فصل پنجم:
حديثهايى كه شيعه از ساير ائمه (عليهم السلام) نقل كردهاند:
حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) مىگويد:
پدرم فرمود: چهار صفت در هر كس باشد اسلامش كامل، و گناهانش آمرزيده است، و هنگام
مرگ، خدا از او راضى خواهد بود:
1- چون با مردم پيمانى بندد براى خدا به عهدش
وفا كند.
2-زبانش راستگو باشد.
3-از كارى كه نزد خدا يا در نظر مردم زشت است
شرم كند.
4-اخلاقش با زن و فرزندش خوش باشد.
امام باقر (عليه السلام) چهار حالت در هر كه
باشد خدا خانهاى در بهشت برايش بنا كند: (نوازش و) جا دادن يتيم، ترحم بر ضعيف،
دلجويى از پدر و مادر، و ارفاق به غلام.
امام نهم (عليه السلام): چهار چيز در انجام
كارها كمك مىكند: صحت بدن، ثروت، علم، و توفيق.
حضرت باقر (عليه السلام) دربارهى گنجى كه از
پسران يتيم زير ديوار بود فرمود: به خدا! طلا و نقره نبود، تنها لوحى بود كه چهار
جمله در آن نوشته شده بود.
1-منم خدا (ى يگانه) جز من خدايى نيست، و محمد
(صلىاللهعليهوآله) فرستاده من است.
2-عجبا كسى كه به قضا و قدر يقين دارد چگونه در
طلب رزق تعجيل مىكند؟
3-شگفتا آن كه وضع اين عالم را مىبيند چطور
منكر آخرت مىشود.
4-عجبا آن كس كه يقين به مرگ دارد چگونه دلش
شاد مىگردد!
چهار نماز را در هر ساعتى مىتوان خواند: نماز
قضا، نماز طواف واجب، نماز خورشيد گرفتن، و نماز ميت؛ اين نمازها ساعت معين ندارد
(يعنى اينها وابسته به حصول سبب است نه محدود به ساعت و روز معينى).
خداوند هيچ پيغمبرى را پادشاهى نداد به جز چهار
تن - بعد از حضرت نوح -: ذوالقرنين - كه نامش عياش بود - داود، سليمان و يوسف؛
ذوالقرنين - بر شرق و غرب حكومت كرد، و داود و سليمان بر سر زمينهاى شام تا بلاد
اصطخر فارس سلطنت مىكردند و حكمرانى حضرت يوسف مخصوص به سرزمين مصر بود.
هنگام طلوع خورشيد چهار فرشته همراه آن هستند
يكى فرياد مىزند: اى خيرمندان كار خود به پايان رسانيد و شادمان باشيد. ديگرى صدا
مىزند: اى صاحبان شر دست برداريد و رها كنيد. سومى گويد: (خدايا) انفاق كنندگان را
عوض بخش، و بخيلان را تلف رسان. فرشته چهارم از حرارت خورشيد مىكاهد كه اگر نبود،
حرارت، زمين را به آتش مىكشيد.
از چهار پيغمبر چهار سخن مانده: حضرت موسى: هر
كه از رفيق بد ببرد گويا به تورات عمل كرده. حضرت داود: هر كه از هوى و هوس خوددارى
كند چنان است كه به زبور رفتار كرده. حضرت عيسى: آن كه به قسمت خدايى رضا دهد گويى
انجيل را به كار بسته. پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) فرمود: كسى كه زبانش را نگهدارد
گويا به همهى قرآن عمل كرده است.
فصل ششم:
سخنان دانشمندان و حكما:
حامد گويد: چهار
چيز را در چهار مورد جستجو كرديم نيافتيم و در چهار جاى ديگر پيدا كرديم: بى نيازى
را در ثروت طلب كرديم و در قناعت جستيم، عزت را در حسب (و نسب) طلب كرديم و در تقوى
يافتيم، آسايش را در ثروت طلبيديم و در كمى مال پيدا كرديم، نعمت را در لباس و غذا
و وصول به خواستهها تمنا كرديم و در بدن سالم به دست آورديم.
يكى از علما: پوشاندن چهار چيز جزء گنجهاى نيكى
است: احتياج، صدقه، درد، و بلا، (يعنى از فقر و درد و بلا شكايت و جزع نكند نه آن
كه دنبال چاره نرود).
ديگرى: چهار چيز نشانهى بدبختى است: سختى دل،
خشكى چشم، بخل، و آرزوى دراز.
ديگرى: چهار چيز علامت كرم و بزرگى است: بخشش،
بى آزارى، تعجيل در پاداش احسان، و تأخير در كيفر؛ و چهار چيز مايهى رسيدن به چهار
مقام است: عقل وسيلهى رياست است، و تدبير سبب سياست، علم موجب تقدم، و حلم مايهى
وقار؛ چهار كس را به چهار چيز نشناسند: نويسنده را بنوشتن، دانشمند را به جواب
دادن، حكيم را به اعمال، و بردبار را به تحمل و حوصله.
چهار چيز دليل سعادت است: دوستدارى علم، نيكويى
حلم، جواب صحيح دادن، و كارهاى بى اشتباه كردن.
چهار چيز نشان زيركى است: فرو خوردن غصه، (يعنى
بى تابى نكردن در هنگام غم) استفادهى از فرصت، كمك گرفتن از آراء مردم، و مداراى
با دشمن.
اگر چهار صفت پيدا كنى بسيارى از غم و غصهها و
نكوهشها را از خود بزدايى: خوى خوش، قناعت، راستگويى و امانت دارى.
