نصايح
سخنان چهارده معصوم

مرحوم آية الله علی‌اکبر مشکینی‌اردبیلی

- ۱ -


نام كتاب: نصايح (سخنان چهارده معصوم)

نام نويسنده: حضرت آية الله مشكينى‏

ترجمه: آية الله احمد جنتى‏

پيشگفتار

سه مسئله اساسى:

يكى از اساسى‏ترين ضامن حفظ و بقا و نشر و گسترش دين اسلام، مسئله ابلاغ احكام و امر بمعروف و نهى از منكر است. و اين سه وظيفه مهم و خطير به عهده‏ى همه پيروان اين دين است؛ يعنى: هر فردى از مسلمانان آنچه را از احكام الهى فرا گرفته، واجب اكيد است كه در موقع مقتضى به افراد غير مطلع ابلاغ كند؛ و اين تكليف خطير بنام مسئله‏ى ارشاد جاهل ناميده مى‏شود و هم‏چنين بر همه مسلمانان واجب مؤكد است كه در صورت امكان يكديگر را از ترك واجبات و انجام محرمات جلوگيرى كنند، و بطاعت حق و دورى از گناهان دعوت و وادار نمايند. دعوت مردم بسوى واجبات بنام امر به معروف، و جلوگيرى از قبائح بنام نهى از منكر ناميده مى‏شود.

بطور حتم اگر مسلمين جهان و پيروان قرآن در اين مسائل، قدمى صحيح برمى‏داشتند اوضاع اجتماعى و مذهبى آنان غير از وضع موجود بود. چنانچه اگر از همين حال تصميمى جدى بر عمل بگيرند، يقينا مقدارى از ضررهاى گذشته را جبران كرده، در آينده‏اى نزديك به سعادت و پيروزى نائل مى‏شوند.

از اين جهت بسيار مقتضى است، مسلمانان جهان: اعم از روحانيون معظم و فرهنگيان محترم و طبقات اصناف و كارگران متدين، همگى بنوبه خود قدمى در راه حفظ و تبليغ دين خويش بردارند؛ و كيفيت ترويج، و ابلاغ مذهب حق و زنده خود را از آنان كه، باطلها و خرافات خود را رواج ميدهند بياموزند. باشد كه سيادت و سربلندى از دست رفته خويش را دوباره بدست آورند، و شاهد خوشبختى و سعادت را براى آينده در آغوش گيرند.

براستى اگر مثلا ربع ساكنين كشور ايران هفته‏اى يك حكم الهى را فرا بگيرند، و يا بفردى ابلاغ كنند، هر ماهى بعدد كليه نفوس اين كشور حكم خداوندى معلوم و ابلاغ شده است.

اينجا مناسب است، قسمتى از آيات و احاديث مربوط بمسئله ارشاد جاهل، و قسمتى از آنچه متعلق است بمسئله‏ى امر بمعروف و نهى از منكر ذكر شود، باشد قلبى متذكر شود، و قدمى بيشتر در راه يارى دين خدا بردارد.

مسئله مهم ارشاد جاهل:

اى رسول من، مردم را بسوى خود با حكمت و موعظه‏ى نيكو دعوت كن، و با بهترين راه دعوت، با آنان مناظره كن‏ (1)

اى پيغمبر من، زنهار چيزى ترا از (ابلاغ) آيات خداوندى پس از آنكه بر تو نازل شده است جلوگيرى نكند؛ و دعوت كن مردم را بسوى پروردگار خويش‏ (2)

كيست كه گفتارش بهتر و نيكوتر باشد از آنكس كه، مردم را بسوى خدا بخواند، و عمل نيكو كند، و بگويد كه من تسليم پروردگارم‏ (3)

آنانكه ادله‏اى توحيد و وسايل هدايت را پس از آنكه بوسيله پيغمبران به مردم بيان كرديم مخفى ميدارند؛ خداوند و هر لعنت كننده‏اى آنها را لعنت ميكند (4)

چون پروردگار از آنانكه كتاب آسمانى به آنها داده شد، پيمان گرفت كه: حتماً آنرا براى مردم بيان و ابلاغ كنند، آنها كتاب را پشت سر انداختند و بقيمتى نازل فروختند، و چه بد معامله‏اى كردند (5).

هنگاميكه عالم علمش را از اهلش پنهان دارد، و نادان از آموختن احكام لازم خود تكبر كند، و ثروتمند بخل ورزد، و فقير دين بدنيا فروشد؛ بلا و عذاب الهى بر مردم فرود آيد.

على (عليه السلام)

كسيكه براى آموختن دانش مذهبى، در صورتيكه مردم به علم او محتاجند مزد بخواهد؛ سزاوار است خداوند او را در آتش افكند.

امام صادق (عليه السلام)

شنيده‏ام از رسول گرامى (ص)، كسيكه از او درباره علم دين سؤال شود، و او بدون ترس و تقيه علمش را پنهان كند؛ روز واپسين لجامى از آتش در دهانش زده شود

على (عليه السلام)

عالميكه علمش را پنهان كند؛ روز قيامت با جسدى متعفن محشور شود، و مورد نفرين هر ذير وحى قرار گيرد.

امام صادق (عليه السلام)

هنگاميكه بدعتهاى خلاف دين در ميان امت من ظاهر شود، بايد صاحبان علم، دانش خود را اظهار داشته، بطلان بدعتها را روشن سازند و الا گرفتار لعنت خدا خواهند بود.

حضرت رسول (صلى‏الله‏عليه‏وآله)

در سكوت عالمى كه بايد علم بياموزد خيرى نيست؛ چنانچه در تكلم نادان خير نيست.

