شگفتى هاى آفرينش در كلام اهلبيت (عليهم السلام)
جلد دوم

رضا كوشارى

- ۸ -


در حركت خورشيد و ماه، اشتباهى رخ نمى دهد

شخصى از اهل مصر به خدمت امام محمد باقر (عليه السلام) رسيد و در محضر ايشان، مسائل پيچيده علمى بسيارى را پرسيد و آن حضرت، جواب سؤ الات او را يك به يك بيان فرمودند.

گوشه اى از سخنان آن حضرت در اين گفتگوها را براى شما نقل مى كنيم

فقال ايها الرجل ليس لمن لا يعلم حجه على من لايعلم، و لا حجه للجاهل، يا اخا اهل مصر: تفهم عنى فانا لا نشك فى الله ابدا، اما ترى الشمس و القمر و الليل و النهار يلجان فلا يشتبهان و ير جعان؟ و ان كانا غير مضطربين فلم لا يصير الليل نهارا و النهار ليلا؟ و الله يا اخا اهل مصر، اضطرا الى دوامها، و الذى اضطرهما احكم منها و اكبر....

(حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) فرمودند: اى مرد بدان، كسى كه نمى داند و آگاه نباشد او دليل قوى و حجتى قاطع بر كسى كه آگاه و دانا است ندارد، يعنى جاهل و نادان، دليل منطقى و راستينى ندارد، اى برادر مصرى: از من اين را خوب بدان كه ما به يقين در وجود خدا هيچگاه شك و ترديد نداريم، آيا مگر نمى بينى كه خورشيد و ماه و تاريكى شب و روشنائى روز در همديگر مى غلطند و هيچگاه اشتباه و اندك خطائى در كار و برنامه آنها به وجود نمى آيد، و دوباره باز مى گردند به همان جايگاه و مسير قبلى خودشان؟ و اگر آنها آزاد و ناچار نبودند، پس چرا يك وقت اتفاق نمى افتد كه شب، روز شود يا روز، شب مى گشت؟ به خداوند سوگند اى برادر مصرى، در تمام مدت عرشان اين اتفاق رخ نمى دهد، چون آن كه وادار و ناچار كرده آنها را كه در اين برنامه، دقيق و منظم كار كنند، بدانكه او استوار و بزرگتر و نيرومندتر از آنها است...).

يك مثال ساده و آسان براى شناخت دقيق كار خورشيد و تابش نور آن در تمام لحظات روزهاى سال، مى توانيم از اين روش استفاده كنيم تا به دقت كار تابش منظم خورشيد پى ببريم، و بهترين راه اين است كه يك تير چراغ برق كه در يك جا ثابت است و اطراف آن خالى مى باشد در نظر بگيريم و اين كار را انجام دهيم، آنگاه حتما نتيجه خوبى از دقت و نظم كار خورشيد و پرتو نور آن، براى ما معلوم و ثابت مى شود.

به طور مثال: روز اول فروردين را در نظر بگيريم، ساعت يازده و سى دقيقه قبل از ظهر به دور سايه اين تير چراغ برق را خط كشى كنيم، اگر اين خط كشى ها فرضا بماند و پاك نشود، سال ديگر در همان روز و همان ساعت، دقيقا سايه تير چراغ از داخل آن خط كشى ها را به همان اندازه پر ميكند، بدون اين كه نيم سانتيمتر كمتر و يا بيشتر شود. چه برسد كه اگر بخواهيم هر ساعت در هر روز سال، سايه اين تير چراغ برق را به صورت علامت، خط كشى كنيم و چه بهتر است بگوئيم كه در تمام دقيقه ها و ساعتهاى روزهاى سال، تير برق، سايه معين و اندازه و جهت خاصى دارند كه باز هم سال ديگر، اين سايه ها در لحظه به همان اندازه در آن مكان قبلى كه در سال گذشته بود سايه مى افكند و اگر سالهاى سال هم اين كار را بخواهيم دنبال كنيم، نتيجه مى گيريم كه هيچگاه در برنامه منظم سايه اين لحظه ها در آن مكان خط كشى شده، تغيير و تفاوتى مشاهده نمى شود و تمام اين موارد يادشده نشان دهنده دقت و نظم. كار خورشيد و به يك اندازه بودن هميشگى پرتو نور آن است

و از همه مهمتر چون زمين كروى است سايه ها در تمام سطوح مختلف، مكان و اندازه و جهت خاص خود را دارد كه با جاهاى ديگر متفاوت است، و اگر بخواهيم برنامه علامت گذارى و خط كشى را در تمام اوقات سال و در همه جا انجام دهيم، مى بينيم كه همه جا نيز همان وضعيت و با دقت تمام انجام مى شود.

