شگفتى هاى آفرينش در كلام اهلبيت (عليهم السلام)
جلد دوم

رضا كوشارى

- ۳ -


كره زمين گهواره امن و امان

نزديك به سه قرن پيش، انديشمندانى همچون گاليله، ماحصل زحمات ستاره شناسان قبل از خود را به نتيجه رساند كه زمين، كروى و در يك جا ثابت است و خورشيد و ماه به دور آن مى چرخند و روى اين حساب، نام او در فهرست نوابغ مشهور جهان ثبت شد، هر چند كه امروز ثابت و معلوم شد كه زمين در حال چرخش و حركت و به دور خورشيد است لذا نظريه هاى بسيارى همچون ثابت و ايستا بودن زمين، اكنون غير واقعى و باطل اعلام شده، و اين زمين است كه به دور خورشيد همواره در حال حركت است.

على (عليه السلام) از اين ستاره شناسان يا با صطلاح نابغه هاى معروف، با تاكيد و يقين از كروى بودن زمين و همچنين از حركت و چرخش آن در مدار خاصى به دور خورشيد، بيان نموده و نظريه هاى بسيار متنوعى را در اين باره گفته اند و براى نمونه، يكى از آن موارد ياد شده همين جمله اى كه آن حضرت از حركت زمين، يعنى عدم ايستا و ثابت بودن آن در يكجا بيان نموده است.

تا آنجا كه مى دانيم در تمام زمينه هاى علمى، انديشمندان در ابراز عقايد خود نسبت به موارد مختلف به توسط انديشمندان ديگر كه پس از آنها آمدند، مقدارى از افكار گذشته را رد كرده اند و مقدارى ديگر پس از آنها آمدند و باز هم نظريه ها مورد توجه و اصلاح بيشترى قرار گرفت و رويهمرفته در چند قرن اخير، بقدرى افكار علمى دست به دست گشت و نظريه ها مورد اصلاح و غلط گيرى قرار گرفت تا به امروز كه بسيارى از مسائل علمى به نتيجه صحيح و به تكامل رسيد و نام آوران علم و دانش در اين مقطع كه صحت افكار و گفتار آنها به مراحل صحت و درستى رسيد، به نام آنها معروف شد، ولى گفتار پيشوايان ما، علاوه بر قدمت بيانات آنها كه قرنها جلوتر از اينها بوده، موضوعات علمى بسيارى را مطرح كردند و امروز صحت تمامى گفتار آنها به اثبات رسيد بدون اينكه دچار نقص و خطا باشند و يابه مرور زمانها، بتوسط كسانى ديگر، نياز به اصلاح و رفع اشتباه شود، مى بينيم كه تمام گفته هاى آنها آنچنان است كه گوئى در زمان ما، آنها را به تازه گى ابراز نظر كرده اند.

يكى ديگر از خصوصيات منحصر بفرد پيشوايان ما، اين است كه آنها در موارد علمى بسيار متنوعى ابراز عقيده نموده اند در حالى كه رسم بر اين است كه انديشمندان، هر كدام از آنها در رشته خاصى تحقيق كرده اند و در آن زمينه، آنها نظريه هاى خود را اعلام مى كنند.

و از محسنات بى نظير پيشوايان ما اين است كه آنها در هر مورد علمى، وقتى كه موضوعى را بيان مى نمودند، تمام جوانب و ابعاد آن را نيز براى ما بازگو مى كردند.

يكى ديگر از جلوه هاى بسيار جالب بزرگواران ما اين است كه آنها وقتى كه درباره موضوعى صحبت مى كردند آن را به عناوين و شيوه هاى مختلف در ميان مردم مطرح مى كردند و حتى در عبادت و در لابلاى آموختن دعا و درس احكام نيز، موارد علمى بسيار متنوعى را ياد آورى و مى گنجاندند بر خلاف معمول انديشمندان گذشته كه حرفهاى خود را تنها با همفكران خود در ميان مى گذاشتند.