عارفى: چهار چيز را به چهار چيز بشوييد: صورت
را با اشك، (يعنى از خوف خدا و ترس گناهان) زبان را با ذكر، دل را با ترس خدا، و
گناه را با توبه.
عالمى: ميوهى درخت علم چهار چيز است: 1-ترس از
خدا، اين مابين عالم و پروردگار است. 2-مهربانى، - اين ميان عالم و مردم است. 3-صبر
اين بين عالم است با خودش 4-زهد و پارسايى و اين ميان عالم است با دنيا.
بعضى: مردم چهار گونهاند: 1-كسى كه مىداند
اما نمىداند كه مىداند، اين فراموشكار است به يادش آوريد، 2- مردى كه نمىداند و
مىداند كه نمىداند، اين جاهل است ارشادش كنيد. 3-شخصى كه نمىداند و نمىداند كه
نمىداند، اين نادان است رهايش نماييد.4-آن كه مىداند و مىداند كه مىداند، اين
عالم است به دنبالش رويد.
بقراط: بلا چهار چيز است: زيادى عيال، كمى مال،
همسايهى بد، و زن خيانتكار.
چهار چيز عمر را تباه كند: غذا روى غذا، آب
ناشتا، جماع در حمام، و آميزش با پيرزن.
حكيمى: هيچ چيز بيش از چهار چيز هدر نرود: محبت
با بى وفا، احسان به نمك نشناس، ادب آموختن به كسى كه سودى از آن نمىبرد، و سپردن
سر به كسى كه نگه نمىدارد.
هر كه چهار چيز را به چهار وسيله طلب كند،
نشدنى را خواسته: اجر را به وسيله ريا بخواهد، دوستى مردم را با خشونت، وفاى دوستان
را با بى وفايى، و علم را با راحتطلبى.
حكماى هند: چهار كس از چهار چيز سير نشوند:
عاقل از ادب، عالم از كتاب، ريشه دار از نسب، و جاهل از بازى.
حكماى فارس: چهار چيز از چهار چيز سير نشوند:
چشم از روى زيبا، گوش از سخن فصيح، دل از نصيحتگو، و مسافر از نسيم خوش.
حكماى روم: چهار چيز از چهار چيز سير نشوند:
چشم از نگاه، گوش از شنيدن خبر، زمين از باران، و زن از مرد.
حكماى عرب: چهار كس از چهار چيز سير نشوند:
شجاع از جنگ، سخاوتمند از بخشش، پرهيزكار از دعا، و نيكوكار از مدح و ثناء.
حكيمان از چهار كتاب آسمانى چهار كلمه انتخاب
كردهاند: از تورات: هر كه به داده رضا دهد دنيا و آخرت راحت شود. از زبور: هر كه
از مردم كناره گيرد در دنيا و آخرت نجات يابد. از انجيل: هر كه از خواستهها چشم
پوشد در دو دنيا عزيز گردد. از قرآن: هر كه زبان را نگه دارد در دو سراى سالم ماند
(اين مضمون البته در قرآن نيست، لابد آنرا از آيات مختلف استفاده كردهاند).
حكيمى: جز با چهار كس رفاقت نكن: كسى كه به
خيرش اميدوارى، يا از شرش مىترسى، يا از عملش بهرهمند شوى، و يا از بركت دعايش
استفاده كنى.
حكيمى: شعار حكماى اسلامى چهار چيز است:
پرهيزگارى، حيا، شكر، و صبر.
لقمان به فرزندش: پسرجان! بدان كه فردا چون در
برابر خدا بايستى از چهار چيز سؤال كنند: 1- جوانى را در چه راه گذراندى؟ 2-عمر را
در چه كار صرف كردى؟ 3-مال را از كجا آوردى؟ 4- و در كجا مصرف كردى؟ براى اين
سؤالات جوابى تهيه كن.
پسرجان! بدان كه من چهارصد پيغمبر را خدمت كردم
و از سخنان آنان چهار جمله انتخاب كردم: 1-در حال نماز دل را نگه دار (و با حضور
قلب باش). 2-سر سفره مواظب گلو باش (چه غذايى بخورى و چقدر بخورى). 3-در خانهى
مردم چشمت را نگه دار. 4-ميان مردم زبانت را حفظ كن.
از بقراط پرسيدند: انسانيت چيست؟ گفت: تواضع در
وقت رفعت، عفو هنگام قدرت، سخاوت در تنگدستى، و بخشش بدون منت.
چهار تن از اطبا به چهار مرض مردند: افلاطون به
برسام (ورم حجاب حاجز) ارسطو به خوره، - و به قول بعضى
سل - بقراط به فلج ، و جالينوس به درد دل. (گفته شده: كه مرگ هر يك از آنان بر اثر
مرضى بوده كه در آن تخصص داشتهاند).
ابوعلى تقفى: چهار چيز را خردمند بايد حتما
رعايت كند: امانت، راستگويى، رفيق شايسته، و باطن خويش.
از ابن جمهور پرسيدند: در هنگام گرفتارى چه
كردى؟ گفت: به چهار چيز اعتماد كردم كه مطلب را آسان كرد، با خود گفتم: 1-قضا و قدر
الهى چاره ندارد. 2-اگر صبر نكنم چه كنم؟ 3-از اين بدتر هم ممكن است. 4-شايد فرج
نزديك باشد.
بعضى: انسان كامل نشود تا چهار چيز در نظرش
مساوى شود: دادن و ندادن (كه به او چيزى بدهند يا ندهند) عزت و ذلت.
