فصل چهارم:
موعظههاى پيامبر اعظم (صلى الله عليه و آله و سلم) به طريقى ديگر:
بهشت در لفافهاى از ناملايمات است، و دوزخ در
لفافهاى از شهوت. محبت خدا بر آنكس كه در غضب حلم كند، واجب است. من با گفتارهاى
جامع مبعوث شدهام (يعنى سخنانى كه جامع علوم و اخلاق و حكمت است) روز قيامت، مردم
بر طبق نيتهاى خود مبعوث شوند.
خدا رحمت كند آنرا كه زبانش را اصلاح كند. رحمت
خدا بر آن كه يا سخن سودمند گويد، يا ساكت نشيند. رحمت خدا بر افرادى از امت من كه
هنگام وضو، و بعد از غذا خلال كنند. خدا نخواسته كه بندهى (خالص) خود را جز از راه
بى گمان روزى دهد. فقر در آستانهى كفر است، و حسد چنان است كه گويى تقدير را
دگرگون كند.
هر كه مردم را شناخت گرفتار بلا شود، و هر كه
نشناخت آسوده زيست كند. هر خوى در مؤمن ممكن است باشد مگر خيانت، و دروغ در امر
دين. (شما مردم) ساختمانها بنا مىكنيد كه در آن ننشينيد، و مالها مىاندوزيد كه
آنرا نخوريد، و به چيزهايى اميد مىبنديد كه به آنها نرسيد. چه كسان كه چاشتگاه
زندهاند و روز را به پايان نرسانند، و يا در انتظار فردا هستند و به آن نرسند. عجب
است از آن غافلى كه مورد غفلت نيست (او از خدا غافل است و خدا از او غافل نيست).
عجب است از آن كه دل به دنيا بسته، و مرگ در پى
اوست. عجب دارم از آن كه دهان را از خنده چاك مىدهد، و نمىداند خدا از او راضى
است يا نه. اى عجب! كل العجب! از آنكه به زندگى جاودان عقيدهمند است، و براى اين
سراى سر تا پا فريب مىكوشد. كار مؤمن عجيب است: بخدا سوگند! هيچ تقديرى جز خير،
خدا دربارهى او نكند. قيامت نزديك شده و مردم جز حرص به دنيا نيفزودهاند، مردان
صالح يكى پس از ديگرى مىروند تا آنجا كه جز فرومايگان و اوباش نمانند، كسانى كه
خدا را به آنان اعتنايى نيست.
شما خار را در چشم برادرتان مىبينيد، و شاخه
را در چشم خود نمىبينيد! اين خيانتى بزرگ است كه سخنى براى برادرت بگويى، او ترا
تصديق كند و تو دروغگو باشى. (رفتار ما چنان است كه) گويا (در دنيا) حق براى ديگران
است و مرگ هم براى آنان نوشته شده، و گويا آن مردگان كه مشايعتشان مىكنيم
مسافرانند كه بزودى برگردند، تنشان را به خاك مىسپاريم و ميراثشان را مىخوريم،
گويى ما پس از آنها جاويديم؛ هر نصيحتگويى را فراموش كردهايم، و گويا از هر
حادثهاى در در امانيم. خوشا به حال آن كه اشتغال به عيوب خود از عيوب ديگران بازش
دارد، و مالى كه بدست آورده در غير گناه صرف كند، با اهل فقه و حكمت در آميزد، از
اهل ذلت و گناه كنار گيرد. خوشا به حال آن كه در نظر خويش بى مقدار باشد، خوى خوش
داشته باشد، مازاد مال را بخشش كند، و مازاد سخن را نگه دارد، سنتهاى اسلام براى او
كافى باشد؛ و به بدعت نگرايد.
خوشا به حال آن كه كسبى پاك و باطنى شايسته، و
ظاهرى گرامى داشته باشد، و شرش را از مردم دور كند. خوشا به حال آن كه به علمش عمل
كند. اى آدمى زاده! توبقدر كفايت دارى و دنبال بيشتر ميروى كه موجب طغيان است، نه
به كم قناعت مىكنى، نه از زياد سير ميشوى. خوشا به حال آنكه به اسلام هدايت يابد،
رزقى به حد كفاف داشته باشد و قناعت ورزد. يك صفت در هر كه باشد دنيا و آخرت مطيع
فرمان او شود، در بهشت جاويد سعادت تقرب به حق يابد؛ گفتند: يا رسول الله چه صفتى
است؟ فرمود: تقوا، هر كه خواهد از همه عزيزتر باشد از خدا بپرهيزد، سپس حضرت اين
آيه را خواند: هر كه از خدا بترسد خدا براى او راهى بگشايد و
از راه بى گمان روزيش دهد.