كسيكه از امام خود دورافتاده، دسترسى به پيشواى دينى ندارد و به احكام لازم خود نميرسد، از بچه‏اى يتيم‏تر است. كسانيكه به احكام ما آشنا باشند و چنين يتيمى را كفالت نموده هدايت كنند، در طبقات مرتفع بهشت همجوار ما خواهند بود.

امام عسكرى (عليه السلام)

فضل و برترى كفالت كننده‏ى يتيم جهل، بر كفيل يتيم بى پدر، همانند برترى آفتاب درخشان است بر ستاره‏ى كم نور سهى

امام عسكرى (عليه السلام)

سه چيز از حقايق ايمان است: بخشش هنگام ندارى، معاشرت منصفانه با مردم، آموختن علم بر طالبين آن.

حضرت رسول (صلى‏الله‏عليه‏وآله)

كسيكه انسانى را از گمراهى بهدايت كشد او را زنده كرده، و اگر از هدايت بنادانى سوق دهد او را كشته است. خداوند ميفرمايد: كسيكه نفسى را زنده كند چنان است كه، همه مردم را زنده كرده است.

روزيكه عالم و عابد در پيشگاه خداوند به ايستند، به عابد نيكوكار گفته شود داخل بهشت شو، و به عالم گفته شود توقف كن، آنانرا كه از تربيت نيك تو استفاده كرده‏اند شفاعت نما.

امام صادق (عليه السلام)

مراد از آيه‏ى و مما رزقناهم ينفقون. (از آنچه به آنان ارزانى داشته‏ايم انفاق مى‏كنند) علمائى هستند كه از معلومات دينى خود توشه‏ى دانش به مردم احسان كنند.

امام صادق (عليه السلام)

تبليغ خير كن و گوينده‏ى خبر باش! مگو من هم مانند مردم و يكى از آنها هستم، زيرا نبى گرامى فرموده: همانا راه خير و شر بر شما روشن است، چرا بايد راه شر را برويد، يا آنرا تبليغ كنيد؟!.

امام كاظم (عليه السلام)

خداوند با اهل علم و دانش پيمان بسته كه نادانها را هدايت كند، چنانكه از نادانها پيمان گرفته كه دانش فرا گيرند؛ ولى از علما جلوتر از جهال اخذ پيمان كرده است

حضرت عيسى (عليه السلام) فرموده: علم و حكمت را بغير اهلش نياموزيد، والا ستم بر علم كرده‏ايد، و از اهلش مخفى مداريد، والا ستم بر آنها نموده‏ايد.

امام صادق (عليه السلام)

جابر مى‏گويد، از امام باقر (عليه السلام) طلب علم كردم، كتابى به من عطا كرد و فرمود: اگر مطالب آنرا در زمان دولت بنى اميه نقل كنى ملعونى، و پس از سقوط دولت آنها اگر نقل نكنى ملعونى.

كتاب كشى‏

واجب است بر هر صاحب خردى فرا گرفتن و حفظ كردن علم دين، و تبليغ آن به ديگران.

دو حكم اكيد امر به معروف و نهى از منكر

بايد از شما مسلمانها عده‏اى باشند كه مردم را بسوى خير و صلاح دعوت كنند و به نيكوكارى وادارند، و از بديها بر كنار سازند، چنين طايفه‏اى حتما رستگارند (6)

از ملتهائيكه بنفع مردم برخاسته‏اند، شما نيكوترين امت هستيد؛ چه آنكه مردم را به نيكى فرمان ميدهيد، و از قبيح و زشتى بر كنار ميداريد، و بخداوند ايمان مى‏آوريد (7).

فرزند من! تو خود نماز بپادار و ديگران را بمعروف و نيكى وادار كن، و از كار زشت بر كنار نما، و در اين راه با هر آزارى صبر كن، چه آنكه اين كار از كارهاى مهم است‏ (8).

جان خود و خانواده خود را، (بوسيله‏ى واداشتن به نيكى و دور كردن از بدى) از آتشى كه هيزم آن جسدهاى مردم و سنگ است، نگهدارى كنيد (9).

امر بمعروف و نهى از منكر، دو واجب بزرگ است كه واجبات ديگر بوسيله‏ى آنها بر پا ميشود (10).

امر به معروف و نهى از منكر، بالاتر و شريفتر از سائر واجبات است.

امر به معروف و نهى از منكر، مانند دو آفريده‏ى عزيز خداوند است؛ كسيكه آنها را يارى كند عزيز، و كسيكه واگذارد ذليل خواهد شد.

امام باقر (عليه السلام)

آنها - امر بمعروف و نهى از منكر - بر هر فرديكه قدرت دارد، و از جان خود و يارانش ترس ندارد، واجب است.

امام صادق (عليه السلام)

تكميل امور معاش و معاد مردم در نزد پروردگار، با امر بمعروف و نهى از منكر است، آنها نه مرگ انسانى را نزديك، و نه روزى شخصى را قطع ميكنند.

امام صادق (عليه السلام)

تا امت من امر بمعروف و نهى از منكر كنند، در خير و سعادت خواهند بود؛ والا بركت از اموالشان برود، و بعضى بر بعض ديگر مسلط شود، چنانكه ياورى در زمين و آسمان نداشته باشند.

واى بر ملتى كه امر بمعروف و نهى از منكر را جزء برنامه‏ى دينى خود قرار ندهند.

امام باقر و صادق (عليه السلام)

اگر آنها - امر بمعروف و نهى از منكر - نباشند، اشرارتان بر شما رياست كنند و نفرين نيكانتان قبول نشود. رسول اكرم (صلى‏الله‏عليه‏وآله) فرمود: هر گاه امت من آندو وظيفه را بعهده‏ى يكديگر اندازند، آماده‏ى عذاب الهى بشوند.

