وحي در اديان آسماني

آیت الله ابراهیم امینی

- ۱۰ -


وحى در عهد عتيق، يهود

كلمه وحى در عهد عتيق زياد تكرار شده است از باب نمونه:

(وحى كلام خداوند درباره اسرائيل قول خداوند است كه آسمان ها را گسترانيد و بنياد زمين را نهاد و روح انسان را در اندرون او ساخت.) (327)

(وحى كلام خداوند درباره اسرائيل به واسطه ملاكى. خداوند مى گويد كه: (شما را دوست داشته ام.) اما شما مى گوييد: (چگونه ما را دوست داشته.) (328)

(وحى درباره نينوى: "كتاب رؤياى ناحوم القوشى يهوه خداى غيور و انتقام گيرنده است".) (329)

(وحى درباره دمشق: "اينك دمشق از ميان شهرها برداشته مى شود و توده خراب خواهد شد".) (330)

(وحى درباره مصر: "اينك خداوند برابر تيزرو سوار شده به مصر مى آيد و بت هاى مصر از حضور وى خواهد لرزيد و دل هاى مصريان در اندرون ايشان گداخته خواهد شد".) (330)

(وحى درباره موآب: "زيرا كه در شبى عارموآب خراب و هلاك شده است. زيرا در شبى قيرموآب خراب و هلاك شده است".) (330)

(وحى درباره صور: "اى كشتى هاى تركيش ولوله نماييد, زيرا كه به حدى خراب شده است كه نه خانه اى نه مدخلى باقى مانده".) (330)

(و به ياد آور كه چگونه وقتى كه من و تو باهم از عقب پدرش اخاب سوار مى بوديم خداوند اين وحى را درباره او فرمود. خداوند مى گويد: "هر آينه خون نابوت و خون پسرانش را ديروز ديدم." و خداوند مى گويد: "كه در اين ملك به تو مكافات خواهم رسانيد پس الآن او را بردار و به موجب كلام خداوند او را در اين ملك بينداز".) (330)

وحى زبانى

از بعض آيات كتب عهد عتيق استفاده مى شود كه وحى خدا به موسى و ديگر پيامبران وحى زبانى بوده است. لفظ كلام خداوند, و خدا فرمود, و خدا متكلم شد, و خداوند مى گويد, و كلام خدا را بشنويد, و كلام خدا بر من نازل شده, و خدا به موسى خطاب كرد, و با تو سخن خواهم گفت, و ديگر الفاظ مانند اينها زياد تكرار شده است.

(خداوند با شما از ميان آتش متكلم شد و شما آواز كلمات را شنيديد, ليكن صورتى نديديد بلكه فقط آواز را شنيديد.) (330)

(خدا از ميان بوته به وى ندا در داد و گفت: "اى موسى! اى موسى!" گفت: "لبيك." گفت: "بدينجا نزديك ميا! نعلين خود را از پاى هايت بيرون كن! زيرا مكانى كه در آن ايستاده اى زمين مقدس است, و گفت من خداى پدرت و خداى ابراهيم و خداى اسحاق و خداى يعقوب." آن گاه موسى روى خود را پوشانيد زيرا ترسيد كه به خدا بنگرد.) (330)

(وحى كلام خداوند بر زمين حدراخ نازل مى شود و دمشق محل آن مى باشد.) (330)

(و خدا به موسى خطاب كرده وى را گفت: (من يهوه هستم و با ابراهيم و اسحاق و يعقوب به نام خداى قادر مطلق ظاهر شدم, ليكن به نام خود يهوه نزد ايشان معروف نگشتم.) (330)

(و در آنجا با تو ملاقات خواهم كرد و از بالاى تخت رحمت از ميان دو كروبى كه بر تابوت شهادت مى باشند با تو سخن خواهم گفت, درباره همه امورى كه به جهت بنى اسرائيل تو را امر خواهم فرمود.) (330)

(پس خداوند موسى را خطاب كرده گفت: "هفتاد نفر از مشايخ بنى اسرائيل كه ايشان را مى دانى كه مشايخ قوم و سروران آنها مى باشند نزد من جمع كن".) (340)

(اين است كلامى كه از جانب خداوند به ارميا نازل شده, گفت: "كلام اين عهد را بشنويد و به مردان يهودا و ساكنان اورشليم بگوييد".) (340)

(دست خداوند در آنجا بر من نهاده شد و او مرا گفت برخيز و به هامون بيرون شو كه در آنجا با تو سخن خواهم گفت.) (340)

و صدها آيه ديگر از اين قبيل كه ظهور دارند كه وحى خدا به موسى به صورت تكلم بوده است.

