عشق و رستگارى
شرح دعاى ابوحمزه ثمالى

احمد زمرديان شيرازى

- ۱۸ -


استغفار بايد تواءم با توبه باشد

اين نكته را بايد توجه داشت كه استغفار يا طلب آمرزش بايستى تواءم با توبه باشد تا مورد قبول واقع شود و الا به صرف لقلقه زبان و تكرار در عصيت نتيجه اى حاصل نخواهد شد؛ همچنان كه در آياتى چند اشاره به اين موضوع شده است ؛ از جمله در آيه سوم از سوره هود مى فرمايد: و ان استغفروا ربكم ثم توبوا اليه و اين عبارت بعد از آنست كه خداى تعالى بيانى از نزول قرآن و اوصاف احكام آن بر وجه تفصيل مى نمايد و سپس چنين اشاره مى فرمايد كه : و ديگر انزال يا احكام و تفصيل قرآن بر وجه اكمل براى آنست كه آمرزش طلبيد از پروردگار خود از گناهان گذشته ؛ پس توبه كنيد و رجوع نماييد از معاصى به او؛ چه معرض از طريق حق ناچار است از رجوع به آن .

و همچنين در همين سوره آيه 54 در داستان حضرت هود عليه السلام است كه به قوم خود گفت : و يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه . كه اى گروه من استغفار كنيد و آمرزش طلبيد از پروردگار خود به ايمان پس باز گرديد به دو از عبادت غير او؛ و همچنين است كه در آيه 93 همين سوره حضرت شعيب ع هم به قوم خود چنين توصيه كرده است .

بروز صفت غفران در خداى تعالى منوط به امر توبه است

موضوع ديگر اين كه خداى تعالى بروز و ظهور آمرزش را منوط به امر توبه دانسته و شرايطى را هم متذكر شده است چنان كه در آيه 82 از سوره طه مى فرمايد: و انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى . بدرستى كه من هر آينه نيك آمرزنده ام ، كسى را كه توبه كرد و گرويد بر وحدانيت و به جميع آن چه پيغمبران از نزد من آورده اند و نيز عمل صالح به جاى آورد؛ يعنى اداء فرائض نمود، پس راه راست رفت و استقامت و ثبات نمود بر ايمان .

و از اينجاست كه حضرت سجاد سلام الله عليه پس از اظهار بيان هدايت به نور پروردگارى عرض مى كند: ذنوبنا بين يديك نستغفرك اللهم منها و نتوب اليك . بر اين اشاره كه چون فرمودى من براى تائب و مؤ من نيك آمرزنده ام ؛ پس من طلب آمرزش كرده و به سوى تو بازگشت مى كنم .

به رسول اكرم امر شد اين اطلاعيه را به سمع جهانيان برساند

بسيار جالب است كه خداى تعالى بعضى مطالب را به طور صراحت در قرآن مجيد بيان داشته و خواسته است تمام بندگان را از آن آگاه سازد؛ و اين هم لطفى به خصوص و داراى اهميتى شايان است كه نخواسته است بندگان خود را در پاره اى از اسرار خلقت بى خبر گذارد!

سوره الحجر آيه 48 نبى عبادى انى انا الغفور الرحيم اى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم !! خبر ده بندگان مرا به آن كه آمرزنده ام كسى را كه آمرزش طلبد و بخشنده ام بر كسى كه توبه كند؛ و حقا چقدر اين عبارت اميدوارى مى دهد گناهكاران را و چگونه جراءت مى دهد كسانى را كه در مقام توبه طلب عفو و آمرزش مى كنند؛ گرچه در آيه بعد از آن كه عطف به همين آيه شريفه است مى فرمايد: و ان عذابى هو العذاب الاليم . و نيز خبر ده كه عذاب كردن من بسيار دردناك است ؛ و لكن نگارنده گويد كه اين عبارت بايد متمم عبارت اول باشد تا مكلفين به هر دو وجه توجه داشته و حالت خوف و رجاء را از دست ندهند و الا عبارت اول ترجيح دارد؛ زيرا كه خداى تعالى وصف خود را به مغفرت به اضافه صفت رحمت بيان داشته و در واقع تاكيد صفت عفو را نموده است .

