين عذاب براى عالمان فاسد و وابسته است.

3. علماء به طرف دنيا و سلاطين نروند.

4. علماء بى تفاوت در برابر كجى ها و انحرافات مردم عذاب مى شوند.

5. بدترين موجود روى زمين عالم بى عمل و آلوده دامن است.

6. عذاب عالم فاسد دردناك و بى مانند است.

7. اهل جهنم از عذاب و بوى بد عالم فاسد زجر مى كشند.

نقشه ها و برنامه ريزى هاى دشمن

دشمنان اسلام، و طرّاحان تشنه حكومت، و سلطه شيطانى از اين عامل ارزشمند (عامل عالمان و آگاهان جامعه) غافل نماندند و در فكر تخريب آن برآمدند، و با توجّه به نفوذ علماء، و روحانيون در ميان توده هاى مردم، به اين نتيجه رسيدند كه:

بدون انحراف و اغفال و وابستگى علماء، نمى شود در توده هاى مردم نفوذ كرد و مردم را به سكوت و انزوا كشاند.

پس بايد عامل ارزشمند عالمان و آگاهان را بى اعتبار نمود و يا قدرت آنان را در اختيار گرفت. و در اين رابطه نقشه هاى شيطانى فراوانى را مطرح كردند مانند:

1- سعى در ساكت كردن يا ساكت نگهداشتن علماءِ بلاد اسلامى.

2- سعى در اغفال و انحراف علماءِ بلاد اسلامى.

3- سعى در تطميع و دنيازدگى علماء بلاد اسلامى.

4- سعى در ايجاد اختلاف در ميان علماء بلاد اسلامى.

5- سعى در ترور و از ميان برداشتن علماء بلاد اسلامى.

6- سعى در بى اعتبار كردن حوزه هاى علمى علماء بلاد اسلامى.

7- سعى در تأسيس و به وجود آوردن حوزه هاى علمى، استعمارى.

8- سعى در خريدن و وابسته نمودن علماء بلاد اسلامى (به شكل آخوندهاى دربارى، سپاه دين، روحانى نماهاى ساواكى).

هرگاه توانستند يكى از عوامل مهم انقلاب يعنى روحانيت و علماء اسلامى را ساكت و منزوى سازند.

يا تطميع و وابسته نمايند. و يا دست به خلق و پيدايش روحانى نماهاى دربارى بزنند. توانستند در دين خدا رخنه كنند. و مردم را استحمار نمايند. و انقلابهاى اصيل رهائى بخش را از پاى درآورند و ديديم كه سران سقيفه چنين كردند.

با زور و تهديد و ارعاب جمعى را ترساندند.

گروهى را به سكوت و انزوا كشاندند. و برخى را همراه خود به حركت درآوردند كه بر ضد اهل بيت (ع) شهادت دروغين نيز بدهند. و در تداوم اين سياست شيطانى:

ابوهريره ها را استخدام كردند. و روحانى نماهاى دربار معاويه را مى نگرم كه در 70 هزار منبر و محراب به قطب عالم امكان، اول مؤمن جهان، و اول مظلوم عالم، حضرت على (ع) اهانت روا مى داشتند [معاويه خودش در سخنرانى ها به امام على (ع) دشنام مى داد - عقدالفريد ج 4 ص 366 و ج 2 ص 301 متوفاى 328 هجرى - شرح نهج البلاغه ابى الحديد ج 1 ص 356. و. ج 3 ص 258 و ج 13 ص 220 به فرمانداران و كارگزاران و عالم نماهاى دربارى نيز امر مى كرد كه به على (ع) ناسزا بگويند.

- صحيح مسلم ج 2 ص 360: مسلم بن حجاج متوفاى 261 هجرى - صحيح ترمذى ج 5 ص 301 حديث 3808 محمد بن عيسى متوفاى 279 هجرى - المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 109 - تاريخ دمشق ابن عساكر ج 1 ص 206 و 271 (ترجمه الامام على (ع)) متوفاى 571 هجرى - خصائص نسائى شافعى ص 48 و 81: متوفاى 303 هجرى - نظم درر السمطين ص 107. زرندى حنفى - كفاية الطالب. ص 84 و 86. كنجى شافعى - المناقب خوارزمى ص 59: متوفاى 993 هجرى - اسدالغابه. ابن اثير ج 1 ص 314 و ج 4 ص 25 متوفاى 630 هجرى.