امام رضا (عليه السلام)

اگر مردم آندو وظيفه را ترك كنند. عذاب سخت پروردگار آنان را فرا گيرد، و خداوند نيكان را در محيط بدان هلاك سازد.

عذاب و هلاكت گذشتگان بدين سبب بود كه، مردم پيرو گناهان بودند و عالمان و عابدان جلوگيرى نمى‏كردند

على (عليه السلام)

همانا پيران و دانايان شما، (از نظر وعظ و اندرز) توجه بنادانها و رياست طلبها بكنند؛ والا نفرين من پاى همه را خواهد گرفت.

پيغام امام صادق (عليه السلام)

كسيكه بسوى سلطان ستمگرى رفته، تا بوسيله موعظه او را از عذاب خداوند بترساند، مانند ثواب جن و انس و عمل خير آنان به او عطا شود.

امام باقر (عليه السلام)

ملتى كه حقوق ضعيف آنها از قوى و نيرومندشان بدون ضعف و سستى گرفته نشود، پاك و منزه نخواهند بود.

امام صادق (عليه السلام)

چگونه خواهند بود حال مردم هنگاميكه زنانشان فاسد و جوانانشان فاسق شوند، و مردم امر بمعروف و نهى از منكر نكنند.

امام صادق (عليه السلام)

خداوند مؤمنى را كه دين ندارد؛ يعنى امر بمعروف و نهى از منكر نمى‏كند دشمن مى‏دارد.

امام صادق (عليه السلام)

جائز نيست بر چشم با ايمانى كه گناه مردم را مشاهده مى‏كند، جلوتر از آنكه آنرا تغيير دهد پلكها روى هم گذارد.

كسيكه بقلب و زبان و دست، از گناهان جلوگيرى نمى‏كند، مرده ايست كه در ميان زنده‏ها حركت ميكند.

على (عليه السلام)

يا امر بمعروف و نهى از منكر كنيد، يا آنكه عذاب پروردگار همه را احاطه خواهد كرد.

كسيكه گناه مرد مرا مشاهده كرد، اگر توانائى دارد با دست، و اگر نه با زبان جلوگيرى كند، و اگر نه، بقلب منكر و منزجر باشد، والا قلبش واژگون شود؛ و بجاى مطالب حقه باطلها را بپذيرد.

هر ملتى كه زشتيها را ميان جامعه‏ى خود به بينند و تغيير ندهند، عذاب عمومى پروردگار بر آنها نزديك شود.

كسيكه كارى زشت را مشاهده كند، ولى از آن بدش آيد، مانند كسى است كه از آن دور و بى اطلاع است، و كسيكه كارى قبيح و دور را شنيده راضى شود، مانند آن است كه حاضر بوده و مرتكب شده است.

امام صادق (عليه السلام)

پيغمبر گرامى (صلى‏الله‏عليه‏وآله) دستور داد با صاحبان گناه (به اميد اينكه از تبهكاريها دست بردارند)، با قيافه‏هاى غضبناك ملاقات كنيم.

دوستان خدا آنانند كه هنگاميكه مشاهده كنند، حرامها پروردگار را، مردم حلال ميشمرند، مانند پلنگ زخم خورده غضبناك شوند.

خداوند بملك عذاب دستور داد: عابدى را كه هيچگاه براى خدا تغيير قيافه نداده و غضب نكرده، بعذاب در افكند.

بى گناهان را بگناه مرتكبين مؤاخذه خواهم كرد، زيرا با آنها مجالست ميكنند، و آنها را منع نمى‏كنند.

امام صادق (عليه السلام)

گناه نادان‏ها بگردن دانايان تحميل خواهد شد؛ زيرا چه مانعى داشت قدمى بسوى گنهكاران برداشته آنها را ملامت كنند، گفتارى عاقلانه و مؤثر بگويند، و چنانچه قبول نكردند از مجالسشان دورى جويند.

امام صادق (عليه السلام)

چرا به آن‏ها نمى‏گويند، يا از ما دورى كنيد، يا از اين عمل زشت خوددارى نمائيد.

امام صادق (عليه السلام)

خداوند بحضرت جبرئيل دستور داد: فلان مرد عابد و زاهد را جلوتر از مردمان كافر و تبهكار به زمين فرو بر، چه آن كه وى را قدرت و توانائى گفتار داديم، او امر بمعروف و نهى از منكر نكرد.

امام عسكرى (عليه السلام)

خداوند به ارمياى پيغمبر (عليه السلام) وحى كرد: بر ملت بنى اسرائيل، در ميان شهر و مسكن خودشان كسى را مسلط خواهم كرد كه، خونشان را بريزد و اموالشان را غارت كند، بطورى كه بر گريه آنها رحم نكنم و دعايشان را نپذيرم، و بيت المقدس را خراب كرده، صد سال در حال خرابى بگذارم، و اين عذاب را بر علماى بى گناه آنان نيز شامل سازم، چه آن كه آنها قبايح ديگران را ديدند و جلوگيرى نكردند.

تفسير عياشى‏

پروردگار بشعيب پيغمبر (عليه السلام) وحى فرمود: از ملت تو شصت هزار نفر از نيكان را عذاب خواهم كرد، زيرا با معصيت كاران سازش نمودند، و براى خاطر من بر آن‏ها غضب نكردند.

امام باقر (عليه السلام)

خداوند توفيق تشخيص وظائف دينى و اجتماعى و سپس انجام و پياده كردن آنها را بهمه پيروان اين دين زنده و پاينده و سعادت بخش عنايت فرمايد.

قم دى ماه 1351

باب اول: پندهاى يگانه:

فصل اول: سخنانى جامع و حكمتهايى بديع و بى مانند از رسول اكرم حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم):

قرآن درمان (دردهاى بشر) است. دعا حقيقت عبادت است. قرض، ذلت است. تدبير، نصف معاش است.