در زمانى كه موضوعى به عنوان كروى بودن و حركت و چرخش آن در ميان ستاره شناسان آنزمان مطرح نبود و كسى از اين اوضاع خبر نداشت، مى بينيم كه در احاديث و دعاهاى پيشوايان ما، بحثهاى بسيار درباره كره زمين و چرخش و حركت آن مطرح شده است.

و در آينده قصد ما بر اين است كه در صورت جمع آورى كليه احاديث كه در رابطه با بحث كره زمين و اوضاع آن است جمع آورى كنيم تا به صورت يك كتاب خاص در آيد و انشاالله در اختيار شما علاقه مندان قرار خواهد گرفت و آنگاه از عجائب وسعت آگاهى آنها در اين باره اطلاع كامل مى يابيد و شگفتى و تحسين هر خواننده اى برانگيخته خواهد شد، و يكى از آن موضوعات، چند جمله كوچكى است كه در دعاى معروف (صباح) از حضرت على (عليه السلام) ذكر شده است براى شما نقل ميكنيم.

1. يا من ارقدنى فى مهاد امنه و امانه

2. و ايقظنى الى ما منحنى به من مننه و احسانه

3. و كف اكف السوء عنى بيده و سلطانه

1. خداوندا: اى آن كه در گهواره امن و امان او (كره زمين) مرا پديد آورد و بر آن زندگى و آرامش به من داد.

2. و حيات و هوشيارى بمن عطا نمودتا از نعمتها و احسانش بهرمند شوم

3. و او است كه مرا نگه داشت از سرچشمه بلاياى طبيعى و آفتهاى بسيار خطرناك، به قدرت و نيروى تواناى او.

در جمله اول: آن حضرت درباره پيدايش انسان از ديار نيستى به هستى و حيات او به عرصه ظهور در آورد آن هم در گهواره بزرگ و عظيمى همچون زمين، انسان در امن و امان خداوند قرار گرفت در حالى كه زندگى ما بر سطح اين سياره اى كه همچون گلوله رها شده و پر شتاب در فضاى وسيع آسمانها قرار دارد و با وجود اين وضع، همواره احساس امن و امان داريم و آنچنان آسوده خاطر هستيم بدون اين كه متوجه خطرات طبيعى بسيارى باشيم و از نظر روحى و جسمى در آرامش كامل بسر مى بريم.

و از اين جمله مى فهميم كه آن حضرت با اين شيوه بيان خود، از حركات متنوع و پرشتاب بودن اين گهواره بزرگ، اشاره نموده است.

در جمله دوم همانگونه كه آن حضرت مى فرمايد: وقتى كه چشمان ما به اين جهان باز شد و كم كم هوشيار و آگاه شديم، ديديم كه آنها لوازم زندگى و آنچه را كه حيات ما به آن، وابسطه است همه آنها فراهم و آماده مى باشد و نيازمنديهاى حياتى انسان از قبل، مهيا شده بود تا ما بيائيم و از آن همه لطف و عنايت الهى بهرمند شويم.

و در جمله سوم: آن حضرت مى فرمايد: خداوند ما را از خطرها و بلاياى طبيعى بسيارى، محفوظ و مصون نمود و از تمامى عوارض و آفتهاى خطرناك در امان قرار داد و به اراده و خواست خداود با آن قدرت و توانائى او، ما انسانها در وضعيت مناسب و طبيعى زيبا قرار داريم در حاليكه سرچشمه و سرمنشاء بلاها و كانون آفتها در اطراف زمين و دور و بر ما، همواره وجود دارد و به لطف خدا هيچگاه آنها را احساس نمى كنيم و آن اتفاقات هولناك رخ نمى دهد چون زمين بنحوى است همچون مادرى خوب و مهربان كه فرزند دلبند خود را در آغوش پر از مهر و محبت نگه داشته است.

