شگفتى هاى آفرينش در كلام اهلبيت (عليهم السلام)
جلد دوم

رضا كوشارى

- ۴ -


وحدت و هماهنگى در نظام آفرينش

انديشمندان و محققان در تمام رشته هاى علوم گوناگون، جهان را داراى وحدت و هماهنگى و برنامه اى منسجم و متحد مى بينند و به قوانين و ظوابط موجود در اين جهان بزرگ، پى برده اند و همه اينها نشان دهنده يك وحدت و اتفاق نظر در يك تشكيلات بزرگ هستند، از موجودات ميكروسكپى و ذرات بسيار كوچك اتم گرفته، تا خورشيد بزرگ و منظومه شمسى و كهكشانها، همه و همه بر اساس محاسبات و قانون مرتبط به هم وضع شده اند، و همه اينها با وجود همديگر حيات و بقاء دارند و بدون اين همه نظم و نظام، چيزى بر پا و برقرار نمى ماند.

امام صادق (عليه السلام) درباره يكى از نشانه هاى وجود آفريدگار، به وجود وحدت و هماهنگى در نظام آفرينش، استدلال مى كند.

فلما راينا الخلق منتظما، والفلك جاريا، و اختلاف الليل و النهار و الشمس و القمر، دل ذالك على صحه الامر و التدبير، و ايتلاف الامر، و ان المدبر واحد.

وقتى كه آفرينش جهان با اينهمه عظمت را داراى نظامى هماهنگ مى بينيم، وقتى كه مى بينيم زمين همواره در حال حركت منظم است، وقتى كه تفاوت منظم شب و روز و پديدار شدن خورشيد و ماه، و دقت زمان آنها را مى بينيم، همه اينها بر صحيح و يكپارچه بودن برنامه كلى جهان، و تدبيرى خردمندانه دلالت دارد و در اين ائتلاف جمعى، وحدت و هماهنگى و انسجام هستى را مى بينيم، و به يقين درك مى كنيم كه مدبر و آفريدگار يكى است.

سخن گفتن و شناختن از درك وحدت و هماهنگى موجود در تمام ابعاد جهان بزرگ، كار ساده اى نيست و ما نمى توانيم اين كلمات آن حضرت را يك گفتار ساده و معمولى به حساب آوريم و يا بگوئيم، آن حضرت كه آن زمان، اينچنين گفت، خوشبختانه به طور اتفاقى، امروز دانسته شد كه آنها درست از كار در آمده است.

انديشمندان كه با مطالعات و تحقيقات بسيار خود در طى دهها سال، چه در مراكز علمى و يا دانشگاهى، به شناخت وسيعى از مرزهاى علم و ابعاد نامحدود آگاهى ها پى مى برند و به ديگران مى آموزند و اينهمه اطلاعات گوناگون را به همديگر منتقل مى كنند و با گذشت زمان، و نسل در نسل، اين موضوعات علمى، گسترده تر و كاملتر مى شود، و به يقين كسانى كه با علوم متنوع سر و كار دارند، آنها بهتر مى فهمند كه اين كلمات امام صادق (عليه السلام) گفتار شخصيتى والامقام است چون سخنانش بر اساس مطالعات و تحقيقات نبوده و آن حضرت و پيشوايان ديگر ما، در زمانى كه نه دانشى بود و نه دانشمند و نه مراكز تحقيق و نه ابزار و نه تجهيزات، مى بينيم كه آنها درباره موضوعاتى سخن مى گويند كه نشان دهنده ابعاد علمى و آگاهى آنها است و در واقع، آنها جلوه هائى از حق تعالى هستند كه در وجودشان اين روح دميده شده است.

