تحليل حوادث ناگوار زندگانى حضرت فاطمه زهرا (س)

محمد دشتى

- ۳ -


سياست انزوا يا نفوذ در رهبرى

با توجه به ارزش ها و نقش بسيار مهم و حسّاس رهبرى، سياستمداران دروغين و طراحان تشنه قدرت نيز تمام فكر و انديشه و تلاش و همت خود را براى انزوا يا نفوذ در رهبرى متمركز نمودند كه اين سد مستحكم را بشكستند و به اهداف شوم خود برسند در اين رابطه عمليّات زير را به كار گرفتند.

اوّل- كودتاى نظامى و ازواى رهبرى امّت [ابتداء تهديد به آتش زدن منزل امام (ع) كردند و سپس درب خانه را به آتش كشيدند - عقدالفريد ج 5 ص 12: ابن عبدربّه متوفاى 328 هجرى - انساب الاشراف ص 586: بلاذرى متوفاى 279 هجرى - تاريخ طبرى ج 4 ص 1818: طبرى متوفاى 310 هجرى.] دوم- ترور و شهادت رهبران لايق.

سوم- جوسازى و هجوم تبليغاتى و منزوى كردن رهبر معصوم (ع).

چهارم- تربيت افراد براى به دست گرفتن رهبرى جوامع اسلامى.

(استعمار براى سلطه گرى خود و چپاول سرمايه هاى جهان سوّم، افرادى را با نام دانشجو و اعزام دانشجويان به فرنگ و غرب، در كشورهاى مورد نظر آموزش هاى لازم داده و آنگونه كه مى خواست تربيت كرد و سپس مديريّت كشورهاى اسلامى و جهان سوم را به دست آنها سپرد و با روش هاى گوناگون استحمارى، رهبران و رؤساى جمهور را از ميان همين گروه انتخاب مى نمود و با به دست آوردن سنگر رهبرى. بر همه مقدّرات جوامع بشرى حكومت مى كرد و مى كند) [نقشه هاى استعمار در راه مبارزه با اسلام. ترجمه آقاى هشترودى (در شكست انقلاب الجزاير، فلسطين و و... از سياست نفوذ استفاده شد).] پنجم- نفوذ در رهبرى استعمارگران اگر نتوانستند با ترور، و كودتاى نظامى، و تهاجم تبليغاتى، رهبران آزاده دنيا را منزوى و از سر راه بردارند به فكر «نفوذ و ضربه» مى افتند، و با سياست نفوذ در رهبرى، انقلاب و مردم انقلابى را در معرض سختى ها و آفات گوناگون قرار مى دهند و سرانجام با ايجاد انحراف به اغفال و استحمار توده ها روى آورده. اَغراض پليد خود را تحقق مى بخشند.

در صدر اسلام نيز چنين كردند و مى دانستند.

- اگر امام على (ع) را از سر راه برندارند.

- و در محاصره اقتصادى، تبليغاتى قرار ندهند.

- يا منزوى نكنند.

نمى توانند به نام اسلام بر مردم حكومت كنند.

از اين رو هنوز جنازه رسول خدا (ص) بر زمين مانده بود و مراسم غسل و كفن و تدفين آن بزرگ پيامبر الهى آغاز نشده بود كه:

در سقيفه بنى ساعده گرد آمدند [كفاية الأثر ص 193 - الامامة والسياسة ص 12 ابن قتيبة متوفاى 276 هجرى - الغدير ج 7 ص 75.

- الاستيعاب. ابن عبدالبر متوفاى 338 هجرى - ارشاد شيخ مفيد متوفاى 413 هجرى - كشف المحجّة. ابن طاووس متوفاى 664 هجرى.] و با رأى چند نفر، فردى را انتخاب و سپس با كودتاى نظامى به مردم تحميل كردند. و هر اعتراض و انتقادى را به شدت سركوب نمودند. و با زندان و شلاق و ترور و حكومت نظامى به كسى اجازه تصميم گيرى يا مخالفت نداده و رهبرى معصوم را منزوى ساختند.

اينجا بود كه:

مصيبت ها باريدن گرفت. و مسخ ارزش ها آغاز شد. و جاهليت عرب با همه زشتى هاى خود دوباره رخ نمود و جوانه شوم زد. و همه را به كام تلخ سير ارتجاعى فرود برد. و مظلوميت و بلا كشيدن اهل بيت (ع) آغاز گشت. و سنگ بناى كربلاها و عاشوراهاى هميشه تاريخ با دست شوم سران سقيفه، استقرار گرفت كه تا هم اكنون. جهان اسلام آثار مصيبت بار بى دفاع ماندن اسلام و بى سرپرست شدن امت اسلامى، را مى چشد. و بلاى فتنه ها و تفرقه ها، همه ارزش هاى به دست آورده را بر باد داد كه جهان اسلام در برابر مشتى يهود زانو زد و «اسرائيل» چون خنجرى زهرآگين بر قلب وارثان بحق آن فرورفت.

آثار شوم رهبرى دروغين

اگر نقش عامل رهبرى را به درستى ارزيابى كنيم مى بينيم كه انزواى رهبرى، و انكار عامل رهبرى معصوم (ع) باعث آن همه تلخى ها و رويدادهاى ناگوار صدر اسلام گرديد كه به برخى از آنها اشاره مى شود.