بنابراين على (عليه السلام) از اوضاع كروى بودن زمين و حركت و چرخش ‍ آن و نيز از آسيب پذيرى حيات ما بر اثر آن بلاياى موجود در كنار ما بخوبى آگاه بوده است يعنى آگاهى آن حضرت بسيار وسيعتر از آن انديشمندى كه تنها دريافته بود كه زمين كروى است و از مسائل بسيارى كه در رابطه با زمين است غافل و بيخبر بوده.

بلاياى طبيعى بسيار گوناگون است همانند حركت پرشتاب زمين اين گهواره غول پيكرى كه مى توانست ما را از كار و تلاش براى زندگى باز دارد و يا چرخش وضعى آن نيز بنحوى ديگر مى توانست ما را خسته و رنجور كند و يا اگر اين جو زمين نبود عوامل خطرناك بسيار متنوعى را كه از فضا به سوى زمين، يكسره روان است زندگى ما، در خطر حتمى قرار مى گرفت و با اين وضع چگونه مى توانستيم خود را از اين همه بلا حفظ كنيم و در امان و امنيت باشيم و عوامل خطر بسيارى كه هيچگاه، وجود آنها را حس ‍ نمى كنيم و درباره آن اصلا فكر نمى كنيم، آيا اگر مدير و مدبرى نبود حيات و بقاى ما و اين طبيعت زيبا در هزاران سال پيش در معرض زوال حتمى قرار نمى گرفت؟

مثال آن حضرت بسيار جالب و مناسب است چون براستى كه انسان، اين موجود ضعيف در روى اين هيولاى بزرگ گهواره زمين، بسيار ناچيز است و انسان در مقابل آن، همانند نوزادى كوچك و ضعيف است و بدون هوشيارى و مهر مادر، اين گهواره مى تواند جهنمى از خطر و بلا تبديل شود.

كره زمين: وزن مخصوص و مقدار معينى دارند

در زمانيكه اوضاع جهان بر مردم، كاملا مجهول بود و مردم از زمينى كه بر آن زندگى ميكردند از عرض و طول و مساحت و اوضاع و احوال آن، هيچگونه اطلاعى نداشتند، درست در همان زمان، امام سجاد از وزن داشن و مقدار معين زمين، سخن مى گويد.

جمله كوچك از دعائى كه شيخ حر عاملى آنرا از امام سجاد (عليه السلام) نقل كرده است به آن توجه كنيم آن حضرت ميفرمايد: سبحانك تعلم... وزن الارض

(بار خدايا تو مى دانى... وزن زمين چقدر است)

يعنى اين چنين نيست كه زمين، حد و حدودى ندارد و همچنين، اين طور نيست كه زمين، اين كره اى هر چقدر كه بزرگ است، وزن معينى نداشته باشد.

و كسى كه اين موضوع را براى مردم، اين چنين مطرح مى كند، حتما از كليه احوال و اوضاع كره زمين، بخوبى آگاه است

در كتابهاى علمى، صحبت از مقدار وزن معين كره زمين ديده مى شود و انديشمندان در اين باره محاسباتى انجام داده اند، كه با كمى اختلاف در محاسبه، نظريه هاى آنها با همديگر متفاوت است، بهر حال آنچه كه مى دانيم، كره زمين در ترازوى واقعى، اگر فرضا گذاشته شود، بالاخره معلوم مى شود كه حجم آن داراى وزن خاص و معين مى باشد.

ولى آنچه كه مهم است امام زين العابدين (عليه السلام) قرنها قبل از پديدار شدن علوم و تكامل آنها در زمان حاضر، اين موضوع را مطرح نمودند و در واقع، براى اولين بار در تاريخ گذشته، او بود كه فرمودند حجم زمين داراى وزن خاص و مقدار آن معين است.

