عشق و رستگارى
شرح دعاى ابوحمزه ثمالى

احمد زمرديان شيرازى

- ۲ -


ابوحمزه ثمالى كيست ؟

در ناسخ التواريخ چنين مذكور است : ابوحمزه ثمالى اسمش ‍ ((ثابت )) و فرزند ابو صفيه دينار از اهل كوفه است ((و ثماله طايفه اى از عرب است )) كه او از آن قبيله بوده از آن جهت او را نسبت به آن طايفه داده و ثمالى مى گويند و او يكى از اصحاب كبار و خاص ‍ حضرت سجاد بوده است .

در كتاب رجال ابى على مرقوم است ؛ كه ابوحمزه از على بن الحسين و ائمه بعد از آن حضرت سلام الله عليهم روايت مى كرده است .

و در خلاصه : مذكور است كه ابوحمزه عليه الرحمه از راويان امام زين العابدين عليه السلام و امام محمد باقر عليه السلام و امام جعفر الصادق سلام الله عليه است ؛ و گفته اند چنان بزيست كه زمان سعادت تواءم حضرت امام موسى كاظم صلوات الله عليه را درك نمود؛ ولى در اين مطلب اختلاف است و از فضل بن شاذان شنيده كه گفت از مردى موثق شنيدم كه حضرت رضا عليه السلام فرمود ابوحمزه در زمان خود مانند سلمان بود ((در زمان خود)) و به روايتى فرمود مانند لقمان است ، زيرا كه ابوحمزه در خدمت چهار تن از ما قيام نمود.

ابوحمزه در دوران زندگى خود داراى مقامى ارجمند و مورد لطف و عنايات ائمه عليهم السلام زمان خود بوده و در كتب رجال مدح او بسيار آمده و در بزرگى و كمال و معرفت او همين بس است كه براى تعليم گرفتن اين دعا حضرت سجاد عليه السلام او را شايسته دانسته و اين افتخار بزرگ نصيب وى شده است .

بالجمله : اهل سنت نيز در پاره اى روايات او بر او وثوق دارند و از وى بسيار روايت كرده اند.

وفات او در سال يكصد و پنجاهم هجرى روى داده است .

و اين دعاى شريف كه در اين كتاب ترجمه و تشريح مى شود ابوحمزه ثمالى از حضرت سجاد روايت كرده است و همچنين در كتب ادعيه از شيخ طوسى رحمه الله عليه و ديگران ؛ از ابوحمزه ثمالى ماءثور است كه حضرت امام زين العابدين سلام الله عليه در ليالى متبركه شهر رمضان المبارك اكثر شب را به نماز مى گذرانيد و سحرگاهان اين دعاى جليل را قرائت مى فرمود.

تقديم به روان پاك على بن الحسين زين العابدين و فخر الساجدين حضرت سجاد عليه السلام

بسمه تعالى

الهى لا تؤ دبنى بعقوبتك (1)

((اى خداى من مرا به عقوبت خود تاءديب مفرماى ))؛ اى پروردگار، ادب مكن مرا به شكنجه ات ((چون مرا طاقت و توانايى بر شكنجه نيست اگر چه مستحق باشم )).

حق است كه هر خطاكار جفاكار، مستوجب كيفر است ، و هر نافرمانبردار، منتظر ادب و پاداش . در تمام ادوار جهان گذشته از شرح داستان هاى كتاب آسمانى چنانچه تواريخ نشان مى دهد هر قومى از پيمبران سلف كه از راه خداشناسى منحرف شدند، و هر دسته كه از فرمان الهى سر باز زدند، و هر گروه كه بناى ستم و تبه كارى را گذاشتند، در همين جهان پرغوغا و زودگذر در معرض عقوبت و انتقام سخت قرار گرفتند، و اين خود يكى از اصول مهم عدالت اجتماعى و لازمه تشكيلات وسيع اين عالم است كه گذشته از اين كه نتيجه كردار و كيفر و پاداش مردمان به طور كلى به جهان ديگر موكول شده است در همين دنيا هم بنا بر مصلحت ، بعضى از چشيدن عقاب بى بهره نيستند.

عقاب و عقوبت از نظر قرآن !

