آيين سفر

سيد اصغر ناظم زاده قمى‏

- ۴ -


بازار سياه و امام صادق (عليه السلام)

شرح داستان سفر تجارى مصادف و رفتار امام صادق (عليه السلام) با او از اين قرار است:

امام صادق (عليه السلام) براى ارتزاق خانواده خود و تأمين هزينه‏هاى مختلف، تصميم گرفتند از راه كسب و تجارت، عايداتى فراهم آورند تا جوابگوى نياز و مخارج خانه باشد. لذا هزار دينار فراهم كردند و به غلام خود، مصادف سپرده و فرمودند:

تجهز حتى تخرج الى مصر، فان عيالى قد كثروا.

خود را مهيا كن و به سوى مصر برو؛ زيرا عائله من زياد شده‏اند.

مصادف متاعى را كه غالباً بازرگانان به مصر مى‏بردند، تهيه كرد و با كاروانى از بازرگانان، كه مال التجاره به مصر مى‏بردند، هم‏سفر و همراه شد. چون به نزديكى مصر رسيدند، كاروان ديگرى از بازرگانان، كه مصر را به مقصد ديگرى ترك مى‏گفتند، با ايشان برخورد كرده و وضعيت بازار مصر و چگونگى قيمت‏ها را براى آنان تشريح كردند و ضمن گفت و گو معلوم شد متاعى كه مصادف و برخى همراهان وى حمل مى‏كنند، بازار خوبى پيدا كرده و در مصر كمياب است، و مهم آن كه كالاى مورد نظر، مايحتاج عمومى مردم بوده و از خريد آن ناگزير بودند.

كاروانيان با خوشحالى، با يكديگر پيمان بستند كه به سودى كم‏تر از صد در صد، براى فروش كالاهايشان راضى نشوند.

كاروان تجارتى، وارد مصر شد. تجار خوش اقبال، جنس خود را به دو برابر قيمت فروختند و خرسند، راه بازگشت در پيش گرفتند.

مصادف نيز با هزار دينار سود خالص، به مدينه بازگشت و خوشحال به حضور مولاى خود، امام صادق (عليه السلام) رسيده و كيسه‏هاى هزار دينارى پول را كه شامل اصل سرمايه و سود آن بود، مقابل حضرت نهاد و گفت: فدايت شوم!

اين كيسه، سرمايه‏اى است كه به بنده سپرديد و ديگرى كه به ميزان اصل سرمايه است، سود به دست آمده از آن است.

امام صادق (عليه السلام) خطاب به او فرمودند:

ان هذا الربح كثير، و لكن ما صنعتم فى المتاع؟

اين سود بسيار زيادى است، چه شد كه توانستيد تا اين ميزان، سود كسب كنيد؟

مصادف داستان كمبود متاع در مصر و حكايت پيمان تجار براى سود صد در صد را براى امام صادق (عليه السلام) تعريف كرد و شرح آن سودآورى را به عرض امام رسانيد. امام برآشفته شده و فرمودند:

سبحان الله! تحلفون على قوم مسلمين ألا تبيعوهم الا بربح الدينار دينارا؟

سبحان الله! شما هم قسم شديد كه در ميان مردم مسلمان، بازار سياه بسازيد و عهد بستيد كه به كم‏تر از سود خالص مساوى اصل سرمايه، نفروشيد؟ نه، من چنين سودى را هرگز نمى‏خواهم.

سپس يكى از دو كيسه را برداشته و فرمودند:

هذا رأس مالى، و لا حاجة لنا فى هذا الربح.

اين اصل سرمايه من، مرا بدين سود، نيازى نيست.

و كيسه سود را باز گرداندند. آن گاه افزودند:

يا مصادف! مجاهدة السيوف أهون من طلب الحلال‏(130).

اى مصادف! شمشير زدن در ميدان جنگ و مبارزه كردن، آسان‏تر از كسب روزى حلال است.

نمونه‏اى از سفر تجارى سالم‏

روايتى از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه برنامه‏اى جامع و كامل براى سفرهاى تجارى به شمار مى‏آيد. احمد بن محمد بن يحيى مى‏گويد:

يكى از دوستانم، براى تجارت، آماده سفر مى‏شد كه تصميم گرفت پيش از سفر به حضور امام هشتم، حضرت جعفر بن محمد (عليه السلام) برسد. قصد وى از اين شرف‏يابى، عرض سلام و مشورت با ايشان درباره تجارت بود. چون به حضور حضرت رسيد، گفت: اى فرزند رسول خدا! من عازم سفرى دراز به قصد تجارتم.

عهد كرده‏ام پيش از ديدار و شنيدن رهنمودهاى شما از شهر خارج نشوم.