طلب آمرزش مقدم بر خواسته هاى انبيا و اوصيا بوده است

و اين خود دستورى از جانب پروردگار عالم است كه به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم امر به استغفار فرموده است سوره المؤ من ون آيه 118 و قل رب اغفر و ارحم و انت خير الراحمين .

و بگو اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم پروردگارا بيامرز مرا در ترك مندوب ((و ساير مؤ منان را كه مرتكب معصيت شده اند)) و ببخشاى بر من ((و ايشان )) به رحمت واسعه خود كه تو بهترين رحم كنندگانى .

و همچنين حضرت آدم عليه السلام در همان اولين مرحله كه ترك اولى نمود عرض كرد: و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين : پروردگارا اگر نيامرزى ما را هر آينه باشيم از زيانكاران .

و نيز پيمبران ديگر هر كدام به مناسباتى چنين تقاضا داشتند؛ حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: س 7 ى 150 قال رب اغفرلى و لاخى .... اى پروردگار من بيامرز من و برادر مرا؛ و البته اين دعا بر وجه انقطاع است به خدا و تقرب به او تا به سبب آن تحصيل ثواب و رفع درجات خود كرده باشند و اين موضوع قبلا گذشت كه انبيا را جايز نيست بر اين كه فعل قبيح از ايشان صادر شده كه محتاج به استغفار باشند.

و نيز حضرت نوح عليه السلام عرض كرد: س 71 ى 27 رب اغفرلى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤ من ا.... اى پروردگار من بيامرز مرا و از ترك مندوب و ترك اولى عفو فرماى و بيامرز پدر و مادرم و هر كس كه در آيد به خانه و منزل من ((يا به كشتى من )) در حالى كه مؤ من بوده باشند و بيامرز مردان مؤ من و زنان مؤ من ه را كه قبل از اين بودند و بعد از اين بيايند تا روز قيامت .

و همچنين سليمان عليه السلام عرض كرد: س 38ى 34 قال رب اغفرلى و هب لى ملكا لا ينبغى لاحد من بعدى .... يعنى اول گفت بيامرز مرا در آن چه از من صادر شده در ترك مندوب و سپس عرض كرد ببخش مرا پادشاهى كه نسزد و نشايد كسى را پس از من ؛ به درستى كه تو بخشنده اى ؛ و اين تقديم استغفار بر استيهاب به جهت مزيد اهتمام او است به امر دين و وجوب تقديم آن چه كه دعا را به حد اجابت رساند.

پس جا دارد كه امام عليه السلام هم با پيروى از منويات انبيا عليهم السلام عرض كند:

ذنوبنا بين يديك نسغفرك اللهم منها و نتوب اليك .

اخبار و روايات در باب استغفار

در خبر آمده است كه خوشا به حال كسى كه چون صحيفه عمل خود را بگشايد در زير هر گناهى استغفارى نوشته بيند.

سكونى : از ابيعبدالله عليه السلام نقل كرده كه رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرموده : خير الدعاء الاستغفار بهترين دعا طلب آمرزش ‍ است ؛ و نيز از آن حضرت منقولست كه دلها را زنگهائيست مانند زنگ نحاس ((مس )) پس جلاى آن دهيد به استغفار؛ و چنين گفته شده كه هر كس استغفار بسيار كند حق تعالى او را از جميع غموم و اندوه و فرح دهد و از هر تنگنايى او را بيرون آورد و روزى دهد او را از جايى كه گمان نداشته باشد؛ و همچنين از ابى عبدالله عليه السلام نقل است كه هرگاه بنده استغفار بسيار كند صحيفه عمل او را كه به آسمان برند مانند ستاره اى درخشان باشد؛ و از امام رضا عليه السلام منقولست كه مثل استغفار مثل ورق است بر درخت كه از درخت ريزان بشود يعنى همچنان كه برگ از درخت مى ريزد گناهان از استغفاركنندگان ريزان مى شود؛ و سپس اضافه مى كند: كه هر كس استغفار كند از گناه و حال آن كه به آن گناه اصرار كند، مانند كسى است كه به خدا استهزاء كند ((پس مجرد استغفار كافى نباشد و تائب بايد بر عدم عود جازم باشد.))