دانشمندان و متخصصان علوم در زمان ما، پس از اين كه شناخت و آگاهى كامل از اوضاع كره زمين بدست آمد و تمامى جوانب آن دانسته شد، يعنى پس از اين كه علوم مختلف پديد آمد و بخصوص از كروى بودن زمين آگاه شدند و عرض و طول و مساحت آنرا بدست آوردند و علم رياضى كه اكنون به سطح عالى رسيده و تكامل يافته است در شناخت اين موضوع بسيار مؤ ثر بوده است و در آنصورت بود كه آنگاه توانستند با كمك دم و دستگاههاى متنوعى كه بوجود آمد، و خيلى از مسائل ديگر كه تمامى اين عوامل مهم، دست به دست هم داده اند تا توسط اين مجموعه وسيع و گسترده علمى از دانشهاى گوناگون، باعث شد تا اين امكان براى انديشمندان و كارشناسان در زمان مساعد شود و اكنون با اين شرايط پيش ‍ آمده، آنها توانستند از مقدار و وزن و حجم زمين، نظريه پردازى كنند و اين موضوع مهم را مطرح و از آن به عنوان يك خبر جديد علمى سخن بگويند.

و فرق بين نظريه هاى امام سجاد (عليه السلام) و متخصصان عاليرتبه زمان ما كه در اين باره نظريه هائى را مطرح كردند در اين است كه آن حضرت، قرنها قبل از اينها و پيش از اينكه مسائل ساده و اوليه علوم شكل بگيرد، اين موضوع را ارائه نموده، ولى انديشمندان زمان ما، همانگونه كه گفته شد، وقتى اين موضوع را دريافتند كه تمام زمينه ها براى رشد فكرى آنها هموار شده بود، و اگر مقدارى دقت كنيم مى بينيم اين گفته امام (عليه السلام)، واقعا خارق العاده است و اين چنين سهل و آسان و به عنوان يك مسئله اى نبايد از كنار آن بگذريم.

اگر همه عالمان و انديشمندان زمان آن حضرت از همه جا مى آمدند و يك جا جمع مى شدند، نه تنها نمى توانستند وزن يك تپه اى را تشخيص بدهند، بلكه اصلا اين فكر در ذهن آنها نمى رسيد كه آن تپه اى كه در كنارش هست، حجم آن، وزن و مقدار معينى دارد، تا چه برسد از وزن همه زمين سخن بگويند.

وجود مناطق پست و مرتفع بر سطح زمين

درست است كه زمين كروى است اما به معناى همچون دائره اى است كه با خط، آنرا دقيقا مدور بكشيم بلكه داراى فرورفتگى و برآمدگى بسيار است و به صورت كلى، زمين از فضاى دور كروى ديده مى شود، هر چند كه آن فراز و نشيب ها محسوس نمى باشد و اين به جهت بزرگى كره زمين است كه اين همه ناهمواريها بر سطح زمين نمايان نيستند.

چهارده قرن پيش، على (عليه السلام) اولين كسى بود كه به اين نكته توجه داشت و به گوشه اى از آن اشاره نموده و اين در حالى است كه دانشمندان علوم جغرافيا در اوائل قرن بيستم به اين نكته مهم پى بردند كه سطوح مختلف كره زمين، هيچگاه با هم يكسان نمى باشد، البته عكسهاى هوائى و تصاوير ماهواره اى، در اين زمينه، اطلاعات ارزشمندى را براى جغرافيدانان فراهم آورد و اين موضوع را آن حضرت براى اولين بار در اين زمينه صحبت نمودند.

به گوشه اى از سخنان على (عليه السلام) درباره شهر بصره و موقعيت آن در جغرافيا، اين چنين مى فرمايد:.

و من كلامه (عليه السلام) فى البصره قال (عليه السلام) ارضكم قريبه من الماء و بعيده من السماء

(اى مردم شهر بصره بدانيد كه زمين شما به آب نزديك است و به آسمان دور است).

