شگفتى هاى آفرينش در كلام اهلبيت (عليهم السلام)
جلد دوم

رضا كوشارى

- ۱۲ -


وقتى كه ميكروبها پيروز شوند

پيامبر گرامى در رابطه با درد و مرض و مرگ، سخنان بسيار مهمى دارد كه شايسته توجه است.

1. ان الله لم ينزل داء الا انزل له دواء

2. علمه من علمه، وجهله من جهله

3. الا السلام و هم الموت

1. بيقين بدانيد كه خداوند هيچگاه درد و مرضى را فرود نياورد مگر از براى آن داروئى قرار داده است.

2. و دانست آنكه آن را شناخت و ندانست آن كه آن را نشناخت.

3. مگر براى آن مسموم كننده كه مرگ است.

در جمله اول: آن حضرت مى فرمايد:، براى هر درد و مرضى داروئى هست كه آن را درمان ميكند.

و در عصر ما با توسعه دانش هاى گوناگون، انديشمندان توانستند كه بيش از نود درصد دردها و مرضها را شناسائى كنند و براى آن چاره اى بيابند، و با تحقيق و تلاش بسيار، اكنون انواع داروها ساخته شده و به محض ابتلا، با استفاده از داروهاى آماده شده، افراد مريض و دردمند، سلامتى خود را باز مى يابند.

زمانى كه پيامبر گرامى اين جمله ها را بيان نمود، آن زمان مردم به انواع درد ومرضها و آفتهاى گوناگون، گرفتار و مبتلا مى شدند، اما دارو و درمانى كه همانند زمان ما وجود دارد در ميان نبود و بيشتر مردم از داروهاى گياهى استفاده ميكردند كه غالبا اين داروها، موثر واقع نميشد چون درد و مرض را نمى توانستند تشخيص بدهند، ولى امروز همانگونه كه پيامبر گرامى فرمود، انديشمندان دريافتند كه ابتلا به هر نوع درد و مرضى، علاج و داروئى دارد كه آن را درمان ميكنند، و اكنون صحت گفتار پيامبر گرامى به اثبات رسيده است.

در جمله دوم آن حضرت مى فرمايد:: دانست آنكه آنرا شناخت يعنى ميتوان با انديشيدن و تحقيق دريافت كه درد و مرضها چيست و علاج آن چه خواهد بود و اتفاقا در زمان ما، شناخت نوع هر درد و مرضى، پس از شناخت چگونگى آن مسير است و ميتوان فهميد كه چاره آن چيست و علاج كدامست و چگونه.

و همچنين پيامبر گرامى فرمودند: آنكه ندانست و غافل از شناخت درد و مرضها بود، دارو و درمان آنرا نيز نمى توانند بشناسند، پس علت خوب نشدن بعضى از دردها و مرضها، نشناختن ماهيت اصلى آن است و همانگونه كه يكى از پزشكان متخصص سرطان، در پاسخ يكنفر كه از او پرسيد، چرا سرطان علاج و چاره اى را براى آن نيافته اند؟ دكتر در پاسخ به او گفت، داروهاى سرطان را به راحتى ميتوانيم بسازيم و تهيه كنيم ولى مشكل اين است كه ما هنوز ريشه و علل شكل گيرى سرطان را نشناخته ايم و براى همين است كه سرطان، درد بى درمان مانده است.

در جمله سوم: آن حضرت ميفرمايد مگر آن مسموم كننده ها كه مرگ فرد را حتمى ميكنند.

درد و مرضى بنام سام (مسموم كننده) نداريم و جز پيامبر گرامى و ائمه معصومين (عليه السلام) كه آن را براى تعريف از مرضهائى كه به مرگ منجر مى شوند، اين اصطلاح در موارد بسيارى بكار برده اند ولى ميان مردم، اين واژه رواج نيافت چون كسى از معانى نامعلوم آن شناختى نداشت و تاكنون كسى نمى داند كه سام بر چه نوع درد و مرض دلالت دارد تا اين كه (سام) را بر آن نوع ابتلا ناميده شود و معناى واقعى آن را كسى در گذشته ها بخوبى ندانسته است و شايد در اين تحقيق كه مى خوانيد، براى اولين بار است كه معناى آن بخوبى دانسته ميشود.

