عشق و رستگارى
شرح دعاى ابوحمزه ثمالى

احمد زمرديان شيرازى

- ۲۳ -


من ندارم در تفكر اين مجال   چون ببينم عقل و عشقم در جدال
عقل گويد پرده بردار از حجاب   عشق گويد وصل او را كن شتاب
عقل گويد كعبه باشد محترم   عشق گويد خانه دل كن حرام
عقل گويد بسته دل شو بر خدا   عشق گويد خود مشو از او جدا
هر دو در آئين خود بر يك روش   هر يك از ذوقى بود در پرورش ‍
پس نباشد راءى آنها بر خلاف   گر مرا افتد گذارى بر طواف
اى خدا هر ساله بر من كن نصيب   تا زنم آبى بر آتش از قريب
همچنان من را رسان بر كوى دوست   آن پيمبر كه بگفتى خاتم اوست
پس ديگر دارم تمنا در وصال   كه رسم بر تربت صاحب جلال
جمله انوار هداى سبط رسول   نزدشان طاعت مرا باشد قبول

اللهم تب على حتى لا اعصيك و الهمنى الخير و العمل به و خشيتك بالليل و النهار ابدا(38) ما ابقيتنى يا رب العالمين

خداى بپذير توبه مرا همچنان كه ديگر به گناه آلوده نشوم ((يا هميشه مرا در مقام توبه نگهدار تا نتوانم تو را نافرمانى كنم ، و يا چنان توبه مرا قبول فرما كه گويا اصلا معصيت نكرده ام ؛)) و الهام كن بر من كه كارهاى نيك و شايسته انجام دهم يعنى و الهمنا طاعتك بر دلم انداز كه به جا آورم هر عملى را كه موجب رضاى تو است و خود مرا وادار به انجام آن فرماى ؛ و همچنان مرا شبانه روز تا مادام كه در اين جهان باقى هستم در حالت خوف و بيم قرار ده ((تا از ذكر توبه غافل نباشم .))

در اين جملات دو موضوع مهم مورد بحث است يكى موضوع ((توبه )) و ديگر خوف و خشيت از خداى تعالى كه به ترتيب توضيحى در اين دو مورد داده خواهد شد.

در بيان توبه

تا اين قسمت از دعاى شريف در دو مورد ديگر شرحى از بيان توبه نسبت به معناى عبارات و با توجه به آيات مربوطه قرآنى گذشت و اينك در شرح اين فقره متمم مطالبى را كه پيوستگى كامل به بيان امام عليه السلام دارد از نظر قرآن تشريح مى نماييم .

بايد دانست كه حقيقت توبه به سه چيز متحقق مى گردد، اول به قوت ايمان و نور يقين ؛ دوم به پشيمانى و ندامت ، سوم به ترك آن چه مرتكب شده ؛ و اما نظر اول از اين جهت است كه خداى تعالى به اهل ايمان خطاب مى كند، كه اى گروه گروندگان شما همگى توبه كنيد و بازگشت نماييد به سوى خدا، شايد رستگار شويد و به سعادت دارين برسيد قوله تعالى س ‍ 24ى 31 و توبوا الى الله جميعا ايها المؤ من ون لعلكم تفلحون ؛ و مراد امر او سبحانه بر جميع بندگان است ، چه هيچكس از جريمه و تقصير طاعت خالى نيست ؛ در كشف الاسرار آورده : كه حق تعالى همه را از مطيع و عاصى امر به توبه نموده تا عاصى و خجل زده نشود؛ چه اگر فرمودى اى گناهكاران توبه كنيد موجب رسوايى ايشان شدى و چون در دنيا ايشان را رسوا نمى خواهد اميد هست كه در عقبا ايشان را رسوا نكند.

و همچنين نظر دوم و سوم از آن جهت است كه خداى تعالى چنين اشاره مى فرمايد: كه اى اهل ايمان اگر مى خواهيد توبه كنيد آن چنان توبه كنيد كه خالصا لوجه الله باشد و اين معنا را قرآن مجيد كاملا تصريح فرموده است .

توبه نصوح

سوره التحريم آيه 8 يا ايها الذين آمنوا توبوا الى الله توبة نصوحا...

