اين حدود را در لسان حكماء ماهيات گويند و در لسان عرفان
اعيان ثابتان . پس هر موجودى را عين ثابت خاصى است كه منشاء پيدايش آثار وجودى اوست
و محل قابل گرفتن فيوضات بارى تعالى و مبداء وهاب فيض به لسان حال هر عينى كه همه
استعداد و تقاضاى ذاتى اوست ، افاضه مى فرمايد. (مآثر آثار ج 1 - اعيان ثابته ) پس
سالك كوى يار نيز آنچه دارد از تجلى حق در عين ثابت خود كه همان ذات اوست دارد.
((فاينما تولوا فثم وجه الله ))
((اءنا عند المنكسرة قلوبهم .))
57- چو زلفش را چنين غنج و دلال است |
|
ندانم چهره او در چه حال است |
58- ز زلف او دل اندر پيچ و تاب است |
|
كه آرامش بسى امر عُجاب است |
59- دگرگونم دگرگونم دگرگون |
|
جگر خونم جگر خونم جگر خون |
60- چون پيش آيد تجليات ذاتى |
|
كجا دل را بود صبر و ثباتى |
ياد آورى همان تجليات ذاتى است كه در بيت 20 به بعد فرمود كه تجليات اسمائى و صفاتى
خفيف است ولى تجليات ذاتى سينه را مجروح و پاره پاره مى كند كه الان هم فرموده اند
در هنگام تجليات ذاتى جگر خون و دگرگون هستم .