عشق و رستگارى
شرح دعاى ابوحمزه ثمالى

احمد زمرديان شيرازى

- ۴۱ -


جزا و پاداش صابران

خداى تعالى اجر و پاداشى كه براى صابرين قرار داده بى نهايت و بى حساب است ، يعنى اگر بنا شود در برابر هر يك از عبادات حسناتى چندين برابر نوشته شود، در مقابل اين فضيلت حسنه ((صبر)) كه ام الفضائلش خوانده اند چنين مى فرمايد: س 39ى 13 انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب يعنى همانا تمام داده مى شود پاداش ‍ و اجر آنهائى كه شكيبايى مى ورزند ((بر مشقت طاعات و تحمل بليات )) در حالتى كه اين اجر بى حساب و بى شمار باشد.

جاى ديگرى در پاداش صابرين مى فرمايد: س 16ى 96 و لنجزين الذين صبروا اجرهم باحسن ما كانوا يعملون يعنى هر آينه جزا مى دهيم آنهايى را كه صبر بر طاعت نمودند جزايى كه براى ايشان مقرر شده به نيكوترين وجه از آن چه بودند كه مى كردند، يا بر اين معنى كه جزاى صبر و شكيبايى ايشان همان جزاى احسن اعمال ايشان است كه آن طاعت واجبه است و از اين معنى چنين نتيجه گرفته مى شود كه خداى تعالى ((صبر)) را يكى از طاعات و عبادات بزرگ قرار داده .

و نيز درباره پاداش صابرين در جاى ديگر به تعبير ديگر مى فرمايد: س ‍ 76ى 12 و جزاهم بما صبروا جنة و حريرا يعنى جزا دهد ايشان را به سبب صبر كردن بهشتى را كه ساكن شوند در آن و جامه اى كه از حرير و ابريشم كه بپوشند آن را و فرش خود سازند.

و در جاى ديگر در پاداش شكيبايان ؛ گروهى از مردان و زنان را به اوصاف مختلف ذكر فرموده و صابرين و صابران را در آن دسته قرار داده و در شاءن آنها مى فرمايد: اعد الله لهم منغفرة و اجرا عظيما يعنى آماده كرده است خداى تعالى براى ايشان آمرزش و پاداشى بزرگ ((كه آن نعيم جنت است .))

و نيز خداى تعالى پاداش صابرين را در آخرت بر وجه دلچسب ترى مى رساند بر اين معنى كه پس از آن كه اشاره به دخول آنها در جنات عدن مى كند سپس مى فرمايد: در آن هنگام فرشتگان بر ايشان وارد شده و به آنها چنين تهنيت گويند، س 13ى 24 سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار يعنى سلامتى باد بر شما به سبب آن كه صبر كرديد از مشاق دنيوى در طاعت و عبادت پس نيكوست بر صابرين سرانجام نيك اين سرا يا سراى ديگر.

حال اى رفيق عزيز!! ديدى كه چگونه است اجر و مزد و پاداش صابرين و دانستنى ؟ كه چرا امام عليه السلام در اولين خواسته خود پس از طلب عفو عرض مى كند: اللهم انى اسئلك صبرا جميلا

خداى تعالى در آزمايش خود به صابرين بشارت داده است

در آيه 150 از سوره البقره خطاب به اهل تكليف مى فرمايد: و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين

بر اين تفسير:

هر آينه مى آزماييم شما را ((اگر چه حال شما بر ما پوشيده نيست )) اما مى خواهيم كه عيار كار و بار هر كس بر محك امتحان ظاهر گردد، يا بر عالميان ظاهر شود كه كدام از شما صابر بر بلا و مستلسم قضا شده ايد و سر تسليم به رضاى او نهاده ايد و چه كسانى به جهت بى صبرى و عدم رضا به قضاى بارى از يكديگر ممتاز شده ((يا شناخته شده اند،))

و اين آزمايش به چند نوع است ؛ به چيزى اندك از بيم و ترس و گرسنگى و تنگى و نقصان بعضى از اموال و نقصان در نفس ، چون بيمارى و ضعف و يا از دست دادن فرزندان كه ميوه هاى باغ دلند و يا نقص انواع نعمت ها و ميوه ها.