محمد بن واسع: چهار چيز دل را مىميراند: تكرار
گناه، گفتگوى زياد با زنان، كشمكش و مجادله با احمقان، و همنشينى مردگان؛ پرسيدند:
مردگان كيان اند؟ گفت: توانگران عياش و پادشاهان ستمگر.
بلال بن سعد: بندگان خدا! با اين گناهى كه
داريد خدا چهار لطف با شما دارد: رزق را مرتب مىدهد، رحمت را دريغ نمىكند، پرده
درى نمىكند، و در عقوبت تعجيل نمىفرمايد؛ امروز شما هر چه مىخواهيد مىگوييد و
خدا با شما سخنى نمىگويد، روزى هم خواهد آمد كه خداوند تكلم كند و شما خاموش
باشيد.
فصل هفتم:
پندهايى كه گويندهى آنها شخصا تعيين نشده:
عرب و عجم بر چهار كلمه متفق اند: چيزى را كه
دل تاب ندارد بر آن تحميل نكن، به مال مغرور نشو، به زن مطمئن مشو، و كار بيهوده
نكن.
علما به اتفاق، چهار سخن از چهار كتاب
گزيدهاند: از تورات: قناعتكار سير شود. از زبور: ساكت سالم ماند. از انجيل: گوشه
گير رستگار، است. و از قرآن: هر كه به خدا متمسك شود به راه راست هدايت يافته.
خداوند به حضرت داود وحى كرد: عاقل حكيم بايد
در زندگى چهار وقت داشته باشد: براى مناجات با خدا، براى رسيدگى به حساب خود، براى
ملاقات دوستانى كه عيوبش را تذكر دهند، و براى آسايش و لذت حلال.
روشنى قلب از چهار ناحيه است: شكم گرسنه، رفيق
صالح، ياد كردن گناه سابق، و كوتاهى آرزو.
راستگويى چهار نوع است: واجب، حرام، ناپسند،
پسنديده؛ واجب در وقت شهادت دادن، حرام در سخن چينى، ناپسند در مدح اشخاص روبرو،
پسنديده مدح پشت سر.
چهار صفت، زشت و از چهار كس زشتتر است: بخل از
توانگر، بى حيايى از زن، خشم از عالم، و دروغ از قاضى.
عاقل چهار علامت دارد: حلم از نادان، برگشت از
باطل، صرف مال در مورد لازم، و تميز دوست از دشمن.
سنگى در كوههاى بيت المقدس يافتند كه بر آن
نوشته بود: گنهكار وحشتزده است، (آنجا كه در معرض برسى واقع شود) فرمان بردار خاطر
جمع است، قانع عزيز، و حريص ذليل است.
يوسف بر در زندانى كه در آن به سر مىبرد چهار
كلمه نوشت: منزل گرفتاران، قبر زندگان، شماتت دشمنان، و عبرت دوستان، (يعنى اين
تابلو را بايد براى معرفى زندان بر در آن نوشت).
در يكى از نامههاى جعفر بن يحيى ديدند چهار
سطر با آب طلا نوشته: 1-رزق قسمت بندى شده است. 2-حريص محروم است. 3-بخيل مورد
نكوهش است. 4-حسود غمگين است.
در حديث قدسى است كه (خداوند فرموده): من چهار
چيز را در چهار محل قرار دادهام و مردم جاى ديگر مىطلبند و نمىيابند: علم را در
گرسنگى و غربت را در بندگى خود قرار دادهام، و مردم در دربار سلاطين مىطلبند و
پيدا نمىكنند؛ توانگرى را در قناعت نهادهام، مردم در مال جستجو مىكنند و به دست
نمىآورند؛ آسايش را در بهشت مقرر كردهام، مردم در دنيا به دنبالش مىگردند و
نمىيابند.
فصل هشتم:
سخنان حكمتآميز حكماى فارسى زبان:
چهار چيز است كه جز با با چهار چيز روبه راه
نشود: سلطنت جز با عدالت قابل دوام نيست، نابود كردن دشمن با غير طرح دوستى ميسر
نيست، زيادشدن محبت مردم جز با تواضع امكان ندارد، وصول به هدفها با غير صبر ممكن
نيست.
چهار كار از هيچكس سزاوار نيست: خواهش از كسى
كه نمىپذيرد، نيكى با نااهل، تعجيل در مشاغل و كارهاى مهم، و گناه و معصيت.
با چهار كس بايد مدارا كرد: پادشاه ستمكار،
مريض، مستى كه در گرداب نادانى سر به گريبان است، و دوست نكوكار خوش رفتار.
چهار چيز دليل خوشبختى است: ريشهى پاك، قلب
پاك، دست پاك، و رأى مستقيم.
به چهار چيز احدى نبايد مطمئن شود: تقرب به
پادشاه، پارسايى كودكان، نصيحت حسودان، و دوستى زنان.
چهار كار است هر كه مرتكب شود به لغزد: 1-كبر و
خود پسندى.
2-نقل عيوب مردم و لذت بردن از تهمت به كسانى
كه بر آنان رشگ مىبرد. 4-بخل از دادن مال به مردم.4-توقع و انتظار از فرومايگان.
چهار چيز نشان خوشبختى است: وفاى به عهد و پيمان، فروتنى، در حال كوشش در طلب روزى
حلال، و مواظبت بر اكرام و احترام مردم ريشه دار شايسته.
چهار چيز علامت بدبختى است: همنشينى نادان،
دوستى با اهل فسق و فجور، گوش دادن به نصيحت اشخاص پرحرف، و عمل به قول زنان.
از چهار چيز بايد دورى كرد: بى صبرى و تعجيل در
كارها، خشم و غضب، بخل و خست، و خود پسندى و تكبر.