- الاصابة ج 2 ص 509. ابن جر العسقلانى شافعى متوفاى 852 هجرى.

- الغدير ج 1 ص 257. و. ج 3 ص 200. و. ج 10 ص 264 - عقدالفريد ج 4 ص 29. و. ج 2 ص 144 متوفاى 328 هجرى - وقعة صفين. نصر بن مزاجم ص 92 و 89: متوفاى 202 هجرى - شرح نهج البلاغه ابى الحديد ج 1 ص 256 و 361. و. ج 3 ص 100 و ج 4 ص 72 - تذكرة الخواص ص 63. ابن الجوزى حنفى متوفاى 654 هجرى - تاريخ طبرى ج 5 ص 167 و 168: طبرى متوفاى 310 هجرى - الكامل ابن اثير ج 3 ص 413: متوفاى 606 هجرى - مستدرك حاكم ج 1 ص 385. و. ج 2 ص 358 متوفاى 258 هجرى - تاريخ الخلفاء سيوطى ص 190 متوفاى 911 هجرى.] و سپس قلم به دست گرفتند و حديث جعل كردند. و تاريخ اصيل و شريف اسلام را تحريف نمودند. و بدعت ها آفريدند. و انحرافات فراوانى را به خورد مردم دادند. و همه ارزش ها را به سقوط كشاندند.

اين گونه شيوه هاى استعمارى، در تمام نهضت ها مطرح گرديد و در انقلابهاى مكرّر اسلامى به كار گرفته شد.

براى اينكه ميرزاى شيرازى ها را در نهضت تنباكو بى اعتبار كنند. آخوند دربارى در بالاى منبر تهران قَليان مى كشيد. و براى آنكه آيةاللّه كاشانى را بكوبند عالم نماهائى در برابر او سبز گرديدند. و براى آنكه امام امّت را دلسرد كنند باز هم عالم نماهاى دربارى را با قلم و بيان، با رساله و فتوى بسيج كردند تا انقلاب اسلامى را از درون مورد تهاجم قرار دهند.

همه اين تلاش ها براى اين بود كه مى گفتند:

«اگر علماء بلاد اسلامى را ساكت كنيم، ساكت كردن مردم آسان است».

چون مى دانستند:

همواره يكى از عوامل بيدارى مردم و شكل گيرى نهضت هاى رهائى بخش، و تداوم اسلام و نهضت، علماء آگاه بلاد اسلامى بودند و خواهند بود.

حضرت امام (رحمةالله عليه) در آغاز حركت تكاملى انقلاب اسلامى، مى دانستند كه اگر عامل روحانيت به صحنه بيايد، حركت توده هاى مليونى به زودى شكل گرفته، بالنده مى شود كه مى فرمودند:

«اى علماء نكنيد سكوت».

«واللّه گناهكار است كسى كه داد نزند».

«به خدا مرتكب كبيره است كسى كه فرياد نزند». .

..

«واى بر اين علماء ساكت» «واى بر اين قم ساكت، اين نجف ساكت».

«اى علماء بلاد اسلامى بداد اسلام برسيد».

«اى قم، اى نجف بداد اسلام برسيد، رفت اسلام!» و روزى كه روحانيت ايران با فريادهاى وحى گونه امام بيدار شد و از پاى ننشست، توانست ملّت ايران را بيدار كند و پل ارتباطى بين رهبر و مردم را برقرار سازد كه از همه اقشار مردم در تمام شهرها و روستاها. حركت و فرياد انقلابى شكل مى گرفت و انقلاب در دل هاى عموم مردم راه مى يافت اينكه مى گويند.

چگونه مردم مدينه ساكت شدند؟ سير ارتجاعى گرفتند؟ تا حدودى به انحراف و اغفال و سكوت عالمان و آگاهان آن روزگاران مربوط مى شود، كه نمونه هاى در خطبه هاى حضرت زهرا (عليهاالسلام) بچشم مى خورد.

