قسمت سوم از فقرات مورد شرح
تقاضاى امام عليه السلام در فروتنى و خشوع است
بعد از آن كه امام عليه السلام تقاضاى به اعمال خالص و پاك از ريا را از
خداى تعالى مى نمايد، سپس خواستار حالت خشوع شده و عرض مى كند:
و اجعلنى لك من الخاشعين يعنى مرا از جمله خاشعان و
فروتنان قرار ده .
و اين بهترين حالت براى بندگان و نزديكترين وسيله در مقام تقرب است ، و چنين گفته
اند كه اصلا خشوع به معنى خوف دائم است و يا خوفى كه ثابت باشد و بعضى بر آنند كه
خاشعان اهل نيازند و مقرر است كه نياز براى او بايد و ناز به جهت او شايد.
در كشف الاسرار آورده : كه هر كه نياز بدو برد توانگرش گرداند و هر كه ناز به جهت
او كند عزيزش سازد و جمله و كانوا لنا خاشعين نشانه
نياز است .
يكى از ارباب تفاسير گفته : كه خاشع آنست كه چشم بر هم نهد از ترس خدا؛ و ديگرى
گفته خشوع حضور قلب است نزد معبود و تفويض همه عزائم و ارادات به او در جميع احوال
.
حاصل آن كه امام عليه السلام در اين فقرات چنين تقاضا كرده : كه اى خدا مرا به ياد
مخصوص خود ياد كن و اعمالم را خالص و خالى از شائبه ريا بدار و مرا فروتن و خاشع
قرار ده .
در بيان ريا
بار الها شاملم كن لطف خاص |
|
تا شوم از محنت بى حد خلاص |
هم خلوص آور مرا انجام كار |
|
هم به ذكر خاص خود مخصوص دار |
رهنمايى كن مرا با نور خويش |
|
تا بگيرم راه خود روشن به پيش |
پس موفق كن مرا در بندگى |
|
تا نيايد بر من اين شرمندگى |
كه ريا باشد مرا اعمال نيك |
|
يا كه در امر تو كس گيرم شريك |
آن چه كوشم در تقرب صبح و شام |
|
گر نيابم لطف تو صعب است و دام |
يك طرف وسواس شيطان رجيم |
|
يك طرف حس ريا بر من مقيم |
حاصل اين باشد تمنايم ز دوست |
|
خالص آرد آنچه از كارم نكوست |
در عبادت باشم از نخوت به دور |
|
بر نگيرد طاعتم بر خود غرور |
همچنان خاشع مرا دارد مدام |
|
تا شوم مشمول ذكر خاص و عام |
اللهم اعطنى السعة فى الرزق و الامن فى الوطن و قرة العين فى
الاهل و المال و الولد و المقام فى نعمك عندى و الصحة فى الجسم و القوة فى البدن و
السلامة فى الدين و استعملنى بطاعتك و طاعة رسولك محمد صلى الله عليه و آله ابدا ما
استعمرتنى .
خدايا وسعت معاش و روزى فراوان بر من عطا فرما، و در زادگاه و ميهنم امنيت و آرامش
برقرار كن ، و اهل و عيال و مال و فرزندانم را روشنى چشمم قرار ده ، و پايدار و بر
دوام دار نعمت هايى را كه بر من عطا فرمودى يعنى نعمت هاى خود را مقيم بر من بدار و
آنها را از من باز مگير، و تندرستى در جسم ، و نيرومندى در بدن ؛ و سلامتى در دين
نصيب و بهره من گردان ، و بگمار مرا و وادار كن به طاعت خود و طاعت رسول خود محمد
صلى الله عليه و آله و سلم كه درود خدا به روان او و خانواده اش باد، تا مادامى كه
مرا زنده نگاهدارى ، يعنى تا آن هنگام كه جان در بدن دارم توفيق فرمانبردارى خود و
فرمانبردارى فرستاده خود كه رسول اكرم است ، از من سلب مفرما.
با ثروت دنيا مى توان متاع آخرت را خريدارى كرد
مطالبى كه امام عليه السلام در اين سلسله از خواسته هاى خود دنبال كرده
همچنان بسيار مهم و قابل بحث است و اينك به اهميت هر يك اشاره مختصرى خواهد شد.
