نشانه هاى
سَجاوَندى
نشانه هاى نگارشى كه در بخشى به نام نقطه گذارى
(Punctuation) يا نشانه گذارى يا بـه تـعبير بهتر سجاوندى (1)
مورد مطالعه قرار مى گيرند، گرچه از غربيان وام گـرفـتـه شده اند، در نگارش
امروزى لازم و بايسته اند. نويسنده خوب كسى است كه در بهره گيرى از اين نشانه
ها نه افراط كند و نه تفريط. در باب سجاوندى ، يكسانى و و حدت رويّه هرگز
فراموش نشود. اكنون نشانه هاى مهمّ سجاوندى و موارد عمده كاربرد آن ها را فهرست
مى كـنـيـم . بـراى آن كـه خـوانـنـده ايـن شـيـوه نـامـه ، بـهـره اى هـمـه
جـانـبـه بـبـَرد، مـثـال هـا را از گـونـه هـاى مـتـفـاوت نـثر معاصر برگرفته
ايم . ضمناً كوشيده ايم كاربرد و مـثـال هـا را هـمـه جـانـبـه و بـراى هـر
نـوع نـوشـتـه اى آوريـم تـا خـوانـنـده رابـه طـور كامل بهره افزايد.
5ـ 1 . نام و شكل علامت : نقطه (.
)
نام بيگانه : Point, Period
وظيفه اصلى : درنگ كامل
موارد كاربرد:
يك . در پايان جمله هاى كامل خبرى يا انشايى .
جمله هاى خبرى حاوى سؤ ال نيز همين گونه اند:
(از او پرسيدم آيا ياد شهيدان را در سينه دارد.)
دو. پس از پايان يافتن پانوشت هاى ارجاعى يا تفصيلى .
سه . پس از نشانه هاى اختصارى :
(دكتر م . علوى ده سال در جبهه پايدارى كرد.)
چهار. پس از شماره رديف رقمى يا حرفى ، اصلى يا ترتيبى .
تـذكـّر: در مـيـان جـمـله هـاى مـركـّب ، هـرگـز نـبـايـد نـقـطـه را بـه
عـنـوان نـشـانـه مـكـث كامل نهاد.
5ـ 2 . نام و شكل علامت : بَند، ويرگول ، كاما، درنگ نما (،)
نام بيگانه : Comma
وظيفه اصلى : درنگ كوتاه
موارد كاربرد:
يك . بعد از عبارت قيدى براى رفع ابهام يا شكل وطنين بخشيدن به جمله :
(در اين همه سال كه موسى بن جعفر ـ عليهماالسّلام ـ در زندان هاى مختلف به سر
مى بَرَد، امام رضا ـ عليه السّلام ـ عهده دار تربيت و متكفّل زندگى خواهرش
حضرت معصومه و ديگر خواهران است .)(2)
دو. ميان جمله هاى پايه و پيرو:
(چـنـان كـه يـاد كـرديـم ، از جـاهـايـى كـه امـام خـود را نـمـود در مـراسـم
فوت پدرگرامى اش بود.)(3)
سه . پيش و پس از بدل ، اگر بدل در ميان جمله باشد:
(نگاهش كه به چهره فاطمه ، دختر امام حسين ، افتاد...)(4)
چهار. بين همه واحدهاى همتراز و هم اِسناد:
(در همه چيز به پدرش همانندبود: سخن گفتنش ، سكوتش ، راه پيمودنش ،نورى كه از
چشمانش فرامى تابيد،....)(5)
پـنـج . بـراى سـاده سـازى فـهـم مـطـلب ، گـرچـه اصـالتـا لازم نـبـاشـد. مثال
: پس از نهاد، در صورتى كه براى رفع ابهام لازم باشد يا نهاد درازا يابد:
(اسـاسـا جـدايـى ايـن وجـهـه هـاى مـتـفـاوت انـديـشـه و احـساس آدمى ، يك
توطئه استعمارى است .)(6)
(در اين منزل بود كه فرزدق ، حسين ـ عليه السّلام ـ را ديد.)(7)
شـش . بـيـن بـخـش هـاى مختلفِ نشانى اشخاص و اماكن ؛ و ميان اجزاى پس از نام
ماءخذ در نشانى مآخذ:
(تهران ، خ انقلاب اسلامى ، خ فرصت ، ...)
