عشق و رستگارى
شرح دعاى ابوحمزه ثمالى

احمد زمرديان شيرازى

- ۱۱ -


خداى تعالى به بندگان مهربان است

گويا در اينجا امام عليه السلام اشاره به چهار صفت ، از صفات عالى بارى تعالى نموده و آنها را دست آويزى قرار داده است كه در عبارت اول با وجود آن كه رفتار خود را آن طور كه شايد و بايد شايسته در اطاعت نمى داند در عين حال به ((جود و كرم )) او اميدوار شده و چنان مى نماياند كه اى خدا! انت الجواد و انت الكريم . و در عبارت دوم : اعتماد و پشت گرمى خود را در سختى و مشقت ، به شفقت و مهربانى يا ((به راءفت و رحمت )) او قرار داده است و شايد اين اشاره به آياتى است كه خداى تعالى در قرآن كريم در موارد بسيارى با عبارات مختلف ادا مى كند كه ان الله بالناس لرؤ ف رحيم يعنى خداى تعالى به مردمان مشفق و مهربان است و هر كس كه رضاى او طلب كند از راءفت و رحمت خائب نگردد؛ يا جاى ديگر كه مى فرمايد: و الله رؤ ف بالعباد. خداى تعالى به بندگان مهربان است .

و با اين كه خداى تعالى در باب رحمت خود آياتى بسيار آورده و لكن بخصوص در 9 مورد است كه اين دو صفت عالى را با هم متذكر شده و ان الله رؤ ف رحيم و اين در پايان آياتيست كه هر يك تفسير جداگانه اى دارد.

پس با اين حال امام عليه السلام دستگيره بسيار محكمى گرفته و جا دارد كه عرض كند:

پروردگارا چون تو خود را اين طور معرفى كردى پس اميد و آرزوى من به رحمت و مهربانى تو است .

در بيان فقرات مورد شرح

لطف و احسان تو شد بر من دليل   تا گرفتم من تو را بر خود خليل
اين كه من جراءت نمايم در سؤ ال   حجتى دارم كه گويم بى جدال
از درونم كم حيايى برده نور   وز برون ميل تقرب كرده دور
مى زنم محكم به دست آويز چنگ   تا نيايد در هدف تيرم به سنگ
از سخا و رحمتت دارم اميد   راءفتت شد مر اميدم را مزيد
پس مرا اين كرامت ديگر بس است   چشم اميدم فقط بر يك كس ‍ است
آن كه رحمان و رحيم است و عطوف   آن كه بر مخلوق خود باشد رؤ ف

فحقق رجايى و اسمع دعايى يا خير من دعاه داع و افضل من رجاه راج

((با اين حال كه تو صاحب بخشش و كرمى و بر بندگان خود رؤ ف و مهربانى )) پس بر جا دار اميد مرا ((وجود بخش آرزويم را)) و نشنو خواندن مرا، يعنى مستجاب كن دعايم را؛ اى بهتر كسى كه خوانده است او را خواننده ؛ و اى بالاتر كسى كه مرجع اميد اميدوارانى ؛ و اى برتر از كسانى كه اميد دارد آنها را اميدوار.

دعا كردن خود عبادتى از جمله عبادات است

امام عليه السلام در اين جا با لحن بسيار لطيفى كه حالت استدعاء تواءم با حالت التجاء است عرض مى كند ((و بشنو دعاى مرا)) شايد مى خواهد تكيه به اين عبارت كند كه انك سميع الدعاء.

از آن جا كه ((دعاء)) و دعا كردن و راز و نياز با پروردگار اهميت بسزايى دارد و اصل موضوع اين كتاب بر پايه اين معنا گذاشته شده است و نيز شرح اين فقرات با مطالب مهمى در اين باب پيوستگى دارد لذا شايسته است در اين جا مختصر بيانى از اخبار و احاديث و همچنين پاره اى مطالب از كتاب خدا كه در اين باب وارد شده مورد بحث قرار گيرد تا نكاتى كه بعدا به نظر خوانندگان مى رسد معانى را روشن تر جلوه دهد.