در اين دعاى شريف امام عليه السلام در سه مورد تقاضاى روزى وسيع كرده و اين تقاضا
به نوبه خود شايان اهميت بلكه به اعتبارى وسيله تاءمين سعادت دنيا و آخرت است ، از
آن جهت كه آدمى مى تواند در توسعه مال تمام وسايل آسايش و رفاه دنيوى خود را آماده
كرده و نيز موجبات شادمانى زندگانى ابدى خود را در دنياى ديگر فراهم سازد.
مگر نشنيديد كه خداى تعالى فرمود: س 9ى 112 ان الله اشترى من
المؤ منين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة ... يعنى همانا بخريد خدا از
گرويدگان ، نفس هاى ايشان را ((كه در طاعت اندازند و مباشر
جهاد شوند)) و مال هاى ايشان را ((كه
در راه او انفاق كنند)) به آن كه در مقابل ، بهشت را به آنها
اعطا فرمايد.
و اين توفيق نصيب هر كس نيست مگر آن هايى كه حقا ايمان به خدا و روز جزا داشته
باشند، همچنان كه در چند مورد خداى تعالى در قرآن مجيد در شاءن اهل تقوى مى فرمايد:
اهل تقوى و يا اهل ايمان كسانى هستند كه از آن چيزى كه به ايشان عطا كرديم و به
آنها روزى داديم به آن افاضه مى كنند و به غير مى رسانند و انفاق در راه خدا مى
كنند، قوله تعالى و ممّا رزقناهم ينفقون
و براى اين گروه چه درجات و مقام و مزايايى در آخرت قائل شده كه در اين مختصر
امكانى براى بيان پاداش آنها نيست .
و مسلم بايد دانست كه منظور امام عليه السلام در اين تقاضا كه خواستار روزى و معيشت
فراوان شده است از آن نظر است كه از ثواب انفاق آن بهره مند گردد، و الا هيچگاه آن
بزرگوار براى اندوختن و يا كسب شهرت و مقام چنين تقاضايى نخواهد كرد، و اين خود
سعادت و نعمتى بزرگ است كه خداى تعالى كسى را در دنيا ثروتى فراوان دهد و روزى او
را گشاده گرداند تا او را به فيوضات خيرات و مبرات برساند، مگر نه اميرالمؤ منين
عليه السلام در نهج البلاغه مى فرمايد: الا و ان من النعم سعة المال يعنى آگاه باش
كه يكى از نعمت ها روزى وسيع است ((كه مى توان سعادت دنيا و
آخرت را به آن تاءمين نمود)) و همان طور كه بيان آن قبلا
گذشت اين هم يكى از الطاف خاص خداوندگاريست كه كسى را مشمول توسعه رزق نمايد،
همچنان كه فرمود: س 13ى 26 الله يبسط الرزق لمن يشاء.
پس از اين جهت است كه امام عليه السلام خواستار اين خصوصيت شده و عرض مى كند:
اللهم اعطنى السعة فى الرزق و در بيان رزق از صفحه
268 تا صفحه 275 همين كتاب مطالبى به تفصيل گذشت .
مال و اولاد زمانى ثمربخش است كه باعث روشنى چشم باشند و
الا....!!
امام عليه السلام پس از درخواست روزى وسيع چنين اشاره مى فرمايد: كه اى خدا
مال و عيال و فرزندانم را روشنى چشم من قرار ده .
اينك بايد دانست كه ماءخذ اين تقاضا از كجا و معناى آن چگونه است ، اگر نظر خواننده
عزيز باشد قبلا مطالبى گذشت كه امام عليه السلام از خداى تعالى خواسته بود كه آن چه
را مردان صالح از او سبحانه خواستار شده اند به وى هم اعطا شود و چون اين هم يكى از
خواسته هاى ايشان است ، لذا ارتباطى را كه اين بيان به يكى از آيات الهى داشته بيان
مى داريم .
