تعداد تلفات ، گاهى ممكن است
تابع كيفيت زندگى مردم باشد مانند زلزله 25 آوريل 1922 در دهكده
كاونيلاك الجزيره كه كاملا آن را خراب نمود ولى هيچ گونه تلفاتى نداشت
، زيرا زلزله زمانى اتفاق افتاد كه ساكنين دهكده مشغول خوردن ناهار
بودند و در اين دهكده رسم بود كه ناهار را در هواى آزاد در زير آلاچيق
ها صرف مى كردند.
ج ) نوع ، جهت و حركت
زلزله
نوع ، جهت و حركات زلزله نمودهاى مهمى هستند كه بايد آن ها را
در نظر گرفت . در امتداد خط قائمى كه از كانون زلزله مى گذرد يعنى در
نزديكى نقطه از سطح زمين - كه به مركز زلزله موسوم است - حركت قائم از
تحت به فوق ((بر آمدگى به واسطه تراكم فشار
طبقات )) يا حركت از بالا به پايين
((فرو رفتگى به واسطه انبساط))
مشاهده مى شود.
اگر به وسيله حركتى كه گسله
(9) را ايجاد مى كند دو قسمت مجاور هم در جهت مخالف
يكديگر حركت كنند خط گسله در سطح زمين ، حد دو نوع حركت را تعيين مى
كند و به هر نسبتى كه از مركز زلزله دور مى شويم حركت از وضع قائم به
تدريج ، خارج و بيش از پيش به وضع افقى نزديك مى شود و شبيه نوسان كشتى
اى است كه در درياى متلاطمى در حركت باشد.
مشاهده جهت حركت زلزله هميشه مشكل است ، زيرا اصل اينرسى
((جبر)) در اينجا اهميت
زيادى دارد. بهترين وسيله تعيين جهت زلزله سطح نوسان اشيائى است كه
مانند پاندولى آويخته باشند - مانند لوستر و لامپ هاى چراغ برق - و
همچنين از روى لنگر ساعت هاى ديوارى مى توان جهت زلزله را فهميد زيرا
موقعى كه حركت زلزله بر سطح نوسان لنگر عمود باشد حركت ساعت و لنگر
متوقف مى گردد. به طور كلى ستون ها و صليب هاى سنگى قبرها جهت مركز
زلزله مى يافتند.
با وجود اين ممكن است گاهى به طريق فوق نباشد چنان كه در زلزله هولناك
سال 82 در بم حركت از بالا به پايين و چپ و راست بوده است و در زلزله
دهم مارس 1933 - كه بيشتر قبرستان هاى اطراف لس آنجلس خراب شد - مقابر
خراب شده دو جهت مختلف داشتند و با هم زاويه قائمه تشكيل مى دادند.
بيشتر جهت زلزله هر نقطه در امتداد خطى است كه مركز زلزله را با آن
نقطه وصل نمايد. در اين حالت موج هايى كه به وسيله مؤ لفه عرضى ايجاد
مى شوند خسارت هاى بسيارى توليد مى كنند و موج هايى كه در اثر مؤ لفه
طولى توليد مى شوند تاءثير زيادى ندارند.
د) تكان ها و صداهاى قبل
و بعد زلزله
يك زلزله بزرگ به ندرت نمودى جداگانه و تنها دارد. گاهى پيش از
آن ، حركت هاى مختصر و كم اهميت ترى ظاهر مى شود و عموما بعد از زلزله
نيز حركات خفيف ترى مشاهده مى گردد؛ اين حركات ، پيش لرزه و پس لرزه
نام دارند. پس از زلزله نيز ممكن است زمين تا چندين ماه حركات خفيف
داشته و دگرگون باشد.
پس از زلزله دوازدهم ژوئن 1897 در آسام 5237 حركت خفيف بعدى ثبت گرديد.