و خلاصه خداى تعالى پس از ذكر اين امتحان به رسول اكرم مى فرمايد: و بشارت ده صبركنندگان را در اين مشاق و مكاره به جزيل مثوبت و جميل عاقبت .

خداى تعالى در مقام انتقام و معارضه به مثل هم توصيه به صبر فرموده است

در سوره النحل آيه 126 مى فرمايد:

و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خير للصابرين يعنى و اگر شكنجه شما بر وجه جزا و مكافات پس ‍ شكنجه كنيد مانند آن چه شكنجه شده ايد، بدون زيادتى و نقصان و اگر شكيبايى كنيد و راه صبر پيش گيريد و از مكافات درگذريد، هر آينه آن صبر بهتر است از انتقام از براى شكيبايان .

و سپس خطاب به رسول خود كرده و مى فرمايد: و اصبر و ما صبرك الا بالله ....

يعنى و صبر كن اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه نيست صبر تو مگر به توفيق و تثبيت و تيسير از خداى تعالى .

كسانى كه مردم را به صبر وادار مى كنند از زيانكارى مصون هستند

بسم الله الرحمن الرحيم

والعصر(1) ان الانسان لفى خسر(2) الا الذين آمنوا و عملواالصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.

به روزگار سوگند كه بدون شك انسان در زيان است ، مگر كسانى كه ايمان آورده اند و روش خود را نيكويى ها ساخته اند و يكديگر را به حق اندرز داده اند و به بردبارى و صبر راهنمايى كرده اند.

در اين جا مجالى براى تفسير اين سوره كوچك نيست از آن جهت كه تفسير مفسرين زياده از آنست كه در اين مختصر گنجانيده شود ولى چون استاد محترم و دانشمند معظم جناب صدرالدين محلاتى شيرازى از فضلاى نامى معاصر در تفسير اين سوره كتابى جامع نوشته كه چند صدر صفحه را زير گرفته است ، ما در اين جا اكتفا مى كنيم به بيانى كوتاه از آن تفسير شريف كه در ذيل آيه ، و تواصوا بالصبر، متذكر شده است .

اين دانشمند بزرگ مى نويسد: بطورى كه بيان كرديم وادار كردن مردم يكديگر را به صبر و شكيبايى چهارمين و آخرين ركن سعادت انسان است و بشر براى فرار از زيان كه در كمينگاه زندگانى مادى و معنوى او است بايد اين ركن سعادت را محكم و استوار نموده و ديگران را هم وادار به آن نمايد؛ از آن جهت كه سعادت هيچ فردى بدون سعادت اجتماع تاءمين نمى گردد، چون هر فرد با حفظ جهات سعادت شخصى خويش باز مستهلك در اجتماع است و بايد سعادت آن قدر بسط پيدا كند كه اجتماع را فراگيرد.

اقسام صبر

و همچنين در جاى ديگر از تفسير خود پس از شرحى به تفصيل در اقسام صبر مى نويسد: بنابراين اقسام صبر عبارت است از ضبط نفس ، صبر در مصائب ، شجاعت ، شهامت ، حلم ، سعه صدر، كتمان اسرار، زهد، قناعت ، يا به عبارت ديگر، پاكدامنى ، خويشتن دارى ، شكيبايى ، دليرى و دلاورى ، بزرگوارى ، آرامش ، گشادگى و گشاده رويى ، رازپوشى ، پرهيزگارى ، سازگارى و سازمندى ، همه از اقسام صبر است و از همين جهت است كه صبر را اصل و ريشه همه فضيلت ها و برترى هاى بشر و مبدء همه اخلاق نيك و پسنديده و ام الفضائلش گفته اند زيرا شامل تمامى اين صفات است .

رواياتى چند در باب صبر

از كتاب كافى : امام صادق عليه السلام فرمود: صبر سر ايمانست ، صبر از ايمان به منزله سر است نسبت به تن و چون سر برود تن هم مى رود و همچنين صبر كه رفت ايمان هم رفته است .