درباره ماه و تابش نور آن بر زمين نيز همين وضعيت را دارد و ماه در تاريكى شبهاى سال، باز هم مى بينيم كه اندازه تابش نور ماه در همه جا به همان اندازه، نقشى منظم و دقيق دارد.

و نكته ديگر اين است كه دقت طلوع آفتاب، لحظه به لحظه به طور منظم، هوا در حال روشن شدن تدريجى است كه اگر دستگاه سنجش و اندازه گيرى نور در تاريكى وجود داشت مى توانستيم روشن تر شدن صبح و تاريك شدن تدريجى غروب هر روز سال را با همان دقت سال گذشته، و يا حتى دهها سال بعد نيز مطابقت دارد، آنگاه همه چيز را مطابق و دقيق و يكسان مى ديديم، غروب نيز همين وضعيت را دارد.

فاصله زياد خورشيد و ماه تا زمين، مى توانست تابش نور آنها را بر زمين، بر اثر دورى دچار بى نظمى و ناميزان شدن، مواجه شود، ولى تابش نور آنها و حركت دقيق آنها طورى است كه در هر لحظه روز و شب سال، همزمان در هر جاى سطوح مختلف كره زمين به اندازه اى دقيق است كه، تابش نور آنها جا به جا نمى شود و نيز تابش نور آنها، هيچگاه كمتر و يا بيشتر نمى شود.

به هر حال تمام اينها نشان دهنده دقت حركت منظم خورشيد و ماه و چرخش وضعى و انتقالى كره زمين است و همگى نقش اساسى در اين برنامه دارند.

كره زمين نيز محاسبات حركت آن به گونه اى است كه اندازه گيريهاى نور تابيده شده از خورشيد و ماه بر تمام سطوح زمين، دقت سير و حركت آن به خوبى معلوم مى شود.

كره زمين همچنين بزرگترين صحنه تئاترى است كه بر اين صحنه سطوح پهناور زمين، خورشيد مدام و منظم كار و هنر نمائى بسيار دقيق و پيچيده اى براى ما و حيات تمامى موجودات، انجام مى دهد.

با اين وضعى كه تعريف كرديم آيا مى شود گفت كه آنها با ميل خود قصد دارند كه با انجام حركتهاى منظم و هماهنگ، نور افشانى كنند آن هم براى ميليونها سال مى خواهند به ما خدمت كنند تا ما زندگى بكنيم و اين چنين ارادت و اخلاص و محبت خود را به ما نشان دهند؟ و يا اينكه مى خواهند هنر و هنرمندى خود را براى ما عرضه كنند و خود را به رخ ما بكشند و خودى نشان دهند؟ خير بلكه راز اطاعت و گوش به فرمانى و انجام وظيفه آنها جز به اراده حكيمانه خداوند نيست.

خورشيد و ماه و ساير كرات، همه با هم همانند عده اى كبوتر در فضاى آسمانها در حال پرواز مى باشند با اين وضع، نور و سايه آنها بر همديگر به يك اندازه است و هيچگاه كم و زياد نمى شود و تابش نور آنها بر مناطق مختلف زمين در تمام لحظه هاى سال و در هر گوشه اى از زمين، تابش نور و سايه يكسان پرتو مى افكند و اين يكى از عجائب آفرينش است، در حالى كه تمامى اين مجموعه كرات به اصطلاح فاقد عقل و بدون داشتن شعور و قدرت تصميم گيرى و اراده اى مستقل از خود ندارند و در انجام ندادن وظيفه، آزاد و صاحب اختيار نيستند.

يلجان: و لوج يعنى در هم فرو رفتن تدريجى نور روز و تاريكى شب در همديگر است.