سر جمع خيرات، ترس خداست. كشتى را تجديد كنيد
كه دريا ژرف است، نيرو را تجديد كنيد كه راه دور است. با هواى نفس بجنگيد تا بر خود
مسلط شويد! مرگ فرا رسيد و جز اعمال خيرى كه فرستادهايد چيزى سود ندهد؛ مرگ رسيد و
جز نكوكارىها كه پيش فرستادهايد چيزى بى نيازتان نكند. بر سر شهوات با نفس
بجنگيد، تا فرشتگان به شما نزديك و شياطين دور شوند. خشكى چشم، اثر سختى قلب است.
حرص به دنيا علامت نفاق است. نشستن با عائله از
اعتكاف در اين مسجد من نزد خدا محبوبتر است (جائيكه با الفت و انس آنها را خوشدل
كند و با اخلاق و ادب نيكو، تربيت دهد.) خداوند اخلاق پاك را وسيلهى پيوند خود
قرار داده، اين (فضيلت) براى شما بس كه به يك خوبى كه متصل به خداست تمسك جوييد. با
نيكان همنشينى كن كه اگر كار خير كنى ستايشت كنند، و اگر به خطا روى تذكرت دهند.
اين گناه براى مرد (مسلمان) بس كه آبروى برادرش را ببرد، و اين شر براى او بس كه
برادرش را تحقير كند.
قطع طمع بر هر قلبى كه محبت دنيا دارد ممتنع
است. پرهيزگارى، بر هر دلى كه شيفته شهوات باشد امكان ندارد. هر دلى كه آلوده به
شهوات باشد محروم است از اين كه در ملكوت آسمانها پرواز كند. اين فضيلت در امر دين
براى شخص كافى است كه بسيار مراقب نماز باشد. از دروغگويى همين بس كه هر چه شنيدى
نقل كنى.
از نادانى همين بس كه هر چه مىدانى اظهار كنى.
احترام عالمى كه به علمش عمل كند، چون احترام شهدا و صديقين است. بهترين شما كسى
است كه همهى همت و كوشش را صرف آخرت كند. بهترين شما كسى است كه به فقر راضى باشد،
از مردم كناره گيرد، و دين و تقوايش را نگه دارد (در صورتى كه در معاشرت آنها خود
فاسد مىشود و قدرت اصلاح ديگران را هم ندارد) بهترين فرد شما كسى است كه خدا او را
كمك كند تا مالك خويشتن شود.
از همه بهتر آن است كه سرعت سير عمر را بداند و
آمادهى رفتن شود. بهترين شما كسى است كه ديدارش شما را به ياد خدا افكند. بهتر از
همه كسى است كه گفتارش علم شما را بيفزايد. بهترين شما كسى است كه شما را به كار
خير دعوت كند. بهترين شما كسى است كه به فقر راضى باشد و دنيا را مادون شأن خود
داند و از آن اعتراض كند.
بهترين شما كسى است كه از عيب خالى باشد.
بهترين شما كسى است كه از گناه كناره گيرد. بهترين اعمال شما آنست كه آخرت را اصلاح
كند. بهترين كارهاى خير آنست كه دائم باشد، هر چند كم باشد. بهترين برادران كسى است
كه با شما در كارهاى اخروى مساعدت كند.
بهترين امت من كسى است كه به دنيا بى علاقه و
به آخرت علاقمند باشد. بهترين برادران شما، كسى است كه عيوبتان را تذكر دهد. بهترين
استغفارها - نزد خدا - دست كشيدن از گناه و پشيمانى است. بهترين بندگان، كسانى
هستند كه براى انجام عبادات مراقب خورشيد و ماهاند (يعنى در انتظار وقت نماز و
روزهاند). بهترين برادران، كسى است كه ترا در عبادات كمك كند و از معصيت باز دارد
و دستور تحصيل رضاى پروردگار دهد.
بطورى كه ملكوتيان بمن گفتهاند: بهترين امت من
مردمى هستند كه در انظار از رحمت خدا خرسند باشند، و در خلوت از عذاب دردناك وى
بگريند. بهترين مسلمانان كسى است كه قناعتش زياد و عبادتش نيكو باشد، و همت را در
راه آخرت صرف كند. بهترين امت من كسى است كه جوانى را در طاعت خدا بگذراند، دل از
لذت دنيا برگيرد و در آخرت آويزد؛ تا خدا بالاترين درجات بهشت را به وى پاداش دهد.
بهترين بندگان - نزد خدا - كسى است كه توكل و
تسليمش بيشتر باشد. بهترين امت من كسى است كه نه چندان نعمت يابد كه طغيان كند، نه
چندان تهيدست باشد كه گدايى كند.