همانطور كه گفته شده بهترين وسيله و رابطه بين خالق و مخلوق همانا دعا كردن و راز گفتن با حضرت بى نياز است و بطورى كه در تفاسير مذكور است دعا خود عبادتى از جمله عبادات است كه الدعاء عباده و مى توان گفت لذتى بالاتر از آن نيست كسى را كه هر آن دلش متوجه محبوب خود بوده و در هر حال به او راز و نياز نمايد، هر چه مى خواهد از او بخواهد؛ و هر چه مى گويد به او بگويد، و كسى را به غير او در خانه دل راه ندهد!! و به جز درباره او جاى ديگر روى نياورد. اى خوشا بر آنان كه چنينند! و اى مرحبا عالمى كه اين حالت را درك كرده و به قول آن عارف ، سر از پاى خود را ديگر نشناسد!

چه بسيار روشن است !! آن كس كه دامن خود را بيشتر پر گل كند معطرتر است ؛ و آن كس كه گلهاى او خوشبوتر است مدهوش تر است ! اول بايد گل را شناخت و بعد دامن را پر گل نمود؛ چه آن كس كه محبوب خود را بهتر بشناسد لذت مصاحبتش بيشتر است و هر قدر كه در مقام ادب برآيد به او نزديكتر است و هر آن چه در رضاى خاطرش كوشد نزد او محبوب تر است و خلاصه هر اندازه كه با او توجه كند او نيز متوجه است .

اينست كه هر كس را در تقرب حق تعالى مقام و منزلتى است و نسبت به آن چه كه در اطاعت او كوشد و رضاى او طلبد و امرش را اجرا كند رفعت مقام حاصل خواهد كرد و بعضى بر اين عقيده اند كه حصول ترفيع مقام و تقرب به او سبحانه از دعا كردن است كه او را همه وقت بخوانند و همه جا به ياد آورند و از او بخواهند آن چه را كه مى خواهند.

چند خبر كوتاه در دعاء

از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم منقولست و من فتح له باب فى الدعاء فتحت له ابواب الاجابه هر كه را كه در دعا بر او بر گشايند درهاى اجابتش گشوده گردد.

كافى - قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : الدعاء سلاح المؤ من و عمود الدين و نور السموات و الارض دعا كردن اسلحه مؤ من و ستون دين و نور آسمان ها و زمين است .

كافى - قال اميرالمؤ منين عليه السلام : احب الاعمال الى الله فى الارض ، الدعاء بهترين اعمال نزد حق تعالى دعا كردن است . از كلمات قصار: الدعاء خير موضوع ؛ و الدعاء مفتاح الرحمة . دعا بهترين موضوع است و دعا باب رحمت الهيست و اين چند خبر تيمنا و تبركا ذكر گرديد و الا در اين باره به قدرى اخبار و احاديث زياد است كه در اين جا مجالى براى ذكر آنها نيست و خلاصه از مجموع آيات الهى و صدها حديث و اخبار متواتر معلوم مى شود و كه دعا بزرگترين عبادت و بهترين راه نجات و رستگاريست و بالاترين وسيله براى ايصال به رحمت الهى مى باشد و رفع مضار و مفاسد دنيوى و اخروى را مى نمايد.

دعاء از نظر قرآن مجيد

خداى تعالى در باب دعا و دعا كردن در قرآن مجيد اشاراتى فرموده و دستوراتى صادر كرده است كه بر هر مكلف ضرورت دارد به معنى آن آشنا شده و لا اقل تكليف خود را بداند كه چگونه با پروردگار خود آشنايى حاصل كند و چگونه در نزد او رسم ادب به جاى آورد كه شايسته مادونى بما فوق باشد و ما در اين باب قلم را به بعضى از گفته هاى خود حق تعالى مى كشانيم .