1- بى دفاع ماندن اسلام.

2- بى دفاع ماندن قرآن.

3- آغاز سير ارتجاعى امّت پس از رسول خدا (ص) و انكار حماسه غدير و امامت امام على (ع) [بسيارى از سيره نويسان در رابطه با حماسه غدير خم نقل كردند كه همراه با ده ها هزار زائرين بيت اللّه عمر و ابابكر جلو آمدند و دست على (ع) را گرفتند و بيعت كردند و گفتند:

بَخّ بَخّ لَكَ يا اباالْحَسن، لَقَدْ أصْبَحْتَ مُولاىَ وَ مُولى كُلّ مُؤمِن وَ مُؤمِنَة «درود بر تو درود بر تو يا اباالحسن، صبح كردى در حالى كه امام من و هر مرد و زن مسلمان با ايمانى» 1. تاريخ دمشق ج 2 ص 548 و550: ابن عساكر شافعى متوفاى 571 هجرى 2. المناقب. خوارزمى ص 94: خوارزمى متوفاى 993 هجرى 3. مسند احمد ج 4 ص 281: احمد بن حنبل متوفاى 241 هجرى 4. الفصول المهمّة ص 24: شيخ حر عاملى متوفاى 1104 هجرى 5. الحاوى للفتاوى ج 1 ص 122: سيوطى شافعى متوفاى 911 هجرى 6. ذخائر العقبى ص 67: طبرى متوفاى 694 هجرى 7. فضائل الخمسة ج 1 ص 350: آيةالله فيروزآبادى 8. فضائل الصحّابة مخطوط: احمد بن شعيب نسائى متوفاى 303 هجرى 9. تاريخ الاسلام ج 2 ص 197: ذهبى متوفاى 748 هجرى 10. علم الكتاب. ص 161: خواجه حنفى:

11. درر السمطين زرندى ص 109 12. ينابيع المودّة ص 30 و 31 و 249: قندوزى حنفى متوفاى 127 هجرى 13. تفسير فخر رازى ج 3 ص 63 و ج 12 ص 50: رازى متوفاى 319 هجرى 14. تذكرة الخواص ص 29: ابن الجوزى متوفاى 654 هجرى 15. مشكاة المصابيح ج 3 ص 246:

16. عبقات الانوار ج 1 ص 285: سيد جزائرى 17. فرائد السمطين ج 1 ص 77 باب 13: حموينى متوفاى 723 هجرى 18. الغدير ج 1 ص 272: علامه امينى 19. الرياض النضرة ج 2 ص 169: طبرى متوفاى 694 هجرى 20. كفاية الطالب ص 28:

21. مناقب ابن الجوزى: ابن الجوزى متوفاى 751 هجرى 22. البداية والنهاية ج 5 ص 212: ابن كثير متوفاى 774 هجرى 23. كتاب الخطط ص 223. مقريزى:

24. بديع المعانى ص 75:

25. كنزالعمال ج 6 ص 397: متقى هندى 26. وفاء الوفاء ج 2 ص 173: على بن احمد سمهودى متوفاى 911 هجرى 27. مناقب ابن المغازلى ص 18 و 24: مغازلى شافعى متوفاى 483 هجرى 28. تاريخ بغداد ج 8 ص 290: خطيب بغدادى متوفاى 484 هجرى 29. شواهد التنزيل ج 1 ص 158: حسكانى حنفى متوفاى 504 هجرى 30. سرّالعالمين ص 21: غزّالى متوفاى 505 هجرى 31. احقاق الحق ج 6 ص 256: قاضى نوراللّه شوشترى متوفاى 1019 هجرى 32. الصواعق المحرقه ص 26/ 42: ابن حجر متوفاى 852 هجرى 33. فيض الغدير ج 6 ص 218: حاج شيخ عباس قمى 34. شرح المواهب ج 7 ص 13: زرقانى مالكى 35. فتوحات الاسلاميه ج 2 ص 306.] 4- آغاز انحرافات عقيدتى، سياسى، نظامى، اخلاقى فقهى در امّت اسلامى.

5- تغيير حكومت الهى به حاكميّت مستبدّانه بشرى.

6- انزواى اهل بيت (ع).

7- بى سرپرست ماندن امّت.

8- پيروزى خط نفاق.

9- به قدرت رسيدن مخالفان اسلام (شكست خورده هاى سياسى و نظامى، خانواده هاى حد خورده و اعدامى، سرمايه داران طرد شده).

10- انتقام گرفتن از اسلام و طرفداران واقعى آن (قتل مالك و تبعيد اباذر).

11- استقرار حكومت نظامى (كه از نظر اسلام و قرآن محكوم است).

12- به كار گرفتن انواع روش هاى حرام براى ساكت كردن مردم (تهديد و ترور و زندان، تبعيد).

13- ريزش خون اولين شهيد از خاندان رسالت (حضرت محسن عليه السلام).

14- بارش انواع اهانت ها و ظلم ها به اهل بيت (ع) 15- شكسته شدن حريم حرمت فرزندان رسول خدا (ص) 16- كاشته شدن تخم تفرقه و جدائى ها.

17- سكوت و انزواى حزب اللّه و مجاهدان واقعى اسلام.

18- ظهور بدعت ها و احكام دروغين به نام اسلام.