فلايشتبهان:يعنى هيچ گاه اشتباه در برنامه كار آنها رخ نمى دهد حتى اگر ميليون ها سال باشد.

و يرجان: يعنى باز هم بر ميگردند به آن برنامه كار و حركت و چرخش و نور افكنى آنها بر همديگر، به اين معنا است كه خورشيد و ماه و زمين در مسير و جهت هاى خاصى هر كدام در حال حركت دائمى هستند.

از معناى سخنان آن حضرت، مثال زيبا و مهم از عظمت خداوند در آفرينش، از خورشيد و ماه و نورافشانى و دقت و حركت منظم آنها در مسيرهاى خاص، ياد مى كند و اين نشان دهنده آگاهى كامل آن حضرت از وضعيت كار و برنامه شمسى است و همچنين او آگاه است كه خورشيد و ماه و زمين در مدارها و مسيرها و جهت هاى خاص و معين، همواره در حال حركتند.

دقت در درستى اعتقاد به خداوند از نشانه هاى كمال و خرد است وقتى كه نظم و دقت و هماهنگى پايدار، در كار و برنامه كرات غول پيكر بى جان و بيخرد را مى بينيم، هر انسان عاقل، گرداننده اى را حس مى كند و استدلال آن حضرت بر وجود خداوند كه آفريدگارى حكيم و توانا است از اين مثال به خوبى دانسته مى شود و چه مثالى بهتر از اين كه آشكار و عيان است براى اثبات وجود خدا ياد شود؟ و در واقع اين بهترين درس خداشناسى است.(31)

سرعت حركت ماه

از قديم تا به امروز، انسانها با چشمان خود، حركت و جابه جائى ماه را بسيار آهسته و كند مى بينند، ولى امام زين العابدين (عليه السلام) بر خلاف ديد هر چشمى كه مى بيند، حركت آن را بسيار سريع وصف مى كند.

آن حضرت اولين كسى در تاريخ بود كه از حركت سريع ماه، سخن گفت و امروز دانشمندان پس از سالها تحقيق و پيشرفت علوم فضا و توسعه دانش ‍ ستاره شناسى، از حركت سريع ماه با خبر شدند و اكنون معلوم شد كه ماه در هر ثانيه، بيش از يك كيلومتر در حال حركت و به دور زمين گردش مى كند يعنى هر دقيقه، بيش از 60 كيلو متر راه مى پيمايد.

امام زين العابدين (عليه السلام) درباره وصف ماه، تعريف بسيارى نموده و اكنون به يك جمله از دعاى آن حضرت در كتاب صحيفه سجاديه، هنگامى كه به هلال شب اول ماه نگاه مى كرد اين چنين مى فرمايد:

ايها الخلق الدائب السريع (اى آفريده اى كه هموراه با سرعت حركت مى كنى).

دانشمندان بسيارى در اينجا و آنجا و با مرور زمان و تلاش بسيار، علوم فضا را به وجود آوردند و كم كم در زمينه ستاره شناسى، متخصصانى آگاه شكل گرفتند و آنها پس از محاسبات بسيار و دقيق، از فاصله ماه تا زمين پى بردند و پس از آن بود كه در محاسبه، سرعت حركت ماه را دانستند ولى آن حضرت نزديك به هزار و چهار صد سال پيش، بدون اين كه علوم فضايى و تجهيزاتى مدرنى در كار باشد، از حركت سريع ماه آنهم در قالب دعا، اين موضوع مهم و موضوعات ديگرى را مطرح نموده است و از ماه به عنوان يك پديده اى از آفرينش با عظمت الهى، براى ما تعريف مى كند و حتى قرنها پس از بيان اين كلمات، كسى درباره سرعت حركت ماه سخنى نگفته است تا قرن اخير كه انسان در توسعه و پيشرفت علم قرار گرفت و از موضوع با خبر شد.

