وحى الهى نور است
پيامبر گرامى اولين شخصى بود كه على (عليه السلام) را مدح و ستايش كرد، آن
حضرت به عناوين مختلف در ميان مردم، بارها و بارها از على (عليه السلام) تعريف و
توصيف نموده است و يكى از آن موارد كه پيامبر عظيم الشان در حق على (عليه السلام)
فرمود
انا مدينه العلم و على بابها (من شهر علمم و على
دروازه هاى آن است)
پيامبر خدا حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) اشرف مخلوقات است و يكى از اوصاف
برترى آن حضرت، صداقت و راستگوئى او است و همين بس كه آن حضرت تعريف كننده مقام علم
و ايمان على (عليه السلام) است پس او جايگاه والائى در نزد خداوند و پيامبر گرامى
دارد.
اين همه تعريف پيامبر گرامى نمى تواند بر اساس رابطه خيشاوندى و يا روى حساب جهاد و
يارى على (عليه السلام) از اسلام باشد، بلكه از وصف پيامبر گرامى مى فهميم كه مقام
على (عليه السلام) به مراتب بيش از اين است و او را به ما مى شناساند و بعنوان وصى
بر تمام مسلمانان پس از او به ما معرفى مى كند، روى اين حساب، پيامبر گرامى مسائل
بسيارى را تنها با على (عليه السلام) در ميان گذاشت و به او آموخت تا او ادامه اين
پيامها را به مردم برساند مثل همين دعا كه راويان و نويشندگان حديث در آن زمان نيز
از اين دعاى مهم بيخبر بودند و سالهاى بعد، از زبان حضرت على (عليه السلام) شنيده
شد.
سيد ابن طاووس در كتاب مهج الدعوات از حضرت على (عليه السلام) اين دعا را نقل كرده
است كه پيامبر گرامى، اين دعا را تعليم من نمود و اكنون به يك جمله كوچك از اين
دعاى بسيار مهم به نام دعاى يستشير توجه كنيم.
ووحيك نور (خدايا وحى تو نور است)
وحى امرى است الهى و جز خداوند از وضع و حقيقت آن، كسى آگاه نيست اما براى تفهيم و
تصور ما به زبان ساده اين چنين بيان شده است
وحى به معناى پيام الهى براى پيامبر گرامى است.
در زمان پيامبر در هر حادثه، آيه يا آياتى چند از جانب خداوند بر پيامبر نازل مى شد
و پيامبر را در راستاى آن اتفاق رخ داده و يا درباره موضوع خاصى، راهنمائى لازم
داده مى شد و همچنين آياتى است براى ما در قالب قرآن كريم، ماندگار شد تا ما
انسانها در هر آئين سعادت و زندگى و نصب العين خود قرار دهيم و از اين كتاب كه آئين
سعادت و زندگى است پيروى كنيم، با اين وضع لازم است كه بدانيم، وحى الهى در كمترين
زمان، يعنى در سريعترين وجه ممكن، فرامين الهى بر پيامبر نازل مى شد.
در قرن بيستم معلوم شد كه نور داراى حركت است و سالها بعد از اين كشف مهم، بر اساس
محاسبات و قرائن علمى بسيارى، بخصوص دانش تازه به تكامل يافته فيزيك، ثابت شد كه
نور در هر ثانيه، سيصد هزار كيلومتر حركت مى كند و امروز در زمينه سرعت، حركت نور،
سريعترين حركتى است كه تاكنون شناخته شده است.
مثال آن حضرت از نور براى فهم و درك وحى به چند دليل است.
نور، روشنائى است و عامل بينائى، و مظهر پاكيزگى و سرچشمه حيات و منشا تمامى خيرات
بر زمين است همانند وحى نيز از جائى است كه ما نمى توانيم آن را تصور كنيم و آن به
سوى پيامبر گرامى بر زمين آمده است.
ذرات نور و ماهيت آن داراى جسم ظاهر و قابل لمس نيست همانند وحى كه جز پيامبر كه
گيرنده پيام است، و ديگران كه در كنار و دور آن حضرت هستند، اين پيامها را احساس و
درك نمى كنند چون اثر ظاهرى و نمايان ندارند.