بر اين تفسير: اى كسانى كه ايمان آورده ايد باز گرديد از معاصى به طاعت خداى ؛ بازگشتى خالص و بر گذشته نادم شويد و عزم را جزم نماييد بر اين كه باز بر سر گناه نرويد.

در بعضى از تفاسير مذكور است كه معاذ جبل از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم پرسيد كه حقيقت توبه نصوح چيست ؟

فرمود: توبه نصوح آن است كه تائب عود نكند به معصيت چنان كه شير به پستان عود نمى كند.

در تفسير گازر آورده : اميرالمؤ منين على عليه السلام گفت : توبه نصوح كنيد؛ بر گناه گذشته پشيمانى خوريد و فرائض گذشته را قضا كنيد و رد مظالم كنيد و از خصمان خود حلالى خواهيد و تنهاى ((بدن هاى )) خود را در طاعت خداى تعالى لاغر گردانيد چنان كه در مخالفت و عصيت وى بپروريده ايد و تلخى طاعتش بچشانيد چنان كه شيرينى معصيتش چشانيده ايد.

هر يك از مفسرين و گويندگان در باب توبه نصوح بيانى دارند

فتح موصلى گفت : علامت توبه نصوح سه چيز است : مخالفت هواى نفس ، و بسيارى گريه ؛ و صبر در گرسنگى و تشنگى .

ذوالنون گفت : توبه نصوح را سه علامت است : كم گفتن ، و كم خوردن و كم خفتن .

كلبى گفت : توبه نصوح آن باشد؛ كه به دل پشيمان باشد و بر زبان استغفار كند و به تن باز استد.

سفيان ثورى گفت : علامت توبه نصوح چهار است : درويشى ، بيمارى ، ذليلى ، غريبى .

شفيق گفت : توبه نصوح آن باشد كه صاحب گناه خويشتن را ملامت بسيار كند و از پشيمانى خالى نشود تا از آفات گناه به سلامت برهد.

قتاده گفت : توبه صادق باشد.

فضل ((يا فضيل )) عياض گفت : آن باشد كه گناه نصب چشم تائب باشد چنان كه پندارد در او مى نگرد و اين عبارت نزديك به قول سعيد بن جبير است كه فرموده : توبه نصوح آن است كه ذنب هميشه نصب العين تائب باشد و پيوسته بر آن ناظر.

سرى سقطى گفت : توبه نصوح آن بود كه توبه كند و مردمان را با توبه خواند تا چنان كه وى از عذاب برهد و ديگران را نيز از عذاب برهاند چه شرط مسلمانى آن است كه به مسلمانان آن خواهى كه به خود خواهى .

ابوالفتوح رازى نوشته است : مراد به نصوح توبه ايست نصيحت كننده و بعضى از مفسرين ديگر هم به همين مضمون گفته اند كه توبه نصوح آنست كه : انسان ناصح نفس خود شود به اخلاص ندم با عزم بر عدم عود، و نيز بعضى ديگر چنين آورده اند كه توبه ايست مقبوله و آن منوط به سه چيز است : خوف عدم قبول ، و رجاء قبول ، و ادامه طاعت از روى ذلول . و نگارنده گويد: تمام اين بيانات از نظر دلائل عقلى هم كه باشد در توبه واقعى صدق خواهد كرد.

گفتار حضرت سجاد عليه السلام اشاره به توبه نصوح

حضرت سجاد عليه السلام در يكى از مناجات پانزده گانه خود به نام ((مناجات التائبين )) عرض مى كند:

الهى انت الذى فتحت لعبادك بابا الى عفوك سميته التوبة ، فقلت توبوا الى الله توبة نصوحا فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه ، يعنى الهى تو آن صاحب رحمتى كه بر روى بندگانت درى گشادى به سوى احسان خود كه نام آن را توبه گذاشتى ((و فرمودى كه اى بندگان بازگشت كنيد به سوى پروردگار خود بازگشتن نصوح )) چه كس باشد كه ديگر عذر آورده و غفلت ورزد و از اين در كه بر او باز شده در نيايد، يعنى كمال بدبختى است كه با وجود فتح اين باب غافلان كاهلى كرده و بى اعتنايى نمايند.