محاكمه عالمان و آگاهان ساكت

هر كس خطبه هاى آتشين حضرت زهرا (عليهاالسلام) را بررسى مى كند از خود مى پرسد:

فاطمه (عليهاالسلام) با چه كسانى حرف مى زند؟ به سر چه افرادى فرياد مى كشد؟ آنگاه با تداوم مطالعه و ارزيابى خطبه ها، پاسخ خود را به دست مى آورد كه مخاطبين حضرت زهرا (عليهاالسلام):

عالمان و آگاهان بى تفاوت جامعه اسلامى.

شخصيّت ها و بزرگان تطميع شده مدينه.

اصحاب و ياران رفاه زده و قدرت طلب رسول خدا.

حافظان قرآن و حاملان وحى مى باشند. كه در انحراف و غفلت و فراموشى، دست از ارزش هاى الهى شستند و مرعوب و مضطرب، تسليم ظلم شده، سكوت اختيار نمودند كه حضرت خطاب به آنها فرمود:

«اَنْتُمْ- عِبادُ اللّهِ- نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْبِهِ «شما اى بندگان خدا پرچمداران امر و نهى اوئيد». و حَمَلَةُ دينِهِ وَ وَحْيِهِ «و حاملان دين خدا و وحى او هستيد». و َ اُمَناءُ اللّهِ عَلى اَنْفُسِكُم «و امين هاى خدائيد نسبت به خويشتن». و َ بُلَغاؤهُ اِلَى الاُمَمِ «و مبلّغان اوئيد به سوى امت ها».

مى پرسند مخاطب هاى حضرت زهرا (عليهاالسلام) چه كسانند؟ خود مى فرمايد:

بندگان خدا (امّا ترسو).

پرچمداران امر و نهى (هم اكنون ساكت).

حاملان دين و وحى الهى (حال تطميع شده و بى تفاوت).

اسنانهاى امين و پاك (امروز خيانتكار و وابسته).

مبلغان پر تلاش ديروز (ساكت هاى منزوى امروز) [در تهاجم سران سقيفه، همه تسليم و منزوى گرديده و با ابابكر بيعت نمودند تنها امام على (ع) بود كه هرگز بيعت نكرد و در برابر تهديدات ابابكر و عمر دوام آورد 1. صحيح بخارى: محمد بن اسماعيل متوفاى 256 هجرى 2. كتاب المغازى ج 5 ص 82 و 177. و. ج 3 ص 55: واقدى 207 هجرى 3. صحيح مسلم ج 5 ص 152 (باب الجهاد والسير) و ج 2 ص 81: متوفاى 261 هجرى 4. الامامة والسياسة ج 1 ص 11. 13: ابن قتيبه متوفاى 276 هجرى 5. مروج الذهب ج 2 ص 302: مسعودى متوفاى 346 هجرى 6. تاريخ طبرى ج 3 ص 208: طبرى متوفاى 310 هجرى 7. الكامل فى التاريخ ج 2 ص 327 و 331: ابن اثير متوفاى 606 هجرى 8. كفاية الطالب. كنجى شافعى ص 370 9. شرح نهج البلاغه. ابى الحديد ج 2 ص 18 10. الصواعق المحرقة ص 13: ابن حجر متوفاى 852 هجرى 11. عبداللّه بن سباء ص 112:.] آنگاه بندگان و مبلّغان و آگاهان ساكت را توبيخ مى فرمايد كه چرا قدم در راه شيطان مى گذارند و حقائق را انكار مى كنند: فرمودند.

ثُمّ اَخَذْتُم تُورُونَ وَقْدَتَها، وَ تُهَيّجُونَ جَمْرَتَها «پس آتش گيره ها را افروخته تر مى كرديد و دامن به آتش مى زديد تا آتش را شعله ور كنيد». و َ تَسْتَجيبُونَ لِهِتافِ الشّيْطانِ الغَوِىّ «براى اجابت كردن بانگ شيطان گمراه آماده بوديد». و َ اِطْفاءِ اَنوارِ الدّينِ الْجَلِىّ «و براى خاموش نمودن انوار دين روشن خدا». و َ اِخْمادِ سُنَنِ النّبِىّ الصّفِىّ «و افسرده كردن و ضعيف نمودن سُنن نبى برگزيده خدا».