در تلمود مى نويسد: (شالوده و اساس ايمان دانشمندان يهود اين است كه خداوند اراده و خواست خود را به وسيله سخنگويان كه پيغمبر خوانده شده اند به انسان ها اطلاع داده است.) (340)

فرشته وحى

در بعض آيات تورات نام فرشته هم به ميان آمده است.

(و فرشته اى كه با حق تكلم مى نمود برگشته مرا مثل شخصى كه از خواب بيدار شود بيدار كرد… و من توجه نموده فرشته را كه با من تكلم مى نمود خطاب كرده گفتم: "اى آقايم اينها چه مى باشد." و فرشته اى كه با من تكلم مى نمود مرا جواب داد و گفت: "آيا نمى دانيد اينها چيست؟" گفتم: "نه اى آقايم." او در جواب من گفت: "اين است كلامى كه خداوند به زربابل مى گويد. نه به قدرت و نه به قوت بلكه به روح من".) (340)

(زيرا فرشته من پيش روى تو مى رود و تو را به اموريان وحنيان و فرزيان و كنعانيان وحويان و يبوسيان خواهد رسانيد و ايشان را هلاك خواهم ساخت.) (340)

(آن فرشته كه مرا از هر بدى خلاصى داده اين دو پسر را بركت دهد.) (340)

(و چون من دانيال رؤيا را ديدم و معناى آن را طلبيدم ناگاه شبيه مردى نزد من بايستاد و آوازى آدمى را از ميان نهر اولاى شنيدم كه ندا كرده مى گفت: "اى جبرائيل! اين مرد را از معناى اين رؤيا مطلع ساز!") (340)

(چون هنوز در دعا متكلم مى بودم آن مرد جبرائيل كه او را در رؤياى اول ديده بودم به سرعت پرواز نموده به وقت هديه شام نزد من رسيد و مرا اعلام نمود و با من متكلم شده گفت: "اى دانيال! الآن من بيرون آمده ام تا تو را فطانت و فهم بخشم".) (340)

هدف وحى در عهد عتيق

در كتاب عهد عتيق براى وحى دو هدف مهم ديده مى شود: هدف اول ابلاغ احكام و وظائف شريعت; دوم نجات بنى اسرائيل از فرعون و فرعونيان.

(پس الآن اى اسرائيل فرائض و احكامى را كه من به شما تعليم مى دهم تا آنها را به جا آوريد بشنويد تا زنده بمانيد و داخل شده زمينى را كه يهوه خداى پدران شما به شما مى دهد به تصرف آوريد. بر كلامى كه من به شما امر مى فرمايم چيزى ميفزاييد و چيزى از آن كم منماييد تا اوامر يهوه خداى خود را كه به شما امر مى فرمايم نگاه داريد.) (340)

(اينك چنان كه يهوه خدايم مرا امر فرموده است فرائض و احكام به شما تعليم نمودم تا در زمينى كه شما داخل شده به تصرف مى آوريد چنان عمل نماييد.) (350)

(و عهد خود را كه شما را به نگاه داشتن آن مأمور فرمود براى شما بيان كرد, يعنى ده كلمه را و آنها را بر لوح و سنگ نوشت. و خداوند مرا در آن وقت امر فرمود كه فرائض و احكام را به شما تعليم دهم تا آنها را در زمينى كه براى تصرفش به آن عبور مى كنيد به جا آوريد.) (351)

(و خداوند گفت هر آينه مصيبت قوم خود را در مصر ديدم و استغاثه ايشان را از دست سركاران ايشان شنيدم, زيرا غم هاى ايشان را مى دانم و نزول كردم تا ايشان را از دست مصريان خلاصى دهم.) (352)

(روح خداوند يهوه بر من است, زيرا خداوند مرا مسح كرده است تا مسكينان را بشارت دهم و مرا فرستاده تا شكسته دلان را التيام بخشم.) (350)

كيفيت وحى در عهد عتيق

در بيان كيفيت وحى الفاظى مانند تجلّى خداوند, كشف خداوند ديده مى شود:

(خدا, خدا, يهوه تكلم مى كند و زمين را از مطلع آفتاب تا به مغربش مى خواند. از صهيون كه كمال زيبايى است خدا تجلّى نموده است. خداى ما مى آيد و سكوت نخواهد نمود.) (350)

