عشق و رستگارى
شرح دعاى ابوحمزه ثمالى

احمد زمرديان شيرازى

- ۲۱ -


توصيه خداى تعالى به فرزندان آدم در نكويى كردن به والدين

بعد از آن كه امام عليه السلام قسمتى از خواسته هاى خود را در پيشگاه حضرت احديت عرضه مى دارد مطالبى را دنبال مى كند كه اشاره به دستور و قول او سبحانه و تعالى مى باشد؛ و آن چنين است كه در چند مورد از آيات مجيد فرموده : س ى 8 و س ى 14 و س ى 15 ووصينا الانسان بوالديه احسانا.... كه عموم مكلفان موظفند به پدر و مادر خود احسان و نيكويى كرده و كمال عطوفت را به آنها داشته باشند؛ و نيز در جاى ديگر صريحا دستور مى فرمايد: از نظر حق بزرگى كه والدين دارند بايد درباره آنها دعا كرد و طلب رحمت و بخشايش نمود.

قوله تعالى : و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا.

با اين حال بدون شك امام عليه السلام اين فقرات را كه در قالب دعا گنجانيده با عطف توجه به آيات و دستور الهى بوده ، و اصلا چند قسمت از آن را از آيات مجيد اقتباس كرده است و اين موضوع اهميتى را مى رساند كه تا چه حد بايستى مراتب حقوق والدين را رعايت كرد و همچنين مى آموزد مطالب ديگر را در دعا كردن با ايشان و اداى وظيفه درباره آنها كه اين خود مترتب به ايصال ثواب و سبب رسيدن به درجات و مقامات آن جهان ديگر است .

و اما آن چه را كه مى توان در باب مطالب آموزشى در اين بيانات از فقرات دعا استفاده كرد؛ همانا رعايت حقوق كسانيست كه به سلسله مراتب به آدمى نزديكتر و براى اين منظور اولى ترند كه خداى تعالى خود آنها را معرفى كرده و مراتب حقوق آنها را متذكر شده است و در درجه اول حق والدين را مقدم داشته و بعد از آن ارحام و اقرباء و ساير اهل ايمان را نامزد كرده است .

و از آن جا كه اهميت گفتار امام عليه السلام بايستى معلوم گردد شايسته است كه بيانات حق تعالى را در اين باب دانسته و متذكر شويم كه خاصيت اين اظهارات در دعا چه مى باشد و نتيجه آن از براى داعى چيست ؟

حق پدر و مادر نسبت به فرزند از نظر قرآن

سوره الاسراء آيه 23 و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولا كريما(24) و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا.

و حكم كرد پروردگار تو اى محمد بر جميع مكلفان حكمى مقضى و مقطوع ، بر آن كه پرستش ننمائيد مگر او را كه خداوند به حق است ، چه عبادت غايت تعظيم است و آن سزاوار نيست مگر براى كسى كه در غايت عظمت باشد.

و همچنين امر كرد خداى به آن كه نيكويى كنند به پدر و مادر؛ و اين عبارت عطف است بر ان لا تعبدوا... و شايد چنين باشد كه ((بعد از پرستش خداى تعالى كسى مقدم تر از پدر و مادر در امر تعظيم و تكريم نيست .))

و در اين جا از نظر تاكيد احسان و اكرام چنين مى فرمايد: كه اگر برسد يكى از آنها يا هر دو به حد كبر سن ((يعنى به حدى بزيند كه پير شوند و محتاج خدمت تو گردند)) پس مگر به ايشان كلمه ((اف )) را كه اين كلمه ايست كه هر گاه كسى از چيزى به تنگ آيد يا چيزى بر او گران آيد و يا به ناپاكى آلوده شود بى اختيار اين كلمه از لسان او خارج شود؛ و خلاصه سخن آنست كه كلمه اى كه دلالت بر ملالت ايشان كند بر زبان نياور و صحبت ايشان را بر خود گران نشمار و با حالت عصبانيت و انزجار آنها را صدا مكن و سخن ايشان را جواب درشت باز مده و با ملاطفت و كمال ادب و احترام پاسخ گوى آن چه را كه از ايشان مى شنوى و بر ايشان تكبر و بزرگى مكن و بال تواضع در مقابل آنها بگستران و تلطف و ملايمت نماى .

و بگو اى پروردگار من رحم كن و ببخشاى بر ايشان همچنان كه پروريدند مرا در كودكى يعنى بر ايشان رحمتى كن كه مانند رحمت ايشان باشد بر من به تربيت و شفقت و ارشاد.