حقيقت وحى همانند نور است و بايد بدانيم كه ابعاد شناخت حقيقى نور، هنوز براى ما،
كاملا شناخته شده نيست و از چگونگى وحى نيز تنها همان عنوانش را مى شنويم ولى حقيقت
واقعى آن براى ما نامعلوم است.
بهترين مثال و نزديك ترين تشبيه براى وحى نور است و هيچكس قادر نخواهد بود كه از
اين مثال و تشبيه بهترى ذكر كند، بنابراين، نور از هر لحاظ، بهترين مثال و مصداق
براى درك معانى وحى است، آن يكى ذرات نور است و آن يكى، كلماتى نورانى است كه از
همان ذرات نور و با سرعت همان نور، به مقصدى كه خداوند امر نموده با شتاب مى رود.
در اين جمله دعا، خداوند مخاطب است و پيامبر گرامى با دعا به درگاه خداوند نيايش مى
كند و همچنين اين دعاها براى ما درسهائى از علم و ايمان است و موارد متنوع بسيارى
از وصف و عظمت ملكوت خداوند است
و در واقع گوشه هائى از آفرينش هستى را براى ما بازگو مى كند.
و از اين جمله دعا، حركت و سرعت حركت نور، بخوبى محسوس و مشهود است، وحى همان نور
است ولى در اسرار نا دانسته نور گنجانده شده، و ما را همين بس كه انسان درباره نور
هر چه تحقيق و تلاش كند به ابعاد واقعى شناخت كامل از نور به پايان دانش آن نخواهد
رسيد.
و از نكات جالب اين است كه در زمان ما به توسط همين نور، امكان پيام رسانى ممكن شده
و بشر معاصر توانسته همين نور استفاده هاى زيادى كند و براى راههاى دور و كرات
ديگر، نور در ارسال پيام و عكس، نقش موثرى دارد و بدون نور، تماس و مكالمه بين ما و
كرات ديگر، راه ديگر وجود ندارد و كلمات بشرى بر نور حمل مى شوند و به اين سو و آن
سو فرستاده مى شود و همين موضوع، دلالت بر درستى حقيقت معناى وحى است و سخن پيامبر
گرامى درباره نور بدون وحى، امروز بهتر از هر زمان ديگر، حقيقت آن نمايان شده است.(35)
سرعت حركت نور
اين موضوع، بحث عجيبى است و به خواندنش اكتفا نكنيم و حتما روى آن فكر كنيم.
عن ابى جعفر (عليه السلام) قال: ان موسى سال ربه ان يعلمه
زول الشمس، فوكل الله بها ملكا فقال: يا موسى قد زالت الشمس، فقال موسى: متى؟
فقال: حين اخبرتك و قد سارت خمسمائه عام
امام باقر (عليه السلام) فرمودند روزى حضرت موسى از خدا خواست كه او را از زوال
خورشيد، آگاهش كند و خداوند يكى از ملائكه ها را براى اين كار به نزد حضرت موسى
فرستاد. ملائكه به او گفت: اى موسى اكنون خورشيد زوال كرد، حضرت موسى با تعجب گفت،
كى؟؟ = ملائكه گفت: همان وقت كه گفتم، خورشيد به اندازه پانصد سال راه رفته است.
مقصود از زوال خورشيد، نور آن است چون زوال به معناى از بين رفتن است ولى خورشيد از
بين رفتنى نيست و اين نور خورشيد است كه از كنار ما گذشت و ديگر برگشتى ندارد و
خورشيد با همان جلوه و درخشندگى، دوباره ظاهر مى شود و زمان را به نورش روشن مى
كند.