امام (عليه السلام) وى را دعا كرده و سپس فرمودند:

در گفتارت صادق باش؛ اگر در متاع تو عيبى است، آن را كتمان مكن؛

افراد ساده و كسانى را كه در معامله سخت نمى‏گيرند و چانه نمى‏زنند، فريب مده، كه كسب تو را حرام خواهد كرد؛ آن چه را براى خود نمى‏خواهى، براى ديگران مپسند؛ همواره حقوق خود و ديگران را در نظر گير؛ در دادوستد، به خود واهمه راه مده و فرياد مكش،، و بدان اگر سوداگر و كاسب، راست گفتار باشد، در قيامت با بندگان صالح و شايسته خداوند محشور خواهد شد. هرگز در هنگام معامله سوگند مخور، كه سوگند اگر به ناحق باشد، تو را به دوزخ برد.

بدان كه همه بازرگانان، تن به فجور داده‏اند، مگر آنان كه حقى از كسى ضايع نمى‏گردانند و از حق خويش نيز چشم نمى‏پوشند. هر گاه عزم سفر كردى، بسيار دعا كن و از خداوند طلب خير كن، كه پدرم از پدران خود نقل مى‏كند كه رسول گرامى خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله) به اصحاب و ياران خود، آن چنان طلب خير را مى‏آموخت كه گويا به آنان سوره‏اى از قرآن را مى‏آموزد(131).

4. سفر عبادى و زيارتى‏

نيت، روح عمل انسان است. كارى كه به نيت و انگيزه تقرب و كسب رضاى خداوند صورت بگيرد، عبادت محسوب شده، بر آن، اجر و پاداش مترتب است.

اساساً هر عملى را بر پايه نيت و انگيزه صدور، ارزيابى مى‏كنند و از اين رو است كه پيامبر گرامى اسلام (صلى‏الله‏عليه‏وآله) فرمودند:

الأعمال بالنيات‏(132).

قدر و ارج عمل، بسته به نيت گزارنده آن است.

امام صادق (عليه السلام) نيز فرمودند:

ان الله يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة(133).

خداوند، مردم را در روز قيامت، بر اساس نيت‏هاى آنان، محشور مى‏كند.

از سفارش‏هاى نبى مكرم اسلام به صحابى مخلص و فداكارش، ابوذر، آن است كه:

ليكن لك فى كل شى‏ء نية حتى فى النوم و الأكل‏(134).

در همه كارها، نيت خير و تقرب كن، حتى در خفتن و خوردن.

سفر نيز كه يكى از رفتارهاى شخصى و اجتماعى است، مى‏تواند رنگ عبادت به خود گيرد و در كنار عبادات و طاعات الهى بنشيند. اين در صورتى است كه مسافر، به قصد تقرب و نزديكى به خداوند، پاى در ره نهد و مبدأ را تا مقصد، به همين نيت بپيمايد. براى عبادى بودن سفر، كافى است كه نيت، تقرب الى الله باشد، هر چند سفر انسان از مقوله حج و جهاد و زيارت نباشد.

در مقابل، اگر كسى براى حج و جهاد و زيارت، از خانه بيرون رود، ولى در دل، نيتى غير الهى داشته باشد، سفر او ريا كارانه و تهى از عبادت است. سفرهايى كه به منظور ديدار خويشان (صله ارحام)، عيادت بيماران، رسيدگى به حال محرومان، جهاد در راه خدا، زيارت مشاهد، عتبات و اولياى خدا صورت گيرد، و در آن‏ها مسافر قصد قربت كند، در شمار عباداتى هم چون نماز و روزه قرار مى‏گيرند و بر آن‏ها پاداش بسيار وعده داده شده است.

برخى از سفرهايى كه مى‏توانند عنوان عبادت به خود گيرند و از گروه سفرهاى عبادى به شمار آيند، بدين قرار است:

سفر جهاد

جهاد از واجباتى است كه اسلام بدان اهميت فوق العاده داده و مسلمانان را به توجه و اهتمام بدان دعوت كرده است. جهاد، نه تنها يك واجب شرعى، كه خود قائمه واجبات و احكام دين است. مردمى كه از مجاهدت در راه خداوند، روگردانند، هرگز روى سعادت به خود نمى‏بينند و هماره سايه ظلم و خوارى بر زندگانى آنان گسترده است. گرامى‏ترين مسلمانان نزد رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله) و امامان معصوم (عليهم السلام) كسانى بودند كه خالصانه راهى جهاد مى‏شدند و در اين راه، اندكى بيم و ترس به خود راه نمى‏دادند. اميرمؤمنان، على (عليه السلام) جهاد را كليد بهشت مى‏خواندند و حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) در خطبه‏اى كه در مسجد مدينه ايراد فرمودند، جهاد را قائمه دين و عمود خيمه شريعت، معرفى كردند.