عمر آن حضرت در بدترين زمان سپرى شد، حاكمان بنى اميه تا آنجا كه ممكن بود آن حضرت را در شرايط اختناق و آزار داده بودند و تنها راهى كه مانده بود اين است كه آن حضرت به عنوان دعا و راز و نياز با خدا، موضوعات علمى مهمى را مطرح مى كرد و به اين اميد كه شايد كسانى متوجه آن معانى كه درسهائى از علم و ايمان بود به موضوعات مطرح شده آن حضرت پى ببرند.(32)

بلاهائى كه از فضا به زمين مى رسند

همانگونه كه بلاها در طبيعت و بر حيات ما تاثير مى گذارد و آسيب ميرساند، همانطور دعاهاى مستجاب به درگاه خداوند نيز موثر در دفع شر و ضرر آفتهاى رسيده از فضاى دور آسمانها خواهد بود و همچنين بلاگردان آن بلاياى زمينى كه از فضا نيامده اند مى شود.

خداوند در قرآن مجيد به مردم و بخصوص مؤمنان، دعا كردن را سفارش ‍ مى كند كه در هر حال با خداى خود، راز و نياز كنند و از خداوند بخواهند و طلب خير كنند، و يا براى نجات خود و مشكلات پيش آمده، طلب فرج و گشايش در كارهايشان از خدا يارى بجويند، و به طور حتم، خداوند نيز دعاهاى مطلوب مومنان و آنان كه دلهاى پاك و با صفا دارند مستجاب مى كند، كما اين كه در موارد بسيارى استجابت و تاثيرات دعا در خود و ديگران را ديده و شنيده ايم و در اين باره داستانها و موضوعات زيادى حكايت شده است.

يكى از اصول اسلام، دعا است و ما به دعا و اثرات آن معتقديم و نتائج آن را باور داريم و مشكلات كوچك و بزرگ و خواسته ما هر چه باشد از رحمت و مهربانى خداوند اميدوار هستيم

قال: كان على بن الحسين (عليه السلام) يقول: الدعاء يدفع البلاء النازل و ما لم ينزل

(روايت شده كه حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) فرمودند: دعا همواره بلاهائى كه از بالا (فضاى جو و آسمان) نازل مى شود، دفع ميكند و همچنين بلاهائى كه از بالا نازل نمى شوند نيز آن را دفع مى كند).

بلاء به معناى آنچه كه براى انسان مشكل ساز است و شرايط بدى را براى او فراهم كند و در معرض خطر و آسيب قرار دهد و انسان را گرفتار كند.

بلاها انواع آن بسيار و اشكال گوناگونى دارد. بلاهاى جسمى، بلاهاى روحى، و بلاهاى ديگر كه در زندگى، انسان به آن مبتلا و گرفتار مى شود و بلاهاى طبيعى ديگر، هر چه باشد براى انسان، مايه رنج و زحمت و سختى است.

امام زين العابدين (عليه السلام) در اين كلام مختصر خود، موضوعى را مطرح مى كند كه شايسته توجه است و آن اين است كه آن حضرت از بلاهائى سخن مى گويد كه از آسمان، يعنى از فضاهاى دور، نازل مى شوند و سپس از بلاهائى مى گويد كه آنها از فضا و اعماق آسمان نازل نشده اند و اين حرف تازه اى است كه اكنون مى شنويم. و بايد ببينيم كه دانش عصر ما با آن همه تجهيزات مدرنش و با آن همه آگاهى و ارتباط او با فضاى دورى كه پيدا كرده، در اين باره به ما چه خواهد گفت؟

متخصصان علوم طبيعى به اين نتيجه رسيده كه سر منشاء خيلى از بلاها و آفتها در طبيعت و اكو سيستم زمين، از فضا شكل ميگيرد و بر زمين نازل مى شود و آن عوامل اوليه مثل سرماى فضائى و گرماى خورشيد كه از راههاى دور آمده و در طبيعت كه مردم در آن هستند تاثير مى گذارد و به صورتهاى گوناگون، مردم گرفتار و مبتلاى آثار آن مى شوند.

و بيشتر بلاها از فضا بر زمين نازل مى شوند و بى علت نيست كه امام سجاد (عليه السلام)، در كلام خود بلاهاى رسيده از فضا را مقدم مى كند بر بلاهائى كه ارتباطى به فضا ندارند، چون بلاهاى فضائى بيشتر و بسيار موثرتر است تا بلاهاى زمين كه محدود و اندك است.