دوستى با مردم، نصف عقل است. غصه، نصف پيرى است. نيكو سؤال كردن، نصف علم است. كمى عائله، ثروتى است. سلام، قبل از گفتار است.

شير، اخلاق را عوض ميكند، بركت، با پيران است. ملاك (خوبى و بدى) هر كار، سرانجام آن است. ملاك دين، پرهيزگارى، (و اجتناب از گناه) است. ترس از خدا، سرآمد هر حكمتى است.

تقوى، شريفترين عمل است. تأخير بدهكار توانگر، ظلم است. گدايى توانگر، آتش است. ذكر نعمتهاى خدا، شكر است. انتظار فرج - بوسيله صبر - عبادت است.

روزه، سپر (آتش) است. مدارا، سرآمد حكمتهاست. حكمت، گمشده‏ى حكيمان است. كردار نيكو، خوش خويى است. جوانى، شعبه‏اى از ديوانگى است.

زنان، دامهاى شيطان‏اند. شراب، سر جمع گناهان است. زنا، موجب تنگدستى است. زناى چشم، نگاه است. تب، قسمت مؤمن از آتش جهنم است.

قناعت، سرمايه‏ى تمام نشدنى است. امانت، روزى را جلب مى‏كند. خيانت، موجب فقر است. خواب صبح، مانع روزى است. عمامه، تاج فرشتگان است.

حيا، سر تا پا خيز است. حيا جز خير ثمرى ندارد. مسجد، خانه پرهيزگاران است. آفت علم، فراموشى است. آفت سخن، دروغ است.

آفت خرد، سفاهت است. آفت عبادت، سستى است. آفت شجاعت، ستم است. آفت سخاوت، منت است. آفت زيبائى، خودپسندى و كبر است.

آفت حسب و نسب، افتخار كردن است. آفت دين، هواپرستى است. خوشبخت آن است كه، از سرگذشت ديگران پند گيرد. كفاره گناه، پشيمانى است. نماز جمعه، حج مستمندان است.

حج جهاد هر ناتوان است. طلب مال حلال، جهاد است. دريغ داشتن علم، جايز نيست. حاضر چيزهايى مى‏بيند كه غايب نمى‏بيند. دلال خير، مثل فاعل خير است.

هر كار نيكى، صدقه است. مداراى با مردم، صدقه است. حرف خوش، صدقه است. آنچه در راه حفظ آبرو مصرف شود، ثواب صدقه دارد. صدقه به خويشاوند هم صدقه است، هم صله رحم.

صدقه، از مرگ بد جلوگير است. صدقه‏ى نهان، غضب خدا را خاموش كند. صله رحم، عمر را زياد كند. كارهاى نيك، از مرگهاى بد جلوگير است. صدقه، آتش گناه را فرو نشاند، چنان كه آب آتش را.

آن كه در صدقه (از حدود) تجاوز كند، مثل كسى است كه منع تصدق كند. توبه كننده با بى گناه يكسان است. ظلم، تاريكى قيامت است. خنده، دل را مى‏ميراند. سيراب كردن هر جگر سوخته، اجر دارد.

علما (ى عامل) در ميان خلق، امين خدايند. سرآمد حكمتها، ترس از خداست. بهشت، زير قدم مادران است.

دعاى بين اذان و اقامه رد نمى‏شود. كسب حلال نيز واجب است (اما) پس از واجبات اوليه. زنى كه خرجش از همه زنان كمتر باشد، بركتش از همه بيشتر است. مؤمن، آئينه‏ى مؤمن است. مؤمن، برادر مؤمن است.

مؤمن كم خرج است. مؤمن، زيرك و هشيار و بيدار است. مؤمن، اهل الفت و مودت است. مؤمن كسى است كه، مال و جان مردم از او در امان باشد. فاجر، حيله گر و فرومايه است.

مؤمنان چون مصالح يك ساختمان‏اند، همه يكديگر را نگه مى‏دارند. مؤمن نسبت به مؤمنان، چون سر است نسبت به تن. مؤمن روز قيامت، در سايه‏ى صدقه‏ى خويش است. مؤمنان، سهل گير و نرمخويند. زمستان، بهار مؤمن است. (زيرا كه در شبهاى طولانى آن مجال عبادت بيشتر است).

دعا، اسلحه مؤمن است. نماز، نور مؤمن است. دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است. حكمت، گمشده‏ى مؤمن است. نيت مؤمن، از عملش رساتر است.

سائل، تحفه‏اى است كه خدا به در خانه‏ى مؤمن مى‏فرستد. مرگ، ارمغان مؤمن است. شرف مؤمن، به نماز شب است. عزت مؤمن، در بى نيازى از مردم است. علم، دوست مؤمن است، و حلم مددكار، و عقل راهنما، و عمل پيشرو، و مدارا پدر، و نيكى برادر، و صبر امير لشكرش.

غيرت نصف ايمان است. حيا، از ايمان است. حيا، از ايمان است. لباس مناسب با تواضع، از ايمان است. صبر، نيمه‏ى ايمان است و يقين تمام آن. ايمان دو نيمه است: نيمى صبر و نيمى شكر.

نشانه‏ى ايمان، نماز است. مسلمان كسى است كه، مسلمانان از دست و زبانش ايمن باشند. مسلمان، برادر مسلمان است، نه ستم به او مى‏كند، نه دشنامش مى‏دهد. مسلمانان در برابر دشمنان يك دست (و يك داستان) اند. تحصيل علم، بر هر مسلمان واجب است.