آيات بسيارى در قرآن كريم وجود دارد كه بر ضرورت و اهميت جهاد، صحه مى‏گذارد و هماره مجاهدان، در قرآن ستوده شده‏اند. اين آيات و اين دست روايات به اندازه‏اى است كه نيازى به شرح بيش‏تر و ذكر منابع و عنوان مآخذ نيست‏(135).

به هر رو، سفرهاى جهادى، از آن دسته عباداتى هستند كه موجب تقرب به خداوند، سعادت ابدى و سلامت روحى مى‏شوند. مسافران مجاهد و مجاهدان مسافر، پيك‏هاى رحمتى هستند كه در سراسر ممالك اسلامى، نويدبخش عزت و سربلندى اسلامند.

سفر حج و عمره‏

از سفرهايى كه بسيار بدان سفارش شده است، زيارت خانه خدا در مكه مكرمه است. اين سفر عبادى، كه مشتمل بر اعمال خاصى است، آثار و بركات بى‏شمارى با خود به همراه دارد. حج كنندگان خانه خدا، خود را آماده مى‏سازند كه پس از ديدار سرزمين وحى و زيارت خانه دوست، به مقامى مشرف شوند كه لقاى خدا را در كتاب سعادت آنان بنگارد.

حج زيارت كردن خانه بود   حج رب البيت، مردانه بود

سفر حج از بياد ماندنى‏ترين سفرهايى است كه به ندرت براى مسلمانان پيش مى‏آيد و مناسك ويژه آن، حال و هوايى روحانى و روح پرور دارد. بسيارند كسانى كه در طى اين مناسك، منقلب و متحول مى‏شوند و از رهگذر اين سفر، به مراتب و مقامات بالاى معنوى دست مى‏يابند. ره آورد حج، ايمان و تقوا است.

اين سفر روحانى، گاه آن چنان معجزه گر است كه از انسان‏هاى معمولى، بزرگ مردانى وارسته مى‏سازد. به همين علت است كه اسلام هماره از مسلمانان خواسته است كه آرزوى حج را در سر بپرورند و چون به مرتبه استطاعت دست يافتند، مقدمات اين سفر انسان ساز را فراهم كنند.

كسانى كه براى تشرف به حج، مستطيع نمى‏شوند، مى‏توانند به اعمالى كه در شريعت، عنوان حج به خود گرفته و ثواب آن را دارد، دل ببندند؛ مانند نماز جمعه و عيادت از بيماران؛ زيرا در سفر روحانى، بعد منزل، چندان اهميت ندارد:

گر چه دوريم به ياد تو قدحى مى‏نوشيم   بعد منزل نبود در سفر روحانى

مسافران حج بايد به اين نكته توجه كامل داشته باشند كه حج مجموعه‏اى از آداب و احكام ويژه است كه از آنها با عنوان مناسك حج ياد مى‏شود.

حاجى بايد همه اين رهنمودهاى شرعى را عيناً و تماماً به جا آورد و از كاستن و افزودن بپرهيزد. اگر جز اين كند، حج به جا نياورده و هم چنان در احرام است‏(136).

حج در كليت خود، مصالح و فوايد بسيارى را بر دامان مسلمين گذاشته و مى‏گذارد؛ اما اين كه آداب ويژه آن، چه حكمت و مصلحتى را در پى دارند، گاه بر ما پوشيده است. ما مى‏دانيم كه حج، روح همدلى و هم‏سويى و وحدت را در ميان امت‏هاى اسلامى زنده مى‏كند. ما مى‏دانيم كه حج، يك دوره كوتاه مدت، اما مؤثر براى آموزش اسلام و ديانت است. ما مى‏دانيم كه راهيان كوى يار، پس از بازگشت از اين سفر، روحى با طراوت و آماده براى طى مراتب معنوى دارند.

هم چنين ما بسيارى ديگر از فوايد روحى و معنوى حج را در مى‏يابيم؛ اما در عين حال، شايد نتوانيم براى تك تك آداب حج، حكمت و فلسفه‏اى را بازگو كنيم؛ ولى اطمينان داريم كه اين حلقه‏هاى به هم پيوسته، زنجير مقدسى را مى‏سازند كه جنبه شيطانى انسان را به بند مى‏كشد و بعد ربانى آدمى را پرواز مى‏دهد.

در حج، همه مسلمانان، در يك سو و با يك رنگ، به طواف خانه‏اى مى‏روند كه مظهر سادگى و پيراستگى است. در سفر حج، حاجى اين آموزه بزرگ را در مى‏يابد كه در گوهر، با انسان‏هاى ديگر تفاوتى ندارد و جز تقوا و پاكدامنى، هيچ عامل ديگرى موجب برترى و ارجمندى انسان نمى‏شود. در مدرسه حج مى‏آموزيم كه بايد ابراهيم‏وار، دل به درياى آتش زنيم و در راه اعتلاى كلمةالله از هيچ تهديد و تطميعى نهراسيم.