به طور مثال: وقتى كه سرما و گرما از فضا به زمين مى رسد و اين دو در طبيعت تاثير مى گذارد و تغيير و تحولانى را به وجود مى آورند كه در نتيجه، بارانهاى بسيار و سيل آسا و يا خشكسالى و يا سرماى سخت و يا زمستانى گرم و عواملى كه وضع كشت و كشاورزى را مساعد و پربار مى كند و يا بر عكس، سالى كه كشاورزان در تنگناى كمى آب و بدى محصول قرار مى گيرند.

طبعا بايد اين را بدانيم كه تاثيرات دگرگونى در فضا عامل مهمى در ساختار اكوسيستم زمين است و پديد آورنده وضعيت خوب و مطلوب و يا ناهمواريهائى در طبيعت است و عوامل طبيعى، سلسله مراتب به همديگر مرتبط مى باشند و همه آنها همچون حلقه هاى زنجير، به هم وصلند و از همديگر تاثير پذيرند.

نوع ديگر دلاهائى كه از بالاى سرمان يعنى از فضا نازل نشده اند، همانهائى كه حاصل از رفتار و كردار ما است و دست ساز خودمان مى باشد همچون انواع گرفتاريهائى كه براى همديگر فراهم مى كنيم و مشكلاتى براى همديگر مى سازيم و انواع غل و غش ها و پديد آوردن مرضها و بر پائى جنگ و فتنه و... كه تمامى آنها به طبيعت و تاثيرات فضائى ارتباطى ندارند و ساخته و پرداخته مردم است.

در حالى كه زمانهاى گذشته، مردم از اين موضوع، هيچگونه آگاهى نداشتند و تمام تحولات و حوادث پديد آمده را به همان منطقه، نسبت مى دادند و علل آنرا مرتبط به جاهاى دورترى نمى دانستند تا چه برسد به ارتباط حاصل شده از تاثيرات فضا و به خورشيد بوده باشد.

آن حضرت كه اين چنين مى گويد پس او آگاه از وضعيت فضا است و او به خوبى مى داند كه شرايط طبيعت خوب و عالى و يا وضعيت بر عكس، ارتباط و پيوندى عميق با احوالات جوى و يا بالاتر از آن از فضاى دورترى نشاءت مى گيرد و آن حضرت به خوبى مى داند كه تاثيرات حاصل از عوامل فضائى است كه بر زمين نازل مى شود و تغييرات حاصل از عوامل فضائى است كه بر زمين نازل مى شود و تغيرات مهم و عمده بر طبيعت مى گذارند و شرايط طبيعى را براى ما خوب و يا روزگار بدى را براى ما فراهم مى كند.

انديشمندان و متخصصان علوم طبيعى عصر حاضر با كلام آن حضرت هم عقيده اند و اكنون دانسته شده كه دخالت هاى پديده هاى جوى و فضائى، در خيلى از موارد در طبيعت سطح زمين تاثير عمده اى دارند و حتى برخى از عوامل فضائى را در پيدايش برخى از امراض و سرطان ها و يا وفور نعمت و توسعه دام و طيور و همه و همه اينها در ارتباط با همديگرند.(33)

امواج صوتى

گوش يكى از اعضاى بدن است و به آن بخش، اندام حس مى گويند، گوش ‍ و شنوائى در زندگى و تعلم و تربيت، نقش بسيار مهمى دارند و عامل اصلى ارتباط بين افراد جامعه، از راه شنوائى انجام ميشود، يعنى گفت و شنود بر قرار مى شود و از اين راه، مردم به نيازهاى همديگر آگاه مى شوند.

در زمانى كه مردم قديم، گوش خود را تنها براى شنيدن مى دانستند و از وضعيت تشكيلات حس شنوائى گوش و درون آن، هيچگونه آگاهى نداشتند و از چگونگى جابجا شدن صداها و علت آن بيخبر بودند، در همان زمان، امام زين العابدين (عليه السلام) در رابطه با حس شنوائى و امواج صوتى و انرژى كه عامل انتقال دهنده صداها و جابجائى آن است، آن حضرت به طور مكرر، اشاره هاى متنوعى در اين رابطه بيان نموده اند.