جابربن عبدالله انصارى روايت كند از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه يكى از بنى اسرائيل روى بر زمين نهاد و گفت : اللهم انت انت و انا انا؛ انت العواد بالمغفرة و انا العواد بالذنوب يعنى بار خدايا تو خداوند جليلى و من بنده ذليل ؛ تو بسيار عودكننده به آمرزش و من بسيار عودكننده ام به گناه ، هاتفى آواز داد كه همچنين است كه تو گفتى ؛ سر بردار كه تو را آمرزيدم .

از حضرت صادق عليه السلام مرويست كه هر كس در عقب نماز صبح بگويد: استغفرالله الذى لا اله الا هو الحى القيوم و اتوب اليه حق تعالى براى او هفتصد گناه بيامرزد و نيز فرمود: هر كس در شب صد بار استغفار كند چون بخسبد همه گناه از او ريزد و چون روز شود بر او هيچ گناهى نمانده باشد.

از امام رضا عليه السلام منقولست كه رسول اكرم استغفار مى نمود خدا را در هر روز صبح هفتاد نوبت و توبه مى كرد به سوى او هفتاد نوبت ، راوى گفت كه عرض كردم چگونه استغفار و توبه مى كرد آيا كه مى گفت استغفرالله و اتوب اليه ، امام عليه السلام فرمود: كه مى گفت استغفروالله هفتاد نوبت و مى گفت اتوب اليه هفتاد نوبت ، و هم از او عليه السلام منقولست كه استغفار كردن و به كلمه طيبه لا اله الا الله ترنم نمودن بهترين عبادت است زيرا كه حق سبحانه هر دو را در يك موضوع جمع نموده س 4ى 21 فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبك و للمؤ منين و المؤ منات يعنى پس بدان اى پيغمبر ((ثابت قدم باش در علم خود)) كه نيست هيچ معبودى كه مستحق پرستش باشد مگر خداى به حق و طلب آمرزش كن براى گناه خود ((با وجود كمال عصمت تو تا آن به سبب هضم نفس تو باشد و باعث تاءسى امت به تو)) و يا آن كه مراد به استغفار انقطاع پيغمبر باشد از ما سواى حضرت احديت ، و استغفار نماى براى مردان مؤ من و زنان مؤ من ه تا حق سبحانه از خطاياى ايشان در گذرد و با آب مغفرت نامه سياه اعمالشان را بشويد.

در تفسير منهج الصادقين در ذيل آيه شريفه آورده : از بعضى از علماء منقولست كه حق تعالى پيغمبر خود را امر به استغفار امت كرده و خلاف امر الهى از آن حضرت متصور نيست ؛ پس طلب آمرزش امت كرده باشد؛ و حق سبحانه از آن كريمتر است كه حبيب خود را فرمايد كه از من چيزى طلب نماى و چون بطلبد به او عطا نكند، پس معلوم مى شود كه امت را دولت آمرزش متحقق است و در آن تفسير اضافه مى كند روى خطاب به پيغمبر است و مراد جميع مكلفان ؛ و فايده خطاب اين معنى به پيغمبر؛ اقتداى امت است به آن حضرت پس معنى آنست كه : اى امت مرحومه بوسيله دلائل عقليه عالم شويد به توحيد و استغفار نماييد از براى خود و از براى جميع مؤ منين و مؤ منات .