در سى و يكم دسامبر 1938 تعداد 2526 حركت خفيف بعدى - كه در اثر دو
حركت بزرگ زمين در 19 و 31 اكتبر 1935 در هلنا پايتخت كشور منتانا
آتازونى اتفاق افتاد و موجب خسارت فوق العاده گرديد - ثبت شد.
ه ) رده بندى زلزله ها
هنگام وقوع زلزله سه مرحله به نظر مى رسد:
در مرحله اول «phase» لرزش هاى خفيف پديد مى آيد؛ اين نوسانات ضعيف در
نقطه مقابل محل وقوع زلزله بر روى صفحه زلزله سنج ترسيم مى شوند.
در مرحله دوم «seconde phase» لرزش هاى شديدترى 13 دقيقه پس از مرحله
اول پديد مى آيند.
در مرحله سوم لرزشهاى شديدتر مى شوند و نوسانات بلندترى مدتى طولانى
ادامه دارند.
لرزش هاى دسته اول كه امواج آن طولانى است در هر ثانيه از نه تا ده
هزار متر سير مى كنند و اين سير به موازات قطر كره زمين است .
امواج دسته دوم ، عرضى اند و در هر ثانيه چهار تا پنج هزار متر مسافت
را طى مى كنند.
امواجى كه در مرحله سوم ايجاد مى شوند در حدود سيصد تا سه هزار متر در
ثانيه سرعت دارند؛ مسير اين دسته به موازات سطح كره زمين است و به آن
ها امواج سطحى مى گويند. اين امواج ، فوق العاده خطرناكند و موجب تلفات
جانى و مالى زيادى مى شوند.
بر حسب كيفيت و حالاتى كه زلزله در آن به وقوع مى پيوندد زلزله را به
قرار زير طبقه بندى مى نمايند:
1- زلزله هائى كه در اثر رمبش ايجاد مى گردند؛ اين زلزله به طور نادر
اتفاق مى افتند و مربوط به شكستگى و فروريختن حفره هائى است كه در توده
هاى آهكى ايجاد شده يا در اثر انحلال زمين هاى گچى و نمكى به وجود مى
آيند.
2- زلزله هاى آتشفشانى ، كه با فوران همراه بوده و به واسطه لرزشهايى
كه در اثر بالا آمدن گازها و گدازه ها ايجاد مى گردد تميز داده مى
شوند.
3- زلزله هاى مربوط به حركات ساختمانى زمين ، كه تعدادشان خيلى بيشتر
از ساير زلزله ها است و مثال هائى را كه تاكنون در فصول پيش بر شمرديم
نشان مى دهند؛ اين نوع زلزله ها داراى علت هاى زير مى باشند:
الف ) زلزله هاى با حركت قائم ((اپى
روژنيك
(10))):
بعضى از تكان ها امروزه در نواحى اى ايجاد مى گردد كه تقريبا ثابت و
پايدارند ولى با اين حال ، داراى حركت بالا روى كند و يا پائين روى
قائم مى باشند؛ علت آن ها به خوبى نمايان و به واسطه عكس العمل حركتى
است كه براى برقرارى وضع تعادل جديد به وجود مى آيد.
طبق فرضيه «airy» توده هاى قاره ها در روى محيط سيال خميرى شكلى شناور
و ريشه آن ها در داخل اين محيط فرو رفته است و هر اندازه برجستگى آن ها
در سطح قاره بلندتر باشد ريشه آن ها بيشتر در اين محيط فرو مى رود. بين
وزن قاره و فشار حاصل از محيطى كه قاره در آن غوطه ور است تعادلى بر
قرار مى باشد كه قانون ارشميدس درباره آن صدق مى كند و هر گاه وزن قاره
- خواه به واسطه عمل فرسايش و خواه بر خلاف آن به واسطه افزايش وزن -
تغيير كند اين تعادل نيز به هم خواهد خورد.
