فصل دوم:
حديثهايى كه اهل سنت از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل كردهاند:
بهترين سخنان چهارتاست:
سبحان الله، الحمدلله، لاالهالاالله، و الله اكبر و در حديث ديگرى است كه
بهترين سخن نزد خدا چهار چيز است: سبحان الله، الحمد لله، لا
اله الا الله و الله اكبر، و هر يك را اول بگويى مانعى ندارد.
بهترين سخنى كه من و پيغمبران سابق گفتهايم:
لا اله الا الله است، بعضى گفتهاند: چون بندهاى اين كلمه را گويد بايد به همراه
تصديق قلبى، و تعظيم، و شيرينى و احترام ادا كند.
خدا چهار چيز را در چهار چيز قرار داده: بركت علم را در احترام به
استاد، بقاى ايمان را در تعظيم خدا، لذت زندگى را در نيكى به پدر و مادر، آزادى از
جهنم را در آزار نكردن مردم.
خدا چهار كس را دشمن دارد: كاسب سوگند خوار، فقيه متكبر، پيرمرد
زناكار، و پيشواى ستمكار.
هر كه چهار صفت داشته باشد خدا خانهاى در بهشت براى او بنياد كند:
كلمه لاالهالاالله پناهگاهش باشد (كه در سايهى آن از
گناه خوددارى كند)، هنگام رسيدن به نعمت، شكر گويد، چون گناهى كند استغفار نمايد، و
چون مصيبتى بيند بگويد: انالله و انااليه راجعون (يعنى
با توجه به اين كه ما آفريدهى خداييم و به او برمى گرديم، مصيبت را تسكين مىدهد.)
خداوند به چهار كس روز قيامت نظر (رحمت) فرمايد و آنانرا پاك كند:
كسى كه غم از دلى برگيرد، آن كه غلام مؤمنى را آزاد كند، كسى كه
جوان مجردى را زن دهد، و هر كه براى اولين بار به حج رود.
هر كه چهار عمل انجام دهد خدا نهرى در بهشت برايش جارى كند: روزه
گيرد، مريضى را عيادت كند، جنازهاى تشييع نمايد، و به مستمندى صدقه دهد.
چهار لطف، پروردگار در حق بندگان كرده كه با وجود آنها جز تبهكار
كسى هلاك نشود:
1-هر گاه كسى به كار خيرى همت گماشت اگر موفق نشد خدا يك ثواب براى
نيت پاكش به او دهد.
2- و اگر موفق شد ده ثواب.
3-چون به گناهى همت گمارد و انجام ندهد چيزى بر او ننويسند.
4- و اگر انجام دهد هفت ساعت مهلت دهند و فرشتهى مأمور عبادت به
مأمور گناه گويد در نوشتن تعجيل مكن شايد كار خيرى كند و آنرا محو نمايد؛ كه خدا
فرموده: عملهاى خير، گناهان را زايل كند و اگر هفت ساعت گذشت نه كار خيرى كرد و نه
توبهاى، فرشتهى نيكيها به فرشتهى مأمور بديها گويد: اينك گناه اين بدبخت محروم
را بنويس.
دربارهى ريا از خدا بترسيد كه شرك به خداست، ريا كار را در قيامت
به چهار نام صدا زنند: اى كافر! اى فاجر! (گنهكار) اى خيانتكار! اى زيانكار! عملت
تباه شد، اجرت باطل گشت، امروز نصيبى (از ثواب) ندارى، براى هر كه كار كردهاى از
هم او مزد بخواه.
چهار چيز از سعادت شخص است: زن شايسته، فرزندان خيرمند، رفقاى خوب،
و رزق در وطن.
نشانهى بدبختى چهار چيز است: فراموشى گناهان گذشته، با اين كه در
دفتر خدايى ثبت است؛ از ياد نبردن كارهاى خيرى كه كرده، - با اين كه نمىداد قبول
است يا مردود - در كار دنيا به بالا دست نگريستن، و در كار آخرت به زير دست.
نشانهى سعادت هم چهار است: هميشه به ياد گناهان گذشته بودن،
فراموشى اعمال خيرى كه كرده، توجه به زير دست در امر دنيا، و به بالادست در امر
دين.
آفريدگان (ذوى العقول) چهار گروهاند: فرشتگان، شياطين، جن، و انس؛
از اين چهار گروه نه قسمت فرشته است و يك قسمت شيطان و جن و انس، از اين سه دسته هم
نه قسمت شيطان است و يك قسمت جن و انس، در اين دو جنس هم نه جزء جن است و يك جزء
انسان.
چهار چيز روزه و هر كار خيرى را فاسد كند: غيبت، دروغ، سخنچينى، و
نگاه به نامحرم (يعنى مانع از قبول مىشود نه از صحت).
چون در غذايى چهار چيز جمع شود كامل است: از حلال بدست آيد، دست
زياد در آن وارد شود، اولش ذكر بسم الله گفته شود، و
آخرش الحمدلله.