در ذيل اين روايت علامه مجلسى شرحى از محقق طوسى قدس سره نقل كرده كه مى گويد: صبر خوددارى از بى تابى است در ناگوارى ، و اندرون را از پريشانى نگهداشتن و زبان را از شكايت و زارى و اعضا را از حركت بر خلاف عادت .

از امام باقر عليه السلام است كه فرمود: بهشت در ميان ناگواريها و صبر است هر كس در دنيا به ناگوارى ها صبر كرد به بهشت رود، و دوزخ در ميان لذت ها و شهوت هاست ، هر كه به دنبال لذت و شهوت هاست ، هر كه به دنبال لذت و شهوت خود رود به دوزخ در آيد.

از امام باقر عليه السلام است كه فرمود: مردانگى صبر در حال نيازمندى و ندارى و آبرودارى بيشتر است از مردانگى بخشش .

جابر گويد: به امام باقر عليه السلام گفتم : يرحكم الله ، صبر جميل است ؟ فرمود: صبرى كه در آن گله نزد مردم نباشد.

از امام صادق عليه السلام يا امام باقر عليه السلام كه فرمود: كسى كه براى ناگوارى هاى دوران صبر آماده نكند، درماند.

در تفسير لاهيجى آورده ، كه على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است : كه ما صبركنندگانيم و شيعيان ما صبركننده ترند از ما؛ زيرا كه ما صبر مى كنيم با دانش بر حقيقت اشياء و شيعيان ما صبر مى كنند بدون دانش .

قسمت دوم از فقرات مورد شرح :

((و اسئلك )) قولا صادقا و اجرا عظيما

خداى تعالى صابرين و صادقين را در صف اهل تقوى قرار داده است .

اين كه امام عليه السلام صبر جميل و قول صادق را در اولين قسمت از خواسته هاى خود تقاضا كرده ، شايد از آن جهت باشد كه فضيلت هر عبادت بستگى به فضيلت اين دو صفت داشته و نيز بعضى از آيات قرآنى هم اين دو را مترادف و در صف واحد قرار داده است ، همچنان كه گاهى مى فرمايد: الصابرين و الصادقين ....

و جاى ديگر: و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات ، كه در اجر و پاداش اين گروه هم مى فرمايد: اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظيما و در جاى ديگر از نظر نزديكى اين دو فضيلت با هم صابرين را صادق القول خوانده و آنها را در صف رستگاران قرار مى دهد، قوله تعالى : و الصابرين فى الباءساء والضرآء و حين الباءس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون ، يعنى شكيبايان در سختى هاى زندگانى ((فقر و فاقه )) و در بيمارى و در ميدان نبرد و در كارزار، اينانند كسانى كه راست گفته اند و ايشانند پرهيزگاران .

صدق گفتار چيست ؟

شايد جواب اين سوال توضيحى از واضحات باشد، از آن جهت كه معلوم است راستى چيست ؟ و راستگويى كدام است ؟ و لكن نگارنده را در اين بيان تعبيرى است كه مى خواهد از خواننده عزيز سوال كند:

آيا قولى از اين راست تر و گفتارى بالاتر هست كه كسى بگويد: اشهد ان لا اله الا الله و اقرار كند به حقيقت نبوت جميع انبيا، چه گفتارى از اين صادق تر و چه بيانى از آن شيواتر است !! چون اين قول پايه و اساس ‍ تمام اقوال صادق است : هر كس كه ايمان كامل به چنين گفته اى داشته باشد مسلم ديگر دروغ نگويد! اين كه فرمود: ليسئل الصادقين عن صدقهم شايد اشاره بر همين باشد كه از گويندگان اين شهادت راست ؛ از انبيا و اولياء و اهل ايمان بپرسند از راستى قول ايشان تا به آنها پاداش داده شود، و حقا كسى كه به وحدانيت خدا قائل شود بلاشك مشمول اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: س 5ى 119 قال الله هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم لهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا رضى الله عنهم و رضوا عنه ذلك الفوز العظيم .