بهترين نمونه برقرارى سطح تعادل جديد، امروزه در سواحل بالتيك و كانادا
مشاهده مى گردد؛ اين نواحى در اثر از بين رفتن يخ هاى دوره يخچالى
دوران چهارم كه ضخامت آن ها به چند صد متر مى رسيده است سبك گرديده و
در نتيجه از آب خارج مى شوند.
در سواحل كانادا زلزله هاى مهمى كه در سطح بسيار بزرگى احساس مى
گردند گه گاه ((نواحى سن لوران
)) و زمين هاى ((ارض جديد))
را مى لرزانند. عمق كانون اين زلزله ها گاهى دست كم به 80 كيلومتر مى
رسد و اين مى رساند كه سطح موازنه تعادل در نزديكى اين عمق قرار دارد؛
اين عمق كه مورد قبول «prat» واقع شده براى سطح تعادلى كه وزن مخصوص
قسمت زيرين آن با وزن مخصوص قسمت زير بنيان قاره ها و قسمت زيرين حوزه
هاى اقيانوسى يكسان است مناسب مى باشد. زلزله هاى زياد
((فنلاند)) نيز به علت حركت برآمدگى سطح
تعادل قسمت پاياى
(11) ((بالتيك ))
است كه تقريبا در هر قرن يك متر بالا مى آيد.
شمارى از زلزله هاى امروزه در نواحى اى كه سابقا چين خوردگى يافته اند
ايجاد مى شوند. اين زلزله ها مربوط به عمل دوباره برقرارى سطح تعادل
است كه در اثر آخرين تغييرات زمين در اين نواحى به وجود آمده و هنوز هم
به علت ضعيف بودن حالت خميرى ((ماگما))
پايان نيافته است .
ب ) زلزله هاى مربوط به عمل كوه زائى
(12) ((زلزله هاى چين خوردگى ها)):
در بررسى هاى زمين شناسى ثابت شده كه بيشتر زلزله ها در نواحى اى اتفاق
مى افتد كه در آن ها تشكيل كوه ها هنوز هم ادامه دارد. نقشه كلى زلزله
هاى سطح زمين نيز دليل بر اين امر مى باشد.
هم چنين مطالعه زلزله هاى آلپ نيز دليل ديگرى بر تاءييد موضوع فوق است
. نبايد فراموش كرد كه آلپ ها تنها يك رشته چين خوردگى هاى دوران سوم
نبوده اند و در حقيقت ، تاريخ ساختمان آن خيلى طولانى است و حركت در
آنجا هنوز ادامه دارد و دوره هائى براى چين خوردگى به خوبى مى توان در
آن تشخيص داد. در نتيجه آلپ ، امروزه در مقابل چشم هاى ما در عمق سى تا
پنجاه كيلومتر - يعنى عمقى كه به وسيله كانون زلزله ها تعين گرديده است
- به خوردگى خود ادامه مى دهد و اين عمق در واقع ، قاعده كليه طبقاتى
است كه آلپ ها به وسيله آن ها تشكيل مى شوند.
در بين كشورهاى آلپى ، شبه جزيره ايتاليا با زلزله هاى شديد و زيادى
مورد خرابى و ويرانى واقع مى گردد و اين به واسطه كوه هاى
((آپنن )) است كه يكى از
رشته هاى بسيار نوپاى كره زمين و برآمدگى آن از آلپ ها بسيار جديدتر
است .
پلييوسن
(13) در آنجا داراى بيش از هزار متر ارتفاع است و
دانشمندان زلزله مهم ((ايرپينى
(14))) در 23 ژوئيه 1930 را كه
محل هاى زيادى را در بين ((ملفى
(15) و بنه وان
(16))) بر روى محور آپنن
(17) در ناحيه ناپل ويران ساخت و تلفات آن به 1450 تن
رسيد احتمال برآمدگى يافتن آپنن تشخيص داده اند.