سوره غافر آيه 60: و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين ؛ كدام خواننده است كه دعوتش به اين صراحت باشد؟

اى بندگان من مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم ؛ بر اين تفسير كه بخوانيد مرا نزد جميع مقاصد و مدعيات و وقوع بليات تا اجابت كنم آن را كه مقتضاى مصلحت باشد؛ و آنان كه سركشى مى كنند از پرستيدن من و استكبار مى ورزند از خواندن من به وحدانيت من ؛ به زودى در آتش ‍ افكنده خواهند شد.

محققان گفته اند:

داعى را لازم است كه لفظا يا قصدا دعا را معلق به شرط مصلحت سازد و اگر نه در مظان فتنه خواهد بود؛ چه در اين صورت ممكن است كه خواهان چيزى بود كه مستلزم مفسده باشد.

در نهج البلاغه در ضمن سفارشات اميرالمؤ منين عليه السلام به فرزندش ‍ حسين عليه السلام چنين نقل كرده :

پروردگارا با اذن مساءلتى كه به تو داده كليد خزائنش را در اختيار گذاشته است ، پس هر وقت بخواهى مى توانى درهاى رحمتش را به وسيله دعا باز كنى و ابرهاى رحمتش را به ريزش در آورى ، مبادا كندى در اجابت ، تو را ماءيوس و نااميد كند، زيرا بخشش به اندازه نيت و خواست قلبى است و بسا تاءخير در اجابت براى اينست كه خواستار پاداش بزرگتر و آرزومند بخشش فراوانتر گردد، و چه بسا چيزى را در خواست كرده اى و به جاى آن چيز ديگر كه سودش در دنيا و آخرت برايت بيشتر بوده و به تو عطا گرديده ؛ يا براى خاطر امر بهترى از تو بازداشته شده ، زيرا بسيارى از خواسته ها است كه اگر عملى گردد دين را تباه مى كند، پس سعى كن چيزهايى را بخواهى كه به خوبى و جمالش باقى و عيب و وبالش فانى باشد و متوجه باش كه مال براى تو نماند و تو براى آن نخواهى ماند.

سوره البقره آيه 186: و اذا سئلك عبادى عنى فانى قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لى وليؤ منوا لى لعلهم يرشدون و چون پرسند تو را اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم بندگان من از صفت من يا معامله من با ايشان در وقت دعا، پس بگو ايشان را كه من نزديكم به شما؛ ((نزديكم به علم و اجابت ؛)) و اجابت مى كنم خواندن خواننده را زمانى كه مرا بخواند و حاجت او را روا گردانم اگر حكمت خداى تعالى مصلحت من مقتضى آن باشد.

پس بايد كه بندگان اجابت كنند مرا؛ يعنى آن چه را كه از ايشان اراده كرده ام از طاعات اجابت آن نمايند؛ همچنان كه من اجابت دعاى ايشان مى كنم ؛ و بايد كه ايمان آورند به من ، يعنى بر آن ثابت قدم باشند تا اعتماد ايشان به اجابت من متحقق شود كه شايد راه راست را يابند.

و همانطور كه در جاى ديگر اشاره فرموده ؛ اوفوا بعهدى اوف بعهدكم شايد مصداق اين عبارت را برساند كه اجابت كنيد مرا تا اجابت كنم شما را.

در بيشتر از تفاسير در ذيل اين آيه شريفه آورده اند: كه ابراهيم ادهم را گفتند كه چگونه است كه ما دعا مى كنيم اجابت نمى آيد. گفت براى آن كه خداى را بشناختيد و طاعتش نمى داريد و پيغمبر را شناسا شديد و وى را متابعت نمى كنيد، و قرآن را دانستيد و بدان كار نمى كنيد، نعمت خداى را مى خوريد و خدا را شكر نمى گوييد، بهشت را مى دانيد و طلب نمى داريد، به دوزخ داناييد و از او نمى ترسيد، شيطان را مى شناسيد و مخالفت او نمى كنيد، مرگ را متوجهيد و كار او را نمى سازيد، مردگان را مى بينيد و اعتبار نمى گيريد و عيب خود را رها مى كنيد و به عيب ديگران مشغول مى شويد؛ با اين حال چگونه دعاى شما مستجاب شود؟!