(و يك روز قبل از آمدن شأول خداوند بر سموئيل كشف نموده گفت مثل اين وقت شخصى را از زمين بنيامين نزد تو مى فرستم او را مسح نما تا بر قوم من اسرائيل رئيس باشد.) (350)

(اينك خداوند يهوه با قدرت مى آيد و بازوى وى برايش حكمرانى مى نمايد. اينك اجرت با وى است و عقوبت وى پيش روى او مى آيد.) (350)

(در حال, خداوند بر سر او ايستاده مى گويد: "من هستم يهوه خداى پدرت ابراهيم و خداى اسحاق".) (350)

(دست خداوند بر من فرود آمده مرا در روح خداوند بيرون برد و در هموارى قرار داد و آن از استخوان ها پر بود.) (350)

(و در آنجا مذبحى بنا نمود و آن مكان را ايل بيت ايل ناميد, زيرا در آنجا خدا بر وى ظاهر شده بود.) (350)

از بعض آيات استفاده مى شود كه وحى را خداوند بر زبان پيامبر القاء مى كند و با زبان او سخن مى گويد.

(خدا به موسى گفت: "و بدو سخن خواهى گفت و كلام مرا به زبان وى القاء خواهى كرد و من با زبان تو و با زبان او خواهم بود و آنچه بايد شما را خواهم آموخت".) (350)

(روح خـداوند به وسيـله من متكـلم شد و كلام او بر زبـانم جـارى گرديـد.) (350)

(و خداوند به من گفت آنچه گفتند نيكو گفتند. نبى را براى ايشان از ميان برادران ايشان مثل تو مبعوث خواهم كرد و كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمايم به ايشان خواهم گفت.) (350)

(و خداوند به من گفت: "اينك كلام خود را در دهان تو نهادم".) (350)

حوادث فوق العاده به هنگام وحى

از بعض آيات كتاب مقدس استفاده مى شود كه به هنگام وحى حوادث فوق العاده اى به وقوع مى پيوسته است:

(و جميع اقوام رعدها و زبان هاى آتش و صداى كرِّنا و كوه را كه پر از دود بود ديدند, و چون قوم اين را بديدند لرزيدند و از دو بايستادند و به موسى گفتند تو به ما سخن بگو و خواهيم شنيد, اما خدا به ما نگويد مبادا بميريم.) (350)

(و واقع شد در روز سوم به وقت طلوع صبح كه رعدها و برق ها و ابر غليظ بر كوه پديد آمد و آواز كرناى بسيار سخت به طورى كه تمامى قوم كه در لشگرگاه بودند بلرزيدند و موسى قوم را براى ملاقات خدا از لشگرگاه بيرون آورد و در پايان كوه ايستاد و تمامى كوه سينا را دود فرو گرفت, زيرا خداوند در آتش بر آن نزول كرد و دودش مثل دود كوره بالا مى شد و تمام كوه سخت متزلزل گرديد.) (350)

شرط قابليت در وحى

در تلمود مى نويسد: (يك نظريه كه مورد توجه و تأييد فيلسوفان يهود در دوران هاى بعدى قرار گرفته و حاكى از اين است كه نبوت هديه اى نيست كه از طرف خداوند به طور دلخواه به عده اى از اشخاص عطا شود, بلكه حد اعلاى يك آمادگى و تجهيز عقلانى و فكرى استثنايى است كه انسان مى تواند به آن نائل گردد, در تلمود نيز يافت مى شود. مراحل مختلفى كه منجر به كسب مقام نبوت مى شود به قرار زير نامبرده شده است: (زيركى و چابكى براى انسان پاكى مى آورد, پاكى باعث طهارت مى شود. طهارت به پرهيزگارى منجر مى گردد, پرهيزگارى به انسان قدوسيت مى بخشد, قدوسيت آدم را متواضع و فروتن مى كند, تواضع و فروتنى ترس از خطاكارى را در دل انسان مى پرورد, ترس از خطاكارى سبب پارسايى و ديندارى مى شود. و پارسايى و ديندارى شخص را داراى روح القدس مى كند.) (ميشنا سوطا, 9:15)

علاوه بر كيفيات اخلاقى فوق الذكر شرائط ديگرى نيز براى رسيدن به مقام نبوت لازم و اساسى است: (ذات قدوس متبارك شنحيناى خود را فرود نمى آورد مگر بر شخصى كه دلير و ثروتمند و دانا و فروتن باشد.)