جمله دوم درباره حركت كره زمين است و بر عدم ايستا بودن آن دلالت دارد، در حاليكه تا دو سه قرن پيش ستاره شناسان بر اين عقيده بودند كه زمين ثابت و در يك جا ايستاده است و احاديثى كه بر كروى بودن كره زمين و حركت انتقالى و چرخش وضعى آن دلالت دارد، آنقدر زياد است كه ديگر نمى تواند در اين باره براى هر حديثى، همان توضيح را بدهيم و ناچاريم به حداقل اكتفاء كنيم مثل اين حديث كه از امام صادق (عليه السلام) نقل شده و درباره حركت مداوم كره زمين اشاره نموده است در حاليكه مردم آن زمان از حركت زمين بى خبر بودند و عقيده ستاره شناسان بر اين بود كه خورشيد و ماه به دور زمين مى چرخند.

همانور كه مى بينيم زمين همزمان داراى چند حركت گوناگون به دور خورشيد است و حركت آن به قدرى دقيق است كه ثانيه اى اختلاف در پديدار شدن طلوع و غروب و مقدار روشنائى و تاريكى بر زمين به وجود نمى آيد، و در اين همه حركات متنوع زمين در مدارى كه دارد، هيچگاه فاصله آن، كم و زياد نمى شود و هيچگاه اندك انحرافى به وجود نمى آيد و زمين، اين كره غول پيكر و بسيار سنگين، بايد ناخدائى داشته باشد تااين كشتى با عظمت در اين اقيانوس بيكران فضا، با دقت تمام در حال حركت باشد.(11)

عامل اصل حركت و حيات بر زمين

حركت و حيات بر زمين از حركات متنوع زمين پديدار مى شود و اين خلاصه معناى بيانات امام صادق (عليه السلام) است كه مى فرمايد:.

ان الاشياء تدل على حدوثها من دوران الفلك، و هى على سبعه افلاك، و تحريك الارض و من عليها

(بدانيد كه وجود تمامى چيزها دلالت بر پايدار شدن آنها از حركت و گرشهاى گوناگون زمين حاصل مى شود، با هر آنچه كه در آن است، و آن بر هفت شكل در حركت و گردش متنوع است، و به حركت در آمدن زمين و آنچه كه بر آن هست)

در جمله اول از بيانات امام صادق (عليه السلام) اين چنين آمده كه تمامى اشياء يعنى هر چيزى را كه در نظر بگيريم، عامل اصلى به وجود آورنده آنها نتيجه و حاصل از گردشهاى متنوع زمين است.

يعنى اگر حركت و گردشهاى زمين مثل دوران زمين حول خورشيد و چرخش زمين حول خود، و حركات ديگر زمين نبود و زمين ايستاده و بى حركت مى ماند، به يقين كه زمينه ها و لوازمات پيدايش حيات هيچ موجودى شكل نمى گرفت و همچنين، هيچ گياه و درخت و سبزه و خرمى پديدار نمى شد و هيچگاه بادى نمى وزيد و ابر و بارانى در كار نبود و موارد بسيار و بيشمار ديگر بر سطح زمين مشاهده نمى شد، و خلاصه مطلب آن است كه هر آنچه را كه درباره اش فكر كنيم مى بينيم كه عامل پيدايش و شكل گيرى آن، از حركتها و گردشهاى متنوع زمين، نشات گرفته است.

امروز براى همه معلوم و مسلم شد كه اكوسيستم حيات، عوامل زنجيره اى و متصل به هم است و تمامى آنها از بركت حركات متنوع زمين پديدار شده است كه بر اساس يك برنامه محاسباتى خاص و دقيق بر پا شده، بوجود آمده و شكل گرفته است و اين اصول كلى پيدايش اكوسيستم حيات بر زمين است.

در جمله اول: آن حضرت به حركات متنوع زمين اشاره نموده، در حاليكه مردم زمانهاى گذشته، از حركات و گردشهاى گوناگون سياره زمين بيخبر بوده اند و آنها از طبيعت و جهان، شناخت كافى نداشتند و از اكوسيستم و عوامل زنجيره اى و متصل به هم حيات كه ساخته و پرداخته به چند نوع حركت و گردش زمين است آگاهى نداشتند و در اين زمينه ها،هيچ كس ‍ سخنى نگفته بود، ولى امام صادق (عليه السلام) در جملاتى كوتاه، بارها و بارها و به عناوين مختلف از حركات متنوع زمين همانند حركت و چرخش ‍ و حركات ديگر، سخنان بسيارى دارد و همزمان با آن، ارتباط عوامل حيات در نظام طبيعت كه امروز به نام اكوسيستم معروف شده، و اين عنوان علمى، تعريف مجمل از مفاهيم كلى مسائل طبيعى است و آن حضرت چندين بار از آن سخن گفته و همه آنها را به اين حركات متنوع ارتباط داده است.