و همچنين در كشف كشاف مذكور است كه ابراهيم ادهم را گفتند سبب چيست كه دعا مى كنيم و مستجاب نمى شود گفت : جهت آن كه حق تعالى شما را مى خواند و شما اجابت او نمى كنيد و بعد از آن اين آيه را تلاوت كرد كه و الله يدعوا الى دار السلام .

سوره الفرقان آيه 77: قل ما يعبؤ ا بكم ربى لولا دعاؤ كم فقد كذبتم فسوف يكون لزاما بگو اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم مر بندگان را: چه وزن باشد و چه باك داشته باشد به شما پروردگار من ، يعنى چه قدر و منزلت باشد شما را نزد او اگر نه خواندن و پرستيدن شما باشد مر او را؛ چه شرف انسان و كرامت او به معرفت و طاعت است و اگر نه او با ساير حيوانات برابر است ؛ پس آن چه شما را به نزد او جاه و مرتبه اى داده دعاى شماست و عبادت شما او را.

در تفسير گازر در ذيل اين آيه شريفه چنين آورده : بگو اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم كه خداى هيچ مبالات نكند به شما و باك ندارد از ما و در هيچ حساب نياورد شما را؛ اگر نه دعاى شما باشد او را؛ يعنى آن چه شما را به نزديك او جاهى پديد آورده است دعاى شماست ؛ بعضى گفتند معنى آنست كه خداى تعالى بندگان را گفت من شما را نه بدان آفريدم كه مرا به شما حاجتى بود، و لكن از براى آن ، تا از من حاجت بخواهيد و دعا كنيد تا شما را بيامرزم و حاجت شما را روا كنم .

عياشى به اسناد خود از ابوجعفر عليه السلام روايت كرده : پرسيدم كه قرائت افضل است يا كثرت دعا. فرمود: كثرت دعا افضل است و بعد از آن اين آيه را خواند كه : قل ما يعبؤ ا.

در مكارم الاخلاق روايت كرده كه فضيلت دعا از قرآن خواند بيشتر است زيرا خدا مى فرمايد: قل ما يعبؤ ا بكم ربى ... يعنى اگر دعاء شما نبود پروردگار به شما توجهى نداشت و اين معنى از حضرت باقر عليه السلام و حضرت صادق عليه السلام روايت شده است .

شرائط دعا

آن چه كه از بيانات الهى و اخبار و احاديث ظاهر مى شود بايستى شرايطى در دعاكننده موجود باشد تا اثر اجابت مشهود گردد؛ كه از جمله شرائط آنست كه : داعى توجه كامل به طريق دعا داشته باشد و بخواند پروردگار خود را به آدابى كه ائمه دين تعليم فرموده اند و توجه دل را با صوت و زبان هماهنگ سازد و اين معرفت را حاصل كند؛ كه با چه كس راز مى كند و چه مى گويد! و چه مى خواهد! و براى چه تقاضا مى كند؛ كه هر كدام از اين مطالب قابل بحثى جداگانه است و در هر حال داعى اگر بخواهد دعايش مستجاب شود بايد در راه خير و صلاح قدم زده و در اعمال صالح كوشد و بداند دعايى كه شرايط در آن جمع نباشد به بالا نخواهد رفت .

در عدة الداعى چنين آورده : آدابى كه مقارن حال دعاكننده باشد ((يا شرائطى كه در دعاكننده بايد موجود باشد چند چيز است و شرح آنها را به تفصيل بيان داشته كه در اين جا از نظر اختصار اهم آنها را متذكر شده و شرحى را كه آورده بسيار تقليل مى دهيم .