كه اشاره به روز باز پسين است و مى فرمايد: اين روز، روزيست كه سود مى رساند راستگويان را راستى كه از ايشان واقع شده باشد و در دنيا و براى آنها بهشتهايى است كه از زير درختانش نهرها جاريست و در آن جاويدان بمانند، خدا از آنها راضى و خشنود و آنها نيز از خدا راضى و خشنودند و اين رستگارى بزرگى است كه من صدق نجى كسى كه راست گفت نجات خواهد يافت .

و اين كه خداى تعالى خطاب به اهل ايمان مى فرمايد كه بترسيد از خدا و كونوا مع الصادقين و با پيمبران هم قول باشيد اشاره بر همين است كه پيروى كنيد از انبيا و اوليا تا حشر شما با آن جماعت بوده باشد همانطور كه گفته شده در شاءن آنها كه اطاعت اين امر را كردند و از فرستاده خدا پيروى نمودند: فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين ... اشاره بر اين كه راستگويان و اهل صدق در افاضه نعمت در آن جهان همدوش و مصاحب با انبيا و اوليا بوده و با آنها محشور خواهند شد.

قسمت سوم از فقرات مورد شرح ((در بيان اجر عظيم است ))

امام عليه السلام پس از تقاضاى صبر جميل و قول صادق خواهان اجر عظيم شده است ، يعنى عمان پاداشى كه خداى تعالى به اهل ايمان وعده داده و فرموده است : س 5ى 9 وعد الله الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و اجر عظيم بر اين معنى كه وعده داده است خداى تعالى به آن كسانى كه ايمان آورده اند و كردار شايسته كرده اند، نعيم ابدى و سعادت سرمدى را كه از براى ايشان است آمرزش و پاداشى بزرگ ، و در باب اجر عظيم در قرآن مجيد مطالب بسيار است و در اين جا فقط به اين بيان اشاره مى شود كه فرمود: اجر عظيم آن است كه در مقابل هر حسنه مضاعف بخشيده مى شود، قوله تعالى : س 4ى 40 و ان تك حسنة يضاعفها و يؤ ت من لدنه اجرا عظيما اشاره بر اين كه اعمال حسنه را خداى تعالى پاداش مضاعف بلكه به هفتصد برابر مى دهد ((و البته اين اضعاف مضاعف خود پاداشى عظيم است )) يعنى ثوابى تمام و كمال است ، كه آن درجات عاليه در دارالسلام است .

پس با اين حال تفاصيل از بيان امام عليه السلام در اين فقرات معلوم شد كه صبر جميل و قول صادق از حسنات عالى بوده و صابرين و صادقين عامل كردار نيك و اعمال صالحند و لذا آنها مشمول اجر عظيم و پاداش ‍ نيكو هستند.

در بيان صبر و صدق گفتار

از تو خواهم اى خداوند جليل   كه مرا اعطا كنى صبر جميل
آنچنان صبرى كه دادى بر رسول   هر زمان افسرده شد او يا ملول
خود بگفتى كه منم با صابرين   پس صبورى پيشه گيرم بعد از اين
اين كه گفتى در صبورى با توام   بهتر از اين كى شود حل مشكلم
چون شكيبايى كند من را قرين   نزد تو اى خالق جان آفرين
ليك باشد مطلبى در خاطرم   كه به هر چه تو بگويى صابرم
غير مهجورى ز ياران نكو   چون كه شد عمرم به سر زين گفتگو
درد هجران كى شود درمان به صبر   مهر نيكان چون رود از دل به جبر
حاجتى ديگر ز تو خواهم بجاست   كه مرا ثابت كنى بر قول راست
در عقايد قول من باشد چنين   كه تويى يكتا خداى عالمين
آن چه از گفتار من باشد درست   عهد خود هرگز نگيرم با تو سست
خواهش ديگر بگويم در حضور   كه مرا بخشى گشايش در امور
همچنان بخشى مرا اجرى عظيم   در بهشت جاودان يا بر نعيم

اسئلك يا رب من الخير كله ما علمت منه و ما لم اعلم و اسئلك اللهم من خير ما ساءلك منه عبادك الصالحون ، يا خير من سئل ، و اجود من اعطى ، اعطنى سؤ لى فى نفسى و اهلى و والدى و ولدى (103) و اهل حزانتى (104) و اخوانى فيك .