19- مسخ ارزش هاى اسلامى و زنده شدن دوباره ارزش هاى جاهلى.

20- تعطيل شدن حدود الهى.

21- ظهور تفسيرهاى دروغين از قرآن.

22- جمع آورى سوزاندن احاديث رسول خدا (ص) با شعار «حسبنا كتاب اللّه» به اين بهانه كه، رواج احاديث رسول خدا در امّت ايجاد اختلافات خواهد كرد [1. علوم الحديث و مصطلحه ص 12 2. فجر الاسلام ص 221.] 23- صدور بخشنامه براى منع نقل حديث در امت اسلامى [ابابكر دستور مى دهد جهت حفظ سلامت قرآن، احاديث جمع آورى شده را بسوزانند و كسى حق نقل حديث از پيامبر ندارد - علوم الحديث و مصطلحه ص 30- 21 - طبقات الحفاظ ج 1 ص 5 - فجر الاسلام ص 209 - مقدمه مرآت العقول ج 1 ص 30 - تذكرة الحفاظ ج 1 ص 32 عُمَر نيز سفارش أكيد مى كند كه براى مردم حديث نخوانيد و برخى از اصحاب رسول خدا (ص) مثل عبدالله بن حذيفه و عبدالله بن مسعود را براى نقل حديث به مدينه احضار كرده پس از سرزنش زندانى مى نمايد.

- صحيح بخارى ج 1 ص 39 - تذكرة الحفاظ ج 1 ص 2 - فجر الاسلام ص 210 - طبقات الحفاظ ج 1 ص 5 - طبقات ابن سعد ج 3 ص 206 - طبقات ابن سعد ج 3 ص 206 - مقدمه مرآت العقول ج 1 ص 30 - فتح البارى. ابن حجر متوفاى 852 هجرى - تنوير الحوالك سيوطى ص 4 متوفاى 911 هجرى و عثمان نيز در تداوم سياست آن دو تن در سخنرانى خود رسماً اعلام مى دارد كه: هيچكس حق ندارد حديثى را در عهد ابابكر و عمر شنيده نشده روايت كند.

- مقدمه مرآت العقول ج 1 ص 32 و اين ممنوعيّت تا حكومت عمر بن عبدالعزيز ادامه داشت آنگاه با تلاش فراوان او، دانشمندان اقدام به تهيّه و تدوين احاديث نبوى نمودند.

- فجر الاسلام ص 221 - علوم الحديث و مصطلحه ص 37.] 24- تغيير و جعل احكام الهى.

با توجه به آثار شوم رهبرى دروغين، و انزواى رهبرى معصوم (ع)، حضرت زهرا (عليهاالسلام) در جمع زنان مهاجر و انصار با تأسف و اندوه فراوان مى فرمايد: و َيْحَهُم! «واى بر آنان»!

اَنّى زَحْزَحُوها عَنْ رَواسِى الرّسالَة؟ «آنان چگونه خلافت رسول خدا (ص) را از مواضع ثابته اش دور كردند»؟! و َ قَواعِدَ النّبُوَةَ وَ الدِّلالَةِ «و اساس نبوت و قواعد آن را دگرگون ساختند». و َ مَهْبِطَ الرّوح الاَمينِ «و از خانه اى كه جبرئيل در آن فرود مى آمد به خانه ديگرى بردند». و َالطّبين بِاُمورُ الدّنيا وَالاخِرَةِ «و از دست افراد كاروانى كه به امور دنيا و آخرت وارد بودند».

اَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسرانُ الْمُبين «بدانيد كه اين زيان بزرگى است».

آنگاه به سرگردانى و انحراف انكاركنندگان خط امامان و معصوم (ع) با تأسف اشاره مى فرمايد:

لِيْتَ شِعرى اِلى اَىِّ سِناد اسْتَندُوا؟ «اى كاش مى دانستم به چه پناهگاهى تكيه داده اند»؟ و َ عَلى اَىّ عِمادٍ اعْتمِدُوا؟ «و كدام ستون را پشتيبان گرفته اند»؟ و َ بِايّة عُرْوَةٍ تَمَسّكُوا؟ «و به كدامين ريسمان تمسّك جسته اند»؟ و َ عَلى اَيّة ذريّة اَقْدَمُوا وَ اَحْتَنَكُوا؟ «و بر كدام فرزندى پيشقدم شده و استيلا جسته اند»؟ لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئس العَشير «و عجب سرپرست بد و دوست نابابى انتخاب نموده اند ». و َ بئسَ لِلظّالِمينَ بَدَلاً «و براى ظالمين چه بدل بدى است».

اِسْتَبْدَلُوا- وَاللّهِ- الذّناباً بِالقَوادِمِ «اينان به جاى پرهاى بزرگ روى بال، دُم را قرار داده». و َالعَجُزَ بِالكاهِلِ «و به جاى سينه، پشت را برگزيده اند».

فَرَغْماً لِمُعاطِسِ قَوْمٍ يُحْسَبُونَ اَنّهُم يُحْسِنُون صُنْعاً «ذليل شد بينى آن قومى (به خاك ماليده شد) كه خيال كردند با اين اعمال كار خوبى انجام داده اند».

اَلا اِنّهُمْ هُمُ المُفْسِدُونَ وَلكِن لا يَشعُرُونَ «آگاه باشيد آنان فاسدان اند ولى نمى دانند» [قسمتهائى از خطبه حضرت زهرا (عليهاالسلام) در جمع زنان مهاجر و انصار كه مدارك و اسناد آن به شرح زير مى باشد.