استقبال خداى تعالى از توبه كنندگان

در آياتى چند است كه خداى تعالى در مورد قبول توبه از بندگان بياناتى آورده كه گاهى بر سبيل ترغيب و تشويق و زمانى بر وجه تنبه و آگاهى موضوع را اعلام مى دارد، و چنين متذكر مى شود: كه اى بندگان بياييد به سوى من و باز گرديد از كردارهاى زشت خود و نادم شويد كه پروردگار شما از شما مى پذيرد و رحمتش را بر شما شامل مى گرداند.

و در اين موضوع قبلا در فقره ((يا قابل التوب )) در ذيل آيه شريفه : الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده مطالبى گذشت و در اينجا بى مورد نيست كه گفته شود اصلا پذيرش توبه را خداى تعالى تضمين كرده است و صريحا مى فرمايد: س 42ى 24 و هو الذى يقبل التوبة عن عباده و يعفوا عن السيئات .... و او آن خدائيست كه توبه پذيرد از بندگانش و در مى گذرد از بدى هاى ايشان .... و در حقيقت توبه مطالبى در باب توبه نصوح گذشت و لكن در ذيل اين آيه شريفه در تفسير ابوالفتوح رازى مطالبى آورده كه مورد توجه است يعنى اقوال بعضى از مفسرين و گويندگان را در چگونگى توبه بيان مى دارد؛ و گفته است كه سهل بن عبدالله را پرسيدند كه توبه چه باشد؟ گفت : انتقال باشد از احوال مذمومه به احوال محموده .

ابوالحسن پوشبخى را گفتند: تائب كه باشد؟ گفت : آن كه چون معصيت ياد آرد حلاوت او در دل نيايد ((رويم )) گفت : توبه آن باشد كه مرد ترك معاصى كند به فعل و نيت و اقبال كند بر طاعت به فعل و نيت ؛ ((جنيد)) را گفتند: تائب كه باشد؟ گفت : هر كه توبه كند از هر چه جز اوست ؛ و نيز شاه كرمانى گفته است : دنيا رها كن تا تائب باشى و مخالفت هوى كن تا به رضاى او برسى .

استقبال از توبه كنندگكان بر سبيل استفهام

سوره المائده آيه 74 افلا يتوبون الى الله و يستغفرونه و الله غفور رحيم .

آيا رجوع نمى كنند به طاعت خدا و توبه نمى كنند به سوى او و آمرزش ‍ نمى خواهند از او، كه او خداى آمرزگار است بر تائبان و مهربان است بر مستغفران ((و اين استفهام در واقع حالت امر را دارد يعنى كه بايد توبه و استغفار كنند آنها كه مرتكب معاصى شده اند.))

و اين را هم بايد دانست كه فرق ميان استغفار و توبه آنست كه ؛ استغفار طلب آمرزش است به دعا يا توبه يا غير آن از طاعت ((كه شرح آن قبلا در باب استغفار گذشت )) و توبه ندمست بر معصيت با عزم بر آن كه به مثل آن عود نكند. و لكن در هر حال لازمه استغفار تائب شدن است كما اين كه قبلا در شرح آيه و انى لغفار لمن تاب .... مطالبى گذشت ؛ و نيز چيزى كه در اين بيان قابل توجه است آن است كه خداى تعالى در بسيارى از آيات پذيرش توبه را به حالت صيغه مبالغه در آورده و خود را به صفت ((تواب الرحيم )) معرفى كرده است ؛ و شايد اين از جهت كثرت قبول يا حتم بودن اجابت توبه تائب باشد به خصوص اين كه صفت رحمت را هم تواءم و اضافه به آن نموده ؛ يعنى گذشته از اين كه مى فرمايد: من توبه جميع گناهكاران را مى پذيرم ؛ علاوه مى كند كه بر ايشان هم مهربان بوده و رحمت خود را بر آنها شامل مى نمايم .

يكى از شرائط توبه

زمانى توبه به نتيجه مى رسد و مورد پذيرش حق تعالى قرار مى گيرد كه تائب بعد از توبه كردن از گناه و اعمال ناروا؛ كردار شايسته و عمل صالح انجام دهد، همچنان كه فرمود: س 6ى 39 فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله يتوب عليه يعنى هر كس پس از ستم خود توبه كند و اصلاح نمايد ((عمل صالح كند)) خداوند توبه او را بپذيرد، پس ‍ پذيرش توبه منوط به انجام كردار شايسته است .