زوال به معناى فنا شدن است و خورشيد، استوار و پابرجا است و فانى نيست، پس به معناى
جابجا شدن نور خورشيد، يعنى حركت نور و گذشتن آن است و اين اصطلاح در ميان ما، اين
چنين رايج است كه در وقت غروب، كم كم نور آن ناپيدا مى شود و خورشيد در جاى ديگر به
تابيدن ادامه مى دهد، در حاليكه از صبح تا غروب، تابش نور خورشيد، يكسره بر ما مى
بارد و اين نور ثابت نيست، بلكه هر لحظه پرتوهاى نور از خورشيد به ما مى رسد و
يكسره اين وضعيت ادامه دارد همچنين آبشارى كه در حال ريزش آب بطور مداوم است، لذا
آن ملائكه، وقتى كه به حضرت موسى مى گويد (نور خورشيد زوال كرد) به اين معنا است،
چون اين سخن در وقت غروب نبود، و حضرت موسى با شنيدن اين كلام، با تعجب و شگفتى در
جواب ملائكه مى گويد كى؟؟ و ملائكه در جواب به او مى گويد همان وقت كه گفتم، يعنى
در همين مقدار از زمان گفتن اين جمله.
با گفتن اين جمله -خورشيد زوال كرد) نور خورشيد مقدار پانصد سال راه رفته است و اين
معنى، مفهوم حركت سريع نور را مى رساند و براى تفهيم مردم از حركت داشتن نور و سريع
بودن اين حركت، به اين شيوه، بهترين راهى است كه مردم، اين موضوع را درك كنند.
اين سخنان امام باقر (عليه السلام) در زمانى بيان شد كه هنوز كسى سرعت حركت نور را
نشنيده بود.
چند هزار سال است كه از زمان حضرت موسى مى گذرد و در آن زمان، مطرح كردن موضوع حركت
سريع نور، بسيار مهم است و از مسائل نادرى است كه منشا دانستن اين موضوع حتما وحى
است و به توسط ملائك، و چيز ديگر نمى تواند باشد.
از نكات جالب ديگر اين است كه اين موضوع از زمان حضرت موسى تا زمان امام باقر (عليه
السلام) چند هزار سال گذشت و كسى از اين موضوع اطلاعى نداشت، يعنى نه در كتابها
نوشته شد و نه در سينه مردم، دست به دست مى گشت، و حتى قرنها بعد از امام باقر، كسى
معناى سخن آن حضرت را درك نكرد. و براى اولين بار است كه در اينجا متوجه مفهوم و
معناى آن مى شويم.
شايد اين موضوع براى خيلى ها كم اهميت و ساده به نظر برسد ولى اين چنين نيست، آيا
مى دانيد كه براى شناخت و فهميدن اين كه نور داراى حركت سريع است، مى بايستى خيلى
از علوم گوناگون به وجود آيد و تكنولوژى آن به تكامل برسد و حتما خيلى از تجهيزات
مدرن، ساخته و پرداخته شدن و پس از آن، دانشمندان و متخصصان علوم بتوانند كه به
فهميدن اين موضوع برسند ولى امام باقر (عليه السلام) در زمان جهالت و نادانى مردم و
ستم و جور و اختناق بنى اميه و بنى عباس، موضوع بسيار مهم را مطرح مى كند و همانطور
كه حضرت موسى در زمانى اين موضوع را مطرح نموده كه شرايط مردم و فراعنه نيز به همان
وضع بود.
و تنها امروز اهل خرد و انديشه، عظمت اين سخنان گرانبها و بسيار با ارزش آن حضرت
را درك مى كنند و لعنت مى كنند و لعنت خداوند بر بنى اميه و بنى عباس و فرعنيان، تا
ابد باقى خواهد ماند كه دو شخصيت الهى در بدترين شرايط، سختيها و رنج هاى فراوانى
را متحمل شدند.(36)
آب بر سطح زمين وزن و مقدار معينى دارد
پيامبر گرامى و ائمه معصومين (عليه السلام) براى بردن سطح آگاهى مردم و
افزايش دانش و پيشرفت در تمام زمينه ها، تلاش بسيارى كردند و شاهد اين ادعا موضوعات
علمى بسيار گوناگونى است كه از آنها به جا مانده، كه نه يكى و نه صدتا است بلكه
هزاران نكته از علوم مختلف وجود دارد كه مى تواند صحت اين ادعا را به اثبات برساند.