چهار چيز باعث فقر است: غيبت، حسد و بى شرمى،
كبر و نخوت، و طمع و شهوترانى
چهار چيز موجب ترقى و ثروت است: مشورت با
دوستان، مداراى با دشمنان، ترك هوى و هوس، و صبر و بردبارى در مقابل تقدير.
سرانجام چهار كار چهار چيز است: عاقبت خشم
پشيمانى، سرانجام لجاجت رسوايى، پايان سخن زشت دشمنى، و آخر كسالت و تنبلى خوارى.
چهار چيز به چهار چيز كامل شود: علم به عقل،
طاعت به زهد و پرهيزگارى، عمل به اخلاص، و نعمت به شكر.
چهار چيز مايهى چهار چيز است: سكوت موجب
آسايش، سخن بيهوده سبب ملامت، سخاوت علت كمال و ترقى، و شكر باعث زيادى رزق است؛
چنان كه خداوند فرموده: اگر شكر كنيد (نعمتتان را) زياد مىكنم.
چهار چيز مرد را ناتوان كند: دشمن زياد، قرض
فراوان، گناه بسيار، و عايلهى سنگين.
چهار چيز به چهار چيز مىخندد: تقدير به تدبير،
مرگ به آرزو، قضا و قدر به احتياط، و رزق به آدم حريص.
چهار چيز عمر را كوتاه مىكند و سبب تباهى
گردد: 1- جماع زياد. 2-فرو رفتن زياد در آب گرم. 3-گوشت خشك خوردن. 4- و همنشينى
پيرزنان.
چهار كس چهار چيز ندارد: دروغگو جوانمردى، حسود
راحت، بخيل سعادت، و بد اخلاق رفعت مقام.
چهار چيز مايهى خوشبختى دو دنيا است: اطاعت
خدا و پيغمبر و ائمه (عليه السلام) اطاعت از پدر و مادر، خدمت به علما، و مهربانى
با مردم.
اردشير بابكان گفته: چهار چيز به چهار چيز
نيازمند است: شرف به ادب، خوشى به امنيت، خويشى به دوستى، و عقل به تجربه.
باب پنجم:
پندهاى پنجگانه:
فصل اول:
حديثهايى كه شيعه از پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) نقل كردهاند:
پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) فرمايد: پنج چيز
بسيار در ميزان عمل سنگين است: سبحان الله ، الحمدلله،
لاالهالاالله، الله اكبر، و صبر در مرگ فرزند صالح براى خدا.
پايههاى اسلام پنج است:
لاالهالاالله، نماز، زكات، حج، و روزهى ماه رمضان.
پنج كار است، هر كس همه يا يكى از آنها را
انجام دهد اهل بهشت است: (در صورتى كه اصول عقايد صحيح باشد و موانعى قوىتر از
اينها در بين نباشد) سيراب كردن تشنه، غذا دادن گرسنه، پوشاندن برهنه، سوار كردن
پياده، و آزاد كردن غلام.
پنج جمله در تورات هست كه سزاوار است با آب طلا
نوشت: 1-سنگ غصبى در خانه گروگان خرابى آن است. 2-آن كه به ستم غالب شود مغلوب است.
3-كسى كه به گناه پيروز شود پيروز نيست. 4-كمترين حق خدا اين است كه نعمتش را
وسيلهى گناه نكنى. 5-آبروى تو مانند آب منجمد است كه، هنگام سؤال و خواهش تقطير
مىشود، ببين آبرو را نزد چه كسى مىريزيى؟
ابن عباس گويد: از پيغمبر (صلىاللهعليهوآله)
پرسيدم: آن كلماتى كه آدم از خدا آموخت و توبهاش قبول شد چه بود؟ فرمود: خدا را به
حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسين قسم داد، توبهاش قبول شد.
پنج كار را تا دم مرگ دست بر نمىدارم: غذا
خوردن روى زمين با غلامان، دو تركه سوار الاغ شدن، (كه نشانهى كمال تواضع است)
دوشيدن بز به دست خود، پوشيدن پشم، (لباس پشمى در آنزمان خشنترين لباسها بوده) و
سلام به كودكان؛ (اين كارها را ترك نخواهم كرد) تا بعد از من روش و سنتى باشد.
هر كه خريد و فروش كند از چهار چيز دورى كند: -
وگرنه دست از معامله بكشد - ربا گرفتن، قسم خوردن، پوشاندن عيب جنس، و تعريف جنس در
وقت فروش و مذمت در وقت خريد.
از پنج كس در هر صورت بايد فاصله گرفت: مبتلاى
به خوره، پيس، ديوانه، حرامزاده، و اعرابى، (بيابان گردانى كه از آداب و رسوم دينى
و اجتماعى بى بهرهاند).
مردى خدمت پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) عرض
كرد: من به اين پسرم نوشتن را آموختهام، اينك او را در چه شغلى بگذارم؟ فرمود: خدا
پدرت را خير دهد در هر كارى خواهى بگذار مگر در پنج كسب: كفن فروشى، زرگرى، قصابى،
گندم فروشى، و برده فروشى؛ زيرا كفن فروش هميشه مرگ ملت را آرزو كند در صورتى كه يك
نوزاد در امت من از آنچه خورشيد بر آن مىتابد بهتر است، زرگر، در معامله غش و تقلب
مىكند، قصاب قلبش سخت و سنگين است، گندم فروش محتكر خواهد شد؛ در صورتى كه اگر كسى
دزد از دنيا برود بهتر از اين است كه چهل روز احتكار كرده باشد. و اما برده فروش:
جبرئيل خبر داد كه اى محمد! بدترين امت تو آنهايند كه مردم را مىفروشند.