مراكز بيشتر زلزله هاى مخرب ايتاليا در امتداد محور اين رشته - كه
امروزه در حال شكل گرفتن است - قرار دارند. هر اندازه چين خوردگى
جديدتر باشد تعداد و شدت زلزله هائى كه مربوط به ايجاد كوه ها هستند
بيشتر و شديدتر خواهد بود.
به نظر مى رسد در بعضى نواحى به علت جنس طبقات عميق ، چين خوردگى بيشتر
از گسله اتفاق افتاده و در بعضى نواحى ديگر، گسله بيش از چين خوردگى
ايجاد شده است . زلزله هاى آلپ و آپنن كه شدت آن ها هيچ گاه زياد نيست
به طور يقين حركات و تغييرات سرعت توده زيرين را - كه بدون شكستن چين
خوردگى مى يابد - نشان مى دهد، بر عكس نواحى ديگر ((كاليفرنيا،
زلاندنو و...)) زمين هايى كه حالت خميرى آن ها،
خواه به واسطه جنسشان و خواه به واسطه اين كه نيروى كوه زايى چين
خوردگى در عمق كمترى تاءثير مى كند زياد نبوده و بيشتر در مقابل اين
نيروها مقاومت مى كنند و در نتيجه خورده شده و گسله در آن ها ايجاد مى
گردد. به اين ترتيب زلزله هاى مربوط به گسله ها بسيار شديدتر از زلزله
هاى مربوط به چين خوردگى ها هستند، زيرا نيرويى كه جمع مى شود تا گسله
را ايجاد كند بسيار قوى تر است .
فصل سوم : ايران در نقشه زلزله شناسى
ايران از لحاظ موقعيت زمين شناسى دنباله فلات مرتفع وسيعى است
كه از اواسط آسيا شروع شده و داراى ارتفاعات و پستى هاى فراوانى است .
اين فلات در طى قرون گذشته صحنه عمليات و محل تغييرات و تبديلات شگرف
زمين شناسى بوده و رشته هاى متوالى آتش فشان هاى خاموش اطراف آن را
فرا گرفته بود و در دامنه اين آتش فشان ها به سادگى مى توان آثار و
تركيبات مخصوص مواد آتش فشانى گداخته هسته مركزى را مشاهده نموده
چنان كه مى دانيد كشور ما ايران در منطقه زلزله كمربند مديترانه اى
قرار گرفته كه در نتيجه تغييرات زمين شناسى ، پيوسته محل حدوث زلزله
است . به سهولت مى توان درستى اين مدعا را از زلزله هاى پى درپى و
ويران كننده اى كه در دوران هاى مختلف در فلات ايران رخ داده به اثبات
رسانيد.
در قاموس كتاب مقدس آرد، اول پادشاهان چنين آمده است :
((گويند كه قورح و رفقايش به زلزله عظيمى گرفتار گرديدند)).
يوسيفوس مورخ نيز زلزله اى كه در كتاب قاموس و كتاب زكريا ذكر شده بيان
كرده است و مى گويد: ((زلزله مرقوم به حدى شديد
بود كه كوهى را در حوالى اورشليم منشق ساخت )).
وقوع زلزله سال 1727 ميلادى در تبريز علاوه بر خرابى و خسارات طاقت
فرسا، حدود 70000 نفر و در سال 1780 حدود 40000 نفر تلفات جانى داشته
است و زلزله هاى شديد سال 1944 گرگان و سال 1948 خراسان و سال 1949
بندرعباس تلفات و خرابى هاى فراوان و جبران ناپذيرى وارد آورد و زلزله
اى در سال 1978 به وقوع پيوست كه حدود 19000 كشته بر جاى گذاشت .