1. كتاب معانى الاخبار تاليف شيخ صدوق متوفاى 381 هجرى 2. كتاب احتجاج ج 1 ص 108 تاليف شيخ طبرسى متوفاى 588 هجرى 3. كتاب امالى ج 1 ص 384 تاليف شيخ طوسى متوفاى 460 هجرى 4. كتاب دلائل الامامة ص 39 تاليف محب الدين طبرى متوفاى 460 هجرى 5. كتاب بلاغات النساء ص 32 تاليف ابن ابى طاهر متوفاى 280 هجرى 6. كتاب كشف الغمة ج 2 ص 147 تاليف اربلى متوفاى 689 هجرى 7. كتاب شرح نهج البلاغه ج 16 ص 233 تاليف ابن ابى الحديد متوفاى 656 هجرى 8. كتاب أعلام النساء ج 4 ص 123 تاليف رضا كحّاله 9. كتاب بحارالانوار ج 43 ص 161 تاليف علامه مجلسى متوفاى 1110 هجرى 10. بحارالانوار ج 43 ص 185: مرحوم مجلسى 11. كتاب السقيفة. احمد بن عبدالعزيز جوهرى متوفاى 393 هجرى 12. كتاب عوالم ج 11 ص 239: بحرانى اصفهانى 13. احقاق الحق ج 10 ص 306: قاضى نوراللّه شوشترى متوفاى 1019 هجرى.]

ويژگى هاى رهبرى امام على

يگانه دخت پيامبر (ص) پس از هشدارهاى لازم، و افشاگرى هاى مناسب به معرفى ويژگى هاى رهبرى امام على (ع) مى پردازد تا مغزهاى خفته بيدار شده و بفهمند كه چه نعمت هاى بزرگى را از دست داده اند، فرمود: و َاللّه لَوْ تَكافُوّا عَنْ زَمامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللّهِ اِليْهِ لَاعْتَلَقَهُ «و سوگند به خدا اگر برخى از شما در مقابل برخى ديگر مى ايستاديد و زمام امور خود را كه پيامبر به على (ع) واگذار فرموده بود به دست وى سپرده بوديد». و َ لَسارَبِهِم سَيْراً سُجُحاً «آن را به ملايمت و سهولت راه مى بُرد».

لا يَكْلَمُ خُشاشُهُ «و اين شتر را سالم به مقصد مى رسانيد». و َ لا يُتَعْتِعُ راكِبُهُ «و حركتش حركتى رنج آور نمى شد». و َ لاوْرَدَهُم مَنْهَلاً، صافِياً روّياً، فَضْفاضاً تَطْفَحُ ضِفّتاهَ وَ لا يَتَرَنّقُ جانِباهُ «و آنان را به آبخور گاهى كه داراى آب صاف و فراوان بوده و آنچنان پُر و وسيع مى بود كه از دو طرفش سر ريز مى كرد و هرگز رنگ كدورت نمى پذيرفت، رهبرى مى نمود». و َ لَاصْدَرَهُم بِطاناً «و آنان را از اين آبخورگاه سيراب و بدون تشنگى بيرون مى برد». و َ نَصَح لَهُمْ سِرّاً وَ اِعْلاناً «و على عليه السلام خير و نيكى را براى آنان چه در خفا و چه آشكارا دوست مى داشت». و َ لَمْ يَكُنْ يَتَحلّى مِنَ الْغِنى بِطائلٍ «اگر وى در محل زمامدارى مى نشست هيچگاه بهره فراوانى از بيت المال براى خويشتن همراه نمى برد». و َ لا يَحْظى مِنَ الدّنيا بِنائلٍ «و از ثروت دنيا جز به اندازه نياز برداشت نمى كرد».

غَيْرَ رىّ النّاهِلِ «جز به اندازه آبى كه عطش را فرونشاند. (به حداقل زندگى اكتفا مى نمود)». و َ شَبْعَةِ الكافِلِ «و به اندازه طعامى مختصر كه رفع گرسنگى نمايد». و َ لَبانَ لَهُمُ الزاهِدُ مِنّ الرّاغِبِ «و براى مردم، زاهد از فرد حريص بر دنيا خوب باز شناخته مى شد». و َالصادِقُ مِنَ الكاذِبِ «و راستگو از دروغگو». و َ لَوْ اَنّ اَهْلَ الْقُرى امَنُوا وَاتّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيهم برَكَاتٍ مِنَ السّمَاءِ وَالاَرْضِ وَلكِنْ كَذّبُوا فَاَخَذْناهُم بِما كانُوا يَكْسِبُون «اينجا به آيه قرآن استشهاد مى فرمايد: كه اگر اهل قريه ها ايمان آورده، تقوى پيشه مى كردند بركت هاى زمين و آسمان را بر آنان فروريختيم ولى دروغ گفتند پس ما هم آنان را در برابر آنچه كسب كرده بودند عذاب كرديم [قسمت هائى از خطبه حضرت زهرا (عليهاالسلام) در جمع زنان مهاجر و انصار.] پس از طرح ارزش هاى رهبرى الهى، لازم است امام على (ع) را معرفى كند و اول مظلوم تاريخ را بشناساند از اين رو خطاب به مردم فرمود:

قَذَفَ اَخاهُ فى لَهَواتِها «رسول خدا (ص) برادرش را در كام اژدها و گلوگاه آن افكند».