و از اينجاست كه حضرت سجاد عليه السلام با پيروى از اين دستور و وقوف به حق والدين از نظر قرآن و اقتدا به روش حضرت نوح عليه السلام كه بعد از ماجراى داستان خود دست به دعا برداشت و عرض كرد: س ى 27 رب اغفرلى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤ من ا و للمؤ منين و المؤ منات ....

آن حضرت هم پس از طلب آمرزش خود و پدر و مادر براى مؤ منين و مؤ منات هم طلب آمرزش كرده است و فايده اين دعا در حق برادران اهل ايمان در همين مبحث بيايد.

دعا كردن به ديگران در حس عواطف انسانى است

همانطور كه در باب شرايط دعا گذشت ، يكى از وسائل اجابت دعاى داعى ، دعا كردن به ديگران است كه اين گذشته از آن كه اخبار بسيارى در تاييد آن رسيده ، اصلا يك صفاى باطنى ايجاد مى كند كه خواننده را تحريص و ترغيب به امر دعا كرده و به لطف پروردگارى اميدوار مى سازد، و چون از نظر نوع پرورى و محبت به خلق اين خود يكى از صفات پسنديده است كه انسان هر كار نيك و هر چيز خوبى را كه براى خود بخواهد شايسته است براى ديگران بخواهد؛ و علماى اخلاق بر آنند كه زمانى آسايش فردى تاءمين مى شود كه رفاه و آسايش در اجتماع برقرار باشد و دعا كردن براى اصلاح جامعه دعاى به نفس خويش است ؛ و اين از نظر امور دنيوى مى باشد؛ و اما آنهايى كه از نظر اخلاقى دنياى ديگران را خوب بخواهند و به امر آخرت هم در حقيقت ايمان داشته باشند بلاشك علاقمند هستند كه ديگران هم در كار آخرت دچار شكنجه نباشند و به سعادت سرمدى نائل شوند؛ و اصلا حس عواطف انسانى هم اينطور حكم مى كند كه اگر كسى در معرض خطرى قرار گيرد به هر وسيله كه ممكن است او را بايد از مخاطره نجات داد، و مى توان گفت كه چه خطرى بزرگتر از آن كه انسان در پرتگاه ضلالت و در معرض عذاب الهى باشد، پس براى رهايى او دعا كردن بسيار ضرورى است .

اينست كه چنين دستور رسيده : كه اى اهل ايمان !! به يكديگر دعا كنيد و براى هم بخواهيد كه خدا شما را بيامرزد و به روان شما رحمت فرستد.

اخبار و رواياتى كه در دعا كردن به پدر و مادر و اهل ايمان رسيده است

فضل بن يسار؛ روايت كرده است از امام محمد باقر عليه السلام كه هيچ دعايى زودتر از دعاى غائب براى غائبى ديگر اجابت نمى شود؛ و هم از او عليه السلام منقول است : كه سريع الاجابه ترين دعا؛ دعاى برادر مؤ من است كه از براى برادر غائب كند؛ و همين كه او ابتدا به دعا كرد از براى برادر مؤ من خود فرشته اى كه موكلست بر او آمين مى گويد و از براى خودش هم ثوابى مضاعف است .

و روايت كرده است عبدالله بن سنان از ابى عبدالله عليه السلام كه دعاى مردى از براى برادر غائب او، رزق او را فراوان ساخته و ناملايمات را از او دور مى سازد؛ و هم از او عليه السلام منقولست كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كه هيچ مؤ من نيست كه دعا كند براى مؤ منان الا آن كه خداى تعالى به او مى دهد مثل آن چيزى كه دعا كرده است از براى ايشان به عدد هر مؤ من و مؤ من ه كه از اول دنيا بوده يا آن چه بيايد بعد از اين تا روز قيامت بدرستى كه در روز قيامت امر كنند كه بنده اى را به آتش برند و بكشند او را به جانب دوزخ پس اهل ايمان گويند اى پروردگار ما، اين آن بنده ايست كه دعا كرد از براى ما؛ و شفاعت كنند درباره او و خداى تعالى بپذيرد شفاعت ايشان را و او نجات يابد.