سام از سم مشتق شده و به معانى مسموم كننده است، و اين معنا بر چيزى اشاره دارد كه باعث مرگ حتمى خواهد شد.

و در زمان ما معلوم شد كه مسموم كننده، آن نيست جز ميكروبهائى كه با توليد سم در بدن، فردى را از پاى در مى آورند.

بدن ما داراى يك ارگانيسم خاصى است و با سيستمى كه دارد در مقابل انواع آفتهاى ميكروبى، بخوبى مى تواند استقامت كند و آنها را از بين ببرد و بدن ما براى مبارزه با ميكروبهاى بيمارى زا آمادگى دارد.

گاه ميكروبها از سدهاى دفاعى بدن عبور مى كنند و به داخل آن راه مى يابند.

در حالت تندرستى، سيستم دفاعى بدن، قويتر است و اگر خسته و رنجور و ناتوان باشد، دفاع بدن ما نيز ضعيف خواهد شد، در اين حالت، ميكروبها سريعتر توليد بيمارى ميكنند زيرا بدن ما نمى توانند گلبولهاى سفيد و پادتن كافى بسازد.

بيمارى ميكروبى، در واقع مبارزه اى است كه ميان بدن ميزبان و ميكروب بيمارى زا در ميگيرد، اگر در اين مبارزه، سيستم دفاعى بدن پيروز شود، ما و يا هر جاندار مبتلا، بهبود مى يابد، اما اگر پيروزى با ميكروب باشد مرگ ما و يا هر جاندارى قطعى خواهد شد.

بنابراين همانگونه كه پيامبر گرامى فرمود: آن مسموم كننده ها و يا آن ميكروبهاى پيروز شده، در واقع، مرگ انسان و پايان حيات مبتلا را فراهم مى سازند.

پيامبر گرامى بدون وجود ميكروسكوپها و بدون لابراتورها و بدون تحقيق و آزمايشات و بدون وجود علم پيشرفته طب و ميكروب شناسى و بدون صدها مسائل و موارد ديگر، تعريف منطقى از موجوداتى كه مسموم كننده بدن هستند، كه مرگ انسان و هر جاندارى را به اين علت، فرا خواهد رسيد بيان نموده، و شايد اين تعريف و توصيف از رازهاى ناشناخته و نامرئى ميكروبها، براى اولين بار، بهترين و منطقى ترين بيانى بوده كه در اين زمينه گفته شده است آنهم در زمانى كه هيچگونه اثرى از علم پيشرفته و تجهيزات مردن وجود نداشت (52)

عناصر بدن انسان

پيكر انسان يكى از عجايب آفرينش است و اين جسم، گرچه بصورت يك اندام نمايان است ولى تعريف و توصيف اعضاء و اجزاء ريز و درشت آن، بسيار پيچيده و دانستنش محيرالعقول است و هر ذره و يا مجموعه و زاويه اى از بدن انسان، شرح و توضيح بسيار مفصلى لازم دارد و خارج از بحث محدود ما است و تنها اين را مى توانيم بگويم كه انسان در قرن بيستم، در پرتو دانش توسعه يافته و تجهيزات پيشرفته اى كه بوجود آورد، از عظمت و عجائب بدن خود، پى برد و تا قبل از اين قرن گذشته، از ماهيت و محتواى بدن، هيچگونه، شناخت واقعى وجود نداشت.

امام رضا (عليه السلام) درباره بدن انسان كه جلوه اى از عظمت آفرينش ‍ پروردگار است سخنان بسيار جالبى دارد.

فاما الانسان المخلوق المصنوع من اجزاء مختلفه، و جواهر شتى، غير انه بالاجتماع شى ء واحد

(و اما اين انسان كه از اجزاى بسيار مختلفى ساخته شده، و بدن او از عناصر گوناگونى تركيب يافته است و در مجموع، او بصورت يك پيكر واحد و متحدالشكل در آمده است).

آن حضرت در جمله اول به دو چيز مهم كه در بدن ما است اشاره نموده.

اول اين كه ميفرمايد بدن انسان از اجزاء بسيار مختلفى ساخته شده و دانش ‍ روز، دقيقا به همين موضوع پى برده است، و همچنين دانسته شده كه جسم انسان داراى بيش از 200 قطعه استخوان ريز و درشت است كه هر كدام از آنها، شكل و حجم خاصى دارد.