فَلا يَنْكَفِىُ حَتّى يَطَأ صِماخَها بَأخْمَصِهِ «و او هم برنمى گشت تا گوشماليهاى سختى به آنها مى داد». و َ يُخْمِدَ لَهَبَها بِسَيْفِهِ «و آتش آنها را به آب شمشيرش خاموش مى كرد».

مَكْدُوداً فى ذاتِ اللّهِ «فرسوده از تلاش در راه خدا».

مُجْتَهِداً فى اَمْرِ اللّهِ «كوشيده در امر خدا».

قَريباً مِنْ رَسُولِ اللّهِ «نزديك به رسول خدا».

سَيّداً فى اَوْلياءِ اللّهِ «سرورى از اولياءِ خدا».

مُشَمِّراً، ناصِحاً، مُجِدّاً، كادِحاً «همواره دامن به كمر زده، نصيحت گر، تلاشگر و كوشش كننده». و َ اَنْتُمْ فى رِفاهِيّةِ مِنَ الْعَيْشِ «و شما در اين هنگامه در خوشى زندگى مى كرديد». و ادِعُونَ فاكِهُونَ آمِنُونَ «در مهد امن متنعم بوديد».

تَتَرَبّصُونَ بِنَا الدّوائرَ «و منتظر اينكه چرخ، گردش را بر عليه ما آغاز كند». و َ تَتَوَكّفُونَ الأخبارَ «و گوش به زنگ اخبار بوديد».

تَنْكُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ «هنگام كارزار عقب گرد مى كرديد». و َ تَفِرّونَ مِنَ القِتالِ «و به هنگام نبرد فرار مى نموديد» [قسمت هائى از خطبه حضرت زهرا در مسجد مدينه.] و شگفت انگيز است كه:

فراريان ديروز، مدّعيان حكومت اسلامى شدند. و رفاه زدگان ساكت، دست در دست مجاهدان اغفال شده گذاشتند. و بى تفاوت ها و مخالفان پنهانى اسلام، همه در انزواى على (ع) هم داستان شده و هر چه خواستند كردند. كه شاعر به گونه اى زيبا، مظلوميّت امام را مطرح مى كند.

نيلگون پيرهن كعبه حق   ناله فاطمه در نيمه شب
ذكر ويرانه نشين گوشه لب   ذكر بنشسته نماز زينب
همه گويند على مظلوم است   آن بحق بسته ز حَق محروم است

شخصيّت زدگى

- نقش سمبوليك الگوها - ره آورد شوم شخصيّت پرستى - فاطمه (عليهاالسلام) و محاكمه شخصيّت هاى ساكت و منحرف مى پرسند:

چرا و چگونه آن همه حوادث تلخ و ناگوار بر امّت اسلامى باريدن گرفت؟ چگونه يك امّت در برابر مظلوميّت اهل بيت (ع) ساكت ماند؟ چرا مجاهدان هميشه در پيكار، در برابر اهانت به فاطمه زهرا (عليهاالسلام) بى تفاوت ماندند؟ براى شناخت علل بى تفاوتى ها، و سكوت كردن ها، بايد به يكى ديگر از عوامل انقلاب و بيدارى توده ها يعنى (قدرت و نفوذ شخصيت هاى اجتماعى) توجه نمود.

شخصيّت هاى اجتماعى و صاحب قدرت و نفوذ در توده ها، اگر در صحنه سياسى حضور فعال داشته باشند و در تداوم انقلاب بكوشند، عامل پديد آورنده و نگهدارنده نهضت ها به شمار مى آيند، كه جاودانه شدن يك حركت تكاملى را تحقق مى بخشند و آفات پيروزى را از سر راه برمى دارند.

اما اگر شخصيت هاى صاحب قدرت، كنار زده شدند.

يا منزوى گردند.

يا منحرف شوند.

يا اغفال و تطميع گردند و رو در روى انقلاب بايستند و در صف ضد انقلاب قرار گيرند.

مى توانند يكى از عوامل شكست نهضت ها، و ركود حركت تكاملى ملّت ها، به حساب آيند و يك ملّت انقلابى را به سكوت و بى تفاوتى بكشانند چرا؟

نقش سمبوليك الگوها

انسان موجودى است كه به دنبال الگوها و سمبل ها حركت مى كند.

الگوطلب است، كه در مباحث روانشناسى، انسانها و سمبولهايش مورد بررسى و ارزيابى است.

از الگوها و سمبل ها مى آموزد، راه و رسم خود را مى يابد.

از آنها تقليد مى كند. و به آنها دل مى بندد. و در برابر كلام و سخنانشان حالت پذيرش و روح اطاعت دارد.

پدر و مادر در خانواده.

رفيق و دوست در روابط اجتماعى.

معلمان و مربيان در مراكز آموزشى.

شخصيّت هاى معروف علمى و هنرى و سياسى، اُلگوها و سَمبُل هاى انسانند كه نقش تربيتى بسيار ارزشمندى خواهند داشت و يا اگر خراب و دروغين باشند نقش تخريبى غير قابل جبرانى خواهند گذاشت.