همه چيز مسلمان بر مسلمان حرام است: خون و آبرو و مالش. مال مسلمان، چون جان او محترم است. مجاهد آن است كه در راه خدا با خود نبرد كند. زيرك آن است كه نفس خود را رام كند و براى بعد از مرگ عمل نمايد. ناتوان كسى است كه نفس را به دنبال هوا فرستد، و آرزوى خام از خدا كند.

انسان به وسيله‏ى برادرانش زياد (و نيرومند) مى‏شود. انسان به دين رفيقش است. هر كس با آنكه دوست دارد، قرين است. كرم انسان به دين است، و جوانمرديش به عقل، و حسبش به اخلاق. از آثار خوبى اسلام شخص، ترك كارهاى بيهوده است.

مردم، چون دانه‏هاى شانه (همه با هم برابر)اند. (يعنى در مقابل احكام و دستورات خداوند مساويند.) مردم مثل معدنهاى طلا و نقره‏اند. (يعنى با اخلاق و روحيات مختلف آفريده شده‏اند.) بى نيازى، طمع بريدن از مال مردم است. اساس عقل - پس از ايمان به خدا - دوستى با مردم است. هر كس، حسابدار خويش است.

هر آينده‏اى، نزديك است. هر چشمى (كه به نامحرم بنگرد)، زناكار است. هر چيز اندازه‏اى دارد، حتى ناتوانى. هر دانشمندى، شيفته‏ى علم است. هرچيزى اساسى دارد، و اساس اين دين فهم و تدبر است. هر تصويرى (ساختن مجسمه) حرام است، و تصوير در دين نيست. (دين آنرا اجازه نمى‏دهد). هر يك از شما نسبت به مادون خود سرپرست است، و هر يك درباره‏ى زيردستان خود مسئول. هر خيانتكارى در قيامت، - بقدر خيانتش - پرچمى دارد. اول حقى كه در قيامت رسيدگى ميشود خون است. اول وظيفه‏اى كه به حسابش مى‏رسند، نماز است.

نخست چيزى كه در ميزان مى‏نهند، خوى خوش است. نخستين چيزى كه از اين امت برداشته شود، حيا و امانت است. اول چيزى كه در امر دين از دست مى‏دهيد، امانت است، و آخرين چيز، نماز، دوستى و دشمنى به ارث منتقل مى‏شود. دوستى و علاقه، كر و كور مى‏كند.

هديه، چشم و گوش را مى‏ربايد. خير، به پيشانى اسب بسته. اسب سرخ مو، مبارك است. سفر، قطعه‏اى از عذاب است. اطاعت زن، موجب پشيمانى است.

بلا، موكل گفتار است. روزه، نصف صبر است. هر چيز زكاتى دارد، و زكات تن روزه است. دعاى روزه دار رد نمى‏شود. (اگر با شرايطش انجام گيرد.) مسواك، فصاحت را مى‏افزايد.

امام ضامن، (قرائت مأموم) است، و مؤذن امين است. شفاعت من براى اهل گناه كبيره‏ى مسلمانان است. دست خدا همراه جمعيت است. سكوت حكمت است اما كمتر كسى آنرا به كار مى‏بندد. رزق بيش از مرگ به دنبال انسان مى‏دود.

رفق و مدارا در زندگى، بهتر از بعض تجارتهاست. تاجر بزدل، محروم است. تاجر پردل، سود مى‏برد. اخلاق نيك بركت است، و اخلاق بد شوم. رسوايى دنيا سهل‏تر از رسوايى آخرت است.

صبر هنگام صدمات، بهتر است. سن بين شصت و هفتاد، جولانگاه مرگ است. خدعه و فريب در آتش است. سرانجام سوگند، يا تخلف است، يا پشيمانى. قسم دروغ، خانه‏ها را خالى مى‏گذارد.

قسم دروغ (در معامله)، سبب نابودى مال، و بى بركتى كسب است. علمى كه سود ندهد، چون گنجى است كه خرج نشود. آن كه بخورد و شكر كند، اجر كسى دارد كه روضه گيرد و صبر كند. نماز، پايه‏ى تقرب هر پرهيزكار است. فاصله‏ى بين بنده و كفر، ترك نماز است.

موقيعت نماز در دين، مثل موقيعت سر در بدن است. راستى، آرامش است، و دروغ اضطراب. قرآن، ثروتى است كه فقر ندارد، و هدايتى است كه گمراهى ندارد. ايمان به قضا و قدر، غم و غصه را برطرف كند. زهد در دنيا، آسايش قلب و بدن است.

رغبت به دنيا، غم و اندوه را زياد كند. بيكارى سبب قساوت قلب است. عالم و طالب علم در خير شريك‏اند. دست هر چه را برداشت ضامن است تا رد كند. فرزند ملحق به شوهر قانونى زن است، و نصيب زناكار سنگ است. (در صورتى كه تولدش از زنا يقينى نباشد والا به شوهر ملحق نمى‏شود).

سائل حق دارد، ولو اسب سوار باشد. كدام درد از بخل بدتر است؟ كسى كه بخشش خود را بازگيرد، چون سگى است كه آنچه قى كرده باز خورد. نگاه به سبزه، نور چشم را زياد كند. امت من روز قيامت - در اثر وضو - صورت و دست و پايشان نورانى است.

نگاه (به نامحرم)، تير سهمگين ابليس است. ترس و جرأت دو غريزه است كه خدا در هر دلى بخواهد مى‏نهد. از گنجهاى نيكى، كتمان مصيبت و مرض و صدقه است. (ولى كتمان مرض با معالجه منافات ندارد). از خوشبختى انسان اين است كه شبيه پدر باشد. (يعنى در اخلاق نيك، زيرا شباهت علامت حلال زادگى است.) از خوشبختيها، اخلاق نيكو است.