دانشى كه امواج صوتى و به حركت در آمدن صدا و مسائل متنوع آن را تعريف مى كند از علوم بسيار ظريف و پيچيده اى است كه در قرن اخير شكل گرفت و كم كم به تكامل رسيد و پيشرفت دانش پزشكى نيز در اين زمينه، بسيار موثر و كمك كننده خوبى بود، در حالى كه هزار و چهارصد سال پيش، زمانى كه حتى مسائل ساده و اوليه اين دانش، خبر و اثرى وجودنداشت.

در دعاهاى شماره 32 از كتاب صحيفه سجاديه، آن حضرت مى فرمايد:

1. وصلعلى محمد و اله ما اختلف الليل و النهار.

2. صلواه لا ينقطع مددها

3. ولا يحصى عددها

4. صلواه تشحن الهواء

5. و تملى ء الارض و السماء

1 = درود خداوند بر محمد و آل او، با آنكه اختلاف شب و روز همواره پديد مى آيد

2 = درودى كه هيچگاه، امتداد آن قطع نخواهد شد.

3 = و هيچگاه شماره تعداد ممتد آن صدا، به شماره و حساب نيايد.

4 = درودى كه همواره در زمين و فضاى آسمان، انرژى مى دهد.

5 = درودى كه اثر آن، زمين و فضاى آسمان را پر مى كند.

جمله اول دعا اشاره به صلواتى كه شب و روز، يعنى تاريكى و روشنائى در آن تفاوت ندارد.

و چه خوب است فضاى اطراف خود از صداى نيايش ما، آن هم بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) كه پيامبر خداست و آل او كه اولياء بر حق بعد از پيامبر گرامى هستند طنين امواج آن صدا پخش شود.

اين نوع تعريف آن حضرت، مى خواهد براى ما از موضوعى بيان كند كه در رابطه با صداى نيايش و احوالات آن است كه اين، يكى از اسرار نامرئى و غير محسوس طبيعت را براى ما بازگو مى نمايد چون آنها كه از جانب خداوند، وظيفه هدايت و راهنمائى مردم را دارند، هماواره در لابلاى سخنان خود از ظواهر طبيعت و غير ظاهر آن گنجانده شده، لذا بيانات آنها همواره كلماتى است كه از علم و ايمان آميخته است و اين نشاندهنده و دليل ارتباط آنها با غيب است و آنها از منبع فيض الهى تغذيه مى شوند و نه پرورش يافته مكتب و دانشگاهند در حالى كه آنزمان، مراكز تحقيق علوم وجود نداشته و مسائل ساده و اوليه علوم، هنوز شكل نگرفته بود.

اختلاف شب و روز در گرفتار آن حضرت، يعنى تفاوت تاريكى و روشنائى اين دو، فرق و تاثير در پخش امواج صوتى ندارد و اين نكته مهمى است كه در واقع، توضيحى ديگر براى انتشار امواج صوتى است و دانش فيزيك، اين موضوع را به خوبى دريافته كه صدا تكيه بر تاريكى و يا روشنائى ندارد و تنها، صدا بر ارتعاش اجسام مختلف تكيه دارند چون اين اجسام، هميشه در هوا به صورت پراكنده و انبوه وجود دارند.

تشحن الهواء: (درودى كه هوا را در زمين و فضاى آسمان، انرژى مى دهد) امام سجاد (عليه السلام) مى فرمايد: كه صداى درود ما، انرژى به هوا مى دهد و اطراف ما را از آن امواج پر ميكند و امروز بهتر از هر زمان ديگر، اين موضوع دانسته شده كه ارتعاش اجسام مختلف باعث ايجاد و انتشار موجهاى مكانيكى در محيطهاى مختلف مى شود.

(درودى كه هوا را در زمين و فضاى آسمان، از انرژى پر ميكند) امام سجاد (عليه السلام) مى فرمايد: كه صداى درود ما، انرژى به هوا مى دهد و محيط اطراف ما از آن امواج پر مى كند، اين موجها در هوا منتشر شده و انرژى مكانيكى را به گوش انسان مى رساند گوش، انرژى را از هوا دريافت كرده و بدينوسيله ما احساس شنيدن ميكنيم، موجهاى طولى كه انرژى مكانيكى را به گوش، منتقل ميكنند، موجهاى صوتى ميگوييم.