از عجائب پاداش و جزا! ((خداى تعالى بديها را تبديل به خوبى مى كند

موضوع مهمى كه خداى تعالى در باب توبه اشاره به آن فرموده و مقام راءفت و رحمت خود را نسبت به بندگان به حد آن چنانى كه هست مى رساند در سوره الفرقان آيه 70 است كه پس از بيان تعذيب مجرمين مى فرمايد: الا من تاب و امن و عمل عملا صالحا فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله غفورا رحيما.

عجب خداى مهربانى است !! قبل از اين آيه شريفه بيانى دارد كه در كيفيت عذاب مضاعف از چند دسته را ((مشرك ، قاتل عمد، زانى )) مى نمايد كه در واقع اين سه نوع گناه از امهات معاصى به شمار مى رود و از گناهان كبيره درجه اول محسوب مى شود.

سپس مى فرمايد: مگر آن كس كه توبه كند و بگرود به خدا و رسول و كارهاى شايسته انجام دهد، پس براى اين گروه كه قبلا صاحب گناه كبيره بوده و توبه كرده اند؛ بدل كند خداى تعالى بديهايشان را به نيكويى ها يعنى سوابق معاصى را به توبه محو كند و لو احق طاعات به جاى آن ثبت نمايد يا بدل كند عادت معاصى را در نفس به ملكه طاعت ؛ يا توفيق دهد او را به اضداد عمل ما سلف ؛ يا ثبت نمايد براى او بدل هر عقاب را ثواب .

نگارنده گويد: از اين آيه شريفه چنان معلوم است كه خداى تعالى هر گناهى را اعم از كبيره يا صغيره كه در شرايط مذكوره از آن توبه كنند مى آمرزد و چون عمل توبه يك عمل نيكو و حسنه ايست و خداى تعالى فرموده كه : ان الحسنات يذهبن السيئات لذا در مرحله اول خود عمل توبه كه حسنه است سيئات را از بين مى برد؛ و تبديل سيئات به حسنات منوط به كردارهاى شايسته و نيكوييست كه پس از توبه از تائب به عمل آيد.

خداى تعالى توبه كنندگان را دوست مى دارد

خداى تعالى سه چيز از براى توبه كنندگان قرار داده كه اگر يكى از آنها را به جميع اهل آسمان و زمين عطا مى فرمود به سبب آن نجات مى يافتند؛ يكى آن كه فرمود خدا توبه كنندگان را دوست دارد. ديگر اين كه خبر داده است كه فرشتگان حامل عرش و فرشتگانى كه در حول عرشند طلب آمرزش مى كنند از براى كسانى كه توبه كرده اند، و سوم آمرزش و رحمت خود را از براى كسى كه توبه كند قرار داده است ؛ و حضرت امام موسى كاظم عليه السلام فرمود: كه دوست ترين بندگان به سوى خدا توبه كنندگانند.

بازگشت بنده به سوى خدا مساوى با دو برگشت خداوند به سوى بنده است

در تفسير الميزان در ذيل آيه شريفه س 4ى 17 انما التوبة على الله للذين يعملون السوء بجهالة .... ((كه تفسير آن در صفحه 181 گذشت چنين آورده :)) توبه در لغت به معنى برگشت است ، و توبه از بنده برگشت اوست به سوى پروردگارش با پشيمانى و بازگشت از سرپيچى ، و از جانب خداوند توفيق وى به توبه يا آمرزش گناه او، مكرر گفته شده كه هر توبه ((يعنى بازگشت )) از بنده به سوى خدا؛ مساوى با دو برگشت خداوند به سوى بنده مى باشد - به حسب بيان قرآن - زيرا توبه يك عمل پسنديده ايست كه محتاج به نيرو است و نيرودهنده هم خداست پس توفيق كار خير را اول خداوند عنايت مى كند، تا بنده قادر به توبه مى شود و از گناه خود بر مى گردد و سپس وقتى موفق به توبه شد محتاج تطهير از آلودگى گناهان و آمرزش است ، آن جا نيز بار ديگر مشمول عنايت و رحمت و آمرزش خدا قرار مى گيرد.