تُسِرّوُنَ حَسْواً فِى ارْتِغاءٍ «به بهانه كف گرفتن، شير را زير لب پنهان مى خوريد». و َ تَمْشُونَ لِأهْلِهِ وَ وُلدِهِ فِى الْخَمَرِ وَالضّراءِ «و براى خانواده و فرزندان او در پشت تپه ها و درختان كمين كرده ايد».

سپس بر سرشان فرياد مى كشد كه چرا اينگونه ساكت شديد و به انحراف مى رويد؟ فَأنّى حِزْتُمْ بَعْدَ الْبَيانِ؟ «پس چرا بعد از اقرارتان به ايمان حيران شديد؟». و َ اَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْاِعْلانِ؟ «و چسان پس از آن مرحله آشكار همكارى خود را نهفته كرديد؟». و َ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الْاِقْدامِ؟ «و بعد از آن پيشقدمى، عقب نشستيد؟». و َ اَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْايمانِ؟ «و بعد از ايمان شرك آورديد؟».

اَلا تُقاتِلُونُ قَوْماً نَكَثُوا اَيْمانَهُم وَ هَمُّوا بِاخْراج الرّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤكُمْ اَوّلَ مَرّةٍ اَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ اَحَّقُ اَنْ تَخْشَوْهُ انْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ.

«در حالى كه قرآن مى فرمايد: آيا نمى جنگيد با گروهى كه عهد شكستند و خواستند رسول خدا را اخراج كنند با آنكه آنان جنگ را آغاز نمودند، آيا از آنان هراس داريد در حالى كه خدا سزاوارتر است كه از او بهراسيد، اگر كه مؤمنيد».

اَلا قَدْ اَرى اَنْ قَدْ اَخْلَدْتُمْ اِلَى الْخَفْضِ «به هوش باشيد كه من مى بينم به تنبلى و تن آسائى هميشگى دل نهاده ايد». و اين واقعيت تلخ را همه مشاهده كردند كه پس از سكوت و بى تفاوتى عالمان و آگاهان مدينه، حريم اهل بيت (ع) بى دفاع ماند و توده هاى مردم با سكوت مبلغان و عالمان اسلامى به يأس و نااميدى تن در دادند و با بى تفاوتى از كنار حوادث تلخ گذشتند و ميدان را براى قدرت طلبان بى تقوى خالى كردند و در يك سير ارتجاعى خطرناكى قرار گرفتند [سير ارتجاعى سير ارتجاعى در امّت اسلامى يك واقعيّت تلخ غير قابل انكار است منافقين و نفوذى هاى منتظر فرصت حتّى در سالهاى آخر عمر رسول خدا (ص) دست به تحركات گوناگونى زدند تا جائى كه مدينه تهديد مى شد از اين رو در حادثه جنگ تبوك، پيامبر (ص) على (عليه السلام) را در مدينه جانشين خود قرار دادند تا هرگونه تحرك دشمن را سركوب نمايد.

پيامبر (ص) خود اين خطر بزرگ را مطرح و با هشدارهاى لازم مردم را در صحنه سياسى نگه داشتند فرمود: لا تَرْجِعُوا بَعْدِى كُفّاراً يَضْرِبُ بَعْضُكُم رقابَ بَعْض «پس از من كافر نگرديد كه بعضى از شما گردن بعضى ديگر را بزنند» - صحيح بخارى ج 9 ص 63 - طبقات الكبرى ج 2 ص 184 - مسند احمد ج 4 ص 76 و 349 - كشف الأستار ج 2 ص 101 - البيان والتبيين ج 3 ص 23 - وفاء الوفاء ص 885 - مسند احمد ج 2 ص 300، 408 - مسند احمد ج 3 ص 18 و 28 پس از رحلت رسول خدا (ص) نيز شاهد بوديم كه بسيارى دست از اسلام ولايت و رهبرى اهل بيت (ع) كشيدند و پيمان روز غدير را شكستند و راه ارتجاعى و «ارتداد» پيمودند - اختصاص ص 84 شيخ مفيد - سفينة البحار ج 1 ص 517 و در تحليل علل ارتداد و روى گردانى مردم، حضرت زيد فرزند امام سجّاد (عليه السلام) فرمودند و َاللّهِ لَو تَمَكّنَ القُوْمُ اَنْ طَلَبُوا الْمُلْكَ بَغَيْرِ التّعَلّقِ بِاسْمِ رِسالَتِهِ، كانُوا قَدْ عَدَلُوا عَنْ نُبُوّتِهِ «سوگند به خدا، اگر براى آن قوم، امكان داشت كه بدون تعلّق و وابستگى به رسالت پيامبر (ص) خلافت را تصاحب نمايند، از نبوّت آن حضرت دست مى كشيدند و انكار مى كردند» - بيت الاحزان (ترجمه) ص 93: شيخ عباس قمّى] كه سر آغاز پيدايش حوادث ناگوار پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) گرديد.