خدا پنج امتياز به من داده كه قبلا به احدى
نداده: همهى زمين را براى من سجده گاه و پاك كننده قرار داده، به وسيلهى (ايجاد)
ترس (در دل دشمن) نصرتم داده، غنيمت ميدان جنگ را برايم حلال كرده، سخنان جامع، و
مقام شفاعت به من عطا فرموده.
خداوند پنج خصلت به من داده و پنج خصلت به على:
سخنان جامع به من داده و علوم جامع به على، مرا پيامبرى داده و على را امامت، مرا
حوض كوثر اعطا كرده و على را سلسبيل، به من وحى فرستاده و به على الهام، مرا به
آسمان برد، و درهاى آسمان را به روى على گشود و پردهها را از جلو چشمش برداشت كه
آنچه من ديدم او هم ديد.
به طورى كه شايسته است از خدا شرم كنيد.
پرسيدند چه كنيم؟ فرمود: 1-اگر تصميم عمل داريد هيچيك نخوابيد مگر در حالى كه مرگ
در برابر چشمتان باشد 2و3 - مغز و افكارش شكم و محتوياتش را رعايت كنيد 4-قبر و
پوشيدن تن را از دياد مبريد 5-هر كس آخرت را خواهد، دست از زيور دنيا بردارد.
هر كس پنج چيز را براى من عهده دار شود، من
بهشت را برايش ضامن شوم: نسبت به خدا، پيغمبر، قرآن، دين خدا، و جامعهى اسلامى
خيرخواه و دلسوز باشد.
پيغمبر امر فرموده پنج حيوان را بكشند: كلاغ،
زغن، مار، عقرب، و سگ گزنده (كشتن بعضى از اينها حلال است و بعضى لازم).
پنج چيز جزء دين فطرى است: ناخن گرفتن، آبخوردن
(كوتاه كردن سبيل) برطرف كردن موى زير بغل، تراشيدن زير شكم، و ختنه.
در سفارشهايى كه به على (عليه السلام) كرده
مىفرمايد: عبدالمطلب پنج رسم در زمان جاهليت گذاشت كه خداوند در اسلام هم آنرا
اجرا فرمود:
1-زن پدر را حرام كرد. خدا هم فرموده:
زنانى را كه پدرتان را گرفته شما نگيريد. 2-گنجى را
پيدا كرد و يك پنجمش را صدقه داد، خدا نيز فرمود: بدانيد كه
آنچه غنيمت به چنگ آورديد يك پنجمش مال خدا... است. 3-هنگامى كه چاه زمزم را
حفر كرد (چاه را وقف حاجيان كرد و) نامش را سقاية الحاج
يعنى آب دادن حاجيان نهاد، 4-خونبها را صد شتر قرار داد خداوند هم اين حكم را در
اسلام امضا كرد. 5-طواف در نظر قريش عدد معينى نداشت، عبدالمطلب دستور داد هفت
مرتبه دور كعبه بگردند، اين حكم هم در اسلام اجرا شد.
اى على! عبدالمطلب نه قمار كرد و نه بت پرستيد،
و نه از گوشت قربانيهاى بتان خورد، مىگفت من به دين ابراهيمم.
به جز پنج چيز، وليمه ندارد، عروسى، ميلاد
فرزند، ختنه، مراجعت از مكه، و خريد خانه.
اى على! پنج چيز دربارهى تو از خدا خواستم و
همه را عطا كرد: 1-من اول كسى باشم كه از قبر برمىخيزم و غبار از چهره مىافشانم،
و تو هم با من باشى. 2-اجازه دهد من و تو در جاى سنجش اعمال بايستيم. 3-ترا در
قيامت پرچمدار من قرار دهد. 4-امت مرا به دست تو از حوض كوثر سيراب كند. 5-هنگام
رفتن بهشت ترا پيشرو امت قرار دهد. شكر خداى را كه بر من منت نهاد و همهى اين
تقاضاها را پذيرفت.
روز جمعه بهترين روزهاست، و در نزد خدا از عيد
فطر و قربان عظيمتر است؛ پنج امتياز دارد: 1-در اين روز آدم آفريده شد. 2-روز جمعه
نيز به زمين آمد. 3-ووفاتش هم جمعه بود 4-جمعه ساعتى دارد كه هر كس در آن ساعت هر
چه از خدا بخواهد عطا كند جز اين كه چيز حرامى به طلبد. 5-ملايكهى مقرب، آسمان و
زمين و بادها و كوهها و خشگى و دريا همه نسبت به روز جمعه نگران اند كه مبادا قيامت
در آن بر پا شود (يعنى احتمال قيامت در اين روز قوى است).
به يزيد بن ثابت فرمود: ازدواج كردهاى؟ گفت:
نه، فرمود: ازدواج كن تا پاكدامن بمانى و با شهيره؛ لهيره،
نهيره، هيدره، و لفوت تزويج نكن يزيد گفت: يا رسول الله! من اينها كه گفتى
نميدانم يعنى چه؟ فرمود: مگر عرب نيستيد؟ شهيره كبود
رنگ بد زبان و بىحيا است، لهيره بلند قامت لاغر اندام
است، نهيره كوتاه قد بدقيافه است
هيدره پير سالخورده است، لفوت بچه دار از شوهر
ديگر است.
از آنجناب پرسيدند: بهترين مردم كيان اند؟
فرمود: آنها كه اگر كار نيك كنند شاد شوند، و اگر بد كنند (پشيمان شوند و) طلب
آمرزش نمايند، هنگام نعمت شاكرند، و گاه بلا صابر، و چون خشم گيرند گذشت كنند.