شهر بصره در جنوبى ترين نقطه از كشور عراق است و سواحل آن در انتهاى شمال غرب خليج فارس مى باشد.

اينك معلوم شد كه زمين شهر بصره و اطراف اين استان كه منطقه جنوب كشور عراق است، بر خلاف نواحى اطراف اين ناحيه، مثل ايران و شمال عراق و تركيه، كه سطح زمين اين مناطق، صدها متر، بلكه بيش از هزار متر از سطح آب دريا و خليج فارس و نواحى بصره، بالاتر است.

سماء در جمله آن حضرت، اشاره به جو زمين است كه ضخامت آن در اطراف كره زمين، حدود 800 كيلومتر است و اين همه ناهمواريها بر سطوح مختلف كره زمين، تاثير بر قطر لايه جو ندارد، يعنى هر جا كه ناهموارى وجود دارد، جو آن ناحيه به همان اندازه، ناهموار نمى باشد بنابراين، مقايسه سطح زمين با سطح آب و دريا و جو زمين، بهترين معيار براى سنجش و بيان كلى اوضاع سطوح مختلف زمين است، و با اين حساب، سرزمين پست استان بصره، نسبت به سرزمينهاى مرتفع مجاور، فاصله آن با عرض جو زمين بيشتر است، يعنى در اين ناحيه، ضخامت قطر جو بيشتر از جاهاى مرتفع مى باشد.

ابن ابى الحديد يكى از نويسندگان و اديبان و مورخان عاليرتبه بيش از هزار سال پيش بود، او در باره معناى كلام آن حضرت اين چنين مى گويد: اين سخن امير مؤمنان على (عليه السلام) يكى از خصوصيات منحصر به فرد آن حضرت است، چون او از امرى بيان نموده كه عربها معناى آنرا نمى دانند و متوجه مفهوم آن نمى شوند و اين مخصوص انديشمندان و حكما است كه با دقت و تيزبينى خاصى، بايد به راز اين سر عجيب و غريب و بسيار مهم معناى سخن آن حضرت پى ببرند.

و اين اديب توانا، تنها به اين نكته پى برد كه منظور على (عليه السلام) در اين جمله، بيانگر يك امر مهمى است چون او به خوبى مى داند كه آن حضرت هر چه بگويد، كلامش داراى ارزش و ابعاد علمى است.

و در اوائل قرن بيستم، انديشمندان علوم زمين شناسى و جغرافى دانان، به اين نكته پى بردند كه زمين با اينكه كروى است ولى داراى فرورفتگى و برآمدگى هاى بسيار است.

آن حضرت در ادامه سخن خود مى فرمايد:

بانها تغرق و يبقى مسجدها كجو جو سفينه فصارت كما قال نهج البلاغه

(بدانيد كه در آينده، شهر بصره در آب غرق خواهد شد و تنها مناره مسجد اين شهر همانند علم و ستون وسطى كشتى ها نمايان مى شود) اتفاقا قرنها بعد همانطور شد كه آن حضرت پيش بينى نمودند)

در زمان اواخر حكومت بنى عباس، شهر بصره دو بار زير آب فرو رفت و تنه نصفه بالاى گلدسته مسجد اين شهر، از آب بيرون مانده بود، و اين يكى از پيش بينى هاى آن حضرت بود كه بعد از ده ها سال، اين اتفاق رخ داد و دقيقا همانطور شد كه آن حضرت بيان فرموده بود نه اين سخن آن حضرت را كسى مى تواند انكار كند و نه آن حوادث پيش بينى شده، دور از حقيقت بود.

و نكته جالب اين است كه، هيچ مورخى در جائى ياد نكرده از اين كه شهر بصره، قبل از اين تاريخ پيش بينى شده آن حضرت، در زير آب فرو رفته باشد و مهمتر از همه، تعريف وضعيت طبيعى اين سرزمين به توسط آن حضرت ، نشان دهنده آگاهى كامل وى از كليه شرايط حاكم بر تمام سطوح مختلف كره زمين است.