نكوكاران دنيا، نكوكاران آخرت‏اند. گفتار آدمى زاده، همه به زيان او است، مگر امر به معروف، و نهى از منكر، و ذكر خدا. پيغمبران، راهنمايند، فقيهان بزرگوارند، و همنشينى آنان موجب زيادى است. دست شستن قبل از غذا، فقر را برطرف كند، و بعد از غذا غصه را بزدايد و ديده را روشن نمايد. تاجر در انتظار رزق است و محتكر در انتظار لعنت.

همه‏ى سعادت، در عمر طولانى است كه در راه طاعت صرف شود. واى بر آنكه براى عائله‏اش خير بگذارد و خود با شر بر خدا وارد شود. (يعنى اموالى براى بازماندگان بگذارد و مظالمش را همراه خود به قبر برد). دعاى مظلوم مستجاب است، گرچه فاجر باشد.

فصل دوم: كلمات در ربار پيامبر بزرگ (صلى الله عليه و آله و سلم) به طرزى ديگر:

بدانيد، بيناترين چشم آنست كه در راه خير باز شود. بدانيد، شنواترين گوش آن است كه براى بيدارى دل سخن فرا گيرد. بدانيد، مصرف كردن اموال در راه باطل اسراف و تبذير است. بدانيد، قناعت و تسلط بر شهوت، بزرگترين پاكدامنى و تقواست.

بدانيد، دنيا منزلى است كه جز با زهد و پارسايى نمى‏توان از آفاتش سالم ماند، و هر چه طعمه‏ى آن شود از آن نجات نيايد. بدانيد، وجود شما، بهايى جز بهشت ندارد، مبادا به غير از آن خود را بفروشيد. بدانيد، تقوا مركب راهوارى است، پرهيزگاران بر آن سوار شده و مهارش را به دست گرفته‏اند، و آنان را به مقصد بهشت مى‏رساند. بدانيد، گناه مركب چموشى است، گنهكاران بر گرده‏ى آن نشسته‏اند، اگر مهارش گسيخته شود راكب را به پرتگاه دوزخ مى‏افكند. بدانيد، امروز وقت آمادگى است، فردا مسابقه است، مسابقه بر سر بهشت است، و سرانجام باختگان دوزخ. بدانيد، تهيدستى بلا است، و بدتر از تهيدستى رنجورى جسم است، و بدتر از مريضى، بيمارى قلب است.

بدانيد، مال فراوان از نعمت‏هاى خداست، بهتر از مال سلامت بدن است، و بهتر از سلامت، تقواى قلب است. بدانيد، هر كه بى‏انديشه‏ى عاقبت در هر كار پانهد، بايد منتظر حوادث ناگهانى باشد. بدانيد، خردمند آن است كه با فكرى صائب و پيش بينى كامل با كارها روبرو شود. بدانيد، كوس رحلت را زده‏اند، و توشه را معرفى كرده‏اند، به اندازه‏اى كه فردا جان خود را حفظ كنيد توشه برگيريد. بدانيد، جهاد بهاى بهشت است، هر كس براى خويشتن جهاد كند، مالك بهشت شود؛ و بالاترين ثواب خدا براى كسى است كه خود را بشناسد.

بدانيد، احكام دين در صحت و متانت يكى است، راههاى دين معتدل است، هر كس به راه دين رود غنيمت برد، و هر كه توقف كند گمراه و پشيمان شود. بدانيد، كسى كه نمى‏داند نبايد از آموختن شرم كند، كه قيمت هر كس به قدر معلومات اوست. بيدار باشيد! اينك كه زبانها آزاد و بدنها سالم، و عضوها در اختيار، و جايگاه وسيع، و مجال بسيار است و مرگ نرسيده؛ عمل كنيد.

فصل سوم: كلمات حكمت‏آميز پيامبر بزرگ (صلى الله عليه و آله و سلم) به بيانى ديگر:

هر كه سكوت كند، نجات يابد. (در جايى كه حرف زدن بى‏نتيجه باشد) هر كه براى خدا تواضع كند، خدا او را رفعت دهد، و هر كه تكبر كند، خدا او را خوار كند. هر كه از خطاى ديگران بگذرد، خدا از گناهش بگذرد. هر كه ديگران را ببخشد، خدا او را عفو كند.

هر كه در مصيبت صبر كند خدا او را عوض دهد. هر كه خشم خود فرو نشاند، خدا او را اجر دهد. هر كس در معاش اندازه‏گيرى كند، خدا روزيش دهد و هر كس تبذير كند، خدا محرومش كند. هر كه به دربار سلاطين نزديك شود، به رنج افتد. هر كس در راه دفاع از مالش كشته شود، شهيد است (در صورتى كه خود را براى مال دنيا عمداً بكشتن ندهد).

هر كس در راه دفاع از خانواده كشته شود، شهيد است. هر كس در راه دفاع از دين كشته شود، شهيد است. هر كه را خدا خواسته باشد خير دهد، دانش دينى به او عنايت فرمايد. هر كه مشتاق بهشت باشد، در كارهاى خير بشتابد. هر كه از آتش به ترسد، از شهوات خوددارى كند.

هر كه در انتظار مرگ باشد، از لذتها چشم پوشد. هر كه به دنيا بى رغبت باشد، مصيبتها بر او آسان گردد. هر كه به زور و سرنيزه‏ى غلامان خود عزت جويد، خدايش ذليل گرداند. هر كه با ما غش و تقلب كند، از ما نيست. هر كه در امر دين ما بدعتى از خود بگذارد، مردود است.