اول - درنگ نمودن در دعا و ترك عجله نمودن در آن همچنان كه وارد شده در وحى قديم كه ملول مشو از دعا كردن به درستى كه من ملول نمى شوم از اجابت كردن .

دوم - الحال نمودن در دعا. پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كه خداى تعالى دوست مى دارد سوال كننده را كه مبالغه و الحال نمايد.

سيم - نام بردن حاجات است كه روايت است كه خداى تعالى مى داند آن چه مدعاى بنده است از دعا كردن و ليكن دوست مى دارد كه عرض ‍ مى كند به او حاجات را.

چهارم - آهسته دعا كردن به واسطه دورى آن از ريا و به واسطه قول حق تعالى كه ادعوا ربكم تضرعا و خفية .

پنجم - تعميم در دعاست : همگانى نمودن دعا ((عموميت دادن )) روايت كنند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كه هر گاه دعا مى كند يكى از شما پس بايد تعميم دهد به درستى كه آن واجب است از براى دعا.

ششم - اجتماع در دعا؛ همچنان كه حق سبحانه و تعالى فرمود كه : و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم يعنى سازگارى كن و صبر نما با آن كسانى كه مى خوانند پروردگار خود را.

هفتم - اظهار فروتنى همچنان كه از قول حق سبحانه فهميده مى شود كه :

ادعوا ربكم تضرعا و خفية

هشتم - تقديم مدح حق سبحانه و ثنا بر او پيش از دعا ((كما اين كه حضرت سجاد هم در همين دعاى شريف اين رويه را معمول داشته و در مقدمه زبان به حمد و ستايش خداى تعالى گشوده است .))

نهم - تقديم صلوات بر پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم ((كه شرح آن در همين كتاب بيايد.))

دهم - گريه است در حالت دعا و آن سيد آداب و عالى ترين درجات آنست كه ((به مضامين آن در همين دعا خواهيم رسيد.))

يازدهم - اعتراف به گناه پيش از دعا - براى آن چيزى كه در اوست از بريدن از خلق و پيوستن به حق و فروتنى نفس و كسى كه تواضع كند براى خدا بالا مى برد خدا درجه او را و حق سبحانه نزد دل شكسته گانست ((ذكر ذنوب سبب رقت قلب و روان ساختن آب چشم و شكستن دل است و امكان آن دارد كه از اين راه اخلاص حاصل شود.))

دوازدهم - اقبال نمودن به دل ؛ همچنان كه اگر كسى از روى غفلت با تو سخن گويد و اعراض از صحبت تو نمايد؛ استحقاق اين را دارد كه تو از صحبت او اعراض كنى و به جاى اجابت او به امور ديگر مشغول شوى .

امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: كه هر كه اراده دارد كه ببيند منزلتش ‍ را نزد حق سبحانه بايد نظر كند منزلت خدا را نزد خود بدرستى كه خداى تعالى فرود مى آورد بنده را به آن مقدار كه بنده خداوند را پايين مى آورد؛ و اميرالمؤ منين فرمود كه خداى تعالى قبول نمى كند دعاى كسى را كه دل او مشغول به غير حق باشد.

نگارنده گويد: اين همان بحثى است كه تمام عرفا و شعرا و اهل حال روى آن پافشارى زيادى داشته و آن را در مرحله اول از شرائط استجابت دعا دانسته اند و در اوايل اين كتاب شريف هم بيانى از آن گذشته است .

سيزدهم - پيشى گرفتن در دعا قبل از احتياج به آن ؛ و روايت كرد هارون بن خارجه از ابى عبدالله عليه السلام كه دعا كردن در هنگام گشايش ‍ برآورنده حاجات است در روز ابتلا؛ و هم از او عليه السلام منقولست هر كه بترسد كه بلايى به او خواهد رسد بايد پيشى بجويد به دعا كردن تا خداوند متعال او را به آن بلا مبتلا نسازد؛ و امام زين العابدين عليه السلام فرمود كه دعا بعد از آن كه فرود آيد بلا؛ نفع نمى دهد.