اين همايش سالانه، آن اندازه مهم و نقش آفرين است كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند:

لا يزال الدين قائما ما قامت الكعبة(137).

تا آن گاه كه كعبه بر پا است، اسلام بر جا است.

رمى جمرات، سمبلى از تبرى حاجى از دشمنان دين است. سعى بين صفا و مروه، نمادى از تلاش مسلمانان براى رسيدن به سعادت است. بر گرد كعبه گرديدن، مظهر خلوص نيت و توجه قلب به يك مبدأ و يك مقصد است. هروله، اشاره به فرياد و خروش مسلمان، بر شرك و كفر است و خلاصه اين كه حج، درس‏نامه ديدار يار و آموزشكده لقاى دوست است. اگر حاجى اين درس بزرگ را نياموزد، از سفر خود طرفى نبسته و چيزى جز رنج سفر و مرارت دورى از وطن، بر تن و جان او باقى نمى‏ماند.

جلوه بر من مفروش اى ملك‏الحاج كه تو   خانه مى‏بينى و من خانه خدا مى‏بينم

رواياتى كه سخن از ثواب حج و ارزش اين زيارت بى‏مانند مى‏كنند، شگفت و انبوهند. شمارى از آن‏ها بدين قرار است.

1. امام على (عليه السلام) فرمودند:

الحاج و المعتمر و فدا الله، و حق على الله تعالى أن يكرم و فده، و يحبوه بالمغفرة(138).

حج گزار و آن كه به عمره مى‏رود، هر دو ميهمانان خدايند و بر خداوند سزاوار است كه ميهمانان خود را گرامى دارد و با مغفرت و آمرزش گناهان، از آنان پذيرايى كند.

2. نيز فرمودند:

ما عبد الله بشى‏ء أفضل من الصمت و المشى الى بيته‏(139).

خداوند به چيزى برتر از سكوت و رفتن به زيارت خانه‏اش، پرستش نمى‏شود.

3. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمودند:

هيچ راهى از راه‏هاى خدا، به برترى حج نمى‏رسد، مگر راه مجاهدى كه به شمشير قيام كند و در راه جهاد، شربت شهادت نوشد(140).

4. در حديثى آمده است كه شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: من حج واجب را به جا آورده‏ام. توان مالى آن را نيز دارم كه حج مستحبى را نيز به جا آورم. شما پاداش‏هاى بسيارى براى حج مستحبى فرموده‏ايد، ولى آيا بهتر نيست كه هزينه اين حج را صدقه بدهم؟ آيا در آن صورت، سزاوار ثواب چنان حجى (مستحبى) شده‏ام؟ امام صادق (عليه السلام) نگاهى به كوه ابوقبيس انداخته و فرمودند:

لو تصدقت بمثل هذا ذهبا و فضة و ما أدركت ثواب الحج‏(141).

اگر به سنگينى اين كوه (ابوقبيس) سيم و زر صدقه دهى، ثواب حج را در نخواهى يافت.

5. در حديث اربع مائة از اميرالمؤمنين على (عليه السلام) نقل است كه فرمودند:

نفقة درهم فى الحج تعدل ألف درهم‏(142).

يك درهم در حج انفاق كردن، برابر است با هزار درهم انفاق در غير حج.

6. صفوان جمال از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه فرمودند:

من حج حجتين لم يزل فى خير حتى يموت‏(143).

آن كس كه دو حج گزارد، تا هنگام مرگ، در خير و نيكى خواهد بود.

7. ذريح مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه فرمودند:

هركس بميرد در حالى كه حج واجب خود را به جا نياورده باشد، اگر دليل موجهى (مانند بيمارى و بستن راه) براى ترك اين واجب نداشته باشد، يهودى يا نصرانى مرده است‏(144).

روايات و سخنانى از اين دست، در كتب روايى بسيار است. اين سفارش‏هاى بليغ و اصرار به اهتمام در راه سفر حج، اين حقيقت را آشكارتر مى‏سازد كه ارمغان و ره آوردهاى سفر حج براى همه آحاد امت اسلام، بركت خيز و مبارك است تا آن جا كه امام صادق (عليه السلام) مى‏فرمايند:

من عانق حاجا بغباره كان كمن استلم الحجر الأسود(145).

كسى كه حاجى را در آغوش گيرد و با او معانقه كند كه هنوز گرد راه حج، در لباس او است، گويا حجرالاسود را دست ماليده است.

گفتنى است كه پيامبر بزرگوار اسلام (صلى‏الله‏عليه‏وآله) هرگاه به حج گزارنده‏اى ملاقات مى‏كردند، به او مى‏فرمودند:

تقبل الله منك، و أخلف عليك نفقتك، و غفر ذنبك‏(146).