در اين دعاى شريف امام عليه السلام اكثر از فقرات دعا را اشاره به آيات قرآن مجيد فرموده و شايد اغلب از آيات شريفه هم مكمل بعضى از عبارات اين دعا باشد كه در اين كتاب به قدر توانايى در شرح آن كوشيده شده است .

خداى تعالى در نوزده مورد از قرآن مجيد اشاره به امر عقاب و در چند مورد ديگر هم در شدت عقوبت مطالبى بيان فرموده كه به طور اختصار به تفاسير آنها مى پردازيم ، تا دانسته شود كه تاءديب خداى تعالى به عقوبت چگونه است و چه دسته از مردمان در معرض عقاب و شكنجه قرار خواهند گرفت .

سوره البقره آيه 196 در مراعات كردن حدود و احكام الهى و فرائض ‍ اعمال حج چنين مى فرمايد:

و اتقوا الله و اعلموا ان الله شديد العقاب . اى مردم بترسيد و بپرهيزيد و بدانيد بدرستيكه خداوند سخت شكنجه است .

سوره البقره آيه 211 درباره اقوام سلف كه تبديل مى كردند آيات الهى را و آنها كه در تورات آياتى را كه بر نعت و صفت محمد صلى الله عليه و آله و سلم دلالت داشت و دليل بر صحت نبوت آن حضرت بود مى گردانيدند و تغيير مى دادند در حاليكه حقيقت آنرا دريافته بودند.

خداى تعالى مى فرمايد:

و من يبدل نعمت الله من بعد ما جاءته فان الله شديد العقاب ؛

كسيكه تبديل كند نعمت خدا را به عقوبت سخت دچار مى شود. ((و اين تبديل نعمت موارد بسيارى دارد كه در اين جا مجالى براى شرح آن نيست )).

سوره آل عمران آيه 11 بعد از آن كه اشاره مى فرمايد به عذاب و عقابى كه به آل فرعون رسيد كه مال و ملك و فرزندان ايشان نتوانست آن عذاب را دفع كند چنين مى فرمايد: كذبوا بآياتنا فاءخذهم الله بذنوبهم و الله شديد العقاب گرفت خدا ايشان را به سبب تكذيب و آنها را دچار بليه و عقوبت سخت گردانيد. و در آيه 22 از سوره المؤ من هم عبارتى به همين مضمون است كه شاءن نزول جداگانه اى دارد.

سوره المائده آيه 3 در پيرو احكام و داستانى از اعمال حج مى فرمايد:

و تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان و اتقوا الله ان الله شديد العقاب

معاونت يكديگر كنيد بر نيكى و پرهيزگارى ، و بپرهيزيد از معاونت اثم و عدوان و از كمك كردن بر ستم و بترسيد از خدا به درستيكه او سخت شكنجه است .

سوره المائده آيه 98 مى فرمايد:

اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور الرحيم و در تفسير گازر آورده است كه حق تعالى در اين آيت ترغيب و ترهيب كرد و وعد و وعيد فرمود؛ گفت بدانيد كه خداى تعالى سخت عقوبت است تا اين علم شما را داعى باشد با فعل طاعات و ترك مقبحات و بدانيد كه خداى تعالى آمرزنده و مهربان است تا بر گناه اصرار نكنيد و از رحمت ماءيوس ‍ نگرديد پس توبه كنيد و به درگاه او رو آوريد تا ببخشد و بيامرزد شما را.

سوره انعام آيه 165 بعد از آن كه چنين اشاره مى فرمايد كه ما شما را روى زمين خليفه قرار داديم يعنى اهل هر عصرى خليفه و قائم مقام هر عصر ديگرى باشند، و بعضى را بر بعضى به مراتب و درجات رفعت داديم چه بر استحقاق و جه از منظر مصالحى كه بدون استحقاق تا آنكه بيازماييم شما را در آنچه به شما داده ايم ((البته حقيقت اين حال بر خداى تعالى روا نباشد كه او عالم الذات است و امتحان آن كند، كه نداند)) و اين مقررات خاصى است در مورد تكليف ، سپس مى فرمايد: ان ربك سريع العقاب و انه لغفور الرحيم در تفسير ابوالفتح رازى آورده : خداى تعالى وصف كرد خود را با آنكه سريع العقاب است با آن كه موصوف است به حلم و آن كه تعجيل نكند به عقاب تا باز نمايد كه :

كل ما هو آت قريب ، هر چه آمدنى است نزديك است و ديگر آن كه روا بود كه آن عقوبت كه ايشان مستحق آنند در دنيا بكند پس سريع العقاب باشد، و اين براى آن گفت تا ايمن نباشند از عقاب او حالا بعد حال .