بهترين امت من كسى است كه چون با وى رفتار
جاهلانه كنند تحمل كند، و چون جنايتى بيند چشم پوشد، و چون آزارش دهند صبر كند
(يعنى به بزرگى درگذرد و انتقام نگيرد مگر آنجا كه طرف سوء استفاده كند). ميانجى
گرى كنيد تا اجر يابيد، سفر كنيد تا صحت و غنيمت يابيد، سهل انگار باشيد و سختگيرى
نكنيد، گناه كم كنيد تا مرگ برايتان آسان گردد. پرهيزگار باش تا عابدترين مردم
باشى، قانع باش تا شاكرترين مردم باشى، آنچه براى خود مىخواهى براى مردم بخواه تا
مؤمن باشى، با همسايه خوشرفتارى كن تا مسلمان باشى، با رفيق و همنشين نيكى كن تا
مؤمن باشى، به واجبات دينى عمل كن تا عابد باشى، به قسمت الهى راضى باش تا زاهد و
پارسا باشى.
از مال مردم طمع برگير تا همه ترا دوست بدارند،
از دنيا علاقه برگير تا خدا دوستت بدارد. در دنيا چون غريب و مسافر زندگى كن. و خود
را جزء مردگان شمار. آنچه اطمينان ندارى فرو نه و مطالب اطمينان بخش را درياب.
برادرت را يارى كن ظالم باشد يا مظلوم، (ظالم را جلوگيرى كن و مظلوم را نصرت ده) به
اهل زمين رحم كن تا اهل آسمان به تو رحم كنند. سهلگير باش تا بر تو سهل گيرند.
شاداب وضو بگير تا عمرت دراز شود. بر اهل
خانهات سلام كن تا بركت خانه زياد گردد. تا بتوانى از خواهش و تمنا خوددارى كن. حق
را بگو اگر چه تلخ باشد. هر كجا هستى از خدا بترس.
بدنبال گناه عبادتى كن تا آنرا محو كند. با
مردم به خوش خويى رفتار كن. صله رحم كنيد هر چند به يك سلام. براى يكديگر هديه
فرستيد تا محبتها زياد شود. جهاد كنيد تا فرزندانتان مجد و عظمت يابند.
از لغزش بزرگان چشم بپوشيد. هديه فرستيد تا
كينهها برطرف شود.
هديه فرستيد تا دوستى فزون گردد و نگرانيها رفع
شود. رسالتهاى مرا به مردم برسانيد، اگر چه يك آيه قرآن باشد. از هوش مؤمن حذر
كنيد، كه به نور خدايى مىنگرد.
در ساختمان ، مصالح حرام به كار نبريد كه مايه
ويرانى است. فرزندانتان را احترام كنيد و نيكو تربيتشان كنيد. سخن نيك گوييد تا
غنيمت بريد، و از گفتار بد بپرهيزيد تا سالم بمانيد. براى نطفهها رحمهاى پاك
انتخاب كنيد. درهم شكنندهى لذتها (مرگ) را بسيار ياد كنيد.
با زنان مهربان فرزندآور ازدواج كنيد، كه من به
كثرت عدد شما بر انبياء افتخار مىكنم. از آتش جهنم اجتناب كنيد، هر چند به تصدق
نصف خرما. از بخل بپرهيزيد كه امتهاى گذشته را هلاك كرده. از مردم بى نياز شويد اگر
چه به غسالهى مسواك (يعنى آب دهان) قناعت كنيد. با زكات، اموالتان را بيمه كنيد.
با صدقه، بيماران را علاج كنيد. دعا را سپر بلا
كنيد. به هنگام نرمى دل دعا را غنيمت شماريد، كه رقت قلب رحمت است. در دوران زندگى
به دنبال خير باشيد و در معرض نسيم رحمت خدا درآييد، كه خدا نسيمهاى رحمتى دارد كه
به هر كس خواهد مىوزد. در كارها از كتمان كمك گيريد، مقاصد خود را آشكار نكنيد تا
بتوانيد عملى كنيد. غذاى خود را به پرهيزگاران و مؤمنان خيرمند به خورانيد.
حق مرا در رعايت خاندانم حفظ كنيد. خاندان من
در مثل، چون كشتى نوح اند، كه هر كه سوار شد نجات يافت، و هر كه تخلف كرد غرق شد
فصل پنجم:
كلمات حكمتآميز پيامبر اقدس (صلى الله عليه و آله و سلم) به نظمى ديگر:
مؤمن از يك سوراخ دوبار گزيده نمىشود. هر كه
شكر مردم نكند، شكر خدا نكرده. قضا را جز دعا، چيزى برنگرداند. عمر را جز احسان،
چيزى دراز نكند.
بردبار نيست، مگر كسى كه عبرت گيرد. فقرى
سختتر از نادانى نيست. مالى سودمندتر از عقل نيست. هيچ تنهايى از خود پسندى
وحشتزاتر نيست. هيچ همكارى از مشورت مناسبتر نيست.
هيچ عقلى چون تدبير نيست. هيچ حسب و نسبى چون
خوى خوش نيست. هيچ پرهيزگارى چون خوددارى از گناه نيست. هيچ عبادتى چون فكر نيست.
هيچ ايمانى چون حيا و صبر نيست.
