كلام دانشمند روسى
دانشمند روسى الكسى سوفورين نقل مى كند
كه : روزه فايده ويژه اى در درمان كم خونى ، ضعف روده ها التهاب بسيط و
مزمن ، دمل هاى خارجى و داخلى سل ، اسكليروز، روماتيسم ، نقرس ،
استسقاء، نوراستنى ، عرق النساء، خراز (ريختگى پوست ) بيمارى هاى چشم
مرض ، قند، بيمارى ها جلدى ، بيمارى ها كليه ، كبد، و بيمارى هاى ديگر
دارد(38).
اثرات معنوى روزه
بالاتر از همه اين موارد كه گفته شد، فايده معنوى روزه ؛ يعنى
تقويت روح ايمان در انسان است در آيه اى كه نقل شد با عبارت
لعلكم تتقون به آن اشاره شده است . حال
اگر روزه دار، فقطى به خاطر خدا و قربة الله روزه بگيرد، بهترين و
بالاترين نتيجه را خواهد گرفت ؛ چون به وسيله تربيت نفس و داشتن اراده
و ايستادگى در مقابل تمايلات جسمانى و تسلط بر نفس سركش اماره ، روزه ،
آنچنان اراده صائم را قوى مى كند كه هيچ دستور اخلاقى و تربيتى ديگرى
نمى تواند اين اثر را داشته باشد. انسان سست اراده ، چه بسا، با يك لذت
زود گذر و يك برخورد ساده ، عنان اختيار را از دست بدهد و براى هميشه
بى چاره و بدبخت شود؛ ولى شخصى كه اراده قوى دارد، در برابر مال دنيا،
مقام دنيا، شهوات جنسى ، غضب و امثال اين ها مانند كوه پابرجا مى ماند
و هرگز نمى لغزد.
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
|
كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
|
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
|
يك روايت هم از ثواب و پاداش آخرتى روزه بخوانم گوش كنيد و لذت ببريد.
در بحارالانوار، از تفسير على بن ابراهيم از پدرش از حماد از امام صادق
عليه السلام اين گونه نقل شده است :
عن ابى عبدالله عليه السلام قال قال رسول الله
صلى الله عليه و آله لما اسرى بى الى السماء دخلت الجنة فراءيت قصرا من
ياقوته حمراء يرى دخلها من خارجها و خارجها من داخلها من ضيائها و فيها
بيتان در و زبرجد فقلت يا جبرئيل لمن هذا القصر فقال هذا لمن اطاب
الكلام و ادام الصيام و اطعم الطعام و تجهد بالليل و الناس نيام فقال
اميرالمومنين عليه السلام يا رسول الله فى امتك من يطيق هذا فقال ادن
منى يا على فدنا منه فقال تدرى ما اطاب الكلام قال : الله و رسوله اعلم
قال صلى الله عليه و آله من قال سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله
و الله اكبر اتدرى ما ادام الصيام قال : الله ورسوله اعلم قال من صام
رمضان ولم يفطر منه يوما وتدرى ما اطعام الطعام قال : الله و رسوله
اعلم قال صلى الله عليه و آله من طلب لعياله ما يكف به وجوههم الناس و
تدرى ما لتجهد بالليل و الناس نيام قال : الله ورسوله اعلم قال صلى
الله عليه و آله من لم ينم حتى يصلى العشاء الاخرة و يعنى بالناس نيام
اليهود و النصارى فانهم ينامون فيما بينهما
(39).
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: رسول اكرم صلى الله عليه و آله
فرمود: هنگامى كه شب اسرى به آسمان برده شدم ، داخل بهشت شدم (يكى از
اساتيد مى گفت : خدا پيغمبر را برد و همه چيز را از نزديك به او نشان
داد بالاخره ديدن غير از شنيدن است (ليطمئن قلبى ) پس قصرى ديدم از
ياقوت سرخ ، كه درون آن از بيرون و بيرون آن از درون ديده مى شود؛ چون
بسيار نورانى بود دو اطاق در آن قصر بود، يكى از در سفيد و ديگرى از
زبرجد سبز. پس گفتم : اى جبرئيل اين قصر از كيست ؟ گفت : از آن كسى است
كه چهار خصلت داشته باشد: 1 - گفتارش پاكيزه و حق باشد؛ 2 - هميشه روزه
باشد؛ 3 - به ديگران اطعام دهد و انفاق كند؛ 4 - شب به عبادت بپردازد،
در حالى كه مردم همه خواب باشند. پس اميرالمؤ منين عليه السلام عرض
كرد: اى رسول خدا! ايا در امت شما كسى توانايى انجام چنين كارى را
دارد؟ حضرت فرمود: نزديك بيا يا على ! پس نزديك آمد پيامبر فرمود: آيا
مى دانى منظور از گفتار پاكيزه چيست ؟ اميرالمؤ منين عرض كرد: خدا رسول
او داناترند. حضرت فرمود: منظور آن كسى است كه بگويد سبحان الله و
الحمدلله و لااله الاالله و الله اكبر آيا مى دانى منظور از روزه
هميشگى چيست ؟ اميرالمؤ منين فرمود: خدا و پيغمبر او داناترند. حضرت
فرمود: آن كسى است كه تمام ماه رمضان را روزه بگيرد و حتى يك روز از آن
را افطار نكند. يا على ! مى دانى منظور از غذا دادن به ديگران چيست ؟
حضرت فرمود: خدا و رسول او داناترند، پيامبر فرمود: آن كسى است كه براى
خانواده اش رزق حلال به دست آورد، و آبروى آنان را در نزد مدرم حفظ
كند. آيا مى دانى منظور از شب زنده دارى چيست ؟ و حضرت در پاسخ گفت :
خدا و رسول او داناترند. پيامبر فرمود: منظور كسى است كه شب ها نخوابد
تا اين كه نماز عشا را بخواند.