آن بزرگواران با روشى منحصر به فرد در ابعاد وسيعتى از زندگى مردم، همواره، ايمان
همراه با علم را مورد تذكر قرار مى دادند، از آن جمله دعا است كه انسان در هر وقت
از شبانه روز و در هر حال و در هر جا كه باشد، وقتى كه دعائى را مى خواند و با خداى
خود راز و نياز ميكند، مى بينيم كه جملات آن دعاها، علاوه بر انسان سازى و تعليم و
تربيت بر اساس اصول صحيح و مناسب فطرت انسان، نيز به نكات مهمى از طبيعت و جهان را
كه خداوند آفريده است درسهاى مهمى را فرا مى گيرد و چه بسا اگر كسى دعائى را بخواند
و متوجه معانى آن نشود ولى پس از بارها و بارها خواندن، بالاخره او متوجه خواهد شد
كه با چه كلماتى با خداى خود ارتباط بر قرار نموده است و اين روش بهترين راه براى
تقويت علم و ايمان و نيازهاى روحى او است مثل اين مورد كه اكنون مى خوانيم.
و لك الحمد عدد اوزان مياه البحار
(شايسته است كه از براى تو، آنقدر سپاس گذارى كنيم به اندازه تعداد وزن مقدار آب
دريا).
در زمانهاى قديم به ذهن كسى خطور نمى كرد كه آب درياها، مقدار و اندازه آن معين و
مشخص است، لذا كسى در اين باره، اصلا فكر نمى كرد، اما امروز دانسته شد كه هر آنچه
بر زمين هست مقدار آن معين و مشخص است و قابل كم و زياد شدن نمى باشد.
متخصصان علوم طبيعى براى مقدار آبى كه بر زمين و در دريا است مقدار و حجم آن را تا
حدودى مشخص كرده اند و انديشه بر اساس محاسبات و شناخت كلى اوضاع زمين و هر آنچه كه
بر آن هست مى باشد، و هيچگاه كسى نمى تواند بدون دانش و آگاهى، موضوع مهمى را مطرح
كند.
انسان براى ابراز احساسات و عشق و علاقه و خالق خود، به عناوين مختلف از او
سپاسگذارى مى كند و نه يك بار و نه ده بار و نه صد بار و بلكه هزاران بار، شكر گزار
پروردگار خود هستيم و گاهى مى خواهيم كه سپاسگذارى خود از خداوند، بى نهايت جلوه
دهيم لذا متوسل به ارقام و اعدادى مى شويم كه واقعا حجم آن بسيار است مثل اين كه
بگوئيم به اندازه قطره ها و عدد و ارقام وزن آن موجود در درياها، بالاخره هر چه
شكرگذار خداوند هم كه باشيم واقعا كم است چون حق را آنچنان كه شايسته است نمى
توانيم ادا كنيم چون او است كه ما را از نيستى به ديار هستى پديد آورد.
همانطور كه دانستيم آب درياها بر سطح زمين، كم و زياد نمى شود يعنى اندازه و مقدار
معينى دارد.
هر چيزى را كه ما در نظر بگيريم داراى وزن خاصى مى باشد مثل آبهاى موجود بر سطح
زمين كه تقريبا سه چهارم آن را آب فرا گرفته است.
وقتى كه از عدد مقدار وزن آب درياها گفته مى شود، اگر تنى هم كه حساب كنيم مى شود
اين قدر، و هر تن هم هزار كيلو و هر كيلو هزار گرم است و هر گرم مى شود اين قدر و
آنقدر هم مى شود اين قدر، و هر قدر، و هر چه به عدد ريزتر پائين برويم، بالاخره مى
رسيم به مولكول و سپس به ذرات كه آخر و پايان محاسبه موجود است بنابراين تعداد وزن
آب درياها را هر گونه كه محاسبه كنيم در نتيجه، مقدارش معين و مشخص خواهد بود.
و حتى براى تبخير آب درياها، متخصصان علوم طبيعى بر آورد كردند كه هر روز به مقدار
آب درياى مازندران، از درياها آب تبخير مى شود و آنها در جاهاى مختلف به صورت باران
فرود مى آيند، و باز به جايگاه اصلى خود كه زمين است ملحق مى شوند و به آن چرخه آب
مى گويند و تعريف آن در كتابهاى علوم، بسيار مفصل است.