اين دو عنايت و برگشت خدا همان دو توبه اى هستند كه توبه بنده را در ميان گرفته اند، قرآن مى فرمايد: س 9ى 118 ثم تاب عليهم ليتوبوا يعنى سپس ((خداوند)) به سوى آنها بازگشت تا آنها نيز باز گردند. اين همان توبه اولى است و مى فرمايد: س 2ى 160 فاولئك اتوب عليهم يعنى پس به سوى آنان باز مى گردم .

و اين نيز توبه دومى است و در ميان اين دو، توبه بنده قرار مى گيرد.

و همچنين در آن تفسير شريف اضافه مى كند: اين مطلب را با تاءمل ميتوان دريافت كه توبه متعدد خداوند تعالى نسبت به موقعيت بنده ، تعدد پيدا مى كند، و گرنه توبه خداوند يكى است و آن همان برگشت لطف پروردگارى است به سوى بنده گنه كار، غايت ، توبه بنده در لابلاى اين توبه واقع شده ، گاهى نيز بدون شروع توبه بندگان شروع مى گردد، همانطور كه از آيه و لا الذين يموتون و هم كفار استفاده مى شود كه قبول شفاعت در حق بنده گناهكار هم در روز قيامت از مصاديق توبه است ؛ آيه مباركه : و الله يريد ان يتوب عليكم و يريد الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلا عظيما نيز از اين باب مى باشد.

توبه در حال اضطرار بى نتيجه است

خداى تعالى در آن جا كه فرمود: توبه را قبول كند و بپذيرد از كسانى كه از روى جهالت و نادانى مرتكب اعمالى زشت و ناروا شدند ((كه تفسير آن قبلا گذشت )) سپس مى فرمايد: س 4ى 18 و ليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان ....

يعنى توبه براى آن كسانى نيست كه بد كنند تا هنگام مرگشان و سپس ‍ گويند الآن توبه كرديم !! و پذيرش توبه منوط به آن است كه قبل از بسته شدن در توبه ، توبه كنند ((يعنى توبه و پذيرش آن به قبل از فرارسيدن اجل محدود است )) و الا آن زمان كه اجل ناى گلوى مجرم را بگيرد و با او دست به گريبان شود و بداند كه ديگر چاره اى جز تسليم جان نيست و با اين حالت ((حال اضطرار)) توبه كنند هيچ نتيجه نخواهد گرفت ، چون ياءس از زندگانى دنيا و خطرات هنگام مرگ و شدت اهوال پس از آن او را وادار بر آن كرده كه از كار خود پشيمان شود؛ در حالى كه ديگر وقت بازگشت به خداوند را از دست داده است ، پس توبه كردن بايد در حال اختيار باشد و توبه در حال اضطرار توبه نيست بلكه اضطرار است ؛ و از آن طرف پذيرش توبه از طرف خداى تعالى اشاره به نزديك شده ؛ قوله تعالى : ثم يتوبون من قريب فاولئك يتوب الله عليهم .... بر اين اشاره كه اگر كسى مرتكب گناهى شد و از روى جهالت خطائى از او سر زد، بلافاصله بايد توبه كند و تاءخير نكند و به اميد اين كه اجل او را مهلت مى دهد امروز و فردا ننمايد؛ چون دوران پذيرش توبه محدود است و پشيمانى دم مرگ پشيمانى كاذب است و اگر بنا شود كه توبه در هر موقع مورد قبول قرار گيرد و هر پشيمانى ، توبه كند توبه او مقبول باشد، گفته حق تعالى را كه درباره مجرمين در روز رستاخيز فرموده دفع مى شود؛ قوله : و اسروا الندامة لما راو العذاب .... و نظير اين آياتى داريم كه توبه و پشيمانى و ايمان به خدا آوردن در هنگامى كه موقعيت از دست رفته بى فايده و بى حاصل است . نشنيديد كه قرآن مجيد نقل قول مى كند از لسان گروهى كه از اين دار تكليف رهسپار به عالم برزخ و سراى سزا و جزا مى شوند و در آن جا تقاضاى برگشت به دنيا مى كنند تا شايد بيابند و توبه كنند و كردار نيكو به جاى آوردند، ولى ديگر جواب رد به آنها داده شده و هرگز از ايشان پذيرفته نخواهد شد!! و اين نشانه ايست تا مكلفان موقع شناس باشند و تا وقت ؛ از دست نرفته است و هرگونه اختيار و فرصت دارند توبه كنند و به سوى پروردگار خود باز گردند تا مورد لطف و عنايت و محبت خدا قرار گيرند.