بعد، گويا خود على بن ابراهيم اضافه مى كند كه مقصود حضرت از مردمى كه
خواب باشند
و الناس نيام يهود و نصارا
هستند، چون آنان از سر شب مى خوابند. چون سابقا تلويزيون و نبود و مردم
از همان اول شب مى خوابيدند ولى مسلمانان صبر ميكردند تاوقت فضيلت نماز
عشاء شود (كه برطرف شدن سرخى طرف مغرب است ) نه مثل زمان كه تا
تلويزيون برنامه دارد بچه ها و به تبع آنها بزرگان بيدارند و خداى
ناخواسته نماز صبح قضا مى شود.
فيوضات نماز شب
برادران ! نماز شب را، سخت و مشكل نگيريد. آن فقط هشت ركعت ،
است ؛ چهار نماز دو
ركعتى، مثل نماز صبح ، به
قصد نماز شب و دو ركعت هم به قصد نماز شفع ( جفت ) و يك ركعتبه قصد
نماز وتر (= تك ) اين اصل نماز شب است شايد 11 دقيقه بيشتر وقت نگيرد
حتىمى توانيد بعد از خوردن سحور تا اطمينان به طلوع فجر نكنيد آنها را
بخوانيد عزيزان! خودتان را از فيض محروم نكنيد! در نماز صبح بايد سوره
راكامل بخوانى ولى در نماز شب ، مى توانى سوره را نخوانى حتى مى توانى
بدونطماءنينه بخوانى ، يا مى توانى بين راه مسجد رفتن بخوانى و ركوع و
سجود را بااشاره به جا بياورى .
مرحوم حاج سيد احمد زنجانى در كتاب
الكلام
يجرالكلام مى نويسد: نماز شب ، مثل آب خوردن است به هر طريق
مقدارى آب ، به معده برسانى رفع عطش مى شود حال اگر در جام بلور باشد،
بهتر است و يا اگر آب سرد و گوارا باشد بهتر خواهد بود و... نماز شب هم
همين طور است . اصل آن ، همان بود كه گفته شد. حال اگر ذكرهاى مستحب و
دعاهاى رسيده و سوره را با طماءنينه به جا بياورى ، ثواب بيش تر به تو
مى دهند. ولى آن همه فضيلت و ثواب كه براى نماز شب فرموده اند مقصود
همان نماز مختصر است ، مثالى عرض كنم شما وقتى گرسنه باشيد هر غذايى را
به هر نحوى بخورى ، سير مى شوى . حالا اگر نان پنير باشد يا مرغ و كباب
فرقى ندارد؛ ولى اگر پلوخورش باشد بهتر است ؛ اگر خورش فسنجان باشد
بهتر و اگر روغن حيوانى و برنج ايرانى به جاى روغن نباتى و برنج خارجى
حتما بهتر است اگر سفره پاكيزه با خانواده باشد، اگر فارغ البال و
بهترين احوال باشى هى بهتر در بهتر است .
گاهى از بعضى از افراد، كه درباره چگونگى نماز شب سوال مى كنى ، اين
گونه پاسخ مى دهند: وقتى از خواب بيدار شدى ؛ بر پهلوى راست ، فلان ذكر
را بخوان و بعد كه بلند شدى ؛ نگاه به آسمان كن ؛ بگو:
ان فى خلق السموات والارض و اختلاف الليل و
النهار لايات لاولى الالباب
(40)بعد وضو بگير و فلان ذكر را بگو؛ بعد نماز شب را
تاءنى دو ركعت دو ركعت بخوان و بعد از هر دو ركعت تسبيحات حضرت زهرا را
بگو بعد نماز، شفع را به اين شكل و نماز وتر را به اين طريق بخوان . در
قنوت آن ، حتما به چهل نفر مؤ من دعا كن و سى صد بار بگو: العفو بكنى .
دست چپ را به قنوت بردار و با دست راست ذكر بگو و... و اين امر در
نهايت آنچنان مشكل و سخت مى گردد كه طرف مى گويد؛ من از خير نماز شب
گذشتم .
برادر! هميشه به يك حال نمى مانى ، قدر عمر و نيرو و فرصت را بدان .
توان گرى نه به مال است نزد اهل
كمال
|
كه مال تالب گور است و بعد از آن
اعمال
|
من آنچه شرط ابلاغ است با تو مى
گويم
|
تو خواه از سخنم پند گير و خواه
ملال
|
نصيحت همه عالم چو باد در قفس است
|
به گوش مردم نااهل و آب در غربال
|
مكن به چشم ارادت نگاه در دنيا
|
كه پشت مار به نقش است و زهر او
قتال
|
به عمر عاريتى هيچ اعتماد مكن
|
كه پنج روز دگر مى رود به استعجال
|
به چشم و گوش و دهان آدمى نباشد شخص
|
كه هست صورت ديوار را همين تمثال
|
برفت عمر و نرفتيم راه شرط ادب
|
به راستى كه به بازى برفت چندين سال
|
زمان توبه و عذر است و وقت بيدارى
|
برآر دست دعايى و رو به خاك بمال
|
ذكر توسل ؛ تجسم تشنگى
اطفال امام حسين عليه السلام
السلام عليك يا اباعبدالله و على الارواح
التى حلت بفنائك عليك منى سلام الله ابدا ما بقيت و بقى الليل و النهار
و لاجعله الله آخر العهد من لزيارتكم السلام على الحسين و على على بن
الحسين و على اولادالحسين و على اصحاب الحسين
عزيزان ! در وقت افطار وقتى آب سرد گوارا مى نوشيد، يادى از لب عطشان
امام حسين عليه السلام و اولا امام حسين آوريد. قطعا ثواب روزه چند
برابر مى شود. اگر دلت شكست بدان ثواب بيشترى برده اى اگر لبت خشك بود
و آن حضرت را مجسم كردى و از دردش باخبر شدى و اگر به خاطر آوردى كه
اولاد آن حضرت صدا مى زنند العطش ، العطش آن وقت مطمئن باش ، به برادر
مى گفتند به عمه مى گفتند ببين وقتى بچه تشنه باشد به مادر مى گويد اگر
نشد به ديگران مى گويد اگر ندادند صدايش به گريه بلند مى شود آب ، آب ،
آب ، حالا صحنه تشنگى بچه ها در خيمه ها براى شما مجسم شد.