در سوره الفرقان از آيه 64 تا آيه 73 يك سلسله بياناتيست كه خداى تعالى در شان اهل
تقوى و بندگان برگزيده خود و يا ((عباد الرحمن
)) آورده كه صفات و علائم و خواسته هاى اين گروه را مى رساند
و اين آيات بسيار جالب و آموزنده است كه در پايان آنها مى فرمايد:
و الذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين و
اجعلنا للمتقين اماما و در اين دعاى شريف كه امام عليه السلام عرض مى كند:
و قرة عين فى الاهل و المال و الولد، شايد ارتباط
مستقيم به اين آيه شريفه داشته باشد، از آن جهت كه معناى آيه شريفه اشاره بر اين
است كه مى فرمايد: و ديگر بندگان حق آنانند كه از روى نياز مى گويند: ببخش ما را اى
پروردگار از زنان و يا فرزندان ما همچنان كه ايشان روشنى ديده هاى ما باشند، يعنى
ما از ايشان خوشدل و شادمان باشيم ((مراد از اهل اولادهاى
صالحند زيرا مؤ من چون اهل و ولد خود را صالح و متقى بيند دل او شاد و چشم او روشن
مى گردد)) و بگردان ما را براى پرهيزگاران پيشوا، يعنى ما را
چندان توفيق و پرهيزگارى ده كه شايسته پيشوايى و امامت متقيان باشيم و اهل تقوى در
امر دين اقتدا به ما نمايند به افاضله علم و توفيق عمل .
پس اين هم بيان قول صالحين است كه امام عليه السلام خواستار شده است .
چند تقاضاى مهم ديگر
سپس امام عليه السلام امنيت و آسايش در ميهن و صحت و سلامتى جسمانى خود را
از خداى تعالى خواستار شده است ؛ و در اهميت اين دو موضوع كافيست كه به همان بيان
مشهور و كلام معروف اشاره شود كه فرمود: نعمتان مجهولتان ،
الصحة و الامان كه حقا قدر اين دو نعمت بزرگ مجهول است و تا زمانى كه آدمى
در راحت و آسايش و امنيت به سر مى برد متوجه آشوب و بلوا و ناامنى جنگ و جدال و
خونريزى نيست و همچنين تا بدن و جسم او سالم است و كسالتى بر او عارض نيست قدر اين
سلامت و امنيت را نمى داند، و همين كه به عارضه اى دچار و به ناامنى گرفتار شد
آنوقت به اهميت اين دو نعمت بزرگ پى خواهد برد، پس امام عليه السلام با علم و اطلاع
بر ماجراى اين دو بلاى عظيم خواستار سلامتى و آسايش شده است .
و نيز تقاضاى ديگر آن بزرگوار: مقام در نعمت هاى الهى است ، يعنى چنين تقاضا مى كند
كه نعيم اعطايى بر او هميشه ثابت و بردوام باشد چون اگر بنا شود كه نعمت هاى خداداد
از آدمى زايل شود بهره اى مطلوب از زندگانى نخواهد گرفت و امام عليه السلام از نظر
اهميت موضوع اين بيان را در جاى ديگر بر وجه ديگر آورده ، و بر اين مضمون عرض مى
كند و لا تسلبنى صالح ما انعمت به علىّ كه شرح آن
قبلا گذشت .
سلامتى در دين
بعد از آن كه امام عليه السلام خواستار سلامتى جان خود شد، سپس تقاضاى
سلامتى دين را مى نمايد. و از اين بيان دو مفهوم حاصل مى شود، يكى عموميت سلامتى
دين كه براى نگاهدارى و مبارزه با بيماريش ، لازمه جهاد است همانطور كه مجاهدين در
راه حق براى از بين نرفتن و حفظ سلامتى دين سلامتى جان خود را فدا كردند.
و ديگر سلامتى دين در نفس و قلب و عمل است كه اگر كسى اعتقادات او به مرحله يقين
نباشد و به پاره اى از اصول و فروع معتقد باشد و برخى را قبول نداشته باشد و يا به
وسوسه و ترديد گرفتار باشد، او در دين خود بيمار است .
دين سالم ان است كه هيچگونه مرض انحرافى در آن وجود نداشته باشد، و به كوچكترين
ضروريات آن پشت پا زده نشود، بلاى ضعف دين از بلاى هر بيمارى بيشتر و نگاهدارى آن
از نگاهدارى سلامتى بدن به مراتب بالاتر است ، واى اگر كسى دين خود را بيمار يابد!!