دوم اين استكه در جسم انسان 500 عضله گوشته بزرگ و كوچك وجود دارد كه بسيارى از آنها شبيه همديگرند و خيلى از آنها نامحسوس مى باشند و نياز بدقت بسيار دارد تا آن ماهيچه هاى بسيار ظريف، شناسائى شوند و چيزهاى بسيار ديگر به اضافه سيستم هاى گوناگون كه در سازمان بدن ما موجود است.

آن حضرت: جسم انسان را تشكيل شده از اجزاء بسيار و گوناگون معرفى نموده و بدون كالبد شكافى بسيار دقيق، آنهم توسط كارشناسان عاليرتبه دانش پزشكى، ممكن نيست دانسته شود كه جسم انسان داراى 500 عضله ريز و درشت است كه اغلب آنها در ميان گوشت و ماهيچه هاى همديگراست.

و جمله دوم كه اهميت بسيارى دارد آن حضرت مى فرمايد: كه جسم انسان از عناصر گوناگونى تركيب شده است و دانشمندان علوم پزشكى به اين نكته پى بردند كه جسم انسان از مجموعه عناصر مختلفى تركيب يافته كه مهمترين آنها عبارت از - اكسيژن، كربن، هيدروژن، نيتروژن، كلسيم، فسفر، پتاسيم، گوگرد، سديم، كلر، منيزيم، آهن، منگنز، سيليسيم، يود، و چندين عنصر ديگر.

آن حضرت در زمانى بخ وجود عناصر بسيار و گوناگون در بدن اشاره ميكند كه امروز حقيقت آن بخوبى دانسته شده است در حاليكه تا آن زمان هنوز كسى بر وجود يك عنصر در بدن، اشاره اى نكرده بود و علاوه بر آن هيچگونه شناختى از عناصر گوناگون در ميان نبود، و انديشمندان قديم تنها آتش و آب و هوا را بعنوان سه عنصر مى شناختند در حاليكه اين موارد ياد شده، به اين شكل نمى توانند عنصر بوده باشند و در واقع، تنها آن حضرت و امامان ما بودند كه مفهوم واقعى و حقيقى عنصر را بخوبى تشخيص دادند و باد بدانيم كه سخت ترين چيز در كشفهاى انديشمندان، شناخت عناصر بود كه به سختى و تلاش بسيار يكى پس از ديگرى شناسائى شدند و شناخت انواع عناصر، مستلزم توسعه پديد آمدن دانشهاى گوناگون و بودن انواع تجهيزات است، در حالى كه در زمان آن حضرت نه دانشهاى گوناگون بود و نه انواع تجهيزات.

جواهر شتى: بمعناى عناصر گوناگون است آن حضرت اصطلاح جوهر براى عنصر بكار برده و جواهر بمعناى عناصر بسيارى است كه در بدن انسان موجود است.

جوهر بمعناى آنچه كه اهميت ويژه اى در بدن ما دارد و همانطور كه ميدانيم بدن ما بدون هيچيك از آن عناصر، دچار اختلال ميشود و كمبود هر عنصرى در بدن، مشكلات وضعفهائى در جسم انسان پديد مى آورد.

تا آن روز كه آن حضرت از وجود عناصر گوناگون در بدن، صحبت ميكرد، هنوز يك عنصر هم كسى نشناخته بود، پس آن حضرت از وجود عناصر گوناگون در بدن، بخوبى آگاه بوده است.

متخصصان علوم پزشكى اهميت كلام آن حضرت را، بهتر از ديگران درك مى كنند و بدينوسيله، آنها بهتر به اين شخصيت والاى علم و ايمان پى ميبرند.

همانطور كه دانستيم در زمانى كه هيچكس از عناصر، شناختى نداشت، حضرت رضا (عليه السلام) از وجود عناصر گوناگون در بدن ما سخن ميگويد، و قصد آن حضرت از تعريف جنس انسان، تنها معرفى وضع آن نبود بلكه علاوه بر آن او مى خواست عظمتهاى الهى را كه در بدن ما وجود دارد بشناساند تا از اين راه، به خالق يكتا، اعتقاد و ايمان قوى تر در خود بيابيم.