در آن روايت ، كه خداوند در مناجات براى حضرت موسى جريان كربلا را شرح
مى دهد مى فرمايد: يا موسى صغيرهم يميته العطش و كبيرهم جلده منكمش اى
موسى ! در اثر تشنگى بزرگانش پوست بدنشان جمع مى شود و كودكانشان ، به
هلاكت مى رسند.
زان تشنگان هنوز به عيوق مى رسد
|
فرياد العطش ز بيابان كربلا
|
بوديم ديو و دد همه سيراب و مى مكيد
|
خاتم ز قحط آب سليمان كربلا
|
از آب هم مضايقه كردند كوفيان
|
خوش داشتند حرمت مهمان كربلا
|
لاحول ولاقوة الابالله العلى العظيم
جلسه چهارم
بسم الله الرحمن الرحيم
شرافت و قداست ماه رمضان
قال الله تبارك و تعالى :
شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى للناس و
بينات من الهدى و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه و من كان مريضا او
على سفر فعدة من ايام اخر يريد الله بكم اليسر و لايريد بكم العسر و
لتكلموا العدة و لتكبروا الله على ما هداكم و لعلكم تشكرون
(41).
نكات مهم آيه روزه
نكاتى در اين آيه شريف وجود دارد كه جالب و در خور دقت و اهميت
است به بعضى از آن ها در تفاسير، از جمله تفسير نمونه اشاره شده است
(42) .
چرا آن ايام ، معدود است و چرا ظرف زمان روزه ، ماه مبارك رمضان قرار
داده شده است ؟ پاسخ : چون ، قرآن ، سرچشمه هدايت بشر از گمراهى و
ضلالت است و آيات روشن آن باعث سعادت بشر و جداكننده حق و باطل است ،
در اين ماه نازل شده است در روايت اسلامى نقل شده كه همه كتابهاى
آسمانى كه براى هدايت بشر نازل شده در ماه رمضان آمده است . هم تورات
حضرت موسى ، هم انجيل حضرت عيسى ، هم زبور حضرت داوود و هم صحف حضرت
ابراهيم - على نبينا و آله و عليهم السلام .
ابوبصير از امام صادق عليه السلام اينگونه نقل مى كند:
عن ابى عبدالله عليه السلام قال نزلت التوراة فى
ست مضين من شهر رمضان و نزل الانجيل فى اثنتى عشرة مضت من شهر رمضان و
نزل الزبور فى ثمانى عشرة مضت من شهر رمضان و نزل الفرقان فى ليلة
القدر
(43) .
تورات در ششم ماه رمضان و انجيل در دوازدهم و زبور در هجدهم و قرآن در
شب قدر نازل شده است (بنابراين روايتى از تفسير عياشى ) صاحب ابراهيم
در شب اول ماه و قرآن در بيست و چهارم ماه نازل شده است
(44).
علت اين كه ماه رمضان ، براى روزه گرفتن تعيين شده ، شرافت و فضيلت و
برترى اين ماه بر ساير ماههاى سال است ( در روزهاى گذشته اشارتى به اين
موضوع شده است ) مرحوم مجلسى در بحارالانوار، باب فضيلت ماه رمضان و
وجوب روزه ، روايات جالب و حيرت انگيزى نقل فرموده است
(45) كه فقط با در نظر گرفتن لطف و كرم خداوند متعال
نسبت به بندگان ، مى شود آن را پذيرفت و از باب تبرك چند نمونه از آن
را نقل مى كنيم :
عن جابر بن يزيد جعفى عن ابى جعفر عليه السلام
قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله لجابر بن عبد الله يا جابر هذا
شهر رمضان من صام نهاره و قام وردا من ليله و عف بطنه و فرجه و كف
لسانه خرج من ذنوبه كخروجه من الشهر فقال جابر يا رسول الله ما احسن
هذا الحديث فقال رسول الله صلى الله عليه و آله يا جابر و ما اشد هذه
الشروط
(46).
امام باقر عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله به جابر بن
عبدالله انصارى فرمود: اى جابر! اين ماه رمضان ، است هر كس روز آن را
روزه بدارد و پاسى از شب آن را عبادت كند و شكم و فرج خود را حفظ كند و
زبانش را نگاه دارد از گناهانش خارج مى شود، همان گونه كه از ماه بيرون
مى رود پس جابر عرض كرد: يا رسول الله ! چه حديث خوبى ! حضرت فرمود:
بله جابر! اما چه شرايط سختى دارد!
چرا زمان روزه سى روز است
؟
در روايتى چنين آمده است :
معاوية بن عمار عن الحسن بن عبدالله عن آبائه عن
جده الحسن بن على بن ابى طالب عليه السلام انه قال جاء نفر من اليهود
الى رسول الله صلى الله عليه و آله فساءله اعملهم عن مسائل فكان فيما
ساءله انه قال له لاى شى ء فرض الله الصوم على امتك بالنهار ثلاثين
يوما و فرض الله على الامم السالفه اكثر من ذلك فقال النبى صلى الله
عليه و آله ان آدم لما اكل من الشجرة بقى فى بطنه ثلاثين يوما ففرض
الله على ذريته ثلاثين يوما الجوع و العطش و الذين ياءكلونه بالليل
تفضل من الله عليهم و كذلك كان على آدم عليه السلام ففرض الله ذلك على
اميت ثم تلا هذه الاية (كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم
لعلكم تتقون اياما معدودات ) قال اليهودى صدقت يا محمد فما جزاء من
صامها فقال النبى صلى الله عليه و آله ما من مؤ من يصوم شهر رمضان
احتسابا الا اوجب الله تبارك و تعالى له سبع خصال اولها يذوب الحرام من
جسده و الثانية يقرب من رحمة الله عزوجل و الثالثة يكون قد كفر خطيئة
ابيه آدم و الرابعة يهون الله عليه سكرات الموت و الخامسة امان من
الجوع و العطش يوم القيامة و السادسة يعطيه الله براءة من النار و
السابعة يطعمه الله من طيبات الجنة قال صدقت يامحمد
(47).