آخر ز چه ناله داشت زهرا (عليهاالسلام)   بعد پدر از جفاى اعداش
مى ديد كه عهد خود شكستند   بستند ز كينه دست مولاش
يك لاله تازه اين همه داغ؟   در سينه به جاى دل چه دارد؟
بر قبر پدر فتاده از پاى   زهرا مگر از كه شكوه دارد؟
ز انصار كه ياريش نكردند؟   بستند دَرِ كمك به رويش؟
يا زانكه زدى ميان كوچه    
    سيلى عوض فَدَكْ به رويش؟

فروپاشى نيروهاى دفاعى

- ضرورت قدرت دفاعى - خطر غفلت از قدرت دفاعى نهضت ها - سياست نفوذ در نيروهاى دفاعى كشورها - تحليل علل فروپاشى نيروهاى دفاعى در سخنان فاطمه (عليهاالسلام) يكى از عوامل شكست نهضت ها و رويدادهاى تلخ تاريخ ملّت ها، فروپاشى نيروهاى دفاعى است.

هرگاه پاسداران مجاهد و رزمنده، و نيروهاى دفاعى بازدارنده ملّتى. در شعله هاى آتش نفاق از بين بروند و در گرد و غبار فتنه ها ناپديد گردند، چه كسى مى تواند از مكتب و ملّت دفاع نمايد؟ و پاسدار و تداوم دهنده ارزش هاى انقلابى باشد؟ پس از رسول خدا. نيروهاى دفاعى و لشگريان اسلام.

در بلاى فتنه ها. و اختلافات قومى. و انحرافات اجتماعى از هم پاشيدند و سكوت كردند و قرآن و عترت را بدون هرگونه پاسدار و محافظى در معرض توطئه ها قرار داده و تنها گذاشتند كه حضرت زهرا (عليهاالسلام) فرمودند.

فَقُبْحاً لِفُلولِ الْحَدِّ «چه زشت است كندى شمشيرها». و َاللّعْبَ بَعْدَ الْجِدّ «و سستى و بازى آنها پس از تلاش و كوششان». و َ قَرْع الصَفاةِ، وَ صَدْع القَناةِ «و سر بر سنگ خارا زدن نيزه اى كه شكاف برداشته». و َ خَطَلِ اِلاراءِ، وَ زَلَلِ الأهْواءِ «و فساد آراء و انحراف اميال» [قسمت هائى از خطبه حضرت زهرا (عليهاالسلام) در جمع زنان مهاجرين و انصار.]

ضرورت قدرت دفاعى

هر موجود زنده از نظر بيولوژى و تداوم حيات و زندگى احتياج به قدرت دفاعى مناسب دارد، تا در برابر ميكروب ها و انگل هاى مزاحم دوام بياورد.

بدن انسان همانگونه كه از يك سيستم جاذبه قوى و متناسب برخوردار است و انواع ويتامين ها و موادّ غذائى را به خوبى جذب مى كند قدرت دفاعى مناسبى نيز دارد. و نظم شگفتى آورى در سيستم دفاعى بدن حاكم است كه جداً بايد مورد ارزيابى و مطالعه عميق قرار گيرد.

لوزه ها ميكروب ها را شناسائى كرده و با آنان درگير مى شوند. و خبر ورود دشمن را به مركز اعصاب مى رسانند و با فرمان جنگ، همه گلبول هاى سفيد در يك بسيج عمومى و مناسب، راه را بر ميكروب هاى مزاحم بسته و دشمن را از پاى درمى آورند «فتبارك الله أحسن الخالقين».