بنابراين دنيا بر اساس محاسبات و نظم و هماهنگى وضع شده، و اين چنين نيست كه در
جائى از طبيعت، ناهماهنگى و يا نقصى در كارش پديدار شود.
آب به هر مقدار كه تبخير شود و به ارتفاع بالا برود، بالاخره آن هم تا اندازه معينى
از جو زمين، مى تواند بالا برود و به صورت ابرها درآيد و ذرات آب به صورت انبوه جمع
مى شوند، و راه خروج و فرار از جو زمين هم ندارند تا اين كه با مرور زمان از مقدار
و حجم آب ها كاسته شود.
پس هر جور كه حساب كنيم و هر گونه كه تصور كنيم، مى بينيم كه مقدار حجم آب بر زمين،
اندازه معين و مشخصى دارد.
و بعد از اين جمله دعا مى رسيم به اينجا كه مى فرمايد:
و لك الحمد عدد ما اءحصى كتابك و لك الحمد عدد ما احاط به
علمك
(و از براى تو سپاسگزارى مى نمائيم به اندازه تعداد آن چه كه در كتاب هستى كه تو
آفريدى، و از براى تو سپاسگزارى مى نمائيم به اندازه شمارش تعداد آنچه را كه تو
بدان آگاهى).
بنابراين بايد از تمامى اوضاع زمين باخبر باشيم و احاطه داشت تا به محاسبات و
دانستن مقدار وزن هر چيزى در اين جهان را بدانيم، جهانى كه هيچ چيزى از آن، بى حساب
و كتاب نمى باشد و هر چه هست نشانه خرد آفريدگارى يكتا و مدبرى بسيار آگاه و توانا
مى باشد.
و در واقع اين درسى از درسهاى خداشناسى و معرفت از احوالات اوضاع طبيعى موجود در
جهان است كه شناخت و آگاهى از طبيعت و جهان، بهترين راه براى شناخت آفريدگار است و
پيشوايان ما از هر راهى كه ممكن بود ما را با عقل و منطق به شناخت خالق هستى
راهنمائى كردند.(37)
شگفتيهاى آفرينش در اعماق درياها
در زمان حاضر كه امكانات متنوع بوجود آمده، هر روز از كشف عجايب بيشتر در
اعماق درياها، خبرهاى تازه اى را مى شنويم و از شگفتيهاى طبيعت دريا، دانستنيهاى
ديگر به آگاهى ما افزوده مى شود و انسان هر روز بيشتر از گذشته، مات و متحير و خير
عجايب درياها مى گردد.
دعاى جوشن كبير يكى از دعاهاى بسيار مهم است چون در آن، از شگفتيهاى آفرينش بسيارى
ذكر شده و همه آنها بيانگر عظمت آفريدگار است و اين دعا از امام زين العابدين (عليه
السلام) است كه از جد بزرگوارش حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) به دستش
رسيده و اكنون به يك جمله كوچك از اين دعاى بزرگ و مفصل توجه كنيم.
يا من فى البحار عجائبه
(خداوندا اى آنكه در درياها عجايب آفرينش تو بسيار و غير قابل وصف است)
در زمانهاى قديم همانند امروز، دوربينهاى مدرن و مخصوص زير آب ساخته نشده بود و
انواع تجهيزات ايمنى پيشرفته وجود نداشت مثل ساخت كپسول هوا براى تنفس و لباس غواصى
و امدادات متنوع بى شمار، هيچگونه خبر و اثرى نبود.
مطرح كردن موضوع وجود عجائب غير قابل وصف در اعماق درياها براى آن زمان، آن چنان كه
مى دانيم براى آنها قابل فهم و تصور نبود و اگر هم چيزى در اين باره مى دانستند،
آگاهى آنها در حدود كمتر از يك هزارم آگاهى ما است چون هر روز صحنه هاى عجيب و غريب
و بسيار جالبى از دنياى اعماق درياها از تلوزيون مشاهده مى كنيم و هر روز خبرها و
عكسهاى تازه ترى از شگفتيها و اسرار عالم حيات ماهيان و آبزيان گوناگون را مى بينيم
و مى شنويم و به جائى مى رسيديم كه گويا براى كشف و درك جهان موجود در اعماق درياها
پايانى نيست.