امام حسن عليه السلام فرمود: عده اى از يهود، خدمت حضرت رسول اكرم صلى
الله عليه و آله آمدند؛ پس داناترين آن ها، از حضرت سوالاتى كرد؛ از
جمله اينكه گفت : روى چه اصل خداى تعالى سى روز روزه بر امت شما واجب
كرده ؛ ولى بر امت هاى گذشته بيش تر از اين را؟ پس رسول خدا صلى الله
عليه و آله فرمود: همانا هنگامى كه آدم از آن درخت ، خورد، تا سى روز
در شكم او باقى ماند؛ پس خدا بر ذريه او واجب كرد كه سى روز گرسنه و
تشنه باشند. و آنچه آنها مى خورند (در شب ) كرم و تفضل است بر ايشان و
همچنين بر آدم نيز سى روز روزه واجب شد. و خداوند واجب كرد بر امت من
همان سى روز را سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله آيه (كتب عليكم
الصيام ) راتلاوت كرد.
شخص يهودى گفت : راست گفتى اى محمد! پس بفرما جزاى كسى كه اين ماه را
روزه بدارد، چيست ؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هيچ مؤ منى
ماه رمضان را روزه نمى گيرد، مگر آن كه خدا براى او هفت خصلت مرحمت
كند: 1 - حرام از بدنش آب شود و برطرف گردد 2 - به رحمت خدا نزديك شود؛
3 - گناه پدرش - آدم را - جبران كرده باشد؛ 4 - سكرات مرگ بر او آسان
شود؛ 5 - از گرسنگى و تشنگى روز قيامت در امان باشد؛ 6 - خداوند بيزارى
از جهنم به او مى دهد؛ 7 - خداوند از غذاهاى پاكيزه و طيب بهشت به او
مى خوراند و آن شخص گفت : راست گفتى اى محمد!
نكته (فمن شهد منكم الشهر فليصمه )
(48) دستور روزه ، فقطى براى اشخاص حاضر وسالم است ،
(بر شخص مسافر و مريض روزه واجب نمى باشد) خدا مثل فرمان راويان جبار
نيست ، كه دستور با مشقتى بدهد و با هر مشقت و سختى كه شده از طرف
بخواهد، كه آن را انجام دهد (يريد الله بكم اليسر ولايريد بكم العسر)
(49).
حال اين جمله ، يا مربوط به استثنايى است كه در آيه بيان شد؛ و شخص
مريض و مسافر را از حكم مستثنا كرده (يعنى مسافر و مريض كه خدا راحتى
آنها را مى خواهد، بنابراين در سفر و مرض روزه را برداشت ) و يا ممكن
است مربوط به اصل حكم روزه باشد (يعنى خيال نكنيد كه مراد خداوند از
وجوب روزه ، مشقت و سختى شما است ، بلكه با در نظر گرفتن فوايد و آثار
جسمى و معنوى و پاداش آخرتى ، خدا راحتى و رفاه شما را خواسته است ) .
ناگفته نماند كه استثناى مريض و مسافر از وجوب روزه ، هم در آيه اول
ذكر شده و هم در آيه دوم . شايد علت تكرار، آن اين باشد كه براى افراد
مؤ من ، گويا سخت است كه از حكم خداوند مخالفت كنند به همين جهت گاهى
بعضى از مؤ منين مريض و به خصوص از خانم ها با ناراحتى مى گويند من
روزه ام را مى گيرم هر چه شد، شد همه روزه ، باشند من بخورم ؟ چندين
سال است من يك روز روزه ام را در ماه رمضان نخورده ام بالاخره كه نمى
ميرم و... يا مسافر بگويد: علت اين كه روزه از مسافر برداشته شده اين
است كه گرفته روزه در سفر سخت است ولى من اين سختى را تحمل مى كنم ، و
روزه مى گيرم . به همين جهت ، خداوند عدم وجوب روزه را براى اين دو
دسته تكرار كرده و به آن ها دستور مى دهد كه بعد از آن كه از سفر
برگشتند و يا مرضشان برطرف شد، قضاى آن را به جا آورند.
(و لتكملوا العدة )
(50) تمام اين يك ماه را بايد روزه گرفت و يا قضاى آن
را بعد از مرض و سفر به جا آورد اين جمله اشاره به اين مطلب مى كند كه
روزه براى پرورش جسم و روح لازم است . پس هر انسانى ، بايد يك ماه از
سال را روزه بدارد و اگر به علت سفر و يا مرض و يا عذر ديگر در ماه
رمضان نتوانست روزه بگيرد، بايد قضاى آن را به جا آورد تا تعداد ايام
ماه كامل شود. حتى در احكام اسلام ، مى بينيم كه بر زن حائض واجب است
كه قضاى روزه اش را به جا آورد؛ ولى در مورد نماز اين گونه نيست بلكه
نه بايد قضاى نماز ايام عبادت را به جا بياورد، اين حكم به همين خاطر
است كه امساك يك ماه كامل در سال لازم است و براى به دست آوردن فوايد و
اثرات روزه بايد يك ماه كامل شود.