روان جوامع بشرى از نظر روانشناسى اجتماعى نيز چنين حالت الگوخواهى و سَمْبُل گزينى را دارد، مردم الگوطلب و قهرمان پرستند، و شخصيّت هاى صاحبان نفوذ و قدرت، در مردم نقش حسّاسى خواهند داشت، از اين رو توده هاى مليونى از:

بزرگان قبيله و طائفه شان.

از معلّمان و مربيّان دلسوز.

از انسانهاى بزرگ.

از دانشمندان و علماى جامعه اُلگو مى گيرند، و حق و باطل را در رابطه با موضع گيرى هاى مثبت و نفى آنان تشخيص مى دهند.

رسول گرامى اسلام با توجه به نقش الگوهاى اجتماعى، ضمن دعوت و ارشاد عموم مردم، پادشاهان و بزرگان و رؤساى بزرگ قبائل، و فرماندهان قدرتمند دنياى آن روز را به اسلام دعوت مى فرمودند و با استدلال هاى محكم و معجزات كريمانه خود آنان را هدايت مى كردند، وقتى اُلگوها و سَمبُل هاى اجتماعى، اسلام مى آوردند توده هاى مردم نيز گرايش به اسلام و قرآن پيدا مى كردند و سپس با جان و دل از چشمه زلال حقيقت قرآن سيراب مى شدند.

در ظهور اسلام و در نهضت هاى پس از آن و در انقلاب اسلامى شاهد اين واقعيّت مى باشيم كه شخصيّت هاى نظامى، علمى، سياسى، پُل ارتباطى بين توده هاى مردم و رهبرى انقلاب و مواضع اصولى انقلاب بودند با نفوذ و قدرت كلمه اى كه در مردم داشتند، مردم را به آگاهى و رهبرى و رهائى فراخواندند كه يكى از عوامل مهم پيدايش و گسترش انقلاب شدند در بررسى تاريخ آغازين اسلام، همين واقعيت را به وضوح مشاهده مى كنيم كه همراه با فلان بزرگ قبيله يا فلان فرمانده قدرتمند نظامى، گروه كثيرى از توده ها به اسلام گرويدند.

اگر مقدارى در پيرامون الگوها، و سمبل ها دقت كنيم مى نگريم كه ، الگو شدن و نقش سمبليك پيدا كردن به سادگى تحقّق نمى يابد.

انسانهائى با:

هوش و ذكاوت. و سياست و مديريت فوق العاده. و نبوغ و آگاهى بى نظير.

پس از سالها تجربه و آموزش و آزمايش، آرام آرام در ميان جمعى، جماعتى، ملّتى، جامعه اى، از شهرت و قدرت لازمى برخوردار شدند.

زندان ها رفتند.

شكنجه ها ديدند.

مبارزه ها كردند. تا در دل ملّت ها جا نموده و قلب ها را در اختيار گرفتند.

اينجاست كه توده هاى مردم با روح اطاعت و تسليم در برابر الگوها و شخصيّت هاى اجتماعى قرار مى گيرند. و فرمان آنان را با جان و دل خريدارند.

مى پرسند:

چرا با وجود الگوها و شخصيّت هاى والا و ارزشمندى كه جزو اصحاب و ياران رسول خدا به حساب مى آمدند و در مدينه حضور داشتند. باران مصائب و حوادث تلخ به اسلام و قرآن و حضرت زهرا (عليهاالسلام) باريدن گرفت؟ چرا شخصيّت هاى با نفوذ جامعه اسلامى سكوت كردند؟ و توده ها را آگاهى نبخشيده به صحنه سياسى نكشاندند؟ پاسخ درست را بايد در انحراف شخصيّت ها، و شخصيّت زدگى توده ها، جستجو نمود.

ره آورد شوم شخصيّت پرستى

نقش الگوها و شخصيّت هاى اجتماعى بسيار ارزنده و حسّاس بود كه در روش تبليغ و گسترش اسلام نيز به كار گرفته شد، منافقان، و قدرت طلبان متظاهر به اسلام، و ورشكستگان سياسى منتظر فرصت نيز، از اين اصل غافل نماندند و براى ساكت كردن امّت اسلامى و به بند كشيدن دوباره توده هاى مردم، دقيقاً به همين اصل تكيه نموده، ابتداء به سوى الگوها شتافتند.

گروهى را با پول و وعده حكومت و قدرت، تطميع نمودند كه حتى شهادت دروغين را امضاء كردند [سياست تطميع با پول و تقسيم قدرت 1. ابابكر و عمر براى اينكه بنى هاشم را ساكت كنند به سراغ عبّاس عموى امام على (ع) رفتند و به او پيشنهاد شركت در خلافت نمودند كه نپذيرفت.