پس از بلوغ يتيمى نيست. هر كه امانتدار نيست
ايمان ندارد، هر كه عهد و ميثاق ندارد دين ندارد (يعنى ايمان و دينشان ضعيف است).
بيش از سه روز قهر جايز نيست. با استغفار گناه كبيرهاى نمىماند و با اصرار و
تكرار صغيرهاى نيست. (تكرار، صغيره را كبيره مىكند) غصهاى جز غم دين نيست.
بندهاى كه قرآن خواند فقر نبيند. بعد از قرآن
بى نيازىاى نيست.
احتياط از تقدير جلو نمىگيرد. مؤمن غافلگير
نمىكند. ملتى كه زمامدارانش زن باشند، روى رستگارى نبيند. مؤمن نبايد خود را خوار
كند.
آدم دو رو نزد خدا امين نيست. جز در برابر پدر
و مادر و امام عادل تملق روا نيست. اطاعت هيچكس در معصيت خدا جايز نيست. هيچ سخن
چينى به بهشت نرود (مگر آن كه توبه كند). هر بندهاى كه همسايهاش از شر او ايمن
نباشد روى بهشت نبيند.
ترساندن مسلمان براى هيچ مسلمان حلال نيست.
براى هيچ مسلمان روا نيست بيش از سه روز از برادرش كناره گيرد. صدقه براى اغنيا و
كسانى كه قدرت كار دارند حلال نيست. تا قلب كسى مستقيم نشود ايمانش مستقيم نگردد، و
تا زبانش استقامت نيايد قلبش مستقيم نشود. هيچ بندهاى ايمان ندارد تا وقتى كه هر
خيرى براى خود مىخواهد براى برادرش هم بخواهد.
هيچكس به حقيقت ايمان نرسد، مگر وقتى كه بفهمد
آنچه به او رسيده امكان تخلف نداشته، و آنچه نرسيده امكان رسيدن نداشته (يعنى به
قضا و قدر الهى مومن باشد). هيچيك از شما تا زبانش را نگه ندارد ايمانش كامل نشود.
هر كه به مردم رحم نكند خدا بر او ترحم نكند. ممكن نيست مؤمن سير باشد و همسايهاش
گرسنه. هيچ عالم از علم سير نشود تا سرانجام به بهشت رسد.
مردم پيوسته بخيلتر مىشوند، و هنگام قيام
قيامت غير از مردم شرور كسى روى زمين نباشد مگر حضرت مهدى (عليه السلام) و عيسى ابن
مريم (عليه السلام). تا مردان كم و زنان زياد نشوند قيامت بر پا نشود. هيچكس
بندهاى را نپوشاند جز اين كه خدا در قيامت او را بپوشاند. همنشينى آنكه حقى براى
تو قائل نيست، خيرى ندارد. هر بندهاى چشمانش را از دست بدهد و براى رضاى خدا صبر
كند وارد بهشت شود.
هيچكس را پرهيزگار نتوان شمرد مگر وقتى كه از
كارهاى شبهه ناك اجتناب كند تا در حرام نيفتد. گروهى از امت من از حق جدا نشوند تا
فرمان خدا برسد. جان مرد (بعد از مرگ) پيوسته به قرض خود آويخته تا وقتى كه ادا
شود. مادامى كه بندهاى در انتظار نماز است ثواب نماز دارد. به برادرت شماتت نكن كه
ممكن است خدا او را عافيت بخشد. و ترا گرفتار كند.
به روزگار دشنام ندهيد روزگار همان خدا است
(يعنى تقدير كارها به دست غير خدا نيست). مردگان را دشنام ندهيد كه مايهى آزار
زندگان است. مردگان را دشنام ندهيد، آنها به آنچه پيش فرستادهاند رسيدهاند. كسى
هديه برادرش را رد نكند، و اگر مىتواند جبران نمايد. دست خويش بجامهى كسى كه او
را نمىپوشانى پاك مكن.
سائل را محروم مكن اگرچه به يك نصف خرما. غيبت
مسلمانان را نكنيد، و در جستجوى عيوب آنها نباشيد. پردهى اسرار كسى را ندريد. هيچ
عملى نيكى را كوچك مشمار. وعدهاى كه به برادرت دادى تخلف نكن.
مبادا چون شدتى رو آورد تمناى مرگ كنى. مبادا
هنگام مرگ خوش گمان به خدا نباشيد. تا سرانجام كار كسى را نبينيد به عملش خوشدل
نباشيد. تا عقل كسى را نسنجيد به اسلامش خوشدل نباشيد. مبادا مهابت كسى شما را از
عمل به حق بازدارد - كه حق را بشناسيد و عمل نكنيد -.