دانستيد كه در كشور ما تاكنون ، زلزله مردم زيادى را به كام مرگ كشانده
كه در اين دهه هاى اخير چون سال 1368 نيز شاهد تعدادى از آن ها در
منجيل ، رودبار، اردبيل و قزوين با خسارت جانى حدود 40000 نفر در هر
بار و در سال 1382 در شهر بم حدود 60000 كشته و ده ها هزار نفر مصدوم ،
و خسارات بسيارى در شهرهاى بجنورد و زرند كرمان در سال 1383 و 1384
بوده ايم كه تب آن ها هنوز در بسيارى از مناطق وجود دارد و هراز گاهى
نيز شايعاتى در ميان مردم پخش مى شود كه ((در
فلان ساعت يا فلان روز قرار است زلزله شود)) و
به دنبال آن عده زيادى از خانه و كاشانه خود به خيابان ها و فضاهاى باز
فرار مى كنند و با وجود اين كه بسيارى از كارشناسان و نظريه پردازان
اعلام كرده اند كه هيچ گونه نمى توان شدت بلاهاى زمينى و آسمانى را پيش
بينى كرد هم چنان اين گونه خبرها مردم را بر آن داشته كه در مقابل چنين
دروغ پردازى هايى - كه كاملا واضح است - به فكر چاره باشند و حداقل به
خيابان ها بريزند و در اين چند سال مردم بسيارى شهرها از ترس زلزله ،
شب هاى بسيارى را در بيابان ها، خيابان ها، پارك ها و فضاهاى باز به
صبح رسانده اند.
آيا تا به حال به اين فكر كرده ايد كه چرا اين قدر زلزله زياد شده و
چرا تقريبا در هر ماه زلزله اى هولناك در گوشه اى از كره خاكى رخ مى
دهد و عده اى بى گناه و كوچك و بزرگ را در داغ عزيزان خود سوگوارى مى
كند و به اصطلاح خشك و تر را با هم مى سوزاند. در كجا بايد علت آن را
جست و جو كرد و چه چاره اى بايد انديشيد؟
مگر زمين همان زمينى نيست كه ده ها هزار سال مردم در آن زندگى مى كرده
اند و آيا عمر آن به پايان رسيده و در آستانه متلاشى شدن است ؟ آيا
زلزله فقط ناشى از حركات و لرزش هاى زمين است و فقط خشم زمين است كه
خانه ها را خراب و عده اى را داغدار مى كند؟
شايد اگر نگاهى به گذشته خود داشته باشيم خود ما نيز زلزله هايى چند
ريشترى در افكار اطرافيانمان به وجود آورده ايم كه چه بسا زيان بارتر
از زلزله هاى پوسته زمين باشد در بعضى موارد سبب شده ايم تا مسير زندگى
شخصى تغيير كرده و از صراط مستقيم و راه راست دور شده باشد يا سبب
جدايى زن و شوهر و دختر و مادر و... شده تزلزل و سست پايگى در طايفه اى
ايجاد كرده باشيم . آيا وقت آن نرسيده كه به فكر مقاوم سازى افكار و
عقايد جوانان خود باشيم تا در زلزله هيچ ريشترى شبهات پوچ نلرزد و به
گمراهى كشانده نشوند.
مگر نامه امام حسن عسگرى (عليه السلام ) به مردم قم و آبه فراموشمان
شده كه فرمود: نفوسنا الى طيب آرائكم ساكنة
(18)؛ يعنى : ((آرامش قلب
ما ائمه به اين است كه شما عقايد و افكار خود را پاكيزه سازيد))
و مفهوم مخالفش اين است كه اگر دوستان ائمه عقايد خود را پاكيزه نكنند
و با كوچك ترين شبهه اى راه گم كنند پايه هاى عرش كه ريشه در قلب ائمه
اطهار (عليه السلام ) دارد به لرزه مى افتد.
در اين زمان كه فن آورى به حدى پيشرفت كرده است كه اثر كوچك ترين ذرات
و گازها را كرات ديگر جست وجو مى كند و همواره اين ايده را مى پروراند
كه استفاده ناصحيح از منابع زمين بر لايه هاى جوى نيز تاءثير دارد آيا
تا به حال به اين انديشيده ايد كه كارهاى روزانه و افكار و خيالات ما
نيز بر همه عالم تاءثير مى گذارد و بسيارى از تغييرات و دگرگونى هاى
جوى و آب و هوايى را به دنبال دارد و آيا نيروى انسان و قواى او يكى از
منابع زمين نيست و استفاده نادرست از آن پرده هاى بلاهاى آسمانى را نمى
درد؟!