ارزش انسان به پيكر چند ده كيلوئى او نيست چون بدن، مجموعه اى از عناصر است و از هر عنصر، مقدارى در جسم ما هست و رويهمرفته نمى تواند معيار ارزش والاى انسان، عناصر و قطعات بدن او باشد.

خداوند انسان را با ارزش آفريد تا به اهميت آفرينش خود پى ببرد و با اين حساب درك كند كه چه كسى او را با اين همه احترام در كالبدى قيمتى بوجود آورده است در حالى كه خود، ناتوان از تصميم گيرى و ساخت بناى جسم خود مى باشد و اين خداوند است كه تصميم گيرنده اصلى در بنياد جسم ما است و او اين چنين آفريد كه در بدن از هر عنصرى، بايد اين مقدار وجود داشته باشد.(53)

خداوند پاكيزگى را دوست دارد

يكى از نكاتى كه در قراآن و احاديث از آن تعريف و سفارش بسيار شده، نظافت و تميزى است.

و اين تكرار و تاكيدها، نشانه اهميت و ارزش آن در ميان مردم است، لذا اسلام از هر فرصتى در هر زمينه، مى بينيم كه بحث پاكيزگى را ميان مى آورد چون روح باصفا در جسم پاكيزه شكل مى گيرد و ريشه و سرمنشاء سلامتى جامعه و اخلاق پسنديده، از پاكيزگى حاصل مى شود.

و ما اكنون يك جمله كوتاه و ساده را براى شما نقل مى كنيم كه حامل معناى وسيع و جالبى است و هر كسى بايد روى آن بينديشد و تاثيرات آن تا به كجا ريشه دارد خود بفهمد پيامبر گرامى ميفرمايد:

ان الله تعالى نظيف و يحب النظافه

(بيقين بدانيد كه خداوند پاكيزه است و پاكيزگى را دوست دارد)

مى دانيم كه خداوند از آلوده گيها و نسبت هاى ديگر، منزه است و اين كلام پيامبر گرامى، نشان دهنده ارزش پاكيزگى است، لذا براى اعتلاى معنا و اهميت پاكيزگى، خداوند اين صفت حياتى را به خود نسبت مى دهد تا مردم به اهميت و ارزش آن پى ببرند و اين شيوه نيك، در هر حال و در هر زمان، همواره پيروى و آن را مراعات كنيم و پاكيزگى كه يكى از صفات الهى است، هميشه مد نظر باشد.

نظافت: سلسله مراتب، تاثيرات گوناگونى بر ما دارد و اولين نتيجه و خاصيت آن، اين است كه نظافت، عامل اصلى سلامت و ثبات بهداشت جسم و جلاى روح ما است.

آن حضرت وقتى كه از تميزى سخن ميگويد، او بخوبى ميداند كه عدم پاكيزه گى، چه ضررها براى سلامتى افراد بوجود مى آيد، به اين معنا است كه مراعات نكردن آن، عامل و سرمنشاء اوليه براى پيدايش آفت و مرضها است و پاكيزه گى يكى از عوامل اصلى بهداشت و پادزهر آفتها است و در پرتو مراعات پاكيزه گى، بهداشت و سلامتى براى ما تضمين و پايدار است.

علاوه بر سلامتى و بهداشت افراد كه نتيجه پاكيزه گى است، پاكيزه گى نيز عامل موثرى در سلامت روحيه و ساختار شخصيت افراد مردم است و اينگونه افراد كه پاكيزه و سالم هستند، در تمام زمينه ها از جلوه و جايگاه خوبى بهرمند مى شوند، و همواره در ميان مردم، از محبوبيت و علاقه خاصى قرار ميگيرند و اين چنين افراد، موفقيت و نشاط آنها در جامعه بيشتر از ديگران است.

بزرگواران دين و آئين ما درباره تميزى كه يكى از اصول مسلم دين اسلام و مسلمانى است، بقدرى سخن گفته اند كه جمع آورى آنها يك كتاب قطور مى شود و هيچ آئينى همانند اسلام تا به اين حد از نظافت، سفارش نكرده است.(54)

آنچه كه خداوند از آن نفرت دارد

كثافت و ژوليدگى مورد خشم و نفرت خداوند است.

يكى از سخنان پيامبر گرامى است كه در واقع، به صورت هشدار به افرادى كه اين وضعيت زشت و ناپسند دارند ميفرمايد.