يعنى اگر اين حركت و دورانهاى زمين از كار بيفتد، به يقين كه تمامى زنجيره هاى متصل به هم اسباب و لوازم حيات همگانى از بين مى رود و سازمان طبيعت از هم گسسته مى شود و فرو پاشى زندگى همه بر آن حتمى بود، در حاليكه زمان قديم، كسى نمى دانست كه هر آنچه بر زمين است تمامى آنها مرتبط و پيوند به همديگر دارند چون عامل اصلى در پيدايش و بقاى همديگر، تاثير مهمى دارند و هيچ چيزى بر سطح زمين، براى خودش ‍ به تنهائى مستقل نيست و هر كدام يك از آنها، پديده مستقل و جداى از همديگر نمى باشد.

آن حضرت در اين جملات ياد شده، بطور صريح و ساده از حركات زمين و هر آنچه كه بر آن است سخن گفته، و مردم نيز بر آن، در حركت و دوران هستند، و شايد گفتن اين كه زمين حركت مى كند و دوران دارد به نظر ما يك موضوع ساده و عادى و غير مهم جلوه كند، چون از بس كه ما آنرا زياد شنيده و خوانده ايم ولى در هزارو سيصد و يا چهار صد سال پيش، مطرح كردن اين موضوع بسيار مهم، براى مردم آن زمان، غير قابل درك و باور بود و اگر كسى اين چنين مى گفت، شايد مردم به او مى گفتند چگونه زمين حركت و چرخش مى كند و چيزى تكان نمى خورد و ما آن را احساس ‍ نمى كنيم.

و تا دو سه قرن پيش بود كه اين موضوع، كم كم دانسته شد و با گذشت زمان انديشمندان ديگر آمدند و با تحقيقات تازه و دلائل بيشترى توانستند صحت اين موضوع را به اثبات برسانند.

و اينكه متخصصان علوم بر تمامى موضوعات زمين و شناخت آن آگاهى كامل يافته اند و براى ما حرفهاى تازه اى را بازگو كرده اند و اكنون اين موضوع در ميان مردم جا افتاده شده است.

نزديك به سيصد سال پيش وقتى كه گاليله ادعا كرد كه زمين كروى است و بعد از او نابغه هاى ديگر آمدند و ادعاى او را ثابت كردند و هم چنين پس از آن، حركت زمين را دانستتند و مردم از اين حرفها آنچنان مات و مبهوت از اين خبر مى شدند كه براى آنها يك موضوع خارق العاده و باور نكردنى به نظر مى آمد و آن روزها اين موضوع، يك خبر داغى بود كه با شنيدنش همه بهت زده شده بودند ولى امروز اين موضوع، جا افتاده و يك بحث پيش ‍ افتاده شده و جاى تعجب براى كسى ندارد.(12)

كم و زياد شدن فاصله زمين به خورشيد

خيلى از موضوعات مهم علمى را وقتى كه امروز صحبتى از آنها مى شنويم براى ما تعجب آور نمى باشد چون از بس كه آنها را بسيار شنيده ايم و آنها براى ما موضوعات عادى شده است در حاليكه همين موضوع بحث حاضر را اگر در زمانهاى گذشته، مطرح مى شد شايد در آن وقت خيلى از مردم، آنرا باور نمى كردند چون نمى فهميدند كه چگونه اين چنين است.

بطور مثال: اگر در زمان قديم، فرضا شما بوديد و به آن مردم مى گفتيد كه زمين كروى است، آيا مى دانيد كه هيچ كس آن را باور نمى كرد.