پس براى فهميدن معناى اين جمله از دعا و احاديث بسيار ديگر دراين باره، به نظر آن
مردم، مبالغه به نظر مى رسيد و با اين كه نمى توانستند واقعيتها را آنچنان كه هست
تصور كنند.
اينك ابعاد معناى بسيار زيبا و رساى آن حضرت را به خوبى درك مى كنيم و در واقع سخن
آن حضرت و حقيقت اين دعا، اكنون جلوه بهترى يافته است.
بدون سفر به اعماق درياها و بدون تحمل خطر و مشكلات موجود درآنجا، و بدون وجود
تجهيزات گوناگون، اين چنين موضوعى را مطرح كردن، يك امر ساده و عادى نبايد آن را
تلقى كنيم.(38)
در جو زمين هوا نگه داشته شده است
هوا مخلوطى از چند نوع گاز است كه مهمترين آنها عبارتند از: اكسيژن،
نيتروژن، دى اكسيد كربن (گاز كربنيك) و بخار آب است.
هوائى كه اطراف كره زمين را احاطه كرده، مانند پوشش و لايه ضخيمى است، ضخامت هواى
اطراف كره زمين، تقريبا يك هزار كيلومتر است.
در زمانهاى گذشته، مردم آسمان آبى را مى ديدند ولى از جو زمين، چيزى نمى دانستند،
تا چه برسد به شناخت چگونگى عرض و طول و ضخامت و تشخيص جنس آن!
آن زمان كسى نمى دانست كه جو زمين از فضاى آسمان سوا است و تشكيل شدن جو از انواع
گازها، به صورت انبوه و متراكم، مردم بيخبر بودند، و در آن شرايط جهالت و نا آگاهى
مردم، امام رضا (عليه السلام) درباره جو زمين جمله اى مختصر از على (عليه السلام)
نقل مى كند كه بسيار با اهميت است.
قال الامام الرضا (عليه السلام) كان على بن ابيطالب فى جامع
الكوفه، اذ قام اليه رجل من اهل الشام، فقال: يا امير المومنين انى اسئلك عن اءشياء
فقال (عليه السلام): تفقها و لاتسال تعنتا....
و سئله عن سماء الدنيا مما هى؟
قال (عليه السلام): من موج مكفوف
(شخصى در مسجد كوفه از على (عليه السلام) پرسيد كه اين آسمان زمين از چيست و چگونه
است؟
آن حضرت در جواب فرمودند كه اين جو از موج كنترل و مهار شده است)
به طور فرض اگر آينه جاذبه زمين قطع شود در آن صورت خواهيم ديد كه امواج خروشان
گازهاى رها شده از اين درياى با عظمت جو زمين كه انواع گازهاى موجود در آن، سوى
اطراف زمين در فضا به حركت در مى آيند و مى روند تا در پهنه گسترده گيتى پخش و محو
شوند
مكفوف يعنى سر بسته و جلوى آن گرفته شده و محصور و در بند بودن است،
يعنى اين جو با اين موجهاى مهار شده، نگه داشته شده است، بنابراين آن حضرت، مرزهاى
جو را تا آنجا كه اين گازها متنوع در جو وجود دارد به آسمان زمين، معلوم و مشخص
نموده است جابجا شدن هوا را باد مى گويند.
موجها ياد آور بادها هستند و بادها همانطوركه مى دانيم از گازهاى متنوع تشكيل شده
است.
اين سوال آن مرد، خود نشان دهنده آگاهى است ولى بايد بدانيم كه آن شخص، آنچنان
باسواد و نابغه نبوده كه اين سوال را پرسيد، بلكه اين سخنان مفصل آن حضرت است كه
ديگران را وادار به سؤ ال و جستجو مى كند، يعنى وقتى كه حضرت على (عليه السلام) از
آسمان زمين (جو صحبت مى كند آنها كه مى شنوند براى اين كه بهتر بفهمند، دوباره همان
كلمات آن حضرت را بطور سؤ ال از او جويا مى شوند.