در شرايط استغفار و طلب آمرزش

در اين موضوع فقط به ترجمه بيان مولا اميرالمؤ منين كه در نهج البلاغه مذكور است اكتفا مى كنيم و آن چنين است : كه شخصى در حضور آن حضرت گفت استغفر الله و آن حضرت فرمود: كه مادرت به مرگ تو بنشيند؛ آيا مى دانى معنى حقيقى استغفار چيست ؟ ((كه بى انديشه به زبان مى گذرانى )) استغفار مقام و منزلت گروهى بلندمرتبه ((مؤ منين )) است و آن نامى است كه شش معنى ((شرط)) دارد؛ اول پشيمانى از گناه دوم تصميم به ترك ، بازگشت به گناه ، سوم آن كه حقوقم مردم را بپردازى تا خدا را ملاقات كنى ((به پاداش برسى )) با پاكى ، كه بر تو زيان و گناهى نباشد، چهارم آن كه قصد كنى هر چه بر تو واجب بوده ((مانند نماز و روزه و حج )) و آن را از دست داده اى ((به جا نياوردى )) حق آن ((قضايش را)) بجا آورى ، پنجم آن كه همت بگمارى گوشتى را كه ((بر تن تو)) از حرام روئيده شده به اندوه ها بگذارى تا پوست به استخوان بچسبد و بين آنها گوشت تازه اى برويد، ششم آن كه رنج عبادت و بندگى را به تن بچشانى چنان كه شيرينى معصيت را به آن چشانده اى . پس آن گاه كه ((اين شرايط گرد آمد)) مى گويى استغفرالله .

و در باب استغفار مطالب ديگريست كه در بحث توبه در فقرات بعد بيايد.

در بيان فقرات مورد شرح

بگذر از جرم و گناهم اى غفور   چون كه شرم آيد مرا يوم النشور
من به عمر خود نكردم جز گناه   بر اميدى كه تو را دارم پناه
از پيمبر اين خبر دارم به ياد   كه بگفتا تو غفورى بر عباد
وعده غفران چنان دادم نويد   كه دگر خائف نباشم از وعيد
نزد محبوب اين بود رسم وفا   چشم خود پوشد اگر بيند جفا
در محبت باشد اين آئين عجيب   بخشش آرد بر خطاكاران حبيب
من زنم لاف محبت بر زبان   او كند عينا محبت را عيان
من كنم در امر و فرمانش خلاف   او دهد امر معيشت را كفاف
من روم در وايد خذلان به پيش   او بگرداند مرا از قصد خويش ‍
من مدام اندر هواى حرص و آز   او كند من را ز فضلش بى نياز
من به كفران نعم ، هر صبح و شام   او كند انعام خود بر من تمام
من گناهان در مقابل پيش روى   او كند از عفو خود اين گفتگوى
كه منم ستار و غفار الذنوب   هم بپوشانم شما را از عيوب

تتحبب الينا بالنعم و نعارضك بالذنوب خيرك الينا نازل و شرّنا اليك صاعد و لم يزل و لا يزال ملك كريم .

به نعمت هاى خود با ما محبت مى ورزى ((يعنى دوستى مى كنى به سوى ما با انعام خود و از اين راه معلوم مى دارى كه با آفريده خود محبت دارى ؛ و لكن ما در مقابل )) معارضه مى كنيم با تو به گناهان . ((به جاى آن كه سپاسگزار باشيم ، شكر تو را به جاى آوريم ، در عبادت و بندگى بكوشيم )) به معصيت گرويده و نافرمانى مى كنيم ، و چنين باشد كه احسان و نيكويى هاى تو به سوى ما فرود آينده است . ((همان نعمت هاى بى شمار كه دمادم بر ما ارزانى داشته اى ؛ كه صحت و امنيت ، توانگرى و كامرانى و موفقيت ما را تاءمين مى نمايد)) و در قبال اين نيكويى ها كه بر ما نازل فرمايى ، بدى هاى ما به سوى تو بالارونده است يا به عبارت ديگر هر قدر كه تو با ما خوبى مى كنى ، ما با تو بدى مى كنيم و تويى پادشاه و ملك بزرگوار كه هميشه بوده و هستى و زايل نخواهى شد.

در كتاب سخنان سجاد در ترجمه اين عبارت آورده : كه باران رحمت بى حساب تو است كه بر ما فرو مى ريزد و ابر تيره گناهان است كه از درياى معصيت ما بالا مى رود.