وسط زمين

در مدت چند قرن گذشته، دلاور مردانى بودند كه با گشت و گذار خود از اين سو به آن سوى زمين سفر كردند و با تحمل سختى ها و مشقت بسيار، به شناختى مختصر و محدود از مناطق مختلف در چند ناحيه دور و نزديك پى بردند و در اين باره نظريه هائى از وضعيت مناطق زمينى و دريائى، يا به اصطلاح امروزى كه جغرافيا ناميده مى شود، اظهار نظر كردند و آنها با تحقيقاتى كه انجام دادند، در اين زمينه، گفته هائى دارند و نقشه هائى كشيده اند، اما كار آنها با آنچه كه امروز در دانش جغرافيا شناسى مى بينيم متفاوت است و هيچ تشابهى با همديگر ندارند، چون آنها از خيلى مسائل و لوازم ضرورى محروم بودند، بطور مثال: كشتى هاى كوچك چوبى و كندرو: هيچگاه قادر نبودند، تا به گشت زنى در تمام درياها و سفر به مناطق مختلف ادامه دهند و ماشين هاى سوارى هم در كنار نبود تا مناطق خشك را درنوردند و اطلاعاتى كسب كنند، و هواپيما هم وجود نداشت، و ابزار و تجهيزات متنوع در اختيار آنان نبود، و از همه مهمتر، هيچكس از كروى بودن زمين آگاهى نداشت، لذا تمام نقشه ها گفتار آنها با واقعيت، منطبق نبود.

در واقع، كارشناخت جغرافياى سطوح مختلف كره زمين در قرن نوزدهم شروع شد و با مرور زمان، كم كم سير تكاملى خود را يافت تا اين كه از اوائل قرن بيستم، كار نقشه كشى مناطق مختلف، به صورت صحيح و دقيق انجام شد و اينكه مردم از كليه نواحى سطوح كره زمين بخوبى آگاه شدند.

نكته جالب اينجا است كه پيامبر گرامى و على (عليه السلام) در زمانى كه هيچ امكانات اوليه براى سفر و گشت زنى و شناخت اوضاع سطح كره زمين وجود نداشت و هنوز صحبتى از كروى بودن زمين مطرح نشده بود، و با آنكه خود، به مناطق دور هم به سفر نرفته بودند، در اين زمينه با بيان مطلبى هر چند مختصر، ولى به نوعى ياد شده كه نشان دهنده آگاهى كامل آنها از نقشه جغرافياى كلى جهان است حكايت دارد.

عن على ابن ابيطالب (عليه السلام) قال: جاء رجل من

اليهود الى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) فقال...

يا محمد لاى شى بنى ابراهيم (عليه السلام) الكعبه مربعا؟

قال (صلى الله عليه و آله و سلم): لان الكمات اربعه

قال: فلاى شى سميعت الكعبه كعبه؟

قال (صلى الله عليه و آله و سلم): لانها وسط الدنيا

(على (عليه السلام) مى فرمايد: شخصى از بزرگان يهود از پيامبر گرامى پرسيد كه چرا حضرت ابراهيم (عليه السلام) كعبه را مربع ساخت؟ آن حضرت فرمودند به جهت چهار سمتى كه وجود دارد يعنى مشرق و مغرب و شمال و جنوب.

آن شخص دوباره پرسيد كه چرا خدا، كعبه ناميده شد؟

پيامبر گرامى فرمودند: به اين علت ناميده شد چون كعبه در وسط دنيا قرار دارد).

مى دانيم خانه خدا، كعبه چهار گوشه دارد و گفته آن حضرت كه اينجا وسط دنيا است، بالاخره همانطور كه ميدانيم، زمين چهار سمت اصلى دارد و آن شمال و جنوب و مشرق و مغرب است و اين چهار نشانه اصلى براى شناخت نواحى و جهت چهار گانه در زمين است.