خداوند حج تو را بپذيرد و درهاى روزى را به روى تو بگشايد و از گناهانت درگذرد.

زيارت مشاهد و عتبات عاليه‏

از سفرهاى بسيار با فضيلت - كه از عبادات نيز به شمار مى‏آيد - سفرهاى زيارتى و حضور در جوار مرقد مطهر پيامبر اسلام (صلى‏الله‏عليه‏وآله) پيامبران سلف، مرقد مطهر حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام)، اميرالمؤمنين و ديگر امامان معصوم (عليهم السلام) و زيارت امامزادگان، بزرگان دين، علماء، شهدا و صالحان است. چنين زيارت‏هايى آثار روحى و معنوى بسيارى در پى دارد و به پاكيزگى روح و سلامت نفس مى‏انجامد.

در فرهنگ اسلامى، پيامبران و امامان (عليهم السلام) پس از ارتحال يا شهادت نيز، در ميان امت‏هاى خود، حضور دارند و بر اعمال مردم شاهد و گواهند.

روشن‏تر شدن اين مطلب، نياز به طرح مباحث اعتقادى و فكرى دارد و در اين نوشتار، نمى‏توان به همه جوانب موضوع نگريست؛ اما از باب:

آب دريا را اگر نتوان كشيد   هم به قدر تشنگى بايد چشيد

به اندكى از آن مباحث، اشاره مى‏كنيم.

از آيات و روايات اسلامى چنين بر مى‏آيد كه انسان‏ها پس از مرگ و پيش از برانگيخته شدن از قبور و حشر كبرى، در عالمى به سر مى‏برند كه از آن، با نام عالم برزخ يا عالم قبر و يا جهان ارواح ياد مى‏كنند. اين حقيقت، در قرآن اين گونه بازگو شده است:

و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون‏(147).

در پشت سر آنان، برزخى است، تا آن گاه كه برانگيخته شوند.

هم چنين از آيات قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام) بر مى‏آيد كه مردم، پس از مرگ سه گروهند: گروهى مؤمنان خالص، برخى كافر محض و ستمكاران، و افرادى نيز ميان اين دو قطب قرار دارند؛ يعنى نه گرفتار كفر محضند و نه بر قله ايمان ناب بر آمده‏اند. قرآن كريم به مناسبت، به اين گروه‏ها اشاره كرده است؛

از جمله، در سوره روم مى‏فرمايد:

گناهكاران و مجرمان، روزى كه قيامت بر پا شود، سوگند مى‏خورند كه ساعتى بيش در جهان برزخ درنگ نكرده‏اند؛ اما صاحبان دانش و ايمان به آنان خواهند گفت كه شما به فرمان خدا، مدتى طولانى تا روز قيامت مكث كرده‏ايد و اينك روز برانگيختن است؛ ولى شما نمى‏دانيد(148).

از برخى روايات نيز به خوبى استفاده مى‏شود كه حيات برزخى، به معناى كامل خود، براى مردگان محفوظ است؛ از جمله نوشته‏اند:

پس از پايان جنگ بدر، پيامبر خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله) دستور دادند شهداى اسلام را در كنار ميدان بدر به خاك بسپارند و كشته‏هاى كفار را در چاهى اندازند و بر روى آنان خاك بريزند. آن گاه حضرت بر بالاى چاه آمده و يكايك آنان را صدا زدند. سپس آنان را به سبب انكار نبوت و آيات الهى، سرزنش كردند و فرمودند: آيا حقانيت وعده‏هاى خدا را در يافتيد؟ در اين هنگام، برخى از مسلمانان، كه از اين رفتار پيامبر به شگفت آمده بودند، عرض كردند: اى رسول خدا! آيا با مردگانى كه آثار حيات از ايشان زايل شده است، سخن مى‏گوييد؟ حضرت در پاسخ فرمودند:

بدانيد كه شما از آنان شنواتر نيستيد؛ ليكن آنان قدرت پاسخ گويى ندارند(149).

اما مخلصان و صالحان، در جهان برزخ، حياتى خرم و برخوردار از نعمت‏هاى الهى دارند و بر اعمال و احوال ما شاهد و ناظرند. خداوند اين حقيقت را درباره شهيدان، اين‏گونه بازگو مى‏كند:

اى پيامبر! هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شده‏اند، مردگانند، بلكه ايشان زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى خوارند. آنان به سبب نعمت‏هاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان داده است، خوشنودند و كسانى را كه هنوز به ايشان نپيوسته‏اند، به اين نعمت‏ها بشارت مى‏دهند. آگاه باشيد كه بيم و اندوهى به ايشان راه ندارد(150).

شبيه به همين خطاب نيز در سوره مباركه بقره آمده است‏(151).