حقا اگر آدمى بخواهد اين سلامتى را مواظبت نمايد؛ يك آن نمى تواند غافل بماند، بايد
تمام قواى خود را در اين امر دشوار آمادگى دهد، آنى نمى تواند از زبان خود غافل
باشد، لحظه اى نمى تواند از خشم مواظبت نكند، بايد متوجه تمام اعضاء جسمانى خود در
راه سلامتى دين بوده باشد و از آن بالاتر بايد توجه كامل خود را به حالات باطنى ،
اراده هاى قلبى ، و قواى روحانى و هواى نفسانى معطوف دارد.
مگر ممكن است كه به اين سادگى زمام هواى نفسانى را در دست گرفت و در مقابل آن
ايستادگى كرد؟ و مانع پيشرفت او به سوى بيمارى هاى دين گرديد، مگر ممكن است كه به
سهولت جلوگيرى كرد از آن چه كه خداى تعالى از نظر آزمايش و طريق بندگى بر بندگان
خود منع كرده است ؟
خدا مى داند هيچ چيز دشوارتر از نگاهدارى سلامتى دين نيست ، كوچكترين انحرافى آدمى
را به يك بيمارى شديد تهديد مى كند، نه اين كه تصور رود كه امام عليه السلام تقاضاى
كوچكى در اين فقره كرده بلكه اين موضوع بسيار مهم و سلامتى روحانى از سلامتى جسمانى
بالاتر است .
تقاضاى توفيق طاعت
امام عليه السلام سپس تقاضاى توفيق طاعت مادام العمر را از خداى تعالى كرده
، و اين تقاضا پايه و اساس تمام خواسته هاى او عليه السلام است چه اگر توفيق طاعت و
بندگى حاصل نشود، ديگر نتيجه تمام خواهش ها مستهلك است و اين تقاضا به قدرى شايان
اهميت است كه اصولا تمام اين گفتگوها و ارسال رسل و انزال كتب بر سر همين يك موضوع
است ، ببينيد هر مطلبى كه از نظر خداى تعالى اهميت بيشترى داشته باشد در قرآن مجيد
بيشتر تكرار شده است و خداى تعالى در دوازده مورد اين بيان را بر وجوه گوناگون
آورده ، كه اى مردم : اطيعوا الله و اطيعوا الرسول ،فرمان
بريد خدا و فرستاده او را و اين بيان در درجه اول اهميت قرار گرفته از آن جهت كه
حاصل خلقت جن و انس بستگى به اين داشته و نتيجه گفتار همه پيمبران بر همين كلام
استوار بوده است .
و از آن طرف نتيجه نهايى زندگانى اين جهان را موكول به پذيرفتن همين امر كرده ، چه
اگر كسى در اين امر مطيع قول حق تعالى گرديد و اطاعت كرد خداى و رسول او را در
اوامر و نواهى بلاشك فايز و رستگار شده و به سعادت سرمدى رسيده است ، همچنان كه
خداى تعالى خود در موارد بسيار اشاره بر اين فرموده :
و جايى مى فرمايد: س 43ى 71 و من يطع الله و رسوله فقد فاز
فوزا عظيما يعنى هر كس فرمان برد خداى و فرستاده او را پس به درستى كه فايز
شود به خير و پيروزى بزرگ ((كه آن رضوان حق است .))
و در جاى ديگر مى فرمايد: س 4ى 13 و من يطع الله و رسوله
يدخله جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها... يعنى و هر كس فرمان برد
خداى و رسول او را در آورد خداى او را در بوستان هايى كه پيوسته آب جارى از زير
درختان آن روان است و او را در آن جا مخلد سازد كه اين رستگارى بزرگ است .
و خلاصه در جاى ديگرى مى فرمايد: كسانى كه فرمان برند خدا و رسول او را، پس آن گروه
در روز قيامت با كسانى محشور مى شوند كه انعام كرده است خدا بر ايشان ، از پيغمبران
و راستگويان و كشته شدگان در راه خدا و بندگان شايسته كه اينها جماعتى نيكو و
مصاحبى شايسته اند.
و اين نكته را بايد دانست اين كه خداى تعالى امر به اطاعت خود را تواءم به اطاعت
امر رسول فرموده از آن جهت است كه خود مى فرمايد: س 4ى 80 من
يطع الرسول فقد اطاع الله يعنى هر كس فرمان برد رسول را پس بدرستى كه فرمان
برده است خداى را.