رواياتى از تفسير الميزان در ذيل آيه مورد تفسير

از آن جا كه روش نگارنده تحصيل مقام اميدوارى براى خواننده عزيز است ؛ و در تفسير آيه اى كه گذشت شايد براى بعضى حالت ياءس ايجاد شود، لذا رواياتى را كه صاحب تفسير الميزان در ذيل اين آيه شريفه آورده متذكر مى شويم تا مراتب لطف خداوندى ظاهر شده و معناى آيه شريفه بهتر فهميده شود.

در كتاب ((الفقيه )) از آخرين خطبه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند كه فرمود: هر كس يكسال قبل از مرگش هم توبه كند خدا توبه او را مى پذيرد، و سپس فرمود: يكسال بسيار باشد هر كس يكماه قبل از مرگش هم توبه كند خدا او را مى آمرزد، سپس فرمود: يكماه نيز بسيار است ، هر كس يك روز قبل از مرگ هم توبه كند، خدا او را مى آمرزد، و سپس فرمود: يك روز بسيار باشد، هر كس يك ساعت قبل از مرگ را توبه كند، خدا او را مى آمرزد، و سپس فرمود: يك ساعت نيز بسيار باشد هر كس توبه كند و و و روحش به اينجا رسيده باشد ((و به گلوى خود اشاره فرمود)) خدا او را مى آمرزد.

از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند از اين آيه و ليست التوبة للذين يعملون السيئات حتى اذا حضر الموت احدهم الموت قال انى تبت الآن حضرت فرمود: يعنى در موقعى كه آن عالم را ببيند.

روايت دوم ، اين آيه و رواياتى را كه درباره پذيرفته نشدن توبه در موقع مرگ وارد شده تفسير مى كند، و مى گويد: مراد از ((حضور مرگ )) وقتى است كه يقين به مرگ پيدا شود و آثار آخرت هويدا گردد و در آن موقع توبه اى نيست ، اما كسى كه جاهل است مانعى براى پذيرش توبه اش ‍ نيست .

تفسير العياشى : زراره ؛ از حضرت باقر عليه السلام روايت مى كند كه فرمود: وقتى روح به اينجا رسيد ((و به گلوگاه خود اشاره نمود)) توبه عالم [كسى كه مى داند كه مى ميرد] پذيرفته نمى باشد و توبه جاهل ((كسى كه احتمال مرگ نمى دهد)) قبول است .

توبه كردن از گناه واجب است

عالم ربانى ملا احمد نراقى ؛ در معراج السعادة آورده است : هيچ شكى نيست كه هر چيزى كه رسيدن به سعادت ابديه و نجات سرمديه موقوف بر آن است تحصيل آن لازم و واجب است .

و شبهه اى نباشد، كه سعادتى نيست به جز لقاى پروردگار و انس به او؛ پس هر كه محروم از قرب وصال و ممنوع از مشاهده جمال و جلال ايزد متعال باشد از جمله اشقياء و به آتش دورى و آتش دوزخ معذب مى باشد و هيچ چيز باعث دورى و سبب مهجورى نمى گردد مگر معاصى و گناهان ؛ و چاره آنها نيست مگر توبه و انابه ، پس به حكم عقلى توبه واجب عينى است بر هر كسى كه مرتكب معصيت شده باشد و چگونه توبه واجب نباشد و حال آن كه اعتقاد به وجود اجتناب از معاصى و مضرات آنها از جمله ايمان است .