آنگاه گفت با آنكه سريع العقابم و اگر خواهم زود بگيرم و سخت بگيرم ، غفور و رحيمم ؛ آمرزنده و بخشاينده ام و در برابر عقاب ؛ مغفرت و رحمت گفت و ثواب نگفت تا بهتر دعوت كند مكلفان را به امتناع از فعلها كه بر آن مستحق عذاب باشند.

و در آيه 167 از سوره اعراف هم عبارتى به همين مضمون داريم كه شاءن نزول جداگانه اى دارد و اين معنى را مى رساند كه پروردگار تو زود عقوبت است كسى را كه كفران نعمت او كند و آمرزنده مهربان است كسى را كه به شكر او قيام نمايد.

سوره انفال در آيه 13 مى فرمايد:

و من يشاقق الله و رسوله فان الله شديد العقاب ، شاءن نزول اين آيه شريفه در خصوص كارزار و داستانيست كه به تفصيل در تفاسير بيان شده و خلاصه اين كه بعد از آن خداى تعالى مى فرمايد هر كس كه با خدا و رسول او مخالفت كند او سبحانه و تعالى سخت عقوبت و سخت شكنجه است و آيه چهارم از سوره حشر هم مضمونش قريب به همين آيه است .

شارح كتاب گويد: اين آيه شريفه براى هميشه و براى تمام ادوار الى يوم القيامة مصداق دارد كه هر موقع و هر كجا كسى مخالفت به احكام خدا و سنن رسول نمايد محكوم به عذاب و عقوبت است .

سوره انفال آيه 25 و اتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصة و اعلموا ان الله شديد العقاب حق تعالى مى فرمايد كه بترسيد از فتنه اى كه چون بيايد خاص به كسانى نرسد كه ايشان ظالم باشند، و گفته اند ((فتنه )) بلا و مصيبت و ظلمى است كه در ميان خلائق افتد. بعضى از مفسرين گفته اند كه در اين آيت خداى تعالى مى گويد:

بر منكر خاموش مباشيد و بر كردارش رضا مدهيد كه چون عذاب خداى تعالى بيايد ظالم را از غير ظالم تميز نكند و ستمكاران را عذاب بر ستم آنان باشد و غير آنها بر نكردن امر به معروف و نهى از منكر، و نامكلفان را از اطفال و مجانين و مستضعفين بر سبيل امتحان و اعتبار و لطف است بر آنان از منظر مصلحت ، سپس مى فرمايد بدانيد كه خداى تعالى سخت عقوبت است در بلاهاى عمومى كه گريبانگير خاص شده و اغلب ديگران را هم مبتلا مى سازد.

سوره انفال آيه 48 زمانيكه قريش مى خواستند از مكه بيرون آيند و خائف بودند كه به كارزار مقابل شوند شيطان آنها را فريب داد و وعده نصرت به ايشان داد تا زمانى كه مواجه با دشمن عظيمى شدند و خداى تعالى بوسيله فرشتگان آنها را يارى فرمود كه داستان آن به طور تفصيل در تفاسير نقل است : با مشاهده اينحال ابليس گفت : انى اخاف الله و الله شديد العقاب . بدرستيكه من از خدا مى ترسم كه او سبحانه سخت شكنجه است .

سوره انفال آيه 52. درباره اقوام پيمبران سلف مى فرمايد: آنانكه كافر شدند به آيات خداى تعالى پس بگرفت خدا ايشان را به گناهانى كه كردند.

و سپس اشاره مى فرمايد كه : ان الله قوى شديد العقاب بدرستيكه خداى تعالى سخت عقوبت است و در پيرو اين آيه شريفه اشاره مى كند بر اين كه اين عقوبتها از نظر آن است كه تغيير دادند در نفسهاى خود نيتهاى خود را و شكر نعمت به جاى نياوردند و نعمت را به كفر بدل كردند.