پروردگارا، سوال مى كنم از تو همه خوبى ها را ((كه آن چه خير و خوبيست نصيب من گردانى )) چه آنهائى را كه دانستم ((مى دانم )) و چه آن چيزهايى را كه نمى دانم و از آن بى خبرم .

و سوال مى كنم اى خدا از تو از بهترين چيزى كه در خواست كرده اند از تو بندگان شايسته و نيكوكار و صالح تو.

اى بهترين خوانده شدگان ، ((اى آن كه بهترين مرجع سوال هستى )) و اى بزرگترين بخشندگان و سخاوتمندترين عطاكنندگان .

عطا كن بر من درخواست هاى مرا درباره خودم و خانواده ام و والدينم و فرزندانم و اهل و عيال و نزديكان و برادرانم ((يعنى بپذير در حق ايشان هم آن چه را كه از حضرت تو مسئلت نمودم .))

خير و صلاح هر كس را خدا بهتر مى داند

امام عليه السلام خواسته هاى خود را چنين دنبال مى كند، كه حقيقت امر يك جمله از آن كافى است كه خير دنيا و آخرت آدمى را تاءمين نمايد، به اين معنى كه عرض مى كند: خدايا آن چه خير و خوبى هست به من عطا فرما چه آنهايى كه مى دانم و چه آنها كه نمى دانم و اين بيان ، همان مطالب آيه شريفه را مى رساند كه خداى تعالى مى فرمايد: س 4ى 19 فعسى ان تكرهوا شيئا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا و يا آيه ديگر كه مى فرمايد: س 2ى 216 و عسى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم ، يعنى شايد شما كراهت داشته باشيد از چيزى و خداى تعالى قرار دهد آن چيز مكروه را براى شما نيكويى فراوان و خير بسيار، يا معناى ديگر بر اينست كه مى فرمايد: چه بسا كراهت داريد از چيزى و حال آن كه خير شما در آن است .

و اين معنى كاملا روشن و به تجربه رسيده كه چه بسا آدمى از خداى تعالى درخواستى مى كند كه همان درخواست براى او ايجاد شر و ناراحتى كرده و خير دنيا و آخرت را از او سلب مى نمايد، و اى بسا هم حاجت او برآورده نشده و اين عين خير و صلاح او بوده است ، پس از اين جهت است كه امام عليه السلام عرض مى كند: اسئلك يا رب من الخير كله ما علمه منه و ما لم اعلم ، چون خداى تعالى داناى كل حال و واقف به هر خير و خوبى است .

و در باب خير و اين كه ((خير)) از نظر قرآن چه هست مطالبى در فقره من اين لى الخير در صفحه 30 گذشت .

بايد خواستار آن چيزى شد كه بندگان شايسته خدا خواستار شده اند

سپس در جمله دوم امام عليه السلام تقاضاى جامع ديگرى كرده و عرض ‍ مى كند خدايا عطا فرما بر من آن چه را كه بندگان صالح تو از تو خواسته اند، يعنى عطا كن بر من آن چه را كه انبيا خواسته اند، عطا كن بر من آن چه را كه اوصيا و اوليا خواسته اند، عطا كن بر من آن چه را كه رسول اكرم از تو خواستار شده است .

خوبست به اين فقره از دعا توجهى حاصل شود، كه آيا بندگان صالح خدا چه چيزهايى از خدا مسئلت داشتند آيا همين مطالب مورد نظر ما مورد تقاضاى ايشان بوده ؟ يا آن كه اصلا توجهى به خواست هاى ما نداشتند، حال صرف نظر از حالات انبيا اگر به خواست هاى بندگان صالح و اهل ايمان هم نظر افكنيم خواهيم ديد كه ايشان چگونه چشم باطنى آنها باز بوده و چه حاجات و تمناهايى داشته اند.

در اين جا نمونه اى از خواست هاى ايشان كه حق تعالى بر سبيل نقل قول بيان فرموده متذكر مى شويم تا دانسته شود كه تقاضاهاى مردان خدا از چه نوع بوده است .