مبادا كسى با زن بيگانه در محل خلوت بماند كه
نفر سوم شيطان است. كسى را با غضب خدا خشنود مكن، براى لطفى كه خدا به تو كرده از
هيچ كس تشكر نكن؛ براى لطفى كه خدا از تو دريغ كرده كسى، را نكوهش مكن؛ چه روزى را
نه خواست كسى مىگشايد و نه كراهت كسى مىبندد. تقاضاى زمامدارى مكن، كه اگر بدون
خواهش به آن رسيدى ترا كمك مىكنند. و اگر به خواهش رسيدى ياورى ندارى. قيامت بر پا
نشود تا وقتى كه فرزند مايهى خشم شود و باران بسيار بارد، و فرومايگان زياد و
كريمان كم شوند، كوچك بر بزرگ جسارت ورزد و لئيم بر كريم جرى شود. هيچكس بعد از
مشورت هلاك نشود. اگر زمامداران به راه هدايت باشند، رعيت هرگز به نابودى نپيوندد،
هر چند ستمكار و بد عمل باشد.
فصل ششم:
قسمتى ديگر از سخنان حكمتآميز پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به بيانى
ديگر:
پارهاى از بيانها سحرآميز است، و پارهاى از
اشعار حكيمانه است، و بعضى دانش آموزيها جهالت. امت من امت مرحومهاند (يعنى خدا را
به آنان نظر لطف و رحمت است). وفاى به عهد از ايمان است. خوش گمانى عبادت خوشى است.
علما وارث پيمبراناند. دين خدا سهل و ساده
است. دين خدا مستقيم و آسان است. ثواب صله رحم از هر عبادتى زودتر مىرسد. حكمت،
شرف افزايد.
آنكه حلال خدا را حرام كند، مثل كسى است كه
حرام را حلال نمايد. شرف دنيا پرستان به مال است. صاحب حق، حق سخن دارد. اخلاق
عالى، از اعمال بهشتيان است. بهترين نيكيها، خوى نيك است.
اكثر بهشتيان، ساده لوحاناند. كمترين سكنهى
بهشت، زناناند. اعانت خدا به مقدار احتياج است (هر چه بنده محتاجتر باشد كمك
بيشتر است). صبر به اندازهى مصيبت نازل مىشود. بهترين احسان به پدر اين است كه،
پس از مرگ او با دوستانش محبت كنى.
شيطان نسبت به آدمى زاده چون خون (در شريان)
است. شاكرترين مردم نسبت به خدا، حقشناسترين آنها نسبت به بندگان است. بذل اين مال
ذخيره است و نگهداريش فتنه. عذاب اين امت را در دنيا قرار دادهاند (يعنى ناراحتى
دنيا براى بندهى مؤمن عوض عذاب آخرت است) گاه انسان بعلت گناه از رزقى محروم
مىشود.
بعضى از بندگان اگر خدا را قسم دهند بلا درنگ
حاجتشان برآورد. خدا بندگانى دارد كه با فراست مردم را مىشناسند. بر خدا حق است كه
هر چيز دنيا را بالا برد (و عظمت بخشد) دوباره پائين آورد. خدا بندگانى دارد كه
براى كارگشايى آفريده. جواب نامه هم چون جواب سلام حق لازمى است.
پاكترين خوراك فراوردهى كسب است، و فرزند هم
جزء كسب است (يعنى اگر فرزند مال خود را در اختيار پدر گذاشت براى پدر حرام يا ننگ
نيست). سؤال، حلال نيست، مگر با فقر طاقت فرسا يا قرض بيش از وسع. عمل اندك با علم،
زياد است؛ و عمل بسيار با جهل، اندك. بنده با خوى خوش به درجهى روزه داران شب زنده
دار مىرسد. هر دينى اخلاق خاصى دارد، و خوى مخصوص دين من حياست.
هرچيزى شرفى دارد، و شريفترين محل مجلس آنجا
است كه رو به قبله باشد. هر امت فتنهاى دارند، و فتنهى امت من مال است. هر رهروى
مقصدى دارد، و مقصد نهايى همه مرگ است. هر سخن موردى دارد، و هر حقى متضمن حقيقتى
است. هر پادشاه قرقگاهى دارد، و قرقگاه خدا كارهاى حرام است.
هر روزه دار دعاى مستجابى دارد. هر چيز درى
دارد، و در عبادت روزه است. هر چيز معدنى دارد، و معدن تقوا قلب عارفان است. هر چيز
قلبى دارد، قلب قرآن سورهى يس است. هر پيغمبر دعايى
دارد، و من دعاى خود را براى شفاعت امت در قيامت، ذخيره كردهام.
مؤمن در مقابل هر خرجى اجر دارد، مگر آنچه براى
خاك يا عمارت مصرف كند (در صورتى كه مورد احتياج نباشد، يا براى هدف نامشروع بنا
كند). حسد اعمال نيك را مىخورد چنان كه آتش هيزم را. بيشترين سبب ورود به آتش اين
دو ميان تهى است: دهان و فرج. بهترين چيزى كه مردمان را به بهشت مىرساند تقوا و
خوى خوش است. چون فتنه بيايد مردم همه از جا كنده شوند به جز دانشمندان كه در پرتو
علم نجات يابند.