چهاردهم - دعا كردن از براى برادران مؤ من و التماس دعا از ايشان نمودن ؛ و از هشام بن سالم از ابى عبدالله عليه السلام روايت كرده كه هر كه مقدم دارد چهل مؤ من را يعنى اول از براى ايشان دعا كند و بعد براى خود دعاى او مستجاب مى شود. و از امام محمد باقر عليه السلام منقولست : كه سريع الاجابه ترين دعا؛ دعاى برادر مؤ من است كه از براى برادر غائب دعا كند و همين كه او ابتدا كرد به دعا كردن از براى برادر مؤ من خود فرشته اى كه موكلست بر او آمين مى گويد و براى دعاكننده هم دو برابر آن ثوابست .

و قوله تعالى : و يستجيب الذين آمنوا و عملوا الصالحات و يزيدهم من فضله .

نگارنده گويد: كه پانزدهمين از شرايط استجابت دعا را بايد به اين اضافه نمود و آن همان داشتن حالت خوف و رجا است كه شرح آن قبلا در عبارت وادعوه خوفا و طمعا گذشت . و همچنين در آداب دعا بعضى شرايط ديگر هم گفته اند كه از جمله حسن ظن داشتن به خداى تعالى و جزم داشتن به اين كه دعا به هدف اجابت خواهد رسيد.

بعضى هم گفته اند توبه كردن و پشيمانى از گناه در استجابت دعا بسيار مؤ ثر بوده و حتى اگر مظلمه اى بر گردن داعى باشد آن را بايد قبلا رد كرده و اگر متمكن بر اداى آن نباشد توفيق آن را در حين دعا از خدا طلب نمايد و براى طلبكار مظلمه اى خود استغفار كند. اهل دقت هم گفته اند: طهارت داشتن هم از جمله شرائط استجابت دعاست و همچنين لباس و مكان و غذاى داعى هم بايستى از حلال باشد كه آن را هم از شرائط عمده دانسته اند؛ و بعضى از فقها هم تقوى را اساس شرائط دانسته اند و خلاصه در كتب ادعيه در اين باب مطالب زيادى آورده اند و در هر حال تمام اين شرائط را امام عليه السلام در اين دعاى شريف ياد فرموده و در بعضى موارد هم نكات آن را تعليم داده است .

در بيان دعا كردن

چون پيام دعوت آمد از حبيب   گفت خوانديم كه انى قد اجيب
دعوت ديگر نمود از خاص و عام   اذهبوا منا الى دارالسلام
هر كه خواهد نفعش آيد در حصول   شرط دعوت بايدش بودن قبول
شرط اول دل كند از شرك پاك   شرط دوم پيش پا افتد به خاك
پس شرائط كه بود در وصل دوست   كه يكايك از يك ديگر نكوست
مدح او را ول آور بر زبان   تهنيت گو بر رسولش بعد از آن
پس نكو بر خالق خود كن گمان   كه ز خوف آرد تو را اندر امان
با تاءنى در دعا كن خود درنگ   تا توانى دامنش آرى به چنگ
هان مباش از اعتراف خود خجول   چون نگردد از اجابت او ملول
پس ببايد كه كنى اصرار چند   تا رهايى يابى از آن قيد و بند
همچنان تا سوى او گشتى روان   مطلب خود را بر آور بر زبان
اولش حاجت براى غير كوش   تا گوارا باشدت آن جام نوش ‍
بعد از آن آهسته با سوز و گداز   كن تو با محبوب خود راز و نياز
پس تقاضايت بود دفع هموم   نز براى خويش بل بهر عموم
چون كه او را خواندى از شوق درون   بو كه اشك از ديده ات آيد برون
بشكند دل گر بود حالت چنين   بهترين حال دعا باشد همين
گر شوى تو همصدا با اهل راز   مى شود درهاى رحمت بر تو باز
اى كه دارى جانب هر بنده را   بهترين ملجاء تويى خواننده را
هر كه در كوى تو آمد بر اميد   مرجع ديگر در آن وادى نديد
چون گشاده شد بر او باب دعاء   استجب لك را شنيد از يك نداء
اين بود مرسوم و آداب وصال   تا رسى بر قرب آن صاحب جلال