و در باب اطاعت و فرمان بردارى خداى و رسول و نتيجه حاصله از پاداش اين اطاعت قرآن
مجيد مطالبى بسيار آورده كه جاى بسط آن در اين جا نيست و همينقدر از ارتباط بيان
امام عليه السلام به آيات الهى متذكر مى شويم كه با اين جمله كوتاه كه عرض مى كند:
و استعملنى بطاعتك و طاعت رسولك صلى الله عليه و آله و سلم
در واقع يك عالم از معانى قرآنى را در اصول عقايد در اين مطلب گنجانيده است .
در بيان فقرات مورد شرح
اى خدا حاجات خود كردم عيان |
|
باز دارم خواهش از تو در نهان |
روزيم كن ثروتى از حد فزون |
|
تا ز انفاق آورم كامى برون |
باز خواهم باشم ايمن در وطن |
|
هم سلامت از غم و درد و محن |
قدرت و نيرو مرا در جسم و جان |
|
همچنان گيرد مرا اندر امان |
همچنين بر اهل و فرزند و عيال |
|
روشنى يابد دو چشمم بر جمال |
اين بود معنى كه اهلم كن نكو |
|
تا نبينم جز نكو در روبرو |
پس بگيرم در نعيم خود مدام |
|
تا مسرت گيرد عمرم بر دوام |
ديگرم خواهش از اين بالاتر است |
|
اين يكى از هرچه گويم من سر است |
كه نگهدارى سلامت دين من |
|
دين حق اين دين و اين آئين من |
يك مهم دارم دگر در اين مقام |
|
بس كنم خواهش در اين مطلب تمام |
كه مرا توفيق طاعت كن نصيب |
|
طاعت خود يا اطاعت از حبيب |
تا رسد عمر به پايان كن قبول |
|
هم برم فرمان تو هم از رسول |
واجعلنى من اوفر عبادك عندك نصيبا فى كل خير انزلته و تنزله
فى شهر رمضان فى ليلة القدر و ما انت منزله فى كل سنة من رحمة تنشرها و عافية
تلبسها و بلية تدفعها و حسنات تتقبلها و سيئات تتجاوز عنها.
و مرا از جمله بندگانت قرار ده كه از آن چه نزد تو است بهره وافرى به آنها عطا
فرمودى ، از هر خيرى كه فرو ريختى آن را ((يعنى از بهتر چيزى
كه نازل فرمايى در ماه رمضان ، در شب قدر، و از آن چه فرود آرى در هر سال ، از
رحمتى كه پراكنده و منتشر سازى ، و جامه عافيتى كه بر بندگان خود پوشانى ، و از
بلايى كه از ايشان دفع فرمايى ، و از ثواب هايى كه مورد پذيرش و قبول قرار دهى ، و
از بدى ها و گناهانى كه در گذرى و قلم عفو بر آنها كشانى ((از
همه اين مزايا مرا بهره مند و حظى وافر و نصيبى ظاهر عطا فرما.))
بهترين خيرى كه از طرف خداى تعالى براى بندگان نازل شده قرآن
است
امام عليه السلام پس از درخواست اعطاى توفيق طاعت ، رشته كلام را به موضوع
مهمترى كشانيده و چنين تقاضا مى نمايد: كه خدايا مرا از جمله بندگان خوشبخت و
پرنصيب قرار ده كه بهره وافرى از هر خير كه نازل كردى به آنها عطا فرمودى .
حال بايد اين توجه را حاصل كرد كه آيا خيرى كه از طرف خداى تعالى نازل شده و مى شود
چه مى باشد، كه امام عليه السلام تمناى حظ وافر را از آن كرده است .
اگر در اين موضوع دقتى به عمل آيد خواهيم دريافت كه در اين عالم خيرى بالاتر از
نزول قرآن مجيد براى بندگان نيست ، از آن جهت كه تمام مسائلى كه مربوط به خير و
صلاح بندگان در هر دو جهان است در آن آورده شده و ديگر چيزى در آن فروگذار نشده است
، و اصلا مى توان اين كتاب آسمانى را به اعتبارى تعبير به ((خير))
نمود، از براى اين كه آن نازل شده است به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به
راستى و حق از جهت خير و ثواب كه فرمود: انا انزلنا اليك
الكتاب بالحق ، و همچنين نازل شده است از براى آن كه فرو ريزد از آسمان دنيا
آن چه را كه فروريختنى است ((از خير و بركت و صلاح بندگان
)) كه فرمود: انا نحن نزلنا عليك
القرآن تنزيلا.