بهاءالدّين خرّمشاهى : (حافظ نامه )، ج 1، شركت انتشارات علمى و فرهنگى ،1366،
ص 52.
هـفـت . بـعـد از فـعـل وصفى :
(... آنـچـه از عـزائم و آيـات قـرآنـى و جـز آن نـوشـتـه ، جـهـت حصول مقصد و
دفع بلا باخود دارند.)(8)
هشت . ميان صدر و ذيل در مدخل معكوس دائرة المعارف و ديگر موارد تقدّم نام
خانوادگى بر نام :
(رياحى ، حرّ بن يزيد)
5ـ 3 . نـام و شـكـل علامت :
نقطه بند، نقطه ويرگول ، جدايى نما، درنگ نقطه (؛)
نام بيگانه : Semicolon
وظيفه اصلى : درنگ متوسّط
موارد كاربرد:
يك . جدا كردن بخش هاى مستقلّ يك جمله طولانى :
(بـديـن سـان ، مـردان ، امـيـد شب هاى سرخ فام را در سر مى پروراندند؛ شب هايى
سرشار از لذّت .)(9)
(مـديـنـه آرام خـفـتـه ، در انـتظار سپيده دم بود تا روزى ديگر با آواز خروس
آغازگردد؛ روزى براى كاشتن ، ساختن ، و سنگ ها را شكافتن و چشمه برآوردن .)(10)
(هـنـر مـطـلقـا مى تواند به كمك يك فكر و عقيده و يا به جنگ يك فكر و عقيده
بيايد؛ يعنى يك فـكـر، يـك فـلسـفـه ، يـك ديـن ، يـك آيـيـن را مـى شـود بـه
وسـيـله هـنـر يـا صـنـعـت تـقـويـت كرد.)(11)
دو. پس از مناداى ادامه دار:
(اى خدا؛ اى يار محرومان !)
5ـ 4 . نام و شكل علامت : دو نقطه ، هشدارنما، نشان تفسير (:)
نام بيگانه : Colon
وظيفه اصلى : توضيح و تفسير
موارد كاربرد:
يك . قبل از منقولِ مستقيم :
[و بعد، در حين اين گفته ها، زير گريه زد: (به امام زمان مى گم ...).](12)
دو. ميان اجمال و تفصيل .
مـثـال روشـن ايـن كـاربـرد، هـمـيـن دو نـقـطـه هـايـى اسـت كـه مـا پـيـش از
ارائه مثال ها آورده ايم . نيز:
(مراحل عالى خودى را با پيمايش دو مرحله بايد پيمود: اطاعت ، ضبط نفس .)(13)
سه . در مورد تعليق مطلبى به مطلب ديگر:
(آيـا تاكنون تصويرى چنين دردناك ديده ايد (؟): امام باقر ـ عليه السّلام ـ
نشسته است . مردى نزد وى مى آيد....)(14)
چهار. ميان نام نويسنده و ماءخذ در پانوشت ارجاعى :
مرتضى مطهّرى : (بيست گفتار)، ... .
پنج . ميان كلمه و معنى آن در پانوشت :
(آل البيت : خاندان پيامبر.)
شش . براى بيان نمونه ، مشروط به اين كه كلمه پيش از آن مكسور خوانده نشود:
(دل شيفته رندانى چونان : شمس ....)(15)
امّا اگر كلمه پيشتر، مكسور باشد، نبايد پس از آن ، علامت دو نقطه نهاد:
(مردانى مانندِ بوعلى و فارابى كجايند؟)[نه مانند:]
5ـ 5 . نام و شكل علامت : نشانه نقل قول ، گيومه (16)،
برجسته نما (*)
نام بيگانه : Marks Quotation
وظيفه اصلى : برجسته ساختن
موارد كاربرد:
يك . پيش و پس از منقول مستقيم :
[نوشته بود: (كاشكى صد جان ديگر داشتم .)](17)
تذكّر يكم : نشانه هاى جمله منقول داخل اين علامت ، بايد كاملا رعايت شوند.
تـذكـّر دوم : اگـر نـقـل فـرعـى در مـيـان اصـلى لازم گـردد، منقول فرعى را
ميان اين علامت مى نهيم : " " .