شناخت وضعيت جو، كار ساده اى نيست و حتما مى بايستى با امكانات و تجهيزات بسيار
گوناگونى همراه باشد تا از ماهيت جو، اطلاعات خوب و درستى بدست آيد ولى آن حضرت
بدون امكانات مدرن و متنوع ساخت شده در زمان ما، از وضعيت جو زمين سخن مى گويد و
تمام موارد ياد شده، نشان دهنده اطلاع آن حضرت از وجود جاذبه زمين است كه اين امواج
متراكم انواع گازها را در خود محصور كرده است.(39)
اهميت جو زمين براى حيات ما
در زمانى كه شناختى از جو زمين در كار نبود و كسى از اوضاع و احوال آن،
باخبر نبود، امام حسن عسگرى (عليه السلام) از خواص و منافع استراتيژى جو زمين، سخن
مى گويد و امروز به توسط انديشمندان و تجهيزات مدون، عظمت و ارزش اين جو محافظ،
بهتر از هر زمان ديگر، دانسته شد و حقيقت بيانات آن حضرت به خوبى جلوه گر شده است.
امام حسن عسگرى (عليه السلام) درباره معناى اين آيه مى فرمايد::
و السماء بناءا (آسمان را بنگر همچون بنيانى برپا
است).
يفى سقفا من فوقكم محفوظا، يدير فيها شمسها و قمرها و نجومها
لمنا فعكم.
يعنى اين سقفى كه بر بالاى شما قرار دارد، حافظ و نگهبان شما است و با تدبير و
نظامى كه اين سقف دارد، در آن تنظيم و هماهنگى مى كند نور خورشيد، ماه و ستاره ها
را از براى سلامتى و منافع شما.
جو زمين اين بنياد بر افراشه، با ضخامت بيشتر از هزار كيلومتر است كه براى زندگى و
حيات همه اهميت بسيارى دارد.
در كتابهاى علوم، همواره مى خوانيم كه جو بر بالاى ما قرار دارد، در حالى كه آن
حضرت در آغاز سخن خود به همين نكته اشاره نمود كه اين سقف يا جو كه بر بالاى ما
قرار دارد و سپس مى فرمايد: كه اين جو، حافظ و نگهبان شما است و امروز بهتر مى
دانيم كه جو زمين، همانند پالايشگاه عظيمى است كه خطرات بسيارى از آسمان همواره
متوجه زمين مى شود، آنها را پالايش مى كند و به نحوى كه زمين به آن نياز دارد تصفيه
مى شود و از آلوده گيها و زوائد، پاكسازى و پالايش ميكند، همانطور كه مى دانيم،
سرماى هولناك فضائى و گرماى شديد حاصل از تابش بسيار نور خورشيد را به نحوى كه زمين
به آن مقدار كه منافع و مصالح حيات ما و اين طبيعت موجود بر زمين لازم دارد، تامين
مى كند. و اين جو، ما را از خطرات ويرانگر شهابها و صخره هاى ريز و درشت، موصون مى
دارد و همچنين از قدرت جاذبه نيرومند ماه نيز مى كاهد و از آن به اندازه اى كم مى
كند كه جزر و مد در حدى كه طبيعت و اكوسيستم دريا لازم دارد به وجود آيد و درون آن
جو، چه بسا ممكن بود كه ضرر جزر و مدها به قدرى زياد باشد كه حيات جانداران دريائى
را متلاشى كند و به زمينهاى قاره ها و جزائر نيز، آسيب جدى مى رساند.
و حرف آخر اين است كه جو زمين يا پالايشگاه بسيار مهم، بدون سر و صدا، كارهاى مهمى
را براى ما آدميان و حيات كليه موجودات ريز و درشت و همچنين براى گياهان انجام مى
دهد، همانگونه كه آن حضرت فرمودند تمام كارها و برنامه هاى جو، براى تامين مصالح و
منافع ما است و اكنون به حقيقت بيانات آن حضرت پى برده شد كه در نهايت، كليه وظائف
و اعمال جو، تماما براى منافع و مصالح نا آدميان است كه گوئى دنيا در خدمت به ما و
براى ما ساخته و پرداخته شده است.(40)