در مقابل عده اى از اوليا و دوستان خدا هستند كه به وسيله آن ها خداى
متعال بلا را از اهل زمين دور مى سازد و به تعبير روايتى درباره ياران
حضرت مهدى (عليه السلام ): اءولئك اءوليائى حقا
بهم اءدفع كل فتنه عمياء حندس و بهم اءكشف الزلازل و اءدفع الآصار و
الاءغلال اءولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اءولائك هم المهتدون
(19)؛ يعنى : ايشان دوستان حقيقى من هستند و به
وسيله آن ها هر فتنه سياه تاريك را بر طرف مى سازد و زلزله ها را دور
مى سازم و مشكلات و گره ها را مى گشايم . صلوات و رحمت خداوند بر آن ها
باد و ايشان هدايت يافتگان هستند.
در حديث شريف ديگرى آمده است كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
الصدق نور متشعشع فى عالمه كالشمس يستضيى ء بها كل شى ء(20)؛
يعنى : راست گويى و راست كردارى نورى است كه عالم پيرامون خود را نور
افشان مى كند، هم چنان كه خورشيد، هر چيزى را نورافشانى مى كند.
در نظريه روان شناسان نيز آمده است كه همنشينى با انسان هاى مضطرب ، بد
خلق ، بيمار، تبهكار و... تاءثيرى ناخود آگاه بر انسان مى گذارد و در
بسيارى از اوقات ، پيش آمده كه پزشك ، حالات روانى بيمار خود را فرا
گرفته است . هم چنين افرادى كه با تبهكاران و مجرمان برخورد دارند دل
هايى سخت و غير قابل انعطاف دارند.
در فرمايشات امامان معصوم (عليه السلام ) نيز كلمات بسيارى وجود دارد
مبنى بر اينكه اخلاق و رفتار نيز مانند بيمارى ، واگيردار است .
اميرمؤ منان (عليه السلام ) فرمود: ((نگاه كردن
به شخص بخيل ، انسان را قسى القلب و سنگ دل مى كند و نگاه كردن به
انسان احمق چشم را كم سو مى كند(21))).
ضرب المثلى نيز وجود دارد كه اگر بلبل با كلاغ هم نشين شود خوى او را
فرا مى گيرد و گاهى صداى زيباى خود را هم از دست مى دهد و اگر حيوانى
تربيت شده و اهلى با حيوانى نااهل و وحشى هم لانه شود تربيت خود را از
دست مى دهد و وحشى مى شود.
بر خلاف تصور عده اى كه احكام حرام و حلال جنبه اى اخروى دارد و منحصر
به ثواب و عقاب قيامت است در شريعت مقدس اسلام هر حكمى كه حلال شده بر
دنيا و زندگى مادى بشر نيز تاءثير مثبت دارد و هر چه حرام شده علاوه بر
عقاب آخرت ، اثر منفى دنيوى هم دارد و در احكام حلال و حرام خداوند
كمال دنيوى انسان هم در نظر گرفته شده است و در روايات بسيارى هم آمده
كه : ((هر گاه زناكارى و رباخوارى زياد شود زمين
لرزه ها هم زياد مى شود)).
علاوه بر اين كه زلزله عذاب و اراده خداوند است اما بى ارتباط با
تاءثير اين گونه اعمال بر گسل هاى زمين نخواهد بود و اين گونه گناهان
بخاراتى تراوش مى كند كه گازهاى فشرده درون زمين را تحريك كرده و به
سوى خود مى كشاند. نظريه زيست شناسان بر اين است كه سگ ، شامه اى بسيار
قوى دارد و اگر كسى كه در مقابل او قرار دارد از او بترسد بخارى از مغز
او ترشح مى شود و به مشام سگ مى رسد و ترغيب مى شود و به او حمله كند.