تـذكـّر سـوم : مـعـمـولا در داسـتـان يـا نـمـايـشـنـامـه و مـتـن هـاى
هـمـانـنـد، منقول مستقيم سرسطر و پس از علامتِ (ـ) قرار مى گيرد:
[جواب مى شنود:
با (آلبوغيش ) و گروه (اللّه اكبر) رفتن خط.](18)
دو. برجسته سازى اعلام و اصطلاحات يا كلمات و عبارات ديگرى كه بايد متمايز
گردند:
[مـيـان لشـكـرى از خـصـم كـه مى افتادند، مى ايستادند بى پا و اشاره مى
كردندبى دست كه : (به پيش !)](19)
[تـا ايـن كـه جـبـرئيـل آمـد و نام انتخابى خداوند، (حسن )، را به ارمغان
آورد:نام اوّلين فرزند (هارون )، امّا در لسان عرب .](20)
تذكّر: گاه اين گونه كلمات نه با اين نشانه ، بلكه با سياه شدگى يا خميدگى
(ايرانيك ) حـروف ، مـتـمـايـز مـى گـردنـد. ايـن دو شـيـوه ، بـه ويـژه آن
گـاه كـه نـشـانـه نقل قول سبب تداخلِ نشانه ها يا شلوغ نمايىِ متن مى گردد،
بيشتر توصيه مى شود.
سـه . پـيـش و پـس از عـيـن عـبـارت يـا سـخـن كـسـى ، هـر چـنـد بـه نـحـو
نـقـلِ قول آورده نشود:
[چـشـم هـاى سـبـزش را بـه تـو مـى دوزد و صـداى (جـَلَّ الخـالق )
مـتـواضـعـانـه اش در دل آسمان مى پيچد.(21)]
چهار. پس از مدخل دائرة المعارف و پيش از شناسه آن :
(ابصارالعين فى انصارالحسين : كتابى ... .)
5ـ 6 . نام و شكل علامت : نشانه پرسش ، پرسش نما(؟)
نام بيگانه : Point Interrogation
وظيفه اصلى : پرسش
موارد كاربرد:
يك . در پايان جمله هاى پرسشى ، خواه ظاهرى و خواه حقيقى :
(آيـا هـنـوز هـم كـسى بر اين باور است كه امريكا جنگ خليج فارس را براى دفاع
ازارزش هاى انسانى و اخلاق بين المللى ايجاد كرد؟)(22)
دو. براى نشان دادن ترديد:
(سيّد جمال الدّين حسينى در اسدآبادِ همدان (افغانستان ؟) زاده شده .)
5ـ 7 . نام و شكل علامت :
نشان عاطفه ، هيجان نما، علامت خطاب ، نشانه تعجّب (23)(!)
نام بيگانه : Point Exclamation
وظيفه اصلى : نماياندن عاطفه
موارد كاربرد:
يـك . در پـايـان جـمـله هـاى عـاطـفـى بـراى نـمـايـانـدن عـواطـفـى مثل دعا،
نفرين ، آرزو، تحسين ، تعجّب ، و تاءسّف :
(آمـدنـد چـلچراغ هاى ما را دزديدند ... و با دستمال تائيس در قيصريّه ويران
،جشن هنر و رقص آتش گرفتند!)(24)
[تاءسّف ]
(واى بر شما كاتبان و كاهنان و فريسيان !)(25)
[نفرين ]
(بارك اللّه پسرم ! ولى آخر نمى ارزد براى يك مشت ....)(26)
[تحسين[
دو. پس از منادا، هنگامى كه ندا در همان جا پايان پذيرد:
(بنشين ليلا!) (27)
(اى خداى من ؛ خداى على ؛ خمينى را كمك كن .)(28)
تـذكـّر: بـرخـى مـى پندارند كه پس از هر جمله امرى بايد اين نشانه را آورد.
درست آن است كه نـشـانـه مـزبور تنها در پايان آن جمله امرى بيايد كه تاءكيدى
خاص در آن به چشم مى خورد؛ زيرا در اين حال ، در دايره يكى از عواطف جاى مى
گيرد:
(رزمندگان ! به پيش !)