سوره الرعد آيه 6 خداى تعالى درباره مشركان كه طلب عذاب و تعجيل در امر عقوبت مى كردند و گاهى مى گفتند اى پيغمبر اگر راست مى گويى بگو از آسمان سنگ بر سر ما ببارد يا حجت هاى عنادآميز ديگرى مى گرفتند كه همه به عقوبات خود به انواع عذاب ها رسيدند چنين مى فرمايد: و ان ربك لذو مغفرة للناس على ظلمهم و ان ربك لشديد العقاب بدرستيكه اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم خداى تو خداى مغفرت و آمرزش است . و اين وعده آمرزش مطلق است و مشروط به توبه و متعلق به مشيت نيست . و خداى تعالى سخت عقوبت است .

شارح كتاب گويد: چون در اين جا در مقام شرح عقوبت هستيم و اين مطالب همه پيوستگى دارد انشاء الله در همين دعا بيايد كه در باب رحمت الهى و وسعت آن به قدرى بسط داده شود كه بر احدى حالت ياءس باقى نماند و دانسته شود كه رحمت الهى بر غضب و عقوبتش ‍ سبقت دارد. و البته حالت خوف و رجا داشتن خود عبادتى بزرگ است .

سوره المؤ من آيه 3. مى فرمايد: غافر الذنب و قابل التوب شديد العقاب : آمرزنده گناه كسيكه بخلوص عقيده و پاكيزگى بر وجه عبوديت و طاعت او قيام نمايد؛ در خلاصة المنهج آورده كه چون ذنب اسم جنس است پس معنى آن باشد كه او سبحانه از روى تفضل آمرزنده جمع ذنوب ماضيه و مستقبله اهل ايمانست ، و همچنين پذيرنده توبه از عصيان مؤ منان ، و در عين حال سخت عقوبت است هر كسى را كه ابا كند از ايمان و مجتنب نشود از عصيان و طغيان ؛ ذكر اين صفت بعد از مغفرت جهت آنست كه تا بنده به جهت اعتماد بر مغفرت مرتكب مناهى نشود بلكه دايم ميان خوف و رجا باشد؛ در آيه 43 از سوره فصلت هم عبارتى قريب به اين مضمون داريم كه خداى تعالى صاحب مغفرت و آمرزش ‍ است و همچنين خداوند سختى و عذاب .

سوره حشر از آيه 7: در متابعت خداى و رسول مى فرمايد از خداى بترسيد و مخالفت با امر او و رسولش را نكنيد كه بسيار سخت عقوبت است و همچنين در آيه 32 از سوره الرعد در شاءن آنها كه پيامبران را استهزاء مى كردند و استعجال عذاب مى كردند مى فرمايد:

ما آنها را مهلت داديم و پس از مدتى دراز بگرفتيم ايشانرا به عذاب استيصال و هلاك . و آيات ديگرى مشابه داريم كه از نظر اختصار اكتفا كرديم .

انتقام و عقاب از نظر احكام و عدالت اجتماعى

خداى تعالى از نظر تشكيلات و برقرارى انتظام اين عالم دستوراتى صادر فرموده كه اين خود دليل بر مقام عدل است ، سوره الحج آيه 60 مى فرمايد: ذلك و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغى عليه لينصرنه الله ان الله لعفو غفور: اشاره بر اينست كه اگر كسى بر ديگرى ستم روا دارد و ستمديده بر ستمكار دست يابد و او را عقوبت كند خداوند يار و مددكار مظلوم باشد و او را نصرت كند چون عقوبت به واجب كرده است و لو اين كه دوباره ظالم به او دست يابد.

و همچنين در سوره النحل آيه 127 اين عبارت در مورد ديگر و بر وجه ديگرى تكرار شده است : در آنجا مى فرمايد: و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به : اگر عقوبت كنيد پاداش كسى را كه با شما ستم كرده پس عقوبت كنيد مانند آنچه عقوبت كرده شده ايد به آن ((اين آيه شريفه درباره جنگ احد و كشتگان آن آمده است )) و در پيرو اين عبارت مى فرمايد: و لئن صبرتم لهو خير للصابرين و اگر صبر كنيد و از عقوبت ايشان درگذريد هر آينه آن صبر بهتر است از براى صابران از انتقام گرفتن : در اينجا بايد گفت كه چقدر جاى اميدواريست كه خداى تعالى در پيرو هر دو آيه كه گذشت ، دستور به صبر داده و اشاره به عفو كرده است چون اين صفت ، خود از صفات خاصه حق تعالى است و از اينجاست كه عفو و گذشت او در امر عقوبت بيشتر است .