اين دو خطاب، در ظاهر، مخصوص شهيدان است؛ اما به دليل آيه‏اى ديگر در سوره نساء - كه باز خواهيم گفت - در اين برخوردارى و تنعم، انبيا و صالحان و صديقين، با شهيدان راه حقيقت و فضيلت، همراه و هم‏سفره‏اند. خداوند در سوره نساء، سه گروه ديگر را هم‏طراز و هم سرنوشت با شهيدان، قلمداد كرده، مى‏فرمايد:

كسى كه خدا و پيامبرش را اطاعت كند، در روز رستاخيز، هم‏نشين كسانى خواهد بود كه خداوند نعمت خود را بر آنان تمام كرده است؛ يعنى پيامبران، صديقان، شهيدان و صالحان‏(152).

در روايات، سخن از عالم برزخ و جهان ارواح به قدرى زياد است كه فقط اشاره‏اى به آن‏ها، نياز به تحقيق و كتابى جداگانه است‏(153)؛ اما در اين جا، چند نمونه را مى‏آوريم:

امام سجاد (عليه السلام) فرمودند:

القبر اما روضة من رياض الجنة أو حفرة من حفر النار(154).

قبر، يا باغى از بستان‏هاى بهشت است و يا گودالى از گودال‏هاى جهنم.

دعايى كه تحت عنوان اذن دخول وارد شده است، و زائران معمولا آن را هنگام نزديك شدن به ضريح پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) و امامان (عليهم السلام) مى‏خوانند، گواهى ديگر بر اين حقيقت است كه ايشان زنده‏اند، سخن ما را مى‏شنوند و بر اجابت حاجات ما توانايى دارند. به هنگام ورود به مكان مشرفى كه ضريح مطهر پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) يا امامان معصوم (عليهم السلام) در آن است، مى‏خوانيم:

خدايا! من بر درى از درهاى خانه پيامبرت ايستاده‏ام... به حرمت صاحب اين مرقد شريف، اعتقاد دارم و مى‏دانم كه پيامبر و خلفاى تو، همه زنده‏اند و نزد تو روزى مى‏خورند، مقام مرا مى‏بينند، كلام مرا مى‏شنوند و سلام مرا پاسخ مى‏گويند؛ اما تو راه را بر گوش من بسته‏اى؛ ولى ما را از حلاوت سخن گفتن با آنان محروم نكرده‏اى‏(155).

اعتقاد به اين كه پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) و جانشينان بر حق او، يعنى امامان (عليهم السلام) شاهد و گواه بر اعمال روزانه ما هستند، عاملى است كه انسان مؤمن را از گناه باز مى‏دارد و او را به خويشتن دارى مى‏خواند. چنين ارتباطى، هماره بر سلامت اجتماع و درستكارى آحاد جامعه مى‏افزايد و همگان را به تقوا و پرهيزگارى ره مى‏نمايد.

كسانى كه زيارت قبور متبركه و مشاهد مباركه را خلاف شريعت، و بدعت مى‏خوانند، از آثار مثبت اين ارتباط معنوى بى‏خبرند. اينان توجه ندارند كه يكى از پايه‏هاى تقوا، همين توجه به بزرگان دينى و حضور بر مزار شريف آنان است. خداوند در قرآن كريم مى‏فرمايد:

و ما أرسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله و لو أنهم اذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما(156).

هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آن كه بايد فرمان برده شود به اذن خداوند. اگر آنان كه به خود ستم كرده‏اند، نزد تو مى‏آمدند و خداى را استغفار مى‏كردند، رسول نيز براى آنان طلب آمرزش مى‏كرد، هر آينه خدا را توبه‏پذير و مهربان مى‏يافتند.

آيات ديگرى نيز وجود دارد كه مانند آيه ياد شده، توسل به پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) و شفاعت خواهى از ايشان را تحسين و تأييد مى‏كند. اين گونه آيات، پاسخ متين و استوارى است كه مى‏تواند بطلان و نادرستى نظريه گروهى از كج انديشان را، كه توسل به حضرات ائمه معصومين (عليهم السلام) و درخواست يارى از آنان را تقبيح كرده و آن را بدعت مى‏خوانند، روشن سازد. آرى، توسل و اميد به شفاعت نمى‏تواند از توبه و عمل صالح جدا باشد؛ يعنى نخست بايد به خدا رو آورد، آن گاه پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) و امامان (عليهم السلام) را واسطه قرار داد.

ضمنا نمى‏توان مفهوم و دلالت اين آيات، و از جمله، آيه مزبور را به زمان حيات پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) اختصاص داد؛ زيرا همان گونه كه پيش‏تر آمد، از قرآن چنين بر مى‏آيد كه اولياى خداوند، به ويژه پيامبران و امامان (عليهم السلام)، در عالم برزخ، زنده، شاهد و گواهند. احاديث و اخبار مربوط به پيامبر و امامان (عليهم السلام) اين حقيقت را روشن‏تر مى‏كند.