روايتست از جابر از امام محمدباقر عليه السلام در قول خداى عز و جل س ى 25 و يستجيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله كه مراد از اين ، مؤ من يست كه دعا كند از براى برادر خود غائبانه و مى گويد او را فرشته اى كه براى تو هست مثل آن چه در خواست كردى و عطا مى شود به تو براى محبت تو به او، و در خبر است كه مردى آمد نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و گفت يا رسول الله مرا عملى آموز كه به آن به رحمت خدا نزديك شوم فرمود: كه پدر و مادر دارى گفت : بلى ؛ فرمود به ايشان نيكويى كن كه نيكويى به ايشان رحمت خدا از همه چيز نزديكتر است و اخبار ديگر در اين باره بسيار است كه در اين مختصر گنجايش ندارد. و اگر هم اخبار و رواياتى در اين باب نرسيده بود به نظر نويسنده بهترين احسان و نيكويى به والدين و اهل ايمان همانا طلب آمرزش براى ايشان مى باشد به خصوص اگر آنها از اين عالم دنيا رحلت كرده باشند، چون در آن عالم چشم به راه تحفه و هدايايى هستند كه به آنها برسد و گذشته از اين كه ايشان از دعاى مردمان اهل دنيا مسرور مى شوند و بهره مى گيرند اين دعا ذاتا براى خود داعى ثمربخش و با نتيجه است از آن جهت كه به مصداق من عمل صالحا فلنفسه نتيجه بازگشت هر عمل متوجه نفس انسانى است و هر كس كه كار نيكو و شايسته اى انجام دهد و لو اين كه نفعش از براى غير باشد اجر او مضاعف نزد خداى تعالى محفوظ است ، از اين جهت است كه حضرت سجاد عليه السلام به پدر و مادر و تمام اهل ايمان چه آنها كه در حيات اند و چه آنها كه بعدا بيايند و يا از اين عالم گذشته اند همه را دعا كرده و تعليمات ثمربخشى به داعى داده است .

در طلب آمرزش

بار الها رحمت آور از كرم   بر من و بر والد و بر مادرم
همچنين بر مؤ منات و مؤ منين   رحمت خود را بر آنها كن قرين
آن كه از ما باشد اينك در حيات   وان كه ره پيموده در راه ممات
هم به آمرزش رسان هم بر ثواب   گرچه باشد حاضر و يا در غياب
از زن و مرد و صغار و هم كبار   جمله كن در رحمت خود استوار
آن كه آزاد است و آن كو در قيود   وان دگر پنهان بود يا در شهود
حاصل از ما هر كه از پير و جوان   از عذاب خود بياور در امان
نكته اى گويم شود حيران عقول   در پرستش كس اگر آرد عدول
يا ببندد افترايى بر خدا   رحمت از او تا ابد گردد جدا
هر كسى را آبرويى نزد دوست   جز خدا نشناس كو بى آبروست
اى عجب از ماجراى اين ضلال   كه زبان در وحدتش گيرند لال
تا ابد در وادى خذلان روان   تا ابد مشمول اين خسر و زيان

اللهم صل على محمد و آل محمد واختم لى بخير و اكفنى ما اهمنى من امر دنياى و آخرتى و لا تسلط على من لا يرحمنى و اجعل على منك جنه (37) واقيه باقيه و لا تسلبنى صالح ما انعمت به على وارزقنى من فضلك رزقا واسعا حلالا طيبا.

خدايا درود و رحمت فرست بر محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم آن ((پيغمبر خاتم )) و عاقبت مرا نيكو گردان ((يعنى ختم كن اين زندگانى دنياى مرا به خير و خوبى كه در پايان آن بى ايمان از دنيا نروم )) و كفايت كن مهمات مرا در امر دنيا و آخرت يعنى آنچه كه مرا در دنيا به اندوه افكند و آنچه را كه در آخرت مايه غصه و غم من است . خود آن را برطرف ساز و از ميان بردار؛ و مسلط مكن بر من كسى را كه بر من رحم ننمايد و شفقت نداشته باشد و قرار ده بر من از نزد خودت نگاهدارنده اى پايدار؛ يعنى ايمان مرا سپرى قرار ده كه در مقابل لغزش هاى زندگى هميشه مرا حفظ نمايد؛ و باز مگير نعمت هاى شايسته اى را كه بر من عطا فرمودى ؛ و متنعم گردان مرا به ارزاق فراوان و از روزى حلال و پاكيزه خود مرا بهره مند ساز.

در اين سلسله از فقرات دعا چند جمله مورد اهميت است كه به شرح هر يك جداگانه مى پردازيم .