آيات ديگرى هم داريم كه از نظر احكام بر سبيل مشاكله بيان شده است كه در واقع معارضه به مثل را مى رساند مانند اين عبارت كه در آيه 194 از سوره البقره آمده است فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم : هر كس با شما ستمى روا دارد يا ناسزايى گويد بر او ستم كنيد و ناسزا گوييد بمثل و اندازه همان ستم كه بر شما كرده و عقوبت كردن شما زياده بر ظلم او نباشد و همچنين عبارات ديگرى داريم كه مى فرمايد: و جزاؤ ا سيئة سيئة مثلها كه دليل است بر اين كه پاداش بدى ، بدى به مثل است و در قصاص هم همين حكم جارى است ، و اين از نظر استوار بودن مقام عدل است ، و الا حق تعالى در مقام فضل جزاى حسنه و نيكويى را چندان مضاعف قرار داده است .

عقوبت از نظر فرمايشات مولا اميرالمؤ منين (عليه السلام )

در كلمات قصار مى فرمايد: السعيد من خاف العقاب فامن و رجا الثواب فاحسن سعادتمند كسيست كه بترسد از عقاب پس ايمن شود، و اميد داشته باشد به ثواب پس نيكوكارى كند.

جاى ديگر در كلمات قصار مى فرمايد: المعصية تجلب العقوبة : معصيت جلب مى كند عقوبت را، يعنى سزاى نافرمانى و پاداش گناه عذاب و شكنجه است .

در عبارت ديگر مى فرمايد: العقاب ثمار السيئات : عقاب ميوه گناهان است .

با اين تفاصيل كه گذشت و معلوم گرديد كه خداى تعالى سخت شكنجه است در جاى عذاب و عقاب و همچنين مهربان تر از مهربانان است در مقام عفو و رحمت ، و با اين حال كه ما استحقاق خود را در امر عقوبت مى دانيم جاى آنست كه با توجه كامل از روى عشق و محبت در عوالم خلوص و صميميت بخوانيم پروردگار خود را با اين عبارت : الهى لا تؤ دبنى بعقوبتك ، جان عالم فداى آن كس كه در اين جمله از دعا يك عالم معنا، يك دنيا معرفت ، يك سلسله تعليم و تربيت گنجانيده است : اى خداى من ادب مكن مرا به عقوبت خود؛ اى پروردگار من تنبيه مكن ما را به بلاهاى سخت ، تنبيه مكن ما را به دردهاى گران ، اى آقاى من ادب مكن ما را بر ظلم و ستم دشمنان خود، ادب مكن ما را بر شكنجه جباران ستمكار، ادب مكن ما را بر تازيانه كفار و ادب مكن ما را بر فشار و سلطه بى ايمانان ، كه ما را بر هيچكدام طاقت نيست :

در بيان عبارت الهى لا تؤ دبنى بعقوبتك

بار الها چون كنى تعذيب من   بر عقوبت حق بود تاءديب من
من ندارم تاب و طاقت بر عذاب   بر محبان ناروا باشد عقاب
گرچه از عصيان دلم پرخون بود   عفو تو از جرم من افزون بود
در گذر از اين عقوبت اى اله   تا نگردد روز من چون شب سياه
هر كسى بر نعمتت كفران كند   بر عقوبت خويش را جبران كند
و آنكه او شكرت هزاران آورد   ابر رحمت را بباران آورد
خود بفرمودى كه عفو اولى بود   هر كسى در كار خود دانا بود
چون معاند گفت عجل بالعذاب   تو نكردى بر عقاب او شتاب
پس چسان كيفر كنى بر آشنا؟   كه همه ذكرش بود واغفرلنا
لا يغير ما بقوم گفته حق   تا شود اهل عقوبت مستحق
عفو او رحمت رسان بر طالبين   در غضب آيد اشد العاقبين
چون بدى كردى بدى بينى سزا   مثل هر چيزى بود مثلش جزا
اجر نيكويى بود چندان مضاف   اين حقيقت نيست در قرآن گزاف
اى خداوند رحيم و اى غفور   من ز لطف و بخششت دارم غرور
پس مكن تاءديب ما را بر عقاب   ارزشى نبود بر اين مشت تراب

و لا تمكر بى حيلتك

و مكر مكن مرا در تدبيرت ، يعنى ما را پاداش مكر و جزاى حيلت در كنار مگذار.