همانگونه كه در سه قرن پيش، وقتى گاليله ادعا كرد زمين كروى است، آن وقت بلائى نبود كه بر سرش نياوردند، تا چه برسد به چهارده قرن پيش؟

و اگر ما در آن زمان بوديم و به آن مردم مى گفتيم كه زمين بدور خود مى چرخد، هيچوقت آن را نمى توانستيم تصور كنند.

و اگر به آن مردم مى گفتيم كه زمين به دور خورشيد حركت انتقالى دارد، و اگر به آن مردم مى گفتيم كه مدار گردش زمين به دور خورشيد بيضى شكل است، و اگر به آن مردم مى گفتيم زمانى كه زمين در اين مدار بيضى، فاصله آن از خورشيد بيشتر شود، بر سطح زمين هوا سرد مى شود و به آن فصل زمستان مى گوئيم، و زمانى كه زمين در اين مدار، فاصله اش به خورشيد كمتر شود، آنگاه بر زمين هوا گرم مى شود و با آن، فصل تابستان مى گوئيم و خيلى از اين اگرها...؟

حالا كه نه من و نه شما در زمان قديم نبوديم تا به آن مردم، موضوعات علمى را بگوئيم ولى پيشوايان ما بودند و هزاران موضوع علمى را براى آن مردم باز گو كردند ولى متاسفانه، آن طور كه شايسته بود از وجود آنها استفاده نشد...؟

در حالى كه اگر مردم آن زمان، قدردان حضور در نزد پيامبر گرامى و يا ائمه معصومين (عليه السلام) بودند، حتما و يقينا، هم آنها پيشرفت مى كردند و هم ما امروز خيلى جلوتر و سر بلندتر بوديم و اسلام در سر تا سر جهان، چهره اى ديگر داشت ولى متاسفانه اين طور نشد...؟

و اكنون يكى از آن موضوعات مهم از حضرت على (عليه السلام) نقل شده است توجه كنيم.

فال مشرق الشتاء على حده و مشرق الصيف على حده اما تعرف ذالك من قرب الشمس و بعدها

(به يقين بدانيد كه مشرق گاه خورشيد در زمستان جدا است و مشرق گاه خورشيد در تابستان جدا است، آيا مى دانيد كه آن، نتيجه نزديكى و دورى زمين به خورشيد است) از كلام آن حضرت به خوبى مى فهميم كه بوجود آمدن وضعيت زمستان و تابستان كه اوج سرما و گرما هستند نتيجه فاصله زمين به خورشيد ارتباط دارد، و امروز همين نكته بسيار مهم، براى همه آشكار و عيان است و جائى براى ابهام و بحث ندارد.

در زمستان و تابستان، خورشيد را به اندازه مى بينيم و از نظر حجم آن در تمام فصلها به يك اندازه ديده مى شود لذا از اين وضع دور و نزديك شدن خورشيد را احساس نمى كنيم.

مدار گردش زمين به دور خورشيد بيضى شكل است و اگر زمين در محور خود به دور خورشيد به شكل دائرى بود، در تمام روزهاى سال، هيچگاه فصلى به وجود نمى آمد چون فاصله زمين به خورشيد، به يك اندازه بود لذا تفاوتى ميان روزهاى سال وجود نداشت، پس خداوند، اين حركت به دور خورشيد را بيضى شكل قرار داد تا تنوع فصلهاى چهار گانه به وجود آيد.

بنابراين از سخن آن حضرت مى فهميم كه زمين با دور و نزديك شدن به دور خورشيد، به معناى همان حركت در مدار بيضى شكل دلالت دارد.(13)

چرخش زمين در مقابل خورشيد

دعا بهترين زمزمه و سرود دلنشين هميشگى مردم است. دعا بهترين فرصت و كوتاهترين كلاس، با قوى ترين و مؤ ثرترين معلم براى آموختن خداشناسى و كسب علم و ايمان است.