پس از تقديم صلوات بر پيغمبر خاتم دعا مقرون به اجابت است

هيچ شكى نيست كه امام عليه السلام در اين فقرات از دعا مطالب مهمى را خواستار شده است ؛ از اين نظر كه در خلال يك سلسله از خواسته هاى خود گريز زده و بيانى را در لطيفه گفتار آورده است كه معلوم مى شود بعد از آن مى خواهد مطلب مهمى را ايراد فرمايد؛ و آن لطيفه درود و تهنيتى است كه به رسول اكرم فرستاده است ، گرچه آن حضرت در خلال دعاهاى صحيفه سجاديه هم اين روش را به كار برده و قبل از عرض حاجات مهم خود جداگانه بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم اهل بيت گراميش درود فرستاده است ؛ و شايد اين رويه پيروى از منويات جد بزرگوارش ‍ اميرالمؤ منين عليه السلام باشد كه در نهج البلاغه فرموده است :

ترجمه : ((هرگاه تو را به خداوند سبحان حاجت و در خواستى باشد؛ پس درخواست را به درود به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آغاز كن و آنگاه حاجت خود را بخواه ؛ زيرا خداوند بخشنده تر است از اين كه دو حاجت از او خواسته شود يكى از آنها را ((درخواست رحمت و درود بر پيغمبر)) روا سازد و ديگرى ((حاجت داعى )) را روا نسازد.))

و اين مسلم است كه خداى تعالى تقاضاى ارسال رحمت را بر حبيب خود مى پذيرد و از بركت آن خواسته هاى ديگر را برآورده مى كند.

و شايد سر ديگرى كه امام عليه السلام قبل از عرض حاجات مهم خود درود بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم مى فرستد چنين باشد كه آن حضرت در عين حال ((مناجات )) و عرض حاجات دستورات الهى را هم در نظر داشته و اوامرى كه از طرف پروردگار صادر شده است به موقع اجرا مى گذارد؛ همچنان كه در طلب آمرزش ، و عفو و توبه و استغفار و بيان اذكار اشاره فرمود.

((و چون در جائى خداى تعالى امر فرستادن درود به رسول اكرم را داده است كه شرح آن در آيه ؛ ايها الذين آمنوا صلوا عليه .... در همين مبحث بيايد)) لذا در اين جا هم آن بزرگوار صلوات را در قالب دعا آورده ، كه هم دعا و هم اطاعت امر الهى را در يك مقصد به كار برده باشد.

همين يك فقره از دعا اگر در حق داعى مستجاب شود كافى است

امام عليه السلام در عبارات مورد شرح ، پس از ايراد تهنيت به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم موضوعى را از خداى تعالى مسئلت مى كند كه در حقيقت از اهم حاجات مى باشد يعنى اگر همين يك فقره از دعا را كه امام عليه السلام در دنبال اين تهنيت اظهار داشته است خداى تعالى در معرض اجابت قرار دهد و به خواسته هاى ديگر هم توجهى نفرمايد: همين كافى است و داعى را از هر جهت بى نياز مى سازد.

اى خواننده عزيز! ببين كه چگونه امام عليه السلام در يك جمله تمام خواسته هايى كه متضمن رفاه و آسايش امور دنيا و آخرت است ، گنجانيده و عرض مى كند: و اكفنى ما اهمنى من امر دنياى و آخرتى ، آيا حقا كافى نيست اگر خداى تعالى فقط همين يك حاجت را برآورده كند؟ و تا چه حد اين عبارت جامع است كه اگر امور دنيا و آخرت هر كس را خداى تعالى كفايت كند براى او كافى است !!

گرچه هر فقره اى از اين دعاى شريف جامع امور دنيا و آخرت است و اظهار هر يك به نوبه خود مراتب بيانات امام عليه السلام را مى رساند؛ همانطور كه در جمله بعد عرض مى كند: و اختم لى بخير آيا چقدر بيان اين جمله كوتاه جامع و مفيد است ؟

تمام خوف اهل معرفت و اولياء خدا از سوء خاتمه است كه اگر آدمى در پايان عمر خود و در آن نفس آخر نتواند ايمان خود را حفظ كند تمام كردارهاى نيكو را ضايع و زندگانى خود را تباه كرده است ، و يا در عبارت ديگر كه عرض مى كند: و لا تسلط على من لا يرحمنى آيا چقدر اين موضوع شايان اهميت است يعنى اگر توجه شود، در معناى آن اشاره اى به كار رفته كه شايد مى خواهد عرض كند: اى خدا شيطان را بر من مسلط مكن و هواى نفس را بر من غالب منما؛ يا اهل ظلم و ستم را بر من تسلط مده و يا معناى جامع خود عبارت كه عرض مى كند: مسلط مكن بر من آن كس را كه بر من رحم نمى كند؛ و خلاصه مى توان گفت كه تمام بيانات امام عليه السلام به موقع خود در مرتبه اهميت قرار گرفته است .