(شنحينا قرار نمى گيرد مگر بر انسانى كه عاقل و دانشمند و دلير و ثروتمند و بلند اندام باشد.) (شبات, 92 الف) علاوه بر اين, انحراف از كمال اخلاقى اين اثر را دارد كه عطيّه نبوت را براى هميشه و يا به طور موقت از انسان مى گيرد و آن را از بين مى برد. (اگر پيغمبرى تكبر كند نبوت از وى دور مى شود, و اگر او عصبانى و خشمگين شود نيز نبوت او را ترك مى گويد.) (پساحيم, 66 ب) (350)

وحى و نبوت در بت پرستان

در تلمود مى نويسد: (از آنجا كه ملت اسرائيل امانت دار وحى و الهام الاهى بود بالطبع افرادى از اين قوم به عنوان پيامبران خدا برگزيده شدند, ليكن اين امر تنها به ايشان اختصاص نداشت. (هفت پيغمبر براى بت پرستان نبوت كردند, و ايشان عبارت بودند از بيلعام, بعور پدر بيلعام, ايوب و چهار دوست او. (باوابترا, 15 ب) عدالت الاهى ايجاب كرد كه خدا در ميان بت پرستان نيز سخنگويان و پيغمبرانى داشته باشد. درباره اين آيه: (آفريدگارى كه اعمالش كامل مى باشد, زيراكه همه طريقت هاى او انصاف است.) (سفر تثنيه, 32:4) ميدراش چنين تفسيرى كرده است: (ذات قدوس متبارك براى ملل جهان جاى بهانه اى باقى نگذاشت كه در جهان آينده به او اعتراض كنند و بگويند: تو ما را از خود دور ساختى. او چه كرد؟ همان طور كه پادشاهان و دانشمندان و پيغمبرانى را براى ملت اسرائيل برآورد همان گونه نيز نظير چنين افرادى را براى ساير ملل جهان برگزيد. همان طور كه موسى بر اسرائيل گماشت, به همان گونه نيز بيلعام را پيغمبر بت پرستان قرار داد (تا آنها را به راه راست هدايت كند). (بميدبار ربا, 20:1) ليكن هرگز تصور نشده است كه وحى الاهى بر پيغمبران بت پرستان و ب ر انبياى يهود به يك ميزان نازل شده باشد. از آنجا كه پيغمبران يهود در درجه عالى ترى از فضائل اخلاقى قرار داشتند به همان نسبت نيز مقام نبوت ايشان نيز والاتر بود. چون در تورات گفته شده است كه: (خداوند به اوى منسلخ _ Avimlekh _ سلطان فلسطينيان در رؤياى شبانه آشكار شد.) (سفر تكوين, 20:3) لذا چنين نتيجه گرفته شده است كه (ذات قدوس متبارك فقط در ساعتى از شبانه روز خود را بر انبياى بت پرستان عيان مى سازد كه در آن ساعت مردم از يكديگر جدا مى شوند. بين انبياى اسرائيل و پيغمبران بت پرستان چه تفاوتى وجود دارد؟ تمثيل: پادشاهى با دوست خود در طالارى نشسته, و پرده اى آنها را از يكديگر جدا ساخته بود.

هر وقت كه پادشاه مى خواست با دوست خود صحبت كند پرده را به كنار مى زد و با وى سخن مى گفت. (به همين گونه خداوند با انبياى اسرائيل بدون پرده و آشكار را متكلم مى شد. اما وقتى كه مى خواست با پيغمبران بت پرستان صحبت كند پرده را به كنار نمى زد, بلكه از پشت آن با ايشان سخن مى گفت.) (350)

باز هم در تلمود مى گويد: (از تمام پيغمبران يهود موسى بزرگ تر و ممتازتر بوده و براى خود مقام مخصوصى دارد "بين موسى و ساير پيغمبران چه تفاوتى بود؟ ساير پيغمبران نور جلال الاهى را از وراى نه جام= Specularia مى ديدند, در صورتى كه موسى آن را تنها از وراى يك جام مى ديد. ساير پيغمبران آن نور را از وراى شيشه كدر مى ديدند, در صورتى كه موسى آن را از وراى شيشه شفاف مى ديد." (ويقرا ربا 1:14) در نتيجه موسى پيام الاهى را بيش از ساير پيغمبران درك مى كرد, و تقرب او به درگاه خدا زيادتر از تقرب ديگران بود.) (368)