پنج امتياز در ماه رمضان به امت من دادهاند كه
قبلا به هيچ امتى داده نشده:
1-شب اول ماه خداوند به همه نظر (رحمت) نمايد،
و به هر كه نظر كرد هرگز عذابش نكنند.
2-بوى دهانشان نزد خدا از بوى مشك پاكيزهتر
است.
3-ملايكه شب و روز براى آنها استغفار كنند.
4-خداوند بهشت را دستور دهد كه خود را بياراى.
و براى بندگان طلب رحمت نما كه به زودى از رنج و تعب دنيا آسوده شوند و به بهشت و
جايگاه تشريف من در آيند.
شب آخر ماه همه را بيامرزد. مردى پرسيد: شب قدر
بيامرزد (يا شب آخر)؟ فرمود: نمىبينى كه كارگران را پس از پايان كار مزد دهند.
(ظاهرا اينها مال كسى است كه روزه آن ماه را بدون عذر نخورده و با انجام گناه پرده
حيا ندريده باشد).
معاذ گويد: به پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) عرض
كردم: عملى به من بياموز كه مرا از آتش دور كند و وارد بهشت گرداند، فرمود: معاذ،
خواهش بزرگى كردى اما براى هر كه خدا تسهيل كند آسان است، خدا را به پرست و چيزى را
با او شريك نكن، نماز بگزار، زكات بده، ماه رمضان را روزه بگير، و اگر قدرت يافتى
به زيارت خانهى خدا برو.
پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) فرمود: هيچ
بندهاى تا پنج صفت نداشته باشد ايمانش به كمال نگرايد: توكل به خدا، سپردن كارها
به دست او، اطاعت فرمان، رضا به قضا و صبر بر بلاى وى؛ و هر كسى دوستى و دشمنى و
دادن و ندادنش براى خدا باشد ايمانش كامل است.
فصل دوم:
حديثهايى كه سنيان از پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) نقل كردهاند:
هر كس به پنج طايفه توهين كند پنج ضرر بيند: هر
كه به علما اهانت كند دين را از دست بدهد، هر كه به زمامداران توهين كند دنيا را از
دست بدهد، هر كه به همسايه بى اعتنايى كند از منافعى محروم شود، آن كه خويشان را
سبك شمارد جوانمردى را از كف بدهد، و آن كه به همسر تحقير نمايد لذت و شيرينى زندگى
را بر باد دهد.
خدا به هر كه پنج توفيق عطا كند پنج مزيت براى
او آماده كرده: به هر كس توفيق شكر دهد زيادى نعمت برايش ذخيره كرده، هر كس را به
دعا موفق كند اجابت را برايش اندوخته، به هر كه حالت توبه و استغفار دهد قبول (و
آمرزش) را براى او مهيا نموده، كسى را كه سعادت صدقه داده عوض برايش تهيه كرده، و
به آن كه ايمان داده بهشت هم خواهد داد.
پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت دان: جوانى را
پيش از پيرى، توانگرى را قبل از فقر، فراغت (و آسودگى) را پيش از مشغله، سلامت را
قبل از مرض، و زندگى را پيش از مرگ.
پنج چيز در مقابل پنج چيز است. پرسيدند: يعنى
چه يا رسول الله؟ فرمود: ملتى كه پيمان به شكنند خدا دشمن را بر آنها مسلط فرمايد،
مردمى كه به غير حكم خدا قانون تصويب كنند و حكمى دهند فقر و تنگدستى ميانشان زياد
شود، در هر قومى كه زنا زياد شد مرگ هم فراوان گردد، هر جا كمفروشى آمد گياه نرويد
و به قحطى دچار شوند، و هرگاه زكات ندهند باران نبارد.
هر كه پنج كار كند به پنج چيز گرفتار شود و كسى
كه به اين پنج چيز گرفتار شد ناگزير در آتش است:
هر كه مثلث نوشد
دچار شراب شود و شرابخوار از جهنم چاره ندارد (ظاهرا مراد از مثلث در اينجا آب
انگور جوشيده است كه يك سوم آن تبخير شده باشد زيرا پس از جوشيدن تا دو سومش تبخير
نشود حرام است).
هر كه با زنان (نامحرم) بنشيند ناچار گرفتار
زنا شود و زنا كار اهل آتش است.
هر كه لباس گرانبها پوشد (كه از وظيفه و شأن او
خارج باشد) تكبر ورزد، و جاى متكبر جهنم است.
هر كس بر فرش سلطان بنشيند بايد به ميل او سخن
گويد و سرانجامش دوزخ است.
هر كس احكام اسلام نياموخته خريد و فروش كند
دچار ربا گردد، و رباخوار از آتش چاره ندارد.
با هر عالمى كه شما را از پنج ورطه به پنج
مرحله برد همنشينى كنيد: از شك به يقين، از ريا به اخلاص، از دنيا پرستى به زهد، از
كبر به تواضع، و از دشمنى به دوستى.
دورانى برسد كه امت من به پنج چيز دل بندند و
پنج چيز را فراموش كنند: به دنيا دل به بندد و آخرت را از ياد ببرند، به مال
علاقهمند شوند. و حساب را فراموش كنند، با زنان طرح محبت افكنند و حورالعين از
يادشان برود، قصرها را دوست بدارند و قبرها را به ياد نياورند، و خود را دوست
بدارند و خدا را فراموش كنند؛ اينها از من بيزارند، و من هم از آنان بيزارم.