فوايد كم خورى
نكته : عزيزان ! توجه داريد كه فوايد نماز - مثلا به ياد خدا
بودن و تقرب به ذات الهى است براى زن ، در دورانى كه مى تواند نماز
بخواند، به دست مى آيد، اگر چه در دوران حيض نماز نخواند. اما فوايد
روزه جز با قضاى آن چه فوت شده به دست نمى آيد. مثلا فايده بهداشتى و
خواص كم خوردن و پرهيز كردن غير از روزه گرفتن راهى براى به دست آوردن
آن نيست . چون جلوى انسان را هيچ چيز جز ردع و منع دينى نمى گيرد وگرنه
رژيم غذايى تصميم بر كم خوردن و... كارگر نيست آن هم در زمان ما كه غذا
و ميوه هاى چهار فصل در تمام سال وجود دارد هندوانه تابستان در زمستان
(كه شب يلدا بايد بخورند) و انگور تابستان در زمستان و به عكس هويج و
پرتقال زمستان در تابستان مهيا است و فرهنگ غلط هم بر آن اصرار دارد
آرى با وسائل حمل و نقل امروزى و نزديك شدن راه ها هميشه محصول همه
شهرها بلكه همه كشورها در جاهاى ديگر دور دست در دسترس قرار گرفته به
اضافه اين كه يخچال و فريزير هم در اين نقش مؤ ثرترى ايفا مى كند و همه
چيز يخ زده موجود است كه انسان هر وقت هر چه هوس فرمايد براى او آماده
و ميسر است سابقا ميوه و غذاى هر محيط و شهرى براى خود آن محل بود و در
فصل خودش ، بنابراين مرض ها اين قدر فراوان و جوراجور نبود، شايد علت
زيادى امراض مقدارى هم اين پرخورى و همه چيز خورى و هم همه وقت خورى
باشد.
فايده ديگر روزه ، تساوى
غنى و فقير
يكى از فايده هاى روزه ، باخبر شدن اغنيا از حال فقرا است كه
ديروز عرض شد و اين جز با روزه گرفتن ثروتمند و غنى ، حاصل نمى شود. در
اين زمينه روايت جالب ديگرى ديدم كه مناسب است عرض كنم . در
علل الشرايع به سندى از هشام بن الحكم
آمده است :
ساءلت اباعبدالله عليه السلام عن علة الصيام قال
اما العله فى الصيام ليستوى به الغنى و الفقير و ذلك لان الغنى لم يكن
ليجد مس الجوع فيرحم لان الغنى لما اراد شيئا قدر عليه فارادا لله
عزوجل ان يستوى بين خلقه و ان يذيق الغنى من الجوع و الالم ليرق على
الضيعف فيرحم الجائع
(51) .
هشام بن حكم مى گويد: سوال كردم از امام صادق عليه السلام از علت وجوب
روزه فرمود: اما علت وجوب روزه اين است كه ثروتمند و مستمند با هم
يكسان شوند، زيرا شخص متمكن و پولدار، هرگز احساس گرسنگى را درك
نكرده تا بر شخص فقير و بيچاره رحم كند. براى آن كه هر وقت هر چه
خواسته ، در اختيار او بوده است و رنج و سختى نكشيده ؛ پس خداى تعالى
خواست به وسيله روزه بين بندگانش تساوى برقرار فرمايد و به ثروتمند طعم
و مزه گرسنگى را بچشاند و اين درد را براى او واضح و ملموس كند؛ تا
شايد دلش براى بيچارگان نرم شود و بر گرسنگان ترحم كند.
روزه يك نوع شكر الهى است
(و لتكبروا الله على ما هداكم و لعلكم تشكرون )
(52) در پايان آيه ، خداى تعالى ، دو خاصيت و فايده
ديگر، براى فلسفه روزه بيان مى فرمايد؛ يكى ، اين كه با اطاعت اين
دستور، خدا را بزرگ و با عظمت بدانيم و دوم آن كه در مقابل آن همه نعمت
، شكرگزارى كنيم .
نكته : توجه به اين نكته به جا است كه در اين آيه شريفه ، بزرگ شمردن
خدا را، به طور قطعى بيان كرد، ولى شكرگزارى ، را با بيان لعلع و شايد
بيان مى كند؛ ممكن است ، سبب اين باشد كه در اطاعت از امر خدا و گرفتن
روزه ، بزرگ دانستن خدا، امرى قطعى و به هر حال نيايش و خضوع در پيشگاه
او است ، ولى شكرگزارى احتياج به خلوص نيت كامل وارد و اين اثر جز با
قصد تبعد محض و قربة الى الله به دست نمى آيد.
و شايد كلمه لعل اشاره به اين نكته باشد كه شكرگزارى كامل - كما هو حقه
- در برابر نعمت هاى الهى ممكن نيست و فقط تا اندازه اى و مقدار كمى
شكر خدا به جا آورده مى شود.
گر به هر مويى زبانى با شدت
|
شكر يك نعمت نگويى از هزار
|
آيا هرگز درباره اصل روزه و غذا فكر كرده ايد كه خداوند چه نعمت هايى
به ما داده است ؟ اگر انسان از غذا خوردن سير نمى شد چه مى شد؟ اگر هر
چه غذا مى خوريم جذب بدن مى شد و اگر دفع غذا و آب به اختيار خودمان
نبود، چه مى شد؟ سر يك ماه انسان به قدر فيل يا گاو ميش مى شد چه عرض
كنم كوه ابوقبيس مى شد، اگر دفع غذا و آب به اختيار خودمان نبود چه مى
شد وسط خيابان و كوچه بلكه مسجد و مجلس مثل حيوانات ... اگر قوه ما سكه
ضعيف بود چه مى شد. مثلا شير لوله آب هر مدتى چه مى كند و واشرش بايد
عوض شود اما اعضاى بدن انسان هفتاد هشتاد سال كار مى كند.
آيا مى دانيد كيفيت هضم غذاى و جذب بدن و گردش آن در بدن ، و تجزيه و
تقسيم آن ، چگونه است ؟ اگر انسان به هر كدام از اين امور فكر كند و به
كتب طب مراجعه كند كاملا سردرگم مى شود.