عكس العمل معارضه به مثل

اين عبارت بيان حالات ما مى باشد كه امام عليه السلام در مقام مناجات عرض كرده و ما را به اين لسان به نحوه عذرخواهى از پروردگار آشنا مى سازد، همچنان كه معلوم است كه عبارات از حالت بيان متكلم وحده خارج و به حالت جمع درآمده است ، و اين موضوع بسيار روشن است كه امام عليه السلام هيچگاه در مقام معاوضه به مثل معارضه به عكس ‍ نخواهد كرد؛ و از معصوم جز كار خير و عمل نيكو چيز ديگر برخواسته نيست ؛ و شايد اين بيان از جهتى اشاره به قول حق تعالى باشد كه در دو مورد از قرآن مجيد مى فرمايد: سوره الاسرى آيه 83 و سوره فصلت آيه 51 و اذا انعمنا على الانسان اعرض و نا بجانبه .... يعنى چون انعام كنيم بر آدمى ، روى برگرداند از ياد ما و دور گرداند نفس خود را از شكرگزارى .

و لكن بسيار جاى تاءسف است كه كار به جايى رسيده باشد كه حال ما از حالت اين گروه مردمانى كه اين آيه در شاءن آنها نازل شده بدتر باشد؛ و گذشته از اين كه در مقابل نعم الهى شاكر نباشيم ، نافرمانى و معصيت او را كرده و در مقابل نزول خير از جانب او سبحانه شر محض از ما صادر شود؛ اى وا اسفاه !! از اين كه در اين جا امام عليه السلام دانسته از لسان ما حالات ما را از اين سخت تر متذكر شده و از توصيفى كه خداى تعالى در شاءن گروهى از مردم در اين آيه شريفه ذكر نموده پرده بردارى كرده و عين حالات ما را در برابر نعم الهى متذكر شده است و صريحا عرض مى كند: تتحبب الينا بالنعم و نعارضك بالذنوب ، خيرك الينا نازل و شرّنا اليك صاعد كه خلاصه معنى ساده آنست كه پروردگارا تو با ما خوبى مى كنى و ما به تو بدى .

و اگر هر آينه اين اميدوارى ها كه شرح آنها در باب عفو و رحمت الهى گذشت ، نبود، جا داشت كه از شرم و خجالت در معناى اين عبارات آدمى آب شده و به زمين فرو رود!!!

اى برادر عزيز! آگاه باش كه مصاديق فرمايشات امام عليه السلام بسيار در حالات ما مردم آشكار است ببين ! كيست كه حق نعم الهى را به جاى آورده سر تعظيم فرود آورد و لا اقل به قدر معرفت خود سپاسگزارى كند؟ كيست كه در مقابل احسان پروردگارى معارضه به عصيان نكند؟ ما همه و همه در ((زندگانى ماديت )) فرو رفته بلكه نعم الهى را تبديل به كفر مى نماييم .

نمى دانيم چه بايد كرد؛ چاره چيست ؛ چگونه خود را اصلاح كنيم ، از چه راه خود را به وظيفه دين و خداشناسى آشنا سازيم ، خدا مى داند، نويسنده اين سطور آن چه را كه در خور استعداد و قدرت در بيان حقايق داشت ، به كار برد تا شايد بتواند غريقى را از درياى متلاطم بى بند و بارى زندگى نجات دهد.

و تو اى خواننده عزيز! اگر خواهان مراحل يقين و ايمان هستى ، اگر طالب دوستى و محبت با خدا باشى و اگر خواهى خود را از مفاسد دنيوى برهانى و به سعادت ابدى برسانى ؛ توجه خود را به آيات الهى معطوف دار و بيانات امام عليه السلام را بررسى كن تا مقام بندگى را دريابى و خود را به سعادت اخروى رسانى ، و از وظيفه تو است ((يعنى تو هم به نوبه خود)) كه همت گمارى و از براى خدا براى سعادت جامعه به عموم آشنايان خود توصيه كنى كه آيات الهى و بيانات ائمه اطهار عليهم السلام را سرمش زندگى قرار دهند و خود را در اين مرحله آراسته و براى مراحل بعدى زندگانى ابدى مهيا سازند ((شايد سبب شود كه تو خود رهنما شوى .))