مكر از طرف خداى تعالى چيست ؟

حقيقت مكر و حيله از طرف حق تعالى آنطور كه در باره مخلوق مصطلح است نيست بلكه مراد آنست كه خداى تعالى معامله به مثل مى كند در مكر از مهلت دادن و سلب نعمت و گرفتارى به عذاب و عقوبت در حاليكه غافل و ايمن باشند اهل مكر كه در واقع جزاى آنها مى باشد.

بعضى گفته اند كه مكر خداى تعالى فروگذاشتن مردمان و برگزارى كار خودشان به خودشان است تا مكر كنند، و همچنين مكر از طرف حق تعالى آن عذابى را گويند كه بر سبيل استدراج واقع شود ((ناگاه گرفتن در سختى در حال آسايش و نعمت )) چنانكه مى فرمايد: سنستدرجهم من حيث لا يعلمون كه اغلب خداى تعالى براى اظهار حجت چندانكه بنده گناه بيش كند او را نعمت و تندرستى بيش دهد تا او پندارد كه اين احسان براى او نيكويى و خير است ، آنگاه عذابى فرستد و او را هلاكش كند و اين از رويه مكر حق تعالى باشد.

خلاصه اين كه مكر از طرف حق تعالى تدبير و عدل و لطف باشد و او بهترين مكافات كنندگانست اهل مكر را.

و اما مكر از طرف خلائق عبارتست از سعى بر فساد در پنهانى ، خدعه و حيله و تزوير در تباهكارى و آراستن اباطيل و اكاذيب در نظر مردمان بصورت صواب و نيز توطئه و انديشه هاى ناروا عليه مردمان و خرابكارى و باز داشتن اهل ايمان از طريق خود؛ و سياست هايى كه براى تفوق و غلبه بر ديگران به كار برده مى شود همه از مكر مردمان است .

در كتاب تحفة الاعزه درباره مكر خداى تعالى چنين آورده است كه مكر بر وجه حقيقت بر خدا روا نيست چرا كه مكر و خديعه از صفات جاهل و عاجز است و عجز در ساحت كبريايى راه ندارد پس مراد از مكر خدا مجازات اوست به استدراج كه سخت ترين عقوبات و مجازاتهاى الهى است .

مكر خداى تعالى از نظر قرآن

اگر به دقت در عبارت و لا تمكر بى فى حيلتك توجه نماييم خواهيم ديد كه چه ارتباط محكم به يك سلسله از آيات قرآنى داشته كه معانى تمام آنها را امام عليه السلام در اين جمله كوتاه فشرده است ، در هشت مورد از قرآن مجيد خداى تعالى راجع به مكر خود و مكر بندگان بر سبيل پند و اعتبار آياتى آورده و اغلب اشاره به داستانهايى كرده است ، و در چهارده مورد هم فقط اشاره به مكر بندگان نموده كه در اينجا از نظر اختصار به شرح موارد اوليه مى پردازيم تا حقيقت اين عبارت از دعاى شريف روشن گردد.

سوره آل عمران آيه 48 مى فرمايد: و مكروا و مكر الله و الله خير الماكرين : قبل از اين آيه شريفه داستانى مفصل در خصوص حضرت مريم عليهاالسلام و حضرت عيسى عليه السلام و شرح معجزات آن بزرگوار است كه منتهى مى شود به خصومت جماعتى كه قصد كشتن عيسى عليه السلام كردند و در صدد برآمده تا حيله و مكرى انديشند تا به مقصود خود رسيده آن حضرت را نابود سازند و چنين مذكور است كه آن كس كه راهنماى آن جماعت بود و عيسى عليه السلام را براى كشتن تعقيب مى كرد خداى تعالى به قدرت كامله خود او را به صورت و شكل عيسى در آورد و همان جمع او را گرفته بجاى عيسى به دار آويختند و آن بزرگوار به آسمان رفعت يافت - سپس خداى تعالى مى فرمايد:

ايشان مكر كردند، و خداى مكر كرد يعنى جزاى مكر ايشان كرد كه در خفيه قصد كشتن او را كردند و او بهترين جزادهندگان است و مكر خداى تعالى به ايشان همان القاء شبه عيسى عليه السلام بود بر صاحب ايشان كه او را موكول كرده بودند كه عيسى عليه السلام را جستجو كند و عاقبت او را به جاى عيسى به دار آويختند و بعد از كشته شدنش دريافتند كه دوست خودشان است .