ولى اگر كسى از سگ نترسد و آن بخار از مغز ترشح نكند سگ از او مى ترسد
و از حمله به او منصرف مى شود.
در سرگذشت اولياى خدا، كرامات زيادى وجود دارد كه حيوانات وحشى و درنده
جراءت حمله به آن ها را نداشته اند كه بى ارتباط با اين مساءله نمى
باشد و روح بزرگ ايشان ، قدرت تصرف در همه اشيا را دارد و به فرموده
امام (عليه السلام ): ((خداوند اختيار تصرف در
همه چيز را به مؤ منان عطا فرموده و همه اشيا را در برابر آن ها ذليل
كرده است
(22))).
فصل چهارم : فوائد زلزله
هواى كوهستانى و طوفانى ، وجود معادن گوناگون ، چشمه هاى آب
معدنى و آب هاى گرم متعدد و خروج گازهاى مختلف به خوبى معلوم مى كند كه
در طى دوره هاى زمين شناسى چه تغييرات بزرگى در هر ناحيه به وقوع
پيوسته و تمام اين ها در نتيجه زمين لرزه هاى شديد ايجاد شده است .
در نتيجه معلوم مى شود كه تغييرات زمين شناسى سبب پيدايش يكى از بزرگ
ترين قواى طبيعى بوده و در اثر همين تغييرات كوه هاى زيبا و مرتفع ،
دره هاى ژرف و عميق ، معابر و گردنه هاى صعب العبور و شكاف هايى در كوه
ها ايجاد مى شود. از اغلب اين شكاف ها مواد گداخته و سوزانى جارى شده ،
چشمه هاى آب معدنى به وجود آمده و معادن قيمتى پديدار شده است و به كمك
همين عوامل و وسايل ، بشر غير متمدن ديروز گاهى با استفاده از قواى
طبيعى و ذخاير نهانى در اندرون پوسته زمين و هنگامى براى مبارزه با
همين قوا مخرب ، دست به اختراعات عجيبى زده و به تمدن امروزى خود رسيده
است . در واقع مى توان تغييرات زمين شناسى و لرزشهاى پوسته زمين را مؤ
ثرترين عامل بقا و زندگى بشر دانست چه اين عوامل ، روابط بشر را با
طبيعت و عكس آن را معين و معلوم مى كنند.
صحرايى وسيعى را در نظر بگيريد، در آن جز شن و خاك چيزى نخواهيم ديد؛
زندگى در چنين محلى يك نواخت ، خسته كننده و مقدماتى خواهد بود. در
نتيجه بشرى كه در اين محل سكونت داشته باشد موجودى بى چاره و بى ذوق
بار خواهد آمد؛ اين امر را به خوبى مى توان در بين طوايف صحرانشين
مشاهده نمود.
اگر با دقت تمام ، عوامل زمين شناسى و تغييرات پوسته زمين و تاءثيرات
آن را مطالعه نماييم خواهيم ديد كه در همه جا و همه وقت ، اين اثر
مشهود است . هر قدر اختلاف تركيبات ارضى و ظواهر پوسته زمين در يك
ناحيه بيشتر باشد زندگى ساكنان آن محل نيز از صورت ساده و صحرانشين
خارج و پيچيده تر و جالب توجه تر مى شود.
هر قدر زندگى پيچيده تر و مشكل تر شود به همان نسبت ، ساكنان آن محل ،
انرژى و قواى عقلانى بيشترى صرف مى نمايند و هر اندازه عوامل ، مختلف و
مشكلات و طاقت فرسا باشند بشر بر قدرت نوآورى خود افزوده و بر آن
مشكلات پيروز مى شود. در نتيجه در رشته هاى مختلف ، اختراعاتى مى كند و
اين عوامل حتى در زبان ملت و ساكنين هر ناحيه تاءثيرى آشكار دارد و صرف
قواى روحى و عقلى باعث پيدايش الفاظ و مفاهيم جديد در زبان شده و سلاست
و بلاغت بيشترى به افكار و الفاظ مى دهد.