شيخ مفيد (رحمة الله) در كتاب ارشاد چنين روايت كرده است:

پس از تجهيز بدن مطهر پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) به دست حضرت على (عليه السلام)، مردم مدينه درباره اين كه بدن مطهر را كجا به خاك سپارند و چه كسى بايد بر او نماز گزارد، به گفت و گو پرداختند. اميرالؤمنين، على بن ابى طالب (عليه السلام) به مسجد آمد و فرمود: اى مردم! رسول خدا در حيات و ممات، امام و پيشواى ما است. گروه گروه بر بدن ايشان حاضر شويد و نماز گزاريد، بدون آن كه به شخصى اقتدا كنيد. بدانيد كه خداوند، هيچ پيامبرى را قبض روح نمى‏كند، مگر آن كه مكان قبض را قبر او قرار مى‏دهد. لذا من بدن مطهر او را در سراى او به خاك مى‏سپارم. حاضران، همه اين سخن را پذيرفتند و چنان عمل كردند كه على (عليه السلام) فرموده بود(157).

همين ماجرا و سخن حضرت على (عليه السلام) را، كه حاكى از پيشوايى پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) در حيات و ممات است، ابن سعد در كتاب طبقات خود نقل مى‏كند(158). از اين دو روايت، چنين بر مى‏آيد كه مسلمانان صدر اسلام، پيامبر را بعد از ارتحال نيز پيشوا و ناظر بر اعمال خود مى‏دانستند.

پاداش زيارت‏

زيارت قبور مطهر و پاك پيشوايان دين، علاوه بر آن كه سبب تقويت و تكامل روح زائر مى‏شود، الگو و اسوه‏هاى معصوم را پيش روى وى قرار مى‏دهد و او را با پاداش و اجر اخروى نويد مى‏بخشد.

امام على بن موسى الرضا (عليه السلام) فرمودند:

هر امامى بر گردن دوستان و پيروان خود، عهد و پيمانى دارد. اين عهد و پيمان، هرگز بريده نمى‏شود. اين عهد، آن گاه به كمال و تمام خود خواهد رسيد كه قبور امام خود را زيارت كنند. پس هر كس كه امام خود را به ميل و رغبت زيارت كند و آن چه را آنان به آن راغب بوده‏اند، تصديق نمايد، او را در روز قيامت، در پيشگاه خداوند، شفاعت خواهند كرد(159).

پيامبر گرامى (صلى‏الله‏عليه‏وآله) نيز فرمودند:

من رأى (زار) قبرى حلت له شفاعتى، و من زارنى ميتا فكانما زارنى حيا(160).

هر كس كه قبر مرا ديدار كند، شفاعت من بر او نازل شود. كسى كه مرا پس از مرگ زيارت كند، گويا مرا در حال حيات زيارت كرده است.

جميل بن صالح نيز از مام صادق (عليه السلام) نقل كرده است كه فرمودند:

ان زيارة قبر رسول الله (صلى‏الله‏عليه‏وآله) تعدل حجة مع رسول الله مبرورة(161).

كسى كه به زيارت قبر رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله) همت گمارد، گويا همراه آن گرامى، حج مقبول به جا آورده است.

امام سجاد (عليه السلام) از پدر بزرگوارش، حضرت حسين بن على (عليه السلام) نقل كرده‏اند كه ايشان از جد خود، رسول الله پرسيدند:

پاداش كسى كه شما را زيارت كند، چيست؟

رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله) فرمودند:

من زارنى حيا أو ميتا او زار أباك أو زار أخاك أو زارك كان حقا على أن أزوره يوم القيامة و أخلصه من ذنوبه (162).

كسى كه مرا در هر حال (حيات و ممات) زيارت كند، يا پدرت، (على) و يا برادرت، (حسن) و يا تو را زيارت كند، بر من است كه او را در قيامت زيارت و شفاعت كنم و او را از گناهش خلاصى بخشم.

همين وعده از زبان مبارك پيامبر (صلى‏الله‏عليه‏وآله) خطاب به على (عليه السلام) وارد شده است‏(163).

نيز زيدبن شحام مى‏گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم كه پاداش كسى كه يكى از شما امامان (عليهم السلام) را زيارت كند، چيست؟ امام فرمودند:

كان من زار رسول الله.

مانند كسى است كه پيامبر خدا را زيارت كرده است.

روايت در اين باره به قدرى فراوان است كه حتى اشاره به برخى از آن‏ها از توان اين نوشتار خارج است. كسانى كه در اين باره مى‏خواهند جست و جويى انجام دهند، مى‏توانند به جلد چهارم كتاب المحجة البيضاء مراجعه كنند (164).