سوره الرعد آيه 43 و قد مكر الذين من قبلهم فلله المكر جميعا: ((از جهت تسلى خاطر مبارك رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در فساد معاندين و كفار مى فرمايد)): آنان كه پيش از اينان مكر كردند و بد سگاليدند، مكر ايشان هيچ اثرى نكرد و سودى نداشت ، چون مكر، خداى راست همه ، و جزاى مكر آنها تواند داد و مكر وى را ((عذاب او را)) كسى دفع نتواند كرد و مى داند آنچه را كه هر نفسى مرتكب مى شود و بر او هيچ چيز پنهان نيست .

سوره اعراف آيه 98: اءفامنوا مكر الله فلا ياءمن مكر الله الا القوم الخاسرون

اين بيانيست كه در خصوص مردمان اهل شهر و قريه ها در زمان پيغمبر اكرم آمده و آنها به جاى طاعت معصيت مى كردند و به جاى تصديق انكار و تكذيب ، سپس آنها به عذاب استيصال و قحط و غير آن به شومى آنچه كسب كرده بودند از معاصى و نافرمانى گرفتار شدند، در اين جا خداى تعالى بر سبيل امر و حزم و هشيارى و ترك غفلت و انتباه مى فرمايد:

آيا ايمن شدند اهل اين شهرها از آن كه عذاب ما به ايشان آيد در وقت چاشتگاه و حال آن كه آنها در لعب و بازى و نشاط باشند؛ و آيا ايمن شده اند از مكر خداى تعالى ، و از عذاب خداى ايمن نباشند مگر زيانكاران . و اين تنبيه است براى آنكه بنده بايد هميشه ترسان باشد چون كسى كه دشمنى كند و دشمن دارد مى ترسد از چيزى كه نبايد كه ناگاه به وى رسد و او را هلاك نمايد، پس بايد كه به طاعت خداى مسارعت نمايد و از معاصى اجتناب كند و ايمن نباشد از عذاب .

سوره النمل آيه 52 و 53 و مكروا مكرا و مكرنا مكرا و هم لا يشعرون 53 فانظر كيف كان عاقبة مكرهم انا دمّرناهم و قومهم اجمعين

درباره قوم صالح آمده است كه آنها نه تن بودند و ناقه صالح را ايشان پى كردند و داستان آن به تفصيل در تفاسير مذكور است ، كه اين گروه نقشه مكر و حيله خود را طرح كرده و سوگند خوردند و به خدا عهد بستند كه همه اتفاق كرده بر صالح شبيخون زنند و او را بكشند؛ خداى تعالى در قبال مكر آنها در حق آنها عذاب فرستاد و هلاك كرد ايشان را بر كفر و مكر خودشان در حاليكه خبر نداشتند و توقعشان نبود؛ سپس مى فرمايد بنگر كه عاقبت و سرانجام مكر ايشان چگونه بود و چگونه ما به مكر خود ايشان را در هم شكستيم و آنها را تباه و نابود ساختيم .

سوره ابراهيم آيه 48 و قد مكروا مكرهم و عندالله مكرهم و ان كان مكرهم لتزول منه الجبال در بعضى از تفاسير آمده كه اين اشاره به مكر نمرود است كه خداى تعالى در ما قبل اين آيه شريفه به آن مثل زده است و داستانى دارد كه از نظر اختصار از بيان آن در اينجا خوددارى مى شود و خلاصه بيان تفسير را به اينجا مى رساند كه اين مثل از جهت آنست كه : تا اعتبار و تنبّهى جهت معاندين و كفار باشد؛ سپس ادامه مى دهد كه جزاى مكر ايشان داده شد به ابطال مكر آنها و نبود مكر ايشان تا آنجا كه كوهها از سبب آن از مقام خود زايل شوند و مراد به زوال كوه ؛ زوال امر رسول و زوال قرآن است ؛ يعنى اين هر دو در ثبات و دوام چون كوه اند و به مكر هيچ ماكر و حيلت هيچ حيله كار زايل نشوند.