فلات ايران را در نظر مى گيريم در نتيجه اختلاف آب و هوا و مناطق و
نواحى مختلف ، كوهاى مرتفع ، رودخانه هاى بزرگ ، دره هاى ژرف و عميق ،
جنگل هاى انبوه ، معابر صعب العبور درياچه هاى وسيع ، دشت هاى فرو رفته
و معادن مختلفى در آن وجود دارد. در طى دوران ها و قرن هاى پى درپى
ساكنان اين فلات داراى زندگى و آداب و رسوم و لهجه هاى مختلف بوده اند.
ساكنان خاك حاصل خيز آذربايجان ، زارع و دهقان ورزيده اى شده و ساكنان
جنگل ها انبوه مازندران شكارچى و صياد ماهرى مى باشند. دشت هاى وسيع
نفت خيز، كارگران خوزستان را به وجود آورده و ساكنان نواحى درياچه
اروميه و بحر خزر، ماهى گيران ماهرى شده اند و بالاخره در نواحى
كوهستانى تربيت چهار پايان معمول شده و دامنه هاى تپه هاى آفتاب رو به
تاكستان مبدل گشته است .
بنابر آن چه گفته شد ساكنان هر ناحيه و هر شهر روستا مولود عوامل طبيعى
آن محل مى باشند و تغييرات زمين شناسى و زمين لرزه ها در روحيه و عادات
و طرز زندگى و روش تفكر و زبان ساكنين هر محلى تاءثير مستقيم داشته است
، چرا كه اگر اين تغييرات زمين شناسى به وقوع نمى پيوست كم كم سطح كره
زمين به يك صحرا و بيابان بى آب و علف ، خشك و سوزانى مانند كوير لوت و
صحراى آفريقا يا صحراى عربستان مبدل مى شد و زندگى مشكل و پيچيده و در
عين حال ، جالب توجه امروزى به يك زيست گاه يك نواخت و خسته كننده
مقدماتى تبديل مى شد؛ پس همين زمين لرزه هاى به ظاهر خطرناك و ترس ناك
موجب بقا و ايجاد تمدن و پيشرفت بشريت بوده و پيوسته در حال خلاقيت و
نوآورى اند.
پيوسته كوههاى پوسيده و فرسوده جاى خود را به كوه هاى مرتفع و بر جسته
تازه اى داده و دنياى ما را زينت و آرايش نوى مى دهند و در واقع ، روح
و هستى جهان ، مربوط به همين لرزش ها و تغييرات است .
خوشبختانه زلزله هاى امروزه علاوه بر آن چه گفته شد براى عده زيادى
فايده هاى نه چندان اندك داشته و به جاى آنكه تلنگرى باشد تا به فكر
مرگ و حساب قيامت باشند و به اين فكر بيفتند كه چرا كمتر از يك دهه اين
همه بلا بر سر اين ملت نازل شده ايجاد اشتغال كرده و هر روزه شيوه
جديدى براى مبارزه با آن به كار گرفته و بدين وسيله كيسه هاى خود را
مملو از زر كرده اند بدون آنكه سودى براى طبقه ضعيف و قشر سوم جامعه
داشته باشد. عده اى نيز در آن سوى مرزها نشسته و همواره دنبال مستمسكى
براى پوسخند زدن به ايران و ايرانى بوده و در اين گونه مصائب هم به جاى
تسليم و ترحم به حال بازماندگان زلزله ها به فكر ساختن جك و لطيفه
افتاده اند تا بزم خود را با خنده بر حال مصيبت زدگان زينت مى دهند.