روزها فكر من اين است و همه شب سخنم
|
كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
|
از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
|
به كجا مى روم آخر ننمايى وطنم ؟
|
مانده ام سخت عجب كزچه سبب ساخت مرا
|
يا چه بوده است مرا وى از اين
ساختنم ؟
|
جان كه از عالم علوى است همين مى
دانم
|
به هواى سر كويش پر و بالى بزنم
|
مرغ باغ ملكوتم نيم از علم خاك
|
چند روزى قفسى ساخته اند از بدنم
|
من به خود نامدم اين جا كه به خود
باز روم
|
آنكه آورد مرا باز برد در وطنم
|
گرسنگى اطفال امام حسين عليه السلام
السلام عليك يا اباعبدالله و على الارواح التى
حلت بفنائك عليك منى سلام الله ابدا ما بقيت و بقى الليل و النهار و
لاجعله الله اخر العهد منى لزيارتكم السلام على الحسين و على على بن
الحسين و على اولاد الحسين و على اصحاب الحسين
ديروز، از تشنگى اطفال امام حسين عليه السلام خواندم ، امروز از گرسنگى
آنها بگويم تا دلت بشكند، و اشكت جارى شود. در خبر است كه حضرت زينب در
خرابه شام روزه مى گرفت ؛ مى دانيد چرا؟ چون غذا به قدر كافى به آنها
نمى دادند! يكى از علماء مى گويد: من در فكر بودم كه كيفيت خوراك
اسيران اهل بيت ، چگونه بوده است ؛ تا در كتابى ديدم كه نوشته و بد؛
شبانه روزى به هر كدام ، يك قرص نان از طرف يزيد مى دادند. اين براى
اطفال كافى نبود. آنان هم هر مشكلى داشتند به عمه مى گفتند. پدر كه
نداشتند، عمو كه نداشتند؛ برادر اطفال كافى نبود آنان هم هر مشكلى
داشتند به عمه مى گفتند. حضرت زينب هم مقدارى از سهم خود را مى گذاشت ؛
هر وقت اطفال بهانه نان بگيرند، به آن ها بدهد و از آن جا بدتر كوفه
بود كه زنى نان و خرما و به دست اطفال مى داد و مى گفت : دعا كنيد بچه
هاى من يتيم و اسير نشوند و حضرت زينب از دست و دهان آنها مى گرفت و مى
فرمود: نحن آل بيت رسول الله صلى الله عليه و آله ان الصدقة علينا
محرمة ؛ اى مردم كوفه ! ما اولاد پيغمبريم ، صدقه بر ما اهل بيت حرام
است .
چه گذشت بر عمه سادات ؟ نمى دانم . خدايا اين همان كوفه است ، همان مقر
حكومت پدر زينب - اميرالمؤ منين عليه السلام - است كه هر وقت زن ها مى
خواستند خدمت زينب برسند بايد اجازه مى گرفتند و به يك ديگر افتخار مى
كردند كه من امروز خدمت حضرت زينب رسيدم و حالا او را به عنوان اسيرى
به همين كوفه خراب آورده اند.
لاحول ولاقوة الابالله العلى العظيم
جلسه پنجم
بسم الله الرحمن الرحيم
خلوص نيت در عبادات
قال رسول الله صلى الله عليه و آله
فاساءلوا الله ربكم بنيات صادقة و قلوب طاهرة ان
يوفقكم لصيامه و تلاوة كتابه فان الشقى من حرم غفران الله ان الله فى
هذاالشهر العظيم
از خداى متعال مى خواهيم كه نيت خالص ، و صادق و دل پاك به ما حرمت
كند. مى دانيم كه روح عبادت خلوص نيت است ، الا الله الدين الخالص ،
آگاه باشيد، كه خدا دين خالص و عارى از غل و غش و ريا مى پسندد.
اميرالمؤ منين عليه السلام در دعاى كميل مى فرمايد:
و هب لى الجد فى خشيتك و الدوام فى الاتصال
بخدمتك حتى اسرح اليك فى ميادين السابقين و اسرع اليك فى المبادرين و
اشتاق الى قربك فى المشتاقين و ادنو منك دنواالمخلصين و اخافك مخافة
الموقنين و اجتمع فى جوارك مع المؤ منين
خدايا! آنچنان جديت و كوشش در راه خوف و خشيت خود به من عطا كن ، تا در
اثر آن ، تقرب و نزديكى مخلصين را به تو به دست آورم و همانند افراد به
يقين رسيده از ذات احديت تو ترسان باشم .
آيات قرآن ، و روايات معصومين ، درباره خلوص نيست ، معركه كرده است .
پر واضح است ، هر قدر خلوص در عبادت بيشتر باشد، ثواب و پاداش بيشتر
است و هر قدر غرض و مرض و ريا در كار عبادت باشد، ثواب و نتيجه و
بازدهى ، عبادت كمتر خواهد بود.
قل ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب
العالمين
(53) بگو اى رسول ما! حقا كه نماز من ، عبادت من (يا
قربانى در حج من ) زندگى من و مردن من - تمام - فقط و فقط براى خداى
تعالى است و بس . خواست من خواست او است . اگر او بخواهد زنده باشم ،
من نيز همان را مى خواهم و اگر او بخواهم بميرد، من نيز همان را مى
پسندم ، هر چه آن خسرو كند شيرين بود.
رشته اى برگردنم افكنده دوست
|
تار و پوشش از محبت هاى اوست
|
گه به مسجد گه به ديرم مى برد
|
مى كشد هر جا كه خاطره خواه اوست
(54)
|
در
مجمع البيان چنين آمده است
قال مجاهد: جاء رجل الى النبى صلى الله عليه و
آله فقال انى اتصدق و اصل الرحم و لااصنع ذلك الا لله فيذكر ذلك منى
واحمد عليه فيسرنى ذلك و اعجب به فسكت رسول الله صلى الله عليه و آله و
لم يقل شيئا فنزل قوله تعالى (قل انما انا بشر مثلكم يوحى الى انما
الهكم اله واحد فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك
بعبادة ربه احدا(55)
.