درود بر پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم از نظر قرآن مجيد

سوره الاحزاب آيه 56 ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما. بدرستى كه خداى تعالى و فرشتگان او درود مى فرستند بر پيغمبر عاليمقدار؛ اى كسانى كه گرويده اى به خدا و رسول صلوات دهيد بر او و سلام گوييد بر وى سلام گفتنى ؛ يا تسليم نماييد خود را و انقياد او مرعى داريد.

بعضى از مفسرين چنين گفته اند: كه صلوات از حق تعالى رحمت او است و از غير او طلب رحمت ، و نزد جمعى از جانب او رحمت و از ملائكه استغفار و از مؤ منان دعا و مراد اينجا اعتنا است به اظهار شرف و ترفع شاءن حضرت رسالت صلى الله عليه و آله و سلم .

و گفته اند كه معنى اللهم صل على محمد و آل محمد اينست كه : بار خدايا تعظيم كن محمد صلى الله عليه و آله و سلم را در دنيا به اعلاى دين و اظهار دعوت به طريق يقين و اعظام ذكر و ابقاى شريعت او در آخرت به قبول شفاعت او در شاءن امت و تضعيف ثواب و اظهار فضل او بر اولين و آخرين و تقديم او به كافه انبيا و مرسلين صلوات الله و الملائكه و الناس اجمعين .

چند روايت در باب تقديم صلوات بر پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم

در عدة الداعى آورده : از سلمان فارسى روايت است كه شنيدم از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم كه عز و جل مى گويد اى بندگان من آيا اتفاق نيفتاده كه كسى حاجات بزرگ از شما بخواهد و شما حاجات او را روا نكنيد مگر اين كه شفيع قرار دهد كسى را كه نزد شما عزيز است ، آن وقت حاجت او را برآوريد؛ آگاه باشيد! و بدانيد كه گرامى ترين خلق بر من و افضل ايشان نزد من محمد صلى الله عليه و آله و سلم است و برادر او على عليه السلام و كسانى كه بعد از اويند ((كه ايشان ائمه معصومينند)) و وسيله نجات اند به سوى من ؛ آگاه باشيد كسى كه حاجتى دارد اعم از جلب نفع يا دفع ضرر بايد بخواند مرا به محمد صلى الله عليه و آله و سلم و آل طاهرينش ؛ پس روا مى كنم براى او حاجات او را به بهترين وجه ؛ براى اين كه عزيزترين خلق بر او شفيع شده اند.

و در آن كتاب شريف اضافه مى كند: كه جمعى از كفار و منافقين از روى استهزاء به او گفتند: اى سلمان پس تو را چيست كه سوال نمى كنى به وسيله ايشان از خدا كه تو را غنى ترين اهل مدينه سازد؟ سلمان گفت : كه خوانده ام خدا را و سوال كرده ام از او آن چيزى را كه آن بزرگتر و انفع و افضل از ملك همه دنياست ؛ سوال كرده ام به وسيله ايشان صلى الله عليهم كه ببخشد خدا به من زبانى كه سپاسگزار او باشد؛ و دلى كه ذكركننده باشد نعمت ها و آلاء او را، و بدنى كه بر سختى ها صبركننده باشد، و او سبحانه اجابت نموده است دعاى مرا كه افضل از دارايى تمام دنيا مى باشد.

از ابى عبدالله عليه السلام منقولست كه : هر كس او را حاجتى باشد به خداى عز و جل پس بايد اول صلوات فرستد بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم و آل او و بعد از آن طلب حاجت كند و ديگر ختم كند به صلوات بر محمد و آل او، بدرستى كه خداى عز و جل كريمتر است از آن كه قبول كند هر دو طرف را و واگذارد ميان را، چه هرگاه صلوات فرستد بر محمد و آل او دعاى او رد نمى شود.

در تفسير منهج الصادقين آورده : انس بن مالك از ابى طلحه نقل كرده ، كه گفت : روزى نزد پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم رفتم آن حضرت را بسيار شادان و فرحان ديدم ، گفتم يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم در هيچ روزى به اين مرتبه تو را خوشحال چنين نديدم كه امروزى !