چشم بد، مرد را وارد قبر مىكند و شتر را وارد
ديگ. آن كه از سر كبر لباس مخصوص پوشد، در قيامت خدا به او ننگرد. خدا با جمال است
و جمال را دوست دارد (و البته عمده جمال روح است كه عقايد صالح و اخلاق نيك باشد).
خدا آنرا كه در دعا اصرار ورزد دوست دارد. خدا مردم نيك سيرت، و گمنام پرهيزگار را
دوست دارد.
خدا مؤمن كاسب را دوست دارد خدا هر دل اندوهناك
را دوست دارد (در صورتيكه اندوهش براى كار لغو و گناه نباشد). خدا كارهاى نيكو و
شريف را دوست دارد، و امور پست و بى ارزش را خوش ندارد. خدا دوست دارد از حلال او
استفاده كنند، چنان كه دوست دارد حرام را واگذارند. خداوند چشمى را كه به هنگام
طغيان شهوت تيز بين باشد، و عقلى را كه هنگام رسيدن شبهه كامل و دقيق باشد دوست
دارد؛ و نيز بخشش را - گرچه به چند دانه خرما - و شجاعت را - هر چند به كشتن مارى -
دوست دارد.
خداى تو كارهاى پسنديده را دوست دارد. خدا
توبهى بنده را - مادامى كه جان به گلوگاه نرسيده - مىپذيرد. خداوند مرد شيطان و
ناپاكى را كه هيچ خسارت مالى و جانى نمىبيند دشمن دارد. خداوند بازى در حال نماز،
و جماع در روز، و خنده در قبرستان را براى شما نمىپسندد. خدا شما را از قيل و قال
(بيهوده) و اتلاف مال، و اصرار در سؤال نهى ميكند.
خدا براى مسلمان غيور است، او هم بايد غيرتمند
باشد. خدا جز به رحمدلان ترحم نمىكند. خدا بوسيلهى صدقه هفتاد مرگ بد را جلوگيرى
مىكند. خدا گاهى اين دين را بدست مرد بى دينى تأييد مىكند. خدا به همين مقدار از
بنده راضى مىشود كه: چون غذايى مىخورد، يا آبى نوشد شكر وى گزارد (و البته
مهمترين شكر اين است كه از حلال بخورد).
خدا دوست دارد نعمتى كه بندهاى داده اثرش ظاهر
باشد. خدا علم را از سينهها نمىگيرد، علما را مىبرد تا علم از ميان برود. خدا
دنيا را به نيت آخرت مىدهد، اما آخرت را به نيت دنيا نمىدهد. خدا حيا مىكند دستى
را كه به جانب او برداشتهاند خالى برگرداند. خداوند زمين را براى من سجدهگاه و
پاك كننده قرار داده است.
خداوند زمين را به من نمود بطورى كه مشرق و
مغرب آنرا ديدم. و بر هر جا ديدهام رسيده امتم حكومت خواهند كرد. خدا امت مرا به
خاطرات نفسانى مؤاخذه نمىكند، مگر اينكه به زبان آيد يا جامهى عمل پوشد. خدا از
سر عدالت و دادگرى راحت و گشايش را در پرتو يقين و رضا(ى به تقدير) قرار داده، و غم
و غصه را در شك و نارضايتى نهاده است. خدا ناراحتى هوودارى را براى زن قرار داده، و
جهاد را وظيفهى مرد، و هر كس از آنان براى خدا (در راه انجام وظيفه) صبر كند اجر
شهيد دارد. خدا نزد زبان هر گويندهاى است.
خدا تا گفتار كسى را نپسندد عملش را نمىپذيرد.
خدا هر وقت براى ملتى خير خواهد امتحانشان كند (تا آزموده و ورزيده شوند، و بتوانند
از حقوق خود دفاع كنند.) بدترين عذابها در قيامت براى عالم بى عمل است. بدترين مردم
در قيامت به پيشگاه خدا كسى است كه مردم از زبانش بترسند. يكى از بدترين مردم در
قيامت بندهاى است كه آخرت خود به دنياى ديگرى فروخته است.
بدبختترين مردم كسى است كه در دنيا فقير و در
آخرت معذب باشد. از اسباب آمرزش، خشنود كردن برادر مؤمن است. از جمله اسباب آمرزش،
سلام كردن و خوش زبانى است. دنيا شيرين و سر سبز است. خدا شما را جانشين گذشتگان
كرده تا به بيند چه مىكنيد. از آداب اسلامى اين است كه صاحب خانه، مهمان را تا دم
در بدرقه كند.
روح القدس به قلب من الهام كرد كه: هيچكس تا
همهى رزق خود را نخورد نميرد، پس از خدا بترسيد و در تحصيل روزى نيكرفتار باشيد.