و مى توان گفت كه شايد نظر واقعى امام عليه السلام در بهره گرفتن وافر از
((خير نازله )) بهره گرفتن كامل از
قرآن مجيد باشد، از آن جهت كه در اين سلسله از فقرات اشاره به خيراتى مى فرمايد كه
در ماه رمضان و در شب قدر نازل مى شود، و چون نزول قرآن به مصداق خود قرآن در ماه
رمضان و شب قدر بوده است بعيد نيست كه منظور از خير و نصيب وافر از آن همين بوده
باشد ((و در باب قرآن مطالبى در صفحه 356 گذشت .))
اينك آن چه را كه اين فقرات دعا به پاره اى از آيات الهى ارتباط داشته با شرح
مختصرى از تفاسير معتبرى كه در دسترس است متذكر شده تا اهميت اين بيانات به خوبى
روشن و دانسته شود كه امام عليه السلام چگونه حقايقى از قرآن مجيد را به قالب دعا
ريخته است .
ارتباط بيان امام عليه السلام به فضيلت ماه مبارك رمضان
از آن جايى كه اين دعاى شريف شاءن ورودى دارد و دستور خواندن آن براى سحرهاى
ليالى ماه رمضان وارد شده است و از آن طرف بيان امام عليه السلام هم به اين جا
رسيده كه اشاره به خصوصياتى از اين ماه كرده است ، لذا لازم است تا مختصرى از فضيلت
و برترى اين ماه از نظر قرآن و روايات گفته شود.
اولا بايد توجه داشت كه در عظمت و شرافت اين ماه مبارك همين بس است كه قرآن مجيد
در اين ماه نازل شده و نيز خداى تعالى نام اين ماه شريف را در قرآن ذكر فرموده است
:
قوله تعالى س 2ى 185 شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن ...
يعنى ماه رمضان آن ماهى است كه فروفرستاده شد در آن قرآن ، و همچنان اين ماه را ماه
عبادت مخصوص براى بندگان قرار داده است .
ثانيا از فضيلت و مقام اين ماه است كه به شهادت آيات الهى و بنا به فرموده خود حضرت
سجاد ليلة القدر در اين ماه واقع شده كه فرمود و تنزله فى
شهر رمضان فى ليلة القدر
و اما فضيلت اين ماه مبارك به قدريست كه تفصيل آن در اين جا مقدور نيست ، و لكن
همين قدر به ترجمه خطبه معروف كه شيخ صدوق عليه الرحمه روايت كرده و در بسيارى از
كتب معتبر مذكور است اكتفا مى كنيم تا حقا عظمت و بزرگى و مقام و فضيلت اين ماه
روشن شده و خير و بركاتى كه در اين ماه از طرف پروردگار عالم نازل مى شود معلوم
گردد و دانسته شود كه چرا امام عليه السلام اشاره مى فرمايد: كه اى خدا از تمام خير
و بركاتى كه در ماه رمضان نازل مى كنى مرا بهره وافر عطا فرما.
ترجمه خطبه معروف ((بيانيه رسول اكرم
صلى الله عليه و آله و سلم ))
شيخ صدوق به سند معتبر روايت كرده از حضرت امام رضا عليه السلام از پدران
بزرگواران خود از حضرت امير على و على اولاده السلام كه فرمود: روزى حضرت رسول صلى
الله عليه و آله و سلم اين خطبه را براى ما قرائت فرمود:
اى گروه مردم ، بدرستى كه رو كرده است به سوى شما ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش ،
ماهى است كه نزد خدا بهترين ماهها است و روزهايش بهترين روزها است و شب هايش
بهترين شبها است و ساعت هايش بهترين ساعت ها است ، و آن ماهى است كه خوانده اند شما
را در آن به سوى ضيافت خدا و گرديده ايد در آن از اهل كرامت خدا، نفس هاى شما در آن
ثواب تسبيح دارد، و خواب شما ثواب عبادت دارد و كردار شما در آن مقبولست ، و دعاهاى
شما در آن مستجاب است ، پس سوال كنيد از پروردگار خود به نيت هاى درست و خالص و دل
هاى پاك از گناهان كه توفيق دهد شما را براى روزه داشتن آن و تلاوت كردن قرآن .