فرمود: كه چگونه شادمان و خوشدل نباشم كه اكنون جبرئيل نزد من بود و گفت : حق تعالى فرمود: كه هر كس يكبار بر تو صلوات دهد من به جهت آن ده بار بر او صلوات فرستم و ده سيئه از او محو كنم و ده حسنه از براى او بنويسم .

و اخبار و روايات بسيارى در اين باب رسيده كه در اينجا مجالى براى بسط آنها نيست ، و همينقدر متذكر مى شويم كه امام عليه السلام براى رسيدن به هدف و ايصال به مقصد در اين دعاى شريف از خود حق تعالى تعليماتى الهام گرفته و آن چه را كه براى تقرب به سوى او و نتيجه غائى در امر عبادت مى باشد به كار برده است و در اين جا نكته بسيار دقيقى است كه امام عليه السلام در هر عبارت لحن خود را بر نهجى تغيير داده كه بلاشك به وسائل مختلف توجه خداى عز و جل را بر بيان خود جلب مى نمايد.

بيان جمله اخير از فقرات مورد شرح

در اين بيان كه امام عليه السلام تقاضاى روزى وسيع و حلال كرده است ، و عرض مى كند: وارزقنى من فضلك رزقا واسعا حلالا طيبا دو جنبه تعليماتى دارد؛ اول : آن كه به وسيله روزى وسيع مى توان خير دنيا و آخرت را تاءمين كرد، دوم : اشاره به تعليماتى است كه توجه مردم را به كسب روزى حلال و طيب جلب مى نمايد.

در موضوع اول بايد گفت كه قبض و بسط روزى به اراده و مشيت پروردگار عالم بوده و هر كس را كه خواهد توسعه رزق دهد و هر كس را كه مقتضى باشد روزى را بر او تنگ گرداند، همانطور كه قرآن مجيد صراحتا در چند مورد به بيانهاى مختلف اين موضوع را متذكر شده . جايى مى فرمايد: س ى 26 الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر... و جاى ديگر س ى 54 اولم يعلموا ان الله يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر.... و همچنين در سوره الشورى آيه 12 مى فرمايد: له مقاليد السموات و الارض يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر.... و نيز به بيان ديگر مى فرمايد: س ى 37 ان الله يرزق من يشاء بغير حساب كه از معناى اين آيات و آيات مشابه ديگر چنين بر مى آيد كه خداى تعالى هر كس را كه خواهد از هر چيز بى نياز مى كند و هر كس را كه خواهد به هر چيز محتاج و نيازمند مى سازد؛ چون تمام خزائن ارزاق سماوى و گنجهاى ارزاق ارضى در قبضه اقتدار او است پس گشاده مى گرداند روزى را از براى هر كس كه بخواهد و بعضى را از بعض ديگر از اين طريق ممتاز نموده و افزونى مى بخشد. همانطور كه فرمود: س ى 71 و الله فضل بعضكم على بعض فى الرزق

پس اگر كسى در اين مورد مشمول لطف الهى گرديد و در مقام آزمايش ‍ قرار گرفت مى تواند خير دنيا و آخرت خود را تاءمين كرده و در آن چه رضاى خداست روزى خداداد خود را مصرف نمايد.

و اما در موضوع دوم كه امام عليه السلام اشاره به روزى حلال و پاكيزه كرده اين از اهم تعليماتى است كه آن بزرگوار يادآور شده ، از آن جهت كه در مرحله اول تحصيل امر معاش از راه حلال از جمله واجبات بوده و در ثانى مسئله اى كه در امر آخرت انسان سخت با آن مواجه است مسئله از كجا آوردى و به كجا صرف كردى است !! كه در صحنه محاسبات ، خود يكى از مسائل مهم رستاخيز است ؛ و از همين نظر است كه خداى تعالى در مواردى چند در قرآن مجيد امر به خوردن روزى حلال فرموده و جايى مى فرمايد:

س ى 88 و كلوا مما رزقكم الله حلالا طيبا.... و در جايى خطاب به اهل ايمان فرموده و با بيان ديگر مى فرمايد: س 2ى 172 كلوا من طيبات ما رزقناكم و اشكروا الله .... و آيات ديگر كه معانى آنها حاكى از اينست كه امر به خوردن چيزهاى حلال و پاكيزه فرموده و اجتناب از حرام او را متذكر شده است .

پس از اين نظر است كه امام عليه السلام خواهان آن چيزى است كه رضاى حق تعالى در آن بوده و خود امر به تحصيل آن فرموده است .