پنج چيز را به شما دستور مىدهم: جماعت، شنيدن
(حرف حق) و اطاعت كردن، ترك وطن (براى فرا گرفتن علوم دينى و احكام الهى) و جهاد در
راه خدا؛ هر كس مقدار يك وجب از جامعهى اسلامى (يعنى عقايد و احكام دينى) فاصله
گيرد از حوزهى اسلام خارج شده مگر اين كه برگردد، و هر كس شعارهاى جاهليت را از سر
گيرد از كسانى است كه در جهنم زانو زده اگر چه نماز بخواند و روزه بگيرد و گمان كند
مسلمان است، (چنان كه گروهى در اين دوران خود را مسلمان مىنامند اما تمام همت را
در زنده كردن آداب و رسوم آتش پرستى و امثال آن به كار مىبرند).
فرمود من پنج نام دارم:
محمد، احمد ماحى، حاشر، و عاقب؛ ماحى يعنى: محو كننده آثار شرك، حاشر يعنى: جامع
زيرا ذات شريفش جامع كمالات و دين حنيفش جامعترين اديان است و عاقب شايد به اين جهت
است كه پس از همهى انبيا آمده است.
فصل سوم: حديثهائى كه شيعه و سنى
هر دو از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل كردهاند:
پنج امتياز درباره على (عليه السلام) به من داده شده كه از دنيا و
هر چه در دنيا است بيشتر دوست دارم:
اول: كتابى در نزد خدا (مربوط به اعمال و خصوصيات بندگان در اختيار
او) است تا حساب خلق به پايان رسد.
دوم: پرچم حمد (در قيامت) به دست او است.
سوم: ساقى حوض كوثر است، كه هر كس را از امت من بداند سيراب كند.
چهارم: مرا كفن مىكند، و به خدا مىسپارد (يعنى در قبر مىنهد).
پنجم: و دربارهى او ترس ندارم كه پس از پاكدامنى زنا كند يا بعد
از ايمان كافر شود.
در سفارشهايى كه به على (عليه السلام) كرده مىفرمايد: اى على! پنج
چيز دل را مىميراند: زياد خوردن، زياد خوابيدن، زياد خنديدن، غصه فراوان، و حرام
خوردن كه ايمان را دور مىكند.
پنج چيز فراموشى مىآورد: نيم خوردهى موش،
روبه قبله ادرار كردن، بول كردن در آب راكد، يا روى خاكستر، شپش را زنده رها كردن،
و زندگى از مال حرام.
پنج چيز دل دشمن را روشن كند: زياد خواندن سوره
قل هو الله، كم خوردن، همنشينى علما، نماز شب، و رفتن به مسجدها.
پنج چيز دل را صفا دهد و سختى قلب را برطرف
كند: همنشينى علما، دست بر سر يتيم كشيدن، نيمه شب استغفار كردن، و كم خوابيدن شب و
روزه.
اى على! پنج چيز ديد چشم را زياد كند: نگاه به
كعبه، و به خط قرآن، و به روى پدر و مادر، و به صورت عالم، و به آب جارى.
خدا كسى را كه جرعهاى شراب نوشد به پنج بلا
گرفتار كند: سختى دل، بيزارى جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل، و همهى فرشتگان، بيزارى
پيمبران، بيزارى خدا، و آتش دوزخ.
هر كه در پنج مورد به خدا خيانت كند روز قيامت
از رحمت خدا بى نصيب خواهد بود، و سرانجامش آتش است: وضو، نماز، روزه، حج، زكات؛
كسى كه مطابق دستور پيغمبران وظايف را انجام ندهد به خدا خيانت كرده و كيفرش جهنم
است.
خداوند به پنج گروه بر ملايكه مباهات كند: جهاد
كنندگان، فقرا، جوانانى كه براى خدا پيشانى به خاك به سايند، توانگرى كه زياد و
بدون منت انفاق كند، و مردى كه در خلوت از ترس خدا بگريد.
پنج چيز از پنج كس زيبنده است: عمل از علما،
عدالت از پادشاهان، سخاوت از توانگران، شكيبايى از فقرا، و حيا از زنان. علم بى عمل
چون اطاق بى سقف است، پادشاه بى عدالت چون جوى بى آب، ثروتمند بى سخاوت مانند درخت
بىبر، و فقر بى صبر مثل چراغ بى نور، و زن بى حيا چون غذاى بىنمك است.
مسلمان پنج حق بر مسلمان دارد: جواب سلام،
عيادت در حال مرض، تشييع جنازه، پذيرفتن دعوت، و گفتن يرحمكم
الله در موقع عطسه.
ابوذر گويد: پيغمبر (صلىاللهعليهوآله)
فرمود: كيست كه سخنان مرا فرا گيرد و بكار بندد يا به ديگران بياموزد كه آنها به
كار بندند؟
گفتم: من، يا رسول الله، آنگاه دست مرا گرفت و
پنج چيز شمرد: از گناه به پرهيز تا عابدترين مردم باشى، به قسمت خدا راضى باش تا از
همه توانگرتر باشى، به همسايه نيكى كن تا مؤمن باشى، و زياد نخند كه خندهى زياد دل
را مىميراند.
كودكان را براى پنج چيز دوست دارم: زياد
مىگريند، در خاك مىغلطند، (لابد به مناسبت عدم تكبر است) در كشمكشها كينه بدل
نمىگيرند، براى فردا ذخيره نمىكنند، و مىسازند و خراب مىكنند (يعنى محبت به
اندوختهى خويش ندارند).