از جمله سخنانى كه مردم از پيغمبران گذشته به خاطر دارند اين است كه: اگر حيا ندارى
هر چه خواهى بكن. اشتغال مطلوب من در نماز است.
نمازگزار، درب خانه سلطان جهان را مىكوبد. و
هر كس به كوبيدن ادامه دهد، اميد است در را به رويش بگشايند. خدا به من دستور داده
كه: گفتارم ذكر، و سكوتم فكر، و نگاهم عبرت باشد.
من رحمتى هستم كه خدا به بندگان اهدا كرده.
شفاى نادانى، پرسش است. قدر اهل فضل را فضيلتمندان شناسند. من مبعوث شدهام كه
اخلاق نيك را تكميل كنم. من براى امتم از پيشوايان (و زمامداران) گمراه كننده
بيمناكم.
كارها وابسته به نيت و سرانجام است. از دنيا جز
بلا و فتنه چيزى نمانده است. اين دلها - مانند آهن - زنگ ميزند؛ پرسيدند: وسيله
جلاى دل چيست؟ فرمود: ياد مرگ و قرائت قرآن. كار بهشت چون بالا رفتن از تپه (سخت و
سنگين) است، كار دوزخ يا به روايتى كار دنيا - آسان و لذتبخش است.
فصل هفتم:
سخنان حكمتآميز پيامبر عظيم الشأن (صلىاللهعليهوآلهو سلم) به طرزى ديگر:
شنيدن مثل ديدن نيست. فاسق غيبت ندارد. ريشهاى
كه بوسيلهى ظلم در زمينى جا گرفته، ايجاد حق نمىكند. خوى مؤمن چاپلوسى نيست.
پس از مرگ عذر پذيرى نيست. آن كه خدا به وى
وسعت دهد و او بر عائلهاش تنگ گيرد از ما نيست. هر كه به ديگران شبيه شود (يعنى در
اخلاق و اعمال نامشروع شبيه كفار گردد) از ما نيست. هر كه قرآن را به صورت غنا
بخواند از ما نسيت. هر كه بزرگ را محترم نشمارد، و بر كوچك ترحم ننمايد، و امر به
معروف و نهى از منكر نكند؛ از ما نيست.
هر كس به منظور اصلاح بين دو نفر سخن خيرى
گويد، يا نقل كند دروغگو نيست، (هر چند خلاف واقع گويد). توانگرى به ثروت زياد
نيست، به بى نيازى قلب است. قهرمانى بكشتى نيست، قهرمان آن است كه هنگام خشم بر
خويشتن مسلط باشد. هيچ چيز نزد خدا از دعا گرامىتر و ارجمندتر نيست. كيفر هيچ
گناهى چون ظلم زودرس نيست.
تو از مال بهره ندارى جز آنچه بخورى و نابود
كنى، يا بپوشى و كهنه كنى، يا تصدق دهى و پيش فرستى. بسا نماز شب گزار كه جز بى
خوابى بهرهاى ندارد، بسا روزه دارى كه جز گرسنگى و تشنگى سودى نمىبرد. بسا
خورندگان شكرگزار كه اجرشان از روزهداران صابر بيشتر است.
فصل هشتم:
قسمتى ديگر از گفتارهاى حكيمانهى نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به نظامى
ديگر كه بهترين چيزها را معرفى كرده:
بهترين ذكرها پنهان است. بهترين رزقها آن است
كه، به حد كفايت باشد. بهترين عبادات آن است كه، پنهانتر باشد. بهترين مجالس آن
است كه وسيعتر باشد.
بهترين كارهاى دين شما، آن است كه آسانتر
باشد. بهترين ازدواجها آن است كه، سادهتر و آسانتر باشد. بهترين صدقه، آن است كه
در حال رفاه باشد. علوم، آن است كه سودمند باشد. بهترين هدايتها، آن است كه به
مرحلهى عمل در آيد.
بهترين الهاماتى كه بقلب ميشود ، يقين است.
بهترين مردم آن است كه بيش از همه به مردم سود رساند. بهترين رفقا كسى است كه، براى
رفيق بهتر باشد. بهترين عدد رفقا، چهار است. بهترين شما كسى است كه، قرآن را فرا
گيرد و به ديگران بياموزد.
بهترين شما كسى است كه، براى اهل و عيالش بهتر
باشد. بهترين شما آن است كه، به خيرش اميدوار و از شرش در امان باشند. بهترين
خانههاى شما خانهاى كه، در آن يتيمى مورد احترام باشد. بهترين مسجد براى زن، كنج
خانه است. بهترين لباسها، جامه سفيد است.
بهترين جوانان شما آن است كه خود را شبيه پيران
كند (يعنى در عقل و تدبير و مخالف هوى) و بدترين پيران كسى است كه خود را شبيه
جوانان كند (در كوته انديشى و هوسرانى). بهترين صف (در نماز جماعت و مانند آن) براى
مردها صف اول و بدترين صف، صف آخر است؛ و بهترين صف براى زنان صف آخر، و بدترين صف،
صف اول است. دست دهنده بهتر از دست گيرنده است. مالى كه اندك و بقدر كفايت باشد،
بهتر از آن است كه، زياد و موجب غفلت باشد. بهترين مؤمنان قناعتكاران، و بدترين
آنان طمع داراناند.