عظم يا سيدى املى و سآء عملى فاعطنى من عفوك بمقدار املى و لا تؤ اخذنى باسوء عملى ، فان كرمك يجل عن مجازاة المذنبين و حلمك يكبر عن مكافاة المقصرين

بزرگست اى آقاى من آرزويم ، و بد است كردارم ؛ پس عطا كن بر من از عفوت به مقدار آرزويم ، و مواخذه مكن مرا به بدترين كردارم ، زيرا كه كرمت برتر است از مجازات گنهكاران ؛ و حلمت اكبر است از كيفر تبهكاران .

آرزوى بزرگ چيست ؟

امام عليه السلام بعد از اشاره به جود و كرم خداى تعالى و تقاضاى اين كه دعاى او به سمع قبول واقع شود، بيان خود را چنين دنبال مى كند:

كه اى آقاى من بزرگست آمال و آرزوى من و از اين جمله چند معنا استفاده مى شود يكى آن كه شايد مراد اين باشد: كه من اميدها بر تو دارم ، اميدوارم كه مرا با نيكان و شايستگان و اوليا صالح خود ملحق گردانى ، و با پيغمبران خود در بهشت جاودان مرا محشور نمايى ، و ديگر اين كه اميد من به لقاء تو است ؛ كه : من كان يرجوا لقاء الله فان اجل الله لآت ، يا آن كه آرزوى من آنست كه آن چه را در اين دعا از خير دنيا و آخرت مى خواهم به من عطا فرمايى . پس چقدر عظيم است آرزوى من !!

((و با اين حال كه اين توقعات را دارم )) عملم تباه و ناشايسته است ((من كه نمى توانم حق نعمت و را به جاى آورم ؛ من كه قادر نيستم كه سپاسگزارى كنم ؛ من كه نمى توانم به طور شايد و بايد وظيفه بندگى را انجام دهم .))

پس اى خدا؛ تو از گنجينه عفو خود و از مخزن عنايتت به آن اندازه كه آرزو و اميد من است با من عطا فرماى و به كردار ناپسند و نكوهيده ام باز مگير، و مواخذه منما از من به بدترين كردارم (16) از آن جهت كه تو بزرگتر از آنى و بخشش تو بالاتر است كه گناهكاران را كيفر كردار در كنار نهى و نادانان را كه از طريق جهل در اوامرت نافرمانى كردند مجازات نمايى ، و نيز حلم و بردبارى تو بزرگتر از آنست كه مقصرين را به سزاى تقصير دچار فرمايى ((براى آن كه بسيار سراغ دارم كه در كتاب خود، خود را چنين معرفى كردى : كه ؛ ان الله غفور رحيم ، عليم حليم ، غنى حليم ، شكور حليم .

و در جمله اول كه عرض مى كند بزرگست آرزوى من و بد است كردار من ، به اعتبار ديگر اين معنا را يم بخشد: كه اعمال من شايستگى آن مقام و منزلت رفيع را ندارد كه مرا به آن آرزومند گردانيده اى .

آرزو در فطرت بشر آميخته و سرشته شده است .