محترمترين خانههاى زمين چهار است: كعبه، بيت المقدس، خانهاى كه
در آن قرآن خوانند، و مسجد و از همهى مساجد افضل مسجد پيغمبر (صلىاللهعليهوآله)
و مسجد كوفه است؛ و بزرگوارترين مردان نزد خدا پيغمبران اند، و اوصياى آنها، توبه
كاران پشيمان از گناه؛ و گرامىترين زنان زنهاى مؤمنى هستند كه از شوهرها اطاعت
كنند، در خانه بنشينند؛ پشيمانى از گناه با طلب آمرزش و تصميم بر ترك گناه، توبه
است، و هر كه از ترس خدا و بيم ديدار او بگريد وارد بهشت شود.
پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) اين دعا را گاهى مىخواند: خدايا پناه
بر تو از چهار چيز: علمى كه سود ندهد، قلبى كه رام نگردد، نفسى كه سير نشود، و
دعايى كه به اجابت نرسد.
هر كه سبيل خود را كوتاه كند چهار كيفر بيند: به شفاعت من برسد، از
حوض كوثر ننوشد، در قبر عذاب شود، نكير و منكر (در قبر) خشمگين بر او وارد شوند
(مراد آن طرز است كه اهل تصوف مىكنند يعنى اين عمل را به قصد مطلوبيت و قداست و
توأم با عقايدى باطل انجام مىدهند).
مؤمن چهار چيز را ترك نكند از عذاب نجات نيابد: بخل، دروغ، بدگمانى
به خدا، و تكبر.
چهار گوهر است كه به چهار چيز تباه شود: عقل به غضب زايل گردد، دين
به حسد، حيا به طمع، و عمل صالح به غيبت.
چهار چيز موجب امن از وحشت قيامت است: شكر به هنگام نعمت، استغفار
بعد از گناه، گفتن اناالله وانااليهراجعون در وقت
مصيبت، و توجه به خدا در موقع احتياج و ترس.
هر كه چهار چيز دارد خير دنيا و آخرت دارد و از دو دنيا بهرهمند
است: تقوايى كه او را از گناه نگه دارد، خوى خوشى كه بتواند با مردم بسازد، بردبارى
و حلمى كه نادانى و بىخردى اشخاص را از خود رفع كند، و زن شايستهاى كه (دركارها)
كمكش دهد.
هر كه چهار چيز دارد خير دو دنيا دارد: دل سپاسگزار، زبان ذاكر (كه
ذكر خدا گويد) بدن شكيبا و پر تحمل، و زن شايسته.
خداوند (در قيامت) چهار كس را حجت بر چهار طبقه قرار دهد: سليمان
را حجت توانگران، عيسى را حجت مستمندان، يوسف را حجت غلامان، و ايوب را حجت
بيماران؛ بالاترين درود بر اين پيمبران پاك باد.
چهار چيز براى چهار مقصد آفريده شده: مال براى خرج، - نه براى
نگهدارى - علم براى عمل، - نه جدال و كشمكش - بنده براى بندگى، - نه خوشگذرانى - و
دنيا براى عبرت گرفتن، - نه آباد كردن. مؤمن از چهار چيز ناگزير است: مركب سوارى
راهوار، خانهى گشاده، لباس زيبا، و چراغ روشن.
(صحابه) عرض كردند: يا رسول الله! اين وسايل براى ما فراهم نيست
مقصد چيست؟ فرمود: مركب راهوار عقل است، و خانهى وسيع صبر، و لباس زيبا حيا، و
چراغ نور بخش علم.
چهار چيز است كه يكى از آنها در هر خانه باشد خراب شود و روى بركت
نه بيند: خيانت، دزدى، شراب و زنا.
به ابوذر فرموده: اى ابوذر چهار صفت در غير مؤمن يافت نشود: سكوت
(از سخنان بيهوده و نامشروع) كه اول عبادت است، و تواضع براى خدا، و ياد خدا در
همهى حالات، و تنگدستى (يعنى توأم با صبر).
مادر چهار قسم است: مادر داروها، مادر ادبها، مادر عبادات، و مادر
آرزوها؛ مادر دواها كم خورى است، مادر آداب كم گويى، و مادر عبادات كم گناهى، و
مادر آرزوها صبر.
به ابوذر فرموده: كشتى را نو كن دريا عميق است، توشهى كامل بردار
راه دور است، بار را سبك كن گردنه سخت است، و عمل را خالص گردان صراف روشن بين است.
چهار كس را خداوند از بالاى عرش لعنت كند و ملايكه آمين گويند:
مردى كه از ترس بچه زن نگيرد و كنيز نخرد، (يعنى رفع شهوت از راه حرام كند) مردى كه
خودش را شبيه زنان كند، - لواط بدهد با اين كه خدا او را مرد آفريده - زنى كه خود
را شبيه مردان نمايد، - با اين كه خداوند او را زن خلق كرده - و كسى كه مردم را
مسخره مىكند، مثلا به مسلمانى گويد بيا چيزى به تو بدهم وقتى كه آمد بگويد
(ببخشيد) چيزى ندارم، به كور بگويد: مواظب باش تنه نخورى، در صورتى كه حيوانى در
راه نيست، كسى خانهاى سراغ مىگيرد، عوضى نشان دهد.
هر كه را خداوند به قرب خويش مأنوس كند چهار خصلت به وى عطا
فرمايد: عزت بدون قوم و قبيله، علم بى رنج تحصيل، بىنيازى بدون مال، انس و آرامش
در تنهايى.
هر كه به چهار چيز خرسند شود در چهار موقع محزون گردد: آن كه به
عمر طولانى خرسند شود هنگام مرگ اندوهگين شود، آن كه به وسعت خانه دلخوش باشد در
تنگى قبر غمگين شود، (مراد در اين دو قسم آن خرسندى است كه خدا را فراموش كند) هر
كه به گناه خوشدل گردد هنگام حساب محزون شود.
چهار صفت در هر كه باشد هر چه از دنيا از دستش رود باك ندارد:
امانت دارى، راستگويى، خوش خويى و عفت در خوراك، (كه از مالهاى نامشروع پرهيز كند).
چهار چيز در دنيا غريب است: آيات قرآن در سينهى ستمگر، مسجد در
ميان بى نمازان، قرآن در خانهاى كه نخوانند، و مرد صالح در ميان مردم بد رفتار.
به حضرت رسول (صلىاللهعليهوآله) عرض كردند: علامت منافق چيست؟
فرمود: تخلف از قسم، پيمانشكنى، دروغ، و خلف وعده.
چهار طايفه نپوسند: (يعنى نام نيكشان از ميان نرود) پيغمبران،
شهيدان، علما، و حاملان قرآن (آنها كه قرآن را حفظ و عمل كنند).
هر كه زياد استغفار (طلب آمرزش) كند: خداوند او را از هر غم و غصه
نجات دهد، و از هر تنگنا بيرون برد، و از هر ترس ايمن نمايد، و از راه بىگمان روزى
دهد.
عوام امت مرا جز خواص اصلاح نكند، پرسيدند: خواص چه كسانى هستند؟
فرمود: چهار دسته: سلاطين، علما، عبادت كنندگان، و تجار. گفتند: چگونه غيز از اينها
كسى اصلاحشان نكند؟ فرمود: سلاطين چوپانهاى ملت اند، اگر چوپان گرگ بود گوسفندان را
چه كسى مىچراند؟ علما طبيبهاى خلق اند چون پزشك خود مريض باشد، چه كسى بيماران را
علاج كند؟ عابدان راهنماى (عملى) مردم اند، هرگاه راهنما خود گمراه باشد، رهروان را
چه كسى رهبرى نمايد؟ بازرگانان امين بندگان خدايند، در صورتى كه امين خيانت كند به
چه كسى مىتوان اعتماد كرد؟
فصل سوم: حديثهايى كه شيعه از
اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل كرده:
قوام (و پابرجايى) دين به چهار كس است: عالم
زبان دارى كه به علم خود عمل كند، ثروتمندى كه مازاد ثروت را به هم كيشان خود پخش
كند، فقيرى كه آخرت به دنيا نفروشد، و جاهلى كه از تحصيل علم تكبر نورزد؛ پس هر گاه
عالم علم خويش نشر ندهد، و توانگر بخل كند، و فقير آخرت به دنيا فروشد، و جاهل از
آموختن علم تكبر كند دنيا به عقب برگردد (و جاهليت را از سر گيرد) آنروز به مسجدهاى
زياد و اجتماعات مردمى كه دلهايشان از هم جداست فريب نخوريد.
عرض كردند: يا على! در آن زمان چگونه بايد
زندگى كرد؟ فرمود: در ظاهر با مردم آميزش كنيد، و در باطن مخالفت نماييد كه قرين
انسان عمل او است، و هر كه را دوست دارد با او محشر شود، و در عين حال منتظر فرج هم
باشيد.
خدا چهار چيز را در چهار چيز مخفى كرده: 1-
رضاى خود را در طاعتها، هيچ طاعتى را سبك نشماريد شايد خشنودى خدا در همان باشد. 2-
تا ندانى گنجهاى خدا تمام شده غم روزى مخور. 3-تا نبينى كه ملك و پادشاهى من از دست
رفته به ديگرى اميد نبند. 4-تا مردهى شيطان را نبينى از مكرش ايمن مباش.
مشكلترين كارها چهار تا است: عفو در هنگام
غضب، بخشش از مال اندك، عفت در خلوت، و حقگويى در برابر كسى كه به او اميد دارى يا
از او مىترسى.
روزى على (عليه السلام) از خانه بيرون رفت،
سلمان به او برخورد، حضرت پرسيد: در چه حالى؟ عرض كرد: در حالى كه چهار غم دارم:
عايله نان و ساير حوايج مىخواهند، خدا اطاعت مىخواهد، شيطان فرمان گناه مىدهد، و
فرشتهى مرگ جان مىخواهند، حضرت فرمود: اى سلمان به هر غمى درجاتى (نزد خدا) دارى.
از آن جناب پرسيدند: علم چيست؟ فرمود: اين كه
به قدر احتياج به خدا عبادت كنى، به قدر طاقت آتش گناه كنى، به قدر عمرت كار كنى، و
به اندازهاى كه در آخرت ميمانى عمل نمايى.
چهار چيز را جز چهار كس قدر نشناسد: جوانى را
غير از پير، آسايش را به جز گرفتار، سلامت را جز مريض، و زندگى را غير از مرده قدر
نداند.
به امام مجتبى (عليه السلام) فرمايد: كسى را كه
دنبال روزى مىرود ملامت نكن كه هر كس غذايى نيابد گناهش زياد شود پسرجان! هر كه
گرفتار فقر شود به چهار مصيبت دچار شده: سستى يقين، كوتاهى عقل، ضعف دين، و كمى حيا
پناه بر خدا از فقر.
باز هم به فرزندش امام حسن (عليه السلام)
فرمود: پسرجان! هر گاه سختى به تو رو آورد با بعضى از دوستان مذاكره كن يكى از چهار
نتيجه را دارد: يا به عهده مىگيرد، يا كمك مىدهد، يا در مشورت راهنمايى مىكند، و
يا دعا مىكند و مستجاب مىگردد.
پسرجان! چهارچيز و چهار چيز را از من بخاطر
سپار! عرض كرد: آنها چيست؟ فرمود: بالاترين ثروت عقل است، بزرگترين فقر حماقت، و
شديدترين وحشت خودپسندى، و بهترين حسب و نسبها خوش اخلاقى، عرض كرد: پدرجان! اين
چهارتا؛ چهارتاى ديگر چيست؟ فرمود: از رفاقت احمق بپرهيز كه مىخواهد سود برساند
زيان وارد مىكند، از دوستى دروغگو برحذر باش كه دور را نزديك و نزديك را دور
نمايد؛ از رفاقت بخيل دورى كن كه در سختترين مواقع حاجت ترا رها نكند، و از دوستى
بى دين اجتناب كن كه ترا در اثر نفاق بفروشد.
باز به فرزندش امام حسن (عليه السلام) فرمايد:
مىخواهى چهار عمل به تو بياموزم كه از دكتر بىنياز شوى؟ عرض كرد: آرى. فرمود: جز
با گرسنگى سر سفره ننشين، جز با ميل برنخيز، خوب بجو، پيش از خواب قضاى حاجات كن؛
با رعايت اين چهار دستور احتياجى به طبيب پيدا نخواهى كرد.
شخصى خدمت على (عليه السلام) عرض كرد: چهار
مسئله دارم، فرمود: بپرس اگر چه چهل مسأله باشد. گفت: واجب چيست واجبتر كدام است؟
نزديك چيست و نزديكتر كدام است؟ شگفت چيست و شگفتتر كدام است؟ مشكل چيست و مشكلتر
كدام است؟ فرمود: واجب اطاعت خدا است و واجبتر، ترك گناه است (چون با آلودگى به
گناه عبادت مورد قبول نيست)؛ نزديك قيامت است و نزديكتر مرگ. عجيب دنيا است، و
عجيبتر علاقه به آن، مشكل قبر است و مشكلتر بى توشه رفتن.
ارزش هر كس به اندازهى همت او است، و راستگو
پيش به قدر جوانمرديش، و شجاعتش به مقدار مناعتش، و عفتش به قدر غيرتش.
هر كه يك عمل را عهده دار شود من چهار چيز را
براى او ضمانت كنم: هر كه ضامن شود صله رحم كند من تعهد كنم كه بستگانش به او
علاقهمند شوند، مالش زياد و عمرش طولانى گردد، و وارد بهشت خدا شود، (در صورتى كه
اصول عقايدش ناقص نباشد).
شريح قاضى در كوفه خانهاى خريده بود، حضرت
نامهاى به صورت قبالهى منزل به اين مضمون به او مرقوم فرمود: اين منزلى است كه
بندهى ذليلى از كسى خريده كه در آستانهى مرگ است، و كوس رحلت او را زدهاند اين
خانه جزء سرزمين فريب و خطهى اهل فنا است، حدود چهار گانه آن از قرار ذيل است:
1-به اسباب آفت. 2-به موجبات مصيبت. 3-به هوى و
هوسهاى خانمانسوز. 4- به شيطان گمراه كننده. درب خانه به طرف آرزوهاى دروغين باز
شود، بهاى آن عبارت است از خروج از عزت قناعت و دخول در ذلت حرص، گواه معامله علم
است، و عقلى كه اسير هواى نفس نباشد و از علايق و دلبستگيهاى دنيا آزاد باشد.
يا عالم باش، يا دانشآموز، يا مستمع، يا
دوستدار اين عده، و نفر پنجم نباش كه هلاك خواهى شد.
مؤلف گويد: نفر پنجم يعنى: دشمن علما چنان كه
در جاى ديگر فرمود: تا توانى عالم باش وگرنه علمآموز، اگر توانايى آنرا هم ندارى
آنان را دوست بدار، اگر آنهم نشد لااقل دشمنشان نباش.
تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم و از هر
يك كلمهاى انتخاب كردم: از تورات: هر كه سكوت اختيار كند نجات
يابد، از انجيل: هر كه قناعت كند سير شود از
زبور: هر كه تمايلات را رها كند از آفتها سالم ماند و
از قرآن: هر كه به خدا توكل نمايد خدا براى او كافى است.
مردم چهار گروه متمايز و جدا هستند كه حالات هر
يك روشن و آشكار است: گروهى دنيايى نكوهيده دارند و آخرتى بسيار زيبا، فرقهاى
دنيايى مسرت بخش دارند و از آخرت بهرهاى ندارند، عدهاى هر دو را به چنگ
آوردهاند، و دستهى چهارم در اين بين ضايع شدهاند، نه دنيا دارند نه آخرت.
مقصد از خلقت بشر خاكى اخلاق و صفات نيك است،
انسان به كردههاى خود مورد ستايش يا نكوهش واقع شود، تنها چهار چيز است كه بشر را
بالا مىبرد: بردبارى، علم، احسان، و بخشندگى.
رياكار، و متظاهر چهار نشانه دارد: در تنهايى
كسل است، در ميان مردم بانشاط، چون تعريفش كنند كار كند، و هرگاه تمجيدى نباشد از
عمل بكاهد.
در حديث است كه چهار راهب نصرانى به منظور
امتحان عازم خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) شدند با هم گفتند: يك مسأله را هر يك
جدا جدا از او مىپرسيم اگر يك جواب به همه داد علمش ناقص است اول يكى از آنها وارد
شد و پرسيدند: گرد آوردن مال افضل است يا جمع علم؟
فرمود: جمع علم چون مال در اثر انفاق كم شود و
علم زياد؛ سپس دومى آمد و همان مسأله را پرسيد حضرت فرمود: جمع آورى علم، زيرا كه
علم صاحبش را حفظ كند و مال خود احتياج به حفظ دارد؛ بعد سومى آمد همان سؤال را كرد
حضرت فرمود: جمع علم، به علت اين كه هر كس جمع علم كند تواضعش زياد گردد و هر كه
مال جمع كند تكبرش فزونتر شود؛ آنگاه چهارمى آمد همان مسأله را پرسيد، على (عليه
السلام) جواب داد و فرمود: جمع علم به جهت اين كه طالب علم دوستانش فراوان شوند و
طالب مال دشمنانش.
چهار چيز بدن را قوى مىكند: غسل بدون جماع،
بوييدن عطر، خوردن گوشت، و پوشيدن لباس كتان. و چهار چيز بدن را لاغر نمايد: با شكم
پر حمام رفتن، گوشت خشكيده خوردن، غذاى شور، و آب ناشتا خوردن.
فصل چهارم:
حديثهايى كه شيعه از امام جعفر صادق (عليه السلام) نقل كردهاند:
هر كه را چهار توفيق دهند از چهار چيز محروم
نكنند: هر كه حال دعا يابد از اجابت نااميد نشود، هر كه توفيق استغفار پيدا كند از
توبه بى بهره نماند، هر كه سعادت شكر بدست آرد از زيادى نعمت بىنصيب نگردد، و هر
كه روح صابر دارد از اجر و ثواب محروم نشود.
چهار موجود صداى مردمى را كه دربارهى آنها دعا
كنند، بشنوند: پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) حورالعين، بهشت، و دوزخ؛ هر كه بر
پيغمبر درود فرستد يا به او سلام كند صدايش به آنجناب برسد، هر كه گويد، خدايا
حورالعين به من تزويج كن صدايش را آنها بشنوند و گويند: پروردگارا فلان شخص ما را
خواستگارى كرده ما را به وى تزويج نما، هر كه دعا كند خدايا مرا وارد بهشت كن، بهشت
صدايش را بشنود و گويد: خدايا او را در من مسكن ده، و هر كس از آتش به خدا پناه برد
جهنم گويد: خدايا پناهش بده.
هر كه سه صفت داشته باشد چهار امتياز در جامعه
پيدا كند: كسى كه دروغ نگويد، ستم نكند، خلف وعده ننمايد، عدالتش بر مردم معلوم شود
محبتش در دلها جاى گيرد، غيبتش حرام، و برادرى با او واجب گردد.
چهار چيز از گنجهاى بهشت است: مخفى داشتن
مصيبت، و كتمان درد، (يعنى به عنوان شكايت به همه نگويد نه اين كه معالجه نكند) و
پنهان كردن صدقه، و كتمان احتياج.
بهشتيان چهار نشانه دارد: چهرهى گشاده، زبان
نرم، دل مهربان، و دست باز.
هر كه چنان بى بند و بار شد كه هر چه در حقش
بگويند و هر چه دربارهى مردم بگويد باكى نداشته باشد، و كسى كه از بدبينى مردم باك
ندارد، و همچنين كسى كه به زنا علاقهمند باشد، يا بدون سابقهاى - كه جنبهى
انتقام داشته باشد - غيبت كند، شيطان در نطفهاش شركت كرده است.
زنازاده چهار علامت دارد: دشمنى با اهل بيت
پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) ميل به زنا - كه از آن خلق شده - سبك شمردن دين، و بد
معاشرت بودن.
هر كه چهار چيز را براى من متعهد شود، من چهار
خانه در بهشت براى او ضامن شوم: عهده دار شود كه انفاق كند و از فقر نترسد، در حق
مردم نسبت به خود انصاف دهد، به همه سلام كند، و جدال نكند هر چند بر حق باشد.
چهار چيز از چهار چيز سير نشوند: زمين از
باران، چشم از نگاه، زن از مرد، و عالم از علم،.
اى سماعه! مؤمن از
چهار بلا آسوده نشود: همسايهى موذى، شيطان گمراه كننده، منافق عيبجو، و مؤمن حسود؛
اى سماعه! اين بلاى اخير از همه بدتر است.
سماعه پرسيد: چگونه آن از همه سختتر است؟
فرمود: چون سخنى كه دربارهى او گويد مردم مىپذيرند.
پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) فرمود: به شما
بگويم كه آتش بر چه كسى حرام است؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمود: بر اشخاص ملايم
نرم خوى، و رفيق سهل گير.
علم همهى مردم را در چهار رشته يافتم (يعنى
علم سودمند اين چهار قسمت است): شناسايى خدا، معرفت نعمتهاى او، شناختن وظايف الهى،
و تشخيص آنچه موجب بيرون رفتن از دين است.
فضيل بن عياض گويد از امام صادق (عليه السلام)
پرسيدم: جهاد واجب است يا مستحب؟ فرمود: جهاد چهار قسم است: دو قسم واجب و يكى
مستحبى كه جز با واجب انجام نگيرد، و يكى مستحب محض. اما واجبها: يكى جهاد با نفس
است كه از گناه خوددارى كند و اين بزرگترين جهاد است، ديگرى جنگ با كافرانى كه در
همسايگى مسلمين اند، (اين قسم جهاد دفاعى است كه در مورد هجوم يا احساس خطر از
ناحيه آنها لازم است انجام گيرد) اما مستحبى كه جز با واجب انجام نگيرد، جنگ با
دشمن است كه بر امام مستحب است سراغ دشمن رود و با آنها بجنگد اما چون دستور او
صادر شود بر امت واجب گردد و اگر آماده نشوند دچار عذاب گردند، اما مستحب محض عبارت
است از سنت و روش نيكى كه شخصى اجرا نمايد و در تأسيس و زنده نگه داشتن آن بكوشد،
اين رنج و زحمتى كه در اين راه تحمل كند افضل اعمال است.
پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) فرموده: هر كه رسم
نيكى بگذارد خداوند ثواب اين تأسيس و ثواب هر كه را به اين آيين عمل نمايد به او
عطا فرمايد بدون اين كه از ثواب آنان كسر شود.
نماز چهار كس قبول درگاه خدا نيست: پيشواى
ستمگر، امام جماعتى كه مردم او را نخواهند، غلامى كه بدون ضرورت و احتياج فرار كند،
و زنى كه بى اجازهى شوهر از خانه بيرون رود.
چون چهار گناه فراوان شود چهار عذاب پديد آيد:
هر گاه زنا زياد شد زلزله فراوان گردد، چون زكات ندهند چهار پايان تلف شوند، وقتى
كه قضات برخلاف حق حكم كنند باران قطع شود، و هنگامى كه پيمان شكنى كنند مشركان بر
مسلمين غالب شوند.
قاضى چهار گونه است: يكى آن كه بى علم حكم به
حق كند اين در آتش است (زيرا اگر چه به حق حكم داده اما چون نمىدانسته حق است يا
باطل حق حكومت نداشته) ديگر كسى كه بى علم به باطل كند، او هم اهل جهنم است، چهارم
قاضى عالم حقگو تنها او در بهشت است.
صبر و نيكى، و بردبارى، و خوى خوش از اخلاق
پيغمبران است.
از علومى كه نزد خدا اندوخته بوده اين است كه
نماز در چهار نقطه تمام است: مكه، مدينه، حرم اميرالمؤمنين (عليه السلام) (مراد
مسجد كوفه است) و حرم امام حسين (عليه السلام) (يعنى شخص مسافر هم مىتواند نمازش
را در اين مكانها تمام بخواند).
سورههاى سجده چهار است: سوره اقرأ، نجم، الم
سجده، وحم سجده.
شيطان چهار مرتبه ناله و فرياد كرد: روزى كه
لعنت شد، وقتى كه آدم به زمين آمد، هنگام بعثت محمد (صلىاللهعليهوآله) و موقعى
كه سوره حمد نازل شد. و دو مرتبه باد به دماغ انداخت: زمانى كه آدم از آن درخت
خورد، و وقتى كه از بهشت رانده شد.
چهار چيز هدر مىرود: تخم در شورزار، چراغ در
روشنى، غذا در وقت سيرى، و احسان به نااهل.
مفضل بن عمر گويد: از حضرت صادق (عليه السلام)
پرسيدم: مسلمانان چند عيد دارند؟ فرمود: چهار تا. گفتم: عيد قربان، و فطر، و جمعه
را مىدانم، چهارم كدام است؟ فرموده: از همه بزرگتر و شريفتر هيجدهم ذى الحجه است،
يعنى: روزى كه پيغمبر (صلىاللهعليهوآله) على را برافراشت و به راهنمايى و رهبرى
معرفى كرد. عرض كردم: آنروز چه كارى بايد بكنيم؟ فرمود: بايد به شكرانهى اين نعمت
روزه بگيريد با اين كه هر ساعت بايد شكر خدا كرد، و هر پيغمبرى به وصى خود دستور
داده روزهى عيد غدير از عبادت شصت ماه افضل است.
دربارهى اين آيه (كه به حضرت ابراهيم وحى شد):
چهار مرغ را بگير و نزد خود پاره پاره كن، سپس هر جزيى از آنها
را بر سر كوهى بگذار فرموده: هدهد، گنجشك، طاووس و كلاغ را سر بريد و سرشان
را از تن جدا كرد و مجموع را چهار قسمت نمود و بر سر ده كوه نهاد، آنگاه آب و
دانهاى نزد خود گذاشت و منقارهاى آنها را بين انگشتان گرفت و گفت: به اذن خدا
شتابان بياييد.
ناگهان اين اجزاء گوشت و پر و استخوانها به
يكديگر پيوست تا بدنها تكميل گردد و هر تنى آمد به سر خود وصل شد آنگاه حضرت
ابراهيم سرها را رها كرد، مرغان شروع كردند از آن آب و دانه خوردن، و به زبان آمده
گفتند: اى پيغمبر خدا ما را زنده كردهاى، خدا زندهات كند، ابراهيم فرمود: خداست
كه زنده مىكند و مىميراند.
اين تفسير ظاهر آيه است اما تأويل باطنش اين
است كه چهار مردى را كه تاب تحمل سخن دارند پيدا كرده آنان را از علم خود سرشار كن
و به سرزمينهاى اطراف به فرست كه از ناحيهى تو حجتى باشند بر مردم، و هرگاه
خواستى حاضر شوند اسم اعظم را بخوان و صدا بزن شتابان - به اذن خدا - مىآيند.
صدوق (رحمة الله) فرمايد: به نظر من هر دو
مأموريت را داشته (هم سر بريدن مرغان و هم فرستادن نماينده).
و بعضى گويند: مراد ابراهيم اين بوده كه مانند
پيمبران سابق معجزهاى داشته باشد (كه سبب ايمان مردم شود) لذا خواهش كرد خدا مرده
را براى او زنده كند. و دستور رسيد كه تو زندهاى را بميران - يعنى اسماعيل را
قربانى كن - تا مرده را زنده كنيم.
و نيز خداوند امر كرد طاووس و كركس و خروس و
مرغابى را سر ببرد، طاووس اشاره به زيور دنيا بود، و كركس آرزوى دراز، و مرغابى
حرص، و خروس شهوت؛ يعنى اگر خواهى دل را زنده كنى و اطمينان خاطر بيابى از اين چهار
صفت تهى شو، كه اينها مانع آرامش قلب است.
به حضرت آدم وحى شد: من تمام حكمت را در چهار
كلمه براى تو خلاصه مىكنم: يكى مخصوص من، يكى مخصوص تو، يكى بين من و تو، يكى بين
تو و مردم. اول: مرا بپرست و ديگرى را شريك من نكن، دوم: در سختترين وقت احتياج،
من جزاى ترا مىدهم، سوم: از تو دعا از من اجابت، چهارم: هر چه براى خود مىپسندى
براى مردم به پسند.
نشانهى اهل بهشت چهار چيز است: چهرهى گشاده،
زبان نرم، دل مهربان، و دست باز.
چهار كس داخل بهشت نشوند: كاهن (غيبگو)، منافق،
شرابخوار، و سخن چين (مگر آن كه توبه كنند و گذشتهها را جبران نمايند).
چهار چيز در دنيا مجوى كه نخواهى يافت با اين
كه از آنها چارهاى ندارى: عالم با عمل، عمل بى ريا، غذاى بى شبهه، و رفيق بى عيب
اگر به دنبال اينها بگردى از همه محروم شوى. (مراد اين است كه اينها خيلى كم ياب
اند).
دعاى چهار كس مستجاب نيست: 1-مردى كه در خانه
بنشيند و از خدا رزق بخواهد، جواب آيد: مگر من دستور كسب ندادم؟ 2-مردى كه در حق
زنش نفرين كند، گويند: مگر اختيار طلاق او بدست تو نيست؟ (در صورتى كه از سازش
مأيوس شده وظيفه را جدايى مىبيند با اين وضع طلاق نمىدهد و نفرين مىكند) مردى كه
مال خويش از بين ببرد و دعا كند خدايا روزى مرا برسان، خداوند گويد: مگر من دستور
ميانه روى و اصلاح مال ندادم؟ سپس اين آيه را خواند: آنها كه
چون خرج كنند اسراف نكنند، و سختگيرى هم ننمايند و بين اين دو حالت، راه معتدلى پيش
گيرند. 4-مردى كه مال خويش بدون شاهد قرض دهد و بدهكار منكر شود، (و از خدا
بخواهد طلبش را وصول كند) جواب آيد: مگر من دستور شاهد گرفتن ندادم؟ و در روايت
ديگرى فرمود: چهارم را كسى معرفى كرده كه در حق همسايهى بد نفرين كند با اينكه
مىتواند خانه را بفروشد و خود را خلاص كند.
دعا در چهار چيز مورد مستجاب است: در نماز وتر
(آخرين ركعت نماز شب) بعد از نماز فجر، بعد از نماز ظهر و پس از مغرب. و در روايتى
است كه بعد از نماز مغرب سر به سجده نهد و دعا كند تا مستجاب شود.
مؤمن آسايش حقيقى ندارد مگر در وقت لقاى
پروردگار (هنگام مرگ) و اگر غير از اين آسايشى براى او تصور شود در چهار چيز است:
1-سكوتى كه در آن وضع قلب و روح نسبت به خدا سنجيده شود كه در چه حال است. 2-خلوتى
كه از آفتهاى آشكار و نهان دوران در امان باشد.3-گرسنگى اى كه شهوتها و وسوسههاى
شيطان را بميراند. 4-و شب بيدارى كه دل را روشن، و طبع را صاف، و روح را پاك كند.
منصور عباسى براى حضرت صادق (عليه السلام)
پيغام داد: چرا شما چون ديگران به دربار ما رفت و آمد نمىكنيد؟ حضرت جواب داد: نه
ما دنيايى داريم كه راجع به آن از تو بترسيم (كه اموالمان را مصادره كنى) نه تو
آخرتى دارى كه به سبب آن به تو اميدوار باشيم (كه از معنويت و روحانيت استفاده
كنيم) و نه در نعمتى هستى كه تبريك گوييم و نه آنچه دارى بلا مىدانى كه تسليت
گوييم؛ سپس براى چه به بارگاه تو آييم؟ باز منصور پيغام داد كه: براى ارشاد و نصيحت
ما بياييد. حضرت فرمود: آن كه دنيا خواهد ترا نصيحت ننمايد؛ (چون از هدف باز ماند)
و آن كه آخرت طلبد با تو ننشيند (كه از ياد خدا غافل گردد).
مردم در اين دنياى فانى به دنبال چهار چيز
مىدوند: توانگرى، آسايش، كم كردن غصه، و عزت؛ اما توانگرى در قناعت است - هر كه در
زيادى مال بجويد نيابد - راحتى در سبكبارى است آن كه در افزونطلبى جستجو كند
نجويد، كمى غصه در كم بودن مشاغل و گرفتارىها است، هر كس مشغلهى زياد طلب نمايد
به دست نيارد، و عزت در طاعت خداست، هر كه در اطاعت مردم به طلبد پيدا نكند.
تعجب است كسى كه از چهار چيز مىترسد چرا به
چهار چيز پناهنده نمىشود:
1-آن كه از بدى بيمناك است چگونه به ذكر
حسبناالله و نعم الوكيل (يعنى خدا ما را بس است و او
خوش نگهبانى است) پناه نمىبرد كه خداوند دربارهى كسانى كه اين جمله را گفتند
مىفرمايد: با نعمت و فضل الهى برگشتند و هيچ آسيبى به آنها نرسيد.
2-كسى كه غصه دار است چگونه به اين آيه متوسل
نمىشود (كه خداوند از قول حضرت يونس نقل مىكند) لا اله الا
انت سبحانك انى كنت من الضالمين جز تو خدايى نيست، تو پاكى، من از
ستمكارانم) كه خداوند به دنبالش مىفرمايد: ما دعاى او را مستجاب كرديم و از غصه
نجاتش داديم، و اين چنين همهى مؤمنان را نجات مىدهيم.
3-آن كه از مكر كسان ترسان است چرا نمىگويد:
وافوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد (كار خود به
خدا وامى گذارم كه او نسبت به بندگان بينا و بصير است) قرآن دنبالش مىفرمايد:
خدا او (يعنى گوينده اين كلام را كه مؤمن آل فرعون بود) از شر
نيرنگهاى آنان حفظ كرد.
4-و كسى كه زرو زيور دنيا مىجويد چگونه اين
كلمه را نمىگويد: ماشاءالله لا قوة الا بالله (يعنى
هر چه خدا خواهد همان شود نيرويى جز به يارى خدا نيست) در حالى كه خداوند به گوينده
اين كلام وعده انجام حاجت داده.
توشهاى از تقوى بهتر نيست، چيزى از خاموشى
نكوتر نمىباشد، (يعنى از سخنان بيهوده و نامشروع) دشمنى زيانبخشتر از نادانى يافت
نشود، و دردى بدتر از دروغ وجود ندارد.
سفيان ثورى گويد: به حضرت صادق (عليه السلام)
عرض كردم: يابن رسول الله مرا نصيحت كنيد، فرمود: سفيان دروغگو جوانمردى ندارد، زود
رنج رفيق ندارد، حسود روى آسايش نبيند، بداخلاق مجد و بزرگى نيابد.
گفتم: يا ابن رسول الله باز هم بفرماييد.
فرمود: سفيان به خدا اعتماد كن كه ايمان همين است، بدادهى او راضى باش كه بى نيازى
اين است با همسايه خوشرفتارى كن تا مسلمان باشى، با بىدين رفاقت نكن كه فسق و
فجورش را به تو مىآموزد، و با مردم خدا ترس مشورت كن.