در سوره آل عمران آيه 193 مى فرمايد:

ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار 194 ربنا و آتنا ما وعدتنا على رسلك و لا تخزنا يوم القيمة انك لا تخلف الميعاد.

يعنى اهل ايمان و بندگان صالح خدا چنين تقاضا كردند كه : اى پروردگار ما پس بيامرز گناهان ما را و محو كن از ما بدى هاى ما را و بميران ما را با نيكوكاران و محشور گردان به ايشان ، و اى پروردگار ما عطا فرما بر ما آن چه را كه وعده كردى بر ما بر تصديق فرستادگان خود ((كه آن نعيم جاودان است )). و رسوا نگردان ما را در روز رستاخيز به درستى كه تو خلاف نكنى وعده خود را.

ديدى بندگان صالح خدا چه چيز از خدا خواستند!! حال نه اين كه حق است ؟ امام عرض مى كند: و اسئلك اللهم من خير ما سئلك من عبادك الصالحون ، و اين فقره از دعا اهميت بسزايى داشته كه در قنوت نماز عيد فطر هم عينا اين فقره خوانده مى شود.

يكى ديگر از شرايط استجابت دعا

سپس امام عليه السلام يكى ديگر از شرايط استجابت دعا را به كار برده و دعا به ديگران مى نمايد و چنين اشاره مى فرمايد كه اى خدا آن چه را كه از تو سوال كردم با اهل و خويش و عشيره من عطا فرما.

چقدر نكته دقيقى به كار رفته است !! مثل اين كه ديگر خاطر جمعى حاصل شده كه آن چه را خواستار گرديده به اجابت رسيده و اينك براى ديگران هم تلاش مى كند و در اول ذوالقربى را در نظر گرفته و در واقع به خواسته هاى خود عموميت داده است و همانطور كه قبلا گفته شد دعا كردن در حق ديگران يكى از شرائط استجابت است .

در بيان فقرات مورد شرح

بار الها باز گويم با تو راز   آن چه باشد حاجتم در هر نياز
مسئلت باشد مرا از تو بسى   چون نباشد غير تو من را كسى
خواهم از تو خير خود را در امور   زانكه برخيزم نباشد اين شعور
اى بسا شر باشدم پندار نيك   اى بسا كرهم بود كارى وليك
در كراهت خير من باشد فزون   من ندانم خير خود را در درون
پس عطا فرما ز لطف خود چنان   خير من را هر چه مى دانى در آن

* * *

باز گويم كه مرا باشد مآل   زآنچه نيكان از تو كردندى سوال
اى كه بر داعى تو بهتر خوانده اى   در سخاوت بهترين بخشنده اى
آن چه كردم مسئلت در اين دعا   بر من و بر اقربايم كن عطا
بر پدر با مادر و فرزند من   زين دعا محكم نما پيوند من
بر برار و خواهر و خويشان من   بر حبيب و يار و همكيشان من
همچنان بر خويش و اهل همسرم   جمله خواهشها بر آنها كن كرم

و ارغد عيشى و اظهر مروّتى و اءصلح جميع اءحوالى و اجعلنى ممن اطَلتَ عمرَه و حسَّنت عمله و اتممت عليه نعمتك و رضيت عنه و احييته حيوة طيبة فى ادوم السرور و اسبغ الكرامة و اتمّ العيش انك تفعل ما تشآء و لا يفعل ما يشآء غيرك .

و نيكو گردان زندگانيم را، و آشكار كن مروتم را، ((يعنى ظاهر كن صفات نيك و مردانگيم را)) و اصلاح فرما تمام حالاتم را، و مرا از جمله كسانى قرار ده كه عمر آنها را طولانى فرمودى و عمل آنها را شايسته گردانيدى و نعمت خود را بر آنها تمام نمودى و از آنها راضى و خشنود شدى و زندگانى داده اى بر آنها زندگانى خوش و گوارا ((طيب و پاكيزه )) كه پيوسته و مدام در شادى و مسرت مشمول كرامت سرشار تو بوده و زندگانى تمام و كاملى را دارا بوده اند ((پس مرا از جمله ايشان قرار ده )) بدرستى كه تو آن چه را كه بخواهى مى كنى و غير از تو هركس ‍ هر چه را خواهد نتواند كرد.