محدث جليل جناب السيد ابى الفضل الحسينى ((صاحب كفايه الواعظين ))، در شرح اين فقره از دعا آورده : كه اگر آرزو و اميد در فطرت بشر نبود نظام اجتماع عالم به هم مى خورد، حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: آرزو براى امت من رحمت است و اگر آرزو نبود هيچ مادرى به فرزند خود شير نمى داد و هيچ كشاورزى درخت نمى كاشت ((از سفينه البحار، جلد اول ، صفحه 30.))

و نيز اضافه مى كند: كه شخص ممكن است دو نحو آرزو داشته باشد: آرزوى دنيوى و آرزوى اخروى و به اين دو نحو آرزو در آيه شريفه قرآن اشاره شده است ؛ خداى تعالى مى فرمايد: ((س 18ى 46 المال و البنون زينه الحيوه الدنيا و الباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا و خير املا؛)) يعنى مال و فرزندان زينت دنياست و اعمال صالحه در نزد پروردگار تو؛ هم از لحاظ ثواب و هم از لحاظ آرزو بهتر است ، اگر انسان آرزوى مال و آرزوى فرزند داشته باشد داراى آرزوى دنيوى است و اگر آرزوى ((باقيات الصالحات )) كه عبارت از كردار و رفتار و گفتارى كه در آخرت انسان از آن منتفع مى شود، داشته باشد داراى آرزوى اخروى است و اين نحو آرزو بهترين آرزوهاست زيرا كه خداى متعال مى فرمايد ((سوره اعلى آيه 17 و الاخرة خير و ابقى ))آخرت بهتر و باقى تر است .

در اين جمله از دعاى شريف كه آن حضرت عرض مى كند آرزويم بزرگ شده و عملم بد؛ به قرينه جملات بعدى مقصود آرزوى اخروى است و چون اين آرزو را آن بزرگوار تواءم با عمل ((به اصطلاح ناشايست خود)) مى بيند آرزو دارد كه گناهانش آمرزيده شود بدين جهت از درگاه ربوبيت درخواست مى كند كه به اندازه آرزوى او از عفو و گذشت خويش ‍ به او عطا فرمايد.

آرزو و آمال

چون نظر كردم دمى بر حال خويش   ديدم از خود حالتى زار و پريش ‍
عمر را در آرزو كردم تباه   هر دم از دل شد برون افسوس و آه
گه ، به فكر جاه و گه ، فكر مقام   دوره عمرم در اين ره شد تمام
زد فريبم ظاهر اين زرق و برق   تا مرا در بحر شهوت كرد غرق
انس خود را بر هوس انداختم   زين تجارت سود خود را باختم
غير صدها آرزو در اين جهان   باشدم آمال ديگر در نهان
كه يكى خوش وا رهم از اين سفر   بر شرور اين جهان يابم ظفر
يك سر از اين دار پر خوف و خطر   بر بهشت جاودان سازم مقر
همچنان باشم به خوبان همنشين   گلرخان را نزد خود بينم قرين
الغرض آمال من باشد عظيم   اين جهان و آن جهان خواهم نعيم
در مقابل بنگر اين اعمال من   كه چه نازيبا بود بر حال من
اين همه آمال و اين افعال زشت   با چه رو دارم تمنا بر بهشت
باشدم يا رب مرا اين گفتگو   كه تو بخشى آن چه دارم آرزو
پس مرا بر جرم و تقصيرم مگير   چون به دام نفس خود باشم اسير
آن شنيدم در كرم باشى چنين   بگذرى تو از مجازاتم يقين
همچنين حلمت بود از حد فزون   كه نرانى عاصى از رحمت برون
اى خدا من عاصى و شرمنده ام   هر چه باشم من تو را يك بنده ام

و انا يا سيدى عائذ بفضلك هارب منك اليك متنجز(17) ما وعدت من الصفح عمن احسن بك ظنا

و اى مولاى من ، پناهنده ام به فضلت ، گريزانم از تو به سوى تو، خواستار وفا به وعده ات هستم در عفو و گذشت كه وعده فرمودى بر آن كه به تو خوش گمان است .