دنيا متاعى است و بهترين متاع آن زن شايسته
است. تنهايى از همنشين بد بهتر است، و رفيق خوب از تنهايى بهتر. گفتار خوبى كه در
نامهى عمل ثبت شود بهتر از سكوت است، و خاموشى بهتر از گفتار زشت است (كه نامهى
عمل را سياه كند). تكميل كردن كار نيك، از شروع آن بالاتر است. عمل اندك موافق سنت
و روش دينى، بهتر از عمل بسيار مخالف سنت است. بهترين شما كسى است كه اگر در گناهى
افتد توبه كند. بهترين شما كسى است كه، قرض خود را ادا كند. بهترين امت من علمايند،
و بهترين علما بردبارشان. بهترين افراد امت من، تندخويانى هستند كه چون غضب كنند
زود آرام شوند. بهترين صدقهها، صدقهى زبان است.
بهترين صدقات، اصلاح بين مردم است. بهترين صدقه
آن است كه به خويشاوندى كه دشمنى مىكند داده شود. بهترين عبادتها، انتظار فرج است.
عبادت امت من، قرآن خواندن است. علم بالاتر از عبادت است. عبادتى بالاتر از گرسنه
سير كردن نيست. هيچ عبادتى چون سجده نهانى موجب تقرب به خدا نيست. هيچ پدرى تحفهاى
بهتر از ادب بفرزند نداده. سخن حكمتآميز چه خوش هديهاى است؛ نخلهاى فرو شدهى در
گل كه هنگام خشكسالى و تنگدستى ثمره ميدهد چه خوش مالى است؛
مال صالح چه زيبنده است. مال براى رعايت تقوا
چه نيكو مددكارى است. سر كه نان خورش خوبى است. خانه براى مسلمان صومعهى خوبى است.
راستترين سخنان، كتاب خدا است، و محكمترين دست آويز، كلمهى تقوا است؛ و بهترين
هدايت، هدايت پيغمبران است.
شريفترين مرگ، شهادت است. بهترين عطر، مشگ
است. بالاترين نان خورشها، نمك است. دعاى در حق غايب، از هر دعايى زودتر مستجاب
مىشود.
فصل نهم:
تمثيلات صادره از پيامبر عظيم الشأن (صلى الله عليه و آله و سلم)
اهل بيت من مانند كشتى نوحاند كه، هر كس كه
سوار شد نجات يافت؛ و هر كه تخلف كرد غرق شد. اصحاب من در ميان امت چون نمك غذايند.
غذا جز با نمك اصلاح نشود. امت من مانند باران است كه (سر تا پا خير است) معلوم
نيست اولش بهتر است يا آخرش، مؤمن مانند زنبور عسل است، جز پاك نخورد. و جز پاك
ندهد.
حكايت مؤمن حكايت خوشه در مسير باد است، گاه
مىافتد و گاه برمىخيزد (مؤمن هم در اثر فتنههاى دوران مىلغزد اما نمىشكند و
دوباره حركت مىكند.) حكايت كافر چون شاخهى برنج است هميشه سر پا (به يك حالت) است
تا از جا كنده شود. حكايت مؤمنان در دوستى و ترحم به يكديگر، چون اعضاى پيكر است؛
وقتى يكى رنجور شود ديگران هم در بى خوابى و تب آن شركت مىكنند. مثل قلب چون پرى
بر سر راه باد است (بادهاى هوى و هوس آنرا، آن به آن زير و رو مىكند.) مثل قرآن
چون شتر بسته است، شتر را اگر ببندند مىماند وگرنه فرار مىكند.
حكايت زن چون دندهى كج است، اگر بخواهى راستش
كنى مىشكند؛ و اگر با همان كجى بسازى از آن بهرهمند مىشوى. همنشين صالح چون عطر
فروش است، كه اگر عطر خويش بتو ندهد بوى خوشش در تو آويزد؛ و همنشين بد چون آهنگر
است، كه اگر شرارهى آتشش در تو آويزد؛ و همنشين بد چون آهنگر است، كه اگر شرارهى
آتشش بتو نرسد بوى بدش آزارت مىدهد. نماز واجب مانند ترازو است، هر كس تمام بدهد
تمام مىگيرد. حكايت ما و دنيا حكايت سوارى است كه روز گرمى در سايهى درختى
بخوابد، سپس (چون هوا معتدل شود) حركت كند و سايه را ترك گويد. دنيا در برابر آخرت
چون آبى است كه سرانگشت از دريا بگيرد، انگشت را به دريا فرو ببر ببين چقدر آب
مىآورد.