دعا يعنى راز و نياز خداوند است و براى برقرار كردن رابطه معنوى يعنى با پرودگار، وقت و شرايط خاصى ندارد، در صبح ميتوان دعا كرد و در شب هم ميتوان دعا كرد و همچنين در تنهائى و يا دسته جمعى، در غم و شادى، در فقر و بى نيازى، در مريضى و سلامتى، در گرفتارى و راحتى، در پيرى و جوانى، براى زن و مرد و در هر حال، با خدا راز و نياز كردن، روح آدمى را آرامش و اميدوارى ميدهد، و هيچكس از دعا كردن، بى نياز نيست.

در دعا كردن لذتى است كه هر كسى آنرا درك نمى كند. دعا بهترين زمزمه مردم است و در وقت دعا، در واقع بهترين لحظات انسان است چون با بهترين كلمات، با بهترين موجود هستى، انس مى گيريم.

پس دعا بهترين كلمات، با بهترين موقعيت براى آموختن خداشناسى است و در تمام زمينه ها، دعا مى تواند نقش مؤ ثرى در زندگى ما داشته باشد.

بزرگواران ما در تمام زمينه ها براى ما كلماتى را بيان نموده اند تا ما روش ‍ آموختن دعا را بياموزيم و در قالب دعاها، به آميخته هائى از علم و ايمان را پى ببريم.

امام رضا (عليه السلام) در قالب اين دعا و لابلاى كلمات آن، علاوه بر شكر گذارى و معرفى گوشه اى از آفرينش، نيز در اين دعا، آن حضرت به صورت واضح، به حركت وضعى كره زمين اشاره ميكند.

قال سمعت الرضا (عليه السلام) يقول حين يسمع اذان الصبح: اللهم انى اسئلك باقبال نهارك و ادبار ليلك

(يكى از ياران و شيفتگان امام رضا (عليه السلام) مى گويد: كه آن حضرت با شنيدن اذان صبح، اين دعا را مى خواند پروردگارا تو را قسمت مى دهيم به عظمتت كه روشدن روزت بر ما است و به پشت كردن شب تو از نظر ما است)

صحنه هائى است بسيار جالب، روزها به قدرى روشن است و ساعاتى پس ‍ از آن، همانجا تاريك و ظلمات، و دنيا سياه مى شود و اين دو هيچ شباهتى با همديگر ندارند.

منظور آن حضرت از پشت و رو شدن شب و روز، در واقع چيزى نيست جز همين چرخش وضعى كره زمين است كه همواره اين وضعيتها براى ما نمايان و پنهان مى شود

نهارك: (روز تو است) = ليلك (شب تو است) هر چه هست از آن خدا است و به فرمان و اراده او است.

پشت و رو شدن زمين به سمت خورشيد، يعنى همان چرخش زمين است كه بر اثر چرخش وضعى زمين، شب و روزى نمايان مى شود.

اين (نهار) و (ليل) است كه نتيجه چرخش زمين در مقابل تابش نور خورشيد پديدار مى شود و شب كه همان پشت قرار گرفتن ناحيه اى از زمين به خورشيد و روز كه همان رو در روى تابش مستقيم خورشيد قرار گرفتن است هر چند كه به لطف خدا ما اين چرخش زمين را هيچگاه حس ‍ نمى كنيم.

از جملات اين دعاى ياد شده، به خوبى اين را فهميديم كه آن حضرت حقيقتى را براى ما بيان نموده كه ستاره شناسان آنزمان نمى دانستند زمين كروى و همواره در حال چرخش است و در حالى كه تا قرنها بعد از آن حضرت نيز كسى، اين موارد ياد شده را ندانست.

علت اصلى پديدار شدن روشنائى بجاى تاريكى و تاريكى بجاى روشنائى، بر اثر چرخش كره زمين است و 250 سال پيش، گاليله فهميد كه زمين كروى است ولى متوجه اين موضوع نشد كه زمين چرخش وضعى هم دارد و گاليله زمين را در يك جا ثابت و بى حركت مى دانست تا بعدها كه....

و خيلى از ستاره شناسان گذشته از چرخش وضعى زمين، آگاه نبود و ادعا مى كردند كه زمين ثابت و مركز كائنات است و اين خورشيد و ماه است كه به دور زمين مى گردند.