كشور و ميهن اسلامى.

مرزها و ارزش هاى انقلاب نيز بايد داراى قدرت دفاعى نيرومندى باشد كه در صورت لزوم از كشور و انقلاب اسلامى دفاع نمايد و آفات انقلاب را از سر راه بردارد از اين رو:

تشكيل ارتش اسلامى. و بسيج نيروهاى مردمى. و برخوردارى از يك سيستم دفاعى مطمئن و بى نظير.

جزو فرمان الهى قران و سفارشات پيامبران الهى است.

امام على (عليه السلام) مى فرمايد «وَالْجُنُودُ بِاذْنِ اللّه حُصُونُ الرّعِيّةِ، وَ زَيْنُ الوُلاةِ وَ عِزّ الدِّينِ و سُبُلُ الأمْن وَ لَيْسُ تَقُومُ الرّعيّةُ اِلا بِهِمْ (سپاهيان به اذن خداحافظان و پناهگاه رعيت، زينت زمامداران، عزّت و شوكت دين و راه هاى امن و امانند، و ثبات و پايدارى ملّت به آنان بستگى دارد) [معجم المفهرس نهج البلاغه نامه 54/ 44.] تمام قدرت ها و حكومت ها و جوامع بشرى به اين اصل مسلّم حياتى پى برده و به فكر تشكيل ارتش و ارگان هاى نظامى افتادند رسول گرامى در تشكيل ارتش اسلامى، از شيوه ها و طرح هائى استفاده كردند كه براى جهانيان قابل توجّه و تأمل بود و هست.

ضمن اينكه ارتش اسلامى و قدرت دفاعى را طراحى و بازسازى مى فرمودند، همه مردم را در يك دفاع نظامى بسيجى گونه اى، دخالت دادند و همه را مسلّح نمودند و آموزش نظامى را به عنوان مقدّمه دفاع از اسلام و قرآن واجب شمردند و فضائل و اجر و ارزش هاى معنوى آن را در قالب ده ها روايت و حديث ابلاغ فرمودند.

در جامعه اسلامى رسول خدا، تنها قشر خاصّى، از اسلام و انقلاب دفاع نمى كردند.

دفاع بر همه واجب بود. و همه افراد در جهاد اسلامى شركت مى نمودند.

اين طرح ارزشمند و قدرت بى نظير توده هاى مسلمان، و عمومى بودن دفاع، باعث شكست تحركات دشمنان قسم خورده اسلام شد. و توطئه هاى مشركين قريش را نقش بر آب نمود. و شيطنت هاى يهود و نصارى را خنثى كرد. و تهاجم گسترده قبائل هم پيمان عرب را برطرف نمود. و نور هدايت قرآن را به جهانيان شناساند.

جوامع اسلامى پس از رسول خدا (ص)، و سيستم حكومت و ولايت فقيه، در دوران غيب كبرى امام زمان (عج) نيز بر همين اساس مستحكم، استوار است كه دفاع و جهاد بر همه مسلمانان واجب است. گرچه بايد گروه و اُرگانى به عنوان ارتش، و نظاميان هميشه در صحنه، آموزش هاى لازم را به طور مداوم فراگيرند و مأموريت هاى محوّله را به انجام رسانند. و يژگى بسيج نيروها و آموزش عمومى توده ها به قدرى مهم و كارساز است كه دشمنان اسلام نيز به والائى و ارزشمندى آن اعتراف نمودند، وقتى ناصرالدين شاه به سفر فرنگ رفت و در برابر رژه نظاميان مسلّح آن سامان قرار گرفت. فرمانده نظامى فرنگ پرسيد:

جناب شاه، شما در ايران چنين ارتشى داريد؟ جواب داد.

«ما احتياجى به اين همه مخارج و تشكيلات نداريم زيرا مردم ما از فقهاء و مراجع عاليقدر شيعه تقليد مى كنند، هرگاه خطرى متوجه آب و خاك ما شود. فتوى جهاد مى دهند آن وقت است كه زن و مرد و پير و جوان همه به حركت درمى آيند و دشمن را شكست مى دهند».