(صداى نيايشى كه امتداد يابد و آن قطع نشود) مددها: همان امواج صوتى است كه پى در پى و با ساعت بسيار شكل مى گيرند و باعث رساندن و انتقال آن به جاهاى دورتر است.

(و اين امتداد آن امواج به وجود آمده از آن صداى نيايش، بشمار و حساب كسى نيايد) امواج اين صدا كه با سرعت شكل مى گيرند و يكى پس از ديگرى پديد مى آيند به قدرى زيادند كه حتى دانش روز با آن همه تجهيزات پيشرفته خود، از شمارش آنها ناتوان است و تنها به اين نكته رسيده اند كه مقدار حركت زمانى آن در هر ثانيه 300000 كيلومتر است، ولى در مدت جابجائى، تعداد امواج شكل گرفته در بين ذرات تا پايان امتداد امواج، چقدر بوده؟ كسى نمى داند.

(يعنى اين امواج پر ميكند زمين و فضاى بالاى ما را)

به اين معنا است كه امواج حاصل از آن صدا كه در هوا منتشر شده، يكى پس از ديگرى و بدون انقطاع، همه جاى محيط اطراف و فضاى بالاى ما را پر ميكند.

امواج صوتى بر سطح زمين، بيشتر شكل مى گيرند لذا حركت آنهابه مسافت دور بيشتر است چون در سطح زمين، ذرات پراكنده گوناگون، بيشتر از فضاى بالا وجود دارند و ما هر چه بالاتر برويم هوا را شفاف تر و ذرات كوچك را در آن كمتر خواهيم ديد، به طور مثال اگر كسى را كه در 30 مترى ما قرار دارد صدايش كنيم، او به خوبى مى شنود ولى همين اندازه صدا، اگر كسى را در 20 مترى بالاى ما در ارتفاع قرار دارد خواهد شنيد، لذا آن حضرت با شناختى كه از اين وضعيت دارد، در اين جمله كلام خود، مى بينيم كه زمين را قبل از آسمان ذكر نموده و حكمت آن همين است چون سطح زمين، از پرشدن اين انرژى به فضاى بالاتر، نسبت و تاثير بيشترى دارد.

در رابطه با جمله دوم، نكته اى است كه ياد آورى آن جالب به نظر مى رسد، آن حضرت مى فرمايد: كه امتداد صداى نيايش قطع نمى شود، و اتفاقا متخصصان عاليرتبه دانش فيزيك در زمان ما، اكنون به يكى از اسرار و شگفتيهاى طبيعت پى بردند كه صداها محو نمى شوند و در سيستم طبيعت باقى مى مانند و حتى در اين فكر بودند كه صداى حضرت مسيح و رجالات ديگر كه مورد نظر آنها است پيدا كنند و به نحوى آن صداى به جا مانده كه همچون انرژى نامرئى در سيستم كالبد طبيعت، محفوظ مانده است ظبط كنند ولى دانش بشرى با آنكه پيشرفت زيادى كرده و تجهيزات مدرنى را به وجود آورده، با اين حال هنوز به آن مرحله از ترقى نرسيده كه بتواند صداهاى گذشتگان را بگيرد و گوش كند

آن حضرت از وجود آن انرژى خبر داد كه آنرا عاملى براى شكل گيرى امواج و به حركت در آمدن آنها به ما مى گويد و امام در شرايط مردم آن زمان، نمى توانست از امواج صوتى با كليه مسائل فيزيكى و ريز و فرعى آن را بيان كند چون مردم آن زمان، چيزى را باور مى كنند كه چشم ببيند و به دست قابل لمس باشد در حالى كه نه هوا و ذرات آن ديدنى است و نه شكل گيرى امواج قابل رويت است و نه انرژى را ميتوان لمس كرد، پس به ناچار آن حضرت به بيان اصول كلى اين دانش اكتفاء نموده، به اين اميد كه مردم به اين سخنان بينديشند تا دريابند كه مقصود و محتواى گفتار آن حضرت چيست.(34)