ان الله يبغض الوسخ و الشعث

(اى مردم بدانيد كه خداوند از كثافت و ژوليدگى و به هم ريختگى متنفر است و افرادى كه اين چنين وضعى دارند مورد خشم و نفرت او قرار دارند)

وسخ: كثافت است، كثيفى و ناتميزى به هر شكلى كه باشد

شعث: به هم ريختگى لباس و خانه و زندگى انسان به هر نحوى كه بوده باشد

در پس اين هشدار و تنفر، حتما نكته قابل ملاحظه و دليل قانع كننده اى در اين زمينه وجود دارد.

مردم قديم، حداكثر وصف بدى كه از يك چيز مى شناختند آن را بعنوان (نجس) معرفى ميكردند.

در تحليل و تجزيه از كثافت، امروز بهتر از هر زمانى ديگر، ميتوان علت آن را فهميد، و اگر آن را زير ميكروسكوپ بگذاريم، مى بينيم كه صدها هزار موجودات ريز كه هيچگاه به چشم ديده نمى شوند در همديگر غوطه ورند و آنها امروز بعنوان ميكروب، شناسائى شده اند.

و به طور فرض اگر ميكروسكوپ كوچكى را مى ساختند كه همين ميكروبها در آن نگاه مى كردند، آنها نيز موجودات يا ويروسهاى بسيار ريزترى را مى ديدند كه چشم آنها، قادر به ديدنش نبود، پس ميكروسكوپ، هر چه قوى تر و مدرن تر باشد حتما، بتوسط آن موجودات بيشترى قابل رويت هستند در حالى كه با ميكروسكوپهاى ديگر و معمولى، انواع ميكروبهاى كمترى ديده ميشوند.

و اين موجودات نامرئى و ذره بينى، گروه و طبقات مختلفى دارند و در واقع اين مخلوقات كوچك، بطور عجيبى زندگى مى كنند و جهانى شگفت و اسرارآميزى دارند و متخصصان اين رشته، بهتر از ديگران از داستان بسيار مفصل احوالات آن، باخبرند

شعث: ژوليدگى و به هم ريختگى است و به كثافت و ناتميزى، بسيار نزديك و مناسبت دارد، چون به هم ريختگى در سر و صورت و لباس و خانه و زندگى، خود عاملى براى توليد و نگهدارى ميكروبها است چون افرادى كه اين وضعيت را دارند، نمى توانند تميز باشند و به كثيفى بسيار نزديك هستند.

بنابراين بى دليل و بى حكمت نيست كه پيامبر گرامى مى فرمايد: خداوند از اين دو چيز، نفرت دارد و اين توصيف بصورت يك استحقاق حقيقى كه مستحق اين مذمت الهى، دارا بودن اين دو وضعيت است، چون اين گونه افراد به خود ظلم ميكنند، يعنى همواره در معرض خطر ابتلا به مرضها هستند و هم عامل تهديد آلودگى و آفت و سرايت مرض به ديگران است و در واقع، افرادى هستند ميكروب ساز و ميكروب پخش كن و سر منشا آفت و مرض هاى گوناگون مى باشند.

بنابراين پيامبر گرامى از اين دو وضعيت نامطلوب، بخوبى آگاه بوده و علت دقيق آن را ميدانسته و كلام آن حضرت، اهميت و ارزش بسيار دارد و بخصوص اگر گفته پيامبر از قول خداوند باشد، آن وقت دليل قطعى و تاكيد در اين كلام براى حقيقت اين معنا، دلالت بيشترى مى يابد.(55)

زباله: مركز پرورش ميكروب

گاهى حرفهائى را مى شنويم كه خيلى ساده بنظر مى رسد ولى اگر به آن دقت كنيم، مى بينيم كه آنها، حامل معناى مهمى است و به موارد گوناگون دلالت دارد، مثل اين گفتار كه از على (عليه السلام) است و امثال اين احاديث از او و پيشوايان ما احاديث بسيارى نقل شده، و اهميت آن را امروز و بهتر از او هر زمان ديگر، درك ميكنيم.

آن حضرت از وجود موجودات بسيار بد و نامرئى بنام شيطان و يا باصطلاح امروزى (ميكروب) اشاره نموده و محل پرورش آنها را در زباله معرفى مى كند.