سوره يونس آيه 22 و اذا اذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مسّتهم اذا ذلّهم مكر فى آياتنا قل الله اسرع مكرا ان رسلنا يكتبون ما تمكرون

خداى تعالى بر كافران مكه هفت سال قحط مسلط كرد تا نزديك بود همه هلاك شوند و بعد از آن بر آنها بخشيد و باران نازل فرمود و نعمت هاى بيشمارى ارزانى داشت و چون بايستى در مقابل نعمت شكر بجاى آورند و حمد كنند منعم خود را، آنها بناى مكر گذاشتند و تدارك دشمنى با رسول خدا را ديدند و در آيات خدا كيد كرده به استهزاء و تكذيب مى گرفتند و نعمت هاى الهى را اثر تحولات نجوم و برآمدن و فرو رفتن ستاره ها مى دانستند؛ خداى تعالى فرمود: كه اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم بگوى ايشان را كه خداى سريع مكرتر و زود عقوبت تر است ؛ و عقوبت او آن بود كه ايشان را عذاب فرستد پيش از آنكه در اطفاى نور اسلام سعى كنند؛ آنگاه فرمود: بدرستى كه رسولان ما يعنى فرشتگان كه موكلند بر فرزندان آدم مى نويسند آنچه مى كنند و مى گويند از كفر و مكر و كيد و استهزاء همه را ثبت كننده اند. (2)

سوره انفال آيه 31 و اذا يمكر بك الدين كفروا ليثبتوك او يقتلوك او يخرجوك و يمكرون و يمكر الله و الله خير الماكرين .

اين آيه شريفه درباره داستانيست كه ده نفر از قبايل مختلف قريش براى كشتن حضرت ختمى مرتبت مكر و حيله اى به كار برده و در صدد برآمدند كه آن حضرت را در خانه خود در خوابگاهش به قتل رسانند تا خون او در قبائل متفرق شود و طلب قصاص نتوانند كرد و اين همان داستان معروفيست كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به وسيله جبرئيل از اين امر آگاه شد و اين آيات را آورد سپس آن حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام را بر جاى خود قرار داد و به خوابگاه آن حضرت استراحت فرمود و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم خود به سوى غار رفت ، و چون مشركان صبحگاهان با وسيله حرب به خانه رسول ريختند او را نيافته از آن سراى بيرون آمده و پى پا گرفتند و تا نزديك غار آمده و مشاهده كردند كه درب غار را تار عنكبوت فراگرفته و از اين توطئه و مكر نتيجه اى نگرفتند.

در اينجا خداى تعالى چنين مى فرمايد: كه كافران در كشتن تو اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم مكر كردند و كيد سگاليدند و خداى تعالى نيز به ايشان مكر كرد، يعنى جزاى مكر ايشان را معدّ و ساخته گردانيد و كارى كرد كه صورت مكر را داشت اگر چه در معنى عدل مى شود و خداى تعالى بهترين مكركنندگان است براى آنكه آنچه ايشان كردند و خواستند بدان نرسيدند؛ و هر چه خداى خواهد هر آينه آن باشد.

اين بود قسمتى از تفاسير آياتى كه مربوط به مكر خداى تعالى است ، و همچنين آيات ديگرى هم داريم قريب به اين مضامين كه خداى تعالى كيد مكاران را باز مى دارد و جزاى مكر را مكر و سزاى خدعه را خدعه مى دهد قوله : يخادعون الله و هو خادعهم يا به لسان ديگر كه مى فرمايد: و ما يمكرون الا بانفهسم مكر نمى كردند مگر بر نفسهاى خود. و از آن طرف گفته شده كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود مكر مكنيد و ما كران را يارى ندهيد كه خداى تعالى مى فرمايد: لا يحيق المكر السيئى الا باهله با اين حالت و با تمام جهاتى كه خداى تعالى به مضامين مختلف در برابر مكر خود و مكر بندگان اشاره فرموده امام عليه السلام اين عبارت جامعه را در مقام مناجات و دعا تعليم فرموده كه و لا تمكر بى فى حيلتك و نيز اين عبارت هم در مقام دعا وارد شده است : اللهم امكر لى ، و لا تمكر بى .