هر كه به آرامى كار كند به مقصود رسد، يا اينكه نزديك شود، هر كه عجله كند خطا كند، يا به خطا نزديك شود. هر كس خير بكارد، رغبت و خوشى درو نمايد، و هر كس شر بكارد، پشيمانى بدرود. هر كه بداند خدا عوض مى‏دهد، سخاوتمندانه ببخشد. هر كه مى‏خواهد از همه گرامى‏تر باشد، از خدا بترسد. هر كه مى‏خواهد از همه بى نيازتر باشد، به آنچه در دست خداست مطمئن‏تر باشد، تا آنچه در دست خود است.

هر كه به گناهى همت گمارد، سپس صرف نظر كند، حسنه‏اى براى او بنويسند. هر كه خدا خيرى به او داده، بايد آثارش در او ديده شود. هر كه سخنش بسيار باشد، لغزشش فراوان باشد؛ هر كه لغزشش بسيار باشد، گناهش زياد شود؛ و هر كه گناهش زياد شود، آتش براى او بهتر است. هر كه رزقى يافت، رها نكند. هر كه نعمتى يافت، شكر گزارد.

هر كه براى كم شكر نكند، براى زياد هم شكر نمى‏كند. هر كه به مصيبت زده‏اى تسليت دهد، همانند او اجر دارد. هر كه با امت من مدارا كند، خدا با وى مدارا كند. هر كه عيادت مريضى كند، در كار بهشتى است. هر كه با ستمگرى راه رود، مجرم است (در صورتى كه براى كمك كردن به ظلم او باشد يا از كارمندان او محسوب شود)

هر كه به جمعى شبيه شود، از آنهاست (يعنى كسى كه در عقائد و كردار شبيه ملتى شود، در كيفر و جزا نيز از آنها خواهد بود). هر كه علم طلب كند، خدا رزقش را كفالت كند. هر كه عملش به وى سود ندهد، جهلش به او زيان رساند. هر كس را عمل عقب راند، نسب جلو نبرد. هر كه قاضى شود، بى كارد سرش بريده شده.

هر كه متاع خود حمل و نقل كند، تكبر ندارد. هر كه شفاعت را تكذيب كند، از آن بى نصيب است. هر كه از عمل نيك خرسند شود و از كار بد نگران، مؤمن است. هر كه از خدا بترسد، (به هنگام جوانى و نيرومندى) در طاعت بكوشد، و هر كه كوشيد به منزل برسد. هر كس كرامت (و شرف) آخرت خواهد، زينت دنيا فرو نهد.

هر كه شب زياد نماز بگذارد، روز چهره‏ى نورانى دارد. هر كه دنيا را دوست دارد، به آخرت زيان رساند و هر كه دل به آخرت بندد به دنيا ضرر زند. هر كه قدرت خدا را سبك شمارد، خدا او را خوار كند، و هر كه به قدرت خدا احترام كند، خدا وى را گرامى دارد. هر كس كارى را دوست دارد، - خير يا شر - مثل كسى است كه انجام داده. هر كه به نام خدا به شما پناهنده شد، پناهش دهيد؛ و هر كه شما را به خدا قسم داد، و چيزى خواست، حاجتش را برآوريد.

هر كه از شما دعوت كرد، بپذيريد. هر كه احسانى به شما كرد، تلافى كنيد؛ اگر نداشتيد دعا كنيد، به قدرى كه بدانيد جبران شده. هر يك از شما به سوى طمعى مى‏رود، آهسته رود. هر كه را خدا شصت سال عمر دهد، عذرى براى او نگذاشته - از جهت عمر - هر كه چون صبح كندو خيال ظلم به كسى نداشته باشد، خداوند گناهانش را بيامرزد.

هر كه پرده‏ى حيا را بدرد، غيبت ندارد. هر كه از كرده‏ى زشت خود بد دل باشد، خدا او را بيامرزد هر چند استغفار نكند. هر كس ديدار خدا را دوست دارد، خدا ديدار او را دوست دارد؛ و هر كه لقاى حق را خوش ندارد، خدا هم ملاقات او را ناخوش دارد. عالمى كه علمى از او سؤال كنند و جواب ندهد، دهانه‏ى آتشين بر دهنش زنند. هر كس در خيرى به رويش گشوده شد غنيمت داند، چه خبر ندارد كى بسته مى‏شود.

هر كه بتواند خشم خود بكار بندد و (براى خدا) فرو نشاند، خدا (قلب) او را از امن و ايمان پر كند. هر كه خواهد مزه‏ى ايمان را به چشد، مردم (صالح) را صرفاً براى خدا دوست بدارد. هر كه مالى از راه نامشروع به چنگ آورد، در راههاى باطل و حوادث سخت از دست بدهد. هر كه از رفق و مدارا سهم خود را برده باشد، از خير دنيا و آخرت سهم برده. هر كه محبت خدا را بر دوستى مردم ترجيح دهد، خدا او را از شر مردم حفظ كند.

هر كه دوست دارد در وسط بهشت مسكن گزيند، از اجتماع (يعنى از عقائد دينى و دستورات مذهبى مسلمين) جدا نشود. هر كس بيعت پشيمانى را فسخ كند، خدا روز قيامت از لغزشهاى او بگذرد. هر كه ميان مادر و فرزندى جدايى افكند، خدا در قيامت بين او و دوستانش جدايى اندازد. هر كه دست تنگى را گشايش دهد، خدا دنيا و آخرت كارش را آسان كند. هر كه بدهكار تهيدستى را مهلت دهد، يا قسمتى از طلب را به او ببخشد، خدا - روزى كه سايه‏اى جز سايه‏ى خدا نيست - او را در سايه‏ى عرش جاى دهد.