على (عليه السلام) در زمانى كه هزاران سال قبل از خود و بيش از هزاران سال بعد از خود، هيچكس از موجودى بنام ميكروب خبر نداشته است از موجوداتى صحبت ميكند كه بسيار كوچك و هيچگاه با چشم ديده نمى شوند و مى توانند كارهاى بزرگى انجام دهند، براى مردم زمان خود، از موجودات بد و مضر ياد ميكند.

آن حضرت از وجود ميكروب و محل پرورش و تكثير آن اشاره نموده، موجودى كه بسيار كوچك و نامرئى است و مى تواند عامل تغيير و تحولات بسيارى بوده باشد، اما آنچه كه مهم است اين است كه انسان از روزى كه ميكروسكوپ را ساخت و كم كم از جهان اسرارآميز موجودات انبوه كوچك آگاه شد و براى شناخت آن، راه پر پيچ خم تحقيق را طى كرده و سختيهاى بسيارى را متحمل شد و طى دهها سال، صدها دانشمند و نابغه، و مخترع و مبتكرى كه ابزار و تجهيزات گوناگون را ساختند و با تلاش همه آنها، امروز مى بينيم كه مجموع وسيع آگاهيها از ميكروب شناسى كامل شد و اين دانش بسيار مهم و حياتى شكل گرفت و مزاياى شناخت آن در اختيار همگان قرار گرفت و اكنون بحث ميكروب شناسى، يك موضوع ساده و پيش پا افتاده، بنظر مى رسد و اينك هر چه از آن بشنويم، ديگر جاى تعجبى براى كسى ندارد.

على (عليه السلام) با بيان اين جملات كوچك و مختصر، در واقع راه طولانى و سخت و پيچيده بدست آمده بتوسط انديشمندان و كشفهاى متوالى آنها را آنهم بدون دم و دستگاه و بدون همه اين وصفيات و جزئيات، بارها و بارها و با عناوين مختلف از وجود ميكروبها، و ضرر و آفت آنها ياد نموده است

قال امير المؤمنين (عليه السلام) لا تؤ وا التراب خلف الباب فانه ماوى الشياطين

(امير المؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايد:: جايگاه و زباله را پشت در قرار ندهيد چون آن پناهگاه شياطين است)

آن حضرت كه اين چنين مى گويد حتما و يقينا از سر منشا پيدايش ميكروب و تشكيل آفتها بخوبى آگاه است و بهترين راه مبارزه با آن، چاره جوئى و علاج اوليه و ابتدائى آن است و اين روش، راحت تر و ارزانتر از معالجه بيمارى و درد و آفت و خلاصى از مشكلات و گرفتاريهاى آن است.

اگر به شما گفته شود كه در يك جايگاه زباله، ممكن است كه ميلياردها جاندار وجود داشته باشد، لابد تعجب مى كنيد، اما اين يك حقيقت است، دنياى موجودات كوچك فقط با ميكروسكوپها ديده مى شوند، و بسيار وسيعتر از دنياى جانداران بزرگ است.

به همه موجوداتى كه فقط با ميكروسكوپ قابل ديدن باشند، ميكروب مى گويند.

سر آغاز علم ميكروب شناسى در سال 1680 بود، در آن سال يك فرد هلندى بنام ليوون هوك كه او تاجر پارچه و عدسى ساز بود، اولين ميكروسكوپ بسيار ساده و ابتدائى را ساخت، و در واقع او با اين كارش، قصد نداشت كه ميكروبها را مشاهده كند و از اوضاع آن باخبر شود، چون موضوع ميكروب، هنوز مطرح نشده بود ولى بطور اتفاقى بتوسط آن توانست جانداران ذره بينى را ببيند.

قبل از اختراع ميكروسكوپ، دانشمندان، موجودات زنده را فقط بحساب مى آورند چون از اينها، چيز ديگرى را نمى ديدند، اما از زمانى كه اين وسيله مفيد در اختيار آنان قرار گرفت، كم كم با دنياى بسيار بزرگ ديگرى آشنا شدند، دنياى جانداران ذره بينى يا ميكروبها بود.

وقتى كه در قرن نوزدهم، ساختمان ميكروسكوپ كاملتر شد، عده اى به مطالعه چيزهاى مختلفى در زير آن پرداختند و حاصل اين مطالعات، نشان داد كه جانداران ذره بينى تاثير مهمى در زندگى انسان دارند.