يكى از نكات جالب اين است كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) اولين كسى بود كه موضوع مشرق و مغرب و شمال و جنوب را براى اولين بار مطرح كرد و آن حضرت، جهات چهار گانه را به مردم آموخت و خانه خدا را به صورت نمادين به چهار گوشه ساخت كه هر گوشه آن به جهت يكى از چهار سمت، نشانه رفته است تا موضوعى را كه مطرح نمود براى هميشه نظريه اى پايدار بماند و راهنماى خوب و دقيقى براى آنها باشد.

وقتى كه پيامبر گرامى اين چنين مى گويد، حتما او مى بايستى از همه جاى سطوح زمين و اوضاع آن باخبر باشد تا بتواند اين چنين جوابى را براى آن سوال مطرح كند، در حاليكه هيچكس نمى توانست بگويد اينجا وسط زمين است و اين كه آن حضرت مى فرمايد: خانه خدا در وسط دنيا است، حتما او از كروى بودن زمين باخبر بوده و الا ممكن نبود بدون آگاهى اين چنين بگويد، و خانه خدا واقعا وسط زمين قرار دارد چون از چهار سمت دنيا اگر حساب كنيم مى بينيم كه مكه مى تواند وسط باشد، هم از لحاظ كروى بودن زمين و هم از لحاظ اين منطقه كه در نزديكى خط استوا قرار دارد و روز و شب، مدت هر كدام از آنها دوازده ساعت است و از لحاظى اين منطقه بين شمال و جنوب، بين دو قطب قرار دارد.

اگر هر جائى از زمين را در نظر بگيريم، در واقع همانجا وسط است اما كعبه براى وسط بودن، امتيازات بيشترى از جاهاى ديگر دارد و دانش جغرفيا شناسى بر اساس مبنا و محاسباتى كه دارد وسط و يا مناطق ديگر را مشخص كرده است و دقيقا مكه و نواحى اطراف آن، جائى مناسب در عرف علمى دارد.

بيشتر موارد در سخنان پيامبر گرامى و ائمه معصومين (عليه السلام) كلمات و اصطلاحاتى به كار برده اند كه در اين زمينه ها، براى اولين بار در تاريخ گذشته، اينچنين ياد شده اند و يكى از آن موارد، اين است كه آن حضرت بر وسط بودن منطقه مكه بر سطح كره زمين اشاره نموده است.

آن حضرت به دلائلى فرمودند مكه وسط دنيا است و اتفاقا جغرافى دانان عصر ما، بدون اينكه شناختى از پيامبر گرامى داشته باشند به اين منطقه ميان قاره اى، كه مكه در وسط آن قرار دارد، اصطلاح خاورميانه را بكار بردند يعنى جائيكه در وسط قرار دارد و مفهوم خاورميانه از كلام آن حضرت به خوبى دانسته مى شود و در واقع اصطلاح خاورميانه براى اولين بار از آن حضرت شنيده شد و در اين باره، احاديث ديگرى هم هست كه در موضوعات آينده مطرح مى شود.

اگر به نقشه هاى جغرافيا نگاه كنيم مى بينيم كه مكه در نزديكى خط استوا قرار دارد، يعنى اين شهر فاصله كمى از استوا دارد و فرموده پيامبر به طور كلى است و نمودار حقيقتى است كه در يك منطقه از كره زمين است.

بنابراين آن حضرت تا از همه جاى سطوح زمين آگاه نباشد نمى تواند بگويد كه اينجا وسط دنيا است.

آن حضرت خانه خدا را در مكه به صورت نمادين براى منطقه اى استراتژى بر سطح زمين معرفى نموده و اين جايگاه خاص و ابدى است تا از شناخت آن مناطق ديگرى را در رابطه با سمت مكه، جهت يابى و شناخته و معلوم شود، بخصوص براى حاجيان و كاروانها.