2. وقتى ابابكر خلافت را به دست گرفت، پول هاى فراوانى در ميان مهاجر و انصار تقسيم كردند كه زنى از انصار نپذيرفت و گفت: آيا مى خواهيد در امر دين، به من رشوه دهيد؟ - شرح نهج البلاغه ج 13 ص 301 - كتاب الجمل ص 233 - عقدالفريد ج 3 ص 175 - الاصابة ج 1 ص 176 - كتاب الصفين ص 85 - حياة الصحابة ج 1 ص 420 3. اسيد بن حضير، از قبيله اوس، چون در بيعت با ابابكر از ديگران جلو افتاد، نيازهاى او را برطرف ساختند و حتّى پس از مرگ، تمام ديون او را عُمَر پرداخت كرد - الفائق فى غريب الحديث ج 1 ص 108.] گروه ديگرى از شخصيت ها و صاحبان نفوذ كلمه را اغفال نمودند. و برخى ديگر را به شك و ترديد كشاندند. و بعضى را با تبليغات مسموم و صحنه سازى ها، همراه كردند. و جمعى را با تهديد و ارعاب منزوى نمودند. و قتى ابوهريره ها را مى خرند كه پول بگيرند و جعل حديث كنند. و عائشه ها را وامى دارند عليه فدك، به عنوان اُمّ المؤمنين، شهادت دهند [كنزالفوائد كراجكى ص 361. و. كشف الغمّة ج 1 ص 478. و. سيرةالائمّة (ع) ص 130.] و خالدها را در فرماندارى نظامى خود همراه مى كنند [ابابكر لقب «سيف اللّه» شمشير خدا را به خالد بن وليد داده و هر چه از خونريزى ها و فساد او شكايت مى كردند اعتنائى نمى كرد.

كتاب الاشتقاق ص 149. و. الفتوح ج 1 ص 149. و. تاريخ الردّة ص 47. و. تاريخ الكامل ج 2 ص 389.] و عبداللّه ابن مسعودها را ساكت مى نمايند. و سران مهاجر و انصار و بزرگان قبيله بنى ساعده را براى به دست آوردن حكومت و قدرت به سقيفه مى كشانند. و عمّار ياسرها را و مقدادها را منزوى مى سازند.

ديگر شخصيت هاى صاحب نفوذ بى تفاوت مى شوند و از بالاى بام منازل، تنها، تماشاگر صحنه هاى غم بار اهانت به امام على (ع) و شهادت حضرت محسن (ع) و كتك خوردن تنها يادگار رسول خدا مى گردند، و يا از لاى روزنه درب منازل آن همه از مصيبت ها را مى ديدند و فقط گريه مى كردند.

طبيعى است كه مردم و امّت اسلامى نيز با پيروى از الگوهاى ساكت و تطميع شده، راه انحراف و سكوت و بى تفاوتى مى پيمايند و ارزش هاى جاهلى بار ديگر، بر جامعه اسلامى سايه شوم مى گستراند كه: و حكايت هم چنان باقى است.

اگر توده ها بيدار نباشند اين مصيبت دامنگير تمام انقلاب ها خواهد شد زيرا انقلابيّون و ملّت هاى بپا خواسته، با روح تقليد و شخصيت پرستى ، به همين سرنوشت شوم مبتلا مى گردند يَخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأيْدِيِهِمْ وَ اَيْدِىْ الْمُؤمِنينِ [سوره حشر 2.] يعنى انقلاب هاى موفق همواره از طرف دشمنان مورد تهاجم و تهديد قرار نمى گيرند بلكه از درون با:

انحراف و قدرت طلبى شخصيّت ها.

يا تضاد فكرى و درگيرى الگوها و شخصيّت هاى انقلابى.

شكسته مى شود، و از پاى درمى آيد. همان بزرگان و رؤساى قبائل و شخصيت هاى مهم اجتماعى، كه ديروز مردم را فوج فوج به اسلام و هدايت الهى فرامى خواندند، امروز گروه گروه به اغفال و شرك و ارتداد و انحراف و سكوت و بى تفاوتى مى كشانند، و خود عامل شكست و عقب ماندگى و سير ارتجاعى نهضت و امّت مى باشند.

فاطمه و محاكمه شخصيت هاى ساكت و منحرف

حضرت زهرا (عليهاالسلام) در مسجد رسول خدا در آغازين مراحل انحراف امّت اسلامى، با شخصيت هاى تطميع شده و ساكت نگاهداشته سخن مى گويد، و مغزهاى خفته آنان را به بيدارى و قضاوت آگاهانه فرامى خواند و سوابق درخشان گذشته شان را به رخ مى كشد و مى فرمايد يا مَعْشَرَ النّقيبَةِ؟ «اى انجمن نُقَباء و بازرسان!». و َ اَعْضادَ الْمِلّةِ! «اى بازوان ملّت!». و َ حَضَنَةَ الاِسلامِ! «اى حافظان اسلام!».

ما هذِهِ الغَميزَةُ فى حَقّى؟! «اين ضعف و غفلت در مورد حقّ من از چيست؟». و در فراز ديگرى شخصيّت هاى ساكت حاضر در مسجد را با عناوين برجسته اى مخاطب قرار مى دهند و موقعيّت هاى مهم گذشته آنها را برمى شمارد كه:

اَنْتُمْ- عِبادُاللّهِ- نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ «شما اى بندگان خدا پرچمداران امر و نهى اوئيد». و حَمَلَهُ دينِهِ وَ وَحْيِهِ «و حاملان دين خدا و وحى او هستيد». و َ اُمَناءُ اللّهِ عَلى اَنْفُسِكُمْ «و امين هاى خدائيد نسبت به خويشتن». و َ بُلَغاؤهُ اِلَى الاُمَمِ «و مبلّغان اوئيد به سوى امّت ها».