مردى خدمت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله رسيد و عرض كرد: من چه
بسيار صدقه به فقير مى دهم و صله رحم به جا مى آورم و اين كارها را جز
براى خدا به هدف ديگرى انجام نمى دهم ؛ ليكن بعدها كه گفت و گو مى شود
و از من تعريف مى كنند، خوشحال مى شوم و افتخار مى كنم در اين هنگام
رسول خدا صلى الله عليه و آله ساكت شد و چيزى نگفت پس آيه نازل شد: بگو
اى رسول گرامى اسلام ! من هم مثل شما يكى از افراد بشر هستم ؛ تنها
امتياز من اين است كه بر من وحى نازل وحى مى شود. آگاه باشيد؟ پروردگار
شما يكى است پس هر كس آرزوى لقاى پروردگارش را دارد، بايد عمل صالح
انجام دهد و هيچ احدى را در عبارت براى خدا شريك قرار ندهد.
سپس از ابن عباس روايتى نقل ميكند مبنى بر اين كه منظور آيه شريفه شرك
در عبادت است نه شرك در عقيده توحيد؛ چون فرمود: (و لا يشرك بعبادة ربه
احدا) و نفرمود و لا يشرك بربه احدا ظاهرا در پاسخ آن مرد، همين آيه
شريفه را فرمود؛ يعنى اصل عمل انسان خشنود شدن از تمجيد ديگران ، باطل
نمى شود، ولى سعى كنيد هيچ احدى را شريك در عبادت براى خدا قرار ندهيد.
درباره اين موضوع ، در بحارالانوار، از
عدة
الداعى چنين نقل شده كه حضرت عيسى عليه السلام به حواريين مى
فرمود:
هر كدام از شما روزه كه گرفتيد، موهاى سر و صورت را روغن مالى كنيد، تا
شاداب شويد. و لب هاى خود را را با روغن زيتون بماليد، تا معلوم نباشد
كه روزه هستيد. وقتى صدقه مى دهيد با دست راست ، مواظب باشيد، كه حتى
دست چپ شما خبردار نشود و وقتى نماز مى خوانيد پرده اطاق را بيندازيد.
(تا كسى شما را نبيند) زيرا خداوند خود تعريف و ثنا را تقسيم مى كند؛
مانند تقسيم رزق
(56).
و از مجالس شيخ طوسى (ره ) از فضيل بن يسار از ابى جعفر عليه السلام
چنين نقل شده است : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : قال الله
عزوجل ، الصوم لى و انا جزى به ؛ روزه براى من است و من خود پاداش آن
را خواهم داد (البته اين ترجمه در صورتى است كه اجزى را به صيغه معلوم
بخوانيم ولى بعضى اجزبى به صيغه مجهول خوانده اند؛ يعنى من خودم پاداش
روزه هستم اگر اين معنى درست باشد معركه مى كند؛ يعنى چون روزه به خاطر
من و براى من است من خود پاداش روزه دار هستم . ملاقات خدا و تقرب به
ذات او، خود پاداش و ثواب روزه است .
(57).
نكته : منظور از جمله روزه براى من است ، (با اين كه تمام عبادات براى
خداى تعالى صورت مى گيرد) اين است كه روزه ريا بردار نيست و فقط براى
خدا است . (چون امر عدمى - يعنى ترك مفطرات روزه - و يا امر وجودى - كه
كف نفس و خوددارى باشد - قابل نشان دادن به ديگران نيست ) بر خلاف نماز
و حج و غيره ، و روزه دار حتى در حال خلوت و تنهايى از مبطلات اجتناب
مى كند؛ پس فقط و فقط براى خدا صورت مى گيرد. و هر چه عبادت به قصد
رضاى خدا باشد و غرض و مرض ديگرى در كار نباشد، پاداش آن بهتر و در نزد
خدا مقبول تر است .
محاسن برقى روايتى را از جابر جعفى از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل
مى كند
(58) كه حضرت فرمود: سه نفر براى گردش از شهر خود بيرون
آمدند، و وارد غارى در ميان كوهى شدند و در آنجا به عبادت خدا مشغول
بودند؛ ناگهان سنگى از بالاى كوه غلطيد و بر در غار قرار گرفت و آنها
در غار زندانى شدند. با هم گفتند: به خدا سوگند! ما از اين گرفتارى
نجات پيدا نمى كنيم جز آنكه به خدا راست بگوييم ؛ پس بياييد، خدا را به
آن چه كه براى او خالصانه انجام داده ايم ، قسم دهيم ، شايد نجات پيدا
كنيم ، چون اين گرفتارى ما در اثر گناهان ما است يكى از آن سه نفر گفت
: خدايا! تو مى دانى كه من ، يك وقت شيفته و فريفته يك زن زيبا و خوش
صورت شدم و براى رسيدن به او و كام گرفتن از او، مال و ثروت زيادى خرج
كردم ، ولى وقتى به او دست يافتم و خواستم با او نزديكى كنم ، به فكر
عذاب آخرت و آتش جهنم افتادم و او را ترك كردم و خود را آلوده به گناه
نكردم . خدايا اين سنگ را از جلوى اين غار برطرف فرما! كه ناگاه ديدند
سنگ حركتى كرده و شكافى پيدا شد بعد از آن ، دومى ، گفت : خدايا! تو مى
دانى كه من چند نفر را اجير كردم كه در زمينى براى من كار كنند تا به
هر كدام نصف درهم بدهم ( هر درهم يك مثقال نقره است ) پس چون از كار
دست كشيدند، اجرت آنها را دادم يكى از آنان گفت : من به قدر دو نفر كار
كرده ام و بايد يك درهم تمام به من مزد بدهى و كمتر از آن نخواهم گرفت
من هم يك درهم ندادم ، او هم پولش را نزد من گذاشت و رفت ، و من همان
نصف درهمش را صرف كشت و زرع كردم و خدا روز به روز، روزى بيشتر و رزق
بيشتر مرحمت كرد تا اين كه بعد از مدت ها همان كارگر آمد واز من مالش
را طلب كرد من حساب كردم ديدم پول او حدود هجده هزار درهم شده است ؛ پس
تمام اين مبلغ را به او پرداختم خدايا! تو خود مى دانى كه من اين كار
را به خاطر تو و به جهت ترس از ذات مقدست انجام دادم . خدايا! اين سنگ
را از جلوى غار برطرف فرما! پس سنگ كمى حركتى كرد و نورى از بيرون پيدا
شد، به طورى كه هم ديگر را خوب مى ديدند ولى نمى توانستند بيرون بروند.