آن كه اين چنين هنرمندانه، به چرخش وضعى زمين اشاره مى كند، حتما و به يقين بايد بدانيم كه آن حضرت، از مسائل بسيارى نيز با خبر بوده است كه توانسته اين نكته مهم علمى را بيان كند و به نوعى خاص از چرخش ‍ وضعى، ما را باخبر كند.(14)

گنجهاى نهفته درون زمين

در قرنها و هزاران سال گذشته، مردم به خوبى نمى دانستند كه خداوند چه گنجهاى گرانبهائى در زمين نهفته است.

و يكى از عوامل مهم ترقى بشر معاصر، پى بردن او به انواع معادن موجود در زمين است و با كشف و شناسائى هر چه بيشتر معادن، سبب افزايش ‍ ثروت و ترقى او گرديد و امروز همانطور كه مى دانيم، كشورهائى غنى هستند كه معادن بيشترى دارند، و در واقع معادن گنجهاى نهفته درون زمين و يا نعمتهاى الهى در زمين مى باشد.

پيامبر گرامى از روى آگاهى، چيزى را بيان مى كند كه امروز، انسان به اهميت آن پى برده، و حقيقت كلام آن حضرت را بهتر از هر زمان ديگر درك كرده است.

اطلبوا الرزق فى خبايا الارض

(روزى و درآمد بسيار را در نهانگاههاى درون زمين بجوئيد).

پيامبر گرامى اشاره مى كند به اين كه درون زمين، مواد گوناگونى است كه سبب مى شود تا علاوه بر منافع بسيار، ثروتهاى كلان بدست آيد.

آن حضرت ذهن مردم را متوجه زمين و اعماق آن مى كند تا هوش و استعداد خود را به آن سمت بكار برند به اميد اين كه ثروت و قدرت بيشترى نصيبشان شود.

در عصر ما كه علم و صنعت و تجهيزات توسعه يافته، تمامى آن از بركت شناخت و كشف بيشتر معادن يا كانها يا گنجهاى درون زمين بود كه در واقع، بشر فهميد كه خيلى از نعمتهاى الهى روى زمين است و برخى ديگر در زمين نهفته است و دانست كه درون زمين گنجهائى از مواد گرانبها مى باشد.

دانشمندان، معادن و كانها را به سه دسته تقسيم كرده اند، گروه اول: موادى سوختنى مانند زغال سنگ، نفت خام و گاز طبيعى هستند.

گروه دوم: موادى مانند سنگ آهك و سنگ گچ و سنگ مرمر و سنگ لوح و غيره كه در صنعت و بشر، كاربرد بسيارى دارند،

گروه سوم: انواع فلزهايى كه نقش عمده اى در صنعت و زندگى بشر دارند.

تمام اين معادن نقش عمده اى در ايجاد ترقى و تحولات زندگى مردم دارد و بدون اين معادن، ثروت و صنعت بدست نمى آيد و تجهيزات گوناگون شكل نمى گيرد.

در هر كجا كه هستيم، اگر به اطراف خود نگاه كنيم خيلى چيزها را مى بينيم كه مواد اوليه آنها از معادن است.

ساختمانها كه از محصولات گوناگونى ساخته شده اند از قبيل سنگ و خاك و سيمان و ماسه و در و پنجره و ستونهاى آهنى و رنگ و ميخ و قفل و دستگيره و لولاى در و شيشه و چيزهاى پلاستيكى و موارد بسيار ديگر، و همچنين صنايع گسترده از قبيل كارخانجات و پلها و ماشين و هواپيما و قطار و انواع تجهيزات ديگر و لوازم و امكانات برق و تلفن و انواع وسائل ديگر و چيزهائى كه هيچگاه قابل شمارش نيستند و انواع لباس و ظروف و موارد و لوازم زندگى بسيارى كه همه اين موارد ياد شده، مواد اوليه آنها از معادن كه در زمين قرار دارند تهيه مى شوند، پس براى پيشرفت و صنعت، لازم است كه ابتدا، معادن و مواد و عناصر آن را بشناسيم، بنابراين شناخت معادن، يك امر ضرورى است چون عامل ترقى و پيشرفت او است.