(از سخنان و كلمات حضرت زهرا (عليهاالسلام) پيداست كه با آدم هاى معمولى و توده هاى مردم صحبت نمى كند. بلكه بزرگان و شخصيت هاى صاحب نفوذ را مخاطب قرار داده مى فرمايد: چرا راه انحراف را مى پيمائيد در صورتى رهبر حق و كتاب خدا در ميان شماست:) و آنگاه به ريشه هاى سكوت و انحراف و بى تفاوتى و ارتجاع فكرى آنان اشاره مى كند كه فرمود:

فَلَمّا اخْتارَ اللّهُ لِنَبِيّهِ (ص) دارَ اَنبِيائهِ «تا آنكه خدا براى پيامبرش خانه انبياء را برگزيد». و َ مَأوى اَصْفيائِه «و آرامگاه اصفياء را».

ظَهَرَتْ فيكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ «خار و خاشاك نفاق در شما ظاهر شد». و َ سَمَلَ جِلْبابُ الدّينِ «جامه دين كهنه شد». و َ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوينَ «سر دسته گمراهان به سخن درآمد». و َ نَبَغَ خامِلُ الأقَلّينَ «تهيدست گمنامان نابغه شد». و َ هَدَرَ فَنيقُ الْمُبْطِلينَ «نازپروردگان بى عرضه كبكشان به خواندن آمد».

فَخَطَرَ فى عَرَصاتِكُمْ «در عرصه هاى خانه هايتان به قدم زدن درآمد». و َ أطْلَعَ الشّيْطانُ رَأسَهُ مِنْ مَعْرَزِهِ «و شيطان سر خويش را از مخفى گاه خود بيرون آورد».

هاتِفاً بِكُمْ «ندايتان درداد».

فَاَلفاكُم لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ «ديد كه پاسخگوى دعوت او هستيد». و َ لِلْغِرّهِ فيهِ مُلاحِظينَ «و براى ملاحظه عزت فريبنده او آماده ايد».

ثُمّ اسْتَنْهَضَكُم فَوَجَدَكُم خِفافاً «خواست كه قيام نمائيد و ديد كه شما راحت و سبك اين كار را مى كنيد». و َ اَحْمَشَكُم فَألْفاكُمْ غِضاباً «گرم و داغتان كرد و غضبناكتان و ديد كه آتشينيد».

فَوَسَمْتُم غَيْرَ اِبِلِكُم «پس داغ و نشان زديد بر غير شترتان». و َ أوْرَدْتُم غَيْرَ شِرْبكُم «و بر آبى كه سهم شما نبود وارد شديد».

هذا وَالْعَهْدُ قَريبٌ «در حالى كه از عهد و قرار چيزى نگذشته بود». و َالْكَلْمُ رَحيبٌ «و موضع شكاف زخم هنوز خيلى وسيع بود». و َالْجُرْحُ لَمّا يَنْدَمِلْ «دهن زخم هنوز به هم نيامده بود». و َالرّسُولُ لَمّا يُقْبَرْ «و پيغمبر هنوز به قبر سپرده نشده بود».

اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ «براى عمل خود بهانه آورديد كه از فتنه مى ترسيديم».

ألا: فِى الفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ اِنّ جَهَنّمَ لَمُحطيَةٌ بِالْكافِرينَ «ولى به راستى كه در فتنه افتاديد و راستى كه جهنم محيط بر كافران است».

فَهَيْهاتَ مِنْكُم! «خيلى دور بود اين پيش افتادگى از شما». و َ كَيْفَ بِكُمْ؟ «و چطور اين كار را كرديد؟». و َ أنّى تُؤفَكُونَ «به كجا روى مى آوريد». و َ كِتابُ اللّهِ بَيْنَ اَظْهُرِكُمْ «در حالى كه كتاب خدا در ميان دست و پاى شماست».

اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ «مطالبش هويداست». و َ اَحْكامُهُ زاهِرَةٌ «و احكامش درخشان است». و َ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ «پرچم هاى آن نور چشمان را مى ربايد». و َ زَواجِرُهُ لائحَةٌ «و زواجر و نواهى آن دمبدم به چشم مى آيد و درخشان است». و َ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ «و اوامرش واضح است». و َ قَدْ خَلّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُم «ولى آن را پشت سر انداخته ايد».

أرْغبَةً عَنْهُ تُريدُونَ؟ «آيا بى رغبتى به آن را مى طلبيد» [فرازهاى ياد شده از خطبه حضرت زهرا (عليهاالسلام) در مسجد مدينه مى باشد».] أمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ؟ «يا حاكمى را به غير او به حكميّت مى طلبيد».

بِئسَ لِلظّالمينَ بَدَلاً «بد بَدَلى است براى ظالمان، حكم مخالف قرآن».

«وَ مَنْ يَبْتَغ غَيْرَ الاِسْلامِ ديناً فَلَنْ يَقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ «و هر كس غير از اسلام دينى را طلب كن از او نپذيرفته نشده و در آخرت از زيانكاران خواهد بود» [فرازهاى ياد شده از خطبه حضرت زهرا (عليهاالسلام) در مسجد مدينه مى باشد».] در اينجا دردمندانه خطاب به حضرت زهرا (عليهاالسلام) بايد گفت:

قدر تو يا فاطمه نشناختند   بر حرم حرمت تو تاختند
اهل سقيفه شرر انگيختند   طرح ستم بهر شما ريختند