هر كه در دنيا دو زبان داشته باشد، خدا دو زبان آتشين براى او قرار دهد. هر كه بدون اجازه در نوشته‏ى ديگرى نگاه كند، گويا در آتش نگريسته. هر كه امر به معروف كند، بطور معروف (خدا پسند) امر كند. هر كه چهل روز خود را براى خدا خالص كند، چشمه‏هاى حكمت از قلبش به زبانش جارى شود. هر كه به خدا و عالم ديگر ايمان دارد، همسايه را گرامى دارد.

هر كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، سخن خير گويد يا ساكت نشيند. هر كه كافرى را مسلمان كند، بهشت بر او واجب است. هر كه مسلمانى را در غيابش كمك كند، خدا او را در دنيا و آخرت يارى كند. هر كه يك غصه‏ى دنيا از دل برادرش بردارد، خدا يك غصه‏ى آخرت از دلش برگيرد. هر كه در پى حاجت برادرش باشد، خدا در پى حاجت او باشد.

هر كه عيب برادرش را بپوشد، خدا در دنيا و آخرت عيوبش را به پوشاند. و مادامى كه بنده‏اى در يارى برادرش باشد، خدا ياور اوست. هر كس مسجدى بسازد - ولو به قدر خوابگاه مرغ قطا - خدا خانه‏اى در بهشت براى او بنا كند. هر كه در طلب علمى رود و بيابد دو سهم اجرا دارد، و هر كه برود و نبايد يك سهم. هر كه علم را وسيله‏ى شهرت قرار دهد، و گوش مردم را از آوازه‏ى علم خود پر كند، خدا در قيامت از فضيحت وى گوش مردم را پر كند، و حقير و بى مقدارش فرمايد: هر كه عمل آخرت را وسيله‏ى تحصيل دنيا قرار دهد، در آخرت بهره‏اى ندارد.

هر كه را احسانى كردند، جبران نمايد؛ اگر بتواند بازگو كند كه همين شكر احسانست. هر كه را احسانى كردند و جز ستايش تلافى ديگرى نتوانست، شكر گزارى كرده، و اگر كتمان كرد، ناسپاسى نموده. هر كه در دنيا به نسل عبدالمطلب نيكى كند، و او نتواند جبران نمايد، من در قيامت جبرانش كنم. هر كه عورتى بيند و بپوشاند، مثل كسى است كه زنده بگورى را جان داده و از قبر به در آورده. هر كه اميد از غير خدا برگيرد، خدا تمام حوائج او را كفايت كند، و از راه بى گمان روزيش دهد؛ و هر كس اميد به دنيا بندد، خدا كارش را به دنيا واگذارد.

هر كه به منظور ستايش مردم، معصيت خدا كند، همانها كه چشم ستايش به آنها داشته نكوهشش كنند. هر كه براى رضاى خدا كارى كرد كه موجب خشم مردم است، خدا از او راضى گردد، و مردم را هم از وى خشنود گرداند، و هر كس براى خشنودى مردم خلاف رضاى خدا كند، خدا بر او خشم گيرد، و مردم را از او ناراضى كند. هر كه در دنيا كيفر گناه بيند (در آخرت نبيند)، خدا عادل‏تر از آن است كه بنده‏اى را دو بار كيفر دهد. هر كه در دنيا خدا گناهش را عفو كرد، وى را رسوا نكرد، (در آخرت هم مورد عفو است) خدا كريم‏تر از آن است كه از عفو خود بازگردد. هر كه تقوايى نداشته باشد كه در خلوت او را از گناه منع كند، ذره‏اى از علمش در راه عبادت به كار نرفته.

هر كه نماز را ميان مردم نيكو گزارد، و در خلوت بد؛ به خدا اهانت كرده. هر كه نمازش از كارهاى زشت و ناپسند جلوگيرى نكند، جز دورى از خدا نيفزوده. هر كه مقصدى را از طريق گناه تعقيب كند، مطلوب را كمتر يابد، و در مهالك بيشتر افتد. هر كس ضمير صالحى داشته باشد، خدا محبوبيتى از آن ضمير بر چهره‏ى او نثار كند كه معروف وى باشد. هر كه براى كارى سوگند خورد، سپس كار بهترى پيش آمد، كفاره دهد، و كار بهتر را انجام دهد.

هر كه فرزند دخترى يابد، و به او احسان كند، همان دختر سپر آتش وى شود. هر كه بدون دعوت بر سر سفره‏اى حاضر شود، چنان است كه به عنوان سرقت آمده و غارت برده. هر كه برادر مسلمانى را - براى كار خيرى يا رفع مشكلى به صاحب قدرتى برساند - خدا روزى كه قدمها مى‏لغزد، او را در عبور از صراط يارى كند. هر كه مهمان قومى شد، بدون اجازه‏ى آنان روزه‏ى مستحب نگيرد. هر كه از بدعتگزارى جلوگيرى كند، خداوند قلبش را از من و ايمان پر كند.

هر كس به بدعتگزارى اهانت كند، خدا روز وحشت بزرگ او را ايمن دارد. هر كه سلامت بدن، و امنيت خاطر، و غذاى يك روزش را داشته باشد؛ گويا همه‏ى دنيا را دارد. هر كس زمام يكى از كارهاى مسلمانان را بدست گيرد، و خدا درباره‏ى او خير خواهد، معاون صالحى براى او بگمارد، كه اگر (خدا را) فراموش كرد تذكرش دهد، و اگر متذكر بود كمكش كند. هر كس در معاشرت به مردم ستم نكرد، و دروغ نگفت، و خلف وعده ننمود از كسانى است كه در جوانمرديش كامل و عدالتش ظاهر،و برادرى با او واجب و غيبتش حرام است. هر كس زبان و فرج خود را نگهدارد، وارد بهشت شود. هر كس عمداً دروغى بمن به بندد جايش دوزخ است.