به درستى كه شقى و بدعاقبت كسى است كه محروم گردد از آمرزش خدا در اين ماه بزرگ ، و
ياد كنيد به گرسنگى و تشنگى شما در اين ماه تشنگى و گرسنگى روز قيامت را، و تصدق
كنيد بر فقيران و بينوايان خود، و تعظيم نماييد پيران خود را، و رحم كنيد كودكان
خود را و نوازش نماييد خويشان خود را و نگاهداريد زبان هاى خود را از آن چه نبايد
گفت ، و بپوشيد ديده هاى خود را از آن چه حلال نيست شما را نظر كردن به سوى آن ، و
باز داريد گوش هاى خود را از آن چه حلال نيست شما را شنيدن آن ، و مهربانى كنيد با
يتيمان مردم تا مهربانى كنند بعد از شما با يتيمان شما و بازگشت كنيد به سوى خدا از
گناهان خود، و بلند كنيد دست هاى خود را به دعا در اوقات نمازهاى خود زيرا كه وقت
نماز بهترين ساعات است ، نظر مى كند حق تعالى در اين اوقات به رحمت به سوى بندگان
خود و جواب مى گويد ايشان را هر گاه او را مناجات كنند و لبيك مى گويند ايشان را
هرگاه او را ندا كنند و مستجاب مى گرداند هر گاه او را بخوانند.
اى گروه مردمان : بدرستى كه جانهاى شما در گرو كرده شما است ، پس از گرو به در آييد
به طلب آمرزش از خدا، و پشت هاى شما گرانبار است از گناهان شما، پس سبك گردانيد
آنها را به طول دادن سجده ها و بدانيد كه حق تعالى سوگند ياد كرده است به عزت و
جلال خود كه عذاب نكند نمازگزارندگان و سجده كنندگان در اين ماه را و نترساند ايشان
را به آتش جهنم در روز قيامت .
و اين خطبه بقيه دارد كه خلاصه چنين مى رساند كه اين ماه شريف ترين ماه ها بوده و
خصوصياتى در آنست كه در ايام و ليالى ديگر نيست و مزايا و بهره هاى فراوان در اين
ماه نصيب بندگان است و از اين جهت امام عليه السلام از تمام مزاياى آن تقاضاى حظ
وافر را كرده است
ماه رمضان دورانى كوتاه از يك سفر روحانى است
استاد دانشگاه الازهر مصر، شيخ محمود شلتوت
(109) در كتاب خود به نام ((من توجيهات
الاسلام )) كه اخيرا به فارسى ترجمه شده و به نام
((سيرى در تعاليم اسلام )) انتشار
يافته است ، مى نويسد: كسانى كه معناى رمضان و حوادث و حقايق آن را خوب دريافته اند
يك نوع الهام خاصى از آن فرامى گيرند كه عبارت از آهنگ يك سفر روحانى كه موسمش در
سراسر اين ماه تعيين گرديده .
در اين ماه مؤ من خود را از زندگانى تاريك مادى خلاصى داده و قدم به دائره يك
زندگانى روشن و روحانى مى گذارد، از تيرگيها و اندوه دنيا فارغ شده و به لذتى سرگرم
مى شود كه در آن هيچ دردى را احساس نمى كند.
و همچنين در آن كتاب اضافه مى كند كه : ماه رمضان از اين نظر برگزيده خدا گرديد كه
در آن رحمتى بزرگ از جانبش بر بندگان فرو آمده ، در اين ماه قرآن كه آخرين كتاب
هدايت آسمانى است نازل شده ، و از خصائص اين ماه تشريع روزه در آنست كه قرآن مجيد
به كهن بودن اين عبادت چنين تصريح كرده ((اى مؤ منان بر شما
روزه واجب شد همان طور كه بر پيشينيان شما واجب مى گرديد))
اما فلسفه اش را چنين بيان مى دارد ((شايد همه پرهيزگار شويد))
قوله تعالى س 2ى 182 يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام
كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون .