نصايح
سخنان چهارده معصوم

مرحوم آية الله علی‌اکبر مشکینی‌اردبیلی

- ۶ -


فصل سوم: حديثهاى عامه (سنيان) از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم):

سه چيز دل را سخت كند: گوش دادن به صداهاى طرب‏انگيز، شكار كردن، و به دربار پادشاهان رفتن.

شب معراج ديدم بر در بهشت سه سطر نوشته: سطر اول: بسم الله الرحمن الرحيم، خدايى جز من نيست، و رحمتم بر غضبم سبقت گرفته. سطر دوم: بسم الله الرحمن الرحيم، صدقه، ده برابر ثواب دارد، و قرض هيجده برابر، و صله‏ى رحم سى برابر. سطر سوم: هر كه قدر و مقام مرا شناسد و به خداوندى من معرفت دارد مرا در رزق متهم نكند (يعنى به من بدگمان نباشد).

به على (عليه السلام) فرموده: يا على! تو نسبت به مثل هارونى نسبت به حضرت موسى جز اين كه بعد از من پيغمبرى نيست، من به تو سفارشى مى‏كنم كه اگر به كار بندى ستوده زندگى كنى، و شهيد بميرى، و در قيامت فقيه و عالم محشور شوى.

بدان كه مؤمن سه نشانه دارد: روزه و نماز و صدقه. منافق هم سه نشانه دارد: در گفتار دروغ گويد، و در تنهايى خدا را فراموش كند.

يا على! ظالم سه علامت دارد: با زيردستان به قهر و غلبه رفتار كند، آنچه تواند مال از مال مردم بريابد، و از هر كجا بخورد باك ندارد.

حسود سه نشانه دارد: در اطاعت حق سستى كند، و در عبادت كوتاهى كند تا از از دست برود، و نماز را تأخير اندازد تا وقت بگذرد.

توبه كار سه علامت دارد: از گناه دورى جويد: در طلب علم بكوشد، به گناه سابق برنگردد چنان كه شير به پستان برنگردد.

خردمند سه علامت دارد: بى اعتنايى به دنيا، تحمل جور و جفا، صبر در سختيها.

بردبار سه نشان دارد: با هر كه از او ببرد پيوند كند، و به هر كه محرومش كند كرم نمايد، و از ظالم شكايت نكند.

نشانه‏ى احمق سه چيز است: سستى در واجبات دينى، مسخره‏ى بندگان خدا، پرحرفى در غير ذكر الهى.

نشانه‏ى مرد لايق و شايسته سه چيز است: ميانه‏ى خود را با خدا بوسيله‏ى عمل صالح اصلاح كند، دينش را با علم اصلاح نمايد، آنچه براى خوحد مى‏پسندد براى ديگران هم بپسندد.

علامت پرهيزگار سه چيز است: از همنشين بد و رفيق دروغين كناره گيرد غيبت كس نكند، قسمتى از حلالها را صرف نظر كند تا در حرام نيفتد.

سنگدل سه علامت دارد: بر ناتوان ترحم نكند، به اندك نسازد، پند و اندرز در او اثر نگذارد.

صديق (:آن كه گفتار و كردارش مطابق باشد) سه نشانه دارد: پوشاندن صدقه، پنهان كردن مصيبت، و مخفى نمودن عبادت.

فاسق (بى دين) سه علامت دارد: فسادانگيزى، زيان رساندن به مردم، انحراف از راه است.

فرومايه سه نشانه دارد: نافرمانى خدا، آزار همسايه، عشق به سركشى و ياغيگرى.

نشانه‏ى عابد سه چيز است: درباره‏ى خداوند بر خود خشم گيرد (كه چرا وظايف بندگيش را انجام نمى‏دهم) و در راه خدا دشمن شهوات باشد، و قيام نماز را طول دهد.

مرد با اخلاص سه علامت دارد: دشمنى مال، دشمنى دنيا، كينه‏ى گناه.

عالم سه نشانه دارد: راستگويى، پرهيز از حرام، فروتنى در برابر عموم مردم.

سخاوتمند سه علامت دارد: عفو با قدرت، اداى زكات، دوست داشتن تصدق.

رفيق نيكو سه نشان دارد: مالش را پيش از مال تو صرف كند، آبرويش را سپر آبرويت قرار دهد، و جانش را فداى جانت كند، علاوه بر آنها اسرارت را فاش نكند.

فاجر (تبهكار) سه علامت دارد: سوگند دروغ ياد كند، زنان را بفريبد، و به بيگناهان تهمت زند.

نشانه‏ى كافر سه چيز است: در دين خدا شرك كند، با بندگان حق دشمنى ورزد، و در اطاعت پروردگار غفلت و مسامحه نمايد.

بدكردار سه علامت دارد: از مكر خدا ايمن است، و از رحمت وى نااميد، و با پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) مخالف (پايان سفارشهاى سه گانه‏ى پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) به على (عليه السلام).

هر كس - زن يا مرد - در نماز سستى كند خداوند هيجده كيفر به او دهد: شش تا در دنيا، سه تا هنگام مرگ، سه تا در قبر، سه تا در قيامت، سه تا وقت عبور از صراط، اما در دنيا: بركت از رزق و زندگيش بر دارد، نور از صورتش برگيرد، بهره‏اى از اسلام به وى ندهد، دعاى صالحان را در حقش مستجاب نكند، و دعايش را اجابت نفرمايد. اما به هنگام مرگ: به ذلت جان دهد، چنان سنگينى در خود احساس كند كه گويا كوهى بر او افتاده و چندان ضعف بر او غلبه كند كه گويى شلاق بر او مى‏زنند، ديگر آن كه تشنه شود به طورى كه اگر همه‏ى آب دنيا را بياشامد سير نشود، سوم آن است كه گرسنه گردد چنان كه اگر همه‏ى غذاهاى دنيا را بخورد سير نشود.

اما در قبر: غصه‏ى شديد و تاريكى، تنگى قبر و عذاب تا قيامت، محروميت از بشارت ملائكه‏ى رحمت.

اما در محشر: به صورت حيوان محشور شود، نامه‏ى عملش را به دست چپش دهند، و حسابش طولانى شود.

اما بر سر پل صراط: خدا به او نظر رحمت نفرمايد و (از گناه) پاكش نكند، عوضى از او نپذيرد، و هزار سال براى حساب نگاهش دارد، سپس او را وارد جهنم كند، چنان كه خداوند فرمايد: (از جهنميان پرسند:) چه چيز شما را به دوزخ كشيد؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.

سه كس را خدا در سايه‏ى عرش جا ندهد: متكبر و كسى كه در روى غيبت كننده بخندد (يعنى راضى به غيبت او بوده تصديقش كند)، و مردى كه جنس را براى فريب مشترى بيارايد.

سه كس‏اند كه خدا در قيامت با آنان سخن نگويد، و (از گناه) پاكشان نكند و عذاب دردناكى دارند: منت گذارى كه هر چه به هر كس دهد بر او منت نهد، و كسى كه قسم را سرمايه‏ى كسب قرار دهد، و آن كه (از روى كبر) جامه‏ى خويش بلند گيرد.

سه نفر رفتند از زنهاى پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) راجع به عبادت آنجناب سؤالاتى كردند، و چون از وضع عبادت او مطلع شدند يكى گفت: اما من، هر شب تا صبح نماز مى‏گزارم، ديگرى گفت: من تا ابد روزها روزه مى‏گيرم، سومى من هرگز با زن نمى‏آميزم.

پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) (كه از اين قرارداد آگاه شد) نزد آنها آمد و فرمود: شماييد كه چنين و چنان گفته‏ايد؟ بدانيد: به خدا! من از همه‏ى شما بيشتر از خدا مى‏ترسم و رعايت تقوى مى‏كنم، در حين حال گاهى روزه مى‏گيرم گاه ميخورم، هم نماز مى‏گزارم هم خواب شب دارم، و با زنان هم آميزش دارم؛ هر كه از روش من اعراض كند از امت من نيست.

سه صفت را از كلاغ بياموزيد: مخفى آميزش كردن، صبح زود به دنبال روزى رفتن، از دشمن برحذر بودن.

نشانه‏ى مؤمن سه چيز است: كم بخورد - چون روزه دار است - كم بگويد - چون به ذكر خدا مشغول است - كم بخوابد - چون به نماز پردازد -.

هيچكس عذاب قبر نبيند جز براى يكى از سه گناه: غيبت، سخن چينى، و آلودگى به بول.

از سه چيز - پس از مرگم - بر امت مى‏ترسم: گمراهى بعد از هدايت، فتنه‏هاى گمراه كننده، و شهوت پرستى در امر شكم و فرج.

آسمانها و زمينهاى هفتگانه با اهلش و فرشتگان مقرب، و شب روز بر سه دسته طلب آمرزش كنند: علما، طالبان علم، و عمل كنندگان.

سه كار است كه دل هيچ مسلمان در آنها دغلى و خيانت نكند، اخلاص در عبادت، خيرخواهى مسلمانان، و شركت هميشگى در مجامع دينى: چه دعاى آنها، همه‏ى حاضران را فرا گيرد.

پس از مرگ دست از عمل كوتاه شود مگر از سه طريق: صدقه‏ى جاربه (اعمال خيرى كه اثرش باقى باشد چون راه سازى و حمام و مسجد و پل ساختن و امثال آنها)، و عملى كه مردم از آن سود برند (از قبيل تدريس و تأليف كتاب و غيره)، و فرزند درست كارى كه در حقش دعا كند.

سه كس در قيامت - كه سايه‏اى جز سايه‏ى خدا نيست - در سايه‏ى عرش خدا هستند. پرسيدند: آنها كيانند؟ فرمود: كسى كه غم از دل مسلمانى بردارد، يا سنت مرا زنده كند، يا بسيار بر من صلوات فرستد.

افضل افراد امت من سه كس اند: طالب علم، - كه دوست خداست - سرباز ميدان جنگ، - كه محبوب خداست - و كاسب به وسيله‏ى بازو - كه دوست خالص خداوند است.

سه دسته در قيامت شفاعت كنند: پيغمبران، علما، و شهدا؛ رتبه‏ى علما از پيمبران پائين‏تر و از شهيدان بالاتر است.

هر كه سه صفت داشته باشد شيرينى ايمان را مى‏چشد: خدا و پيغمبر را از هر چيز بيشتر دوست بدارد، با بنده‏اى صرفا براى خدا محبت كند، پس از ايمان آوردن چنان از برگشت به كفر بيزار باشد كه از افتادن در آتش.

سه كس بيش از همه مبغوض خدايند، آن كه هتك احترام حرم خدا كند، كسى كه در مسلمانى سنت و روش جاهليت را طلب كند، و آن كه بى گناهى را تعقيب كند كه خونش را بريزد.

در سه جا قضاى حاجت نكنيد كه مردم لعنت مى‏كنند: آبشخوار، وسط راه، و زير سايه (كه معمولا در آن استراحت مى‏كنند يا در سايه‏ى درخت ميوه دار).

سه كس در كفالت خدا هستند: مردى كه براى خدا به ميدان جنگ برود، در پناه خداست تا كشته گردد و به بهشت رود، يا ثواب و اموال دشمن به وطن بازگردد، و مردى كه به سوى مسجد رود، و كسى كه سالم وارد خانه‏ى خدا شود.

نماز شب را فراموش نكنيد كه عادت شايستگان سابق است، موجب تقرب به خدا، كفاره‏ى گناه، و جلوگير معصيت است.

خداوند از سه كس بسيار راضى است: آن كه شبانگاه به نماز ايستد، يا در صف جماعت ايستد، و يا در صف سربازان اسلام در ميدان جنگ شركت كند.

دروغ روا نيست جز در سه جا: جلب رضايت زن، در ميدان جنگ، و در مورد اصلاح.

روز قيامت از طرف خداوند خطاب شود: پسر آدم! من مريض شدم چرا عيادت نكردى؟ گويد خداوندا! من چگونه ترا عيادت مى‏كردم تو خود پرودگار عالميانى؟ فرمايد: مگر نفهميدى فلان بنده‏ى من بيمار شد چرا عيادتش نكردى؟ نمى‏دانستى كه اگر عيادتش كنى مرا نزد او مى‏يافتى (و گويا مرا عيادت مى‏كردى).

فرزند آدم! من از تو غذا خواستم چرا ندادى؟ گويد: خدايا چگونه من به تو غذا دهم تو خداى همه هستى؟ خطاب شود: فلان فقير غذا خواست به او ندادى، نمى‏دانستى كه اگر مى‏دادى آن غذا را نزد من مى‏يافتى (و همچنان بود كه به من غذا دادى).

فرزند آدم! من از تو آب خواستم چرا ندادى؟ باز همان سؤال را تكرار كند، جواب آيد: فلان بنده تشنه بود آب خواست ندادى نمى‏دانستى كه اگر سيرابش مى‏كردى آن آب را نزد من مى‏يافتى.

بهترين كارها سه چيز است: تواضع به هنگام توانگرى، گذشت در وقت قدرت و توانايى، و بخشش بى منت.

سه كس اند كه من در قيامت با آنها خصومت كنم: آن كه به نام من كسى را امان دهد سپس خيانت كند، مردى كه شخص آزادى را به بردگى بفروشد و پولش را بخورد، و كسى كه مزدورى را به كار گيرد و مزدش را ندهد.

سؤال (گدايى) روا نيست مگر براى سه كس: كسى كه ديه‏اى را به عهده گرفته باشد و از پرداختش عاجز باشد، بخواهد به قدر ديه از مردم طلب كند، و كسى كه در اثر حادثه‏اى مالش از دست رفته، تا به مقدار كفايت نيافته مى‏تواند سؤال كند، و كسى كه دچار فقر و فاقه باشد به طورى كه دو سه نفر از عقلاى قومش فقرش را تصديق كنند، جايز است طلب نمايد.

(ابوذر فرموده:) به وسيله‏ى فكر و تأمل قلب را بيدار و هشيار ساز، پهلو از خواب تهى كن، از خداى خويش بترس.

سه چيز حافظه را قوى و بلغم را بر طرف مى‏كند: قرآن خواندن، عسل و كندر خوردن.

عقل سه جزء دارد، هر كه همه را دارد عاقل است، و هر كه ندارد بى‏خرد: درست شناختن خدا، خوب اطاعت كردن او، خوش گمانى به او.

هر كه شربت حب دنيا بنوشد، و به اين دار فانى دلگرم شود به سه بلا گرفتار آيد: مشغله‏اى تعب‏انگيز، آرزويى بى پايان، حرصى بى انجام.

سه چيز نجات بخش است، و سه چيز كشنده، اما نجات بخش: ترس از خدا در نهان و عيان، ميانه‏روى در فقر و توانگرى، و اعتدال در خشم و خشنودى؛ اما كشنده: بخلى كه مطيع آن شوند، هوسى كه به دنبالش روند، و خودپسندى.

روزى كه سايه‏اى جز سايه‏ى عرش نيست، خدا سه كس را در سايه‏ى عرش پناه دهد: كسى كه بعد از قضاى حاجات فورا وضو بگيرد، كسى كه در تاريكى شب به مسجد رود، و كسى كه گرسنگان را سير كند.

فصل چهارم: احاديثى كه شيعه و سنى از پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) نقل كرده‏اند:

پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) فرموده: عبادت كنندگان سه دسته‏اند: جمعى از ترس عبادت كنند، اين عبادت غلامان است؛ عده‏اى به طمع مزد عمل كنند، اين عبادت مزدوران است؛ گروهى از سر اخلاص براى محبت كار كنند، اين عبادت آزادگان و افضل عبادات است.

هر كه از ذلت گناه خارج شده به عزت اطاعت در آيد خدا او را بدون مال بى نياز كند، و بى لشكر كمك نمايد، و بى قوم و قبيله عزيز فرمايد.

از اصحاب پرسيد در چه حاليد؟ گفتند: در بلا شكيباييم، در رفاه شكرگزاريم و به تقدير الهى راضى. آرى به خداى كعبه سوگند! شما مؤمن هستيد.

محبت و عشق به خدا پايه‏ى معرفت است، پاكدامنى سرانجام يقين است، و بالاترين يقين رضاى به تقدير خداست.

كارها سه گونه است: بعضى قطعا رشد و هدايت است، پيروى كن. بعضى حتما گمراهى و ضلالت است، از آن بپرهيز. قسمتى مورد اختلاف است آنرا به خدا واگذار (و از پيش خود در آن رأيى مده).

خدا سه چيز را براى شما مى‏پسندد و سه چيز را نمى‏پسندد، مى‏پسندد كه: او را بپرستيد و هيچ كس را با وى شريك نكنيد، همه به رشته‏ى خدايى چنگ زنيد و از هم جدا نشويد، و نسبت به فرمانروايانى كه برايتان مى‏گمارد خيرخواه باشيد؛ و در مقابل: اختلاف و جنجال، زيادى سؤال (خواهش از اين و آن)، و ضايع كردن مال را نمى‏پسندد. خدا بنده‏ى پرهيزگارى را كه بى نياز و گمنام است دوست دارد. (بى نياز كسى است كه دست طمع بسوى كسى دراز نكند، و گمنام كسى است كه از شهرت‏هاى بيجا دور بماند).

فائده‏ى ايمان سه چيز است: دوستى در راه خدا، دشمنى براى خدا، شرم از خدا (به هنگام گناه).

كرم (و بزرگوارى) به تقوى است، شرف به فروتنى است، تسليم در برابر خداوند به يقين است.

پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) از جبرئيل پرسيد: آيا ملائكه، گريه و خنده هم دارند؟ گفت: آرى از سه كس از روى تعجب مى‏خندند و بر سه كس از ترحم و دلسوزى مى‏گريند؛ اما خنده: يكى از كسى كه سراسر روز سخنان ياوه گويد، و چون شب شود نماز عشا خوانده و باز ياوه‏سرايى كند؛ ملائكه خندند و گويند: اى بى خبر صبح تا به شام سير نشدى! اكنون سير مى‏شوى؟ ديگر از دهقانى كه بيل و كلنگ برداشته به بهانه‏ى تعمير و اصلاح زمين خود ديوار مشترك را مى‏سايد تا به سهم خويش بيافزايد؛ ملائكه (از اين سفاهت) خنده كنند و گويند: آن زمين پهناور ترا سير نكرد اين مختصر سيرت مى‏كند؟! سوم: از زنى كه در زندگى، خود را از بيگانه نپوشيده پس از مرگ او را در قبر نهند و بدنش را بپوشانند كه از ديده‏ها پنهان باشد؛ ملائكه خندند و گويند: هنگامى كه مورد رغبت بود او را نهان نكرديد، اينك مستور كنيد كه مورد نفرت و انزجار است.

اما گريه‏ى ملائكه: يكى بر غريبى است در راه طلب علم بميرد، دوم: بر زن و مردى سالخورده كه آرزوى فرزند كنند، در آخر عمر پسرى نصيبشان شود خرسند شوند و دل به او بندند كه در آخر كار به ما خدمت كند و پس از مرگ جنازه‏ى ما را تشييع نمايد آنگاه پسر بيش از پدر و مادر جان سپارد ملائكه قبل از پدر و مادر بر او بگريند؛ سوم: بر يتيمى كه نيمه شب بيدار شود و گريان سراغ مادر رود غافل از اين كه مادرش مرده، دايه با خشونت فرياد زند: چرا گريه مى‏كنى؟ كودك بينوا متوجه مرگ مادر شده نااميد خاموش گردد ملائكه به حال غربت او بگريند.

منافق (دو رو) سه نشانه دارد، زبان و دلش از هم جداست، گفتارش با كردارش مخالف است، نهان و عيانش با هم فرق دارد. حسود نيز سه علامت دارد: پشت سر بد گويد، پيش رو چاپلوسى كند، در وقت مصيبت شماتت نمايد.

خداوند سه زن را از عذاب قبر ايمن دارد و با فاطمه‏ى زهرا (عليه السلام) محشور فرمايد: زنى كه به هنگام تنگدستى شوهر صبر كند (و از او جدا نشود) زنى كه با بد اخلاقى شوهر بسازد (و تقاضاى طلاق ننمايد)، و زنى كه مهرش را (به شوهر بى بضاعتش) ببخشد.

سه صفت از اخلاق بهشتيان است و جز در مردم بزرگوار پيدا نشود: نيكى به جفاكار، گذشت از ستمكار، و بخشش به كسى كه توقع از تو ندارد.

سه كس در سايه‏ى عرش خدايند: آن كه با خويشان خوشرفتارى كند، زنى كه پس از مرگ شوهر يتيمانش را تربيت نمايد و شوهر نكند، و مردى كه مستمند و اسير را غذا دهد.

نشانه‏ى ابله سه چيز است: گناه، همسايه آزارى، پيمان شكنى. نشانه‏ى زهد و پارسايى نيز سه چيز است: دورى از همنشين بد، پرهيز از دروغ، و ترك گناه. علامت بدبخت سه چيز است: خوردن لقمه‏ى حرام، دورى از علما، و رحم نكردن به زير دستان. نشانه‏ى خردمند سه چيز است: ترك دنيا، تحمل رنج مردم، و صبر در گرفتاريها.

(به على (عليه السلام) فرمايد) خوشبخت سه نشانه دارد: رزق حلال در وطن، همنشينى علما، و اداى نمازهاى پنجگانه به جماعت. علامت بدبخت سه چيز است: حرام خوردن، دورى از علما، و نماز فرادى.

دلها سه گونه است: فريفته‏ى دنيا، طالب آخرت، و عاشق خدا؛ فريفته‏ى دنيا در سختى و بلا به سر برد، طالب در آخرت درجات بلند يابد، عاشق خدا، دنيا و آخرت و خدا هر سه را دارد.

فصل پنجم: احاديثى بطرزى ديگر:

خداوند به پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) وحى كرد: اى محمد! من از دنيا سه چيز را دوست دارم: قلب شاكر، زبان ذاكر، و بدنى كه در برابر بلا صابر و شكيبا باشد.

در حديث ديگرى است كه، خداوند سه صفت را از بندگان دوست دارد: تا سرحد قدرت بخشش، هنگام پشيمانى (از گناه) گريستن، هنگام فقر و تهى دستى صبر كردن.

جبرئيل (عليه السلام) فرموده: من از دنيا سه چيز دوست دارم: راهنمايى گمشده، كمك ستمديده، دوستى با بينوايان.

و در حديث ديگر است كه جبرئيل (عليه السلام) فرموده: من از دنياى شما سه چيز دوست دارم: هدايت گمراهان الفت با غريبان، و كمك عائله داران تنگدست.

پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) فرموده: من سه چيز از دنياى شما را دوست دارم: عطر، زن، و روشنى چشمم در نماز است (مراد از دنيا كارهايى است كه در دنيا انجام مى‏گيرد، گرچه به قصد خدا و آخرت باشد مانند نماز).

من از دنيا سه چيز را دوست دارم: روزه در تابستان، شمشير زدن (در راه خدا) و پذيرايى مهمان.

من سه چيز را دوست دارم: مسجد رفتن، مجلس علما، و نماز ميت.

از دين، آنچه صاف و زلال است بگير، (يعنى مطالبى كه روشن نيست كه جزء دين باشد به حساب دين مگذار) از زندگى به قدر كفايت برگير و از ظلم و ستم كناره گير؛ كه عمر كوتاه است و صراف اعمال بينا.

سه چيز را خدا دوست دارد: كم گفتن، كم خوابيدن، و كم خوردن.

سه چيز را خدا دشمن دارد: پرگويى، پرخوابى، و پرخورى.

خداوند متعال سه كار را دوست دارد: انجام تكليفهاى دينى، فروتنى در برابر مردم، و نيكى به بندگان خدا.

سه چيز از سنت و روش پيغمبران است: طهارت و پاكى، ازدواج، و پرهيزگارى.

سه چيز نشانه‏ى احمقى است، مزاح بسيار، سرگرميهاى ناروا، تندى و خشونت.

سه چيز خوى دوزخيان است: تكبر، خودپسندى، و بداخلاقى.

سه كار رفاقت و دوستى را خالص و بى‏آلايش كند: عيب رفيق را به وى گفتن، پشت سر، آبرويش را حفظ كردن، و كمك به هنگام سختى.

سه كس در قيامت ترسى ندارند: مؤمن خالص، جزا دهنده‏ى احسان، پادشاه عادل.

با سه كس جز بدبخت مخالفت نكند: عالم با عمل، عاقل خردمند، پيشواى عدالت پيشه.

سه كس غيبت ندارند: پيشواى ستمگر، فاسق علنى، و شرابخوار.

خدا در قيامت با سه كس سخن نگويد، و به آنها نظر نكند و عذابى دردناك دارند: آن كه علم را وسيله‏ى جمع مال قرار دهد، كسى كه هر حرامى را با ايجاد شبهه‏اى انجام دهد، (مثلا غيبت كند و گويد غيبت او رواست، دروغ گويد و عذر آورد كه مصلحت‏آميز است) و آن كه با زن همسايه زنا كند.

سه كس پيش از همه به آتش در آيند: زمامدارى كه به ظلم و ستم بر مردم مسلط شود، توانگرى كه زكات ندهد، و مستمند گناه پيشه.

سه وظيفه است كه احدى از آن معاف نيست: وفاى به عهد و پيمان با كافر و مسلمان، نيكى به پدر و مادر چه كافر و چه مسلمان، و رد امانت به مسلمان و كافر.

سه صفت در هر كه باشد ايمانش كامل است: در انجام وظائف الهى از سرزنش مردم نهراسد، در هيچكار تظاهر و ريا نكند، و كار آخرت را بر كار دنيا ترجيح دهد.

سه كار از همه‏ى عبادات افضل است: جهاد با نفس، (كوبيدن اخلاق خانمانسوز) تسلط بر هوى و هوس، و بى اعتنايى به دنيا.

سه كار را نبايد تأخير انداخت: نماز اول وقت، دفن ميت، و تزويج پسر دخترى كه همسر مناسب يافته‏اند.

حق سه كس را پامال نكند جز منافق: پيرمردى كه مويش در مسلمانى سفيد شده، پيشواى دادگستر، و كسى كه مردم را به راه خير دعوت كند.

خداوند سه كس را با حورالعين تزويج فرمايد: كسى كه امانت بى شاهد مردم را براى خدا رد كند، كسى كه قاتل خود را عفو كند، و آن كه پس از هر نماز ده مرتبه سوره‏ى قل هو الله بخواند.

سه كس غيبت ندارند: گناهكار علنى، قاضى ستمگر، و منافقى كه گفتار و كردارش با هم فرق دارد.

تنها با عالمى بنشينيد كه شما را از سه خوى زشت به سه صفت عالى دعوت كند: از تكبر به سوى فروتنى، از بى اعتنايى به سوى خير خواهى، و از نادانى به سوى علم و دانش.

تباهى نفس انسانى به سه چيز است: تكبر، حرص و حسد؛ تكبر، دين را تباه كند چنان كه شيطان را دچار لعنت كرد، حرص دشمن جان است و آدم را از بهشت بيرون كرد، و حسد پيش در آمد بدبختى است، قابيل را بكشتن (برادرش) هابيل واداشت.

پناه به خدا از مرد هفات و حفات و نفات؛ هفات: كسى است كه زبان دوست است و به دل دشمن، حفات: پرحرفى است كه سخنان بيهوده گويد، نفات: آن است كه مى‏گويد و نمى‏كند.

دعايى كه اولش بسم الله الرحمن الرحيم باشد رد نمى‏شود (البته در صورت وجود ساير شرائط) امت من در قيامت وارد شوند و بسم الله بر زبان رانند، از اين رو كفه‏ى كارهاى خوبشان سنگين شود، دگران گويند: حسنات امت محمد (صلى‏الله‏عليه‏وآله) چه سنگين است؟ پيغمبران جواب دهند: آغاز سخن اينان سه نام از نامهاى مقدس خدا بود (يعنى: الله، رحمن و رحيم) كه اگر آنها را در كفه‏اى گذارند، و گناهان مردم را در كفه‏ى ديگر اين كفه سنگين‏تر باشد.

ابن عباس گويد: پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) نگاهى به خانه‏ى كعبه كرد و فرمود: آفرين بر تو چه خانه‏ى با عظمت و احترامى هستى! اما احترام مؤمن در پيشگاه مقدس خدا از تو بيشتر است، خداوند نسبت به تو يك احترام لازم كرده، اما نسبت به مؤمن سه احترام واجب كرده: جانش محترم، مالش محترم و گمان بد درباره او ممنوع است.

هر كه خدا را بشناسد، دهان را از سخن حرام، و شكم را از غذاى (حرام) بازدارد، و بدن را به نماز و روزه در رنج افكند.

همسايه سه گونه است: بعضى يك حق دارند، بعضى دوتا، و بعضى سه‏تا، نخستين همسايه مشترك است، دومين مسلمان بيگانه، و سومين قوم و خويش مسلمان.

سه خوى در هر كه باشد، خدا او را در پناه خود جاى دهد و رحمتش را بر او بگسترد، و در محبت خود وادارش كند. پرسيدند: اين صفات چيست؟ فرمود: شكر به هنگام نعمت، عفو در وقت قدرت، و خونسردى به هنگام غضب.

طعم ايمان را كسى مى‏چشد كه، از صميم دل خداوندى خدا، و حقانيت اسلام، و پيغمبرى محمد (صلى‏الله‏عليه‏وآله) را بپذيرد.

سه كس دو برابر اجر دارند: صاحب كتابى (مثل يهود و نصارى) كه به محمد (صلى‏الله‏عليه‏وآله) ايمان آورد، غلامى كه حق خدا و حق مولايش هر دو را ادا كند، و مردى كه كنيزى را كه با او همبستر ميشود نيكو تعليم و تربيت كرده، سپس آزادش گرداند و با او تزويج نمايد.

سه كس روزى كه جز سايه‏ى خدا سايه‏اى نيست، در سايه‏ى عرش جا دارند: پيشواى عادل، مؤذنى كه مراقب اذان باشد (و آنرا ترك نكند) و كسى كه روزى دويست آيه از قرآن بخواند.

دوستانت سه كس اند: رفيقت، رفيق رفيقت، و دشمن دشمنت؛ دشمنانت نيز سه نفرند: دشمنت، دشمن دوستت، و دوست دشمنت.

خداوند فرموده: اگر بنده‏اى را مريض كردم و به عيادت كنندگان شكايت نكرد، گوشت و پوست و خونى بهتر از اول به وى عطا كنم، اگر بميرد به رحمت من پيوسته و اگر بماند گناهش را ببخشم.

عقل سه قسمت است، هر كه همه را دارد عقلش كامل و هر كه هيچيك را ندارد بيخرد است: خدا را درست شناختن، خوب اطاعت كردن، و صبر نيكو در انجام وظيفه.

بالاترين كارها سه چيز است: درباره‏ى مردم انصاف دادن، مال را با برادران اسلامى در ميان نهادن، و ياد خدا در همه‏ى حالات.

كيفر سه گناه را در دنيا دهند و به آخرت نيندازند: آزار پدر و مادر، ظلم به مردم، و در مقابل خوبى بد كردن.

سه چيز را بسيار ياد كنيد تا مصيبتها سبك شود: مرگ، وقت بيرون آمدن از قبر، و هنگامى كه در برابر خدا (براى حساب) به ايستيد.

فصل ششم: احاديثى كه شيعه از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل كرده:

سه چيز تباه كننده است: پيمان شكنى، تخلف سنت (و روش پيغمبر)، و كناره‏گيرى از اجتماع مسلمانان. سه چيز مايه‏ى رستگارى است: نگهداشتن زبان، گريه‏ى بر گناه، و نشستن در خانه (هنگام فتنه).

سه دسته را اگر نيازارى آزارت مى‏كنند: زنان، نوكران، فرومايگان. (زيرا اينها در معاشرت روش معتدلى ندارند كه حفظ حقوق ديگران كنند، اينان كسى را مانند كه به قصد زدن و كشتن حمله كنند، طرف مقابل مجبور است بزند و بكشد يا بخورد و كشته شود).

در بهشت درجه‏اى است كه به آن دست نيابد جز: پيشواى عادل، احسان كننده‏ى به خويشان، و عيالمند صابر.

هر چشمى در قيامت گريان است جز سه چشم: آن كه از ترس خدا گريسته، يا از نامحرم پوشيده، يا در راه خدا شب نخوابيده.

به على (عليه السلام) فرموده: با ترسو مشورت نكن كه راه را برايت تنگ مى‏كند، و همچنين با بخيل كه از ترسيدن به مقصد جلوگيرى مى‏كند، و همينطور با حريص كه حرص و آز را در نظرت جلوه مى‏دهد؛ بدان اى على! كه ترس و بخل و حرص يك غريزه است كه همه در بدگمانى به خدا خلاصه شده (و اين صفت منشأ همه آنها است).

سه صفت است در هر كه باشد تمام صفات ايمان را داراست: در وقت خرسندى و خشنودى به گناه و باطل نگرايد، هنگام خشم و غضب پا از حريم حق فراتر ننهد، و موقع قدرت از حدود خود تجاوز ننمايد.

سه كس اند كه خدا در قيامت از حدود خود تجاوز ننمايد.

سه كس اند كه خدا در قيامت با آنان سخن نگويد، (و از گناه) پاكشان نكند، و عذابى دردناك دارند: كسى كه تنها براى دنيا با امامى بيعت كند كه اگر به مقصد رسيد به عهدش وفا كند، وگرنه بيعت را بشكند، كسى كه جنسى را در تاريكى به‏فروشد و به دروغ قسم خورد كه فلان مبلغ تمام شده و مشترى به اطمينان بخرد، و مردى كه در بيابان آب زيادى در اختيار دارد و از رهگذر دريغ كند.

هر كه صورتگرى كند (مجسمه‏اى بسازد) عذابش كنند، و دستور دهند روح در آن بدمد - و البته قدرت ندارد - هر كه خواب دروغ جعل كند، شكنجه‏اش دهند و گويند دو جو را به هم گره بزن - و البته نمى‏تواند - و هر كه به سخن سرى مردم گوش دهد روز قيامت سرب در گوشش بريزند.

پاداش احسان و نيكى از هر عبادتى زودتر رسد، و كيفر ستم نيز از هر گناهى زودتر داده شود، اين عيب بس كه كسى عيبى را كه در ديگران مى‏بيند در وجود خود نبيند، مردم را به چيزى سرزنش كند كه خود قدرت ترك آنرا ندارد، و همنشين را به سخنان بيهوده و كارهاى بى ثمر بيازارد.