در بيان فقرات مورد شرح

گفت ما را مطلبى روشن امام   دوست بر ما كرده نعمت را تمام
خود بود اين سرى از فضل عميم   يار ما ورزد محبت بر نعيم
دائم آرد خير خود بر ما نزول   ما از او شايدم و او از ما ملول
شر ما دايم به سويش صاعد است   اين معارض نزد دانا باعد است
او رساند خير و ما از خير شاد   او ز ما ناراضى و ما در فسا
مرحبا نازم خداى لم يزل   كه بود مالك جهان را از ازل
چون نباشد پادشاهى مثل او   رعيتش بدكار و او كارش نكو

ياءتيك عنّا فى كل يوم (28) بعمل قبيح فلا يمنعك ذلك من ان تحوطنا بنعمك (29) و تتفضل علينا بالائك .

از نزد ما به سوى تو همه روزه كار زشت آشكار است ((يعنى عمل بد و ناروا از ما به جانب تو سر مى زند)) و اين بدكردارى ما، مانع نمى شود و باز نمى دارد تو را از اين كه فراگيرى ما را به نعمت هايت ؛ آن چه را كه بر ظاهر اعطا و آن چه را كه در باطن تفضل مى فرمايى .

چگونه است كه ما اعمال زشت خود را نيكو مى پنداريم

شايد كار ما به جايى رسيده باشد كه در اثر كثرت ارتكاب به كردار زشت و ناروا قبح آن ، از نظر ما زائل شده باشد و از فرط غفلت توجهى به حسن و قبح افعال خود نمى كنيم ؛ و حال ما چنين شده باشد كه مشمول معناى اين عبارت شده باشيم كه فرموده است : س 35 ى 8 افمن زين له سوء عمله فرآه حسنا. شايد اعمال ما در نظر ما خوب جلوه كرده است !!

چگونه است كه از نظر غلبه هواى نفس بر عقل خود توجه نداريم يعنى به جهت ترك نظر در ادله عقليه ، باطل را ترجيح داده و عمل قبيح را بر صفات حسن مى پنداريم ، و الا اين چه بدبختى عظيم است كه هر روز كردار ناشايسته از ما سر زند و اعتنايى نداشته باشيم .

محدث فاضل ، مرحوم حاج شيخ على اصغر اثنى عشر شيرازى ، يكى از زهاد دوران اخير كه رحمت خدا به روانش باد گاهى كه در خواندن اين دعاى شريف به اين عبارت مورد شرح مى رسيد مى فرمود: كه حق اينست كه ما به جاى اين كه بگوييم ياءتيك عنّا فى كل يوم بعمل قبيح ؛ عرض كنيم ياءتيك عنّا فى كل يوم باعمال قبيحه از آن نظر كه يك يا دو كار زشت و ناروا در روز از ما سر نزده بلكه بيشتر از اعمال ما ناپسنديده است .