و در زمان ما، شناخت مواد و عناصر داراى بحثهاى وسيعى است كه هر رشته آن، دانش، جداگانه اى براى خود دارد.(15)

كانون پيدايش زلزله

دانش زلزله شناسى يكى از پيچيده ترين دانشهاى زمان ما است كه علاوه بر تخصص گوناگون از زمين شناسى، مى بايستى از ابزار و تكنيك و فنون بالائى در دم و دستگاه يارى جست و بدون همه اين موارد ياد شده، امكان شناخت از زلزله، ميسر نمى شود.

و تمامى اين موارد ياد شده، دانش زلزله شناسى، كمتر از صد سال است كه شكل گرفته و كم كم توسعه و تكامل يافت و امروز زلزله شناس ها در سطح بالائى از مراكز و دانش علمى قرار دارند.

با اين حال زلزله پديده بسيار عجيب و مرموز است و متخصصان با اين همه تعريف و توصيف شناخت زلزله و علل و عوامل اصلى و سر منشاء آنها كه از كجا و چيست، هنوز هم اظهار عجز مى كنند و در مانده از شناخت كامل اين پديده هولناك هستند.

يكى از نكات جالب علوم پيشوايان ما اين است كه آنها در زمانى كه دانشهاى گوناگون و تجهيزات وجود نداشت، درباره موضوعات علمى بسيار مهم ، بياناتى فرموده اند و اينك تمامى گفتار آنها، صد در صد به حقيقت پيوسته است.

يكى از آن موارد كه بيانات خارق العاده مهم است اين جمله از سخنان امام رضا (عليه السلام) در كتاب عيون اخبار الرضا، جلد اول نقل شده كه داراى معانى جالب و خواندنى درباره چگونگى وقوع زلزله است.

و اما المره فانها الارض اذا اهترت رجفت بما فوقها

(و اما به يقين بدانيد كه زهره درون زمين، هر گاه بر اثر تكانهاى شديد، مضطرب شد، آن گاه روى سطح زمين به لرزه در مى آيد).

انديشمندان و متخصصان زلزله شناسى درباره زلزله، نظرهاى متعددى دارند و روى هم رفته آراء همه آنها نزديك و در رابطه با هم ديگر است و آنچه كه از نظريه هاى آنها مسلم است آن است كه كانون زلزله، ناشى از تحولات پديد آمده از درون زمين است.

محققين درباره كانونهاى زلزله، يعنى مراكز پيدايش اضطراب كه عامل به وجود آمدن زلزله بر سطح زمين است اين چنين شناسائى كرده اند.

1. زلزله هاى سطحى تا عمق نزديك به 50 تا 60 كيلومتر حادث مى شود

2. زلزله هاى نيمه عميق در عمق 70 تا 300 كيلومتر حادث مى شود.

3. زلزله هاى عميق در عمقى بين 300 تا 720 كيلومتر حادث مى شود.

در اين تقسيم بندى، زلزله هاى سطحى داراى كانونى در پوسته زمين، و زلزله هاى عميق داراى كانونى در گوشته زمين مى باشد.

زلزله داراى علل گوناگون است و هر چه هست برخواسته از عوامل درون زمين ميباشد.

نكته جالب اينجا است كه متخصصان دانش زلزله شناسى مى گويند، قبل از وقوع زلزله، در رفتار برخى از حيوانات، تغييراتى مشاهده مى شود و مثل اين است كه از وقوع يك حادثه بزرگ اطلاع دارند.

رفتار حيوانات قبل از وقوع زلزله با هم ديگر، عكس العمل متفاوتى دارند و هر نوع از حيوانات، ترس و اضطراب خود را به شكل خاصى نشان مى دهند.