هر كه اهل بيت مرا دوست ندارد يكى از سه علل را دارد: يا منافق است، يا حرام زاده، و يا نطفه‏اش در حال حيض بسته شده.

شب بيدارى جز در سه مورد سزاوار نيست: تلاوت قرآن، طلب علم، و عروسى.

سه دعا بى‏ترديد مستجاب است: دعاى مظلوم (يعنى نفرينش در حق ظالم)، دعاى مسافر (در سفرى كه براى غرض صحيح و حلال رفته باشد و مستلزم گناه نباشد)، و دعاى پدر براى فرزند.

زيور دنيا سه چيز است: مال، فرزند، و زن. زينت آخرت هم سه چيز است: علم، پرهيزگارى، و صدقه. پيرايه‏ى بدن نيز سه چيز است : كم گفتن، و كم خوابيدن، و كم خوردن. زينت عقل هم سه چيز است: صبر، شكر، و سكوت.

اگر سه گرفتارى و بلا براى آدميزاد نبود براى هيچ چيز سر فرود نمى‏آورد: مرض، فقر، و مرگ؛ عجب اينست كه با اين گرفتاريها باز هم سركشى مى‏كند.

شب معراج خداوند سه چيز درباره‏ى على (عليه السلام) بمن وحى فرمود: امام پرهيزگاران، رئيس مؤمنان، و پيشرو و نمازگزاران است.

يا عالم باش، يا طالب علم، و يا دوستدار علما؛ دشمن علماء مباش كه نابود خواهى شد.

احاديثى ديگرى كه شيعه در اين باب از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل كرده:

به على (عليه السلام) سفارش كرده.

يا على! از سه خوى بسيار بد ترا منع مى‏كنم: حسد، حرص، و دروغ.

يا على! بالاترين كارها سه چيز است: خود درباره‏ى ديگران انصاف دادن، مال را با برادران ايمانى در ميان نهادن، و هميشه به ياد خدا بودن.

يا على! مؤمن در دنيا سه دلخوشى دارد: ملاقات برادران، افطار بعد از روزه، و عيادت آخر شب.

يا على! سه صفت در هر كه نباشد هيچكارش قوام نگيرد (و رو به راه نشود) تقوايى كه از گناه بازش دارد، اخلاقى كه با مردم بسازد، و حوصله‏اى كه نادانى اشخاص را خرد كند.

يا على! سه چيز از حقيقت ايمان است: انفاق در تنگدستى، انصاف دادن در حق دگران، و آموختن علم به طالبان.

يا على! سه خوى از اخلاق شريف و ارجمند است: بخشش به آنكه نااميدت كرده، پيوند با كسى كه از تو بريده، و عفو از آن كه بتو ستم كرده.

يا على! سه صفت است هر كه با آنها از دنيا رود از همه‏ى مردم افضل است: هر كه همه‏ى واجباتش را انجام دهد، عابدترين مردم است؛ هر كه كارهاى حرام را ترك كند، پرهيزگارترين مردم است؛ و هر كه به آنچه خدا نصيبش كرده بسازد، قانع‏ترين خلق است.

يا على! سه كار است كه اين امت طاقت ندارد: مال را بر برادران در ميان گذاشتن، در حق مردم انصاف دادن، هميشه به ياد خدا بودن؛ يعنى: چون گناهى پيش آيد از خدا بترسد و ترك كند نه اين كه هميشه سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر بگويد.

يا على! همنشينى سه دسته دل را بميراند: فرومايگان، توانگران و زنان.

يا على! هلاكت مردم از سه خوى است: حسد، حرص، و تكبر.

يا على! سه كار دل را سخت كند: گوش دادن به آواز و موسيقى، شكار، و به دربار سلاطين رفتن.

يا على! عيش دنيا در سه چيز است: خانه‏ى وسيع و گشاده، كنيز زيبا، اسب ميان باريك.

جبرئيل نزد من آمد و گفت: ما فرشتگان در خانه‏اى وارد نمى‏شويم كه سگ داشته باشد يا مجسمه، يا ظرفى آنجا باشد كه در آن بول كنند.

كسى كه امر به معروف كند، يا نهى از منكر نمايد، يا دلال خير باشد، ولو به اين كه اشاره كند؛ در اجر و ثواب عمل كننده شريك است.

زمين از هيچ كارى كه روى آن انجام گيرد مثل سه كار به درگاه خدا ننالد: ريختن خون بيگناه، غسل از زنا، و خواب پيش از آفتاب (يعنى خوابى كه نماز صبح را قضا دهد، و مراد از ناليدن زمين شايد ناراحتى فرشتگان و ارواح پاكى است كه در آن ساكنند).

من سه خانه را در پايين و وسط و بالاى بهشت ضمانت مى‏كنم براى كسى كه: در بحث، جدال و ستيزه نكند هر چند حق با او باشد، دروغ نگويد حتى به شوخى، و اخلاقش نيكو باشد.

خداوند سه چيز را محترم دانسته، هر كه حرمت آنها را نگهدارد خداوند دين و دنياى او را حفظ كند، و هر كه رعايت حرمت آنها نكند از حفظ الهى بى نصيب است: اول اسلام، دوم من، و سوم اهلبيت من.

پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) در سفرى به قافله‏اى برخورد، سلام كردند فرمود: شما چه مذهب داريد؟ گفتند مؤمنيم، فرمود نشانه‏ى ايمانتان چيست؟ عرض كردند: رضاى به قضا و قدر الهى، و تسليم در برابر او، و واگذاردن كارها به وى. فرمود: شما دانشمند و حكيميد و از فرط حكمت مانند پيغمبرانيد، پس اگر راست مى‏گوييد خانه‏اى كه در آن سكونت نمى‏كنيد نسازيد، و آنچه نمى‏خوريد جمع نكنيد، و از آن خدايى كه بازگشتتان به اوست بترسيد.

سه دسته شفاعت كنند و پذيرفته شود: پيمبران، علما، و شهيدان.