و بايد توجه داشت كه وجوب توبه تخصيص به شخصى دون شخصى و وقتى دون وقتى ندارد بلكه بر همه كس و در همه وقت لازم است ، چه هر بنده خالى از معصيت و گناه نيست و اگر در بعضى اوقات از معصيت جوارح و اعضاء خالى باشد ظاهر اينست كه خالى از صفت بدى از صفات نفسانيه يا رغبت به گناهى در دل فارغ نباشد و اگر فرض شود كه از آن نيز خالى باشد از وساوس شيطانيه و افكار متفرقه كه دل را از ياد خدا غافل كند خالى نيست و همه اينها نقصى است كه بازگشت آنها به توبه است ؛ در هر حال لازم است بر هر بنده سالكى در هر موقع توبه كند و همچنين توبه از بعضى گناهان واجب شرعى است كه اگر كسى مرتكب آن شده باشد و بى توبه از دنيا برود مستحق عذاب الهى خواهد بود؛ و آن گناهى است كه در شريعت مقدسه بر همه كس حرام شده و نهى از آنها وارد شده و همه خلق در وجب توبه از آنها يكسانند؛ و اما بعضى ديگر از گناهان چون وساوس نفسانيه و رغبت قلبى به معاصى و قصور در معرفت و عظمت و جلال حضرت بارى و امثال اينها؛ پس توبه از آنها واجب شرعى نيست كه ترك آن موجب عذاب اخروى گردد بلكه وجوب آن به معنى ديگر است كه عبارت از وجوب شرطى باشد؛ يعنى كسى كه خواهد پا بر بساط قرب حضرت معبود نهد و به مقام محمود برسد بايد از آنها نيز توبه نمايد؛ پس كسى كه به نجات از عذاب ؛ قناعت كند و طالب زيادتر از آن نباشد، توبه از اين قسم گناه بر او و اجب نيست ؛ و آن چه وارد شده است از استغفار و توبه انبيا و اوصيا از اين اقسام توبه و استغفار بوده چه به واسطه نزول ايشان در اين سراى جسمانى و ابتلاى ايشان به بدن عنصرى لابد بود از براى ايشان از تربيت بدن و اكل و شرب و خواب و التفات به اصحاب ؛ و به آن سبب گاهى از مقام شهود و استغراق باز مى ماندند و اين نسبت به مراتب ايشان نوعى گناه بوده ((همچنان كه قبلا در بيان حسنات الابرار سيئات المقربين مطالبى گذشت .))

و اين بود به طور كلى موضوع كيفيت و چگونگى توبه از نظر قرآن و اقوال مفسرين و گويندگان ؛ و در پايان اين بحث نگارنده را به خاطر رسيد كه فرمايش اميرالمؤ منين على عليه السلام را زينت بخش اين صفحه قرار داده و با وجود مطالبى كه در سهولت توبه و ثواب آن گذشت حقيقت ديگرى را آشكار سازد، و آن اينست كه در نهج البلاغه مى فرمايد: ترك الذنب اهون من طلب التوبة ؛ يعنى گناه نكردن آسان تر است از خواستن توبه و بازگشت ؛ و از فرمايش امام چنين نتيجه گرفته مى شود: كه آدمى را سعى بايد كه هيچگاه به اميد توبه مرتكب گناه نشده و دامن خود را به معصيت آلوده نسازد.

موضوع دوم از فقرات مورد شرح در باب و خشيتك بالليل و النهار....

همانطور كه قبلا گذشت امام عليه السلام در خلال اين دعاى شريف در چند مورد اشاره به مقام خوف و رجاء نموده و با لسان مختلف حقيقت آن را آشكار كرده است ، و لكن در اين جمله كه او عليه السلام كلمه ((خشيت )) را استعمال نموده مقام خوف را بر وجهى ظاهر كرده است كه شايسته خوف بندگان صالح از مقام پروردگارى باشد.

گرچه ارباب معانى بر آنند كه خوف و خشيت در لغت يك معنى دارد؛ ولى چون اين كلمه در بيان قول حق تعالى بر وجهى آمده كه شايسته خوف بندگان عالم و عارف است ، لذا مى توان گفت كه خشيت مرتبه اى بالاتر از خوف است ؛ همچنان كه فرمود: انما يخشى الله من عباده العلموا يعنى همانا كه بندگان عالم و دانا از خداترسند، و از اينجا معلوم مى شود كه استعمال ((خشيت )) مخصوص بندگان عالم و عارف بوده و مرتبه آن بالاتر از مرتبه خوف است و بهترين شاهد براى توضيح اين بيان روايتى است كه در جلد سوم از اصول كافى ، از امام صادق عليه السلام نقل شده است .