تقاضاى طول عمر شرايطى دارد تا سعادت دنيا و آخرت تاءمين گردد

بعد از آن كه امام عليه السلام از خداى تعالى تقاضا كرد كه از بهترين چيزى كه بندگان صالح از او درخواست كرده اند به او هم عطا شود، سپس ‍ مثل اين كه در دنبال ؛ اشاره به همان خواسته ها كرده و بيان قول صالحين را مى نمايد، و اعتبار اين معنا از آن نظر است كه خود امام عليه السلام صرف نظر از مقام ولايت بلاشك از بندگان صالح و شايسته خداى تعالى بوده و خواسته هاى او خواسته هاى بندگان صالح است .

پس چنين عرض مى كند: كه اى خدا، زندگيم را وسيع و نيكو گردان و ظاهر كن فتوت و جوانمرديم را، و بعد جمله اى ايراد مى فرمايد كه جامع جميع حاجات مى باشد، يعنى عرض مى كند: و اصلح جميع احوالى ، و اين جمله مشابه است به فقره ، و اكفنى ما اهمنى من امر دنياى و آخرتى ، يعنى اصلاح فرما تمام حالات مرا، وقتى كه بنا شود تمام حالات آدمى اصلاح شود و يا در واقع هم دنيا و آخرت او برطرف شود، مگر ديگر چيزى فروگذار شده است ، ولى در عين حال باز امام عليه السلام خواسته هاى خود را توضيح داده و چنين دنبال مى كند:

كه خدايا مرا از جمله كسانى قرار ده كه طول عمر به آنها داده اى ، و شرائطى را براى طول عمر قائل شده كه در يك سلسله از فقرات متذكر مى شود.

در اين جا ايماء و اشاره اى به كار رفته كه امام عليه السلام صراحتا عرض ‍ نمى كند كه خدايا طول عمر به من عطا فرما، بلكه عرض مى كند و اجعلنى ممّن اطلت عمره و توضيح اين بيان و سرى كه در معناى آن نهفته شده است خواهيم داد، الحال متذكر مى شويم كه شايد حاصل مجموع شرائطى را كه امام عليه السلام در اين سلسله ايراد فرموده چنين باشد كه تقاضاى طول عمر بايد تواءم با سعادت دنيا و آخرت باشد و الا اگر بنا شود كه در اعطاى طول عمر، كسى در زندگى نكبت بار و يا در سختى و مشقت و يا بدون توفيق در عبادت و يا در نادانى و خرافت بسر برد كه هيچ نتيجه اى بر آن مترتب نبوده بلكه عاقبت امر او به زيانكارى خاتمه پيدا مى كند، همچنان كه خداى تعالى در شاءن گروهى در دو مورد از قرآن مجيد مى فرمايد: س 16ى 70 و س 22ى 5 و منكم من يردّ الى ارذل العمر لكى لا يعلم بعد علم شيئا يعنى از شما كسى هست كه رد كرده مى شود به سوى خوارترين زندگانى ((يعنى سن پيرى و نقصان قوت و عقل )) كه مشابه سن طفوليت باشد، كه سرانجام آن پيرى به اينجا مى كشد كه بعد از علم و دانايى نداد از آن دانستن چيزى را يعنى حالت نسيان و فراموشى براى او حاصل شده و قوه فهم و حافظه او برود.

الحال اگر خوب در اين آيه شريفه و بيان امام عليه السلام دقت شود خواهيم دريافت كه در كلمه ((منكم )) در اين آيه شريفه و در كلمه ((ممّن )) در بيان امام عليه السلام ، ارتباطى قرار دارد كه مصداق نحوه گفتار امام عليه السلام را مى رساند، يعنى امام عليه السلام اگر تقاضاى طول عمر مى كند عمرى نمى خواهد كه با خرافت و خفت عقل و ناتوانى تواءم و مشمول اين آيه شريفه باشد، بلكه طول عمرى مى خواهد كه واجد شرايطى بوده و عقل و فراست خود را در آن مرحله از دست ندهد تا بتواند به وظيفه بندگى عمل نمايد.