عبدالله مسعود گويد: از پيغمبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) پرسيدم: چه كارى نزد خدا محبوب‏تر است؟ فرمود: نماز اول وقت، گفتم: بعد از آن؟ فرمود: نيكى به پدر و مادر، گفتم: سپس؟ فرمود: جهاد در راه خدا.

بدترين چيزى كه بر امتم مى‏ترسم سه چيز است: لغزش عالم، استدلال منافق - در بحث و مجادله - به قرآن، و توجه به دنيايى كه گردنتان را خرد كند، پس به دنيا به ديده‏ى اتهام بنگريد (و به آن دل نبنديد).

هر كه ايمان به خدا و عالم ديگر دارد بر سر سفره‏اى كه شراب در آن هست ننشيند، هر كه ايمان به خدا و روز جزا دارد بدون لنگ حمام نرود، هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد اجازه ندهد زنش به حمام رود (حمامهاى مخصوصى كه موجب فساد اخلاق مى‏شود).

راجع به سه چيز بعد از خودم نسبت به امت بيمناكم: تأويل نادرست از قرآن، دنبال‏گيرى از لغزش علما، و فراوانى مال به طورى كه موجب طغيان و عياشى آنها شود؛ من راه نجات از اين خطرها را به شما مى‏نمايم، اما نسبت به قرآن: به آيات محكم (كه معنايش واضح است) عمل كنيد و به آيات متشابه (كه مفادش روشن نيست) سر بسته ايمان آوريد؛ اما راجع به علما: از علمشان بهره گيريد و به جستجوى لغزش آنان نباشيد؛ اما راجع به مال دنيا: راه چاره اين است كه نعمت خدا را شكر گويد و حقوق واجب را بپردازد.

ايمان عبارت است از: عقيده‏ى قلبى و اقرار به زبان و عمل به اعضاء.

اى انس! (انس خادم حضرت بوده) وضو را شاداب بگير تا چون ابر از پل صراط بگذرى، به همه سلام كن تا خير و بركت خانه‏ات زياد شود، صدقه‏ى مخفى زياد بده كه غضب خدا را خاموش مى‏كند.

اى ابوذر! مبادا سؤال كنى (يعنى از كسى چيزى طلب كنى) كه اين ذلت نقد است، و فقرى است كه در آن تعجيل كرده‏اى، و روز قيامت حسابش به طول انجامد. ابوذر! تو تنها زندگى كنى، و تنها بميرى، و تنها به بهشت در آيى؛ عده‏اى از اهل عراق به بركت تو سعادتمند شوند، ترا غسل دهند، كفن كنند و به خاك سپارند.

اى ابوذر! دست پيش مردم دراز مكن، اما اگر كسى احسانى به تو كرد رد نكن. سپس به اصحاب فرمود: مى‏خواهيد بدترين افراد شما را معرفى كنم؟ گفتند: آرى يا رسول الله! فرمود: آنها كه سخن چينى كنند و ميان دوستان جدايى افكنند، و به بيگناهان تهمت زنند.

خوشا به حال كسى كه خود را كوچك شمارد، زيادى مالش را انفاق كند، و زيادى سخنش را نگهدارد.

در دورانهاى گذشته سه رفيق در بيابان مى‏رفتند، باران گرفت، به شكاف كوهى پناهنده شدند، شكاف (به وسيله قطعه سنگى) بسته شد با هم گفتند: اينجا جايى است كه جز راستى نجات بخشى نيست، هر كدام بايد دعا كنيم و آن عمل خالصى كه صرفا براى خدا انجام داده‏ايم ذكر كنيم، باشد كه خدا فرجى برساند، يكى گفت: پروردگارا تو ميدانى، من مزدورى داشتم كه يك پيمانه برنج اجرتش بود (به علتى) پيمانه برنج را نگرفت و رفت، من آنرا كاشتم از محصولش گله گاوى خريدم پس از مدتى مزدور آمد مطالبه‏ى اجرت كرد، گفتم اين گله گاو اجرت تو است (در اثر كار و كوشش من به اينجا رسيده) بردار و برو، مزدور گرفت و رفت. خدايا اگر تو ميدانى كه من اين كار را از ترس تو انجام داده‏ام فرجى براى ما برسان. آنگاه اندكى راه باز شد. ديگرى گفت: خدايا تو ميدانى من پدر و مادر پيرى داشتم، شبها شير گوسفندانم را براى آنها مى‏بردم، شبى دير رفتم خوابيده بودند، زن و بچه‏ام نيز از گرسنگى مى‏ناليدند، اما عادت من اين بود كه تا پدر و مادرم نخورند به آنها غذا ندهم، از طرفى نخواستم پدر و مادر را بيدار كنم، و از طرفى دوست نداشتم برگردم مبادا بيدار شوند و مايل شير باشند؛ به انتظار نشستم تا سپيده دميد، خدايا! اگر ميدانى كه من اين كار را از ترس تو كرده‏ام گشايشى بده، باز سنگ مقدارى عقب رفت به طورى كه آسمان را ديدند. سومى گفت: خدايا تو ميدانى كه من دختر عمويى داشتم كه از همه‏ى مردم بيشتر مورد علاقه‏ى من بود، از او كام (بطور زنا) خواستم اجابت نكرد مگر به شرط اين كه صد دينار به پردازم، به هر زحمت بود پول را فراهم نموده تقديم كردم، آماده شد. چون ميان پاهايش نشستم گفت: از خدا بترس و مهر مرا به ناروا مشكن، از جا برخواستم و صد دينار را هم صرف نظر كردم. خدايا! اگر مى‏دانى كه اين كار از بيم تو كردم فرجى براى من برسان. سخن او كه پايان يافت راه باز شد و از غار خارج شدند - اين حديث را اهل سنت هم به همين طور نقل كرده‏اند، البته با الفاظ ديگر -.

محبوب‏ترين كارها نزد خدا: نماز، احسان، و جهاد است.