و در اوائل قرن بيستم، دانشمندان كم كم پى بردند كه ريشه و عامل بوجود آمدن مرض و آفت ها، ميكروبها هستند.

و از آن زمان به بعد، براى بهداشت و سلامتى، توصيه هاى ايمنى بسيارى سفارش كردند، مثل دور بودن زباله و محل تجمع آن از جاى مسكونى.

مردم آن زمان ميكروب را نمى شناختند و اگر هم به آنها علنا گفته مى شد، اين موضوع را باور نمى كردند، لذا بهترين راه مناسب از معرفى اين موجودات مضر و آفت خطرناك، از اصطلاح شيطان اين اهريمن معروف به بديها معرفى شود، و انتخاب آن حضرت از اين واژه، در واقع بهترين انتخاب بود و راه ديگرى وجود نداشت تا مردم، تفهيم شوند و به سفارش ‍ آن حضرت عمل كنند.

و همانگونه كه آن حضرت فرمود، بخوبى ميدانيم كه زباله، بهترين جايگاه براى پرورش و رشد ميكروب و انتشار آفت آن است و در زباله تمام شرايط براى تكثير آنها فراهم است.(56)

اهميت و فضيلت مسواك زدن

در رابطه با مسواك زدن و اهميت و ضرورت آن، در اسلام جايگاه ويژه اى دارد و درباره آن بقدرى سفارش شده، كه اگر همه آن احاديث را جمع آورى كنيم، شايد به اندازه اين كتاب ميشود، و در زمان ما كه علم و بهداشت در بالاترين سطح قرار دارد، مى بينيم كه درباره مسواك زدن تا اين اندازه، سفارش و تاكيد نشده است

قال النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) يا على: عليك بالمسواك مطهره للفم و مرضاه للرب و مجلاه للعين، و الخلال يحببك على الملائكه، فان الملائكه، تتاءذى بريح من لا يتخلل بعد الطعام.

(پيامبر گرامى فرمودند: يا على لازم است كه به مسواك زدن اهميت دهى، چون مسواك زدن باعث پاكيزگى دهان مى شود، و موجبات رضايت پرودگار است، و همچنين جلا دهنده چشم است، خلال كردن دندانها و مسواك زدن، كارى است كه سبب جلب محبت و دوستى ملائكه ها ميشود و بيقين بدان كه فرشته ها از بوى بد دهان آنها كه بعد از خوردن غذا مسواك نمى زنند، آزرده خاطر و رنجور مى شوند).

در گذشته تا امروز، هيچگاه از اهميت مسواك زدن، همانند اسلام، سفارش ‍ و تاكيد نشده است و همچنين از آفت و ضررهاى حاصل از مسواك نزدن نيز تعريف بسيارى شده است، و نتيجه اى كه از همه اين احاديث دانسته مى شود آن است كه آنها در رابطه با ميكروب و آثار بد آن در دهان كه مبدا ورودى به داخل بدن است مردم را هوشيار و آگاه مى كنند تا آنجا كه اين كار را يك فضيلت و يك ارزش دينى بحساب آورده اند با اينكه پيشرفت دانش ‍ طب در زمان ما به اهميت اين موضوع پى برده اند، مى بينيم كه آنها تا اين حد از مسواك زدن تعريف نكرده اند، در حالى كه پيش از هزار و چهارصد سال پيش، كه نه علم طب واقعى بود و نه ميكروب شناسى و نه ميكروسكوپ و نه شناختى از آفت و آسيبهاى آن، اسلام در آن روز بيش از امروز كه همه چيز در اين زمان فراهم شده است و شناخت كامل هم بدست آمده، آنها به مسواك زدن و اهميت آن، سفارش بسيارى كرده اند.

از اين همه سفارش و تاكيد آن بزرگواران درباره مسواك زدن دو نكته دانسته مى شود، يكى اين كه از خوبيها و منافع بسيار آن براى سلامتى تن و جان و حتى روان ما تعريف شده، دوم اين كه آنها از بديها و ضررهاى مسواك نزدن كه براى سلامتى ايجاد ابتلاء و بيمارى ميكند ياد آورى نموده اند.(57)