اين نكته را نيز بايد از ياد برد كه زيارت قبور صالحان، اوليا، شهدا و به خصوص، حضرات معصومين (عليهم السلام) از شايسته‏ترين و مؤثرترين سفرهاى عبادى است كه بر هر مسلمانى است كه براى كسب اين توفيق بكوشد و خويش را از اين چشمه فياض و جوشان، سيراب كند تشنه و محروم نگرداند.

ديدار خويشان‏

يكى از وظايف شرعى و عبادى هر مسلمان، ديدار از خويشان است. در اصطلاح روايات، از اين عبادت بزرگ، به صله رحم تعبير شده است. ارحام به كسانى گفته مى‏شود كه با انسان نسبت نسبى دارند، خواه از محارم باشند يا از غير محارم و خواه در شما وارثان باشند يا خير. رفت و آمد با چنين خويشاوندانى، از عبادات به شمار آمده و اجر و پاداش بسيارى بر آن مترتب است. بايد توجه داشت كه معناى صله رحم، كمك مالى نيست. پيامبر گرامى اسلام (صلى‏الله‏عليه‏وآله) كه خود هماره به اين سنت اسلامى پايبند بودند، فرمودند:

صلوا أرحامكم و لو بالتسليم‏(165).

به ارحام خود بپيونديد، هر چند به اندازه يك سلام.

در روايات اسلامى، به اندازه‏اى بر صله رحم سفارش شده است كه ترك آن را از گناهان كبيره شمرده و تارك چنين سنتى، به شدت نكوهش شده است.

اگر صله رحم، با كمك مالى و تفقد، همراه باشد، مستوجب اجرى دو چندان خواهد بود و ثواب آن، خارج از حساب است. هم‏چنين در روايات، آثار بسيارى براى صله رحم شمرده شده است كه نقل برخى از آن‏ها خالى از فايده نيست.

ابو حمزه ثمالى از امام باقر (عليه السلام) نقل مى‏كند كه فرمودند:

صله ارحام، عمل را پاكيزه مى‏گرداند، اموال را افزون مى‏كند، بلايا را مرتفع مى‏سازد، حساب را در قيامت آسان مى‏كند و مرگ را به تأخير مى‏اندازد(166).

و رسول گرامى اسلام در سفارشى بليغ و رسا فرمودند:

به همه افراد امتم، به حاضر و غايب آنان، حتى آنان كه در رحم مادر و پشت پدرانند، سفارش مى‏كنم كه با خويشان خود رابطه داشته باشند (و صله رحم نمايند) هر چند يك سال راه پيش رو داشته باشند. چنين عملى، نشانه ايمان و تسليم است‏(167).

رواياتى به همين مضمون و شبيه به آن چه گفته شد، در جلد دوم اصول كافى آمده است كه مطالعه آن‏ها اهميت اين سنت پسنديده را آشكارتر مى‏سازد. در برخى از اين روايات، مى‏خوانيم كه نزديك‏ترين خير، صله رحم است (168). در برخى نيز آمده است كه نيكوترين نوع صله رحم، خوددارى از آزار خويشان است‏(169).

نيز گروهى از احاديث، عقاب و كيفرى را كه پيامد ترك اين رفتار خداپسندانه است، گوشزد كرده‏اند تا آن جا كه امام صادق (عليه السلام) از رسول گرامى اسلام (صلى‏الله‏عليه‏وآله) نقل كرده‏اند كه:

أفضل ما توصل به الرحم كف الأذى عنها(170).

برترين چيزى كه با آن صله رحم مى‏شود آن است كه از اذيت آنان خوددارى شود.

رواياتى كه پيامدهاى ترك چنين سنت پسنديده‏اى را خاطر نشان كرده‏اند، در جلد دوم اصول كافى، و جلد يازدهم وسائل الشيعه به تفصيل آمده‏اند. از آن جا كه موضوع اين گفتار، تحقيقى درباره سفر و آثار و فوايد آن است، از يادآورى همه آنها اجتناب كرده، تنها يادآور مى‏شويم كه اگر سفرى به اين قصد (ديدار خويشان و تجديد مهر و مودت با وابستگان) صورت گيرد، از بارزترين مصاديقى است كه مى‏توان براى سفرهاى عبادى برشمرد. يقيناً سفرى كه به صله رحم و ديدار پدر و مادر و يا خويشان و آشنايان بينجامد، از مبارك‏ترين حوادثى است كه در زندگى روزانه ما اتفاق مى‏افتد. اين عزيمت خجسته، شادابى روح، تقويت اراده، دلگرمى و پشتكار و اجر و ثواب بى‏شمار در پى دارد و ترك آن به صلاح دنيا و دين انسان مسلمان نيست.