5ـ 8 . نام و شكل علامت : دو كمان ،پرانتز،كمانك ،هلالين ،گريزنما [ ( ) ]
نام بيگانه : Parentheses
وظيفه اصلى : توضيح
موارد كاربرد:
يك . بيان سال ولادت و وفات :
عـلّامـه مـجـلسـى (1037 ـ 1111)... بـابى در طب و معالجه و مراجعه به پزشكان
آورده ... است
29)()
دو. آوردن معادل يك كلمه يا اصطلاح در درون متن :
(بـراى حـلّ مـسـاءله مـعـرفـت (مـسـاءله شـنـاخـت ) نـيـز نـيـازى بـه اصل
وحدت شناسايى وهستى ، آن چنان كه هگل فرض كرده ، نيست .)(30)
سه . نشان دادن طرز تلفّظ كلمه و آوانگارى ، به ويژه در كتب لغت :
(سنا (سَ نا): روشنايى )
چـهـار. گـنـجـاندن يك نشانه سجاوندى در دل خود، چنان كه در همين صفحات ، بارها
از آن بهره برده ايم .
پنج . آوردن يك جمله معترضه فرعى در دل جمله معترضه اصلى .
شش . گنجاندن ماءخذ در متن مقاله دائرة المعارفى :
(...(اِبصارالعين فى اَنصارالحسين ، ص 25).)
هفت . به دست دادنِ املاى بيگانه يك كلمه در مقاله دائرة المعارفى :
آربِرى (Arberry)
5ـ 9 . نام و شكل علامت :
قلّاب ، دو قلّاب ، كروشه ، پرانتز راست ، افزايش نما ( [ ] )
نام بيگانه :Brackets
وظيفه اصلى : افزايش
موارد كاربرد:
يك . افزايش كلمه يا عبارتى به متن اصلى :
(آيـا آن كـس كـه زشتى كردارش براى او آراسته شده و آن را زيبا مى بيند
[مانندمؤ من نيكوكار است ]؟)(31)
(نـيمه شعبان ، عيد بسيار بزرگى است كه [در آن ] جهان چشم انتظار مولودمبارك و
معظّم آن ؛ و بشريّت تشنه رهبرى و هدايت او است .)(32)
دو. ذكر دستورهاى اجرايى در فيلمنامه يا نمايشنامه :
(على [در حالى كه لبخند مى زد]:...)
5ـ 10 . نام و شكل علامت : خط فاصله ، نيمخط، پيوست نما، تيره (ـ)(33)
نام بيگانه : Dash
وظيفه اصلى : پيوند
موارد كاربرد:
يك . پيش و پس از جمله معترضه :
(بـسـا مـمـكـن اسـت كـه مـردان و زنـانى وارسته و پرهيزگار ـ كه بارها و بارها
آزمون تقوا و پاكدامنى را با سربلندى گذرانيده اند ـ در آتش مصائب گداخته
شوند.)(34)
(با همين آگاهى ، على و حسن و حسين ـ صلوات اللّه عليهم ـ به پا خاستند.)(35)
دو. پيش از هر بند تقسيمى ، در مواردى كه آن بندها با شماره معيّن نمى شوند.
سه . پيش از منقول مستقيم در مكالمه يا داستان .
چـهـار.بـيـن اعـداد، بـه جـاى حرفِ (تا). البتّه در فارسى ، بايد عدد كوچك تر
در سمت راست نوشته شود.
پنج . پيوند دادن اجزاى يك كلمه مركّبِ ناآميخته :
(در تحوّلات سياسى ـ اجتماعى ، نقش مردم فراموش ناشدنى است .)
شش . جدا كردن ارقام از يكديگر.
5ـ 11. نام و شكل علامت : سه نقطه ، نقطه تعليق ، نشانه تعليق (...)
نام بيگانه : Marks Ellipsis
وظيفه اصلى : تعليق
موارد كاربرد:
يك . به جاى يك يا چند كلمه محذوف .
تذكّر: اگر اين علامت در پايان جمله باشد، نقطه اصلى آخر جمله نبايدفراموش شود.
دو. به جاى بخش هايى از متن در خلاصه نويسى .
سه . نشان دادن مكث در نمايشنامه ، فيلمنامه ، و داستان .
5ـ 12. نام و شكل علامت : نشانه مميّز، اِسْلش ( / )
نام بيگانه : Slash (در برخى از كتاب ها: Virgule)
وظيفه اصلى : جداسازى
موارد كاربرد:
يـك . مـيـان دو يـا چـنـد ضـبـط گـونـاگـون يـك واژه در مدخل يا مقاله دائرة
المعارفى :
(نافع بن هلال بجلى / جبعى )
دو. پيش و پس از نام تهيّه كننده مقاله دائرة المعارف به عنوان امضاى آن :
/محمد تقى جعفرى /
/بخش رجال /