گناهان پى در پى ما سلب نعم ظاهرى از ما نمى كند

در هر حال امام عليه السلام بعد از آن كه عرض مى كند: كه در مقابل احسان ها و درازاى نعمت هاى تو بدى كرده و به سوى تو شر مى فرستيم باز به لسان ديگر چنين ادامه مى دهد: كه قبايح اعمال ما روز افزون است و از كردار بد خود دست بردار نيستيم ؛ و اين حالت جسورانه و ادامه رفتار زشت ما باز نداشته است تو را كه ما را از نعيم خود محروم گردانى و از احسان و عنايت مضايقه فرمايى ، و او عليه السلام در اينجا نكته بسيار دقيقى به كار برده كه اهل ايمان را بسى اميدوار مى سازد يعنى چنين مى فرمايد: گذشته از اين كه گناهان پى در پى ما سلب نعمت ظاهرى تو را از ما نمى كند ((همان نعمت هايى كه به شمار در نمى آيد و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها)) همچنين آلاء خود را ((نعمت هاى باطن را)) بر ما افزونى دهى و از نظر فضل تو اين گناهان مانع نشود كه ما را از آنچه در انتظار نيكوكاران است محروم گردانى و اين خود مژده بزرگى است كه گناهكاران را به رحمت پروردگارى اميدوار مى سازد، يعنى بر آن نعمت هايى كه در غير اين جهان به آنها اعطا مى شود آنها را نويد مى دهد، همان نعمت هايى كه وعده داده است نيكوكاران را؛ از بهشت جاودانى ، از مقام عالى جنان ، استراحتگاه ابدى ، در ظل هماى اشجار، نزديك چشمه هاى آب تسنيم و سلسبيل ، تكيه گاه هاى مرصع از حرير و ديبا، ارزاق و اثمار بهشتى بر كيفيات مذكور، مصاحب نيكو، آن حورانى كه در لطافت و صفا همانند ياقوت و مرواريدند، و خلاصه تمام آلاء خود ((نعم عالم جاويد)) كه ما را اخبار كرده است ، پس گناهان ما پس از بازگشت و توبه مانع كرامت اين انعام نخواهد شد، و اين يك سلسله از آلاء پنهان است كه خداى تعالى پس از بيان اوصاف آنها مى فرمايد: فباى آلاء ربكما تكذبان (30)

يعنى آيا پس به كدامين نعمت هاى پروردگار شما تكذيب مى كنيد، و لذا مثل اين كه در اين بيان امام عليه السلام گذشته از اين كه تكذيب نعم الهى را نكرده آلاء و نعم او را اقرار و اعتراف نموده است .

در بيان فقرات مورد شرح

اين بيان از حال ما باشد صريح   سر زند دائم ز ما فعل قبيح
كار ما شد در قباحت جلوه گر   سر به سر افعال ما شد كار شر
زشتى كردار ما از حد برون   نعمت سرشار او بر ما فزون
گر مكرر شد گناهى بر اثيم   مانع از فضلش نباشد بر نعيم
آن كه بخشد بر گنهكاران خلاف   بايدش كردن به كوى او طواف
كى شود بيدار آن غافل ز خواب   تا كند يارى بدينسان انتخاب
مهربان و نيك كار و خوش سلوك   صاحب قدرت مسلط بر ملوك
پس عزيز من ؛ چنين يارى گزين   هم تو را محبوب دارد هم امين

فسبحانك ما احلمك و اعظمك و اكرمك مبتدئا و معيدا تقدست اسمائك و جل ثنائك و كرم (31) صنائعك و فعالك .

پس به پاكى ياد مى كنيم تو را، كه چقدر بردبارى ! و تا چه حد بزرگى ! و تا چه اندازه كريمى !! يعنى منزهى تو اى پروردگار، كه حلم تو بى حد است و بزرگى تو بى نهايت و كرم تو بى پايان ، ابتداكننده به نعمت هستى و بازگرداننده به آن ((و اين بيان عطف به عبارات قبل است يعنى اعطاكننده نعمت هستى يكى پس از ديگرى و باز نمى دارى نعم خود را و ترك احسان نمى فرمايى .))

يا به اعتبار ديگر معانى اين كلام مبدئا و معيدا اشاره به قول حق تعالى است كه در شش مورد در قرآن مجيد بر سبيل تذكر و بر وجه تنبه و يا توبيخ مى فرمايد: س 10 ى 5 انه يبدؤ ا الخلق ثمّ يعيده س 27 ى 64 امن يبدؤ ا الخلق ثمّ يعيده س 30 ى 11 و 27 الله يبدؤ ا الخلق ثمّ يعيده يعنى خداى بيافريد در اول خلق را پس ‍ بعد از مردن زنده گرداند او را، لذا تفسير اين عبارت از دعا چنين شود: كه پاك و منزه است آن خداوندى كه آفريننده خلق جهان است و بازگشت همه به سوى اوست . سپس عرض مى كند: پاكيزه و مقدس است نام هاى تو و بزرگست ثنا و ستايش تو، و گرامى است ساخته ها و كارهاى تو و نيكوى است احسان تو.