آن حضرت مى فرمايد:: اذا اهتزت رجفت بما فوقها (اگر هر آينه جائى در اندرون زمين، اضطرابى به وجود آيد، بالاى همانجا، بر سطح زمين به صورت زلزله پديدار مى شود

متخصصان علوم طبيعى و زلزله شناسى، پس از شكل گيرى و پيدايش ‍ دانشهاى گوناگون و به تكامل رسيدن دانش آنها در زمان ما، آنهم با اين همه تجهيزات مدرنى كه به وجود آمد، تازه به اين نكته رسيدند ولى حضرت نزديك به چهارده قرن پيش، همين موضوع را بيان نموده بود.

يعنى مركز بيرونى زلزله در روى زمين، مستقيما در بالاى مركز درونى زلزله واقع مى شود و امواج حاصل از زلزله در درجه اول بدانجا مى رسد و از اين نقطه حركت نوسانى كه همان امواج زلزله هستند انتشار مى يابد.

و نكته جالب ديگر در اين جمله از سخنان آن حضرت، اين است كه مى فرمايد:: هر گاه در درون زمين، اهتزاز به وجود آيد، بر اثر آن اهتزارها، لرزشهائى در بالاى همان محل (كانون زلزله) بر سطح زمين به صورت زلزله پديدار مى شود.

اهتزاز: به معناى تكانهاى خروشان و بسيار شديد است.

رجفت: به معناى لرزشهاى خفيف تر از تكانهاى اهتزاز است.

به اهتزازهاى درونى، اضطراب و ناآرامى هم مى شود گفت، يعنى وضعيتى به وجود مى آيد كه ناآرامى بسيار نيرومندى در كانون زلزله شكل مى گيرد، درست همانگونه كه آن حضرت در قرنها پيش فرموده بودند، اينك دانشمندان و كارشناسان به اين عقيده رسيده اند كه مركز درونى زلزله يا كانون زلزله، نقطه اى در اعماق زمين واقع شده و همان نقطه، محل توليد و تجمع انرژى است و انرژى آزاد شده توسط زلزله، فوق العاده زياد است و اگر به صورت همان جوش و خروش و اظطرابات درونى زمين، يعنى به همان اندازه، زلزله شديدى بود، چه بسا زلزله ها با دهها ريشتر، زمين را مى لرزاند كه در آن صورت كليه آثار حيات كاملا از بين مى رفت پس، اهتزاز درون زمين، بسيار بيشتر از لرزشهاى رجف كه بر سطح زمين حادث مى شود.

معمولا زهره دل انسان و حيوان را در زبان عربى مره مى گويند و خيلى از آشفتگيهاى ظاهر جسم انسان از همان ناشى مى شود.

وقتى كه زهره درون يك فرد در سلامتى و تندرستى او موثر است، همچنين در مريضى و آثار بدش نيز عامل موثر است

به همان معنا است كه از اظطراب درون زمين، زلزله ها در سطح، يعنى بيرون پيكر زمين نمايان مى شود.

آن حضرت در تشبيه مركز و كانون زلزله از اصطلاح زهره استفاده نموده و در واقع، تشبيهاى درست و بجا است چون همان عامل و كانون زلزله در عمق زمين واقع شده است.

به درون اعماق زمين هر چه بيشتر پائين برويم با مواد قليائى مثل انواع گازها و غيره، بيشتر مواجه خواهيم شد و اينها عامل و كانون زلزله اند، پى همان چيزها خواه از هر مواد و عناصرى كه باشد، تركيبى است همچون زهره دل انسان و كارهايش، شباهت بسيار با آن دارد - چون مواد قليائى در زهره دل، وقتى كه به عللى به جوش و خروش و اضطراب و طلاطم در مى آيد همانند عارضه تهوع و استفراغ، و ناسلامتى از ظاهر انسان نمايان مى شود.

در زمانى كه هنوز كسى نمى دانست زمين كروى و درون و هسته دارد - آن حضرت زلزله را از اضطرابات به وجود آمده از اعماق زمين معرفى مى كند و از معناى كلام آن حضرت، به خوبى داسته مى شود كه درون زمين، عواملى مثل مواد قليائى و گازها، همواره سبب پيدايش كانون زلزله اند.(16)