سومى گفت : خدايا، تو مى دانى وقتى پدر و مادر من در خواب بودند، پس من
ظرف شيرى ، براى آن ها آوردم ، خواستم زمين بگذارم ، ترسيدم جانورى به
آن دم زند و نخواستم آنها را بيدار كنم كه ناراحت شوند؛ به همين دليل
شير را نگه داشتم تا بيدار شدند و نوشيدند خدايا! اگر مى دانى كه اين
كار فقط براى رضا تو بود، ما را از اين بلا نجات ده ! پس سنگ لغزيد و
راه آن ها كاملا باز شد و بيرون آمدند. پس رسول اكرم صلى الله عليه و
آله فرمود: آرى هر كس راستگو (و درست كردار باشد) نجات مى يابد.
فضيلت قرائت قرآن در ماه
رمضان
فاسئلوا الله ربكم بنيات صادقه وقلوب
طاهره ان يوفقكم لصيامه و تلاوة كتابه
درباره شرافت و فضيلت روزه ماه مبارك رمضان ، در روزهاى گذشته ، مطالبى
را بيان كردم و اينك مى خواهم درباره ثواب قرائت قرآن ، سخن بگويم .
روايات زيادى در فضيلت قرآن و عظمت و ثواب قرائت ، آن نقل شده از جمله
روايات مفصلى از امام حسن عسكرى از پدرانش از اميرالمؤ منين عليه
السلام از رسول الله صلى الله عليه و آله نقل شده است كه :
عليكم بالقران فانه الشفاء النافع ... و اتلوه
فان الله ياءجركم على تلاوته بكل حرف عشر حسنات اما انى لااقول (الم )
حرف ولكن الالف عشر و اللاءم عشر، و الميم عشر
(59).
رسول خدا فرمود: بر شما باد تمسك به قرآن ، زيرا قرآن ، شفاى كامل هر
دردى است و نيز فرمود: بر شما باد تلاوت قرآن ، به درستى كه خداى متعال
به هر حرفى كه تلاوت كنيد، ده حسنه به شما پاداش مى دهد. آگاه باشيد
نمى گويم (الم ) يك حرف است بلكه براى قرائت الف ، ده حسنه و براى لام
ده ، حسنه و براى ميم ده حسنه به شما پاداش مى دهد.
و در روايت ديگرى از امالى صدوق از مفضل از امام صادق عليه السلام چنين
نقل شده :
... عليكم بتلاوة القرآن فان درجات الجنة على
عدد آيات القرآن فاذا كان يوم القيامة يقال لقارى ء القرآن اقراء و ارق
فكلما قراء آية يرقى درجة
(60) .
بر شما باد تلاوت قرآن ، به درستى كه درجات بهشت به تعداد آيات قرآن
است هنگامى كه روز قيامت مى شود به قارى قرآن گفته مى شود: قرآن بخوان
و درجه درجه بالا برو. پس هر چه از آيات قرآن قرائت مى كند، يك درجه
بالاتر مى رود.
در روايت ديگرى فضيل از امام صادق عليه السلام چنين نقل ميكند:
ان الذى يعالج القرآن ليحفظه بمشقة منه و قلة
حفظه له اجران و قال : ما يمينع التاجر منكم المشغول فى سوقه اذا رجع
الى منزله ان لاينام حتى يقراء سورة من القرآن فيكتب له مكان كل آية
يقرئها عشر حسنات و يمحى عنه عشر سيئات
(61).
امام صادق عليه السلام فرمود: همانا كسى كه زحمت كشد تا قرآن را با
مشقت حفظ كند دو پاداش دارد. بعد فرمود: چه مانعى دارد هر كدام از شما
كه از سر كار به خانه برگشت و از بازار آمد، نخوابد تا اين كه يك سوره
از قرآن را تلاوت كند كه براى او نوشته مى شود به جاى هر آيه اى كه مى
خوانده ، ده حسنه و محو شود از گناهان او، ده سيئه .
اما ثواب قرائت قرآن ، در ماه رمضان همانگونه كه در جلسه دوم گفتيم ،
چند برابر مى شود. رسول اكرم صلى الله عليه و آله در همين خطبه شريفه
مى فرمايد:
و من تلافيه آية من القرآن كان له مثل اجر من
ختم القرآن فى غيره من الشهور
هر كس در اين ماه يك آيه از قرآن را تلاوت كند؛ ثواب ختم تمام قرآن را
در غير از اين ماه خواهد برد و شايد در جلسات بعد نيز تفضيل بيشترى عرض
نمايم .
نكته : لازم است يادآورى كنيم كه ما هر چه داريم از بركت قرآن و عترت
است و هميشه اين مهم را به خاطر بسپاريم كه رسول اكرم صلى الله عليه و
آله در آن روايتى كه متواتر بين شيعه و سنى است فرموده است : من دو چيز
گرانبها در ميان شما مى گذارم : يكى قرآن و ديگرى ، عترت من - اهل بيتم
. بحمد الله و المنة ما شيعيان به اهل بيت آن حضرت تمسك داريم و مدرك
تمام احكام اسلامى مان رفتار و گفتار آن بزرگواران است همچنين تمسك
حقيقى به قرآن ، از آن ما است .