به حضرت امام حسين (عليه السلام) فرموده:
واجبات را انجام ده تا از همه پرهيزگارتر باشى، به قسمت الهى خرسند باش تا از همه
بى نيازتر باشى، از گناه خوددارى كن كه از همه زاهدتر خواهى بود، با همسايه
خوشرفتارى كن كه مؤمن خواهى بود، و با همنشين، خوش برخورد باش كه اين شرط اسلام
است.
سختيهاى دنيا پنج است: قرض، - ولو يك درهم -
فراق، ولو دورى گربهاى كه به آن مأنوس است - سؤال، - گرچه به قدر خردلى (اسپندان)
باشد - سفر، - هر چند يك ميل باشد - و دختر - ولو يكى باشد -.
مىخواهيد از مردم: تنبلترين، دزدترين،
بخيلترين، جفاكارترين، و ناتوانترين آنها را معرفى كنم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا!
فرمود: بخيلتر از همه كسى است كه از اسلام بخل
كند، تنبلتر از همه، كسى است كه بيكار بنشيند و ذكر خدا نگويد، از همه دزدتر آن
است كه از نماز به دزدد در اين هنگام نماز را چون لباسى كهنه در هم پيچند و بر صورت
او زنند، جفاكارترين مردم، مردى است كه نام مرا بشنود و صلوات نفرستد، و
ناتوانترين مردم كسى است كه از دعا كردن عاجز باشد.
عمرى كه در تحصيل علم
شايسته مصرف نشود هدر رفته، علمى كه در انجام كار خير صرف نشود باطل شده،
عملى كه با اخلاص قرين نباشد بر باد رفته، اخلاصى كه با استقامت نگهدارى نشود ضايع
شده، استقامتى كه عاقبتش به خير نباشد نابود شده؛ چون ملاك هر كارى عاقبت و سرانجام
آن است.
بدانيد كه قبر به پنج سخن فرياد مىزند: 1- اى
پسر آدم اينك بر پشت من راه مىروى در صورتى كه عاقبت در شكم من منزل مىكنى. 2- بر
پشت من شادى (يعنى به وسيله باطل و گناه) و در شكم من غمگين مىشوى. 3- بر پشت من
گناه مىكنى، و در شكم من عذاب مىشوى. 4- بر پشت من خندانى و در شكمم گريان. 5- بر
پشت من حرام خوردى و در شكم خوراك كرمها خواهى شد.
قبر پنج ندا دارد: 1- من خانه تنهاييم، انيسى
با خود آوريد. 2- من مركز مارهايم، ترياقى، بياوريد. 3- من منزلى تاريكم چراغى تهيه
كنيد. 4- من خانهى خاكيم فرشى همراه آوريد. 5- و من سراى فقرم گنجى بفرستيد.
تا پنج صفت در كسى نباشد ايمانش كامل نگردد:
توكل به خدا، تسليم در برابر او، صبر بر بلا، رضاى به قضا، و مهربانى با مردم.
راجع به ثواب صدقه از جبرئيل پرسيدم: گفت: اى
محمد! صدقه پنج نوع است: يك به ده، يك به هفتاد، يك به هفتصد، يك به هفتاد هزار و
يك به صد هزار؛ گفتم يك به ده كدام است؟ گفت: آن كه به آدم صحيح و سالم داده شود،
يك به هفتاد آن است كه به زمين گير دهند، يك به هفتصد تصدق به پدر و مادر است، يك
به هفتاد هزار به مردگان و يك به صد هزار به طالب علم.
نشانهى مؤمن پنج است: پرهيزگارى در خلوت، صدقه
در تنگدستى، صبر در مصيبت، راستگويى هنگام ترس، و حلم در وقت غضب.
جمع آورى مال پنج عيب دارد: رنج تحصيل، غفلت از
ياد خدا، - هنگام رسيدگى به آن - ترس از دزد و غيره، اتهام بخل، جدايى از مردان
صالح و شايسته. خرج و مصرف مال نيز پنج نتيجه دارد: آسايش جان، فراغت خاطر براى ياد
خدا، ايمنى از شر دزد و غيره، شناختهشدن به جود و كرم، و رفاقت مردان صالح.
هر كه براى خودفروشى علم آموزد جاهل از دنيا
رود، هر كه براى گفتن بياموزد نه عمل، منافق بميرد، هر كه براى بحث و جدل ياد بگيرد
فاسق جان دهد، آن كه براى زياد كردن مال درس بخواند بى دين قبض روح شود، و كسى كه
براى عمل فرا گيرد عارف (و خداشناس) بميرد.
پنج چيز از مصيبتهاى آخرت است: از دست رفتن
نماز، مرگ عالم، نااميد كردن سائل، نافرمانى پدر و مادر، و ندادن زكات.
پنج چيز از مصيبتهاى دنياست: مرگ رفيق، تلفشدن
مال، شماتت دشمن، كار نكردن، و زن بد.
هر گاه كسى نماز صبح نخواند، فرشتهاى از آسمان
او را صدا زند: اى زيانكار! و اگر نماز ظهر نخواند. گويد: اى خيانتكار! و اگر نماز
عصر را ترك كند گويد: اى گنهكار! و اگر نماز مغرب را از دست دهد، گويد: اى كافر! و
چنانچه نماز عشا را نخواند، گويد: در تو نفع و خيرى نيست، (اطلاق كافر به عنوان
مبالغه است).
پنج نفر را خداوند روزى كه جز سايهى او سايهى
نيست، در سايهى عرش جا دهد: نمازگزار، زكوة دهنده، روزه دار، جهاد كننده در راه
خدا، و حاجى (كه به زيارت خانه خدا رفته).